رجاله ها، «اسرائیلیات» و فتنهِ تروریزم اسلامی!
با تقدیم شادباش ها و تبریکات به سازماندهندگان و شاملان تظاهرات عظیم و شکوهمند حق طلبانه و عدالتخواهانه بیستم عقرب کابل؛ با درود و تحیات به روان پاک مظلومترین شهدای کودک و پیر و جوان گردن زده شده در جنایکدهِ "خاک افغان" و با عرض سپاس به محترم یعقوب فیضمند از دنمارک که این هفته با اهدای 100 دالر امریکایی؛ از کار روشنگرانه بنیاد «گوهر اصیل آدمی» قدر دانی و پشتیبانی فرموده اند.
*********
قرن 21؛ قرن رجاله هاست!
طئ دو سه قرن گذشته؛ در سیر تکامل عمومی بشریت؛ زعامت ها در کشور های اروپایی و آسیایی و افریقایی بالنسبه از رجال با شخصیت؛ حایز سجایای برازنده، دانش فراوان و حدوداً دها و نبوغ برخوردار شده بود که منجمله ثمره عقل و همت جمعی شان «اعلامیه جهانی حقوق بشر» و خیلی ارزش های نهادینه شده تمام انسانی را به ارمغان آورد.
مگر بدبختانه منجمله به علت یکه تاز شدن قارون های نظام سرمایه داری امپریالیستی به سطح دنیا در بحبوحه این قرن؛ زعامت های سیاسی جهان دچار فتور سر سام آوری گردید.
مشتی آدمک های اغلب مزدور و کم مناعت و کم شعور توسط قارون ها و شبکه ها و رسانه های اغواگر و عوام فریب شان؛ تقریباً به مانند عروسک های پُشت ویترین مغازه ها؛ در مقامات عالیه دولت های مهم و موسسات عمده جهانی نظیر سازمان ملل متحد، بالا کشیده شدند.
پیامد های برهنه و نیمه برهنه و پُت و پوشیده این روند بر سرنوشت جهان؛ یکی دو تا نیست که درینجا بشود به آنها پرداخت.
ولی مسلماً یکی از آن پیامد ها؛ استیلا یافتن روزمره گی ها و دسیسه کاری ها در سیاست های عمده و سرنوشتی است که بر مبناِی آن:
تدبر و کیاست دور اندیشانه، جهانی اندیشانه و بشری اندیشانه از زعامت های عمده و تعیین کننده دنیا رخت بربست و جای آنها را تکیه به اسلحه و تکنولوژی و تبلیغات و توطئه و تقلب و تفتین نا عاقبت اندیشانه لجام گسیخته گرفت؛ و نیز استخدام احساسات و جذبات و جهل دینی به طریق ایجاد مفرزه های تروریستی بیحد و مرز و عاری از قواعد و اصول در کادر شبکه های استخباراتی و جاسوسی و ضد جاسوسی.
******
با تأسف که جز در حد همین کلیات سخن را بسط داده نمیتوانیم که خاصتاً برای نسل جوان کافی نیست. الزامی است که آنان حقیقت های بس پهناور و هولناک روش و منش استعمارگران کهن و نوین را در منابعی چون کتاب «کانون توطئه های جهانی یا کمیته 300» جان کولمن، «میراث خوار استعمار» دکتر مهدی بهار، «بازی شیطانی» رابرت دریفوس وغیره بخوانند و ببینند و دریابند.
امروز بر علاوه اینکه؛ بحث «چرا افغانستان؛ سرزمین توحش گله ای و حشری است؟» را پی می گیریم؛ به دلیل رخداد های تروریستی بسیار شوم منجر به قتل های عام بی ملاحظه در پاریس ـ قلب اروپای متنعم و منور و متمدن! ناگزیریم گستره و ژرفای سخن را فرا تر ببریم!
شاید حتی تحصیل حاصل ملالت آوری باشد اگر بگوییم آنچه که امروزه منحیث المجموع به نام "تروریزم اسلامی" تعریف و خاطر نشان می گردد؛ بدون طراحی و حمایت و هدایت اروپا و امریکا به شمول پاریس و فرانسه اصلاً نمیتوانست به منصه ظهور برسد.
"تروریزم اسلامی" که افغانستان از نزدیک به 40 سال؛ عراق و لیبی و سوریه و سرزمین های دیگر از یکی دو دهه به طور مستمر؛ و خود اروپا و امریکا در عین زمان به طور جسته جسته قربانی آن بوده اند و میباشند!
اگر یاد تان باشد در قسمت گذشته قاطعانه عرض کردم که؛ "اسلام (صرف نظر از اینکه به لحاظ علمی چه هست) در متون و اصول؛ همانی نیست که در توحش و بربریت دولتی و ضد دولتی افغانستان کنونی امروز و دیروز (و فراتر: در جهان اسلام امروز و دیروز) نمو دار می گردد و فاجعه آفرینی می کند.
اسلام در اساس به تناسب خشونت های منابع مقدس یهودی و عیسوی و خیلی از ادیان قدیم دیگر؛ از نظر محققان فراوان عالم؛ و به دلایل و براهین روشن بسیار؛ نسخه اصلاح شده و خشونت زدایی شده (در حدود امکانات زمانه و مخاطبانش) میباشد ولی به حق که توسط «قدرت» ها(ی رجاله ای دیروزی و امروزی و بخصوص ابر قدرت ها)؛ عملاً به ضد خود تبدیل شده است."
خوشبختانه در مقام نقد "معارف اسلامی" یک واژه و اصطلاح متفقاً علیه؛ وجود دارد که پیرامون آن از همان سپیده دم اندیشیدن ها و تأملات اسلامی؛ کتاب ها و رساله های بسیار و گاه سخت معتبر و مستند و سازنده پرداخته شده است.
این واژه و مقوله کلیدی عبارت است از «اسرائیلیات»!
در رابطه؛ فشرده ویرایش شده یک متن تحقیقی تازه از منابع اسلامی همزبان را بخوانید و دقت نمائید که این مقوله مبین چه روند مصیبت آفرین متداوم در معارف اسلامی و قبل از همه در تفاسیر قرآن میباشد که طی 1400 سال انباشته شده و مبنای شریعت اسلام و اخلاقیات اسلامی معمول و مروج قرار گرفته است:
((اسرائیلیات گاهی در معنایی ویژه، فقط بر آن دسته از روایاتی اطلاق می گردد که صبغه یهودی دارد؛ و از طریق فرهنگ یهودی وارد حوزه اسلامی می شود؛ و گاهی در معنایی گسترده تر، هر آنچه را که صبغه یهودی و مسیحی دارد و در منابع اسلامی داخل شده، و گاهی در مفهومی گسترده تر از دو مورد پیشین، به کار رفته و هر نوع روایت و حکایتی را که از منابع غیر اسلامی وارد قلمرو فرهنگ اسلامی می گردد، شامل می شود.
قدیمی ترین منبع موجود که اسرائیلیات را در معنای اصطلاحی آن به کار برده، از مسعودی (م.343ق.) است که در آن افزون بر اطلاق اسرائیلیات بر روایات یهودی و مسیحی، به نمونه هایی از این روایات نیز اشاره کرده است.
در قرن های بعد نیز برخی مؤلّفان، ضمن کاربرد این اصطلاح، مباحثی را درباره اسرائیلیات در روند های تفسیری و غیر تفسیری مطرح کرده اند که در این میان، مفسّران، بیشتر از دیگران به این موضوع پرداخته اند، تا آنجا که برخی از مؤلّفان معاصر تألیفات مستقلّی را به این موضوع اختصاص داده اند که از مهم ترین آنها می توان به «الاسرائیلیات فی التّفسیر و الحدیث» از محمّد حسین ذهبی، «الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التّفسیر» از محمد ابوشهبه و «الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التّفسیر» از رمزی نعناعه اشاره کرد.
مبدأ نفوذ اسرائیلیات؛ در معارف و باور های اسلامی:
آغاز ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی به زمان نفوذ تمدّن و فرهنگ یهودی به فرهنگ اعراب بُت پرست قبل از اسلام باز می گردد. پیش از ظهور اسلام، قبایل فراوانی از اهل کتاب در مجاورت مشرکان در «مدینه» و پیرامون آن از جمله «خیبر» و «فدک» زندگی می کردند.
اهل کتاب چون دارای دین و کتاب آسمانی بودند، موقعیت و فرهنگ بالاتری در مقایسه با مشرکان داشتند و نزد آنان از جایگاه علمی ویژه ای برخوردار بودند. مشرکان برای فهم بسیاری از مسائل، از جمله مسائل مربوط به خلقت، تاریخ ملّت های گذشته و... به آنان مراجعه می کردند.
افزون بر این، آنان در سال، دو کوچ زمستانی و تابستانی به «یمن» و «شام» داشتند و در این مسافرت ها با گروه های فراوانی از اهل کتاب که در این دو سرزمین ساکن بودند، رفت و آمد و ارتباط داشتند و این ارتباط ها نیز خود عامل دیگری در نفوذ فرهنگ یهودی در فرهنگ عرب جاهلی به شمار می رفت. مراجعه اعراب به اهل کتاب، بعد از ظهور اسلام و پذیرش آیین جدید ادامه یافت و آنان برای فهم برخی ناشناخته ها، اهل کتاب را بر دیگران ترجیح می دادند؛ به ویژه که قرآن نیز در آیاتی، مشرکان را به اهل کتاب ارجاع داده بود.
برخی مسلمانان گمان کردند که این آیات مراجعه آنان به اهل کتاب را مجاز شمرده است؛ چنانکه با وجود نهی صریح پیامبر اسلام نیز از همچو مراجعات منصرف نشدند.
رحلت پیامبر، سبب ورود بیشتر اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی شد تا جاییکه اسرائیلیات وارد تفاسیر قرآن گردید. به همین جهت ذهبی می نویسد:
داخل شدن اسرائیلیات در تفسیر از اموری است که به «عهد صحابه» باز می گردد.
نو مسلمانان اهل کتاب که در عهد "صحابه"، اسلام را پذیرفته بودند، از عوامل دیگر ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی گشتند. اینان با تظاهر به اسلام و سوء استفاده از اعتماد برخی صحابه، خرافات فراوانی را وارد حوزه فرهنگ اسلامی کردند.
ورود و نفوذ این روایات در دوره "تابعان" نیز ادامه یافت؛ بلکه در این عصر بر اثر تساهل گذشتگان، شیوع پدیده داستان سرایی، گرویدن شمار بیشتری از اهل کتاب به اسلام و نیز رغبت بیشتر مسلمانان به شنیدن داستان های ملّت های پیشین؛ اسرائیلیات بیشتری وارد تفسیر و حدیث اسلامی شد.
افزون بر این، وجود مفسّرانی در این عصر، همچون مقاتل ابن سلیمان که می خواستند نقص و کمبودهای تفسیر را با روایات اسرائیلی برطرف سازند، بر نفوذ بیشتر اسرائیلیات در تفاسیر قرآن افزود.
تا اینکه عصرِ "تابعانِ تابعان" فرا رسید. در این عصر نیز علاقه به اخذ روایات اسرائیلی افزونتر شد و گروهی در مراجعه به اهل کتاب، راه افراط را پیش گرفتند، به گونه ای که هر روایت اسرائیلی را می پذیرفتند و آن را صحیح تلقّی می کردند.
این گرایش شدید ادامه یافت تا نوبت به عصر "تدوین تفسیر" رسید. در این عصر، برخی مفسّران بخش اعظم این روایات اسرائیلی را وارد تفاسیر کردند.
زمینه های گسترش اسرائیلیات:
افزون بر عواملی که اسرائیلیات را در تفسیر و حدیث اسلامی وارد کرد، زمینه ها یا عواملی نیز باعث شد تا این روایات، در دایره های وسیع گسترش یافته، همه شئون اخلاقی، اعتقادی و مذهبی مسلمانان را فراگیرد. این زمینه ها عبارت است از:
1 ـ ضعف فرهنگی عرب:
مردم جزیرة العرب پیش از اسلام و سال ها پس از ظهور اسلام، از نظر فرهنگ و دانش در سطح بسیار پایینی قرار داشتند، به طوری که افراد با سواد میان آنان کمتر یافت می شد؛ بدین سبب همواره در برابر اهل کتاب که موقعیت علمی و اجتماعی برتری داشتند، خاضع و تسلیم اندیشه ها و افکار آنان بودند.
ابن عباس می گوید:
گروهی از انصار از زمانی که بت پرست بودند به جهت اعتقاد به جایگاه علمی والای اهل کتاب، در بسیاری از کارها از آنان پیروی می کردند و تا آمدن مهاجران به مدینه به این روش خود پایبند بودند.
ابن خلدون نیز یکی از اسباب گسترش اسرائیلیات را؛ بدوی بودن اعراب، جهالت و بیسوادی آنان و بهره مند بودن اهل کتاب از آیین و کتاب آسمانی دانسته است که این امر باعث شده اعراب، هر آنچه را اهل کتاب می گفته اند، بپذیرند.
2 ـ کینه و دشمنی شدید یهود:
یهودیان با ظهور اسلام؛ موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را از دست رفته می دیدند. از سوی دیگر پیامبر خاتم؛ از میان آنان برانگیخته نشد.
ازاین رو؛ از اسلام و مسلمانان کینه بسیار شدیدی در دل گرفتند و همواره در صدد ضربه زدن به اسلام و نابودی آن بودند و چون از طریق مقابله نظامی و همدستی با مشرکان نتوانستند به این هدف دست یابند، از درِ حیله و تزویر وارد شده، با پذیرش اسلام و تظاهر به آن و جلب اعتماد برخی مسلمانان، عقاید خرافی را وارد فرهنگ اسلامی کردند.
3 ـ ایجاز و گزیده گویی قرآن:
قرآن کریم طبق اسلوب ویژه خود در بازگویی داستان ها و نقل های تاریخی، فقط به ذکر آنچه با هدف و مقصود کلام ارتباط داشته، بسنده کرده و به جزئیات این داستان ها کمتر پرداخته است. این امر، گروهی از صحابه را بر آن داشت تا برای به دست آوردن جزئیات، به اهل کتاب که این داستان ها در کتاب هایشان با تفصیل بیشتری آمده است، مراجعه کنند.
4 ـ قصّه سرایان و همراهی دستگاه خلافت با آنان:
علاقه وافر "صحابه" و دیگران به شنیدن داستان های ملّت های گذشته، باعث شد داستان پردازی در صدر اسلام گسترش یابد. اینان با اهداف گوناگون، از جمله کسب مقام، شهرت، مال، بد نام کردن اسلام و فاسد کردن عقاید مسلمانان، داستان های خرافی فراوانی را ساخته و آنها را وارد فرهنگ اسلامی می کردند. طبق نقل ابوشهبه، این کار در اواخر خلافت عمر آغاز و بعد مبدّل به حرفه ای شد.
سپس به تدریج، ابزار دست صاحبان سیاست گردید که برای رسیدن به مقاصد خود، از گسترش این پدیده پشتیبانی کردند. نامورترین این افراد تمیم اوس داری است که عمر به او اجازه داد پیش از خطبه های نماز جمعه در «مسجدالنّبی» به ایراد موعظه و نقل داستان بپردازد.
این کار در زمان عثمان به هفته ای دو بار افزایش یافت. نیز نقل شده که عمر به "کعب" اجازه داد تا از کتاب های کهن برای او داستان نقل کند و مردم را نیز در شنیدن سخنان او آزاد می گذاشت. اگرچه در روایات دیگری نقل شده که عمر از نقل روایات اهل کتاب به شدّت منع و ناقلان این گونه روایات را توبیخ می کرده است.
اما این توبیخ او به نوشتن روایات اهل کتاب مربوط بوده؛ چنان که در نوشتن روایات (احادیث) پیامبر نیز همین سرسختی را نشان می داد؛ امّا درباره نقل شفاهی؛ این گونه نبوده است.
این حرفه در زمان معاویه گسترش بیشتری یافت و وی نخستین زمامداری بود که داستان سرایان را برای اهداف سیاسی به خدمت گرفت.
او برای این کار، افرادی را منصوب و برای آنان کارمزد های معینی مقرر کرد، چنان که از وجود برخی صحابه پیامبر نیز برای جعل حدیث بر ضدّ مخالفان خود استفاده می نمود.
5 ـ ممنوعیت نگارش حدیث:
ممنوعیت نگارش حدیث پیامبر(ص) که در صدر اسلام پدید آمد و تا یک قرن بعد ادامه یافت، به دستور خلفا، به ویژه خلیفه دوم بود. خلای حاصل از نگارش حدیث و نشر آن، زمینه مناسبی را برای بدعت های یهودی و یاوه های مسیحی و افسانه های زرتشتی، به ویژه از سوی یهود و نصارا پدید آورد.
محمود ابوریه می نویسد:
«از جمله پیامدهای تأخیر تدوین حدیث تا پس از قرن اوّل، باز شدن درهای جعل حدیث و رونق گرفتن آن بود، به حدّی که احادیث موضوعه فراوانی در منابع اسلامی وارد شد.»
6 ـ مسامحه در نقل و بررسی روایات:
از دیگر زمینه های نشر و گسترش اسرائیلیات، تسامح صحابه، تابعان و دیگر مفسّران و راویان حدیث است که بدون توجه به موثّق بودن راویان این احادیث و سازگار بودن مضمون این روایات با کتاب خدا، سنّت پیامبر و عقل، آنها را برای دیگران نقل یا در کتاب های تفسیری خود ثبت می کردند و بدین وسیله، کتاب های تفسیری را از این روایات انباشتند.
آثار و پیامدهای اسرائیلیات:
ورود و نفوذ اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی، آثار سوء فراوانی را در پی داشت که عمده ترین آنها عبارت است از:
1 ـ آمیخته شدن تفسیر و حدیث صحیح اسلامی با خرافات:
روایات اسرائیلی چون به طور عمده، ساخته دست یهود و جاعلان حدیث بود، هیچ گونه تطبیقی با واقعیت نداشت و این امر سبب آمیختگی روایات صحیح و غیر صحیح شد به گونه ای که احمد بن حنبل می گوید:
"سه چیز اصل و واقعیتی ندارد و یکی از آنها تفسیر است".
2 ـ فساد و انحراف در عقاید مسلمانان:
نقل عقاید باطل اسرائیلی و انتساب آن به پیامبر اسلام و دیگران باعث شد تا برخی از مذاهب اسلامی، بدون تحقیق این روایات را پذیرفته و آنها را به صورت عقیده و اصول خود برگزینند.
3 ـ مشبوّه کردن چهره اسلام:
ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی، باعث شد تا عدّه ای اسلام را دینی خرافی دیده و بگویند: اسلام می کوشد پیروانش را با تعالیم پوچ و واهی که با هیچ معیار عقلی سازگاری ندارد، سرگرم سازد؛ چنان که برخی مستشرقان، بعضی از این روایات را از منابع اسلامی استخراج کرده و با ترویج آنها در صدد بدنام کردن اسلام و ضربه زدن به آن هستند.))
لینک منبع: لطفا به اینجا مراجعه و تفصیل تألیف را با ماخذ های عدیده آن ببینید!
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/8005/104961/%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA
**********
بدینگونه بایستی با زبان شاعر گفت:
خواجه در بند نقش ایوان است؛
خانه از پای بست ویران است!
چنانکه ملاحظه فرمودید؛ از صدر اسلام و حتی از قبل اسلام؛ هئ اسرائیلیات است که با آنچه معارف اسلامی خوانده میشود؛ تداخل داده شده میرود و شامل روایات و احادیث و مهمتر از همه تفاسیر قرآن و بالنتیجه شریعت و اخلاقیات اسلامی در مذاهب گوناگون آن میگردد.
نه نویسنده و مؤلف و محقق فوق اشاره ای داشت که گاهی هم بوده که حاکمان و امامان و ملایان و خواجه گان و صوفیان و متفکران اسلامی برای نقد و سره کردن و تقطیر و تلطیف معارف اسلامی و پاکیزه کردن آن از اسرائیلیات و انحراف ها و بدعت های مضر دیگر کاری کرده و به نتیجه ای رسیده باشند؛ و نه ما و شما و دیگران درین راستا از کارنامه و عزم و اقدام موثر و مؤفقی آگاهی داریم.
پس میتوان نتیجه گرفت که اقلاً نیمی از آنچه که «معارف» اسلامی می انگاریم و یا به طور خلاصه «اسلام» میدانیم، در همه «هفتاد و دو ملت» یا بیشتر از آن به گونه های مدون؛ اسرائیلیات است.
ولی در گونه های غیر مدون و عوامانه و شفاهی و فولکولوریک؛ این نسبت مسلماً به 75 تا 80 الی 90 درصد نیز خواهد رسید.
برای اکنون؛ چون بحث ما در اطراف تروریزم کور و مادون ددمنشانه که تحت نام اسلام راه اندازی و تحریک و تمویل و تجهیز میگردد و نه تنها کشور های چند گانه مسلمان را به تباهی کشانیده بلکه میرود که دنیا را به نگفته ترین و نشنیده ترین فجایع گرفتار سازد؛ سوال پیدا میشود که آیا این تروریزم بربرمنشانه؛ به نیمه واقعاً اسلامی و قرآنی «معارف اسلامی» ابتنا دارد یا به نیمه و بالاتر از نیمه «اسرائیلیاتی» آن؟
ما و شما همه با مروری به حد اقل از شواهد چندین گانه که ذیلاً پیشکش میگردد؛ به طرز اتوماتیک درستترین پاسخ را می یابیم و بالنتیجه آفتابی میگردد که رجاله های حاکمه عربی و امپریالیستی و پاکستانی طی ماستر پلان بلند بالا؛ بر اساس ذخایر اسرائیلیاتی 1400 ساله در دینیات مدون اسلامی؛ خشونت های بربرمنشانه تر مشمول منابع یهودی و فراتر از آنها را نیز تشدید و ترکیب کرده و بر مبنای همه؛ مدارس بی حساب تروریست پرور را ایجاد و پایگاه ها و آزموشگاه و سایر ملزومات آنان را تأمین و اکمال نموده اند و می نمایند.
با پوزش طلبی از طوالت ناگزیر بحث؛ اینهم شواهد از منابع اسرائیلیاتی:
شواهد از کتاب مقدس یهودی و یسوعی:
شاهد اول- قتل عام همهی مردم مدیان:
خداوند به موسی فرمود:”از مدیانیها به دلیل این که قوم اسرائیل را به بت پرستی کشاندند انتقام بگیر. پس از آن، تو خواهی مرد و به اجداد خود خواهی پیوست”. پس موسی به قوم اسرائیل گفت:”عدهای از شما باید مسلح شوند تا انتقام خداوند را از مدیانیها بگیرند.
از هر قبیله هزار نفر برای جنگ بفرستید”. این کار انجام شد و از میان هزاران هزار اسرائیلی، موسی دوازده هزار مرد مسلح به جنگ فرستاد. صندوق عهد خداوند و شیپورهای جنگ نیز همراه فینحاس پسر الغازار کاهن به میدان جنگ فرستاده شد. تمامی مردان مدیان در جنگ کشته شدند.
پنج پادشاه مدیان به نامهای اوی، راقم، صور، حور و رابع در میان کشته شدگان بودند. بلغام پسر بعور نیز کشته شد. آن وقت سپاه اسرائیل تمام زنان و بچهها را به اسیری گرفته، گلهها و رمهها و اموالشان را غارت کردند.
سپس همه شهرها، روستاها و قلعههای مدیان را آتش زدند. آنها اسیران و غنایم جنگی را پیش موسی و الغازار کاهن و بقیهی قوم اسرائیل آوردند که در دشت موآب کنار رود اردن، روبروی شهر اریحا اردو زده بودند.
موسی و الغازار کاهن و همهی رهبران قوم به استقبال سپاه اسرائیل رفتند. ولی موسی بر فرماندهان سپاه خشمگین شد و از آنها پرسید:”چرا زنها را زنده گذارده اید؟ اینها همان کسانی هستند که نصیحت بلعام را گوش کردند و قوم اسرائیل را در فغور به بت پرستی کشاندند و قوم ما را دچار بلا کردند.
پس تمامی پسران و زنان شوهردار را بکشید. فقط دخترهای باکره را برای خود زنده نگهدارید” (کتاب مقدس، اعداد، ۳۱، آیات ۱۸-۱).
شاهد دوم- مرتد شدن یهودیان و مجازات آنها:
حضرت موسی جهت دیدار با خداوند به کوه سینا میرود. بازگشت او به طول میانجامد. هارون گوسالهای برای آنها از طلا میسازد و یهودیان گوساله پرست میشوند. خداوند به شدت خشمگین شده و به موسی میگوید:”می دانم این قوم چقدر سرکشند. بگذار آتش خشم خود را بر ایشان شعله ور ساخته، همه را هلاک کنم” (کتاب مقدس، خروج، ۳۲، آیات ۱۰-۹). موسی واسطه شده و خشم خدا را میخواباند. به نزد قوم بازگشته و گوساله را در آتش انداخته و ذوب میکند. سپس به یهودیان مرتد می گوید:
“خداوند، خدای بنی اسرائیل میفرماید: شمشیر به کمر ببندید و از این سوی اردوگاه تا آن سوی اش بروید و برادر و دوست و همسایه خود را بکشید” لاویها اطاعت کردند و در آن روز در حدود سه هزار نفر از قوم اسرائیل کشته شدند” (خروج، ۳۲، آیات ۲۸-۲۷).
روز بعد موسی به نزد خدا رفته و خواستار بخشش یهودیان میشود. خدا به او میگوید:
“هرکس نسبت به من گناه کرده، اسم او را محو خواهم کرد…من به موقع قوم را به خاطر این گناه مجازات خواهم کرد”. خداوند به خاطر پرستش بتی که هارون ساخته بود، بلای هولناکی بر بنی اسرائیل نازل کرد” (خروج، ۳۲، آیات ۳۵- ۳۳).
شاهد سوم- شکست عوج پادشاه:
“سپس به جانب سرزمین باشان روی آوردیم. عوج، پادشاه باشان لشکر خود را بسیج نموده، در ادرعی به ما حمله کرد. ولی خداوند به من فرمود که از او نترسم. خداوند به من گفت:”تمام سرزمین عوج و مردمش در اختیار شما هستند. با ایشان همان کنید که با سیحون، پادشاه اموریها در حشبون کردید”.
بنابراین خداوند، خدای ما عوج پادشاه و همه مردمش را به ما تسلیم نمود و ما همه آنها را کشتیم. تمامی شصت شهرش یعنی سراسر ناحیه ارجوب باشان را به تصرف خود درآوردیم. این شهرها با دیوارهای بلند و دروازههای پشت بند دار محافظت میشد.
علاوه بر این شهرها، تعداد زیادی آبادی بی حصار نیز بودند که به تصرف ما درآمدند. ما سرزمین باشان را مثل قلمرو سیحون پادشاه واقع در حشبون، کاملاً نابود کردیم و تمام اهالی آن را چه مرد، چه زن و چه کودک، از بین بردیم؛ ولی گلهها و غنایم جنگی را برای خود نگه داشتیم” (کتاب مقدس، تثنیه، ۳، آیات ۷-۱).
شاهد چهارم- قوم خاص خدا:
گویی قوم برگزیده خداوند وظیفهای جز نابودی دیگران ندارد:
“هنگامی که خداوند شما را به سرزمینی که در شرف تصرفش هستید، ببرد، این هفت قوم را که همگی از شما بزرگتر و قویترند نابود خواهد ساخت:
حیتیها، جرجاشیها، اموریها، کنعانیها، فرزیها، حویها و یبوسیها.
زمانی که خداوند، خدایتان آنها را به شما تسلیم کند و شما آنها را مغلوب نمایید، باید همهی آنها را بکشید. با آنها معاهدهای نبندید و به آنها رحم نکنید، بلکه ایشان را بکلی نابود سازید.
با آنها ازدواج نکنید و نگذارید فرزندانتان با پسران و دختران ایشان ازدواج کنند. چون در نتیجه ازدواج با آنها جوانانتان به بت پرستی کشیده خواهند شد و همین سبب خواهد شد که خشم خداوند نسبت به شما افروخته شود و شما را بکلی نابود سازد.
قربانگاه های کافران را بشکنید، ستونهایی را که میپرستند خرد کنید و مجسمههای شرم آور را تکه تکه نموده، بتهایشان را بسوزانید؛ چون شما قوم مقدسی هستید که به خداوند خدایتان اختصاص یافته اید.
او از بین تمام مردان روی زمین شما را انتخاب کرده است تا برگزیدگان او باشید…خداوند آنانی را که از او نفرت دارند بی درنگ مجازات و نابود میکند…تمامی قومهایی را که خداوند، خدایتان بدست شما گرفتار میسازد نابود کنید. به ایشان رحم نکنید و خدایان ایشان را پرستش ننمایید، وگرنه در دام مهلکی گرفتار خواهید شد…
خداوند، خدایتان زنبورهای سرخ و درشتی خواهد فرستاد تا آن عده از دشمنانتان را نیز که خود را پنهان کرده اند، نابود سازد…شما هم به آن قومها حمله نموده، آنها را از بین خواهید برد” (کتاب مقدس، تثنیه، ۷، آیات ۲۴- ۱).
اين مطلب آخرين بار توسط admin در الإثنين 16 نوفمبر 2015 - 3:04 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.