پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    پرچم ما درمسير فروپاشي!

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20141115

     پرچم ما درمسير فروپاشي! Empty پرچم ما درمسير فروپاشي!

    پست  admin

     پرچم ما درمسير فروپاشي! Aoo_oo10


    درماه مارچ سال 1986 فيصله شده بودتا جرگه بزرگ قبايل داير گردد،زنده ياد ببرک کارمل آماده مي شد تا در آن جرگه صحبت برنامه اي ومفصل نمايد.ولي در آستانه ي برگزاري اين محفل،سفير شوروي به نزد وي آمده وگفت:شما را به مسکو دعوت نموده اند.رهبري ما مي خواهد با شما درباره مسايل مهم صحبت نمايند.
    زنده ياد ببرک کارمل ازفرود گاه مسکو به بيمارستان کميته مرکزي حزب کمونيست شوروي واقع در«ميچورينسک»انتقال داده ميشود.احتمال زياد ميرود که درهمين بيمارستان ويروس سرطاني را در وجودش تزريق کرده باشند.اوبيست روز درآنجا بستري شد.سپس تا دوماه ديگر درمسکوباقي ماند.درروز بازگشتش باگرباچوف ملاقات کرد.وبراي نخستين بار اززبان رهبر حزب کمونيست شوروي شنيد که او را دعوت به کناره گيري ازرهبري حزب دموکراتيک خلق کرد.گرباچف به او گفت:هرکدام ما توانائي آنرا نداريم که به مطالبات زمان و دگرگوني هاي جهان پاسخ بائيسته بدهيم،البته خدمات رفيق کارمل بزرگ است وسهم ومايه گذاري وي در امر انقلاب وتحکيم دوستي افغان-شوروي بي بديل.ولي عاقلانه خواهد بود هرگاه مقام منشي عمومي به يکي ازرفقاي جوان واگذار گردد.کارکردن براي ببرک کارمل خيلي دشواراست،بايد به صحت خويش بيانديشد.
    افراسياب ختک ازچهره هاي چپگراي سياسي پشتونهاي پشتونستان که دربسياري ازسالهاي دهه هشتاد بگونه ي يک تبعيدي سياسي درکابل به سرميبرد وبا نجيب الله روابط نزديک داشت ازسرعت درک وي(نجيب الله) درمورد تغييرات شوروي وهمنوايي با اين تغييرات سخن مي گويد.
    هريسن خبرنگارونويسنده آمريکائي مي نويسد:درسال 1993 به من گفت که نجيب الله اهميت تغييرات به وجودآمده درمسکودرزمان گرباچف را زود درک کرد وفرصت را به پيروزي کامل براي تصاحب پست رياست جمهوري، ازطريق همنوايي باسياست جديد روسها،مناسب ديد. 
    وقتي ببرک کارمل در اول مي 1986 به کابل برگشت،ولاديميرکريچکوف رئيس اول اداره کي جي بي وجنرال شپاشين به تعقيب او دردوم مي واردکابل شدند.آنها وظيفه داشتند تا ناظر وشاهد استعفاي ببرک کارمل ازرهبري حزب وتعين نجيب الله به جانشيني اوباشند.کريچکوف وهمراهانش ساعت هاي متوالي کوشيدند تا ببرک کارمل را به استعفا قانع بسازند.شپاشين مي گويد وقتي کريچکوف از ببرک کارمل خواست تا به آنچي که درمسکو توافق کرد بود عمل کند:ببرک کارمل انکار نکرد که درمسکو به توافقهايي رسيده است،اما هوشدار داد که برکناري اش فوران خشم ونارضايتي و وارد آمدن ضربه جبران ناپذير بر اعتبار اتحاد شوروي را بدنبال دارد.
    ببرک کارمل علي رغم دلجويي هاي کريچکوف استعفاي خودرا توطيه خواند واظهارداشت:«برايش واضح نشد به کدام اساس اتحاد شوروي در امور داخلي يک دولت مستقل مداخله بي شرمانه مي نمايد.اما کريچکوف باقاطعيت درموضع خودش باقي مي ماند ومي گويد:منشأ ابتکار استعفا درکابل است ومسکو صرف رفقاي افغان را ياري ميرساند.ببرک کارمل نبايد وضع پيچيده را پيچيده ترنمايد.او وظيفه دارد جان خويش را بخاطر انقلاب افغانستان نگهدارد.
    ببرک کارمل پاسخ ميدهد:انقلاب افغانستان را آرام بگذاريد!شما ميگوييد چون در افغانستان عساکرشوروي کشته ميشوند،لذا اين موضوع به شما اين حق را ميدهد تا شرايط تان را بالاي ما تحميل نماييد.ازکشورما خارج شويد وعساکر تان را باخود ببريد!ما ازانقلاب خود دفاع ميکنيم.
    اين صحبت پرتشنج در آخرروز سوم مي 1986 به آن منتهي ميگردد،که صاحب قصر در حضور جنرالهاي شوروي استعفانامه اش را از رهبري حزب براي پلينوم درحال تشکيل کميته مرکزي حزب دموکراتيک خلق افغانستان به امضاءمي رساند.
    ببرک کارمل درزمان تبعيدش درمسکو درسال 1989 به خبرنگار روزنامه پرودا«حقيقت» ازقرارداشتن کسي ديگري درعقب استعفاي خود وتقررنجيب الله سخن ميگويد.کسي که به قول او سردار داود خان را کشت،تره کي و امين را کشت. ببرک کارمل گفت:من همه چيز را ميدانم که داودخان را کشت وبراي چه تره کي را کشت وچرا ؟ کي امين را کشت وچگونه؟ من ميدانم کي درعقب استعفاي من وتقررنجيب الله قرار داشت.بلي من خيلي چيزها را ميدانم. وصرف به همين خاطر است که چيزي نمي گويم؛زيرا هنوز وقت آن نرسيده است.
    وقتي خبرنگار گفت که به پندارمن همين اکنون وقت آن رسيده است،ببرک کارمل پاسخ داد:درحال حاضر،افغانستان و اتحاد شوروي در وضعيت بد قراردارند. ومن نميخواهم با حکايت هايم وضعييت را وخيم تربسازم.
    هرچند ببرک کارمل نخست ازمعرفي دستي که او را به استعفا وا داشت خود داري مي کند اما سپس باگرفتن نام اتحادشوروي درواقع آن دست را مي شناساند.
    اولين گام دولت شوروي به رهبري گرباچف درجهت کنارنهادن ببرک کارمل از زعامت حزب دموکراتيک خلق با قتل يک افسر کي جي بي آغازميشود که پيوسته درکنارببرک کارمل قرارداشت.سپس روسها ببرک کارمل را به بهانه ي تداوي به مسکو بردند.خبرنگار روزنامه ي پرودا«حقيقت» مي نويسد:ببرک کارمل ازحلقه ي نزديکان خويش صرف به يکنفر اعتماد داشت.آن شخص يکي از«عموخوانده» هاي سازمان کي جي بي به نام دگروال «اوساچي»بود. اوساچي ازنخستين روزها درکنارببرک کارمل قرارداشت،دگروال ازقماش سربازنماها(نظاميان خشک مغز) نبود.بلکه بازبان محلي بلديت داشت،عنعنات محل را مي آموخت وبه تاريخ وفرهنگ افغانستان دلچسپي داشت.ولي درآغاز سال 1986 واقعه عجيب و وحشتناک با اواتفاق افتاد:دگروال که هيچگاه ازبابت صحتش شکايت نداشت،درآستانه درخانه اش جان داد.قلب او از حرکت باز ايستاد. ببرک کارمل به نتيجه رسمي درباره ي مرگ دگروال باور نداشت.چيزي غيرمعمولي بايد اتفاق افتاده بوده باشد...... اوببرک کارمل با ازدست دادن نزديک ترين فرد درحلقه ي خويش،براي بار نخست احساس کرد. که يک توطيه خطرناک و واقعي روي دست است .
    اطلاعات من درباره ي آن شخص ازلابلاي حکايات اقاربش حاصل گرديد،ورنه ببرک کارمل صحبت وبحث درموضوع وگرفتن نام خانوادگي دگروال را براي من قدغن کرده بود.
    ولاديميرکريچکوف رئيس اداره اول کي جي بي که درماه مي 1986 ببرک کارمل را وادار به استعفاء از رهبري حزب دموکراتيک خلق کرده بود،درنومبر1986 بارديگر به کابل آمد تا رهبر مستعفي حزب ودولت را ازکابل به مسکو ببرد.او به ببرک کارمل گفت:شما نيازبه استراحت ومعالجه داريد.هرگاه شما رد نمائيد،دشمنان شايد شما را بکشند.اما ببرک کارمل تهديد کريچکوف را دربرابر خود ازجانب دشمنان ترديد کرد وگفت:نه خير؛اکنون تنها دوستان مي توانند مرا به قتل برسانند.
    ميرصاحب کاروال ازجناح خلق وعضوبيروي سياسي حزب دموکراتيک خلق درحاليکه تعويض رهبري حزب را فيصله ي شورويها وانمودمي کند،استعفاي ببرک کارمل را نتيجه فشاري ميداند که از سوي مخالفان وي در درون حزب ودولت با توسل به احضارات نيروهاي نظامي و امنيتي اتخاذ شد.ببرک کارمل که ظاهرأ جهت تداوي در حدود سه ماه را تا اول مي1986(11ثور 1365 درشوروي به سربرده بود پس ازبازگشت مجبور به استعفا از رهبري حزب شد.به نوشته ي کاروال قبل از آنکه يک هيأت حزبي ودولتي به رياست صالح زيري به شمول گلاب زوي وزيرداخله،نظرمحمد وزيردفاع ويعقوبي وزير امنيت دولتي از ببرک کارمل بخواهند تا استعفاي خود را ارائه کند،درپايتخت بگونه اعلان ناشده وضعيت فوق العاده حاکم شد.نيروهاي مختلف نظامي وامنيتي درنقاط مختلف شهر توظيف يافتند.تيلفونهاي طرفداران ببرک کارمل قطع گرديد.پروازهاي هوائي لغو شد وسپس ببرک کارمل تنها با اين درخواست که متن استعفا را خودش بنويسد وطرفدارانش مصئون باقي بمانند،حاضر به استعفا گرديد.به گفته ميرصاحب کاروال متن استعفا وتقاضاي ببرک کارمل به کريچکوف نماينده شوروي سپرده شد وسپس پلينوم 18 کميته مرکزي حزب دموکراتيک خلق براي پذيرش استعفا و تعين جانشين او در حزب تدوير يافت.کاروال مي نويسد:براي اين منظور کار توضيحاتي در ميان اعضاي کميته مرکزي ازطرف دارالانشاء کميته مرکزي(کميسون)آغازميگردد.بنأ اعضاي اصلي وعلي البدل کميته مرکزي را به سه گروپ تقسيم ميکند:1- طرفداران نجيب الله،2- گروپ مخالف(طرفداران ببرک کارمل) 3- گروپ متزلزل ياد مي نمايند.
    درگروپ اول بطورعموم تمام اعضاي مربوط به بخش خلقيها جمعأ ازجمله ي پرچمي ها سليمان لايق،وزيري،غلام فاروق يعقوبي، کاوياني، ظهوررزمجو، نوراحمد نور،سلطانعلي کشتمند وغيره شامل بودند.درگروپ دوم طرفداران ببرک کارمل،اناهيتا راتب زاد،سربلند،سرورمنگل،امتيازحسن،واسيع کارگر،پردلي،شاه محمددوست،گل آقا،محمودبريالي،نورالحق علومي وغيره شامل بودند.متباقي اعضاي کميته مرکزي درگروپ متزلزل قرارداشتند که بعدأبه نفع نجيب الله تغيير موضعگيري مي نمايند.البته بعدازکارتوضيحي توسط سلطانعلي کشتمند ونوراحمد نور نظربه دلايل ذيل موضعگيري اکثر اعضاي کميته مرکزي پرچمي ها تغير مي نمايند:
    1- چون تصميم ازطرف شوروي ها گرفته شده است بناأ مقاومت دربرابر آنها بيفايده است.
    2- اگرما مقاومت نمائيم مکتب پرچم متلاشي ميگردد.
    3- ببرک کارمل خودش استعفا داده است.
    4- درنتيجه ي اختلافات پرچمي ها،خلقي ها مسلط ميگردد وساير دلايل ديگر ارائه مي نمايند.
    دستگيرپنجشيري ازرهبران خلق ازکودتاي سفيد عليه ببرک کارمل سخن ميگويد واستعفاي او را ناشي ازفشاروزيران وزارت هاي نظامي و امنيتي ميداند:درهمين قصرفرايند انتقال قدرت ازببرک کارمل به نجيب الله درنتيجه زدوبند با رهبري قواي مسلح بتاريخ 14 ثور1365 خورشيدي بدون خون ريزي وبرخورد مسلحانه انجام يافت وببرک کارمل قهرأ مجبوربه استعفا شد.ولي جناح خلق از اين تجارت سياسي با نجيب الله نه تنها سودي نکردبلکه به علت پاليسي دنباله روانه ي خود زيان هاي فراواني هم ديد.درجلسه اي که اين تصميم اتخاذ شد سربلند يگانه عضوکميته مرکزي طرفدارزنده ياد ببرک کارمل بود که گرفتاري شبانه وگروگانگيري اوپراتيفي طرفداران ببرک کارمل را «خيمه شب بازي» مسخره آميزخواند.
    همچنان توجه به خواست کشورهاي غربي در رأس آمريکا و پاکستان درکنار گذاشتن ببرک کارمل بخش ديگري از انگيزه هاي شوروي در اين مورد بود.به ويژه پس از مرگ بريژنف که دولت شوروي به رهبري اندروپف در صدد بيرون رفتن نيروهاي شوروي ازطريق مذاکرات غيرمستقيم ژنو برآمد،مفکوره قرباني شدن ببرک کارمل به عنوان فرايند مذاکرات مورد عنايت زمامداران شوروي به خصوص اندروپف قرارگرفت.اندروپف کاملأ متقاعد شده بود که ببرک کارمل را درپاي توافق برآمده از اين گفتگو ها جهت خروج قواي شوروي قرباني کند.زيرا آمريکا و پاکستان به عنوان طرف مهم اين مذاکره هر گونه توافقي را به کنار رفتن ببرک کارمل از رهبري حاکميت مرتبط مي ساختند.  
                   برکناري ببرک کارمل ازمقامات حزبي و دولتي با راه اندازي کودتا و تبعيد وي ازکشور، خلاف ارادۀ اکثريت قاطع اعضاي حزب؛ وجدان بيدار همه سنگرداران ملکي و نظامي ح. د. خ. ا را جريحه دار ساخت. زيرا ببرک کارمل از نظر سن، دانش سياسي ، کار و فعاليت حزبي و دولتي و جايگاهش بمثابۀ پرچمدار نهضت محصلين افغانستان؛ يکي ازبنياد گذاران و منشي کميته مرکزي ح.د.خ. ا ، هشت سال وکيل و نمايندۀ شهريان کابل و سخنگوي زحمتکشان ميهن درمجلس نمايندگان مردم افغانستان، براي هردو جناح ( پرچم و خلق ) حزب و اکثريت شهروندان محروم و آبله بدست کشورمان، مورد قبول و پذيرش بود؛ وي درآن برهه اي از تاريخ کشورمان قدرت و توانمندي علمي ـ سياسي فزيکي و رواني کار و انجام وظايف را در بخش هاي حزبي و دولتي درخود نهفته داشت و درميان اعضاي رهبري حزبي و دولتي ، هيچ کسي درآن مقطع زماني نمي توانست جاي او را تکميل و جانشين وي گردد.
                   نصب نجيب الله بجاي ببرک کارمل، بنابرکمبودي هاي وي : ازنظر سن ، دانش سياسي، کرکتر حزبي ، برخوردهاي اخلاقي ، آداب و معاشرت اجتماعي و تجارب لازم سياسي و دولتمداري، براي هردو جناح قبلي حزب و مردم افغانستان قابل پذيرش و تحمل نبود؛ يعني وي ظرفيت لازم را براي رهبري حزب ، دولت و جامعۀ سنتي افغانستان درخود نداشت؛
    زيرا نصب نجيب الله بمثابۀ يک جوان  احساساتي و متعصب و کم تجربه؛ بعوض ببرک کارمل ، شخصيتي که درميان مردم افغانستان ـ احزاب و دولتهاي مترقي و پيشرو جهان از اعتبار و محبوبيت ويژه اي برخوردار بود، زنگ خطر شکست حاکميت ح. د. خ. ا را به صدا در آورده ، همه دوستان داخلي و بين المللي را مأيوس و متأثر نموده ، دشمنان حزب ، وطن و مردم مان را شاد کام و مژده ي پيروزي بخشيد؛  
                   تضعيف پايه هاي سياسي ـ اعتقادي درون حاکميت، ازطريق برکناري شمار زيادي از کارمندان ورزيده و مجرب حزبي و دولتي، وفاداران سرسپرده به مردم و ميهن، در مرکز و ولايات، به بهانه تراشي ها و حيله گري هاي گوناگون از کار و وظايف؛ سوق نمودن شمار ديگري ازشايسته ترين و مجرب ترين کادر هاي حزب به تقاعد اجباري پيش ازميعاد معين قانوني؛ درعوض آنان برگزيدن بدنامترين افراد وابسته به رهبران کودتا و فرکسيون هاي ضد حزب که ازجانب مقامات حزبي مجازات شده بودند؛
                  درپيشگيري سياست کادري غيرعادلانه و مخالف معيارهاي اساسنامۀ حزب، باپيش کشيدن و تعيين شماري ازافراد در رده هاي مهم و کليدي وظايف حزبي و دولتي ، بدون درنظرداشت اصل شايستگي، لياقت، کارداني، پاکي، تقوا، سابقۀ نيک، داشتن نيت پاک خد مت به ميهن و مردم...؛
                   عقب نشيني پياپي مطابق پلان مشترک مسکوـ واشينگتن و اسلام آباد، تحت عنوان مصالحۀ ملي، بدون تعيين حد و مرز آن، به مقصد فراهم آوري مقدمات سازش و ارضاي خاطر رهبران تنظيم ها درپلينوم نزدهم کميته مرکزي ح. د. خ. ا ؛  ( اصول کلي مصالحۀ ملي درپلينوم شانزدهم و درتزسهاي ده گانه ، ازموضع قدرت مطرح شده بود؛ وليک طرح مصالحه ازموضع ضعف و اتخاذ تدابير و روشهاي سازشکارانه رهبري حزبي و دولتي پس ازکودتاي 14 ثور 1365 سبب آن گرديد تا اين سياست ازطرف گروههاي جنگي مخالف ، دول غربي و نظاميگران پاکستان، بمثابۀ يک عمل نمايشي و تشريفاتي رژيم ، به غرض اغوا و فريب مردم و جلب توجه خارجي ها ، تلقي گردد. بنابران با مخالفت و استهزاء ازسوي طرف مقابل استقبال گرديد ) و عدم صداقت درتشريح، توضيح و تعيين حد و مرز و ميکانيزم تطبيق آن در يک ديالوگ باز درون حزبي با منتقدين آن ؛ استفادۀ ابزاري ازاين سياست درمقابل مخالفين کودتاي 14 ثور 1365 و همچنين پنهان نگهداشتن اين شکست، درپشت پردۀ دروغها و بهانه هاي مبارزۀ درون حزبي؛
                   راه اندازي  تبليغات دروغين تحت عنوان " تدوير دومين کنفرانس سراسري حزب، بمنظور بحث و اتخاذتصميم روي برنامۀ مصالحۀ ملي درداخل حزب؛ سپس سلب حقوق حزبي و قانوني بيش از100 تن نمايندگان انتخابي کنفرانس ها ازشرکت نمودن درکنفرانس و اخراج اکثريت انان ازحزب ( بشمول 17 تن اعضاي کميته مرکزي و دوتن از اعضاي بيروي سياسي)، بدين گونه پايان دادن به بحث روي متن و محتواي مصالحه وتحميل قبول اجباري آن بالاي اعضاي حزب ، که منجر به يأس ، نااميدي و عدم حمايت اعضاي حزب ازاين جادۀ يکطرف و زندگي برانداز حزب و باعث مسرت ، تقويۀ مورال و نويد پيروزي تنظيم هاي بنياد گراي جهادي و حاميان بين المللي آنان گرديد و زمينه هاي سقوط حاکميت را مساعد گردانيد؛
                   عدم توجه به پذيرش نظريات و انتقادهاي سازندۀ منتقدين سياسي درون حزبي، پيرامون برنامۀ تسليم طلبانۀ ضد حزبي ( مصالحۀ ملي بي حد و مرز) ؛ برکناري و سرکوب پيهم صادق ترين، پاک ترين و کارفهم ترين اعضاي حزب از وظايف و مقامات حزبي و دولتي و فرستادن شماري درکنج زندان و جبهه هاي گرم و بي برگشت جنگ با دشمن؛ نصب نمودن بدنام ترين اعضاي فرکسيونهاي ضد حزب، بجاي آنان؛ بشمول اعضاي رهبري و کادرهاي باند جنايتکار حفيظ الله امين که ازطرف محکمه ذيصلاح به " حبس هاي طويل و دوام " محکوم و مجازات شده بودند؛
                   اعلام آتش بس هاي يک جانبه خلاف اوضاع عمومي نظامي ـ سياسي کشور و درمغايرت با منافع ملي و داعيۀ صلح و ثبات ( دراين مدت مورال و روحيۀ جنگي شکست خوردۀ مخالفين مسلح، دوباره تقويت يافت و در حملات برمواضع دولتي، پايگاههاي نيروهاي قواي مسلح، قطارهاي اکمالاتي و مناطق مسکوني مردم، چهاربرابر افزايش بعمل آمد و خساره هاي مالي و جاني بي شماري را ببار آورد)؛
                   تخليۀ واحدهاي ادارۀ دولتي درمحلات ( ننگرهار، خوست، قندهار، نيمروز، هرات، کنرها، ارزگان ، کاپيسا...) از وجود لواهاي سرحدي نيروهاي پوليس، امنيت دولتي و کارمندان ملکي و نظامي واعلام آن جاهها بنام مناطق صلح وتسليم دادن اين محلات به گروه هاي جنگي مخالف ، ساحۀ قلمرو حاکميت دولت را تنگ تر و روند سقوط را سرعت بخشيد؛
                   ( پلان گذاري تخليۀ مناطق و وارد آوردن تغيير دروضع الجش نيروهاي مسلح، هيچ گونه کمکي به تأمين صلح و ثبات نه نمود و دستاوردي را براي نظام سياسي به ارمغان نياورد؛ برعکس مخالفين اين اقدام دولت را يک عقب نشيني و شکست نظام و پيروزي خويش ارزيابي و مورال شکست خوردۀ خود را تقويه نمودند )؛
                   تشديد حملات کتلوي راکتي و شليک هاوان هاي دورمنزل ازطرف  مخالفان ، بالاي شهرها، ميدانهاي هوايي، هدف هاي نظامي و اقتصادي، افزايش متداوم حملات دشمن بر پوسته هاي امنيتي در مسير شاهراهها، تعبيۀ ماين هاي مختلف درراهها، اجراي کمين ها و شب خون زدن ها ازسوي گروپ هاي ضد دولت، عرصۀ رسيدگي دفاعي را براي نيروهاي مسلح کشور درجهت دفع و طرد تعرضات دشمن تنگ تر مي نمود؛
                   انسداد راههاي مواصلاتي و خطوط اکمالاتي توسط مخالفين به هدف در محاصره کشيدن شهرها، بويژه پايتخت کشور، جهت رونما شدن کمبود و قحطي مواد اوليه ي مصرفي، صعود قيم و بالا گرفتن نارضايتي روزافزون مردم ازحاکميت سياسي ( مطابق برنامۀ جنرال اختر و دگروال يوسف ـ رهبران آي. اس. آي) و تکيۀ بيشتر دولت بالاي ترانسپورت هوايي پرهزينه با امکانات محدود مالي و امنيتي ؛
                   تضعيف قواي مسلح کشور و ايجاد دو دستگي درآن ، پس از آغاز برخورد هاي تحريک آميز و اتخاذ تصاميم عجولانه و ضد وحدت حزبي نجيب الله و اطرافيانش عليه جناح خلق واخراج دوکتور صالح محمد زيري عضو اصلي کميته مرکزي کنگرۀ موسس، ازعضويت بيروي سياسي کميته مرکزي حزب و برکناري سيد محمد گلابزوي ازپست وزارت داخله و تبعيد وي بعنوان سفير در مسکو ( درحالي که اين هردو تن درجريان کودتاي 14 ثور، بنا به فشار رهبري شوروي و انتظاراتي که خودازاين رويداد داشتند، از نجيب الله حمايت نموده بودند) ، به تعقيب آن بازداشت تني چند از افسران عالي رتبۀ ارتش وابسته به جناح خلق، به اتهام عضويت درحزب اسلامي ، بدون نظر و موافقۀ وزيردفاع؛ نه تنها  حمايت اين جناح را از دست داد ؛ بلکه عواقب آن منجر به کودتاي نافرجام شهنوازتني وزيردفاع ؛ برکناري، سرکوب و زنداني کردن اکثريت رهبران و کادرهاي ملکي و نظامي آن بخش حزب، به شمول وکلاي پارلمان، که مصونيت پارلماني را دارا بودند؛  فرار وزير دفاع با قوماندان عمومي قواي هوايي افغانستان و شماري از جنرال هاي ارشد طرفدار شهنواز تني به پاکستان و تسليم شدن آنان به " آي . اس. آي " و حزب اسلامي حکمتيار، عدم حمايت اعضاي باقي ماندۀ اين جناح از حاکميت؛  تلفات هردو جانب حاکميت، با پيامد هاي ناگوار تأثيرگذاري آن بالاي احضارات محاربوي نيروهاي دفاعي و اثرات سياسي خيلي ها منفي آن بر پرستيژ و اعتبار داخلي و بين المللي ح. د. خ.ا، متحدين سياسي حزب و درمجموع حاکميت دولتي افغانستان گرديد؛
                   شدت گرفتن حملات تهاجمي پي درپي افراطيون تحت قوماندۀ " آي. اس . آي " برولايات : خوست، لوگر، قندهار، زابل، پکتيا، لغمان، ارزگان، کاپيسا، پروان، وردک، غزني و سايرجاها، با قطع خطوط مواصلاتي و محاصرۀ اقتصادي شهرها ( پس از ناکامي کودتاي تني و عدم حمايت بيش از دوثلث اعضاي ملکي و نظامي جناح خلق از حکومت يکه تاز نجيب الله )، به هدف تلافي شکست قواي نظامي پاکستان و چريک هاي تنظيمهاي بنيادگراي جهادي درجنگ جلال آباد؛
                   تعديل غير اصولي و غيرقانوني نام ، برنامه و اساسنامۀ ح. د. خ. ا ، باعقبگرد 180 درجه به سمت راست، بصورت افراط گرايانه، درنشست مضحکي با شرکت نمايندگان فرکسيون هاي ضد حزبي، درغياب اکثريت اعضاي اصلي کميتۀ مرکزي کنگرۀ موسس که درقيد حيات بودند و عدم حضور دوثلث اعضاي اصلي معتقد به حزب ؛ تحت عنوان باصطلاح کنگرۀ حزب، با سمتگيري هاي راسمتگرايانه، بمثابۀ کودتاي سياسي سازمان يافته برضد هدف هاي انساني و علماً تنظيم شدۀ آن ( رعايت نکردن معيارهاي دموکراتيک درانتخاب نمايندگان؛ انتصاب دستوري افراد دلخواه و وابسته به رهبري کودتاي 14 ثور1365 و فرکسيونهاي ضد حزب بحيث نماينده ؛ جلوگيري از اشتراک منتقدين درون حزبي و محروم ساختن نمايندگان واقعي و منتخب سازمانهاي حزبي مرکز و ولايات ازشرکت درکارکنگره و درپروسۀ تصميم گيري ها، از زمرۀ سياه ترين کارنامه هاي رهبري حزبي و دولتي بود که بعد از دومين کنفرانس سراسري ح. د. خ. ا ، به گونۀ مشابه ، مجدداً صورت گرفت ) و اتخاذ سياست هاي تسليم طلبانه با اعلام اقتصاد بازار آزاد و تهي کردن  تمام اعضاي رسالتمند حزب از اعتقادهاي بنيادين حزبي وانديشه هاي  ترقيخواهانه ايشان ، که زمينه را براي گرايش بجانب قوم و قبيله گرايي، سمت و محل پرستي مساعد نمود و تا کنون درد و رنج جانکاه آن را مردم ما مي کشند؛
                   بالا رفتن ميزان دامن زدن به خصومتهاي اتنيکي و قومي، برخورد تبعيض آميز و متکبرانه دربرابر کادرهاي ملي و محلي ( حزبي و دولتي ) ؛ تشويق و ترغيب به اشاعۀ برتري جويي هاي قومي ـ قبيلوي و لساني ، تحميل اراده ـ انديشه و تمايلات شخصي ازسوي رهبري حزبي ـ دولتي برديگران، پس از کودتاي 14 ثور تا لحظۀ فرار نافرجام؛
                   سقوط خوست بمثابۀ سرآغاز فروپاشي حاکميت سياسي درنتيجۀ خيانت مسؤولين دفاعي و امنيتي ( قوماندان فرقۀ عسکري و قوماندان پوليس آن ولايت ) و تلفات مالي و جاني جبران ناپذيرناشي ازاين شکست نظامي و سياسي وبه تعقيب آن سقوط ولايات تخارـ ارُزگان ـ کاپيسا ـ کنرها ... با حدود 100 ولسوالي و سپردن آنها به " برادران آزرده خاطر" تحت عنوان منطقۀ سبز.
                   تشديد اختلافات دروني ميان رهبران کودتاي 14 ثور 1365 ، روي تقسيم پست هاي حزبي و دولتي، بمنظورکسب سهم  و امتياز بيشتر، درقدرت و ادارۀ حزب و دولت، منجر به برکناري ـ استعفاء  و مقابلۀ رويارويي دوثلث آنان عليه يکه تازي هاي رئيس حزب حاکم و تيم وي گرديده، آخرين ميخ ها را برتابوت ازقبل ساخته شدۀ حاکميت دولتي کوبيد.
                   آغاز دسايس و توطئه هاي سازمان يافته درصفحات شمال، با موضعگيري هاي بسيار خصمانه و تشبثات عظمت طلبانه و قوم گرايانه توسط افراد وابسته به دکتورنجيب الله ؛ اوج گيري اين مشکلات با تصفيۀ کادرهاي ملکي و نظامي، براساس پلان مرکزي قومانداني اوپراتيفي شمال ـ وزيردفاع ـ وزيرداخله و شمارديگري ازتفوق طلبان قومي و لساني، با تاييد و حمايت رئيس دولت.
                  تبارز غرور بي جا و انجام صحبتهاي غير مسؤولانۀ رئيس حزب حاکم پيرامون وضع ؛ عدم کفايت ، کارداني و درک لازم وي درزمينۀ ضرورت تدويرپلينوم يا مجمع عمومي شوراي مرکزي حزب ، بمنظور بررسي اوضاع بوجود آمده و اتخاذ تدابيرلازم بشمول تقديم استعفاء از رهبري حزب و دولت در يک جلسۀ بزرگ و باصلاحيت حزبي و دولتي و گزينش شخصيت ديگري در هردوبخش که ميتوانست در رفع اين بحران مؤثر تشخيص گردد .
                   سقوط پياپي (10) ولايت مهم و داراي موقعيت استراتژيک بعد از رويداد هاي شمال افغانستان و ناتواني رهبري حزبي و دولتي از جلوگيري اين حوادث....
    موخذ:
    1-ياداشتهاي سياسي ورويدادهاي تاريخي
    نويسنده:سلطانعلي کشتمنديکي ازموسسين ح.د.خ.ا وعضوبيروي سياسي ح.د.خ.ا وصدراعظم جمهوري دموکراتيک خلق افغانستان.
    2- حزب دموکراتيک خلق افغانستان.کودتا،حاکميت وفروپاشي 1357-1371 خورشيدي.
    3- درسهاي تلخ و عبرت انگيز افغانستان.
    نويسنده:ميرصاحب کاروال عضوبيروي سياسي حزب دموکراتيک خلق افغانستان.
    4- رخداد هاي خونبار دو سدۀ اخير را چي نام گذاشت؟( پاد شاه گردشي ها،
    شورشهاي مذهبي، قيامهاي مسلحانه ويا انقلابات آزاديبخش؟)..........
    نويسنده:عبدالواحد فيضي عضوکميته مرکزي حزب دموکراتيک خلق افغانستان.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق


      اكنون السبت 21 سبتمبر 2024 - 4:24 ميباشد