الرئيسية
أحدث الصور
عارف عرفان
رخشنده ترين تصويري پيکارحماسه ساز تاريخ!
آموزشگاه ماندگاردفاع مستقلانۀ فرزاندان نستوه وراستين وطن،براي آفرينش عشق سوزان آزادي و آزادي خواهي!
کتاب"يادمانده هاي ازجنگ جلال آباد" که به همت ارتشمرد پيکارجو،سپاهي پرگماتيک ،فرماندۀ غيوروسنگردار شجاع جمهوري دموکراتيک افغانستان،ويکي ازفاتحين نبرد جلال آباد ،محترم سترجنرال محمد نبي عظيمي،به رشتۀ تحريردرآمده است،راوي بخشي از حماسه انگيزترين نبرد پرافتخار،حزب دموکراتيک خلق افغانستان،جمهوري دموکراتيک افغانستان وفرزندان سلحشور افغانستان است،که بطرزمعجزه آسا ، تجاوزبزرگترين قدرتهاي جهاني ،منطقوي وداخلي را که بوسيلۀ "سوپرپاور" جهاني، ،ارتجاع عرب ومذدوران صادرشده آنها وتجاوز مستقيم اردوي پاکستان،برسرزمين آبائي مان براه افتيده بود،به شکل فضيحت بارآن به شکست مواجه ساخت.
ماهيت، ابعادوگسترۀ وحشتبارجنگ جلال آباد، وگزينش استراتيژي پاکستانيها "مرگ ازهزارجناح"،بارديگرتصويرجنگ دوم جهاني رادروحشتسراي اروپا که عفريت فاشيسم درآن به جولان افتيده بود، بر رخسارۀ تاريخ افغانستان، حک ساخت.اين جنگ، طلسم قدرت معنوي انسان را که توام با آميزه هاي عاشقانه وسرسپردگي درراه ميهن تبلوريافت، بگونۀ عريان به نمايش گذاشت،ودرس جانفشاني،ايثاروفداکاري را،وارد ديوان تاريخ ساخت.چراکه درين نبرد،علاوه ازنقش مالي،سياسي،تبليغاتي وتسليحاتي غرب وپاکستان وسازمانهاي جهادي وابسته،تروريستان واوباشان بيش ازچهل کشوراسلامي وعربي ،ازجمله وهابي هاي سودان،مصر،الجزاير،..اشتراک فعال داشتند.
هيولاي جنگ وحشتگسترجلال آباد،درست يکماه بعد ازخروج سربازان اتحاد شوروي،براه افتيد،وحزب ودولت جمهوري دموکراتيک افغانستان را دربرابريک آزمون بزرگ مرگ وزندگي قرارداد.جهانيان وحتي دوستان نيمه راه جهاني ما،پايان عمررژيم دموکراتيک را،طي هفته ها پيشبيني نموده،و"آي اس آي" پاکستان،براي برپائي جشنوارۀ بزرگ وبراي بزرگداشت ازپيروزي احتمالي شان درين نبرد،اماده ميشدند.جنرال حميد گل براي خانم بينظيربوتوصدراعظم پاکستان ،وعده سپرده بود که فقط ظرف يک هفته، کليد پيروزي ظفرمندانۀ ارتش پاکستان وحواريون مجاهد نمائي آنرا،به مقامات پاکستان ،تسليم خواهدکرد.
جنگ خشم آلود جلال آباد، زماني برملت تحميل گرديد،که همه دروازه هاي اميد جهاني،به رُخ نظام مسدود،وکليه مساعدتهاي مالي،ونظامي وحمايتهاي سياسي قطع شده بود.بحرانات،اقتصادي،کمبود ونبودمواد غذاي،بار گراني بود که برشانۀ جامعه ودولت سنگيني ميکرد.مصلحت سنجي هاي کاذب وحقيقت سوز، روح وروان حزب وارتش را طي دوران استراتيژي "مصالحۀ ملي "کوفته بود،وناوگان هاي تبليغاتي غرب وشرکاءهرلحظه شيپور پيروزي "مجاهدين" را به سرايش کشيده ودلهرگي وترس را برجامعه مستولي ميساخت.
درچنين وضعي هول انگيزوسوزنده،که بارقه هاي اميد،مکدرشده بود،دريک جهش نوين ويورش طوفاني،رهبري حزب دررآس شهيد داکترنجيب الله ،شعارحماسه ساز"يا وطن يا کفن" را پيش کشيد،مجدآدرفش پرافتخار آزادي حزب درنواي شورانگيز وهيجان انگيز، به اهتزازآمد،درتاروپودحزب ودولت،افسروسربازپرغروروطن،خونهاي تازه به گردش افتيد،جوهررزمندگي حزب ودولت،در روح وروان افسران،جنرالان،سربازان واعضاي پرافتخارحزب،صيقل يافت،وموج ازوطن خواهي،درکرانه هاي وطن پديد گرديد،و"مورال رزمي "، شمشيربران خويش رابه مثابه فاتح اصلي اين نبردبه نمايش کشيد.
يکي ديگراز بارزترين فکتور پيروزي درين نبرد عبارت از" هويت شناسي" دشمنان اصلي واشتي ناپذيرما پاکستان وپاکستان پروران درآنسوي خط جبهه بود،که سربازوطن را عاشقانه درين نبرد فراميخواند.
برعکس،پس از پيروزي پرافتخار اين نبرد،سالهاي بعد،زماني که شعارخوشباورانه وابهام برانگيز "مصالحۀ ملي"چشم ودست وپاي حزب وارتش رابست،آهنگ رزمي را خاموش وخطوط نبرد را دربرابر"دشمنان فرضي"ويا "برادران آزرده خاطر"مخدوش ساخت،ديگرآن شعار "وطن يا کفن " به طاق نسيان سپرده شده بود،ونظام داوطلبانه درفراسوي نشيب وفروپاشي گام گذاشت.
پرگراف فوق بدين لحاظ نگارش يافت،که دارد،تاريخ با عين سناريو،دوباره به سرزمين مان تکرارميشود ودولتمردان،بايد ازآموزه هاي شکست دولت جمهوري دموکراتيک،با همه تلخکامي،باورها وتجارب نوين را فراگرفته،وبا تثبيت واقعي دشمنان افغانستان که همانا لشکرنيابتي پاکستان به نام "طالب" اند،تدابير نظامي اتخاذ نمايند.
اينجاديگر کاربرد اصطلاح "جنگ داخلي"،ازترمنولوژي واقعي آن بيرون است،اين جنگ "جنگ ميهني" است.ميهني، که سالهاست موردتجاوزپاکستان قرارگرفته وبا ارتش نيابتي انکشوربنام طالب درنبرد است وبطورحتم ، سربازوطن بايد بکلي ازهويت اصلي دشمنان خاک آگاه باشند.
آري! درشرايط موجود ،ميهن مان مجدآ دربرابر سرنوشت مشابه قرارگرفته،ارتش خارجي درآستانۀ ترک کشوراند، وشعار"دفاع مستقلانه" دربرابر هرافسرغيور،هرسربازرزمنده وهرهموطن عزيزمان قرارميگيرد. دريغا،اين جنگ زماني برما تحميل ميگردد،که کشور، باداشتن يک زعيم اسير،"مشکوک " وآشفته حال ومعامله گر،رنج ميکشد.حالا،اين ملت است که رهبري نبرد را خود،بدوش گرفته ودرفرجام، بايد، با گزينش،رهبرمدبروکپتان کارآزموده، اين قايق شکسته را ،درين موجهاي طوفاني نجات دهد.
دريک محاسبۀ ساده درمي يابيم که درين سوي خط ،350هزارنيروي رزمي ودرآن سوي خط 50هزارطالب ،با يکعده تروريست،سنگرگرفته اند،به اعتقاد من ،برجسته ترين سلاحي که دولت ازآن محروم است،"مورال"است .مورالي که توسط حضرت "عزرائيل"زمان ،جناب حامد کرزي درمعامله گري هاي اسرارآميز،قبل ازقبل قبض شده ودلهرگي وترس را در وجود رزم آوران ميهن تنيده است.فضاي ترس چنان هيبتناک شده است،که مردم وحتي جهادمردان دلير! را،واداشته است تا با نيايش دربرابر حاکمان ارتش خارجي ،ازآنها بخواهند تا ازارزش هاي ناب اسلامي درافغانستان، دفاع نموده وآنها را ازشرطالبان ويا" برادران "جناب کرزي نجات دهند.
کتاب "يادواره هاي جنگ جلال آباد" که ازحماسه هاي جاويدان سربازان ،وافسران شجاع ميهن وفرماندهان دليرآن چون سترجنرال محمد نبي عظيمي ،سترجنرال محمد آصف دلاور....،،دگر جنرال محمد افضل لودين، وسپاهيان گمنام ميهن ورزم آوران پرافتخار حزب دموکراتيک خلق افغانستان يادمينمايد، عاليترين نسخه ايست،که درس آزادگي ،روحيه مقاومت،قدرت تحمل ،روحيۀ ،ايثاروفداکاري ،عشق وطنپرستي،نبرد رواني وهنررزمندگي، را سخاوتمندانه ارزاني فرموده والتجا دارم تا هرسربازوطنخواه وهرافسرغيورميهن،اين درسها را فراگرفته وشجاعانه درراهي "دفاع مستقلانه کمرهمت ببندند!!
والسلام
عارف عرفان
آموزشگاه ماندگاردفاع مستقلانۀ فرزاندان نستوه وراستين وطن،براي آفرينش عشق سوزان آزادي و آزادي خواهي!
کتاب"يادمانده هاي ازجنگ جلال آباد" که به همت ارتشمرد پيکارجو،سپاهي پرگماتيک ،فرماندۀ غيوروسنگردار شجاع جمهوري دموکراتيک افغانستان،ويکي ازفاتحين نبرد جلال آباد ،محترم سترجنرال محمد نبي عظيمي،به رشتۀ تحريردرآمده است،راوي بخشي از حماسه انگيزترين نبرد پرافتخار،حزب دموکراتيک خلق افغانستان،جمهوري دموکراتيک افغانستان وفرزندان سلحشور افغانستان است،که بطرزمعجزه آسا ، تجاوزبزرگترين قدرتهاي جهاني ،منطقوي وداخلي را که بوسيلۀ "سوپرپاور" جهاني، ،ارتجاع عرب ومذدوران صادرشده آنها وتجاوز مستقيم اردوي پاکستان،برسرزمين آبائي مان براه افتيده بود،به شکل فضيحت بارآن به شکست مواجه ساخت.
ماهيت، ابعادوگسترۀ وحشتبارجنگ جلال آباد، وگزينش استراتيژي پاکستانيها "مرگ ازهزارجناح"،بارديگرتصويرجنگ دوم جهاني رادروحشتسراي اروپا که عفريت فاشيسم درآن به جولان افتيده بود، بر رخسارۀ تاريخ افغانستان، حک ساخت.اين جنگ، طلسم قدرت معنوي انسان را که توام با آميزه هاي عاشقانه وسرسپردگي درراه ميهن تبلوريافت، بگونۀ عريان به نمايش گذاشت،ودرس جانفشاني،ايثاروفداکاري را،وارد ديوان تاريخ ساخت.چراکه درين نبرد،علاوه ازنقش مالي،سياسي،تبليغاتي وتسليحاتي غرب وپاکستان وسازمانهاي جهادي وابسته،تروريستان واوباشان بيش ازچهل کشوراسلامي وعربي ،ازجمله وهابي هاي سودان،مصر،الجزاير،..اشتراک فعال داشتند.
هيولاي جنگ وحشتگسترجلال آباد،درست يکماه بعد ازخروج سربازان اتحاد شوروي،براه افتيد،وحزب ودولت جمهوري دموکراتيک افغانستان را دربرابريک آزمون بزرگ مرگ وزندگي قرارداد.جهانيان وحتي دوستان نيمه راه جهاني ما،پايان عمررژيم دموکراتيک را،طي هفته ها پيشبيني نموده،و"آي اس آي" پاکستان،براي برپائي جشنوارۀ بزرگ وبراي بزرگداشت ازپيروزي احتمالي شان درين نبرد،اماده ميشدند.جنرال حميد گل براي خانم بينظيربوتوصدراعظم پاکستان ،وعده سپرده بود که فقط ظرف يک هفته، کليد پيروزي ظفرمندانۀ ارتش پاکستان وحواريون مجاهد نمائي آنرا،به مقامات پاکستان ،تسليم خواهدکرد.
جنگ خشم آلود جلال آباد، زماني برملت تحميل گرديد،که همه دروازه هاي اميد جهاني،به رُخ نظام مسدود،وکليه مساعدتهاي مالي،ونظامي وحمايتهاي سياسي قطع شده بود.بحرانات،اقتصادي،کمبود ونبودمواد غذاي،بار گراني بود که برشانۀ جامعه ودولت سنگيني ميکرد.مصلحت سنجي هاي کاذب وحقيقت سوز، روح وروان حزب وارتش را طي دوران استراتيژي "مصالحۀ ملي "کوفته بود،وناوگان هاي تبليغاتي غرب وشرکاءهرلحظه شيپور پيروزي "مجاهدين" را به سرايش کشيده ودلهرگي وترس را برجامعه مستولي ميساخت.
درچنين وضعي هول انگيزوسوزنده،که بارقه هاي اميد،مکدرشده بود،دريک جهش نوين ويورش طوفاني،رهبري حزب دررآس شهيد داکترنجيب الله ،شعارحماسه ساز"يا وطن يا کفن" را پيش کشيد،مجدآدرفش پرافتخار آزادي حزب درنواي شورانگيز وهيجان انگيز، به اهتزازآمد،درتاروپودحزب ودولت،افسروسربازپرغروروطن،خونهاي تازه به گردش افتيد،جوهررزمندگي حزب ودولت،در روح وروان افسران،جنرالان،سربازان واعضاي پرافتخارحزب،صيقل يافت،وموج ازوطن خواهي،درکرانه هاي وطن پديد گرديد،و"مورال رزمي "، شمشيربران خويش رابه مثابه فاتح اصلي اين نبردبه نمايش کشيد.
يکي ديگراز بارزترين فکتور پيروزي درين نبرد عبارت از" هويت شناسي" دشمنان اصلي واشتي ناپذيرما پاکستان وپاکستان پروران درآنسوي خط جبهه بود،که سربازوطن را عاشقانه درين نبرد فراميخواند.
برعکس،پس از پيروزي پرافتخار اين نبرد،سالهاي بعد،زماني که شعارخوشباورانه وابهام برانگيز "مصالحۀ ملي"چشم ودست وپاي حزب وارتش رابست،آهنگ رزمي را خاموش وخطوط نبرد را دربرابر"دشمنان فرضي"ويا "برادران آزرده خاطر"مخدوش ساخت،ديگرآن شعار "وطن يا کفن " به طاق نسيان سپرده شده بود،ونظام داوطلبانه درفراسوي نشيب وفروپاشي گام گذاشت.
پرگراف فوق بدين لحاظ نگارش يافت،که دارد،تاريخ با عين سناريو،دوباره به سرزمين مان تکرارميشود ودولتمردان،بايد ازآموزه هاي شکست دولت جمهوري دموکراتيک،با همه تلخکامي،باورها وتجارب نوين را فراگرفته،وبا تثبيت واقعي دشمنان افغانستان که همانا لشکرنيابتي پاکستان به نام "طالب" اند،تدابير نظامي اتخاذ نمايند.
اينجاديگر کاربرد اصطلاح "جنگ داخلي"،ازترمنولوژي واقعي آن بيرون است،اين جنگ "جنگ ميهني" است.ميهني، که سالهاست موردتجاوزپاکستان قرارگرفته وبا ارتش نيابتي انکشوربنام طالب درنبرد است وبطورحتم ، سربازوطن بايد بکلي ازهويت اصلي دشمنان خاک آگاه باشند.
آري! درشرايط موجود ،ميهن مان مجدآ دربرابر سرنوشت مشابه قرارگرفته،ارتش خارجي درآستانۀ ترک کشوراند، وشعار"دفاع مستقلانه" دربرابر هرافسرغيور،هرسربازرزمنده وهرهموطن عزيزمان قرارميگيرد. دريغا،اين جنگ زماني برما تحميل ميگردد،که کشور، باداشتن يک زعيم اسير،"مشکوک " وآشفته حال ومعامله گر،رنج ميکشد.حالا،اين ملت است که رهبري نبرد را خود،بدوش گرفته ودرفرجام، بايد، با گزينش،رهبرمدبروکپتان کارآزموده، اين قايق شکسته را ،درين موجهاي طوفاني نجات دهد.
دريک محاسبۀ ساده درمي يابيم که درين سوي خط ،350هزارنيروي رزمي ودرآن سوي خط 50هزارطالب ،با يکعده تروريست،سنگرگرفته اند،به اعتقاد من ،برجسته ترين سلاحي که دولت ازآن محروم است،"مورال"است .مورالي که توسط حضرت "عزرائيل"زمان ،جناب حامد کرزي درمعامله گري هاي اسرارآميز،قبل ازقبل قبض شده ودلهرگي وترس را در وجود رزم آوران ميهن تنيده است.فضاي ترس چنان هيبتناک شده است،که مردم وحتي جهادمردان دلير! را،واداشته است تا با نيايش دربرابر حاکمان ارتش خارجي ،ازآنها بخواهند تا ازارزش هاي ناب اسلامي درافغانستان، دفاع نموده وآنها را ازشرطالبان ويا" برادران "جناب کرزي نجات دهند.
کتاب "يادواره هاي جنگ جلال آباد" که ازحماسه هاي جاويدان سربازان ،وافسران شجاع ميهن وفرماندهان دليرآن چون سترجنرال محمد نبي عظيمي ،سترجنرال محمد آصف دلاور....،،دگر جنرال محمد افضل لودين، وسپاهيان گمنام ميهن ورزم آوران پرافتخار حزب دموکراتيک خلق افغانستان يادمينمايد، عاليترين نسخه ايست،که درس آزادگي ،روحيه مقاومت،قدرت تحمل ،روحيۀ ،ايثاروفداکاري ،عشق وطنپرستي،نبرد رواني وهنررزمندگي، را سخاوتمندانه ارزاني فرموده والتجا دارم تا هرسربازوطنخواه وهرافسرغيورميهن،اين درسها را فراگرفته وشجاعانه درراهي "دفاع مستقلانه کمرهمت ببندند!!
والسلام
عارف عرفان
https://www.facebook.com/maref.erfan/posts/10202584741155687:0
لا يوجد حالياً أي تعليق