پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    اگر که فرید مزدک؛ دکتورین دارد!؟

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20121125

    اگر که  فرید مزدک؛ دکتورین دارد!؟ Empty اگر که فرید مزدک؛ دکتورین دارد!؟

    پست  admin

    نگارش از دانشمند و نویسنده افغانستان مقیم دهلی جدیدمحمد عالم افتخار

    ‏ ...اگر که فرید مزدک؛ دکتورین دارد!؟

    طئ روز های اخیر بحث فیسبوکی را که به ابتکار و خواست و گرداننده گی محترم زلمی نصرت؛ راه ‏اندازی شده بود؛ در همان حدی که ویبسایت وزین وطندار؛ انتشار داده است؛ با علاقه مندی و دقت لازم ‏مرور نمودم:‏
    ‏ ‏http://www.vatandar.at/ZalmaiNasrat16.html‏ ‏
    صرف نظر از اینکه کس به نظر و ارزیابی و داوری من ارزشی میدهد یا نه؛ کمینه حین برخورد با ‏چنین موارد؛ احساس مسئولیت ویژه میکنم و بدین لحاظ نتوانستم؛ خاموش و بی تفاوت از کنار این بحث؛ ‏رد شوم و «شوله خود را بخورم و پردهء خود را بکنم!»‏
    درین بحث که اساساً موارد مطروحه توسط محترم فرید مزدک معاون منشی عمومی کمیته مرکزی و ‏آخرین رئیس دولت متعلق به حزب دموکراتیک خلق (وطن) یعنی شهید دکتور نجیب الله؛ در برنامهء ‏تازهِ «به عبارت دیگر» بی بی سی؛ مرکزیت دارد؛ ذوات قابل ملاحظه از نسل های مختلف شرکت ‏ورزیده اند که در هر حال به خواندن می ارزد. ولی باید اذعان داشت که بحث؛ آن حرارت و شور و ‏طراوات را که موارد مشابه قبلی یعنی «چرا نقد گذشته واکنش بار می آورد» وغیره؛ از جمله که در ‏سایت آسمایی باز پخش گردیده؛ دارا بود؛ ندارد و به نظر اول؛ کلیشه ای و تکراری و در بخش زیادی ‏هم پرت از موضوع به نظر می آید.‏
    معهذا در نگاهی عمقی تر؛ محتوا؛ بخصوص در حول پرسش های محترم نصرت و پاسخ های جناب ‏فرید مزدک؛ به مراتب غنی است. شاید هم به علت اینکه من به سایر بخش های مباحثاتِ پیشینِ مرتبط ‏ازجمله در سایت دیدگاه اشراف نداشته ام؛ اینجا نکات بکر و بدیعی یافتم در حدی که جناب فرید احمد ‏مزدک اصلاً دکتورینی دارند؛ چیزی که جنبش متفرق و مریض و تا حدی راه گم کردهء مردمی و توده ‏های زحتمکشان افغانستان شدیداً محتاج آن و مماثل های آن میباشند.‏
    در هرحال توقع همچو منی ـ شاید هم خیله و اَپَن و ...ـ این است که برآمد های بزرگانِ روزگار دیده و ‏جوانان و کادر ها و اندیشمندان و جستجوگران هموطنم؛ در رسانه ها و ستیژ ها و یا هم محضر مردم ‏وطن و همسایه ها و هم منطقه ای ها و بالاخره جهانیان روز تا روز بهتر و پر بار تر و غنی تر و ‏عمیقتر گردد و کم از کم گره ای از گره های کور رویِ هم افتادهِ بیحد و حصر در جنبش چپ و مردمی ‏کشور را بگشاید و سوسویی حداقل به سوی روشنایی و سبزی و طراوت را به ارمغان آورد. بنابر این؛ ‏از همچو دریافتی نمیتوانم احساس شادمانی خود را پنهان بدارم.‏
    ‏ مقالهء حاوی طرح ها و پرسش های آغازین بحث؛ به قلم جناب نصرت خیلی جذاب و دانشمندانه و ‏منطقی و با صلابت میباشد. منجمله ایشان خاطر نشان می فرمایند:‏
    ‏" به عقیده من انتقاد کردن و محکوم کردن گذشته یک حزب و یک حرکت مانند تخریب پروسه ها کار ‏دشوار و مشکل نیست. اما تلاش و مبارزه و فداکاری برای ساختن، دریافت راه علاج و نجات مردم و ‏وطن از بربادی و تباهی در یک مرحله حساس تاریخی، که بود و نبود یک کشور، هویت ملی و تاریخی ‏مردم یک سرزمین، مسئله استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یک سرزمین زیر سوال قرار داشته ‏باشد، شجاعت، شهامت و دلیری میخواهد. چنین موضعگیری در کشور(ی) چون افغانستان کاریست ‏بسیار مشکل، پیچیده و طاقت فرسا. شخصیت ها با برخورد با همین گره گاه ها برجسته میشوند و سر ‏بلند میکنند، که با تاسف ما تا کنون در این زمینه عاجز و ضعیف استیم."‏
    بحث اساساً روی این پرسش های جناب نصرت دور میزند و به خواننده چنین امید و تصور خلق میکند ‏که حد اقل یکی از این مسایل اگر نه پاسخ لا اقل یک بستر منطقی و امید بخش برای پاسخ یافتن پیدا ‏نماید:‏
    ‏"1- به یاد دارم که شما (جناب فرید مزدک) در یکی از بحث های فیسبوکی قسمیکه قبلآ بدان اشاره کردم ‏گفتید، وقتی به بیروی سیاسی راه یافتید، خود را در باتلاق یافتید. در همینجا میخواهم بگویم که، شما چه ‏اقدامات را انجام دادید، تا آن باتلاق به گلزار مبدل می شد! یقین وجود دارد که شما برای گلزار ساختن ‏آن باتلاق، دست به یک سلسله اقدامات زده باشید. خواهش من این است تا از چند اقدام مشخص تان در ‏آن راستا نام ببرید؟
    ‏2- آیا شما فاکت سقوط را قبول دارید؟ اگر قبول دارید. بدون آنکه باز هم پای داکتر نجیب الله و سایر ‏رهبران را در نظر بگیریم. شما منحیث شخص با صلاحیت بعد از نجیب الله شخصآ چه اقدامات ‏جلوگیری کننده و پیشگیرنده در جلوگیری از فاجعه ثور دوم روی دست داشتید و انجام دادید. در ‏صورتیکه به گفته خود شما، مخالف سیاست مصالحه ملی منحیث یک مشی مفید و یگانه راه نجات هم ‏نبودید؟ هم چنان شما بعد از سقوط در افشا و تشریح همین سقوط دراماتیک، چه گام های را برداشتید؟ ‏طوریکه میدانیم شما در این مدت 20 سال خاموش بودید. همین خاموشی شما و رهبران دیگر باعث آن ‏شد، که همان حزب متشکل و همبسته به پارچه ها(ی) جدا، جدا تبدیل و در نتیجه محو گردد و از جمع ‏شدن دوباره آنها زیر یک چتر که یکی از آرزوهای صفوف است جلوگیری شود!
    ‏3- بتاریخ 5 میزان تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن در کابل بدون شرکت معاونین حزب ‏وطن مجمع عمومی حزب وطن را دایر کرد. در این مجمع عمومی 70 تن به عضویت شورای مرکزی ‏برگزیده شد و در اجلاس شورای مرکزی محترم میر افغان باوری به حیث رئیس آن حزب قبول شد. شما ‏خود قضاوت کنید عجب رهبرانی داشتیم .

    ببینید محترم فرید احمد« مزدک»! شما منحیث معاون حزب وطن در بی.بی. سی یک چیز می گوئید، ‏معاون دیگر حزب وطن محترم انجنیر نظر محمد عریضه پیش کرده است، به وزارت عدلیه جمهوری ‏اسلامی افغانستان و مانع راجستر شدن حزب وطن میگردد. شما هر دوی تان معاونین شهید نجیب الله ‏بودید. درست من نمیدانم که این چه حالت است. چنین یک حالت را چگونه میشود تعریف کرد: ‏سازندگی، آموختن از گذشته و یا هم چیزی دیگر؟!"‏
    اینک پاسخ ها و گفتنی های ـ به نظرم مهم ـ که برای سهولت دریافت عرایضم از خرمن این بحث کشال؛ ‏خدمت عزیزان؛ دستچین کرده ام :‏
    فرید مزدک:‏
    ـ نصرت عزیز ، باتلاق (بیروی سیاسی ح.د.خ .اـ وطن) نه دریا میشه نه چشمۀ زلال . شاید معجزه شود ‏و در مسیر دریای خروشانی قرار گر فته روان گردد . هدف من از نقد دوباره سازی یک نیرو ی عدالت ‏خواه ، مترقی و طرفدار مدرنیته است . ریزرف های این نیرو را میتوان در میان بقایای تمام جریا(ن) ‏های عدالت خو اه و مترقی افغانستان یافت . پس از سال 1986 ما یک دوران جدید زندگی سیاسی و ‏کار را آغاز کردیم . این دوران به نیرو های جدید سیاسی نیاز داشت . به یک حزب جدید ، برنامۀ جدید ‏و امکانات جدید نیاز داشت .ما برای ایجاد این نیروی جدید" ح د خ ا " و ریزرف های برون از آنرا در ‏اختیار داشتیم . اما بدون موجودیت یک کتلۀ منسجم و باورمند به ضرورت دگر گونی های بنیادی در ‏اندیشه و ساختار حزب نمیشد کاری را انجام داد . این کتلۀ منسجم و باور مند بین سالهای 1985 و ‏‏1991 به تدریج داشت شکل میگرفت . فضای نسبتن باز و گفتگو های گرم در اجتماعات حزبی ، نقد ‏وضع موجود و طرح برنامه های اصلاحی در حزب و جامعه روند دگر گونی های لازم را سر و سامان ‏میبخشید . حزب پس از 26 سال برای برگزاری کنگرۀ دوم خویش آماده میشد نمایندگان سازمانهای ‏حزبی دیگر بر باور های خویش به ایدئولوژی حاکم بر ح دخ ا تاکید نداشتند .تازه آمده ها به کمیته های ‏حزبی و نسل جدید مسولین سازمانهای حزبی هر روز بیشتر از پیش به ضرورت دگر گونی های ‏دموکراتیک در زندگی حزب و همچنان جامعۀ افغانستان باور مند میشدند . اما کار آنها ساده و آرام پیش ‏نمیرفت . ح د خ ا هنوز بمثابۀ طرز تفکر ، روان و مُدل سیاسی ـ اجتماعی نیرو مند بود و مقاومت ‏میکرد . اگر "ما" نتوانستیم در ساختار حزب دگر گونی های ژرف و بزرگ را عملی کنیم و یا برنامۀ ‏عمل کاملن کارا ، عملی و دموکراتیک را به کنگرۀ حزب پیشکش کنیم ناشی میشد از حضور نیرومند ‏طرفداران حزب کهنه در مقابل حزب جدید و نبود شجاعت ، استقلال و ابتکار لازم برای پیشبرد دگر ‏گونی ها در نیروی جدید . اینجا من نیز به کمبود های جدی در انجام مسولیت های خویش انگشت انتقاد ‏میگذارم . من بیشترین وقت مسولیت مدیریت سه شعبۀ مرکزی را به عهده داشتم ـ تشکیلات ، روابط ‏سیاسی ، اسناد و ارتباط و مدتی هم شعبۀ مالی و اداری ـ هیچ جلسۀ بیروی سیاسی و دارالانشا و بعد ها ‏هیئت اجرائیه و ریاست حزب را بیاد ندارم که بدون حضور و ریاست دوکتور نجیب برگزار شده باشد.‏

    ‏**********‏
    ـ در رابطه به " سقوط " در آن بحث دور و دراز " دیدگاه " پیرامون همان فیلم " فاجعۀ سقوط" حقایق ‏زیاد بیان شده است که تکرار آنرا ضروز نمیدانم .علاقمندان میتوانند به سایت دیدگاه مراجعه کنند. ‏صرف میخواهم بگویم که واژۀ فروپاشی مناسبتر از سقوط است . فروپاشی از ناتوانی آن نظام ناشی ‏میگردید .
    در رابطه به 20 (سال) اخیر چه بگویم ؟ ببینید من هیچگاه خاموش نبودم و هیچگاه هم با گونۀ کار ‏آنهایکه برای انسجام بقایای حزب وطن در " خط کارمل " و "خط نجیب " کار میکردند موافق نبودم . ‏آنها در این مدت بیشتر مصروف درون خویش بوده اند تا افغانستان و مردم .‏

    ‏********‏
    ـ دوستان عزیز ، تذکر کوتاه به داستان " سقوط " ، بقای دولت ما در تمام سالهای حضور نظامی ‏شوروی و پس از آن به حمایت مالی شوروی بسته بود . تا سال1988 مسکو بی چون وچرا به این ‏حمایت ادامه داد ، از 1988 تا 1991 دریافت پول برای کابل دشوار بود ، و با به قدرت رسیدن یلسن ‏روس ها با قاطعیت تمام میگفتند که توان ادامۀ کمک را ندارند . در آنزمان دولت دوکتور نجیب الله را ‏غیرت و وجدان نمیتوانست نجات دهد . پول ناجی آن بود که وجود نداشت . آن نظام میتوانست باقی بماند ‏به شرطیکه حامی جدید مالی پیدا میکرد . این حامی را باید در میان حامیان مخالفین خویش جستجو ‏میکردیم ولی آنها مارا پوشالی ، دشمن مردم و غیر قابل حمایت میدانستند . دنیا صرف از طریق و ‏توسط ملل متحد متعهد به کمک برای افغانستان بود و در هیچ جای برنامۀ سرمنشی ملل متحد هم از بقای ‏نظام ما یاد نشده است . حمایت ما از این برنامه در حقیقت تائید روند امحای دولت ما و ایجاد دولت جدید ‏بود . سازمان ملل برنامۀ خویش را نتوانست یا نخواست عملی کند و در نتیجۀ پلان های خرابکارانۀ ‏پاکستان بیش از 90 در صد نهاد های قدرت و موسسات دولتی بدست حزب اسلامی حکمتیار افتاد . ‏قرارگاه حکمتیار در لوگر با حضور گستردۀ نظامیان پاکستانی و چهره های برجستۀ سیاسی چون قاضی ‏حسین احمد کار و فعالیت میکرد .‏

    ‏***********‏
    ـ انتقام از افغانستان بیشتر به آنچه در7 ثور 1357 رخ داد صدق میکند . نقش دزد چراغ بدستِ آقای ‏زمری را نیز بیروی سیاسی آنزمان ایفا میکرد (اشاره به نظر کسی است که جناب مزدک را دزد چراغ ‏به دست میخواند) . کشمکش های جناح های مختلف در دولت مصالحۀ ملی بازتاب کشمکش های جناح ‏های مختلف قدرت در کرملن بود . گرباچف و وزارت خارجه شوروی در حمایت از تیم مصالحه یا تیم ‏داکتر نجیب قرار داشت ، وزارت دفاع شوروی و ستالینیست ها در حزب کمونیست مخالفین پلینوم 18 ‏را در اختیار داشتند و کا گی بی هم با هردو طرف رابطه داشت .فعالیت های این گروه آخری و زیاده ‏خواهان خلقی که بیشتر در اردو و وزارت داخله تجمع کرده بودند از سال 1988 به بعد به صورت ‏تدریجی و فرسایشی به تضعیف دولت منجر میشد . در اپریل 92 یگانه کاری را که مخالفین پلینوم 18 ‏انجام دادند این بود که نقش مانع خروج داکتر نجیب را ایفا کردند که به چگونگی آن در بحث های دیدگاه ‏اشاره شده است.‏
    ‏**************‏
    ـ در مورد آن دو راه و دو انتخاب ، به فکر من کشور ما به یک نیروی سیاسی عدالتخواه ، پیشرونده ‏و طرفدار مدرنیته نیاز دارد . بقایای حزب وطن یکی از ذخیره های اجتماعی این نیروست . کار با این ‏ذخیره وظیفۀ تمام انسانهای با احساس مسولیت در قبال آبادانی کشور ، رفاه مردم و شگوفایی فرهنگی ـ ‏اجتماعی به هدف ایجاد جامعۀ آزاد و مدرن میباشد . اما تنها با بقایای حزب وطن مصروف شدن ( آنچه ‏در 20 سال اخیر توسط برخی از شخصیت ها و گروهای مربوط به این ذخیره صورت گرفت . ) کافی و ‏درست نیست . ما باید با همه ذخیره ها بدون هرنوع پیش شرط به مشوره بپردازیم . این مشوره باید به ‏یک پلاتفُرم جالب ، جذاب ، کارا و عملی منتج گردد . من این اندیشه را 13 سال پیش هم در یکی از ‏مصاحبه هایم مطرح کرده بودم ولی انزمان در میان بقایای ح د خ ا و حزب وطن مرا دشمن میشمردند و ‏حرف های مرا نمیشنیدند .‏

    ‏**********‏
    ـ ‏‎ ‎خوب ما همه نتوانستیم برای نجات موثر واقع گردیم . بدا به حال ما که چنان بودیم و بدا به حال آن ‏حزب که مارا میتوانست تحمل کند ....‏
    ـ وابسته ترین تیم به کرملن تیم مصالحه ...بود . آنهایکه خارج از کرملن عمل میکردند نقششان بیشتر ‏منفی بود .البته فراموش نکنیم که برنامۀ کار ایرانی ها و بویژه پاکستانی ها با حزب و حزبی ها منظمتر ‏و مُخربتر تر بود‎ .‎

    ‏***********‏
    ـ برنامۀ سرمنشی (ملل متحد) در تفاهم با تمام جوانب در گیر و طرف های علاقمند ترتیب شده بو د. ‏منافع تم
    ام جوانب و جناح ها در آن رعایت شده بود . سهم در قدرت برای " دوستان " مسکو و تهران ‏کافی بود اما پاکستانی ها و سعودی ها خود را مستحق داشتن تمام قدرت میدانستند . پاکستانی ها یکبار ‏در سال 90 به کابل پیشنهاد بحث پیرامون یک راه حل غیر از آنچه سر منشی ملل متحد فکر میکرد؛ ‏دادند . برای غربی ها هم یک دولت دست نشاندۀ پاکستان در آغاز خوبتر از آن بود که روسها و ایرانی ‏ها در دولت افغانستان تامین منافع شوند . عین سیاست را پاکستانی ها در رابطه به توافقات ژنو هم عملی ‏کردند . در رابطه با ملاقات ربانی با روسها باید بگویم که روس ها در ظاهر با ربانی بازی را پیش ‏میبردند اما از هیچ کوشش برای بهبود مناسبات کابل با حزب اسلامی حکمتیار دریغ نکردند .‏
    ‏**********‏
    ـ یک مشکل کلان جریان های سیاسی افغانی طی 30 سال اخیر مطلق گرایی و زیاده خواهی آنهاست . ‏تمام جریانها سپید مطلق اند و مخالفینشان سیاه مطلق ، ما باید به نقد روشنفکرانه بپردازیم و فراموش ‏نکنیم که روشنفکر غیر منتقد وجود ندارد . چنین نقدی همه را در بر میگیرد و به همه نگاه میکند ، از ‏خودی ترین تا غیر خودی ترین . بیشترین خلقی ها و پرچمی هایکه تا حال به بررسی گذشته وحال ‏پرداخته اند دو اصل را در نظر داشته اند 1 ـ در مجموع ح د خ ا را بهترین جریان و بدون کم و کاست ‏معرفی کرده اند 2ـ در درون حزب بهترین خط همان بوده که به فرکسیون مورد قبول بررسی کننده تعلق ‏داشته است . بیشتر بقایای حزب امروز از رهبران گذشته بیرق و اسطوره و قهرمان ساخته اند و قهرمان ‏هر جناح و گروپ هم مقدسترین است . با اطمینان میتوان گفت که با این جنگ اسطوره ها بجایی نمی ‏رسیم .‏
    ‏************‏
    ـ ما باید باهم فکر کنیم و به نتایج درست برسیم نه چون دیروز که فکر ها یا از بیرون به ما میرسید و یا ‏هم صرف 3 ـ 4 رهبر فکر میکردند و فتوا میدادند . در مورد قوم گرایی چه بگویم ؟ این گرایش زشت ‏است زیر هر نامی که باشد . کشور ما خانۀ اقوام مختلف و فرهنگ های رنگا رنگ است . بیایید این ‏رنگارگی زیبا را نگهداریم .‏
    ‏+++++++++++++++‏
    بدینگونه عزیزان به این کمینه؛ حق خواهند داد که در این سخنان؛ یک دکتورین گسترده و کار ساز را ‏کشف نمایم.‏
    منتها به نظرم ارائه و جا انداختن این دکتورین؛ به چیز هایی فراتر از مباحث فیسبوکی و انترنیتی ی ‏مقطعی ضرورت دارد. چنین مهمی را نمیتوان به تعارفاتی چون" باهم فکر کنیم" وغیره؛ تقلیل داد و ‏موکول ساخت.‏
    بخصوص که صاحب این دکتورین کسی است که با رفتن به بیروی سیاسی و مقام رهبری حزب و دولت ‏وقت افغانستان؛ خود را در یک باتلاق یافته است! ‏
    این دریافت؛ چیز کوچک و اغماض پذیر نیست. تصویر و نمایش کامل و شامل و مستند و متقن همین ‏باتلاق؛ چه بسا که خود انگیزه و محرکه تحولات مثبت عظیم در گسترهء افغانستان خواهد شد. من و ‏شاید خیلی ها ممکن است در حال حاضر توهماتی راجع به این باتلاق صورت داده و به تأئید و تصدیق ‏حکم مطروحه توسط جناب مزدک؛ کله شور دهیم؛ ولی اینها مصداق راستین و کامل «باتلاق» بوده و ‏شده نمیتواند؛ حسب مثل معروف که " شنیده کی بود مانند دیده؟"؛ این صرف جناب مزدک استند که تا ‏گلو درین باتلاق فرو رفته و کوایف و اعماق آنرا حس و لمس و درک و دریافت نموده اند! ‏
    حالا ضرورت شدید و اکید است که ایشان ـ شاید هم به مدد هنرمندان و مهندسان و ادیبان پر قدرت ـ این ‏باتلاق را به تصویر بکشند تا همه مردم و به ویژه آنها که از همین باتلاق تغذیه نموده و مسموم میشدند؛ ‏به چشم سر و چشم بصیرت کامل ببینند که آنجا حقیقت از چه قرار بوده است.‏
    گرچه همین تصویر گری هم میتواند مقدمهء بزرگ برای شرح و بسط و عام فهم و شیر فهم ساختن ‏دکتورین نوین جناب مزدک باشد؛ معهذا پیشنهاد بنده خدمت شان این است که هرچه زود تر کمر به ‏تألیف و نگارش کتاب نسبتاً مفصل و مدلل و مستند و متقن و حتی الامکان مصور ببندند که طئ آن این ‏دکتورین جذاب و کارساز و رهگشا همه جانبه برای مردم و جوانان افغانستان اعم از بقایای ح.د.خ.ا ‏‏(وطن) و سایرین قابل دریافت گردد. ‏
    البته هرگر نمیگویم مباحث فیسبوکی و یا نشر و رسانش موضوع در این و آن سایت ضرور و مفید ‏نیست و به ویژه که توأم با بحث و مناظره باشد؛ حتی نور علی نور میباشد؛ مگر جوانان و نوجوانان ‏کشور و آنانی که سنی از ایشان گذشته است؛ مانند تمامی مردمان دنیای امروز و دیروز ضرورت دارند ‏که اندیشه و دکتورین نجات دهنده را با تمامی ابعاد و اساسات و مزایا و جزئیات و متممات آن؛ منحیث ‏کتاب مطبوع در اختیار داشته باشند؛ آنهم به زبان قابل درک و دریافت خودشان!‏
    شاید فضولی نباشد پیشنهاد کنم که حسب حکم محکمِ «جهانی بیاندیش؛ لوکالی(منطقه ای ـ محلی) عمل ‏کن!»؛ چنین کتابی باید با دید روشن و ساینتفیک بر تاریخ بشر و جهان؛ آغاز گردد و به ویژه بر تاریخ ‏قرن 20 دنیا همه جانبه ترکیز و تمرکز نماید؛ البته نه صرفاً به لحاظ خالی نماندن عریضه!‏
    اینچنین در گام بعدی باید بر خواننده روشن سازد که افغانستان چه آب و خاک و جغرافیا و محور و ‏گستره ای بوده؛ هست و خواهد بود؛ چه همسایه گان و طلبکاران و کمین کاران و راه طلبانی ... داشته ‏است و دارد و خواهد داشت و با اینهمه چه ساخت و بافت فرهنگی و روانی در جای جای آن شکل ‏گرفته است و به ناگزیر شکل میگیرد که منجمله به دلیل چنین زمینه و فضا و ماحولی میدان بسی رقابت ‏ها و جنگ ها و تصفیه حساب های جهانی و منطقوی چون «جنگ سرد» قرار گرفته است و قرار می ‏گیرد؛ و در قبال آنهمه؛ کم از کم با چه امکانات و تمهیداتی باید بیدار و هوشیار بود و وسواس و تدبیر ‏داشت.‏
    آنگاه میتواند مباحث به گونهء زندگینامهء هدفمندانه و اعترافات روسویی و مماثل ها ساماندهی گردد تا ‏برسد به باتلاق و اساسات پیدایش دکتورین و خود دکتورین و ابعاد و جوانب آن و پشتوانه های تجربی و ‏ازمون شده آن در دیگر سرزمین ها و اقلیم ها....‏
    به امید درخشانترین مؤفقیت های جناب مزدک در زمینه که مساوی به مؤفقیت تمامِ ما و مردمان سخت ‏عذابکشیده و به تباهی سپرده شدهِ مان خواهد بود!‏


    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 3 مايو 2024 - 0:18 ميباشد