شماري از دوستان هم از درون کشور و هم از بيرون؛ اين جانب را تشويق نموده اند تا مبحث و پيام تکاندهنده «وضعيت جوانان در افغانستان؛ وحشتناک است»(1) را گسترش بخشيده، سؤال هاي اساسي در اين وضعيت را مطرح و مشخص نمايم و يک تعداد روزنه هاي راهبردي خروج حتي الامکان از منجلاب کنوني را انگشت نشان بسازم.
نتيجه خشم و عصبانيت رييس جمهور و زورگويي هاي بي موقع وبالاتر از توان وي و دستگاه رهبري سياسي که از اثرچند دسته گي ها به پايين ترين سطح ممکن رسيده بود، در درازناي دو سه روز وشب آينده روشن و روشن ترمي...
درماه مارچ سال 1986 فيصله شده بودتا جرگه بزرگ قبايل داير گردد،زنده ياد ببرک کارمل آماده مي شد تا در آن جرگه صحبت برنامه اي ومفصل نمايد.ولي در آستانه ي برگزاري اين محفل،سفير شوروي به نزد وي آمده وگفت:شما را به مسکو دعوت نموده اند.رهبري ما مي خواهد با شما درباره مسايل مهم صحبت نمايند.
هجرت قرباني ميگيرد. هزاران هموطن براي دستيابي به ساحلهاي رويايي جان خود يا عزيزان شان را از دست داده اند. در اين ويديو شما شاهد فاجعهء از دست شدن و عصيانِ پشيماني ميباشيد. قصهء تلخ و برباد رفته، آنسوي تاريکناي هجرت.
به گزارش ايرنا، گزارش ضدپاکستاني وزارت دفاع آمريکا(پنتاگون) اگرچه بازتاب چنداني در رسانه هاي اين کشور نداشت، اما رسانه هاي هند بطور گسترده آن را منعکس کردند؛ گزارشي که مي توان از آن به عنوان يک شوک شديد و اقدامي غيرمنتظره از سوي آمريکا براي پاکستان توصيف کرد.
زنگ تيلفون بصدا درآمد خدا خير کند درين وقت صبح ، گوشي را بر داشته ديدم که از راه دور است . تا گفتم هلو هلو صداي نا زنين آشنا پکه گوشم را لرزاند . سلام کردم آنوقت نوبت صحبت را گرفته بود از تقرر خود ، از اداره نو تشکيل واز پيشرفت هاي حکومت وحدت ملي مژده ميداد .کنجکاو شدم مامور صاحب از چي صحبت مي کني گفت...
اما تاريخ در رابطه به ظهور اين خاندان بسيار چيزهايي ميگويد که سلسله آن تا به گذشته ها ميرسد. « ميگويند دروغ گويي ،شايعه پردازي ، افسانه سرايي هنگامي در تاريخ جاي گزين واقعيت وحقيقت ميگردد که کسانيکه در دوران حوادث وقايع سهم داشته اند لب فرو بندند ونظر به علل وعواملي سکوت را تر جيح دهند »
همراه با "زينه" 68 نمايش مندرج در کتاب «گوهر اصيل آدمي»
حاجي صاحب را روز نخست هفته دوم ورودش به کشور تصادفاً بار ديگر ملاقات نمودم. آشکارا بي نشاط و حتي گرفته بود. پس از پرس و پال از وضع صحي، فاميلي وغيره اش؛ چيزي دستگيرم نشد...
ف.بري سرودهء ذيل استقباليست از اشعار دلنشين دو شاعر عالي مقام ما ،زنده ياد عشقري که در رابطه به تخريب عمارات اطراف روضهء مبارک مزارشريف وديگري شعر دلکش مرحوم يوسف آيينه که به استقبال ازآن در رابطه به گمشده هاي کابل سروده بودند.
درست چهل نو سال قبل از امروز، به تاريخ سوم عقرب سال 1344 مطابق 25 اکتوبر سال 1965 در آواني که شعار آزادي و دموکراسي تازه در دلها جوانه ميزد، مدعيان دموکراسي نقاب از رخ برداشتند و با گشودن آتش بروي تظاهرکنندگان و راه پيمايي مسالمت آميز و قانوني اهالي شهر کابل، شماري را به خاک و خون کشيدند. با اين خونريزي، شهر کابل ـ قلب کشور ـ سوگوار گرديد.