پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    گِل برای درمسال

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20171129

    گِل برای درمسال Empty گِل برای درمسال

    پست  admin

    گِل برای درمسال O_a_oo20


    گِل برای درمسال
    نویسنده: جمعه خان صوفی
    بر گردان محمد قاسم آسمایی
    13
    20 جولای، امروز ایران شان از طرف رفقای پایین [آنطرف سرحد] چند شماره پرچم سرخ ونامه های مولانا وافراسیاب را آورد. نامه ها بتاریخ 22 جون نگاشته شده وپوره بعد از گذشت یکماه بدست ما رسید. در جمله این ها، سخنان جام ساقی، عطاالله مینگل وغوث بخش بزنجو در محکمه عالی نیز شامل بود. نامه مولانا (سازش) به جواب نامه اجمل است وخودش آنرا در دفتر خود ثبت کرد. نامه مفصل بعداً خواهد رسید. آنها مطالب ثبت شده قلم خان (همیش خلیل) را که بتاریخ 14 جولای ثبت شده  وحاوی مطلب ذیل است؛ تایید نموده اند:
    درپاکستان جلسۀ به اشتراک یازده جنرال دایر شده ودر آن بعضی افراد حزب حاکم نیز اشتراک کرده اند؛ آنها میخواهند به عوض بوتو به کمک اردو، برای تبدیل چهره ها، کسی دیگری را به قدرت برسانند. منظور این جلسه، ایجاد حکومت ملی به اشتراک محاذ متحد جمهوری (UDF) وجناح راست نیپ  است. بوتو سخت هراسان شده است. رفقا این سازش را افشا وگفته اند که اینهمه ناشی از اختلافات درونی طبقه حاکم است.
    9 سپتمبر، داکتر نجیب برایم تلفون کرد که مهمان آمده است ودیدم که میاشاهین فرزند شیرشاه آمده، اما کدام مطلبی مهمی با خود نداشت وتنها از پدر خویش آزرده شده وغرض اخذ مشوره نزد اجمل ختک آمده است.
    17 سپتمبر به منزل نجیب جان انتقال یافتیم. یک جا فیلم زنجیر را دیدیم.
    9 می 1976، تمام روز مصروف ترجمه پیامهای پرچم بودم که  بمنظور خنثی ساختن فعالیت های "خلق "عنوانی احزاب برادر نوشته شده است. از طرف شب یک جا با داکتر پکتیاوال به منزل حیدری رئیس نمایندگی پشتنی تجارتی بانک کراچی که بمنظور سپری کردن خدمت عسکری آمده است رفتیم.
    14 می 1976، روز جمعه ورخصتی است، مردم به میله میروند، مگر در قسمت من استراحت و خوشحالی نیست. امروز صبح با رفقا کشتمند ونوراحمد نور وعده داشتم و طی هشت روز گذشته مصروف ترجمه ونوشته های آنها بودم. ترجمه را ختم کرده ام اما بعد از تایپ وقبل از ستنسل شدن، باید متن انگلیسی را مرور نمایم.
    23 می 1976، به خاطر مهمانان به خانه نجیب جان رفتم؛ نازش به مجرد رسیدنم تهدید ها، اتهامات و حملات را بالایم شروع کرد. گفت من اینجا تباه شده ام، وعده هایت چی شد؟  پاکستان بیا ومخفی شو. من برای حزب و رفقا هیچ کمک نکرده ام (پس به این شکل من در درمسال گلکاری کرده ام.) [ از این جمله نویسنده، عنوان کتاب گرفته شده است یعنی تمام فعالیت های او مانند گلکاری برای ساختن درمسال  وکاری بیهوده بوده است.] پس اینکه برایم گفته شده بود که من باید در رفت و آمد باشم ( این را دروغ گفت که نه رابطه زنده داشته ام و نه مشوره کرده ام). در اخیر اینرا هم گفت که ما ترا از دست نمی دهیم. بعداً در مورد ولی خان و UDF   نیز ردوبد گفت.
    آنچنان  مرا کوبید که سردرد شده از میکروریون به کارته سه در تکسی رفتم تا در مورد با اجمل مشوره نمایم. در راه مختار احمد را دیدم و نامه از نعیم را برایم داد که در آن از وفات پدرم خبر داده بود که بتاریخ 23 اپریل فوت  نموده است، برعلاوه سخنان مولانا این خبر مانند پتک بر سرم فرود آمد. من از مریضی اش خبر بودم و میخواستم برای دیدارش بروم اما اجمل اجازه نداد.
    25 می، تحلیل: حرکت حکومت افغان به عقب و راست، دعوت از بوتو که نماینگر ضعف اینها است، انشعاب در NDP در(نشنل دموکراتیک پارتی)، گروپ بندی در  PSF ، و... مرا دیوانه ساخته است. برای اولین بار در زندگی از سیاست مایوس و به آینده بی باور شده ام. بودن در اینجا نیز کاری بیهوده است. فعالیت زیرزمینی در بین کارگران در پشتونخوا پایین را نیز در نظر دارم، مولانا نیز میگوید که باید بروم. اما من در کراچی، پنجاب ویا سند کارکرده نمیتوانم. پس بهتر است همینجا با قبایل ورفقا باشم و در مورد رابطه آنها با شوروی و جهان کمک کرده میتوانم. هرگاه در نتیجه سازش افغانستان وپاکستان فعالیت در پایین آزاد شد با اجمل مشوره و فیصله خواهم کرد.
    29 می 1976، با مولانا به تفصیل صحبت کردم، وی در مورد فعالیت من راپور تحریری می طلبد ومخصوصاً در مورد رابطه، صحبت ها وسوال وجواب من با رفقای اتحاد شوروی. البته اصولاٌ من باید اینها را از این فعالیت ها آگاه میکردم و من چنین نکرده ام. چون من از دوسال به اینطرف در مورد هرموضوع با آنها [ شوروی ها] صحبت کرده ام، اما تمام مطلب به یادم نمانده است؛ اما گذارش مختصر آماده خواهم ساخت.
    در مورد هسته حزبی بحث شد، من گفتم از اینکه موضوع حزبی است  باید در محضر اجمل صاحب صحبت شود. امروز برخوردش دیگر گون بود. مولانا هم بوتل سوداواتر است.
    در بخش آینده جریان راپورهایش را به کارمندان سفارت شوروی خواهید خواند






    [/size]


    قسمت دوهم






    قسمت دوهم







    قسمت چهارم









    قسمت پنجم






    قسمت دوهم







    قسمت دوهم







    قسمت دوهم








    قسمت دوهم







    قسمت دوهم




     


    قسمت دوهم







    قسمت دوهم









    قسمت دوهم



    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الخميس 2 مايو 2024 - 22:44 ميباشد