پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    پيامبران عصر حجر؛ چگونه شريعتي را تنفيذ ميکردند؟!

    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

     پيامبران عصر حجر؛ چگونه شريعتي را تنفيذ ميکردند؟! Empty پيامبران عصر حجر؛ چگونه شريعتي را تنفيذ ميکردند؟!

    پست  admin الإثنين 8 يوليو 2013 - 2:56

     پيامبران عصر حجر؛ چگونه شريعتي را تنفيذ ميکردند؟! A_ef10
    (بخش پنجم) سيماي تاريخي و تکامل معاشي و عقلي مخاطبان قرآن
    پيشاپيش خوشوقتم؛ کار بزرگ و خلاقانه دختر خانم محترمه؛ آريانا سعيد؛ يعني خلق سرود «بانو آتش نشين» را به اين هنرمند پر استعداد جوان، همکاران محترم شان و شاعر اين سرود عالي؛ سليمان جان ديدار؛ و به کافه زنان و دختران افغانستان و مردم آزاده و حق طلب و عدالت جوي وطنم؛ صميمانه و با شور و شعف تبريک و تهنيت بگويم.
    سرود «بانوي آتش نشين»؛ البته که ميتواند مخصوصاً به لحاظ ويديو؛ هنوز غني تر و جذاب تر و اثرناکتر شود؛ معهذا هم اکنون نيز ناب و نفيس و قابل قدر و الهامبخش در هنر موسيقي ماست و نشان ميدهد که با هنر؛ چه کار ها که نميتوان کرد!
    به اميد پايش و بالش اين خط و استقامت هنري؛ شما را دعوت ميکنم که نخست اين ويديو را با صحبت هاي گرم و توأم با ابرازعزم جزم آرياناي هنر آفرين ببنيد و بشنويد:
    لينک سرود «بانوي آتش نشين» طور مستقلانه در يوتيوب؛ اين است:
    https://www.youtube.com/watch?feature=player_detailpage&v=CoVGwJ2nyOY
    **********  
    و اما بعد:
    اين هفته پيام گيرايي دريافتم از خانم مبارز نستوه در راه روشنگري؛ محترمه سجيه کامراني.
    خانم سجيه چنانکه اکثريت عزيزان آگاهي دارند سالهاست که به طريق برنامه هاي مدني و مترقي تلويزيوني و ستلايتي؛ به جنگ اهريمن ارتجاع و استبداد و جهل و توحش و بربريت مي روند و درين کارزار بزرگ؛ پيروزي هاي ماندگاري کمايي کرده اند.
    ايشان به لحاظ آماده گي ها براي ارائه پيروز مندانه برنامه هايشان هم که شده؛ به مطالعات وسيع و دقيق مي پردازند و بالنتيجه از نظر غالباً صايبي در مورد سخن ها و اهل سخن ها برخوردار ميشوند. اهميت استثنايي پيام کوتاه ولي عميق ايشان براي من؛ از همينجاست:

    « سلام اغاي افتخار
    اميد به سلامت باشيد.
    نوشته هاي تان را ميخوانم و بسيار جالب است.
    اگر کتابي دارين لطف نموده برايم بفرستيد؛ خوشحال و ممنون ميشوم .روز و شب تان خوش»

    اينجانب به دلايلي معلوم؛ در پاسخ ايميل ايشان نوشتم:

    خواهر عزيز و رزمنده قهرمان سجيه جان کامراني !
    سلام و احترام متقابل تقديم ميدارم . آرزومندم شاد و سرشار باشيد. از نظر نيک تشويق آميز شما سپاس گذارم. در مورد کتاب بايد عرض کنم که من دوسال قبل؛ کتاب «گوهر اصيل آدمي» را در هند چاپ کردم و يکي از ذواتي که اولين نسخه ها را برايشان اهدا کرده و فرستادم؛ شخص شما بوديد.
    براي من از اينکه کتاب به شما تسليم داده شده اطمينان داده بودند و اگر منظور تان کتاب ديگرم «معناي قرآن» باشد؛ به گونه انترنيتي وجود دارد که لينک قابل دسترس آسان آن در همين مقاله (مورد اشاره) وجود دارد. و تلاش ميکنم آنرا ويرايش؛ تکميل و بالاخره چاپ نمايم.
    اگر احياناً کتاب اهدايي «گوهر اصيل آدمي» که تلاشي براي يک رنسانس فرهنگي و سياسي ـ اجتماعي است؛ برايتان نرسيده باشد؛ لطف نموده به اين تليفون يک تماس بگيريد؛ .... در همان نزديکي هاي شماستند و کتاب نزد شان وجود دارد. در کاپي به ايشان نيز اخبار ميکنم.
    کتاب پيشترم «ديو هاي چرمين کمر» توسط طالبان جمع آوري و سوختانده شد. ديگر آثارم هنوز چاپ يا آماده چاپ نشده است و قسمتي جسته جسته روي انترنيت وجود دارد.
    .........
    در عين حال ميخواستم اجازه دهيد در بخش بعدي بحث انترنيتي پيرامون پيام الهامبخش شما ياد دهاني و تبصره داشته باشم . چرا که به همه؛ گوياي مطالب انگيزنده ميباشد. با کمال احترام

    خواهر سجيه کامراني؛ در قبال ايميل من؛ نوشتند:

    «سلام به شما
    تشکر از لطف تان
    من تا حال کتاب شما را نگرفتم حتما به آن نمبر زنگ ميزنم؛ اينکه در مورد ايميل من يادهاني ميکنيد سعادت از من است. بايد بدانيد که نوشته هاي شما بسيار تحليلي و عالمانه است. هميشه موفق باشيد
                                                                                                   سجيه»
    ************
    عزيزان به خاطر دارند که بخش پيشينه اين بحث را؛ به آرزوي اينکه در بخش بعدي به استنتاج هايي خواهيم  رسيد؛ به پايان برده بوديم.
    طوريکه مؤکداً خاطر نشان ساخته بودم نصب العين اين سلسله مباحث؛ پاسخ يافتن به يک سلسله سوالات کليدي زمان ماست که منجمله از مخالفت هاي اخواني ها؛ وهابيون و سلفي هاي بربري وطني ي مان با تصويب قانون منع خشونت عليه زنان در پارلمان؟؛ نشئات کرده است!(1)
    طبق معتبر ترين و مستندترين بخشبندي هاي تاريخ و سرگذشت 5 مليون ساله بشر؛ روزگار نزول قرآن کتاب مقدس مسلمانان؛ به عصر بربريت مياني همراه با برده داري؛ در مکه و شبه جزيره عربستان؛ مصادف ميباشد که عمده ترين شاخصه آن شمشير است.
    پيش از آن در عصر توحش؛ سلاح تعين کننده؛ نيزه و تير و کمان بود و سپس در عصر تمدن سلاح هاي آتشين؛ جايگزين سلاح هاي اعصار توحش و بربريت گرديد. البته اين بحث بسيار طولاني، بسيار مهم و بسيار دلچسپ است ولي اينجا مجال پرداختن به آن را نداريم.
    علاوتاً در بخشبنبدي هاي تاريخ ـ باستانشناسي؛ دوران بسيار طولاني اي هست به نام «عصر حجر» که خود به دوره ها و برهه هاي زيادي تقسيم ميگردد. البته که قرآن؛ اثر عصرحجري نيست ولي به حد کافي از هدايت مردمان اعصار دور توسط الله تعالي؛ به وسيله پيامبران سخن ميگويد که مسلماً شامل عصر حجر نيز ميگردد!؟
    طبق روايات اسلامي؛ شماره پيامبران گذشته الهي 124000 تن بوده است که بدين حساب ميتواند بيش و کم يکصد هزار تن آنها پيامبران دوران  بيحد طولاني «عصر حجر» بوده باشند؛ پس بسيار جالب و مهم است دريابيم که پيامبران عصر حجر چگونه شريعتي را تبليغ و تنفيذ ميکردند و امر به معروف و نهي عن المنکر در نزد آنان عبارت از چه چيز هايي بود؟
    آيا همه اين پيامبران مرد و مذکر بودند و يا با در نظر داشت اينکه در حواشي عصر حجر نظام خانواده گي و طايفه اي مادر سالاري وجود داشته، در بسا اوقات ابويت (پدري) قطعي نبوده و بنابرين نسب اولاد از طرف زن تعيين ميگرديده و اعتبار داشته است؛ پيامبران زن نيز وجود داشته اند؟
    عمده ترين واقعيت مبرهن شده در مورد عصر حجر اين است که در سراپاي آن؛ خط و کتابت وجود ندارد؛ لهذا پيامبران الهي درين عصر نميتوانسته اند؛ صحيفه و کتاب داشته باشند و ناگزير مي بائيستي به طور شفاهي و عرفي با مردمان ارتباط دشوار برقرار نمايند.
    عصر حجر به مقياس تاريخي و تکاملي؛ دوران کودکي نوعي ي بشر؛ بوده بنابرآن پيامبران مي بايستي همچون دايه ها با اين آدميان و آدميزاده گان برخورد حمايتي و تربيتي پيشه ميکرده اند. اينکه شريعت هاي پيامبران الهي در
    مورد بشر اوليه عصر حجر؛ چنين بوده؛ نبوده؛ براي ما معلوم نيست؛ اينکه آن آدميان کودک مانندِ غالباً معصوم که بار عظيم مشقات تکاملي نوع بشر را بدوش کشيده و انسانيت را وارد دوران «تاريخ مکتوب» و مدارج بالاي ديگر کردند؛ در يوم الدين ـ روز حساب و کتاب و داوري و عدل الهي چه مقام و منزلتي خواهند داشت؛ نيز در پرده غيب است. اما چيزي که معلوم است اين است که آنان؛ هيچگاه قادر نشدند کلمه طيبه بخوانند؛ نماز اقامه کنند، روزه بگيرند، زکات بدهند و از همه مهمتر غايي ترين عبادت الله تعالي را در خانه کعبه شريفه اداء نمايند!؟
    برعلاوه مجموعه تحقيقات باستانشناسي؛ اثبات ميکند که شريعت آميزيش و نکاع و جماع زن و مرد؛ درين دوران هيچ وجه مشترکي با آخرين شريعت الهي يعني دين مقدس اسلام نداشته است!
    بدواً آميزش ها حالت گله اي داشته و هيچ استنايي هم ميان خواهر و برادر و کافه آنان که بعد ها «محارم» تلقي گشتند؛ موجود نبوده است. درين سپيده دمان زنده گاني بشري يا عصر حجر قديم؛ خانواده، مالکيت خصوصي و چيز هايي مانند دولت و معبد و ملزومات آنها به مفهوم امروزي و اسلامي موجود نبوده است.
    بيائيد با استفاده از منابع قابل دسترس در مورد وضع اين برهه از زيستار نياکان مان معلوماتي بياندوزيم تا بهتر ديده بتوانيم که آيا آنان هم تابع يک شريعت ازلي و ابدي و لا يتغيير و تعديل ناپذير بوده اند؟
    آيا چنين چيز فرازماني و فرامکاني و بدون دخل و ربط به وضع تاريخي و تکامل معاشي و عقلي مردمان؛ ميتواند وجود داشته باشد و ممکن و ميسراست که وجود داشته باشد؟؟
    توجه ميفرمائيد که اکتساب چنين معلوماتي؛ استنتاج هاي نهايي مان از اين بحث را ريشه اي و قانع کننده و قطعي ميگرداند:

    "منظور از پارينه سنگي يا عصر حجر  قديم يا عصر سنگ قديم (Palaeolithic) دوره اي است که در طول آن تنها صنعت بشر؛ ساخت ابزارهاي سنگي بوده و در ميان ابزار هايي که مورد استفاده قرار مي داده اند مثل شاخه درخت، استخوان و... استفاده از سنگ غلبه داشته است. اين عصر حدود 5/2 ميليون سال قبل در آفريقا آغاز مي شود و حدود 12 هزار سال قبل از ميلاد به پايان مي رسد.
    عصر پارينه سنگي که اصطلاحي مبتني بر تاريخ فرهنگي است؛ خود به سه دوره تقسيم مي شود:
    الف) پارينه سنگي تحتاني (Lower P.) 5/2 ميليون سال قبل تا 125 هزار سال قبل
    در اين دوره دو گونه انسان زندگي مي کردند:
    1 .هوموهابيليس ها در آفريقا.
    آنها از راه مردارخواري و جمع آوري مواد غذايي آماده در طبيعت زندگي مي کردند. فرهنگ ابزارسازي آنان را که قديم ترين ابزارسازها هستند الدوان مي نامند. در اين فرهنگ ابزارسازي؛ اطراف سنگ را به منظور تيز کردن آن مي تراشند. هوموهابيليس در همين عصر انقراض مي يابد.
    2. هوموارکتوس ها که فرهنگ ابزارسازي آنان آشولين نام دارد.
    هوموارکتوس ها تا عصر بعدي پارينه سنگي نيز به زندگي ادامه دادند. آتش براي اولين بار توسط آنها مورد استفاده واقع شد و موفق به پخت غذا شدند. کشف آتش و پخت غدا نشان از کانون خانه و مکاني دارد که دور آن جمع مي شده اند.
    هوموارکتوس اولين انسان مهاجر است که با مهاجرت از آفريقا فرهنگ و زندگي را در ساير مناطق گسترش داد. هوموارکتوس زندگي خود را از طريق شکار حيواناتي همچون گوزن، اسب، بچه کرگدن، گاو نر، گاو کوهاندار، گراز وحشي، کفتار و گرگ مي گذراند.
    نيزه ابزاري است که اولين بار توسط هوموارکتوس ساخته شد. همچنين شواهدي از هم نوع خواري ميان ارکتوس ها ديده شده است. دليل اين امر را مسائلي همچون قحطي يا عقيده به انتقال ويژگي افراد از طريق خوردن مغز آنها عنوان کرده اند.
    الگوي زندگي بشر در اين دوره مطلقا مبتني بر زندگي در غار هاست و بشر خود اقدام به برپا کردن پناهگاه نمي کند. اما حدود 125 هزار سال قبل مقدمات ساخت پناهگاه اوليه فراهم آمد و ابزارسازي بشر نيز رشد کرد، به دليل همين تغييرات؛ پايان عصر پارينه سنگي تحتاني را در همين زمان مي دانند.
    ب) پارينه سنگي ميانه (Middle P.) 125 هزارسال قبل تا 35/40 هزار سال قبل
    از مهم ترين وقايع اين عصر؛ يخبندان وورم است که 85 تا 70 هزار سال قبل در بيشتر مناطق نيمکره شمالي زمين اتفاق افتاد.
    در اين دوره سه گونه انسان زندگي مي کردند:
    1.  هوموارکتوس ها که احتمالا با ظهور يخبندان منقرض شدند.
    2. هوموساپينس هاي قديم. مهم ترين آنها نئاندرتال ها بودند که فرهنگ ابزارسازي آنها را موسترين مي نامند. در اين فرهنگ براي اولين بار از استخوان و چوب براي ساخت ابزار استفاده مي شود.
    الگوي معاش نئاندرتال ها مبتني بر سکونت در غارها بوده است. احتمالا شروع آيين ها هم مربوط به همين گونه است. نئاندتال مردگان خود را به خاک مي سپردند و به نظر مي رسد اين کار با آيين خاصي مثل قراردادن استخوان حيوانات و ابزارها و گياهان در قبر همراه بوده است.
    آنها همچنين اين توانايي را از خود بروز دادند که از پوست حيوانات پوشاک تهيه کنند. در واقع دوره زندگي آنان دوره بسيار سرد و خشکي بوده است و شايد به همين دليل نوعي ثبوت و عدم نوآوري در ساخت ابزارهايشان به چشم مي خورد که ممکن است ناشي از عدم جابه جايي و ثابت بودن مکان زندگي آنان هم باشد.
    براي نئاندتال ها دو گونه الگوي معاش تصور کرده اند:
    اول اينکه آنها نوعي زندگي خانوادگي داشته اند که در آن مردان و زنان بدون فرزند شکار مي کرده اند و براي مادران و کودکان و ضعيف تر ها مي آورده اند.
    دوم اينکه مردان دوره گرد بوده و فقط براي توليد مثل به خانه برمي گشتند. در نبود آنها زنان خودشان آذوقه تهيه کرده و از فرزندان نگهداري مي کردند. زنان نئاندرتال هم به اندازه مردانشان قوي بوده اند.
    احتمالا نئاندرتال ها از معلولان و سالخوردگانشان نگهداري مي کردند و با توجه به همکاري و کار گروهي بين نئاندرتال ها و ساير شواهد آنها توانايي گونه اي سخن گفتن را داشته اند. نئاندرتال ها هم مانند ارکتوس ها هم نوع خواري مي کرده اند.
    3. هوموساپينس ساپينس ها هم در همين دوره بودند که البته در نقاط مختلف زمين؛ زمان ظهور آنها فرق مي کند. قديمي ترين تاريخ ظهور آنها مربوط به آفريقا و جديدترين آن مربوط به اروپاست. آنها در مناطقي مثل لوانت با نئاندرتال ها همزيستي داشته اند که به نظر مي رسد آميزشي ميان آنها صورت نگرفته باشد. سوزن هاي عاجي نشانگر دوخت لباس توسط اين گونه ميباشد. تدفين هوموساپينس ساپينس آييني تر است.
    ج) پارينه سنگي فوقاني (Upper P.) 35/40 هزارسال قبل تا 12 هزار سال قبل
    يخبندان وورم که در دوره قبل آغاز شده بود اواخر اين دوره به پايان مي رسد. ابزارسازي بشر در اين دوره استاندارد مي شود و از لحاظ جنس و نوع تنوع فراواني در آن به وجود مي آيد.
    براي اولين بار استفاده از تله، تير و کمان، تور و قلاب آغاز مي شود. تنها گونه بشري اين دوره يعني هوموساپينس ساپينس دست به آفرينش هاي هنري مي زند. اعتقادات آييني کاملا شکل گرفته است. با افزايش جمعيت زندگي بشر ميان غارها و پناهگاه هاي طبيعي به همراه پناهگاه هاي مصنوعي ساخت بشر تقسيم مي شود.
    در آفريقا از چوب وگل، در اروپا از استخوان و پوست جانوران بزرگ سرپناه مي سازند. در اين دوره براي اولين بار شرق سيبري، استراليا، آلاسکا و شمال کانادا مسکوني مي شود.
    هنرهاي اين دوره عبارتند از: نقاشي درون غارها

    فشرده اي در باره عصر حجر از ويکي پيديا:

    "عصر سنگ يا عصر حجر دوره‌اي است که در آن ساخت وسايل کار و مبارزه از سنگ؛ در راستاي تکامل انساني گسترده شده و زندگي انساني از شرق آفريقا به سراسر جهان پراکنده گرديد. اين دوره با پيشرفت کشاورزي، رام‌کردن دام‌ها، و گداختن سنگ مس و فلزکاري به پايان رسيد. از آنجا که نوشتن را آغاز تاريخ مي‌دانند، عصر سنگ در دوره پيش از تاريخ جاي ‌مي‌گيرد. يعني خط و نگارش در عصر سنگ وجود ندارد.
    اصطلاح عصر سنگ را نخستين بار روميان و چينيان باستان به کار برده‌اند. با اين حال در سال 1819 کريستيان يورگنسن تامسن، نخستين موزه‌دار موزه ملي دانمارک، به هنگام ساماندهي مجدد اشياي موزه اش، تصميم گرفت آن‌ها را براساس مواد معمول به‌کار رفته در زمان ساخت شان بچيند. تامسن آثار موزه اش را سه بخش کرد: عصر سنگ، عصر مفرغ و عصر آهن.
    عصر سنگ کهن يا دوره پارينه‌سنگي بيش از يک ميليون سال به درازا کشيد و در درازاي اين زمان تغييرات آب و هوايي‌اي رخ داد که اثر بسياري بر تکامل انسان گذارد.
    دوره نوسنگي يا عصر سنگ نو با کاربرد کشاورزي شناخته مي‌شود، براي اين ويژگي؛ گاه اين دوره را انقلاب نوسنگي نيز مي‌خوانند. همچنين کوزه‌گري در اين زمان گسترش يافت و زيستگاه‌هاي انساني بزرگ‌تري همانند اريحا و چاتال هويوک پديد آمد. نخستين فرهنگ‌هاي نوسنگي در 8000 (پيش از ميلاد) در هلال بارور آغاز شدند. از آنجا بود که کشاورزي و فرهنگ به کرانه مديترانه، دره سند، چين و جنوب شرقي آسيا گسترده‌ شد.
    به دليل گسترش کشاورزي و نياز به خرمن و فرآيند کاشت، ساخت و تراش ابزارهاي سنگي که به کار تيزکردن، ساطوري‌کردن، بريدن و تيشه‌زدن مي‌آمد گسترش يافت. نخستين گواهي‌ها براي موجوديت بازرگاني در اين دوره‌ دردست  است. کالاهاي گوناگون صدها ميل آنسوتر برده مي‌شدند. يک نمونه خوب براي يک دهکده دوره نوسنگي اسکارا بري در جزيره اورکني در اسکاتلند است. اين اجتماع داراي بسترهاي سنگي، طاقچه سنگي و حتا آبريزگاهي خانگي و پيوسته به يک جوي بوده.
    خوراک مردمان اين دوران از سوي شکارچيان و گردآورندگان گياهان و و از گوشت جانوران فراهم مي‌گشت.
    پژوهش‌ها نشان مي‌دهد که دوسوم انرژي مورد نياز مردمان آن دوران از گوشت به دست مي‌آمد.
    گمان برده‌مي‌شود که نخستين مصرف شراب که از ترش‌شدن انگورهاي وحشي ساخته شده‌ بوده در اين دوره رخ داده‌ باشد.
    دو ميليون سال پيش در شرق آفريقا نخستين سازه انساني پديد آمد که عبارت بود از ستون‌هايي سنگي که شاخه‌هاي درختان را مانند بام نگاه مي‌داشتند. سازه سنگي گرد ساده‌اي که در ترا آماتا در نزديک نيس فرانسه يافت‌شده به 500هزار سال پيش بازمي‌گردد. جز اين سازه‌هاي سنگي ديگري که زيستگاه مردمان آن دوران شمرده‌ مي‌شده در جاي‌جاي جهان يافت شده‌است. شماري از آنها در پي مي‌آيند:
    ـ ساختاري سنگي چادر مانند در درون غاري در نزديکي گروت دولازاره در نيس فرانسه
    ـ ساختاري سنگي با بامي از چوب بافت شده در دولني وستونيتسه چکسلواکي، از 23سال پيش از ميلاد مسيح
    ـ کلبه‌هاي بسياري ساخته شده از استخوان ماموت در اروپاي خاوري و سيبري
    ـ چادري از پوست جانوران از 15 هزار 10هزارسال پيش از زايش عيسي در پلاتو پارن فرانسه
    ـ نيايشگاه‌هايي داراي چند اتاق و يا تک ‌اتاقه و داراي چندين ستون، از آسيا تا اروپا
    در دوره پارينه‌سنگي نگاره‌هاي بر روي ديواره غارها کمياب‌هستند. اين نقش‌ها دربرگيرنده جانوراني مانند گربه‌سان و کرگدن مي‌باشد. نمونه اين اثرها را مي‌توان در غار شووه ديد. سنگ ‌نگاره‌هاي اين غار به 31هزار سال پيش از ميلاد باز مي‌گردند. غار آلتاميرا در اسپانيا به 14 تا 12 هزار سال پيش از ميلاد باز مي‌گردد و نقاشي‌هاي آن در بردارنده نگاره‌ هايي از گاوميش کوهان‌دار آمريکايي‌است.

    و اما در مورد زن و ازدواج و خانواده :

    تا اوايل سالهاي 1860 چيزي به اسم تاريخ خانواده وجود نداشت. در اين زمينه علوم تاريخي هنوز کاملا تحت تأثير "پنج کتاب" موسي بود [انجيل عهد عتيق]. شکل پدرسالاري خانواده، که در آنجا بطور مفصل‌تر از جاهاي ديگر تشريح شده بود، نه تنها بطور ضمني بصورت قديمي‌ترين نوع خانواده پذيرفته شده بود، بلکه همچنين - بعد از کنار گذاشتن چند-همسري - اين نوع خانواده، با خانواده بورژوايي کنوني يکي تلقي شده بود، گويي در حقيقت خانواده ابداً مشمول تکامل تاريخي نشده است.
    حداکثر چيزي که پذيرفته شده اين بود که ممکن است يکي دوران روابط جنسي مختلط [Promiscuous يا روابط جنسي بي قيد و بند] در زمانهاي اوليه وجود داشته بوده باشد. البته بايد گفت که علاوه بر تک-همسري، چند-همسري شرقي و چندشويي هندي و تبّتي هم شناخته شده بودند، ولي اين سه شکل در هيچ توالي تاريخي قرار داده نميشدند و بصورت جداگانه در کنار يکديگر قرار ميگرفتند.
    بر اين حقيقت واقف بودند، و نمونه‌هاي جديدي هم هر روزه آن را روشنتر ميکرد، که در ميان پاره‌اي از مردمان عهد کهن، و در ميان پاره‌اي از انسانهاي وحشي کنوني، نسب نه از پدر، بلکه از مادر بُرده ميشود و بنابراين فقط تبار از طرف زن معتبر شناخته ميشود. و اينکه در ميان بسياري از مردمان کنوني، ازدواج بين گروههاي بزرگتر معيّني - که در آن زمان بررسي دقيقي از آن نشده بود - ممنوع بود، و اينکه اين رسم را در تمام نقاط جهان ميتوان مشاهده کرد.
    ولي کسي نميدانست که چگونه از آن نتيجه‌گيري کند،
    مطالعه تاريخ خانواده از سال 1861 با انتشار "حق مادري" نوشته باکوفن آغاز شد. مؤلف، در اين اثر، اين احکام را ميدهد:
    1ــ بشر در ابتدا در يک حالت اختلاط جنسي زندگي ميکرد، که مؤلف ناخرسندانه آن را "هيتاريسم" ميخواند؛
    2ـ  چنين اختلاطي باعث ميشود که ابويّت [اينکه کي پدر است] بکلي غير قطعي باشد، و بنابراين اصل و نسب فقط از طريق زن - بنابراين بر حق مادري - قابل تشخيص باشد؛ و ديگر اينکه اين امر، در ابتدا در مورد تمام مردمان عهد کهن صادق بوده است؛  
    3ـ بالنتيجه از بين والدين نسل جوان، تنها زنها که بمثابه مادر بطور قطعي مشخص بودند، از توجه و احترام زيادي از اين جهت برخوردار ميشدند، که بنا بر برداشت باکوفن، اين تا حد حکومت مطلق زنان (Gynecocracy  زن سالاري) پيش رفت؛
    4ـ گذار به تک-همسري که در آن زن منحصراً به يک مرد تعلق دارد، متضمن نقض مقررات مذهبي اوليه بود (يعني در حقيقت عملا نقض حق سنتي کهن مردان ديگر نسبت به همان زن)
    کتاب حجيم باکوفن به آلماني نوشته شده بود، يعني به زبان ملتي که در آن زمان کمتر از هر ملت ديگري ـ درست مانند ملت کنوني افغان ـ به وضع ماقبل تاريخ خانواده کنوني علاقمندي نشان ميداد. بنابراين او ناشناخته ماند. فرد بعدي که در اين رشته در سال 1865 ظاهر شد، ابداً نامي از باکوفن نشنيده بود.
    اين جانشين، ج. اف. مک‌لنان J.f. Mclennan بود.
    مک‌لنان، در ميان بسياري از مردمان وحشي، بربر، و حتي متمدن عصر کهن و جديد، يک نوع ازدواج را مييابد که در آن داماد، به تنهايي يا به همراه دوستانش، مجبور است تظاهر کند که عروس را از دست وابستگانش بزور مي ربايد.
    اين رسم بايد از بقاياي رسم گذشته‌اي باشد که در آن مردان يک قبيله زنان خود را از قبيله ديگري در واقع به زور ميگرفتند. وگرنه اين "ازدواج از طريق ربودن" [marriage by abduction] از کجا مايه ميگرفت؟
    تا زماني که مردان تعداد کافي زن در قبيله خود مييافتند ابدا لزومي به اين کار نبود. ولي غالبا در ميان مردمان عقب مانده مشاهده ميکنيم که گروههاي خاصي وجود دارند (که در حوالي سال 1865 هنوز با خود قبيله يکي گرفته ميشدند) که ازدواج داخلي در بين آنها ممنوع است، بطوري که اجبارا، مردان زنان خود، و زنان شوهران خود را در خارج از گروه انتخاب ميکنند، در حالي که در ميان ديگران اين رسم وجود دارد که مردان يک گروه معيّن مجبورند که زنان خود را فقط از درون گروه خود برگزينند.
    مک‌لنان گروههاي نوع اول را برون-همسر Exogamous، و نوع دوم را درون-همسر Endogamous مينامد و بدون اينکه دردسر بيشتري بخود بدهد، يک آنتي‌تز سخت و سفت بين "قبايل" برون-همسر و درون-همسر قائل ميشود.
    گرچه بررسي‌هاي خود او در مورد برون-همسري، اين حقيقت را درست جلوي چشم او ميگذارد که در بسياري از - اگر نه در غالب، يا حتي در تمام - موارد، اين آنتي‌تز فقط در پندار او وجود دارد، معهذا او آن را اساس کل تئوري خود قرار ميدهد. بر اين مبنا او معتقد است قبايل برون-همسر، زنان خود را فقط از خارج انتخاب ميکنند؛ و در حالت جنگ مداوم بين قبايل که مشخصه توحش است، اين کار فقط با ربودن ميسر است.
    شايستگي مک‌لنان اين است که توجه را به شيوع و اهميت فراوان چيزي که آن را برون-همسري مينامد، جلب کرده است. ولي او به هيچ وجه کاشف وجود گروههاي برون-همسر نبود و مهمتر اين که، آن را درک نکرده بود. علاوه بر يادداشتهاي قديميتر و پراکنده بسياري از ناظرين که منابع مک‌لنان بودند، لاتام (مردم‌شناسي توصيفي، 1859) بدقت و درستي هر چه بيشتر اين نهاد را در ميان ماگارهاي Magars هندي توصيف کرد و اعلام نمود که اين امر در تمام نقاط جهان عموما وجود و شيوع داشته است - عبارتي که بوسيله خود مک‌لنان نقل شده است.
    ولوئيس مورگان نيز حتي در سال 1847 در نامه‌هايش درباره ايروکويي‌ها Iroquoisدر آمريکن ريويو American Review) ) و در سال 1851 در "اتحاديه ايروکويي‌ها"  ثابت کرد که اين مسأله در اين قبيله وجود داشته است و آن را بدرستي توصيف کرد.
    اين هم از شايستگي مک‌لنان است که تشخيص داد سيستم رسيدن به نسب از طريق مادر، سيستمي است که در ابتدا وجود داشته است، گرچه همانطور که بعدها خود ذکر کرد باکوفن قبل از او به اين تشخيص رسيده بود. ولي در اينجا نيز او ابدا صريح و روشن اداي مطلب نميکند، دائما از "خويشاوندي فقط از طريق زنان" سخن ميگويد و مرتبا اين عبارت را - که در مورد مراحل اوليه صحيح است - در مورد مراحل بعدي تکامل هم بکار ميبرد؛ در صورتي که گرچه نسب و توارث هنوز منحصرا از طريق تبار زن مشخص ميشوند، خويشاوندي از طريق تبار مرد نيز تشخيص داده شده و عنوان گرديده است.
    در اين اثنا فاکتهاي بيشتر و بيشتري روشن شدند که ديگر در اين طرحِ تر و تميز نميگنجيدند. مک‌لنان فقط سه شکل ازدواج را ميشناخت - چند-همسري، چند- شويي و تک-همسري.
    ولي هنگامي که توجه به اين نکته معطوف شد، دلايل همواره فراوان‌تري بدست آمد مبني بر اينکه در ميان مردمان عقب مانده شکلهايي از ازدواج وجود داشت که در آن يک گروه از مردان بطور اشتراکي صاحب يک گروه از زنان ميشدند، لوبوک (در منشأ تمدن، 1870)  تشخيص ميدهد که اين ازدواج گروهي ("ازدواج اشتراکي") يک حقيقت تاريخي است.
    بلافاصله بعد در سال 1871، مورگان با اسناد جديد و از بسياري جهات تعيين کننده، ظاهر شد.
    او قانع شده بود که سيستم خويشاوندي عجيبي که در ميان ايروکويي‌ها حاکم بود، در ميان تمام بوميان ايالات متحده هم وجود داشت و بنابراين در سرتاسر يک قاره گسترده بود.
    بنابراين او حکومت فدرال آمريکا را وادار کرد که درباره سيستمهاي خويشاوندي مردمان ديگر، بر مبناي پرسشنامه و جداولي که خود او وضع کرده بود، به جمع‌آوري اطلاعات مبادرت ورزد، و از روي جوابها به کشف اين نکات نائل آمد:
    1ـ اينکه سيستم خويشاوندي سرخپوستان آمريکا در ميان قبايل بيشمار ديگري در آسيا، و در شکل تعديل يافته‌اي در آفريقا و استراليا هم حاکم بود؛
    2- اينکه آن سيستم بوسيله يک شکل ازدواج گروهي در هاوايي و در جزاير استراليا، که اکنون در حال نابودي بود، کاملا قابل توضيح بود؛
    3ـ اينکه به هر حال در کنار اين شکل، در همان جزاير، يک سيستم خويشاوندي ديگر هم وجود داشت که فقط بر مبناي يک شکل ازدواج گروهي از اين هم بدوي‌تر، که اکنون از بين رفته بود، قابل توضيح بود.
    او مدارک جمع‌آوري شده و نتيجه‌گيري‌هاي خود را از آنها، در کتاب سيستمهاي همخوني و خويشاوندي سببي، در سال 1871 منتشر کرد و از آنجا بحث را به عرصه بينهايت وسيعتري کشاند. او با شروع از سيستمهاي خويشاوندي، شکلهاي خانواده منطبق با آنها را از نو ساخت و به اين طريق راه جديدي براي بررسي، و چشم‌انداز بسيار وسيعي به ماقبل تاريخ بشريت گشود.
    در اثر عمده مورگان، جامعه باستان (1877) Ancient Society چيزي که مورگان آن را در سال 1871 بطور مبهم حدس ميزد، با احاطه هر چه بيشتر تکامل يافته است. درون-همسري و برون-همسري آنتي‌تز يکديگر نيستند، تاکنون هيچ "قبيله" برون-همسر، در جايي شناخته نشده است. ولي در زماني که ازدواج گروهي هنوز شايع بود - و اين به احتمال زياد در همه جا، در اين يا آن زمان وجود داشته است - قبيله شامل گروههاي چندي بود که از طريق خوني، توسط مادر به هم وابسته بودند - تيره‌ها - که ازدواج بين آنها اکيدا ممنوع بود، بطوري که گرچه مردان تيره ميتوانستند زنان خود را از درون قبيله خود بگيرند و اين کار را هم علي‌القاعده ميکردند، ولي مجبور بودند که آنها را از خارج از تيره خود انتخاب کنند. به اين طريق خود تيره اکيدا برون-همسر بود، قبيله که شامل تمام تيره‌ها ميشد اکيدا درون-همسر بود.
    معهذا مورگان به اين قانع نبود. تيره‌هاي سرخپوستان آمريکا باعث پيشرفت تعيين کننده ديگري در زمينه بررسي او شدند. او کشف کرد که تيره بعدي - که بر مبناي حق پدري سازمان يافته بود و ما آن را در ميان مردمان متمدن عهد کهن مشاهده ميکنيم - از تکامل شکل بدوي تيره‌اي بوجود آمده است که بر مبناي حق مادري سازمان يافته بود.
    تيره يوناني و رومي که براي همه مورخين گذشته بصورت معمايي جلوه ميکرد، اکنون بوسيله تيره سرخپوستان آمريکايي تبيين ميشد، و به اين طريق بنيان جديدي براي کل تاريخ جوامع اوليه يافته شد.
    کشف مجدد تيره حق مادري اوليه، بمثابه مرحله مقّدم تيره حق پدري در ميان مردمان متمدن، در زمينه تاريخ جوامع همان اهميتي را داراست که تئوري تکامل داروين براي زيست‌شناسي، و تئوري ارزش اضافي مارکس براي اقتصاد سياسي. اين کشف، مورگان را قادر ساخت که براي اولين بار طرح يک خانواده را بريزد که در آن لااقل مراحل کلاسيک تکامل -  روي هم رفته، بطور موقت، تا آنجا که ميزان اسناد موجود اجازه ميداد - تثبيت گردند.
    بديهي است که اين امر، دوران جديدي را در برخورد با تاريخ جوامع اوليه باز ميکند. تيره حق مادري ستون قائمي شده است که کل عمل بر محور آن ميچرخد. پس از کشف آن ميدانيم که بررسي‌هاي خود را در چه جهتي انجام دهيم، چه چيزي را بررسي کنيم و چگونه نتيجه بررسي‌هاي خود را طبقه‌بندي نماييم. در نتيجه، پيشرفت در اين زمينه بسيار سريعتر از زمان مورگان شده است.

    (تا بخش نهايي که با اناليز سوره طويل، فقهي و شرعي "البقره" همراه خواهد بود و احتمالاً دو هفته پس ارائه خواهد گشت؛ خدا حافظ . شاد و پيروز باشيد!)
    +++++++++++++
    رويکرد ها :

    1 ـ کتاب معناي قرآن (جلد اول) را از اينجا دانلود فرمائيد:
    https://pendar.catsboard.com/
    ـ قسمت هاي پيشينه اين بحث:
    https://pendar.catsboard.com/t3946-topic آيا پيامبر اسلام "کاتب حديث" و " حافظ حديث" داشت؟
    https://pendar.catsboard.com/t3958-topic آيا احکام قرآن؛ تابع "زمان" و "مکان" هست، نيست؟
    https://pendar.catsboard.com/t3970-topic سيماي تاريخي و تکامل معاشي و عقلي مخاطبان قرآن
    https://pendar.catsboard.com/t3978-topic آيا قرآن؛ از آيات بيشتر خداوند در کتابي برتر سخن نميگويد؟
    https://pendar.catsboard.com/t3985-topic  اگر قرآن؛ غيرِعربي مي بود؛ عربها به آن ايمان نمي آوردند!
    https://pendar.catsboard.com/t4007-topic   بازتاب تصورات آرماني بدويان شبه جزيره بياباني عرب!

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 19 أبريل 2024 - 23:42 ميباشد