اسلام؛ جنگ «هفتاد و دو ملتی» از ندیدن حقیقت!
(قسمت دوم و پایانی)
جنگ هفتاد و دو ملت؛ همه را عذر بنه!
چون ندیدند؛ حقیقت؛ رهِ افسانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت؛ دقیقاً تعبیر تاریخ شمول و عام قبول وضعیت جوامعی است که طی شش قرن تا سرایش این بیت حافظ شیرازی؛ «اسلامی» خوانده می شده اند. جالب ترین اعتبار بر این سخن و اعتراف بر حقیقت این وضع فجیع هم؛ پیوند دادن آن به «حدیثی» از پیامبر اسلام حضرت محمد عربی قریشی میباشد؛ بدین عبارت:
ستفرق امتی علی ثلثه وسبعین فرقه الناجی منها واحد امتان من
از میان هفتادو سه فرقه اسلامی تنها یک فرقه راه (حق) را میابد.
با در نظر داشت بنیاد مسئاله «حدیث» و جعل سرسام آور آن در عمر باصطلاح معارف اسلامی که عمدتاً به هدف توجیه واقعیت های پرسش بر انگیز و رنج دهنده عمومی و منجمله انحرافات شنیع و تحریف های خبیث از اصل حقیقت ارزش ها و اخلاقیات قرآنی؛ صورت داده شده است؛ میتوان حدس زد که هنوز در قرن پنجم و ششم هجری فلاکت مسلمان با مسلمان در افتادن؛ به جایی رسیده بوده است که گرداننده گان سیاست و فرهنگ و شعور عامه؛ نیاز دیده اند تا برای خدایی و ازلی و قدری و جبری وانمود ساختن و قبولاندن آن؛ دست به دامان حدیث شوند و به پنهان شدن زیر ردای پیغمبر ناگزیر گردند.
البته همه میدانند که اوضاع در هشت قرن پس از حافظ تا امروز؛ همچنان رو به بد و بدتر شدن داشته است و در یکی دو قرن اخیر و به طور تصاعدی هندسی در یکی دو دهه اخیر؛ اسلام و اسلامیت مترادف با ددمنشانه ترین دهشت افگنی ها و اقدامات تروریستی گردیده که همه هم بلا استثنا توسط شیاطین دنیای ثروت و شهوت کنونی؛ سازماندهی و صحنه گردانی میشود.
امروزه چنانکه میدانیم و میدانید فرقه های نامنهاد جهادی ـ اسلامی از مرز هفتاد و دو و هفتاد و سه اسبق به مراتب فراتر رفته؛ و هرکدام از آنها مانند داعش و القاعده و طالب و بوکوحرام؛ در آخرین تحلیل خویشتن را همان تنها فرقه برحقی میداند که گویا پیامبر اسلام؛ یگانه اش دانسته و پیشبینی اش کرده بوده است!
به نظر نمیرسد این دعاوی فوق العاده پر از آتش و خون فرقه ها و گروه های اسلامی علیه هم که به گونه تکفیر و تفسیق و مباح الدم و واجب القتل دانستن همدیگر؛ ادامه دم افزون دارد؛ پایانی بیابد مگر اینکه حضرت پیامبر اسلام چنان احیا گردیده و عودت فرماید که مورد قبول و اطاعت همه گان بوده و با صلاحیت و صلابت نهایی؛ جایگاه فرقه برحق را مشخص ساخته و متباقی را سر جایشان بنشاند!
بیدرنگ می فرمائید که این؛ مخالف سنت فطری و الهی است؛ امکان ندارد و امید بستن به آن خیال است و محال است و جنون.
پس آیا راه دیگری برای نجات اسلام و اسلامیت از این مهلکه انهدام و انقراض؛ میتوان سراغ کرد و یافت. شاید بتوان؛ ولی مشروط بر اینکه در اساس اسلام یعنی «کلام الله مجید» چنین راهی وجود داشته و خاطرنشان شده باشد!
ببنید؛ بزرگترین شاعر متخیل و متفکر اسلامی تاریخ که قرآن را هم با چهارده روایت؛ در سینه دارد؛ چه میگوید:
جنگ هفتاد و دو ملت؛ همه را عذر بنه!
چون ندیدند؛ حقیقت؛ رهِ افسانه زدند
یعنی همه هفتاد و دو فرقه مشغول کُشت و کُشتار و چپاول و غارت هم در دار الاسلام؛ به خاطری گرفتار فاجعه و فاجعه آفرینی اند که «حقیقت» را ندیده و به افسانه ها و خرافات در غلتیده اند؟
پس اگر قبول کنیم که «حدیث شریف» فوق؛ جعلی نیست و اسلامیون ناگزیر از متفرق شدن در 73 فرقه بوده و سپس تنها یکی از آنها ـ شاید هم در آستانه قیامت؛ «راه حق» را می یابد؛ این سرنوشتی است که از همان لمحه «گِل آدم سرشتن» مقدر شده بوده است.
بدینگونه العیاذ بالله؛ اسلام و کتاب مقدسش قرآن و پیامبرش و خلفا و جانشینان پیامبرش؛ همه اسناد و عُمال یک ضلالت کبیر و گرداننده یک منجلاب گمراهی و خشم و خشونت و جنون و بلاهت بوده اند؟!
اگر چنین نیست؛ پس«حقیقت» که حافظ میفرماید؛ در کجاست و چرا اینهمه فرقه های یک دین بزرگ؛ آنرا دیده نتوانسته و به ناچار ره افسانه و جهل و خرافه و سفسطه در پیش گرفته اند؟
بر اساس تحقیقات و تتبعات و تفکرات این بنده کمترین؛ «حقیقت» مورد نظر خواجه حافظ؛ به معنای ساینتفیک امروزی؛ کدام «حقیقت علمی و تجربی» نیست؛ «حقیقت فلسفی» هم نیست.
این حقیقت؛ لزوماً دینی و عقیدتی است و از آنجا که حدیث و روایت؛ نسبت های شدیداً جعلی و فرقه ای دارد؛ تنها منبع دینی و عقیدتی ظاهراً متفق علیه همان قرآن کریم است؛ لذا بایستی «حقیقت» که 72 فرقه در تاریخ اسلام نتوانسته است آنرا ببینید؛ حتماً و حتماً در قرآن؛ وجود داشته باشد.
این «حقیقت» رکن رکین و اصل اصیل «بنده محور» بودن قرآن است که از نخستین قرن اسلامی تا کنون؛ سعی همه گان در ندیدن و به محاسبه نیاوردن آن بوده است؛ چرا که پیوسته آنرا «خدامحور»، کلام غیر مخلوق خداوند و آخرین و کاملترین کلمات الهی در همه زمان ها و مکان ها و تا قاف قیامت محسوب داشته؛ ناگزیر نقد و بر رسی و تدقیق و باز بینی و باز شناسی و باز خوانی آنرا؛ به مثابه دخالت در ملکوت خدا؛ ممنوع و محکوم و منکوب قرار داده اند.
این بنده نحیف آفریدگار؛ درین گستره تا کنون؛ مقالات و رسالات سیر شمار به طریق صفحات انترنیت ومجلات و کتب به عرض هموطنان و همدینان محترم رسانیده ام؛ اما امروز؛ با همین عرایض مختصر؛ شمارا به نمونه اثر و اندیشه یک عزیز اندیشمند و متجسس و متفکر دیگر آشنا میسازم که در عین حال به سهم خویش پاسخ های جانانه ای به پرسش های پیدا شده در بالا میدهد و اثبات میدارد که علی الرغم ملاحظات در مورد قرآن تدوین شده مورد دسترس ما؛ بازهم «حقیقت» عظیم راهبر و راهگشا و نجات دهنده و محبت زا و صلح آفرین و رهایی دهنده از ضلالت و مصیبت؛ در این کتاب مقدس؛ هست که نادیده و خوار و مهجور مانده است و در حد تمثیل حافظ؛ موجب «ره افسانه زدن» 72 فرقه تشکیل دهنده جوامع اسبق و هزاران فرقه کنونی «جهان اسلام» گردیده است.
این گزیده یک بخش کوچک از سلسله مقالات و آثار بسیار غنی و بدیع این یار همسو و همسنگر است که بنابر اقتضای طبایع خواننده افغانستانی؛ خاصتاً عزیزانی که به سبک و سیاق اینجانب؛ خویشتن را راحت می یابند؛ مقداری تلخیص و ویرایش گردیده که امیدوارم سوء تفاهم و رنجشی ایجاد ننماید؛ بسم الله؛ اینهم تحفه من منحیث بخش پایانی بحث «اسلام؛ جنگ هفتاد و دو ملتی؛ از ندیدن حقیقت»:
***********
ریشهی تفسیرهای گوناگون قرآن کجاست؟
آرش سلیم
http://zamaaneh.com/idea/2010/07/post_759.html
۴. ریشه بدفهمی و تفسیرهای گوناگون آیات قرآن کجاست؟
به گمان نگارنده بیشتر بدفهمیها و نتیجهگیریهای نادرست از قرآن ریشه در یک و یا چند مورد از موارد زیر دارد:
نتیجه گیری بر مبنای تک آیه و یا پاره آیه
عدم توجه به مخاطبان آیات و به ویژه جمعیت مخاطب اصلی قرآن
روش جمع آوری و تدوین درهم آیات به صورت مصحف در دست ما
دخالت دادن احادیث و روایات در تفسیر و برداشت از آیات.
در این بخش سعی خواهد شد با آوردن یک مثال تعیین کننده و مهم نشان داده شود چطور عوامل بالا موجب بدفهمی و نتیجه گیریهای بغایت نادرست از یک آیه و موجب خطا های فاحش شده است.
این مثال از یکی از کامنتهای بخش نخست مقاله انتخاب شده است. کامنتگذار گرامی نوشته است:
«هیچ مسلمانی از شما نخواهد پذیرفت اگر بگوئید که خطاب آیهی «قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا» به مردم مکه و مدینه یا مردم حجاز یا حتی عربستان بوده است.»
آنهایی که معتقدند مخاطب حضرت محمد و کتاب قرآن، مردم سراسر دنیا میباشند، این پاره آیه را که میگوید: «بگو ای مردم من پیامبری برای جمیع شما میباشم» استناد اصلی خود بیان میکنند. اما اینجا با حداقل ۹دلیل و آیات زیادی نشان داده خواهد شد که مخاطب اصلی حضرت محمد و قرآن، اهالی مکه و حومه آن روز بودهاند نه تمام مردم دنیای آن روز.
۴.۱ آیا مخاطب حضرت محمد تمامی مردم دنیا بودهاند؟
در تمام بحثهایی که با برخی صاحبنظران پیرامون قومیبودن رسالت همه پیامبران و مِنجمله حضرت محمد داشتهام، همه آنها به همین آیه ۱۵۸ سوره اعراف ارجاع دادهاند. البته «قل» شروع آیه و بخش دوم آیه را حذف میکنند و آیه سر و ته زده شده را مورد استناد قرار میدهند:
یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا (ای مردم من رسول خدایم برای همه شما)
و ادعا میکنند رسالت حضرت محمد شامل همه مردم جهان میشود. جالب است قرنهاست واژه «جمیعا» برای صلوات فرستادن جمعیتی که در مساجد حضور دارند، بکار میرود، اما تا به حال کسی ادعا نکرده است منظور درخواست کننده صلوات همه اهالی یک شهر و حتی یک محل است. از کسانی که در مساجد و تکایا حضور دارند و مخاطب درخواست کننده صلوات هستند، خواسته میشود مثلا برای ارواح درگذشتگان جمیعا صلوات بفرستند.
در اینجا با دلایل متعددی نشان خواهیم داد که یا ایهالناس در این آیه همان مردم مخاطب پیامبر و قرآن است. خدا به پیامبر میگوید برو به آنها بگو من رسول برای همه شما میباشم.
آن طور که از قرآن میتوان فهمید این جمع که قرار بود در آن سرزمین مورد هدایت قرار گیرند در آن زمان نزول این آیه شامل کافر و مشرک و مستضعف و مستکبر و فقیر و غنی و مترف... و از هر طایفه و عشیره قبیله قریش میشده است.
آیههایی هست که در آنها کلمه ناس بکار رفته ولی در خود هر آیه مستقلا میتوان دید که این کلمه ناس برای جمعیت محدودی بکار رفته؛ مواردی چون: ایمان آوردهها، کسانی که اطراف کعبه مورد دستبرد و غارت قرار گرفتهاند، جمعیت مخالف پیامبر و غیره.
به تمام آیه متذکره در فوق توجه کنید:
اعراف آیه ۱۵۸:
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِـي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
«بگو» اى مردم من پيامبر خدا به سوى همه شما هستم، همان (خدايى) كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست، خدايى جز او نيست، كه زنده مىدارد و مىميراند، پس به خداوند و فرستادهاش، «پيامبر اُمى»، كه به خدا و كلمات او ايمان دارد، ايمان بياوريد و از او پيروى كنيد باشد كه هدايت يابيد.
همانطور که بحث شد نمیتوان بر مبنای یک جمله از هیچ کتابی نتیجهگیری کرد تا چه رسد به قرآن در دست ما که خود حاصل یک گفتمان ۲۳ساله است.
این آیه با «قل» یعنی بگو شروع شده است... بسیاری از این گونه آیات ماحصل گفتوگوهای فراوان با اقشار و گروههای قوم پیامبر و اهل کتاب مقیم آن سرزمین بوده است. اینجا از «قل» شروع آیه میتوان گفت که در پاسخ به یک پرسش بوده است و پرسش کننده هم از جمعیت محلی.
مخاطبی که پیامبر میرفت و خطاب به آنها میگفت «ای مردم»، کجا جمع میشدند؟
یا سر گذر یا در مسجد و یا در نهایت تجمع سالانه مشرکین و بت پرستان در کعبه بود. قرار نبود پیامبر توسط ماهواره این پیام را برای همه مردم دنیا قرائت کند. قریش شامل عشیرههای گوناگون بود، همچنین غنی و فقیر.
«جمیعا» هم میتواند تاکید باشد که من پیامبر همه قبیلهها و عشیرهها و فقیر و غنی شما هستم. چرا که اوایل برخی دلیل عدم پذیرش پیامبر را عدم تعلق به عشیره خود بیان میکردند. بنابراین وقتی در این آیه گفته میشود: بگو ای مردم، این ای مردم همان مردمی بودند که پیامبر میرفت و آیه را برای آنها در جمع شان قرائت میکرد.
در این بخش با نه دلیل زیر و بر مبنای دهها آیه ثابت میکنیم که برداشت فقها (و مفسران ...) از این پاره آیه نمیتواند درست باشد. نشان خواهیم داد که یا ایها الناس (ای مردم) همان مردم مکه و حومه هستند که مخاطب پیامبر و قرآن بودهاند.
۱ـ آیاتی که به روشنی بیان میکند خداوند رسولی اُمی از میان مردمی اُمی و برای مردمی اُمی برگزید.
۲ـ آیاتی که به صراحت جغرافیای مخاطب قرآن عربی را مکه و حومه معرفی کرده است.
۳ـ آیاتی که به قوم حضرت محمد میگوید پیامبری از میان خود شما مبعوث کردیم.
۴ـ آیاتی که بیان میکند برای قوم حضرت محمد، قبلا نذیر و کتابی فرستاده نشده بود.
۵ـ آیاتی که میگوید خداوند برای هر قوم یا هر امتی پیامبری از میان خودشان برگزید.
۶ـ آیاتی که با ذکر نام هر پیامبر نشان میدهد مخاطب هر یک از پیامبران قوم خودش بوده است.
۷ـ آیاتی که خود مستقلا نشان میدهد در قرآن واژه ناس برای یک جمعیت محدود بکار رفته
۸ـ آیاتی که نشان میدهد خدا برای هر قوم شریعت و مناسک و منهاج ویژه خودشان را مقرر کرده است.
۹ـ دلیل نهم: یکی از وظایف پیامبر اُمی؛ خواندن آیات توسط پیامبر برای مردم مخاطبش میباشد.
۴.۱.۱. دلیل اول: رسولی اُمی از میان مردمی اُمی و برای مردمی اُمی
بیایید به آیه ۲ سوره جمعه در رابطه با آیه ۱۵۸ سوره اعراف نگاهی بیاندازیم. در این آیه به صراحت گفته است که این پیامبر اُمی مورد اشاره در آیه ۱۵۸ سوره اعراف از میان اُمیین و برای اُمیین فرستاده شده است. به عبارت دیگر با خواندن تمام آیه ۱۵۸ اعراف و در رابطه با آیه ۲ سوره جمعه میتوان مخاطب پیامبر را که همان اُمیین هستند به طور دقیقتر مشخص کرد.
آیه ۲ سوره جمعه میگوید خدا از میان اُمیین رسولی اُمی را برایشان فرستاد:
سوره جمعه آيه ۲:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ.
اوست كه در ميان اُمیین پيامبرى از ميان خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مىخواند و پاكيزه شان مىدارد و به آنان كتاب و حكمت مىآموزد، و حقا كه در گذشته در گمراهى آشكارى بودند.
در آیه بالا به پیامبری از میان خودشان (منهم) و خواندن کتاب برایشان (علیهم) توجه کنید. پس اگر آیه ۲ سوره جمعه را کنار آیه ۱۵۸ سوره اعراف بگذاریم مخاطب پیامبر اُمی که همان مردم اُمی هستند روشنتر میشود.
۴.۱.۲. دلیل دوم: آیاتی که به صراحت جغرافیای مخاطب قرآن عربی را مکه و حومه معرفی کرده است.
آیات ۹۲ سوره انعام و ۷ سوره شورا، به روشنی جغرافیای مخاطب قرآن را مکه و حومه معرفی کرده است. در آیات دیگر مخاطب با ارجاع به جمعیت مخاطب، محدوده مخاطب را تعریف کرده؛ اما اینحا با سرزمین مورد نظر مخاطب را مشخص کرده است. اگر میخواست فقط با سرزمین تعریف کند، شامل اهل کتاب مقیم این سرزمین هم میشد.
آیات ۹۲ سوره انعام و ۷ سوره شورا، بیانگر «جغرافیای مخاطب قرآن عربی». یعنی آیاتی که در آن به حضرت محمد گفته میشود برو به مردم «بگو»، مقیدند به مردم مکه و حومه.
شورى آيه ۷:
وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ
و بدينسان قرآنى عربى بر تو وحى كرديم، تا (اهل) مكه و حومه آن را هشدار دهى، و از روز محشر كه شكى در آن نيست، هشدار دهى؛ كه گروهى در بهشتند و گروهى در دوزخ.
انعام آيه ۹۲:
وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ
و اين كتابى است مبارك كه فرو فرستادهايم، و همخوان با كتاب هایی است كه پيشا پيش آن است، تا (مردم) مكه و حومه آن را هشدار دهى؛ و مؤمنان به آخرت، به آن ايمان مىآورند و آنان مواظبت بر نمازهاى خويش دارند.
۴.۱.۳ . دلیل سوم: آیاتی که میگوید برایشان پیامبری از میان خود آنها مبعوث کردیم.
برای «رسول منهم» و «فیهم رسولا من انفسهم»، لطفا به ... «هدف بعثت پیامبر » مراجعه شود.
جمعه آيه ۲:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ.
اوست كه در ميان اُمیین پيامبرى از ميان خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مىخواند و پاكيزهشان مىدارد و به آنان كتاب و حكمت مىآموزد، پیش از آن همانا در گمراهى آشكارى بودند.
آل عمران آيه ۱۶۴:
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ
براستى خداوند بر مؤمنان منت نهاد آنگاه كه پيامبرى از ميان خودشان برایشان برانگيخت كه آيات او را بر آنان مىخواند و پاكيزه شان مىدارد و به آنان كتاب و حكمت مىآموزد، در حالى كه در گذشته در گمراهى آشكارى بودند.
نحل آيه ۱۲۵:
ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
به راه پروردگارت با حكمت و پند(هاى) پسنديده فرا خوان، و با آنان به شيوهاى كه بهتر است مجادله كن؛ چرا كه پروردگارت داناتر است كه چه كسانى از راه او به در افتادهاند و هم او به رهيافتگان داناتر است.
۴.۱.۴ دلیل چهارم: برای قوم حضرت محمد، قبلا نذیر و کتابی فرستاده نشده بود.
یعنی این مردم؛ مخاطب پیامبران پیشین واقع نشده بوده اند....
قرآن به روشنی تاکید میکند که در گذشته هیچگاه برای قوم حضرت محمد کتاب و پیامبری فرستاده نشده است. به عبارت دیگر رسالت پیامبران پیشین چون حضرت موسی و حضرت عیسی و کتاب آنها شامل قوم مورد خطاب پیامبر ما نمیشده است. این خود میرساند که هیچکدام از پیامبران پیشین رسالت جهانی نداشتهاند.
سجدة آيه ۲ و ۳: قرآن برای مردمی که قبلا برای آنها کتابی فرستاده نشده بود
تَنزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ .أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
كتابى است فروفرستاده از سوى پروردگار جهان كه شك در آن نيست.ولی آنان گويند كه آن را برساخته است، نه بلكه حق است و از سوى پروردگار توست تا قومى را كه هشداردهنده پيش از تو به سراغشان نيامده بود، بيم دهى، باشد كه به راه آيند.
یس آیههای ۲تا ۶: قرآن برای هشدار به قومی که پدرانشان قبلا هشدار داده نشده بودند
وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ «۲» إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «۳» عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ «۴» تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «۵» لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ«۶»
سوگند به قرآن حكمتآموز. «۲» كه تو از پيامبرانى. «۳» بر راهى راست. «۴» (اين كتاب) فرو فرستاده (خداوند) پيروزمند مهربان است. «۵» تا قومى را كه پدرانشان هشدار نيافته بودند، و خود غافلند، هشدار دهى. «۶»
سبا آيه ۴۴: برای مخاطبین پیامبر قبلا کتابی و پیامبری فرستاده نشده بود
وَمَا آتَيْنَاهُم مِّن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ
و به آنان كتابهايى نداده بوديم، كه آن را بخوانند و بياموزند؛ و پيش از تو به سوى آنان هشداردهندهاى نفرستادهايم.
قصص آيه ۴۶: با رحمتی که از سوی خدای توست، قومی را که پیش از تو هشداردهنده ای برایشان نیامده هشدار دهی
وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
و تو در جانب طور نبودى آنگاه كه ندا درداديم ولى اين (وحى) رحمتى از سوى پروردگار توست كه قومى را كه پيش از تو هشداردهندهاى به سويشان نيامده است، هشدار دهى باشد كه پند بگيرند.
۴.۱.۵. دلیل پنجم: خدا برای هر قوم یا هر اُمتی پیامبری از میان خودشان فرستاده است.
در قرآن آیات زیادی وجود دارد که بیان میکند خداوند برای هر قوم و یا هر اُمتی پیامبری از میان خودشان فرستاده است. همچنین پیامبری نفرستاده جز به زبان همان قوم.
به عبارت دیگر این سنت الهی است که برای هر قوم پیامبری از میان همان قوم و به زبان آن قوم بفرستد. چرایی آن هم مشخص است. اگر قرار است پیامبر به آن مردم کتاب و حکمت بیاموزد و آنها را تربیت کند (وحتی برای آنها کتاب بخواند)؛ باید بتواند با آنها ارتباط زبانی برقرار کند و مردم قادر باشند بفهمند او چه میگوید.
البته قرآن با چند آیه صراحت دارد بر این که نام و یا سرگذشت تمام پیامبرانی که خدا فرستاده در قرآن نیامده است.
چند نمونه از این آیات:
مومنون آيه ۳۲: پیامبری از میان ایشان برای ایشان
فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ
آنگاه پيامبرى از ايشان به ميان ايشان فرستاديم (و گفتيم) كه خداوند را بپرستيد كه خدايى جز او نداريد، آيا پروا نمىكنيد؟
بقرة آيه ۱۲۹: پیامبری از میان ایشان به میان ایشان
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ
پروردگارا و از ايشان در ميانشان پيامبرى كه آيات تو را بر آنان بخواند و به آنان كتاب آسمانى و حكمت بياموزد و پاكدلشان سازد برانگيز كه تو پيروزمند فرزانهاى.
فاطر آيه ۲۴: امتى نيست مگر آنكه در ميان آنان هشداردهندهاى بوده است.
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ
ما تو را به حق، مژده رسان و هشداردهنده فرستادهايم؛ و امتى نيست مگر آنكه در ميان آنان هشداردهندهاى بوده است.
ابراهيم آيه ۴: هيچ پيامبرى نفرستادهايم مگر (با پيامى) به زبان قومش
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
و هيچ پيامبرى نفرستادهايم مگر به زبان قومش، تا براى آنان روشن بدارد؛ آنگاه خداوند هر كس را بخواهد بيراه مىگذارد و هر كس را كه بخواهد هدايت مىكند و او پيروزمند فرزانه است.
مومنون آيه ۳۲: پيامبرى از ايشان به ميان ايشان
فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ
آنگاه پيامبرى از ايشان به ميان ايشان فرستاديم (و گفتيم) كه خداوند را بپرستيد كه خدايى جز او نداريد، آيا پروا نمىكنيد؟
ص آيه ۴: شگفتى مىكردند كه هشداردهندهاى از خودشان به سراغ آنان آمده است
وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ
و شگفتى مىكردند كه هشداردهندهاى از خودشان به سراغ آنان آمده است؛ و كافران گفتند اين جادوگر دروغزن است.
يونس آيه ۴۷: هر امتى پيامبرى دارد
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ
و هر امتى پيامبرى دارد؛ و چون پيامبرشان بيايد در ميان آنان دادگرانه داورى شود و بر آنان ستم نرود.
نحل آيه ۳۶: ميان هر امتى پيامبرى برانگيختيم
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً...
و به راستى كه در ميان هر امتى پيامبرى برانگيختيم ...
روم آيه ۴۷: پيش از تو پيامبرانى به سوى قومشان فرستاديم
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ ...
و به راستى پيش از تو پيامبرانى به سوى قومشان فرستاديم...
فاطر آيه ۲۴: امتى نيست مگر آنكه در ميان آنان هشداردهندهاى بوده است.
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ
ما تو را به حق، مژده رسان و هشداردهنده فرستادهايم؛ و اُمتى نيست مگر آنكه در ميان آنان هشداردهندهاى بوده است.
اين مطلب آخرين بار توسط admin در الإثنين 19 أكتوبر 2015 - 3:13 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.