روايت دو کودتا از زبان ژنرالي که در هر دو نقش کليدي داشت
او اکنون سالخورده و پير است اما ميگويد که مي خواهد تمام آنچه را در تاريخ افغانستان شاهد بوده است به مردم بگويد و نمي خواهد تاريخ افغانستان را به خاک ببرد.
ژنرال عبدالقادر در تاريخ افغانستان چهرهاي است آشنا و خيلي از کساني که با سياست سرو کار دارند نام و نقش او را در تاريخ سياسي افغانستان ميدانند.
عبد القادر در کودتاي سردار محمد داود (1352 شمسي) فرد کليدي بود و در کودتايي نيروهاي کمونيستي در هفتم ثور سال 1357 شمسي نيز رهبري نظامي اين کودتا را به عهده داشت. به قول خود او در کودتاي هفت ثور او فرد پيشتاز بود و تلاشهاي او بود که کودتا به پيروزي رسيد.
عبد القادر بعد از سالها دوري از افغانستان اکنون به کابل برگشته و در اينجا زندگي ميکند. وزير دفاع سابق افغانستان در منطقه مکروريان کابل در خانه کرايي روزگار را به سختي ميگذارند.
او از گذشته هايش فقط يک عکس به ياد گاردارد. عکسي همراه با ژنرالي که در روز کودتاي هفتم ثور بيشترين مقاومت را عليه نيروهاي او در جاده دارلامان در غرب کابل کرد و حتي يک هواپيمايي تحت فرمانش نيز توسط اين ژنرال سرنگون شده است.
ژنرال قادر مي گويد چوپان زاده اي است از روستايي 'برنا آباد'، منقطه ميان ولسوالي غوريان و زنده جان در ولايت هرات در جنوب افغانستان.
يک اشتباه او را در سال 1319به مکتبي که فقط دو کلاس درس داشته کشانده است. او ميگويد: "مرا به جاي عبدالقادر ديگري به مکتب بردند."
او اکنون سالخورده و پير است اما ميگويد که مي خواهد تمام آنچه را در تاريخ افغانستان شاهد بوده است به مردم بگويد و نمي خواهد تاريخ افغانستان را به خاک ببرد.
ژنرال عبدالقادر
قادر بعد از پايان صنف/ کلاس ششم براي ادامه تحصيل به کابل فرستاده ميشود. او ميگويد که تغيير سياست دولت مرکزي باعث شد که ما بتوانيم به کابل بيايم. به گفته او قبل از آن تاريخ مردم عادي حق نداشتند به مراکز آموزش نظامي افغانستان راه يابند.
ولي تغيير ديدگاه در کشور باعث شد که افراد طبقه پايين جامعه نيز شانس راهيابي به مراکز آموزش عالي افغانستان را بيابند.
او بعد از سپري کردن دوران مدرسه در کابل به کشور قيرقيزستان اعزام مي شود و در رشته خلباني درس ميخواند و خلبان هواپيماي ميگ روسي ميشود.
اما بعد از اتمام تحصيل و برگشت به کابل مدتها براي او و همطقارانش اجازه پرواز در داخل افغانستان داده نميشود.
وزير دفاع سابق افغانستان وقتي از دهات به شهر کابل ميآيد، يک نوع تحول اجتماعي را احساس ميکند. تغييري که "با محيط درسي او کاملا متفاوت" بود.
او ميگويد: "ما هر روز به طرف قبر پدر پادشاه سلام ميداديم و براي سلامتي ظاهرشاه دعا ميکرديم ولي روند کلي بر خلاف اين بود."
او يکي از خاطره هايش را به ياد ميآورد که : "يکي از روزها براي بازي واليبال به مکتب استقلال کابل رفته بوديم. مسابقه شروع نشد اما ناگهان کسي به نام بهرام علي آمد و بر ضد ظاهر شاه سخنراني کرد. اين در حالي بود که شاه در آن زمان سايه خدا بود و اعتقاد بر اين بود که اگر کسي شاه را ببيند به بهشت مي رود."
عبدالقادر در ادامه توضيح ميدهد که توجه مردم به تغيير روز بر روز افزايش مييافت و آنان خواستار تغيير در زندگي خود بودند ولي دردستگاه حاکم گوش شنوا نبود.
او مي گويد مردم بيبيسي را مي شنيدند، از ايران مجلات به صورت هفتگي وارد مي شد و در کل جريانهاي روشنگر از مسيرهاي مختلف راه خود را به سمت افغانستان باز کرده بود.
ژنرال قادر ميگويد اين تابو شکني ها باعث شد که چهرههاي جديدي در جامعه ظهور کنند. قشر که تغيير را مي خواستند. برگشت تحصيل کردگان خارجي از افغانستان نيز باعث شد که توقعات در کشور افزايش يابد زيرا "اين افراد جهاني ديگري را ديده بودند و تجارب نو آموخته بودند."
او از مشکلات نيروهاي تحصيل کرده ياد ميکند که بعد از برگشت از تحصيل در وضعيت بد زندگي مي کردند و اين روند باعث شده بود که آنان به دنبال تغييرات و کسي که رهبري اين تغييرات را به عهده بگيرد، باشند.
کودتا 1352 عليه رژيم شاهي
ژنرال قادر مي گويد: "به نظر ما هاشم ميوندوال گزينه مناسب بود ولي وقتي با او ديدار کرديم، پيشنهاد او اين بود که منتظر تاريخ باشيم و بايد خود را به مسير تاريخ بسپاريم تا مردم افغانستان با سواد شوند و بعد تغيير خواهد آمد."
اما او اين روند را زمانگير مي دانست و مي گويد: "ما تصميم گرفتيم که مسير تاريخ به جبر تاريج تبديل کنيم."
محمدهاشم مَيوَندوال، يکي از نخست وزيران دوران مشروطه در زمان سلطنت محمدظاهرشاه بود.
به گفته عبدالقادر گزينه بعدي براي نيروهاي تحصيل کرده سردار داوود بود. "سردار داوود که از حکومت پادشاهي در افغانستان ناراضي بود، مي توانست راه اين قشر را به درون سلطنت باز کند."
در کودتاي 1352 سردار محمد داوود پسر عموي ظاهرشاه قدرت را بدست گرفت و رئيس جمهوري افغانستان شد.
عبدالقادر ميگويد :" 25 ميزان/ مهر 1350 در رستورانتي با داوود قرار مانديم. او با يک موتر تويوتا آمد و حيدر رسولي که رابط ما با داوود بود نيز همراهش بود. ما بر سر يک ديوار سمنتي (سيماني) نشسته بوديم و داوود بعد از احوال پرسي گفت که اين وطن شماست."
قادر مي گويد که بعد از اين ديدار من، اکرم هلالي و خان محمد به خانه داوود رفتيم و در آنجا از طرح او درباره نظام اقتصادي و مناسبات بين المللي افغانستان جويا شديم که تاکيد داشت: "سوسياليسم براي شرايط افغانستان مناسب است".
ژنرال قادر ميگويد: "بعد از اين نشست داوود دستور داد زميني را که در قلعه مراد بيگ داشت، تقسيم کنند و بعد به خشم به طرف من نگاه کرد، که معني اين حرکت او تعهد به وعده هاي قبلي بود."
او مي گويد که در اين ديدار درباره تغيير در نظام صحبت شد. "وقتي از داوود پرسيدم که اگر اين کار با شکست مواجه شد چه کنيم، با خشم جواب داد که چرا شکست؟"
او ميافزايد: "بعد از اين ديدار، من به پايگاه هوايي شيندند در جنوب افغانستان اعزام شدم ولي به تاريخ 10 سرطان / تير 1352 به من خبرداده شد که کوچ کشي مي کنيم. من آمادگي حرکت به طرف کابل را گرفتم ولي بعد برنامه تغيير کرد. بعد فهميدم که در آن روز سردار ولي در سفارت انگليس مهمان بوده و شب دير هنگام به خانه اش آمده است."
وزير دفاع پيشين افغانستان با اشاره به اينکه شاه در اين زمان در سفري به ايتاليا رفته بود، گفت: "چند روز بعد دوباره به من گفته شد که به کابل برگردم، وقتي به تاريخ 25 سرطان به کابل رسيديم، افسران و هم کلاسهايم را در اطراف ارگ رياست جمهوري ديدم . با دستگيري خان محمد خان يکي از افسران ارتش کودتا بدون جنجال پيش رفت."
بعد از اين کودتا سردار محمد داوود پسر عموي ظاهرشاه قدرت بدست گرفت و رئيس جمهوري افغانستان شد.
قادر درباره اينکه چرا از داوود روگردان شد، ميگويد: "که داوود وعده داده بود تا حکومت از طبقات مختلف جامعه تشکيل شود ولي بعدها به سمت قوم گرايي حرکت کرد."
به نظر او عامل ديگر که باعث جدايي نيروهاي چپ از داوود شد، "گرايش داوود به سمت کشورهاي اسلامي" بود.
پيوستن به حزب دموکراتيک خلق افغانستان
ژنرال عبدالقادر مي گويد: "بتاريخ 9 حوت/ اسفند 1354 در يک شب برفي بود که نور محمد ترکي (رئيس جمهوري افغانستان، 1978-1979) و امين (رئيس جمهوري افغانستان، 1979) به خانه ام در منطقه قلعه شاده در غرب کابل آمدند. برق نداشتم و در پيش چراغ ارکين (فانوس) سه تايي نشستيم و با هم صحبت کرديم. اين دو نفر به من کارت عضويت حزب را دادند. ولي من اعتراض کردم که تا اختلاف ميان دو شاخه حزب باشد من به حزب نمي پيوندم . اما ترکي گفت که اختلاف در کار نيست و دو شاخه با هم متحد شده اند."
کودتاي هفتم ثور 1357 موجب سقوط دولت داوودخان و روي کار آمدن حکومت کمونيستي در افغانستان شد
وزير دفاع سابق گفت: "بعدا اسلم وطنجار (وزير دفاع، 1990 -1992) آمد و درباره طرح کودتا صحبت کرديم. يک کاغذ را گرفتيم و خط کشي کرديم که 16 تانک زرهي را که وطنجار در اختيار داشت در چه موقعيت هاي استفاده کنيم."
او مي گويد بعدا مير اکبر خيبر کشته مي شود و رهبران حزب بازداشت مي شوند. در اين زمان امين فرمان کودتا را صادر مي کند. "من رمز عمليات را پرسيدم به من هلمند دريا اعلام شد. وطنجار هفتم ثور از پلچرخي با زرهپوشها (نفربرهاي زرهي) به سمت ارگ حرکت مي کند. ساعت ده و نيم اولين توپ را به وزارت دفاع شليک مي کند."
عبدالقادر افزود: "من در فرماندهي هوايي کابل منتظر رسيدن زره پوشها بودم که ناگهان در اتاقي که من و موسي خان نشسته بوديم يک گلوله توپ اصابت کرد. از تعمير فرار کردم. وقتي بيرون از ساختمان آمدم. سرباز امنيتي مرا متوقف کرد و از من رمز عمليات را پرسيد. وقتي هلمند دريا را بزبان آوردم مي گويد غلط است. از سرباز به اسرار خواستم که در گوشش رمز را بگويم به اين بهانه او را خلع سلاح کردم."
ژنرال قادر مي افزايد: "خود را به چهاراهي صحت عامه (چهارراهي مسعود) در مرکز کابل رساندم و بعد اسم رمز را که سيلاب طوفان بود، دريافت کردم و با يک هليکوپتر از کابل به بگرام پرواز کردم."
وزير دفاع سابق افغانستان به عبد الوهاب خلبان ميگ 21 نوع پي اف ام و نعمت خلبان سو 17 دستور پرواز ميدهد و خود نيز در يک هليکوپتر فرماندهي عمليات را از هوا به عهده مي گيرد.
اولين هدف اين هواپيماها قصر گلخانه و هدف بعدي نيز حرم سراي ارگ رياست جمهوري افغانستان اعلام ميشود.
بعد از هدف قرار دادن اين محل او خود به مرکز فرماندهي ارتش مي رود و کودتا را رسما فرماندهي مي کند.
ژنرال قادر ميگويد: "همه در مرکز فرماندهي جمع شده بودند و نگران بودند که چه خواهد شد. مقاومت در غرب کابل توسط ژنرال جمال الدين عمر ادامه داشت و بعد از اينکه مير غوث الدين نيروهاي او را از هوا هدف موشکهاي هوا به زمين قرار داد، اين مقاومت نيز در هم شکست."
ژنرال قادر ميگويد که من و وطنجار به راديو تلويزيون رفتيم و من اعلام کردم که دولت بعد از اين به مردم افغانستان تعلق دارد و هيج زماني اعلام نکردم که دولت به حزب دموکراتيک مربوط است.
او گفت: "روز بعد هشتم ثور/ارديبهشت به قصر شوراي وزيران رفتم. ببرک کارمل و کشتمند در آنجا بودند. ترکي از من پرسيد که قدرت را به چه کسي تحويل مي دهي. اين زمان بود که من متوجه موضوع شدم و گفتم که من وظيفه خود را انجام دادم و به وظيفه سابق بر مي گردم. ولي اين درخواست من مورد قبول واقع نشد."
"بعد از آن به تشکيل يک شورا با ترکيب 12 نفر از خلق و 8 نفر از پرچم به توافق رسيديم و من به عنوان وزير دفاع افغانستان اعلام شدم."
عبدالقادر ميگويد: گرايش حزب به سمت "قبيلهگرايي" باعث شد که با رهبران حزب اختلاف پيدا کند و اين روند منجر به 20 ماه زندان او در زندان پلچرخي کابل شد.
برگرفته شده از سايت بي بي سي
لا يوجد حالياً أي تعليق