پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    خداي جاهل و دين جاهل؛ همان «جهل» اوست!

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20140217

    خداي جاهل و دين جاهل؛ همان «جهل» اوست! Empty خداي جاهل و دين جاهل؛ همان «جهل» اوست!

    پست  admin

    محمد عالم افتخار
     
     خداي جاهل و دين جاهل؛ همان «جهل» اوست! 120

     
    درين پکيچ (بسته اطلاعاتي) بنياد روشنگري گوهر اصيل آدمي ميخوانيد:
     
    *ـ اسطورهِ توحش "قصاب الهي" يا ابراهيم دوم!
    *ـ به تيم هايي که آي. ايس.آي؛ راه و رخنه دارد؛ رأي ندهيد!
    *ـ حامدکرزي؛ ملاسويچ ديگر در دادگاه جنايات ضد بشري خواهد شد!
    *ـ نقب هايي در اعماق «اسلام» ضد قرآني
     
    به تيم هايي که آي.ايس.آي؛ راه و رخنه دارد؛ رأي ندهيد!
     
    درين هفته؛ با درد و دريغ يکي از آشنايان جوان و نيکمرد خود را از دست دادم. به ابتکار عزيزي توانستم در مراسم فاتحه آن جوانمرگ به طريق تليفون شرکت نموده و با بازماندگان و دوستانش ابراز همدردي و غمشريکي نمايم.
    اتفاقاً جماعت زياد در مراسم بودند و بلند گوي تليفون عرايض مراـ شايد هم به همه گان ـ ميرسانيد.
    عده اي از دوستان؛ پس از فاتحه؛ از اين کمترين پرسيدند که آيا به دعاوي انتخاباتي باور دارم يا خير؟
    يا هم انتخابات؛ مهندسي شده و «نفري»، از قبل معلوم است و جامه دريدن ما مردم؛ بيهوده ميباشد!؟
    احترامانه عرض کردم: ولو که صدفيصد؛ همين وريانت هم؛ حقيقت داشته باشد؛ بازهم شما نقش و مقام و حق و حيثيت خود را مد نظر گرفته؛ حد اکثر در رأي گيري شرکت نمائيد. حُسن اين عمل آن است که به مهندسي کنندگان و زور آوران و قانون شکنان دشمن مردم؛ نشان ميدهيد که بيدار و آگاه و صاحب اعتماد به نفس استيد و اين؛ بُرد را براي دارندگان عزم دزدي و تقلب خيلي سخت و پرهزينه و پر دلهره ميسازد.
    ايشان حتي نام گرفته از دو سه تيم انتخاباتي؛ پرسيدند که من؛ کدام يکي را اصلح و ارجح ميدانم و توصيه ميکنم که به کدام يکي رأي داده شود؟
    عرض بنده اين بود که درست نيست؛ من برايتان آدرسي بدهم؛ اين حقي است که فرد فرد شما جداگانه با تعقل و سنجش و آگاهي بايد؛ در موردش تصميم بگيريد تا ثروت بيش بهاي رأي خود را به کجا استعمال نمائيد ولي صراحتاً ميتوانم برايتان عرض کنم که در حال حاضر؛ شقي ترين و قصي القلب ترين دشمن شما و همه مردم افغانستان؛ آي ايس آي و نظاميگران پاکستان استند و مزه تلخ و زهر آلود اين حقيقت را سي سال است که همه مان به سختي چشيده ايم و مي چشيم؛ لهذا تمام تلاش و دقت را به خرچ دهيد؛ به تيمي که در آن "آي ايس آي" و پاکستان؛ راه و رخنه دارد؛ ولو که قوم و کلان و محترم تان هم در آن باشد؛ رأي ندهيد!
    به نظر من؛ اگر چنين رأيي با وصف آگاهي و معلومات؛ روي ملاحظات قومي و به انگيزهِ پول وغيره استعمال گردد؛ يک خيانت ملي و جرم کبيره مدني و ديني ميباشد.
     
    ******
     
    اسطوره توحش "قصاب الهي" يا ابراهيم دوم:
     
    بيشتر از دو هفته پيش؛ در کشور جرمني؛ يکي از هولناکترين جنايات به دست يک افغان ظاهراً تحصيلکرده و روشنفکر؛ اتفاق افتاد که بدون در نظر گرفتن جنايات طالباني و ساير شبکه هاي تکفيري؛ حتي باور نکردني به نظر مي آيد.
    طي اين سانحه که بر خلاف توهم "قصاب ابراهيمي"؛ کنگره هاي عرش خدا را هم لرزانيد؛ زلين جان دختر معصوم 4 ساله و الياس جان پسر نو شگفته 6 ساله با کارد قصابي توسط پدر؛ حلال و گويا "قرباني ابراهيمي" شده تقديم خداي وهابيت و وحوش تکفيري گرديد.
    به نوشته برخي از مطبوعات آلمان؛ اين جنايت در يک صبحگاهان وقوع يافته؛ و ساعت شش و پنجاه صبح، جنايتکار؛ خود وادار شد تا به پوليس زنگ زده از انجام يافتن جنايت خبر دهد:
    "من اطفال خود را کشتم" .
    وقتي پوليس داخل اتاق محل حادثه شده؛ ديده است که اطفال پهلوي هم قرار داشته از زير سر شان خون جاري است!
    اطفالي معصوم و رعنا و زيبايي که شام پنجشنبه؛ به بستر شان خوابانده شده بودند ولي ديگر هرگز از آن بر نخاستند.
     
      خداي جاهل و دين جاهل؛ همان «جهل» اوست! 219
    رسانه هاي نه چندان معروف آلماني؛ نوشته اند که پدر "قصاب"؛ دستگر شد و حکم ارتکاب قتل بر او صادر گرديد. اما گفتار مرد؛ در مورد جنايتش مغشوش بوده  و لهذا جهت معاينه عقلي ـ عصبي به بهداري فرستاده شده است. سخنگوي پوليس احتمال داده که مرد؛ از کدام مريضي رواني رنج مي برد که شايد او را از مسئوليت جنائي معاف بدارد؛ معهذا تحقيق ميشود تا اينگونه قتل کودکان به دستان پدر؛ به انگيزه هاي ديني مربوط نه باشد.
     خانم بهناز مادر کودکان که غش کرده و سلامت مشاعر خود را از دست داده؛ در حال حاضر نزد خانواده مادري اش فرستاده شده است.
    اين رسانه هاي محلي که قيد کرده اند: " روز دوشنبه معلم؛ به اطفال مکتب مربوط خواهد گفت که الياس دگر با ايشان نخواهد بود." مسلماٌ فرصت و نيز توان آنرا نداشته اند تا پيرامون رويداد تحقيقات و تأملات سازنده انجام داده به کُنه وقايع و پُشت پرده ها نقب بزنند.
    اما سخت پرسش برانگيز است که چرا رسانه هاي مهم جهاني و افغاني از کنار اين توحش لرزاننده؛ با بي تفاوتي کامل گذر نموده و صاحب نظران و پيشوايان فکري و رواني جوامع علمي و مدني و فرهنگي؛ در مورد سکوت پيشه فرموده اند؟
     
    خداي جاهل و دين جاهل؛ همان «جهل» اوست! 1w650c10
     
     به هرحال؛ اين آقا داکتر فردين آ؛ و مرد 38 ساله خوانده شده که پس از گرفتاري توسط پوليس هم به دليل ظواهر جنايت و هم به دليل اينکه وي خود را  "قصاب الهي" به شيوه ابراهيم پيغمبر ميخوانده و عمل خود را قرباني کردن فرزندان براي رضاي خداوند جا ميزده است؛ ناگزير به بخش بهداري عقلي ـ عصبي منتقل گرديده است.
     جغرافياي حادثه محلي نزديک هامبورگ ميباشد که در آن يک خانه بسيار پاک و نظيف با همه ملـزومات عصري و حتي با بايسکل هاي اطفال، موجود است؛ در همين حويلي در عقب ديوار هاي سفيد؛ سحرگاهان  يک پدر با قطع گلوي اطفالش در بستر خوابشان؛ ظرف چند ثانيه فاميل خود را تباه کرده است.
     
    خداي جاهل و دين جاهل؛ همان «جهل» اوست! Croppe10
     
    قبل ازاين تراژيدي واقعي تر از هر واقعيت؛ اينجا همه چيز آرام و زيبا و انساني بوده است.
    طبق نشريات محلي؛ دکتور فردين آ 38 ساله افغان تبار در " برجوروف" هامبورگ به حيث داکتر دندان کار ميکرده طوريکه مريضانش پيشامد رفيقانه و همکارانش لياقت مسلکي او را ستايش ميکرده اند.
    او؛ حين مراجعات به منزل؛ منجمله به طور منظم براي خانم جوان و زيبايش بهناز 30 ساله گل مياورده و خانم معمولاً؛ صبحانه؛ دختر را به کودکستان و پسر را به مکتب ابتدائي مي برده است. شبانگاه هم تقريباً بلا ناغه شوهر بهناز با کودکانش بازي ميکرده و آنان را مورد تفقد هاي کافي و کامل قرار ميداده است.
    ولي چنين پدر و شوهر و داکتر و انسان نورمال و مورد حرمت اطرافيان در شهري مدرن و در قرن 21؛ چرا بالاخره به ابراهيم قصابِ اسماعيل عربي (يا يعقوب يهودي؟!) در گويا سه هزار سال قبل ـ در عصر توحش شبان رمه اي ـ مبدل ميگردد؟؟!
    چنانکه رسانه ها نوشته اند و نيز محترم شفيع عيار برنامه ساز نامدار مذهبي ـ سياسي تلويزيوني  طي کسب اطلاعات از دوستان اين فاميل تباه شده؛ در يافته اند: چندي قبل دکتور فردين پدر؛ براي يک دوره رخصتي به شهر دوبي امارات متحده عربي رفته بوده است. با اينکه پس از عودت؛ قويا  "درونگرا" معلوم ميشده معهذا در برخورد هاي فاميلي اش تغييري بارز محسوس نه  بوده است.
    دکتور فردين؛ پس از بريدن گردن هاي فرزندانش؛ با خونسردي و حتي مهربانانه به همسرش ميگويد که: اطفال را به بهشت نزد خداوند فرستاده است!
     
     خداي جاهل و دين جاهل؛ همان «جهل» اوست! Elias_10
    بنياد روشنگري «گوهر اصيل آدمي»؛ طي هفته آينده؛ اطلاعات تازه و تحليل علمي ـ سياسي، روانشناسانه و جامعه شناسانه مفصل درين راستا؛ تقديم خواهد کرد و بدين منظور از همه عزيزان که خاصتاً در نزديک محل رويداد زيست و تشريف دارند؛ مي طلبد تا هرانچه را که در مورد  مي يابند؛ با اين بنياد؛ شريک سازند. در صورت لزوم و خواست؛ اسامي و نشانه هاي شان کاملاً محرم نگهداشته خواهد شد.
     
    *****
     
    ـ حامدکرزي؛ ملاسويچ ديگر در دادگاه جنايات ضد بشري خواهد شد!
     
     
    انکشافات در رابطه به اعمال و کردار عيني حامدکرزي و تيم ارگ نشين او؛ و نتايج اصلي و فرعي که از آنها روز تا روز آفتابي تر و رسواتر شده مي رود؛ به گونه دم افزون نشان ميدهد که عنقريب محاکم يخ زده بين المللي جنايات جنگي و جنايات عليه بشريت؛ به تحرک خواهند افتاد و آنچه را که قرار بود؛ با متهم قرار دادن و به محاکمه کشاندن جورج دبليو بوش و توني بيلر؛ به نمايش در آورند و به خورد افکار و وجدان هاي جهانيان بدهند؛ به طريق محاکمات دست نشانده ياغي و باغي شاغلي حامدکرزي متحقق بگردانند.
    به نظر ميرسد که جرايم منسوب به اين ملاسيوچ بعدي؛ به حد کافي مستند سازي گرديده و از جمله جرايم ناکام سازي مبارزهء پرهزينه و پرتلفات ائتلاف جهاني عليه تروريزم؛ غرقه در انواع فساد گردانيدن دستگاه اداري ايجاد شده پس از کنفرانس بُن در افغانستان؛ روابط و زد و بند هاي پُر دسيسه با استخبارات منطقه اي و مافيا هاي مواد مخدر کشوري، فرامرزي و بين المللي و ده ها مورد ديگر؛ آنقدر ها شهود و اسناد و اثباتيه ها دارند که چندين برابر حدود ضرورت تشريفات حقوق و قضايي ميباشند.
    بدينگونه احتمالاً نيازي براي به بررسي گرفتن تقلبات شنيع انتخاباتي در 2009، غارت و تباه گردانيدن کابل بانک؛ زمينه سازي براي غارت ها و اختلاس ها و به چور و تاراج سپردن زمين ها و ثروت هاي روي زميني و زير زميني افغانستان؛ خنثي و عقيم گردانيدن «پروژه عدالت انتقالي»، زير پاي گذاشتن  مکرر در مکرر قانون اساسي و حتي دستبرد زدن ها بر آن ... باقي نخواهد ماند.
    ولي چنانکه جنرال گيتس وزير دفاع اسبق امريکا هوشمندانه در کتاب خاطراتش؛ از نظرات و عزايم پنهاني ابراز شده حامد کرزي راجع به اصطلاح «ائتلاف شمال» پرده بر ميدارد و از زبان او؛ «کشتار وکلاي پارلمان و کودکان در افغانستان» را نه کار طالبان و القاعده؛ بلکه کار «مردم بد» افغانستان وانمود ميگرداند؛ دوسيه حامد کرزي مزيداً شامل موارد اِعمال شوونيزم و آپارتايد نيز خواهد گشت.
    به ويژه که اعمال جناب حامد کرزي در کشانيدن استاد برهان الدين رباني به کابل و سپردن وي به اختيار طالب انتحاري؛ عيانتر از آفتاب بوده و بر علاوه ممکن نيست دست و دامان او را از خون ده ها کشته قتل هاي زنجيره اي از قوماندانان و سران برجسته اقوام «مردم بد» افغانستان به شمول پشتون هاي غير طالبي و ضد طالبي؛ تطهير کرد. لا اقل همو نگذاشته است که حتي حتي حتي يکي ازين ده ها نه که صد ها مورد؛ حقيقت يابي شود . کم از کم حتي يک فلکزده به طور نمايشي هم که شده؛ در عوض يکي از قرباني ها ـ لا اقل در عوض کسي مانند حاجي عبدالقدير پشتون و حتي در عوض خود برادر ناتني جناب؛ (احمد ولي کرزي) قصاص و مجازات گردد.
    حقايق افشا شده نسبتاً جديد که 100 فيصد طالبان وابسته به قوم معين؛ توسط حامد کرزي آزاد شده ميروند و در عوض 100 فيصد تمامي طالبان و يا متهمان رنگارنگ حتي به جرايم غير قابل مقايسه با «برادران کرزي» در زندانها پوسانده ميشوند؛ نيز ثبوت روشن آپارتايد افزوده بر جرايم همکاري و هماهنگي با تروريستان واقعي و تعريف شده ملي و بين المللي ميباشد.
    تروريستاني که در حالت اپوزيسيون مسلح؛ خود مدعي ي ارتکاب قريب همه کشتار هاي مردمان ملکي و بي  سلاح و بيدفاع افغانستان اند و در زمان قدرت؛ کار برجسته اي به اندازه نسل کشي و تصفيه قومي و مذهبي و اعمال «سياست زمين سوخته» نداشته اند و بر علاوه عامل لرزاننده ترين جنايات عليه زنان و کودکان؛ عليه علم و فرهنگ و مدنيت در اين سرزمين بلاکشيده و مسئولِ قرار دادن منابع ناموسي افغانستان چون وزارت امور خارجه و نهاد هاي امنيتي در اختيار عُمال آي ايس آي و عساکر پاکستاني و تروريستان عرب .. بوده اند.
    رها ساختن بي رويه و باسقيني اسيران جنگي و تروريستي زندان بگرام و ساير زندانهاي کشور و تلاش مستمر و صرف منابع و امکانات مادي و معنوي ملي و بين المللي افغانستان براي رها ساختن زندانيان طالبان و القاعده در خارج از کشور به بهانه واهي «صلح»؛ ولي به بهاي توهين و تحقير قواي مسلح خود افغانستان و هزاران شهيد مظلوم کشور و بازماندگان هردم شهيد آنان؛ و با هتک حرمت و تخطئه جانفشاني ها و قرباني هاي نيرو هاي رزمي ائتلاف بين المللي عليه تروريزم؛ ميتواند در کادر چندين نوع جرايم حقوقي و قضايي تعريف گرديده مورد تعقيب عدلي جهاني قرار گيرد.
    بدينگونه حامد کرزي؛ مستقيماً در مسئوليت کشتار 74 درصدي و به قول آيساف 90 درصدي مردمان ملکي افغانستان توسط جنايتکاران تروريست طالب و القاعده؛ شريک گرديده و با در نظر داشت اثباتيه هايي چون تظاهرات شهزاده شاهد عامل القاعده در باصطلاح شوراي عالي صلح و طالب ستار غواصي در ميان پارلمان؛ پروسه اي را پيش مي برد که تمامي دولت و قدرت را تسليم نيرو هاي تروريستي و شوونيستي خواهد ساخت و بدينگونه مجموعه منافع ملي افغانستان و صلح و امنيت جهان را معروض تباهي خواهد گردانيد.
     
    ******
     
     نقب هايي در اعماق «اسلام» ضد قرآني:
     
     
    چندي قبل؛ دوستي؛ صفحه اي از فيسبوک را برايم فرستاده  و نسبت سيل دشنام و فحش و تهديد و تلعين که به يکي از برنامه سازان نوآور و مبارز کشور نسبت داده شده بود؛ نوعي ابراز نگراني نموده بودند. البته در اين صفحه هموطناني خردمندانه و مؤدبانه هم نظرات خود را نگاشته بودند که لزوماً به تائيد از برنامه ساز موصوف نبود که از حقيقت اُمي بودن يا فاقد توانايي نوشت و خوان بودن پيامبر اسلام تذکراتي به عمل آورده بوده است. اما بيشترينه افرادِ متأسفانه خيلي خيلي عقب مانده و خام و متعصب و متشدد؛ چيز هايي نوشته بودند؛ معلوم است که همچو کسان جز دشنام و تهديد و تلعين کار چنداني بلد نيستند و با اندک گرما به جوش مي آيند و آنگاه بخصوص به الات تناسلي خود و ديگران پريدن ميگيرند.
    من بلافاصله به اين دوست نوشتم که:
    " اينها (سخنان برنامه ساز) مواردي است که استناد هاي قوي قرآني دارد ولي طرز اداي برنامه و انتخاب کلمات البته که مقداري اشتباه آميز بوده است. ولي هرکس که کار ميکند؛ آنهم کار بي سابقه؛ ناگزير اشتباه ميکند. فقط بايد از اينها درس گرفت و در آينده بيشتر سعي کرد که به عوام و افراطيون سوء تفاهم و بهانه گيري کمتر ميسر شود. اما در حقيقت تمام دشنام که نثار .... شده است؛ به خود قرآن بر ميگردد. همان تف سربالاست که بر روي تف کننده مي افتد.
    چه بايد کرد که جاهل ؛ معذور است و مشکل؛ جهل و ناداني و برعلاوه نيات و مقاصد شوم سياسي است. و اين؛ هست. مبارزه مبارزه است ؛ جنگ است و در جنگ حلوا بخش نميشود. هميشه صدقنا و آمنا نمي بارد. آنسوي همين دشنام ها و تخطئه ها؛ خود حاصل و ثمر دارد و.... و مفکوره و دکتورين او را  توسعه مي بخشد. زياد ترين ها را به توجه و انديشه و پرس و جو مي اندازد. در مجموع نه آنقدر جاي نگراني است و نه هم آنقدر جاي بي اعتنايي ..."

    ولي؛ اين و ساير موارد؛ مرا به يک سلسله تأملات و مطالعات ويژه وادار کرد و بالنتيجه دريافتم که کار من در راستاي «معناي قرآن» بايد به امتداد ديگري هم پيگيري شود و عمدتاً به آنهايي که قرآن را دور زده؛ و گويا «معارف اسلامي» فراهم کرده اند؛ ترکيز صورت گيرد تا به واقع کشف گردد که اينهمه باور ها و عقايد عجيب و غريب؛ چرا و چگونه وارد اسلام گرديده و اکنون آتشقشانهاي فعال يا خفته را در ماتحت الشعور هزاران هزار نفر تشکيل داده است و تشکيل ميدهد.
    اين سلسله را اينک مي آغازم و آرزوي توجه و عنايت بخصوص اهل عقل و علم و روشنگري در کشور را دارم.
     لطفاً به آهستگي بخوانيد و خيلي خيلي دقت فرمائيد:
     
    در کتاب «حيوه القلوب» (جلد دوم ـ صفحات 6 تا 12) تأليف علامه! مجلسي؛ آمده است:
    «به چندين سند از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است كه فرمود: حق تعالى خلق كرد مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را پيش ‍ از آنكه خلق كند آدم را در هنگام كه نه آسمان بود و نه زمين و نه نور و نه ظلمت و نه آفتاب و نه ماه و نه بهشت و نه دوزخ.
    پس عباس گفت كه:  چگونه بود ابتداء آفرينش شما يا رسول الله؟
    فرمود: اى عم ! چون حق تعالى خواست ما را خلق كند كلامى ايجاد نمود و از آن كلام نورى آفريد، پس سخن ديگر ايجاد نمود پس از آن سخن روحى آفريد، پس نور را با روح ممزوج كرد، پس مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را آفريد، پس خدا را تسبيح مى گفتيم در هنگامى كه تسبيح گوينده اى ديگر نبود و به تقديس و پاكى ياد مى كرديم او را در هنگامى كه تقديس كننده اى نبود به غير از ما.
    پس چون خدا خواست كه ساير خلق را بيافريند نور مرا شكافت پس عرش ‍ را از آن آفريد، پس عرش از نور من است و نور من از نور خداست و نور من افضل است از عرش؛ پس نور برادرم على را شكافت و ملائكه را از آن خلق كرد، پس ملائكه از نور على بهم رسيدند و نور على از نور خداست و على از ملائكه افضل است؛ پس بشكافت نور دخترم فاطمه را، پس بيافريد از آن آسمانها و زمين را، پس آسمانها و زمين از نور دخترم فاطمه آفريده شدند و نور فاطمه از نور خداست و فاطمه از آسمانها و زمين افضل است؛ پس ‍ بشكافت نور حسن فرزندم را و بيافريد از آن آفتاب و ماه را پس آفتاب و ماه از نور فرزندم حسن بهم رسيده اند و نور حسن(ازنور) خداست و حسن از آفتاب و ماه افضل است؛ پس نور فرزندم حسين را شكافت و از آن نور بهشت و حور العين را آفريد پس بهشت و حور العين از نور فرزندم حسين آفريده شده اند و نور فرزندم حسين از نور خداست و فرزندم حسين بهتر است از بهشت و حور العين (10).....
    و به سند معتبر از ابوذر منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من و على بن ابى طالب از يك نور آفريده شديم و تسبيح خدا مى گفتيم در جانب راست عرش پيش از آنكه خدا آدم عليه السلام را بيافريند به دو هزار سال،  پس چون خدا آدم را آفريد آن نور را در پشت او جا داد و چون در بهشت ساكن شد ما در پشت او بوديم؛ و چون نوح در كشتى سوار شد ما در پشت او بوديم؛ چون ابراهيم را به آتش انداختند ما در پشت او بوديم؛ و پيوسته حق تعالى ما را از اصلاب پاكيزه منتقل مى گردانيد به رحمهاى پاك و مطهر تا رسيديم بسوى عبد المطلب پس آن نور را به دو نيم كرد، مرا در صلب عبد الله گذاشت و على را در صلب ابو طالب گذاشت و به من پيغمبرى و بركت داد و به على فصاحت و شجاعت داد، و از براى ما دو نام از نامهاى مقدس خود اشتقاق نمود، پس خداوند صاحب عرش محمود است و من محمدم،  و خداوند بزرگوار اعلى است و برادرم على است (11)؛ پس مرا براى رسالت و پيغمبرى مقرر نمود و على را براى وصايت و امامت و حكم به حق در ميان مردم (12).....
    و به سند معتبر از آن حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه:  محمد و على دو نور بودند نزد خداوند عالميان دو هزار سال پيش از آنكه حق تعالى خلايق را ايجاد فرمايد، پس چون ملائكه آن دو نور را ديدند يكى را اصل يافتند و از آن شعاعى لامع شده بود كه فرع آن بود، پس گفتند: خداوندا! اين چه نور است؟
    حق تعالى وحى فرمود بسوى ايشان كه:  اين نورى است از نورهاى من كه اصلش پيغمبرى است و فرعش امامت است،  امام پيغمبرى پس از محمد است بنده و رسول من،  و اما امامت پس از على است حجت و خليفه من،  و اگر ايشان نمى بودند هيچ يك از خلق را نمى آفريدم (13).
    و در حديث معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه حق تعالى خطاب كرد به حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم:  اى محمد! بدرستى كه خلق كردم تو و على را نورى يعنى روحى بى بدن پيش از آنكه خلق كنم آسمانها و زمين و عرش و دريا را، پس پيوسته تهليل و تمجيد مى گفتيد و مرا به يگانگى و عظمت ياد مى كرديد، پس هر دو روح شما را جمع كردم و يكى نمودم و آن روح مرا به پاكى و بزرگوارى و يگانگى ياد مى كرد، پس آن روح را به دو قسمت كردم و هر قسمت را به دو قسمت كردم تا محمد و على و حسن و حسين بهم رسيدند. پس خلق كرد حق تعالى فاطمه را از نورى تنها، روحى بى بدن پس آن نور در ما اهل بيت سارى و جارى شد (14).
    و در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه:  پيوسته حق تعالى متفرد بود در يگانگى خود و جز او احدى نبود، بعد خلق كرد محمد و على و فاطمه را، و بعد از هزار دهر و روزگار جميع چيزها را آفريد پس ايشان را گواه گرفت بر آفريدن آنها و اطاعت ايشان را بر ساير مخلوقات واجب كرد و امور خلق را به ايشان گذاشت و ايشان هيچ كار نمى خواهد و اراده نمى نمايند مگر به مشيت الهى (15).
    و به سند معتبر از حضرت امام حسن عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: در بهشت فردوس چشمه اى هست از شهد شيرين تر و از مسكه نرمتر و از برف خنكتر و از مشك خوشبوتر، و در آن چشمه طينتى هست كه خدا ما و شيعيان ما را از آن طينت آفريده است،  و هر كه از آن طينت نيست از ما و شيعه ما نيست (16).
    و در حديث ديگر فرمود: شنيدم از جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود: من آفريده شدم از نور خدا، و هل بيت من آفريده شدند از نور من،  و محبان اهل بيت من آفريده شوند از نور ايشان،  و ساير مردم در آتش ‍ جهنم اند (17).
    و به سند معتبر از ابو سعيد خدرى منقول است كه:  شخصى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم سوال كرد از تفسير قول حق تعالى كه به شيطان لعين خطاب نمود در هنگامى كه ابا نمود از سجده حضرت آدم عليه السلام:  استكبرت ام كنت من العالين (18) كه ترجمه اش اين است كه آيا تكبر نمودى يا بودى از بلند مرتبه گان؟، پرسيد كه:  كيستند آن بلند مرتبه ها كه مرتبه ايشان از ملائكه بلندتر است؟
    حضرت فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام در سرا پرده عرش بوديم و تسبيح الهى مى كرديم و ملائكه به تسبيح ما تسبيح مى كردند قبل از آنكه حق تعالى آدم را خلق فرمايد به دو هزار سال،  پس ‍ چون خدا آدم را خلق كرد امر كرد ملائكه را كه سجده كنند براى آدم و امر نكرد ما را به سجود، پس همه ملائكه سجده كردند مگر ابليس كه او ابا نمود از سجده،  پس خدا به او خطاب نمود كه:  آيا تكبر نمودى از سجود يا آنكه بودى از آنها كه بلند ترند از آنكه سجود كنند آدم را؟ - يعنى پنج بزرگوار كه نام شريف ايشان در سرا پرده عرش نوشته شده است (19).
    و در حديث معتبر ديگر از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه:  حق تعالى خلق كرد محمد صلى الله عليه و آله و سلم را از طينتى كه آن گوهرى بود در زير عرش،  و از زيادتى آن طينت على عليه السلام را خلق كرد، و از زيادتى طينت على عليه السلام ما اهل بيت را خلق كرد، و از زيادتى طينت ما دلهاى شيعيان ما را خلق كرد، پس دلهاى ايشان به اين سبب مايل و مشتاق است بسوى ما و دلهاى ما مهربان است به ايشان مانند مهربانى پدر نسبت به فرزند، و ما بهتريم براى ايشان و ايشان بهترند از براى ما، و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بهتر است براى ما از همه كس و ما بهتريم براى او از همه كس (20).
    وبه سند معتبر از امام زين العابدين عليه السلام منقول است كه:  حق تعالى محمد و على و يازده امام از ذريه ايشان را از نور عظمت خود آفريد، پس ‍ ايشان در پرتو نور خدا او را تسبيح و تقديس مى‌گفتند و عبادت مى‌كردند قبل ازآنكه احدى از خلق را بيافريند(21).
    و در حديث معتبر از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه:  حق تعالى چهار ده نور آفريد قبل از آنكه ساير خلق را بيافريند به چهارده هزار سال،  پس آنها ارواح ما بودند.
    گفتند: يابن رسول الله ! كيستند آن چهارده نفر؟
    فرمود: محمد و(علي و) فاطمه و حسن و حسين و نه امام از فرزندان حسين عليه السلام كه آخر ايشان قائم است كه غائب خواهد شد و بعد از غيبت ظاهر خواهد شد و دجال را خواهد كشت و زمين را از هر جور و ستم پاك خواهد كرد (22).
    مولف گويد كه:  احاديث در ابتداى خلق انوار ايشان بسيار است و اين كتاب گنجايش ذكر همه را ندارد و بعضى در كتاب امامت مذكور خواهد شد انشاء الله تعالى....
     
    و از حضرت امير المؤ منين عليه السلام روايت كرده است:  حق تعالى بود و هيچ خلقى با او نبود، پس اول چيزى كه خلق كرد نور حبيب خود محمد صلى الله عليه و آله بود، او را آفريد قبل از آنكه آب و عرش و كرسى و آسمانها و زمين و لوح و قلم و بهشت و جهنم و ملائكه و آدم و حوا را بيافريند به چهار صد و بيست و چهار هزار سال،  پس چون نور پيغمبر ما محمد صلى الله عليه و آله و سلم را خلق كرد هزار سال نزد پروردگار خود ايستاد و او را به پاكى ياد مى كرد و حمد و ثنا مى گفت و حق تعالى نظر رحمت بسوى او داشت و مى فرمود: توئى مراد و مقصود من از خلق عالم و توئى اراده كننده خير و سعادت و توئى برگزيده من از خلق من،  بعزت و جلال خود سوگند مى خوردم كه اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم،  هر كه تو را دوست مى دارد من او را دوست مى دارم و هر كه تو را دشمن مى دارد من او را دشمن مى دارم؛ پس نور آن حضرت درخشان شد و شعاع آن بلند شد، پس حق تعالى از آن نور دوازده حجاب آفريد:»
     
    (شب به پايان آمد و اين داستان باقي هنوز!)

     
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 17 مايو 2024 - 9:25 ميباشد