پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    سيا،واژدهاي خفته اش درحزب دموکراتيک خلق افغانستان

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20140224

    سيا،واژدهاي خفته اش درحزب دموکراتيک خلق افغانستان Empty سيا،واژدهاي خفته اش درحزب دموکراتيک خلق افغانستان

    پست  admin

    سيا،واژدهاي خفته اش درحزب دموکراتيک خلق افغانستان Ooou_o12
    محمد عارف  عرفان
    لندن- فبروري 2014
    سيا،واژدهاي خفته اش درحزب
    دموکراتيک خلق افغانستان
     
    سيا،واژدهاي خفته اش درحزب دموکراتيک خلق افغانستان 222
     
    درقلمرو تاريخ براي اولين بارفاش ميشود که :
    حفيظ الله امين جاسوس «سيا» بود.
    «سيا» ارتش سرخ رابه افغانستان کشاند.
                                                 "راديوي دولتي فرانسه (6)"
     
    درامتداد گذرگاه پرمخاطرۀ تاريخ ،قايق طوفانزدۀ افغانستان ، که پيوسته اسيرطوفانها بود درواپسين سده هاي اخير، ،پس ازعبورازمعبرگاه ستم ،فقر،فرودستي ،ظلمت،بي عدالتي، عقب ماني وعقبگرائي ، درست سه ونيم دهه قبل درهفتم ثور (1357) خورشيدي، با رخداد "قيام مسلحانه" ،که ظاهرآ ،به فرمان حزب دموکراتيک خلق افغانستان،براه افتيد،با گشايش افقگاه کوتاه مدت ،رفته رفته با موج سواري پرتلاطم  ،درسمت مخالف رودخانه شناکرد،ودرميعادگاه غيرپيشبيني شده ودرکرانه هاي ساهلي ناآشنا،ازآنسوي اقيانوسها ودرهمدستي وتباني با"کپتان"آن که آرم "ستارۀ سرخ انقلاب "را،درجبين داشت ازدرون وبيرون آماج قرارداده شد.
    بازتاب اين رخداد،گسترۀ بزرگي را درمقياس داخلي ،منطقوي وجهاني احتواکرد،وتضادهاي خفته ورقابتهاي بزرگ جهاني را که آميخته با کينه ورزي وحس انتقام جوئي هاي تاريخي بود ازژرفا به سطح بيرون کشيد.سوگوارانه،حول انگيزشهاي واقعبينانۀ اين رخداد وبازتاب حقيقي آن تاکنون به ندرت قلمفرسائي شده است . دريغا دريک شگردمهندسي شده ،براي تحريف افکارعمومي ،وبراي مستورساختن دستان آلوده،درقبال حوادث ناهنجار،دريک رويکردساده ،بدون محاسبات فکتورعمدۀ خارجي ،فقط بصورت کُل وبدون تمايزسياسي ،سازماني ،پرکتيکي وهدايتگري،  "حزب دموکراتيک خلق افغانستان"،علرغم اراده،وخواست آرماني ومرامي اش،که درين "گنداب طلائي" غوطه ورشد، ،خلاف همه کارکردهاي وطنپرستاته وبهيخواهانه اش، درعصرحاکميت ،بويژه پس ازتحول ششم جدي،وايجادخطوط نوين سياسي ، که با رنگ انساندوستي ،مشارکت ملي ،تقوا ،عدالت،آزادي،وترقي آذين يافته بود ،بوسيلۀکاوشگران جهنم ،دشمنان وطن،و سخن سرايان مذدبگيرشان،ويا برخي ناآگاهان بازيهاي عقب پرده،دريک قضاوت غيرمنصفانه وپيشداوري شتاب زده ،بطرزيکجانبه مسئول آن روزگاران ،قلمداد مي گردد.
    درين جستار برپايۀ داشته هاي نوين،سعي مينمايم ،تا ،جائي مقدور،نمائي واقعي،اين حريانات رابرپايۀ حقايق تاريخي وازعقب عينک، قلمپردازان خرد ورز وباوجدان ، بويژه کارآگاهان وکارشناسان سياسي جهان غرب ،به تصويرکشيده وسلسلۀ زنجيرئي جريانات پي درپي را،که منتج به وقوع حوادث،بحرانزا وسرانجام ،عامل اعزام ارتش شوروي درافغانستان شد،به کنکاش گرفته وحقايق پاکيزه را ازدرون آوارها بيرون آرم .
    بديهيست ،انگارکه ، سکان" فرماندهي" حزب از کفۀ عمال "سيا " بيرون بود،وحزب درخط برناموي ومبتني برتعهدات ومرام قبول شده اش،درين مسيرپيش رفت،افقگاه نويدبخشي را با يک چرخش دراماتيک،با تغيرفصل دردناک تاريخ ،درحيات سياسي،اجتماعي واقتصادي  جامعۀ افغانستان گشود،اما اين روزنه ها ،بلا انقطاع وبزودي باتهاجمات بزرگ ازانسوي اقيانوسها،رنگ ديگري جست ودرزيرضربات مرگباراردوگاه غرب،ارتجاع عرب ،دشمنان منطقوي ،مجاهدين وتروريستان جهاني،که نقش جنگ آوران "نيابتي " را درپروژۀ بزرگ استعمار جهاني ايفانمودند،باغروب مأيوس انگيز،به پايان رسيد.
    با اعزام ارتش شوروي درافغانستان،که به دعوت حفيظ الله امين صورت گرفت،چنان هيولاي افترا آميزتبليغاتي،ازحوزۀ رسانه هاي غربي برخاست،که آسمان دنيا را درزيرابرهاي تاريک دروغ درهم پيچاند.چنانچه درين موردآقاي "  Jim Gallagher"،خبرنگاراخبار "نيويارک ديلي"سرگذشت خويش را درخصوص فعاليت ناوگان هاي تبليغاتي غرب عليه جمهوري دموکراتيک افغانستان،چنين به تصويرميکشد:" بعد از اعزام نيروهاي اتحاد شوروي درافغانستان ،جيمي کارتر رئيس جمهور ايالات متحدۀ آمريکا،غريوکشيد ،که روسها، دين اسلام را درافغانستان پامال نموده ،وهمين اکنون،همۀ کابل در آتش جنگ ميسوزد،وکنترول اوضاع بصورت کُل دردست ارتش شوروي درافغانستان است.کارتر، رسانه هاي غربي را به سرايش نغمۀ محکوميت "تجاوز" شوروي دعوت کرد.اما،من زمانيکه به تاريخ نهم جنوري 1980عازم کابل شدم ،درميدان هوائي کابل بطرزغيرمنتظره،صداي آذان مُلا را شنيدم وديدم که درداخل ميدان هوائي ،مردم به عبادت مي پردازند، وکنترول ميدان ،دردست سربازان افغانستان قراردارد.اين خبرنگاربا ديدن مناظر صلح آميزکابل ،وآزادي مردم براي اداي مناسک ديني،وتسلط ارتش افغانستان برجامعه ،با مشاهدۀ اين تناقضات ودروغ هاي عريان ، لاجرم با خشم ونا اميدي فرياد مي کشد !"
    او سپس با توجه به گزارشات متناقض ارسالي ،توسط خبرنگاران غربي،  درين باب مينگارد:"افغانهايک بازي خطرناکي بنام بزکشي دارند،که بوسيلۀ اسب هاي زيبا وشگفت انگيزبراه مي افتد،(بازي که موردستايش اسکندر کبير،قرارداشت)،آنها به دنبال گوسالۀ بي سر، مثل توپ ،درپروازدرمي آيند،تا بلاخره يکي ازسوارکاران،تلاش ميکند تا،گوساله را بربايد وبشکل غيرقابل استفاده درحالت خونين وخميره گي وپوسيدگي،در"دايرۀ حلال "پرتاب نمايد،غذاي که تنها براي سگان است.آن خبرنگارانيکه درروزهاي جنوري همان سال (1980)،به افغانستان ريختند،وبا جان گذشتي، حومۀ شهررا درجستجوي "جنگ"جولان زدند،البته"جنگي" که محض درسرخط خبري روزنامه هاي غربي قبلآ شعله ورشده بود،بطريقي که غرب خود،درگيرنوع بزکشي پرمخاطرۀ افغاني بود.
    اما غربي ها،به عوض گوسالۀ بي سر، "حقيقت" خون آلود را،به تازيانه زدند وآنرا درميدان "حلال" پرتاب کردند.البته غذاي که تنها براي سگ ها بود ."(1)
    بدينسان،غربي وشرکاءجرمي شان، درراستاي اهداف راهبردي خود، کوره زارآتش جنگ را درافغانستان شعله ورساخته ودرخط سقوط نظام ،وبرگشت ارتجاع درکشور،جهنمي آفريدند .اما،پسمنظرفروپاشي جمهوري دموکراتيک افغانستان، وتسلط ارتجاع سياه درجامعه،وتهاجم غرب وناتووجدل با تروريسم درکشور،تصويروحشت انگيزي را درجهان امروز به نمايش گذاشته وسقوط "جمهوري دموکراتيک افغانستان" ،تأثرات عميق نخبگان وانديشمندان جهان را براگيخته است.چنانچه درين خصوص پروفيسور " John Ryan "، استاد و محقق ارشد در دانشگاه " Winnipeg " کانادا که درسالهاي حوادث "انقلابي "درافغانستان بوده است ،ازمزيت ها ودست آوردهاي جمهوري دموکراتيک افغانستان با حسرت يادنموده و نقش "سي آي اي "ونمايندۀ آن "حفيظ الله امين" رادرواژگوني حزب ونظام برجسته ساخته ودر خصوص اين جريان غم انگيز درمقالۀ تحت عنوان " داستان پايان ناپذيرتراژيدي افغانستان "که سالهاي اخيردرگيرودارنبرد ناتوبا طالبان و تروريسم ،نگارش يافت ،چنين مينگارد(2):
    داستان پايان ناپذيرتراژيدي افغانستان
    "چيزيي را که من گيچ کننده يافتم عبارت ازين بود که رسانه هاي غربي هرگز،حتي براي يک زمان کوتاه هم تذکرنداد،که افغانستان، زماني ازيک نظام مترقي سيکولار به حمايت وسيع مردم،برخوردار بود. نظامي که رفورم هاي ترقيخواهانه را به تصويب رساند،وحقوق مساوي را براي زنان تامين نمود.اين تحولات،نظام افغانستان رابسوي قرن بيستم هدايت مينمود.طوريکه دانشمند علوم سياسي بريتانيا "فردهاليدي "درماه مي 1979 ، اظهارنمود: بعد از تأسيس نظام ، ابعاد تغيرات درحومۀ کشور،طي يک سال گذشته،احتمالآمعادل دوقرن بوده باشد. حالا ممکن آن رژيم، نوع نظامي مي بود که احتمالآهم غرب وهم اکثريت مردم افغانستان ،ازآن حمايت مينمود.
    اين پژوهشگربا آه وحسرت پرسشي را مطرح نموده ومينگارد:" اما،بالاي اين نظام چه آمد؟ قبل ازاعزام ارتش شوروي درافغانستان ،اين نظام مدتها قبل بوسيله "سيا" ومجاهدين ،تضعيف شده وبه تحليل رفته بود.آنها باعث برانگيختن وقايع ترآژيد وويراني کشورگرديدند ولاجرم مقدرات اش به حوادث مصيبتباريازدهم سپتمبردرايالات متحدۀ آمريکا وبحرانات غم انگيزکنوني گره يافت.
    پروفيسورجان رايان ،که خود يکي ازشاهدان عيني تحولات سالهاي"انقلاب " درافغانستان بود،با برداشت هاي عيني درين خصوص چنين مينگارد:" من،به حد کافي ازاقبال بلند برخورداربودم که درماه نوامبر 1978،يعني شش ماه بعد ازتاسيس نظام ترقيخواه،درکابل بودم.من ازپشاور،ازطريق کوتل خيبر،به کابل سفرنموده وچندين هفته را درشهرکابل وحومۀ روستائي آن سپري نمودم. درزمان مرخصيهاي دانشگاهي خود،به حيث استاد دانشگاه"  Winnipeg "،مدتي يکسال را درآسيا درپروژه هاي پژوهشهاي زراعتي ،براي کاربرد مطالعات مستند فارمها ،وانجام هفتاد مطالعه در دوازده کشور،که ازجاپان آغازيافت ،وبا مطالعات چهارفارم درافغانستان پايان يافت ،بسربردم .
    اين حکومت،بوسيله عناصرانقلابي به قدرت دست يافت.آن زمان ،بطورحيرت انگيز، زمان صلح بود،ومن ازهمکاري کامل مقامات ومساعدتهاي فاکولتۀ زراعت دانشگاه کابل برخوردارشدم.دردانشگاه،رئيس وبرخي استادان وپروفيسوران ،راجع به تاريخ افغانستان،موقعيتهاي اقتصادي وانگيزشهاي رخداد انقلاب،معلومات مختصرارائيه نمودند. 
    برحسب اظهارات رئيس دانشگاه واستادان،اکثريت توده هاي مردم افغانستان،درسالهاي 1970،کشاورزان بودند،اما سيستم زمينداري،درزمان فيوداليسم،ازتغييرات لازم برخوردارنگرديد.به مقياس" سه" برابرزمين،درمالکيت "سه "فيصداز فيودالاني بود که مجموعۀ شهروندان روستائي را تشکيل مينمودند.بسياري دهاقين بي زمين،به حيث مستاجرويااجاره داران درين زمين ها کارميکردند.درزمينهاي کم حاصل،مالکين زمين،ازسه حصه دو حصه ودرزمين هاي حاصل خيز،از پنج حصه چهار حصه،سهم توليدي محصولات را،حاصل ميداشتند.درين صورت اجاره داران زمين، باحصول کمترين محصولات براي تغذيه فاميل خويش دست وپنجه نرم مينمودند.تا حدودي روي همين دلائيل وحشتناک جريان هاي روستائي،شاه افغانستان درسال (1973)سقوط داده شد،اماهيچگونه رفورمهاي زراعتي پديدارنگرديد،وحکومت جديد،به حيث يک نظام استبداي،فاسد،ومنفور،رويکارآمد.
    در 27 اپريل 1978،به تعقيب تظاهرات بزرگ،درمقابل کاخ رياست جمهوري،ارتش به حمايت مردم برخاست،وبعد ازنبرد مختصربا گارد رياست جمهوري،نظام سقوط داده شد. (3)
    افسران نظامي،سپس رهبران "مارکسيست"! را از قيد زندان رهانموده وازحزب مربوط دعوت نمودند تاحکومت راتحت رهبري نورمحمد تره کي تشکيل نمايد.
     
    ارتش بخاطري از"مارکسيستها" حمايت نمود،که ايشان يگانه افرادي بودند،که دارائي پروگرام وبرنامۀ معين براي رفورم مترقي زراعتي،اقتصادي واجتماعي بودند."
    نويسنده درخصوص برچسب هاي بازارتبليغاتي نقش اتحاد شوروي درين رخداد اشاره نموده مينگارد:" بطريقي که حکومت "مارکسيستي"،به قدرت رسيد،کاملآ يک حادثۀ طبيعي بود.با اينکه CIA،اتحاد شوروي را درين واقعه مقصرميپنداشت،اما درواقع،اتحادشوروي نسبت به وقوع اين جريان،خود،به حيرت فرورفت .
     
    رفورم ها
     
    حکومت ،به رفورم هاي ضروري وگسترده آغازنمود .،برخي اين رفورمها بسيارجنجال آفرين،اما اکثرأبسيارمردم پسند بوده وبه حمايت واستقبال مردم مواجه گرديد.
    جدائي دين ازدولت پديد آمد،اتحاديه هاي کارگري ،قانوني شدند،مراقبت هاي بهداشتي،وفکتورتعليم وتربيه ،به اولويت کاري نظام درآمد،براي زنان حقوق مساوي اعطاگرديد،دختران به مکتب ميرفتند،عروسي اطفال ودختران نابالغ،غيرقانوني خوانده شد،وپرداخت مهريه هاي فيودالي متوقف ساخته شد.
    به تاريخ اول سپتمبر 1978،الغاي اسناد قرضداري دهاقين اززمينداران وسود خواراني که 24فيصد مفاد خويش را وضع مينمودند ، به تصويب رسيد.پروگرام رفورم هاي زمين پيوسته انکشاف مينمود،وانتظارميرفت که براي همۀخانواده هاي زارع شامل "زمين داران " ،معادل مقدارمساوي زمين توزيع گردد."
     
    پروفيسورجان رايان، زرع خشخاش را به مثابۀ لوکوموتيف ماشين جنگ ،به ابتکار "سيا " پيوند داده مينويسد:"  ازطريق دانشگاه کابل ،پروژه تحقيقاتي خويش را به مساعدت يک پروفيسورزراعت براه انداختم وبيش ازيک هفته را درحومه کشورسپري نموده ،وبا بخشي وسيع از دهاقين صحبت نمودم.دهاقين سرگرم توليد محصولات متنوع زراعتي ومالداري بودند واساسآ،افغانستان درحوزۀ توليد موادغذائي،يک کشورخودکفا بود.برخلاف موجوديت مزارع خشخاش درمناطق شمال غربي پاکستان که من شاهد ان بودم،به هيچوجه اين پديده درافغانستان ديده نمي شد ومحصولات کشمش،ازاقلام عمدۀ صادراتي محصولات افغانستان بود.
    ترويج زرع خشخاش، بوسيلۀ "سي آي اي " که مجاهدين را رهبري ميکرد،به منظورحمايت مالي آنها درتهاجمات شان عليه نظام وقت درافغانستان ترويج يافت،وکشت خشخاش کماکان ادامه يافت.
     
    نويسنده وضع اجتماعي وفرهنگي اقشاراجتماعي را مورد بررسي قرارداده ادامه ميدهد:" دهاقين،از طريق رفورمها،مزاياي معيني را بدست آوردند،اکثرآبا رويکارآمدن نظام نوين مسروربودند.من داستانهاي اشکباري را راجع به زندگي ناهنجاردهاقين شنيدم ،دريافتم که چگونه دهاقين زمين هاي خويش را به علت عدم توانائي پرداخت هاي قروض شان ازدست دادند.بدينطريق نزديک به نصفي ازدهاقين کشورکه خانه ها وزمين هاي شان به تملک زمينداران درآمد،برپيکر خويش زخم برداشتند.همچنان تعداي زيادي اين مردم قروض زمينداراني را برشانه هاي خويش حمل مينمودند،که ازپدران وپدرکلان هاي شان براي شان ميراث مانده بود،وآنهاهرگز تصوربازپرداخت آنرا نمي نمودند. چندين تن ايشان برايم گفتند،که الغاي اين سند قرض، به معناي تحايف خداوندي تلقي ميگردد.سپس درجريان صحبت با دوکانداران کابل دريافتم که آنها نيزازانکشافات نوين،مسرور به نظرميرسيدند.يکي ازآنها برايم گفت که بصورت قطع باورمند نيست که رهبران حکومت،مارکسيست باشند. چراکه آنها هرگزدرامورمذهبي مان مداخله نمي نمايند.چون اکنون ، دهاقين ازامکان داشتن پول ، برخورداربودند،نتايج کسب وکارپرسود بود،لذاهيچ شکايتي نداشتند.چيزيرا که به چشم نگاه ميکردم عبارت ازتامين زندگي صلح آميز بود،وتنها چند پوليس وافراد ارتش دربرخي ازمحلات به چشم ميخوردند.زنها برطبق تمايل شان با لباسهاي دلخواه آراسته بودند،من فوتوگرافي يک منظره را دريک ايستگاه سرويس دارم،که نشان ميدهد يک خانم با برقع ملبس بوده وخانم ديگربا لباسهاي نوع غربي آراسته بنظرميرسد. يک مرد درلباس يک تاجروديگري درلباسهاي مرسومي ودستارعنعنوي ملبس بود.چنين صحنه هاي آميخته با رنگ هاي ملي وفراملي،کاملا معمول بود."
     
     اين پژوهشگر،نقش ملاها را دربرانگيختن تضادهاي خشم آلودجامعه ومردم جدي تلقي نموده ادامه ميدهد:"بدون شک،بنظرميرسيد که اين يک نظام اصلي طبيعي بوده ومردم به آيندۀ وبسوي افق نگاه مينمودند.مسلمآ جريان حقوق زن وپروسۀ تعليم تربيه جنجال برانگيز بود،وملاهاي متعصب وبنياد گرکمپاين تبليغاتي خويش راعليه اين رويکرد براه انداختند.علاوه بران به تعداد "دوصد وپنجاه هزار" ملا ازجملۀ زمينداران بودند،وآنها با حرارت زياد دربرابراين رفورم ها عصيان نمودند.درمساجد،انها دهاقين راترغيب نمودند تا دربرابرپلانهاي حکومت به پاخيزند زيرا ازمنظرگاه ديد انها ،اين تنهاخداوند است که زمين را براي آنها اعطاميدارد.درواقع اکثرآهمينگونه مردم وهواداران فريب خوردۀ آنها يکجا با سود خواران بودند،که درپاکستان سرازيرشده وتحت نام مهاجردرآنجا اسکان گزيدند.
    آنجامردماني هم بودند که نه تنهاد دربرابررفورم هاي زراعتي به مخالفت برخاستند بل درمقابل سائير رفورمها مانند رفورم هاي اقتصادي واجتماعي مخالف بودند."
    درتداوم اين پژوهش ،نويسنده ، درراستاي نقش اصلي ايالات متحدۀ آمريکا،نظرافگنده مي نويسد:"اماآنجا مخالف بسيارنيرومند تري ديگري نيز دربرابرحکومت وجود داشت،اين ايالات متحده آمريکا بود که دربرابراين نظام بخاطرکه گويا اين نظام،مارکسيستي ناميده ميشد،به مخالفت برخاست.درآغازبه گونۀ غيررسمي اما بعد ازسوم جولاي 1979بعدازصدورمجوز صلاحيت از سوي "کارتر" رئيس جمهورايالات متحدۀ آمريکا، CIA همرا باپاکستان وعربستان سعودي،مساعدت هاي نظامي وکمک هاي آموزشي خويش را براي مسلمانان بنيادگر،که بعدآ بنام "مجاهدين" ويا "مبارزين آزاديخواه"مسماگرديدند،آغازنمودند.درحقيقت رونالد ريگن بيان نمودکه آنها [مجاهدين]"معادل اخلاقي پدران بنيادگذارآمريکا هستند."
     
    درفراسوي نقش يک جاسوس
     
    نويسنده اين مقال ،مبتني برمدارک وشواهدمعتبر، نقش "حفيظ الله امين"را به حيث جاسوس"سيا "درويرانگريهاي نظام وجامعه بطرزجدي،موردارزيابي قرارداده خاطرنشان ميسازد:" فاز دوم استراتيژي ضد انقلابي ايالات متحدۀ آمريکا شامل مردي بنام "حفيظ الله امين" ميگردد.درسالهاي 1960زماني که "امين" در دانشگاه " Stanford"ايالات متحده آمريکا تحصيل مينمود،وهمچنان درجريان بازديد مجدداش ازايالات متحدۀ آمريکا،بنظرميرسد که حفيظ الله امين ازسوي سازمان CIA،استخدام شده ودوباره به افغانستان فرستاده شد.امين ،بهانه جست که او يک مارکسيست تندرو است.ازطريق اوبود که CIA در درون نظام تره کي نفوذکرد.با وجودي که اين جريان رسمآ،انتشار نيافته است،اما اينجاشواهد بنياديني وجوددارد که صحت اين نظريه را به اثبات ميرساند(4).
                                       
    بدون درنظر داشت اسناد درين خصوص،رفتاراو درزمان اقتدارش ،بازتابدهندۀ روشي بود که يک اجنت" سيا" بايد آن اعمال را انجام ميداد.اوهوشيارانه راه خويش را بسوي نردبان عالي قدرت بازنمود،اول به حيث وزيردفاع وسپس به حيث صدراعظم جا خوش کرد.درسپتمبر1979،اوکودتاي خويش را راه اندازي نمود،قدرت نظام را تصاحب کرد،نورمحمد تره کي را به قتل رساند،سپس همه هوادران تره کي رايا به کشتارگاه فرستاد،ويازنداني وتبعيد ساخت.امين سپس به ترفندي متوصل شد تا اعتبارنظام "ماکسيستي" را دگرگون نمايد.او قوانين اژدهايي وسختي را عليه روحانيون مسلمان کشوروضع نمود،تا هدفمندانه آنها رابيشترازنظام بيگانه سازد."
     
    درتداوم اين بحث،پروفيسورجان رايان مي نويسد:"درزمان حاکميت امين رفورم هاي مترقي متوقف ساخته شد،وهزاران انسان به قفسه هاي زندان افگنده شدند.افسران ارشد ارتش يا با تحمل تنزيل مقام به وظايف پسيف سوق يافتند،يا به زندان افگنده شدند وياهم به قتل رسيدند،وبا اين رويکرد،اوپايه هاي ارتش را متزلزل ساخت.
    درعين زمان، "سي آي اي"براي مجاهدين آموزش نظامي داده وآنانرا تسليح نموده تا به تعداد هزاران جنگاوردربخشهاي کشورتهاجم نموده وبطورويژه کلينيک هاي صحي ومکاتب را ويران ومعلمين را به قتل رسانيدند.هرگاه معلمين بادختران متعلم دريک صنف ديده ميشدند،کشته ميشدند وبعضآ درحضوراطفال، شکم هاي شان دريده ميشد.درجريان سه ماه،با اقدامات هماهنگ شده مجاهدين وپاليسي هاي معکوس حفيظالله امين،تقريبآ پايه هاي نظام ماکسيستي درهم شکست.
    اين موضوع قابل ياد داشت است که طي اين مدت زمان "امين"،باشارژدافير وبرخي مامورين ديگر ايالات متحدۀ آمريکا درکابل ،ملاقات هاي متعددي را برگذارنمود.او همچنان مشاورين سِرِي خويش رابه پاکستان بطرزمخفيانه فرستاد تا با رهبربلند پايۀ مجاهدين "گلبدين حکمتيار" درپاکستان ،ديدارنمايد.
    واضحآ"امين، پلان هاي ديگري را براي تدارک "کودتاي "ديگرطراحي نموده بود،تا تمامي نيروهاي مترقي را دردرون دولت ،نابود نموده وسپس با نيروهاي مجاهدين يکجا شده ،تا" نظام بنيادگراي اسلامي "راتشکيل ،وخود را به حيث رئيس جمهور وحکمتيار را به حيث صدراعظم آن دولت بگمارد."


    اين مطلب آخرين بار توسط admin در الإثنين 3 مارس 2014 - 3:55 ، و در مجموع 3 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الإثنين 24 فبراير 2014 - 5:12  admin

     
    ورود ارتش"سبز"،ودخول ارتش"سرخ "
     
    نويسنده درراستاي سقوط مرگبارحفيظ الله امين ونقش ارتش شوروي چنين مي نگارد:" اما، درپايان دسامبر1979،"امين"،يا بوسيلۀ دسته هاي نظامي ارتش افغانستان هوادارنورمحمد تره کي ويا بوسيسله سربازان اتحاد شوروي ،سقوط داده شد وبه قتل رسيد، تفکيک حقيقت هنوزدشواراست.اما نظريه غالب وقابل قبول اينست،که اين جريان بوسيله ارتش شوروي به اجراگذاشته شد،امااتحاد شوروي پيوسته اين نگرش را تکذيب مينمود.
    حقيقت اينست که برخي از نيروهاي شوروي در"هشتم دسمبر"[19روزقبل ازششم جدي-برگردان]به دعوت مقامات افغانستان،درآن کشورجابجا گرديدند.اين همه حقايق در پردۀ سياست جنگ سرد،ابرآلود نگهداشته شد،وبه حيث يک پديدۀ تيره باقي ماند."
    نويسنده تصويرغم انگيز نظام خونتاي امين را به کنکاش گرفته وحول تحولات ششم جدي وبازتاب آن چنين مي نگارد: " با سقوط نظام امين،جشن بزرگ درافغانستان،براه افتيد، به تعداد "ده هزار"تن زندانيان سياسي ، اززندان رها گرديدند. آوانيکه ببرک کارمل(بعد ازبرگشت تبعيدازکشورچکوسلواکيا )زعامت رياست جمهوري را بدوش گرفت. هرگاه ،او خود،ميآمد،به حيث "قهرمان"،مورد ستايش قرارميگرفت.
     
    اما درخصوص ماهيت حکومات بعد ازششم جدي آقاي " William Blum" با اقتباس ازآقاي  " Selig Harrison"مي نگارد:"درسالهاي  1980،رژيم کارمل،سپس حکومت داکترنجيب الله،با وجود وضعيت اضطراري جنگ،برنامۀ نوسازي ومدرنيزاسيون را بخاطر توسعۀ نظام انجام دادند:آنها،سيستم برق رساني وکلينيک هاي صحي را به قراءگسترش داده ،ورفورم هاي زراعتي وسواد آموزي را بکارجستند،تعداد زياد زندانيان سياسي که بطورغيرقانوني بوسيلۀ "امين"محبوس شده بودند،رها نموده وملاها وافراد غيرحزبي را ،درحکومت شامل ساختند. همۀ اين تحولات را با توجه به مدارج حساسيت وبشيوۀ ملايمت،بدون اينکه با روال ساختارهاي سنتي درتقابل افتد، بسررسانيدند.آنها، با تصريح وجايب اسلامي شان،به ساختمان واحيائي مجدد مساجد،توصل جسته وزمينهاونهاهاي شخصيت هاي بزرگ مذهبي را از رفورم اصلاحات ارضي معاف ساختند.درکوتاه ترين زمان،تلاش نمودند تا اشتباهات فاحش حکومت  "امين"را درخصوص شتاب زورمندانۀ تغييرات که خواست تا "گلُو"مردم را تعويض نمايد،مرتفع سازند.(5)
    جان رايان درخصوص بازتاب اعزام نيروهاي شوروي درکشورمي نگارد:"چيزيکه شرايط مسرتباررا مکدرساخت ،عبارت ازورودفوري سربازان اتحاد شوروي درکشوربود که يابه ابتکار خود شان وياهم بربنياد پيمان سال 1978افغان –شوروي،بود.اهداف شوروي عبارت ازين بود تا تهاجمات ده ها هزارنيروي تا دندان مسلح مجاهدين راکه تعداد کثيري مزدوران خارجي را بهمراه داشتند،بازدارد.اما آنچه که امروزوسيعآ قابل درک است عبارت ازآن است که ايالات متحدۀ آمريکا ازطريق "سيا"بطرزفعالانه درقضاياي افغانستان لااقل طي يکسال درگيربود،وورود نيروهاي شوروي درافغانستان، پاسخي بودبه مداخلات ايالات متحدۀ آمريکا.
    نويسنده اضافه نموده مي نگارد :"حضورنيروهاي شوروي درخاک افغانستان،بطرزتراژيد ،مراحل نهائي ويراني کشوررا،رقم زد. زبيگنيو برژينسکي،مشاور امنيت رئيس جمهورکارتر، پس از آن،با،لاف وگزاف اعلام کرد که اوکارتر را متقاعد کرده بود تابراي CIA اجازه دهد  تا دام يي براي "خرس روسي"پهن نموده  و به اتحاد جماهير شوروي چشيدن طعم جنگ ويتنام را تحميل نمايد.
     
    بريژنسکي ازين انکشافات ،به حيث فرصت طلائي، ،براي آتش افگني وانگيزش تعصب مسلمانان  مرتجع وبنيادگراسودجست،وآنها را براي اعلام"جهاد"(جنگ مقدس )،گوياعليه "دين نا باوران"که خاک افغانستان را آلوده نموده اند،تحريک ساخت،تا نتنهااينگونه افراد را ازکشورتبعيد نمايند بل،آنها(مجاهدين ) راترغيب نمودند تا، بخشهاي بزرگ خاک اتحاد شوروي را که مسلمانان درآن زيست مينمودند،"آزاد "سازند.براي ده سال بعد،با هزينۀ بليون ها دالر پول آمريکا وسعودي واستخدام هزاران مسلمانان خارجي،به شمول اسامه بن لادن،درزيرچترجهاد،وتشکيل ارتش افراطييون مذهبي،خاک افغانستان را به "زباله" مبدل ساختند."
     
    اين نويسنده،درپيرامون نقش تروريستان کشورهاي اسلامي درتهاجم به افغانستان چنين ابرازنظرمينمايد:"  دکتراحمد رشيد متخصص امورآسياي مرکزي درين خصوص مينگارد:"با تشويق فعال[ازلحاظ کلاسيک!] CIAو، ISIخواستند تا جهاد افغانستان را به "جنگ جهاني"مبدل نموده،وخواستندتا همه کشورهاي اسلامي برعليه اتحاد شوروي درين نبرد کشانيده شوند. حدود (35000)، تن از مسلمانان بنيادگر، از چهل کشورجهان،بين سالهاي 1982-1992،درين جنگ مشارکت نمودند.ده ها هزارتن ديگر،به پاکستان سرازيرشدند،تا درمدارس پاکستان،به تعليمات بپردازند.سرانجام به تعداد "يکصد هزار"تن از "مسلمانان خارجي " راديکال ،مستقيمآ درجهاد افغانستان کشانيده شدند."
     
     سيا،بطورمخفيانه اين جنگجويان را تعليمات نظامي مي آموزاند وازآنها دربخش مالي ونظامي حمايت مينمود.بايد بياد داشت که مردم افغانستان،دارائي تاريخ وسابقۀ "متعصبان مذهبي" نمي باشند.براي خلقت جهاد بربنياد آرزوهاي "سيا"،نيازوجودداشت تا افراطگرايان عرب،مصر وپاکستان،درين کارزارفراخوانده شوند،لذا ظهوربنيادگرائي درافغانستان ،درکارنامه هاي "سيا " گره خورده است.همچنان رونالد ريگن لقب "مبارزين راه آزادي "را براي مجاهدين اعطا نموده واين مجاهدين بودند،که مصيبت هاي وحشتناکي به بارآورده وبه معناي واقعي کلمه، آنها قبل ازهمه تروريست بودند."
     
    فاجعۀ سقوط
     
    اين پژوهشگرمراحل پاياني زندگي جمهوري دموکراتيک افغانستان را بطرزغم انگيز به تصوير کشيده ادامه ميدهد :"شوروي ها درين "ويتنام "شان،به زانودرآمدند،ونيروهاي خويش را درفبروري 1989ازافغانستان خارج ساختند،اماجنگ ادامه يافت.بطورعموم چنين پنداروجود داشت که حکومت مارکسيستي،به مجرد خروج نيروهاي شوروي ازکشور،به سرعت سقوط خواهد نمود،اما اين تصورازواقعيت برنخاست . با منظرۀ شرارت مجاهدين،بخشي عظيمي ازمردم افغانستان،بويژه زنان،ازنظام کاملآ ميانه رو"نجيب الله"دفاع نموده وبدون حضورحتي يک سرباز شوروي ،آنها براي مدت سه سال ديگر رزميدند.درحقيقت حيات اين نظام بيشتراززندگي خوداتحاد شووروي که دردسمبر1991،فروپاشيد،طول کشيد.
     
    درواقع درچنين مراحل خطير،فکتور قاطع که منجربه سقوط نظام درافغانستان شد،اولآ درخيانت آمريکائيها وثانيآ درخيانت شوروي ها نهفته بود.زماني که شوروي ها مصمم شدند تا نيروهاي خويش را ازافغانستان بيرون نمايند،چنين استنباط ميشد که هردوکشور،هم ايالات متحدۀ آمريکاوهم اتحاد شوروي ،همه کمک هاي نظامي واقتصادي خويش رابه طرفين درگيردرافغانستان قطع مينمايند.اتحادشوروي به اين توافقنامه احترام گذاشت وآگاهي داشت که ايالات متحدۀ آمريکا،عربستان سعودي وکشورپاکستان،به همکاري ومساعدت هاي خويش به مجاهدين ادامه ميدهند.اين بطورمعقول مشخص است که هرگاه بعد از سال 1988،اتحادشوروي با نگرش حس عدالت وانصاف،با حد اقل  کمک هاي مالي ونظامي ،حکومت افغانستان را مساعدت مينمود،اينکشورازتوان ايستادگي در برابرتهاجمات مجاهدين ،برخوردارميگرديد.
    آنگونه بود،که با تداوم پايان ناپذيرتدارکات مالي ونظامي سوپرپاورآمريکا[براي مجاهدين]وبدون دريافت کمک هاي مالي،حکومت افغانستان،دراپريل سال 1992،شکست خورد.مجاهدين فاتح ،که حال بخشي وسيعي حکومت کنوني را تشکيل داده اند،قبل ازهمه،اعضاي نظام سيکولارپيشين،وهزاران تن نيروهاي ترقيخواه را به قتل رسانيدند. سپس طي چهارسال آينده،آنها دربين خود جنگيدند،وباعث تجاوزوچپاول درکشورگرديدند ،تا آنکه درسپتمبر1996،طالبان، کابل را تسخير،وآنها را ازميان برداشتند. 
    بعد ازسقوط نظام مارکسيستي ،درجريان سالهاي جنگ داخلي ،کابل مانند اکثرشهرهاي ديگر،که متحمل خثارات هنگفتي گرديد، بکلي ويران گرديد.
     
    طالبان کساني که کشوررااززيرسيطرۀمجاهدين "آزاد"نمودند،نظام شريرارتجاعي را درکشور برقرارساختند.ملاکان بعد از پيروزي مجاهدين،بصورت فوري برگشتند،وزمانيکه طالبان قدرت را تصاحب کردند، نبرد واقعي دربرابرزنان اعلام گرديد که البته فاقد هرگونه مبنائي اسلامي پنداشته ميشد.به تعدادهزاران تن اززنان ،به حيث معلم،داکتر،استاد،ومشاغل گوناگون،از وظايف شان برکنار ساخته شدند.
    آنها همچنان بعدآ اجازه نداشتند،تا به حيث نيروي کار،نقش بيافرينند وحتي دکتوران بدون حضورنزديکان مرد نميتوانستند تا به درمان زنان مبادرت ورزند.دختران ازرفتن به مکتب منع ساخته شدند.تروردرهمه اشکالش،اساس رژيم را تشکيل ميداد،البته رژيمي اسلامي فاشيستي،ورژيمي که بوسيلۀپاکستان،درسکان قدرت باقي ماند.اين رژيم با حفظ همه جنايات اش،درآغازبوسيلۀ ادارۀ کلينتون،مورد حمايت قرارداشت،چنين تصوروجود داشت که طالبان "ثبات"بوجود خواهد آورد،تا بتواندزمينۀ انتقال پاپلين "گاز"و"نفت "را ازطريق افغانستان فراهم نمايد.علاوه برآن ادارۀ بوش مبلغ " 124"مليون دالرآمريکائي را به افغانستان مساعدت نمود،وتا زمان روزسرنوشت سازيازدهم سپتمبراين مذاکرات جريان داشت."  
    اين پژوهشگربا توجه به فکتورخارجي سقوط جمهوري دموکراتيک افغانستان چنين مينگارد:"بنا برين براي انجام اين جنايت درافغانستان کي را بايد مقصرپنداشت؟بديهيست که ايالات متحدۀ آمريکا واتحادشوروي را! اما هرگاه،اتحاد شوروي را درين خصوص ملامت پنداشت،پس با اعمال ايالات متحدۀ آمريکا،عربستان سعودي وپاکستان درين راستا،چگونه ميتوان اغماض نمود؟
    رفورمهاي ترقيخواهانۀ اقتصادي واجتماعي را که حکومت نورمحمد تره کي پياده نمود،ومقام زنان ودختران را درجايگاه قرن بيستم مشخص ساخت،بوسيله ايالات متحدۀ آمريکا ،که گويا حکومت "مارکسيستي" خوانده ميشد ،مورد مخالفت قرارگرفت،نگاه بدبينانه وخصومتبارآمريکا با کمونيسم،وپاليسي آنکشوربراي تحليل بردن اتحاد شوروي،آمريکا را بران داشت،تا از ارتجاعي ترين ومتعصب ترين نيروهاي مذهبي درجهان حمايت نموده وازآنها به حيث "ارتش نيابتي"درجنگ با کمونيسم واتحاد شوروي استفاده ودرين رويکرد،افغانستان ومردمش را نابودنمايد.
    اعزام نيروازسوي شوروي ها درکشوردرجهت حمايت ازرژيم مارکسيستي که تحت تهاجمات وسيع وگستردۀ افراطيون مذهبي قرارداشت، اقدام احمقانۀ بود .هرگاه اتحاد شوروي بصورت ساده،تجهيزات نظامي براي رژيم مارکسيستي افغانستان،آماده مينمود،آنها شايداين وحشي ها، را، دم دروازه توقف ميدادند.زيرا مردمان عادي افغانستان اهل تعصب نبودند،وآنها ازرفورم هاي مترقي نظام حمايت مينمودند.
    آقاي جان رايان درپايان مقالۀ خويش چنين نتيجه گيري نموده مينويسد:"هرگاه ،ما، از تراژيدي افغانستان چيزي بياموزيم،اين بسيارمهم است تابياموزيم که"هرگاه ايالات متحدۀ آمريکا درافغانستان مداخله نمي کرد،وحکومت مارکسيستي تره کي را به حال خودش رها ميکرد،آنجا نه نيروي مجاهدين وجود داشت،نه دخالت شوروي،نه جنگي که کشوررا ويران ساخت،نه اسامه بن لادن ونه تراژيدي يازدهم سپتمبرايالات متحدۀ آمريکاوجودداشت."
    آري خوانندۀ عزيز!درپهنائي جهانبيني وافق تفکرانديشمندان رسالتجو،اين منظرۀ روشن پديدارميگردد،که رژيم جمهوري دموکراتيک آنهم درتحت آتشبارهاي توپخانه هاي دشمان افغانستان ،فصلي نوين وترقيخواهانه را درتاريخ مصيبتبارافغانستان بازکرد،پس ازتاريکي هاي متداوم ،افقي را گشود،سکوتي را درهم شکست وچرخ حرکت تاريخ را بدوران کشيد،اما اين نظام،درآتش انتقام شعله ورشد،درآتش راهبردي کشورگشايان سوخت،وبوسيلۀ بلندگويان دموکراسي ،توسط "سيا "وبه ياري سياهترين پيام آوران مرگ تحت بهانۀ "دين"،عمرش پايان يافت وغروب هولناکي را برآسمان افغانستان چيره ساخت .يکي ازبازيگران اصلي درين سناريوي خونبار،نمايندۀ سيا،"امين" بودوحال ببينيم که اين سناريو،بررويت اسناد معتبر،چگونه تداوم يافته وتا، ناکجاها ادامه مي يابد؟ 
    سيمائي "امين" درآيينۀ استخبارات جهان
    درخصوص وابستگي امين به سازمان "سيا"وچگونگي کشانيدن پاي ارتش سرخ به افغانستان، راديو فرانسه انتر(راديودولتي فرانسه) مطلبي را افشا كرد كه مورخان وهمه كساني كه مسأله افغانستان را دنبال مي کردند، حيرت زده كرد. خبراين بود:" حفيظ الله امين جاسوس سيا بود . حفيظ الله امين مسؤول سازمان افسري حزب دموكراتيك بود،اوخودسرانه  (مسلمأبه دستور «سيا» با عبدالقادر فرمانده نيروي هوايي افغانستان تماس گرفته و به او مي گويد: حزب دستوركودتا عليه داودخان را داده است فوراً اقدام كنيد.او بدستورسيا زمينه سازدعوت ارتش شوروي درافغانستان گرديد .«سازمان اطلاعات امريكا «سيا» تلاش زيادي كرد كه ارتش سرخ وارد افغانستان شود.
    مدتي بودكه«سيا» به كمك عوامل خود درافغانستان وپاكستان درصدد تلاش پياده كردن طرح سوق دادن شوروي به لانه زنبورافغانستان بودند تا سرانجام در28دسامبر 1979طرح آنها،با موفقيت اجراگرديد.
    شكست امريكا پس ازپانزده سال نبردهاي خونين درويتنام باوجود به كاربردن نوينترين سلاحها و بمباران شبانه روزي ويتنام شمالي ،واشنگتن رابه اين نتيجه رساند كه بايد رقيب زورمند خود را نيز دچارهمان سرنوشتي سازد كه امريكا با آن روبروگرديد.
    راديو «فرانس انتر» روزهاي شنبه ساعت يك و نيم بعدازظهر برنامه يي را پخش مي كند زيرعنوان «راندووباايكس» (وعده ديداربا ايكس) .ايكس ظاهراً يكي ازمأموران عالي رتبه سازمان ضدجاسوسي فرانسه است كه تاكنون هيچ كس ازنام واقعي اوآگاه نيست به همين دليل مجهول مانده است.
    برنامه را«دني شسو» (DENIS-CHEISSEVX) كه مورخ مشهوري است و از زدوبندهاي سياسي پشت پرده سياست آگاه است اداره ميکند. در اين برنامه تاكنون ازبازيكنان پشت صحنه شطرنج سياسي جهان پرده برداري شده است چگونگي اكثركودتاهايي كه درامريكاي لاتين چون شيلي، پرو، اروگوئه، سالوادوروهمچنين كودتاهاي خاورميانه چون كودتاي سال1953 كه عليه دكترمصدق روي داده است پرده برداري شده وعوامل آن و دستهاي مرموزي كه دراين كودتاها دست داشته اند معرفي شده اند سازمان «سيا» به محض فارغ شدن ازمسئلۀ ويتنام، طرح وارد آوردن ضربه بزرگي را به شوروي تهيه ديد..."[ معلومات بيشتر-(6)]
    درامتداد ودرروشني اسناد ومدارک معتبرجهاني درخصوص فعاليت" سيا"درحوزۀ سياسي  وروشنفکري افغانستان،آقاي James A. Lucas ،چنين مي نگارد:" ،اساسآ فعاليت هاي آمريکا در افغانستان درسالهاي 1950-1960 ،آغازشد،"سي آي اي "به پرداخت رشوه هاي گزاف وترفند تهديد، درميان محصلين افغاني درآمريکا متوسل شد،تاازمخالفتهاي هاي جاري دربرابرتحولات مترقي حمايت نمايد،بدينوسيله آمريکا به استخدام محصلين افغاني ،درآمريکا پرداخت،تا محصلين مذبور،هنگام برگشت به وطن ،به حيث "اجنت" ،به نفع آنکشور نقش آفريني نمايند.درطي اين مدت ،لااقل يکتن از روئساي" اتحاديه محصلين"(ASA)،بنام "ضيا نورزي"،که بعدآ به حيث "رئيس خزاين دولت" درافغانستان برگزيده شد،توسط" سيا"استخدام شد واو با سازمان سيا درآمريکا همکاربود. همچنان سيا تلاش هاي بيهوده را براي استخدام "عبد الطيف هوتکي"نيزبراه انداخت.عبد الطيف هوتکي در سال 1967،اعلان کرد که تعداد قابل توجهي ازمقامات کليدي افغانستان ،که درايالات متحدۀ آمريکا،تحصيل نموده اند،يا بوسيلۀ "سيا"،آموزش ديده اند،ويا تحت تعليمات "سيا"قراردارند."(7)
    همچنان آقاي  "WilliamBlum "، تحت عنوان"جهادآمريکائي در1992-1979                                           افغانستان "،درخصوص پروسۀ استخدام "امين "به سازمان" سيا" چنين مي نگارد:" دراواخرسالهاي 1950واوايل سالهاي 1960،امين درکالج معلمان دانشگاه کلمبيا،ودانشگاه " Wisconsin "،شامل شد،اين البته دوران اوج "سي آي اي "بود.گزارش شده است که درسال 1963،حفيظ الله امين به حيث" رئيس انجمن محصلين"برگزيده شد.اما اين مسئله تائيد نشده است. مگرمشخص شده است که "انجمن محصلين " بخشي ازبودجه خود را ازبنياد آسيا تامين مينمود، بنيادي که براي سالهاي متعدد جبهۀ اساسي"سيا" درآسيا ،پنداشته ميشد وزماني" امين"،با اين سازمان همکاربود."(8)
    avatar

    پست الإثنين 24 فبراير 2014 - 5:14  admin

     
    نقش آمريکا،براي مداخلۀ نظامي شوروي
    مبتني برمدارک واسنادمعتبر جهاني،ايالات متحدۀ آمريکا ،پيوسته دررويائي انتقام شکست ويتنام،استراتيژي ماهرانۀ را برگزيد،ودرين گزينه افغانستان را به حيث قرباني ،درمرکز برنامه هاي راهبردي خويش قرارداد.آمريکا درپرتاب تيرخود بسوي افغانستان،دوهدف عمده را دنبال نمود،براي فرونشاني عطش انتقام طعم شکست جنگ ويتنام و کشانيدن پاي ارتش شوروي درافغانستان،وازسوي ديگرسرکوب جنبش نوپاي افغانستان ولاجرم اشغال اين کشور و تاسيس پايگاه هاي نظامي درآن . درخصوص علايق آمريکا وبرنامۀکشانيدن پاي ارتش شوروي درافغانستان،بريژنسکي مشاورقصرسفيداظهارميدارد که:" درحقيقت مساعدتهاي مخفي ايالات متحدۀ آمريکا براي مجاهدين درافغانستان،به تاريخ سوم جولاي1979 ،پس ازامضاي دايرکتيف معين بوسيلۀ رئيس جمهورکارترآغازشد.درآنروزضمن نبشتن نامه براي رئيس جمهور،خاطرنشان ساختم که به اعتقاد اينجانب،اين"کمکها "،اتحاد شوروي را وادارخواهد نمود،تا به افغانستان،مداخلۀ نظامي نمايد.(9)
    مرتبط به آن برقول آقاي  James A. Lucas،عضو"فعالان صلح"، بريژنسکي درسال 1998، ضمن مصاحبۀ خويش،که درصفحات 15-21 " Le Nouvel Observateur  "درپاريس به نشررسيد،  درراستايي سوالي، اعتراف نمودکه:" درواقع ،نقش آمريکا بود،که "باعث تجاوز"شوروي درافغانستان گرديد.(10)"   
    معمائي قيام مسلحانۀ ثور
    درست سه ونيم دهه ازبرپائي "قيام مسلحانۀ هفت ثورسپري ميگردد،اما تاهنوز،دربسابرگه هاي تاريخي،نوشتارها ورسانه هاي گفتاري ونوشتاري ، تصويرريالستيک انگيزش واقعي اين قيام ،درپردۀ ابهام باقي مانده وبطرزاعجاب انگيز،تا همين اکنون ،کوچکترين اسنادي وجود نداشته است ،تا برفيصلۀ "هيئت رهبري حزب دموکراتيک خلق افغانستان، جهت راه اندازي "قيام" صحه بگذارد.حزب آگاهانه درآن برهۀ اززمان ،چالش هاي پرمخاطره را درين راستا درک مينمود وبرخلاف،مجموعۀ برچسب ها وتبليغات مخالفين سياسي اش ،کوچکترين اراده و نقش هدايتگرانه را درخصوص راه اندازي قيام نداشت.بنابرقول آقاي عبدالوکيل وزيرپيشين خارجه جمهوري دموکراتيک افغانستان ومسئول شاخۀ نظامي جناح "پرچم"،فقيد ببرک کارمل که با هوشمندي،شرايط سياسي واجتماعي افغانستان را به تصويرميکشيد،خلاف هرگونه اقدام ماجراجويانه ،وراه اندازي "قيام و"کودتا" بود.چنانچه روزگاري قبل ازرخداد هفتم ثور،دربرابرطرح هوس آلود راه اندازي کودتا ،به پاسخي يکي ازاعضاي ارشد حزب گفته بود:"درروال کنوني ،جامعۀ سياسي افغانستان،به زن حامله وبارداري ميماند،که هرگونه فشارقبل ازوقت براي زايش نوزاد،هم ،مادر را، به ديارنيستي سوق داده وهم طفل را ضايع مي سازد. لذابطورجدي حزب ورفقا بايد از چنين گزينه بپرهيزند."از مجموع گفتمان،مصاحبه ها ،کتابها ونبشته هاي شخصيت هاي مطرح حزب دموکراتيک خلق افغانستان برمي آيد که حزب هرگز،نه تنها اينکه فيصلۀ را مبني برراه اندازي "قيام مسلحانۀ ثور"به تصويب نرسانده بود.هکذابرقول شاهدان عيني، رخداد غاقيلگرانۀ قيام ، همه رهبران طرازاول درقيد زنجيرحزب راهنگام آزادي شان اززندان،ويا حضور شان درمخفيگاه ها،اين رويدادغيرمنتظره،حيرت زده ساخته بود.
    درين راستا محمد عزيزنعيم برادرزادۀ فقيد محمد داوود خان چنين ميگويد:"...چند هفته بعد ازين واقعه[حادثۀ کشتار خانوادۀ محمد داوود]،ماموروزارت خارجۀبريتانيا،که درشعبۀ افغانستان وظيفه داشت ،به نام رمزي براي اظهارتسليت پيش من آمد،نسبت به اين واقعۀ يي که به خانوادۀمن رخ داد ودرضمن گفت که يک راپور(گزارش )ازسفيرشان آقاي کرک رسيده ودرين راپورازملاقات تعارفي که با ببرک کارمل به عمل آمده بود،يادشده وبه قرارگفتۀ رمزي ،درراپورنوشته شده بود،ببرک کارمل گفته که ما درمقابل يک عمل انجام يافته قرارگرفته بوديم."(11)
    هکذا،آقاي عبد الکريم ميثاق يکي ازرهبران ارشد حزب(جناح خلق)، ضمن مصاحبۀ عدم اطلاع رهبري حزب را ازوقوع برپائي قيام نظامي ،تصريح ميدارد"(12)
    با چنين رويکرد، پس چرا وتحت کدام انگيزه وبرنامه،دامان مقدس وانساندوستانۀ حزب با خون آلوده گرديد؟
    دريک رويکرد شگفت انگيزريشه هاي همۀ اين ماجرا ها را ميتوان دراسرارنهفتۀ دريافت:برپايۀ مدارک وشواهد معتبر،استنباط ميگردد که حتي قبل ازحادثۀ "ترور"شهيد ميراکبرخيبر،طرح" کودتا "از جانب حفيظ الله امين نمايندۀ "سيا "براي سرکوب جنبش بالندۀ کشوروفراهم سازي نقشه هاي آتي" سيا" ريخته شده بود.چنانچه درين خصوص درکتاب "ما چگونه به بيماري وايروس  (A)هجوم به افغانستان مبتلا ميگرديديم ،که از داشته هاي معتبر "کي گي بي "است،آمده است:
    " فقط چندي قبل،درشروع بهار، امين دعوت نامه يي به "عبدالقادر" فرستاد تا درمنزل يک پيلوت ديگربنام اسدالله سروري که درغرب شهرکابل زندگي مينمود بيايد. درخانۀ سروري ،او ،برعلاوۀ امين ،با يک صاحب منصب ديگر،ازکندک تانک ،بنام اسلم وطنجارنيزمعرفي گرديد. امين پس ازآنکه شخصآ مطمئين گرديد که کسي دراطاق همجوار،گفتگوي آنها را گوش نمي دهد حاضرين را مخاطب قرارداده گفت: " رفقا،ميخواهم شما را به يک فيصلۀ مهم آشنا بسازم ،بيروي سياسي حزب عقيده دارد که داوود ،پس ازآگاهي ازوحدت حزب قصد دارد رهبري ما را زيرضربه قراردهد. اين معلومات را ،ما ازحلقات نزديک به رئيس جمهور به دست آورده ايم. اگراعضاي بيروي سياسي حزب دستگيرشوند،"سازمان نظامي انقلابي " بايد داخل اقدام شود." امين درحاليکه با قيافۀ نهايت جدي به صاحب منصبان ميديد ،ادامه داد:
    "شما وظيفه داريد تدابيرمعيني را روي دست گرفته آنها را عملي نمائيد، منجمله قيام مسلحانه را عليه نظام براه اندازيد. من شما را به اينجا دعوت کردم تا پلاني براي همچون يک قيامي ترتيب گردد. "
    "طي روزهاي بعدي قادرروي جزئيات آتي پلان کودتا کارميکرد: براي هجوم و اشغال ارگ رياست جمهوري، وزارت دفاع ،ميدانهاي هوائي، مراکز و مؤسسات مهم و راه ها، به چه تعداد تانک ضرورت خواهد بود، کي ها ازجملۀ طرفداران سر سپردۀ داوود بايد درقدم اول دستگيرشوند و کيها بلافاصله سربه نيست شوند؛ طرق هماهنگي ميان آنعده قطعات که درکودتاي نظامي سهم خواهند گرفت..." وطنجاروعده داده بود که درساعات اول قيام، حداقل بيست تانک وماشين محاربوي را برساند. قادرباورداشت که تعداد مذکوربراي کاميابي کودتا کافي است....."
    "مسئالۀ که نزد اين توطئه گرمسلکي (هدف قادراست- مترجم) روشن نبود وموجبات تشويش او را به بارمي آورد.،عدم موجوديت پرچمي ها در جلساتي که براي پلان گذاري کودتاي نظامي به راه انداخته ميشدند، بود. افزون برهمه او متوجه شد که همه دساتيرپنهاني در داخل اردو صرف به صاحب منصبان جناح "خلق" داده ميشد. قادربا خود فکر ميکرد که يا امين بالاي پرچمي ها اعتماد ندارد ويا يا ميخواهد خود يکه تازميدان باشد."
    "درين ميان حوادث به شدت انکشاف ميکرد،ويکي ازمحبوبترين چهرۀ حزب دموکراتيک خلق"ميراکبرخيبر،به قتل رسيد. (13)"
    بربنيادمدارک مستند فوق،وکاربرد عقل سليم بايد چنين پنداشت،که حزب خود درگيريک دسيسه قبلا طراحي شده ،ازسوي دشمنانش شد،وناخودآگاه درباطلاق خون شنا کرد.براي ابهام زدائي برنامۀ "کودتا"ازسوي حفيظ الله امين که درغياب حزب،صورت گرفت،بهتراست تا به سخنان يکي ازنقش آفرينان اصلي "جنرال قادر"گوش فراداده،به قضاوت بنشنيم:
    "چيزي حدود يک سال قبل ازهفت ثور، «امين »، من و وطنجار را به خانهءاسدالله« سروري»دعوت کرد. وطنجار نيامد. به جاي او «قادرآکا » آمد.ماخاکۀ  آن پلان را ساختيم يکهفته بعد، من و وطنجار به خانهءاسدالله سروري رفتيم و پلان نهايي                                                                         را من و وطنجار با هم ساختيم(14)."
    با برداشت يافته هاي "کي گي بي "وسخنان جنرال قادر،درمحوريت،آمادگي وتدارکات نظامي  پشت پردۀ حزب،بوسيلۀ حفيظ الله امين،جهت راه اندازي قيام ،همرنگي کامل،به چشم ميرسد،اما با توجه به ظهورضعف حافظه جنرال قادرکه درکتاب خاطرات اش ،دربسا مواردمشهود است،منطقآ، موعد تدارک قيام راميتوان برپايۀ اطلاعات "کي گي بي" دراوايل بهار1978نسبت داد،نه يکسال قبل ازآن .
    رويکرد ديگري که اين نظريه را قوت مي بخشد،عبارت ازين است که بنا برقول آقاي دستگير پنجشيري ،" بعد ازاثبات نقش "امين "در ترورعلي احمد خرم وزيرپلان فقيد محمد داوود خان که به تاريخ 25 عقرب 1356هجري شمسي،رخ داد،پس ازدريافت گزارش "کمسيون حقيقت ياب "،بيروي سياسي حزب،موضوع سبکدوشي امين را ازعضويت کميتۀ مرکزي وسبکدوشي وي را ازسمت "شاخۀ نظامي" حزب ،مطرح ساخت که با تعلل وتآخيرهمراه بود.(15)"
    بديهيست که تحقق چنين تصميم،امين را به يک مهرۀ سوخته مبدل مينمودومجموعۀ سرمايگذاري او را درحزب وارتش بهم ميريخت،لذا اوبايد سريعآازاجراي اين مهم،مي جهيد وسرنوشت حزب رابيباکانه با مقدرات سياسي  رقم ميزد.درتيزيس "امين"، درهردو روي سکه ،بُرد نوشته شده بود،برحسب نقشۀ "سيا"،درشکست قيام،محمد داوود،حزب را مي شکست،ودرسناريوي پيروزي قيام،اوخود،حزب را ورشکسته ميساخت.بدينسان،اوبطورشتابان وبراي جلوگيري ازفرصت سوزي،به سرنوشت حزب قمارزدکه برطبق نقشۀ مطروحه واستنتاج جريان حوادث ،اوبرنده وحزب وملت بازنده شد.   
    avatar

    پست الإثنين 24 فبراير 2014 - 5:16  admin

     
    ترور"خيبر"سرآغازسناريوي"امين"
    با دست آويزاسناد، شواهدوحقايق انکارناپذير،اين پنداردرذهن انسان شکل مي يابد،که طرح "قيام" ثورکه بوسيلۀ شخص "حفيظ الله امين "درقالب يک "سناريوي"کامپلکسي ودرازمدت ،استخوانبندي گرديد،وبطورشگفت انگيزي ،باحمايت دستان مرموزاراکين بلندپايۀ نظام،همراه گرديد، از فقدان "انگيزۀ سياسي "براي برانگيختن يک انفجاربزرگ دردوسوي خط ،براي تحريک نظام وتحريک حزب وتقابل وزورآزمائي ايندو ،رنج مي بُرد."امين"با آراستن کامل برنامۀ نظامي،ديگرصرفآ به يک بهانۀ سياسي نيازداشت،تا درهوائي هيجانات آتشين،هم عطش قيام را درارتش برانگيزد،وهم رهبري حزب را درلاي غباريک عمل انجام يافته وتدافعي بفريبد. اين حالت ترصد، با تردستي برق آسائي امين،باخون شهيد "ميراکبرخيبر"يکي ازنظريه پردازان محبوب حزب ، ودستگيري ستون رهبري حزب، پايان يافت ،وشاخۀ نظامي حزب (فرکسيون خلق )که تحت رهبري امين قرارداشت ،درخط تعرض آماده شدوماشين نظامي را بدستوراوکه بطوراستثنا خود، بخاطر تطبيق نقشه بطرزمعني داري ،ازدام رهيده بود، بدوران انداخت.
    گفتنيست که درامتداد وپيشينۀ ،اين رفتارفتنه انگيزانه،اساسآ ،ترورشهيد ميراکبرخيبر،سومين مرحلۀ اين پروژه،بشمارميرود: "در پائيز سال 1977، شخصي، به نام "انعام‌الحق گران"، که پيلوت شرکت هوائي آريانا بود، با ضرب چند گلوله درمقابل منزلش ازپا درآمد. او درهمان بلاک مکروريان کابل مي‌زيست که فقيد ببرک کارمل نيزدرآنجا زندگي مي‌کرد .او با فقيدکارمل مشابهت فزيکي وظاهري نزديک داشت، و در آن شام تاريکي که وي به قتل رسيد، تشخيص اوبافقيد ببرک کارمل کاردشواري مينمود. هيچگونه دليل براي قتل اوارائه نشد و قاتل يا مرتکبين قتل وي نيز شناسايي نشدند."اما ميان پرچمي‌ها وآگاهان سياسي،اين اعتقاد وجود داشت که سازماندهي اين قتل بوسيلۀ حفيظ‌ الله امين،طراحي شده بود. چرا که اوبطوراشتي ناپذير، با کارمل شديداً کينه وخصومت مي‌ورزيد وکارمل را مانعي عمده در خط  اهداف شيطاني خود تلقي ميکرد.
    يکي ديگرازجنايت سازمان يافته وماجراجويانۀ ديگرحفيظ الله امين، قتل علي احمد خرم وزيرپلان حکومت فقيد محمدداوود است که بدستوراو،بوسيلۀ تروريستي به اسم مرجان ،درروزروشن انجام يافت.چنانچه درين راستا،محترم غلام دستگيرپنجشيري مينويسد:"يکي ازتحريکات خود سرانهء حفيظ الله امين، ترور"علي احمد خرم" وزيرپلان حکومت سردارداؤود به تاريخ 25 عقرب 1356  هجري شمسي بود. ترورعلي احمد خرم تا جائيکه تحقيقات کميسيون کنترول حزبي درولايت کندزآشکارساخت، توسط حفيظ الله امين طرح گرديده بود... هدف امين ازچنين عمل ماجراجويانه اين بوده است، تا ابتدا خرم به اثرتهديد مرجان تروريست داخل ارگ شود، تروريست را با خود نزد محمد داوود انتقال دهد، سپس حملهء تروريستي عليه سردارداوود انجام شود و آنگاه اردو به حال آماده باش درآيد و امين سرانجام به آساني ازطريق اردو، قدرت سياسي را به تصرف خود درآورد. درخصوص هويت سياسي مرجان تروريست،آقاي پنجشيري مينويسد:"مرجان معلم يکي ازشاگردان امين بود،که قبل ازتامين وحدت فرکسيونهاي خلق وپرچم ،مصادف به12 سرطان 1356،توسط حفيظ الله امين ،به حيث عضوجريان دموکراتيک خلق،به کميتۀ حزبي ولايت کندز،معرفي وتنظيم شده بود. (16)."
    اما ترورميراکبرخيبر،درغبارحوادث پيچيدۀ سياسي پارادوکسهاي،پرسش انگيزي راخلق نمود.اين برنامه چنان آگاهانه طراحي شده بود،تا درهمان جوآشفته وپرتلاطم سياسي ،ازيکسوحکومت محمد داوود را ،مسبب آن جلوه داده وازسوي با برگزاري رژۀ سياسي حزب ،خشم نظام رابرانگيزد.
    بعد ازته نشيني ابرواره هاي توهم انگيز ورونمائي برنامه هاي زيرکانه حفيظ الله امين،وپيشينه هاي سياسي او،اين ايده درمحافل آگاه سياسي قوت يافت،که اين قتل تحت يک نقشۀ گسترده ودرچهار چوب سناريوي کامپلکسي "سيا"،براي سرکوب وامحاي کامل نهضت دموکراتيک وهموارسازي جاده راهبردي قصرسفيد، بوسيلۀ "امين"وولينعمتان اش ،طراحي شده بود.هرچند درآغازمحمد عارف عالميارواسدالله سروري به حيث مرتکبين اين جنايت قلمداد گرديدند،اما سپس وحيد مژده ،کارآگاه وزارت خارجه عصرطالبان ،آشکارساخت که ترور"خيبر"بوسيله حزب اسلامي گلبدين حکتيار انجام پذيرفت.اوچنين مينگارد:"نخستين بارحکمتيار درکشورايران،به ترورخيبرتوسط «دکترلطيف» و«صمد کوچک» وابسته به چريک هاي شهري  حزب اسلامي،درحضورآقاي وحيدمژده وديگران درکشورايران گواهي داده است.وحيدمژده ادامه داده مينويسد که اين مطلب را بارديگر،از سوي فعال حزب اسلامي درپشاورنيز شنيده است.(17)"
    يکي ازپرسشهاي که ذهنيت خوانندۀ گرامي را،مي آزارد،عبارت ازنقش حزب اسلامي حکمتيار،به مثابۀ بخشي ازين ماجرا وتلفيق رنگ "سرخ" و"سياه"درگردانندگي اين برنامه است!
    هرگاه به خاستگاه وخلقت سياسي اين دوعنصرآتش زا"حزب اسلامي" و"حفيظ الله امين "نگاه شود،هردوترکيب، شاخه ها ازيک درخت "زقوم"اند،که ازدرون دوزخ "سيا "سرکشيده اند. تا کنون مستندات معتبري را درخصوص وابستگي امين به "سيا"مرورکرديم ،درحاليکه حزب اسلامي حکمتيار نيز،ازدرون شکم "سيا" زاده شده وتاکنون به حيث لشکرنيابتي ،درخدمت آن سازمان خدمات گسترده يي را انجام داده است.درخصوص وابستگي حزب اسلامي به "سيا"، روبرت دريفوس،در نبشتۀ تحت عنوان "بازي شيطاني چنين مينگارد:" ...هرچند سيا درافغانستان، حضورپررنگي دردهه هاي آغازين جنگ سرد نداشت، اين سازمان ازکانال دفاتر"بنياد آسيا" ــ سازمان وابسته به سيا ــ تيمي به اين کشورفرستاد. درميانۀ دهه هاي 1950 و 1960، "بنياد آسيا" حمايت بي شائبه يي ازدانشگاه کابل کرد وپروژه هاي بسياري درباره يي سازماندهي جامعه ي مسلمان افغانستان داشت...نصيرالله بابر، مشاورويژه يي بي نظير بوتو، نخست وزيرپاکستان، درمصاحبه يي به تاريخ آوريل 1989، کمک مالي ايالات متحده به ستيزه جويان افغان را از 1973 و نيز قرارگرفتن گلبديين حکمتيار، رئيس [حزب اسلامي] ‘زير چتر’ آمريکا را، چندين ماه پيش از دخالت نظامي اتحاد شوروي، فاش کرد.(18)"
    ازسوي ديگررويکرد تباني با گروه هاي اپوزسيون عليه حزب وجنبش،درخصلت سياسي "امين" سابقۀ طولاني داشته واو به مثابۀ يک ماکياوليست،پيوسته تلاش نموده است تا به هرقيمت ممکن،حزب دموکراتيک خلق افغانستان را آماج قراردهد.چنانچه درين خصوص،ژورناليست معتبر کشورهند،آقاي گويال با درنظرداشت کمپاين انتخاباتي پارلماني که ازسوي حزب براه افتيد مينويسد:"انتخابات پارلماني سال 1965،بوسيلۀ کارمل به يک کمپاين وسيع درميان کتلۀ عظيمي از روشنفکران به چرخش درآمد،بنا برتحريک "امين "گروه هاي مائويستي وستم ملي نيز درکمپاين ضد کارمل داخل شدند،کارمل احساس آسيب پذيري مينمود،نه بخاطر آنکه شخصيت او آماج قرارداده ميشد بلکه بخاطر نقش يک "اجنت بيگانه "که خواست تا حزب را منشعب گرداند.(19)"
    با توجه به دريافت منابع مشترک وزايشگاه وپرورشگاه واحد براي توليد وپرورش حزب اسلامي وگمارش امين درشبکۀ" سيا" ، حال،سرنخ اصلي ازدرون کلاوۀ معما انگيز بيرون شده واين حقيقت ناب بدست مي ايد که شبکه عمال" سيا"درآميزش وهمرنگي کامل،دسيسۀ ترورشادروان ميراکبرخيبر را براي بسترسازي "قيام "وتصرف قدرت سياسي بدست امين ، طراحي وتطبيق نمودند.يکي ديگرازمهره هاي کارسازي که درين ماشين ترورجايافت،حضورتحصيل کردۀ آمريکا "قدوس غوربندي"ونقش اودرآن شامگاه ظلمتباربراي بيرون نمودن خيبر،تا کمينگاه است. مبرهن است که با توجه به آزمونگاه ونمايشات بعدي ،براي حمايت قاطع ازحفيظ الله امين وبريدن فوري ازهمرزمان تاريخي شان،بدينوسيله مشارکت ستون پنجم جناح پرچم (لايق ،بارق ،غوربندي)،درراه اندازي ترورخيبرومشارکت گسترده شان درتطبيق پلانهاي امين بيش ازپيش برجسته ميگردد.با پيروزي قيام،"ستون پنجم" با چرخش يکصدوهشتاد درجه برپايۀ توافقات قبلي،به حنجرۀ رسايي امين مبدل شده برسريرقدرت جايافته ،درکناراوقرارگرفته وبراي تبعيد رهبران جناح "پرچم" وسرکوب همرزمان پيشين شان،نقش دستۀ تبررا دردستان امين ،بازي نمودند.   
    برپايۀ سناريوي تنظيم شده،قطرات خون خيبر،باعث برانگيختن " رعدوبرق "برآسمان کابل شد،طوفان يي سرنوشت سازبرپاکرد وکاخ جمهوريت فقيد محمد داوود را درهم کوفت.موج مه آلود تبليغاتي رسانه هاي غرب،وحواريون قلم پردازشان طي سه نيم دهه که براي مستورساختن جنايات غرب وشرکاء دربراندازي "نظام جمهوري دموکراتيک "راه اندازي شد، ،نه تنهاپاي ، مجموعۀ "حزب دموکراتيک خلق افغانستان" را درين ماجرا دخيل ساختند،بل پا، را فراترازآن گذاشته، براي خدشه دارساختن وارستگي حزب ،انگيزۀ اين حادثه را به خشم وانتقام سران کرملين، دربرابرژيست سياسي محمد داوودخان گره زده وبرقول نمايندۀ "نيويارک ديلي آقاي " « Jim Gallagher »سه ونيم دهه به عوض گذاشتن گوسالۀ بي سر دردايرۀ حلال ،"حقيقت" خون آلود رابه تازيانه زدند،وبه دايرۀ حلال پرتاب کردند."که غذايست براي سگان"
    با اين وجود اين بلند گويان و نغمه سرايان، هرگز اين پرسش ساده را دربرابرخود قرارندادند که هرگاه والارتبگان کاخ کرملين، عزم سرنگوني محمد داوود خان را بوسيلۀ  "حزب دموکراتيک خلق افغانستان" ميداشتند،پس چرا با، رهبران طرازاول حزب،ازجمله شادروان نورمحمد تره کي وفقيد ببرک کارمل،رويکرد اين تحول بسابزرگ را طي فرصت هاي طولاني ،مطرح نساختند؟چرا که کارشناسان حوزۀ نظامي،همگان وبصورت متفق القول، پيروزي "قيام" راکه بدون مشارکت کُلي شاخۀ نظامي جناح "پرچم"حزب وتنها به مشارکت فعال شاخۀ نظامي جناح خلق راه اندازي شد ،با توجه به آرايش نظامي ، دردوسوي خط،ووزنۀ بلانس وتوازن نظامي به نفع حکومت، رايک حادثۀ" تصادفي" دربراندازي نظام ، قلمداد نموده وبيشترانگيزۀ پيروزي آنرا منوط به بي کفايتي سران ارشد نظامي حکومت محمد داوود خان ميدانند. با پذيرش گزينۀ خيالپردازانۀ نقش شوروي درراه اندازي قيام،آيا انجام چنين محاسبۀ ساده نزد ارتشمردان کارآزمودۀ اتحاد شوروي وبازتاب شکست آن براي انجام اين قماربزرگ سياسي مقدورنبود؟
    برپايۀ مستندات معتبرتاريخي"کي گي بي" براي نخستين بار، به تاريخ 26 اپريل 1978، منابع "کي گي بي" درکابل،با شک وترديد، ازتدارک "احتمالي" قيام، ،توسط "اجنت" شان،درشاخۀ نظامي جناح خلق بنام مستعار"محمود" ضمن اطلاعيۀآن جناح، به منظور" درک عکس العمل مقامات اتحاد شوروي درقبال اين رويداد"،که درپردۀ ابهام وبي باوري پوشيده بود،آگاهي يافت ودرصبحگاهان روز" قيام"، به تاريخ 27 اپريل 1978، آخرين،اطمينان ازبرپائي قيام بوسيله "کي گي بي " طورناباورانه حاصل وبه مقامات عالي آن سازمان،درماسکوخبرداده شد.(20)
    پيگفتار
    خوانندگان عزيزوسروران گرامي! به عنوان کلام آخربايد گفت که:اين نبشته، آيينۀ کوچکيست ازيک رخداد نهايت بزرگ.هنوزتاريخ، درمداراين تحولات ،آرشيف بزرگ وسخنان ناگفتۀ زيادي درسينه دارد،با احترام بي پايان حول ديدگاه هاي همه نويسندگان وخردورزان عزيزکه تاکنون راه هاي صعب العبوري را درين بلاد تاريک پيموده وباعينک هاي شفاف وبي تعصب ره جسته اند. اين قلم، خود را مالک اصلي "حقيقت "نپنداشته وهرگز اداي حرف آخررا درين "سخن سرا"درحيطه نخواهد داشت.آنچه که درين جستارارائيه شد،نمائي ازرخدادها وبازتابي ورق پاره هايست که يا بوسيلۀ انديشمندان وفرهيختگان حوزۀ سياست تهيه شده ويا ازاسارت مخازن تاريخي ابرقدرت هاي بزرگ جهان که افغانستان را به ميدان بُزکشي کشانيده اند،رهيده است.تسلسل اين تحولات جانکاه ،درسهاي تلخ وآموزندۀ را براي دولتمردان آتي افغانستان،ارزاني فرموده است،اميد تا نسل نوين وبالندۀ وطن،و"فرمانروايان"اين کشوردرتداوم اين پروژه که درثور1357، افتتاح شد واکنون با سپري شدن سه ونيم دهه ريزش اشک وخون ،بطرزاندوهبارآن ، درآخرين معراج تکاملي اش درچرخش وتا،نا کجاها،ادامه خواهد يافت ،ازآزمون هاي تلخ وناگوارآن بياموزند.وقطب نمائي اساسي را براي مسيرآيندۀ قايق طوفانزدۀ افغانستان درين بحرپرتلاطم وموج خيزدريابند!
    ازپذيرش زحمات شما دوست گران ارج براي مطالعۀ اين نوشتارسپاسگزارم !
    ....................................................................................................................                                                    
    رويکردها:
     
    (1)  https://www.marxists.org/history/afghanistan/archive/phillip-bonosky/us-secret-war/ch03.htm
          جنگ مخفي آمريکا
     (2)-   http://www.globalresearch.ca/afghanistan-a-tale-of-never-ending-tragedy/2750
    داستان پايان ناپذير تراژيدي افغانستان  (پروفيسورجان رايان ) 
     (3)-   منظور نويسنده از تظاهراتي خواهد بود که به تاريخ 19 اپريل 1978 ،هنگام تشييع جنازۀ ميراکبرخيبربوسيلۀ حزب اتفاق افتيد.
    (4)-   Blum, op. cit., p. 343; “How the CIA turns foreign students into traitors,” Ramparts (San Francisco), April 1967, pp. 23-24; Phillip Bonosky, Washington’s Secret War Against Afghanistan, New York: International Publishers, 1985, pp.33-34; The Truth About Afghanistan: Documents, Facts, Eyewitness Reports, Moscow: Novosti Press Agency Publishing House, 1980, pp. 83-96; Washington Post, December 23, 1979, p. A8. 
    (5) http://www.kersplebedeb.com/mystuff/s11/afghanistan1979-1992.html
       ويليم بلوم: جهاد آمريکائي طي سالهاي 1979-1992
     (6)    http://jahed137.blogfa.com/post-37.aspx 
    درقلمرو تاريخ  -نويسنده جاهد (متن فارسي براي معلومات بيشتر)
    (7) http://www.informationclearinghouse.info/article24897.htm 
              جميز اي لوکس ،عضو"فعالان صلح "آمريکا تحت عنوان "جنگ سي سالۀ آمريکا درافغانستان
    (8) http://www.kersplebedeb.com/mystuff/s11/afghanistan1979-1992.html
        فصل 53 -"مداخلۀ نظامي آمريکا ودخالت سيا،بعد ازجنگ دوم جهاني"
     (9)  ) http://www.informationclearinghouse.info/article24897.htm        
    جنگ 30 سالۀ آمريکا در افغانستان .By: James A. Lucas
      (10)  http://dgibbs.faculty.arizona.edu/brzezinski_interview
     (11) افغانستان درقرن بيستم. ص 225-226
     (12) همانجا ص221-222
    (13)  http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/janbaz_g_hojum_shurawi_virus_A_V01.pdf
    صفحات 20-21(ما چگونه به بيماري ويروس (A)هجوم به افغانستان مبتلا ميگرديديم –مترجم غوث جانباز).
    (14)  خاطرات سياسي جنرال عبدالقادر در گفت وگو با دکتور پرويز آرزو ص 167
    (15)  http://www.sadib.blogfa.com/post-169.aspx
          رازپنهان تروراستاد مير اکبرخيبر/ترورعلي احمد خرم
    (16)  غلام دستگير پنجشيري ، ظهور وزوال حزب دموکراتيک خلق افغانستان ،صفحه 55-56،جلد 2
     (17)                                         http://www.ariaye.com/dari4/siasi/mozhdah.html     
     قتلي که کودتا درپي داشت (وحيد مژده )
     (8(1 http://www.rahetudeh.com/rahetude/baziye-sheytani/html/baziye-sheytani-25.html
    راه توده –بازي شيطاني
    (19) http://www.ariaye.com/ketab/erfan/erfan.pdf
    افغانستان درعقب پردۀ دود.ص-26
    (20)  http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/janbaz_g_hojum_shurawi_virus_A_V01.pdf

    ص1-5،ما چگونه به بيماري وايروس (A)هجوم به افغانستان مبتلا ميگرديديم .

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 17 مايو 2024 - 10:25 ميباشد