پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    واکنش بی طرفها به بعضی خلقی ها و پرچمی های پیشین

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20121117

    واکنش بی طرفها به  بعضی خلقی ها و پرچمی های پیشین Empty واکنش بی طرفها به بعضی خلقی ها و پرچمی های پیشین

    پست  admin

    تبصره و ارسالی از زرنگار
    فکر نکنید وقتی ما پرچمی میگوییم و از داعیه و آرمان پرچمداران و یا از رهبران نیک نام و مبارز آن مثل شادروان ببرک کارمل ، محمود بریالی و داکتر صاحب اناهیتا راتبزاد دفاع می کنیم ،معنای اینرا دارد که همه خلقی ها و پرچمی ها و یا آنهایی که برای عیش روزگار چند روزی در ح.د.خ.ا ثبت نام بودند ، منظور ماست.
    ما بین پرچمداران مبارز، رسالتمند ، وطندوست ، انقلابی و پرچمی های بی خصلت و فرصت طلب تفاوت میگذاریم. همانگونه که همه جنایات ضد بشری سال اول پس از کودتای ثور 1357 ( بعدا انقلاب ملی و دموکراتیک ) را به تمام خلقی ها نسبت نمیدهیم ، افتخارات مبارزین نسل نخست و قهرمانیها ، ایستاده گی ها و رزم وپیکار هزاران مبارز گلگون کفن حزب در دههء جنگ تحمیلی امپریالیزم را به تمام پرچمی ها رتبط نمیسازیم.
    همین پارادوکس ژرف بود که امروز از میان شصت هزار عضو حزب پیشین ما در اروپا و امریکا شاید هزار یا دو هزار نفر آن به تداوم مبارزهء انسانی و ووطنی خود تن به تقدیر داده اند . دیگران آمدند و بعضی شان حتا بزرگترین جنایات را کردند و رفتند. ...
    به هر صورت ، در بین خلقی ها و پرچمی های انترنت دونفر زیاد آتش قومگرایی ها را درین ده سال دامن زدند که شاید بخاطر آنها رفقا و همرزمان اصیل ما هم نکوهش گردند.
    نویسنده توانا و بیطرف جناب پرویز بهمن در جریان پانزده سال اقامتم در سویدن دوست و هم سخن من بود.من نه نیکی ها و نه حرفهای گران بهای او را فراموش میکنم. برای من ارزش او به مراتب والاتر از کسانی اند که پرچمی یا خلقی بودند اما به نرخ روزگار بوقلمون وار تغییر چهره و ماهیت داده اند و چشم به راه حاتم بخشی های حاکمیت مافیایی و مزدور کرزی و یا شورشی های مافیایی آن یعنی طالبان اند.
    تعدادی هم مثل آقایی بنام نوراکبر پایش از تشکیلات پیوستون فکر کرده اند همه مردم کاه خورده اند و سواد همه در سطح سواد سیاسی خودشان نازل است .ازینرو امروز به جناب انجنیر نظر محمد معاون حزب وطن طعنه گویا نوشته است× این ما قهرمانها بودیم که چهره های کودتا چپان 1371 را فاش کردیم و ازپلا ن ملل متحد برای انتقال صلح آمیز حاکمیت حرفهایی نوشتیم.
    برو برادر!
    دیگر برای این حرفها یک چند تا کاه خور مثل خود را پیداکنید!
    ملل متحد برای شهید نجیب و من و تو پلان انتقال قدرت میساخت؟


    بهبه به این عقل و ذکاوت نافطری!!!
    ملل متحد امریکایی برایش پلان دار زدن ساخته بود.این شما کودن های حزبش بودید که او را تا روز آخر فریب دادید و در مقر ملل متحد منتظر رسیدن طالبان پشتونش ساختید و وعده های صدرارت و وزارت خارجه را برایش دادید تا آن بیچارهء نامراد را با برادر جوانش به چوبه دار بردید.
    شما واقعا آی اس آی هستید ، نه حزب وطن.
    درینروزها که شنگ آی اس آی به نفع غیر پشتونها تغییر کرده است ، شما دیگر آن قومگرا های دیروز هم نیستید.
    به شما والسلام
    ادامه اصل مطلب
    گپ را خلاصه می کنم این بار پرویز بهمن حرفهایی درمورد یکی از خلقی ها بنام غمخوار و یک پرچمی بنام سرلچ دارد، بخوانید:
    بخش سوم نوشتهء پرویز بهمن ژورنالیست سایت کابل پرس
    من نوشته های پرویز بهمن را به دلیلی به پندار میفرستم که اعضای پیشین حزب کابل پرس را نمی خوانند. آنها فقط سایتهای خود را میخوانند. برای آن که از دیدگاه های دیگران درباره خلق و پرچم بی اطلاع نمانند ، این مطالب را به مسئولیت خود به پندار ارسال می کنم.زیرا ازقدیم الایام آورده اند
    اگر بینی که نابینا و چاه است
    گرخموش نشینی گناه است
    چه خوب شعری. یگ واژهء عربی نداشت.

    ..................

    نوشته پرویز بهمن در باره غمخوار از سویدن


    این بخش بخاطر اشتباه تخنیکی که ازطرف خودم رخ داد؛ درپیوست با بخش دوم یکجا نتوانست نشرگردد؛ ازین بابت ازخواننده گان عزیز معذرت میخواهم. حالا برمیگرم به ادامهء فرمایشات آقای غمخور:
    لطفا به این عبارات توهین آمیزش دربارهء امیر اسمعیل خان توجه کنید!





    ټول افغانستان اسماعيل خان يو ناکام وزير بولي ،ځکه دغه مقام اومسوليت دده ترپوهی اومسلکي صلاحيت لوړدی ، اسماعيل خان يوافسراوټانکيست دی ، نه داوبواوبرېښناپه برخه مسلکی کدراوماهر ، خوترکومه ځايه چي څوکۍ دمسلکي صلاحيت پر بنياد نه دی وېشل سوی يوازي دتنظيموسره داړېکو مسله مهمه ده نوموړي ته دا وزارت هم لوي غنيمت وو . خلک وايي دکرزی صاحب په دوهمه دوره کښي ئي له دې دندې گوښه کاوه ، خو بيائي ښاغلي گل اغا دننگرهاروالي ته زاری وکړې چي پردې مقام پاته سي اوهغه ورسره مرسته وکړه ، ښه داددوي کاردی دوي يو اوبل ښه سره پوهېږي .
    (برگردان بفارسی: همهء افغانستان اسمعیل خان را یک وزیر ناکام می پندارند؛ بخاطریکه این مقام ازسویهء ودانش مسلکی وصلاحیت علمی او بالا است؛ او یک افسر تانکیست است، نه کدر مسلکی ماهر رشتهء آب وبرق؛ ازآنجاییکه تقسیم وظایف درین رژیم براساس لیاقتهای مسلکی صورت نگرفته است وتنها ارتباطات حزبی وتنظیمی معیاربوده است؛ برای نامبرده این وزارت هم یک غنیمت بزرگ بود؛ مردم میگویند: در دور دوم پادشاهی کرزی صاحب؛ کرزی صاحب میخواست که وی را ازمقامش برکنارسازد، اما وی به آقای گل آغا شیرزی والی ننگرهار خیلی واسطه و وسیله کرد که کرزی؛ اورا درمقامش حفظ کند وگل آغا شیرزی باوی درین باره کمک کرده است، خوب این معاملات وزد وبندهای این هاست ؛ اینها بایکدیگر خوبتر بلد استند)
    تبصره:
    درینکه جناب اسمعیل خان یک وزیر ناموفق درکابینهء کرزی، باشد؛ شما در کابینهء مذکور آن وزیر موفق را بمن نام بگیرید که کی است؟
    امامن به هیچ صورتی به این موضوع کاری ندارم که کدام وزیر درکابینهء کرزی موفق بوده وکدام یک ناموفق؛ نزدمن مهم این است که آقای غمخور چقدر توانسته اند که عقده های روانی ونگرش تبعیض آمیزش را دربارهء اسمعیل خان از انظار پنهان دارد؟ به نظر من آقای حبیب الله غمخور درپنهان نمودن این نگرش قرون وسطایی ومملوء ازتعصب کور قبیلوی وتبعیض آمیزش دربارهء اسمعیل خان نه تنها که موفق نه شده اند بلکه خودشانرا خیلی رسوا ساخته اند. روی همین علت است که حالا میخواهم شخص خودشان را درین بخش مورد خطاب قرار دهم :
    جناب محترم آقای حبیب الله خان غمخور! عقده ها ونفرتهای قومی تان بحدی بالا رفته است طوریکه دربخشهای اول ودوم نیز به آن اشاره نمودم که حتی هنگام نوشتن نیز آداب واخلاق ونزاکت های اجتماعی را نمیتوانید مراعات کنید؛ شما اگر مخالف مجاهدین وجنگ سالاران باشید؛ این حق شماست ولی حد اقل از استعمال کلمات: چون: شاغلی ومحترم وصاحب درکل چه پشتون وچه هم غیر پشتون چرا مساویانه کار نمیگیرید؟ آیا آنانیکه با جناب عالی درقومیت وزبان وقبیله اشتراک ندارند حد اقل مستحق رعایت آداب ونزاکتهای نویسنده گی نیستند؟ نزد شما فرق میان گل آغا شیرزی واسعمیل خان درچی است که یکی آن مفتخر به دریافت لقب شاغلی وآقا وصاحب ودیگرش بخاطر پشتون نبودن مستحق تنزیل رتبه ازجنرالی به تورنی است؟ چرا شما درین دشمنی تان تبعیض قایل استید؟ چرا چنین تبعیض قومی در استعمال چنین کلمات والقاب درحق جنگ سالاران پشتون وغیر پشتون درنوشته های شما موج میزند؟ آیا زمان آن نرسیده است که شما بجرم استفاده ازچنین کلمات توهین آمیز به بخشی ازقومیتهای افغانستان که از آن آشکارا بوی راسیسم ونژاد پرستی به مشام میرسد به دادگاه جنایات ضد بشری معرفی گردید وبخاطر نوشته های بی سر وبی پا وسراسر توهین آمیز تان به تاجیکها وهزاره ها وازبیک ها درهمانجا مورد محاکمهء عادلانه قرار بگیرید؟ شما بکدام حق قانونی وشرعی بخشی ازمردم را کلینر ودریور وبرخی دیگر را؛ اختیار داران وواکداران مادرزاد این کشور معرفی میکنید؟ وآشکارا تبعیض قومی را ازطریق رسانه های اینترنتی میان مردم تبلیغ میکنید؟ عجبا! گل آغا شیرزی میشود (شاغلی.) حامد کرزی میشود (شاغلی) ویا (محترم) کرزی صاحب ولی احمدضیا مسعود میشود احمد ضیا مسعود واسمعیل خان هم میشود تورن اسعمیل ویا تورن خالی.
    تعجب میکنم .روزی دربارهء بیوگرافی شهید سید اسمعیل بلخی مطالعه می نمودم ؛ درآنجا خواندم که زمانیکه سید بلخی را دژخیمان رژیم شاهی بجرم رهبری کودتای نافرجام دستگیر کردند، و قاضی موظف از وی می پرسد که هدف تو از براندازی نظام رعیت پرور المتوکل علی الله محمدظاهر شاه چه بود؟ آن بزرگوار درقسمتی از دفاعیه هایش گفته بود؛ که ازنظر ما این نظام رعیت پرور بالای کشوری حکومت می چلاند که دربعضی از ولایات دور دست این کشور ، مردم با حیوانات یکجا زنده گی میکنند ولی این نظام رعیت پرور ازحال آنها خبری ندارد. آنوقت که من آن دفاعیه را میخواندم بی اختیار ازچشمانم اشک جاری میشد وفکر میکردم که شاید منظور آن شهید سعید بزرگوار تنها مناطق هزارستان بوده باشد ولی با مطالعاتی که بعدا انجام دادم برایم معلوم شد که در افغانستان آنروز ؛ نه تنها هزارستان بلکه مناطق پشتون نشین همجوار آن مثل اورزگان دیراووت وتیرا وغیره که زادگاه آقای حبیب الله غمخورمی باشد نیز درزمان ظاهر شاهی بعضی ازخانواده های پشتون تبار ازشدت فقر وعقب مانده گی با خر وگاو ودیگر مواشی یکجا میخوابیدند ویکجا زنده گی میکردند. خدا کند که آقای حبیب الله غمخور این را دشنام تلقی نکنند؛ زیرا من هیچ ادعایی را بدون سند نمی نویسم.
    این عیب نیست آقای غمخور! اگر یک انسان روی مشکلات اجتماعی درطویله بزرگ شده باشد؛ او یک فرزند محروم مربوط پائین ترین لایه های یک جامعه می باشد ؛ شاید استدلال کنید که طعنه زدن من (غمخور)نسبت به کلینرها هم عیب نیست زیرا کلینرها هم بخشی ازجامعهء انسانی می باشند.نخیر! فرق میان این ادعای من ازشما وکاربرد کلمهء کلینرها توسط جنابعالی این است که من تنها شمارا مورد خطاب قرار میدهم ولی جنابعالی بخش بزرگی ازمردم را نه از روی اطلاعات واسناد لازم بلکه همه را از روی تحقیر وتوهین کلینر ودریور وپنچیرمین خوانده اید. من شخص شما را نظر به اینقدر بی اطلاعی ازقوانین ونورمها واستندردهای نویسنده گی مورد خطاب قرار میدهم که چگونه تا اینقدر مدت هنوزهم درجامعهء پیشرفته ایی مثل سویدن آدم نشده اید وحالا کارتان به دادگاه های حقوقی می کشد؟ عیب کار درین است که شما با وصف اینکه اخلاق وکرکتر انسانهای ماقبل تاریخ را دارا می باشید ولی اکت واداهای انسانهای متمدن جامعه را می کنید؛ وخودتانرا ازقشر بالایی جامعه می شمارید ویک سر وگردن خودتانرا ازدیگران بالاتر جلوه میدهید؛ مشکل کار درین است؛ ولی چه کسی نمیداند که خلقی ها مطابق فرمودهء حفیظ الله امین فرزندان لایه های پائینی جامعه ء قبیلوی پشتون می باشند وآنها نسبت به پرچمی های شهری به اندیشهء کمونیزم وفا دارترند. چه کسی نمیداند که جنابعالی بعداز سفرتان به اتحاد شوروی اجازهء داخل شدن به لیلیه های دانشجویی را نداشتید و ازطرف مقامات وزارت صحت عامهء اتحاد شوروی تا یکماه بخاطر ازبین بردن اشپش های وجود تان درقرنطین بسر می بردید وهر روز بدنهای تان در حمامهای مخصوص اتحاد شوروی؛ عریان میگردید تا اشپش های وجود تان بدیگران سرایت نکند. آیا آنروزها را فراموش کرده اید؟ آیا شما حق دارید که دیگران را دوستان شوروی سابق وخودتانرا مخالفان شوروی درانظار جلوه دهید؟ آیا این خودش مسخ نمودن تاریخ نیست؟ بهرترتیب امیدوارم که درین باره چیزی ازخامهء مبارک تان بخوانم.
    حالا جناب آقای غمخور اخطار گونه به آقای اسمعیل خان چنین می تازند:
    که تورن صاحب اسماعيل خان خپل قانوني صلاحيت اومسوليت ته جدی پام وکړي ،دابه ورته څرگنده شي چي وروستی حرکتونه ئې نه يوازي داچي غير قانوني دي بلکې د برحال او ژوندی جمهوررئيس حاکميت اوهدايات تر خپل تبليغاتي سيوري لاندي راولې . موږ دکرزی صیب نه دفاع نه کوو،خوپه دولت کي انارشی اوپه حکومت کي حکومتونه ديوه جمهوررېئس پر ځاي شل امران او هيواد دگاونډيانودلوبو مرکز نشوگر ځو لاي
    (برگردان بفارسی:
    اگر تورن صاحب اسعمیل خان به مسؤولیتها وصلاحیتهای قانونی خویش بصورت جدی نظراندازی نماید؛ این برایش ثابت میشود که حرکتهای أخیر وی نه تنها که غیرقانونی است بلکه ساختار نظام حاکمیت وهدایات یک رئیس جمهور برحال وزنده را تحت الشعاع تبلیغات خویش قرار میدهد؛ ما ازکرزی صاحب دفاع نمیکنیم؛ ولی انارشی داخلی و به عوض یک رئیس جمهور موجودیت ده ها آمر وتبدیل شدن کشور به مرکز بازیهای کشورهای همسایه را تحمل کرده نمیتوانیم.)
    تبصره:
    خدا شما را خیربدهد واقعا مشورهء سودمندی به جناب امیرصاحب اسمعیل خان داده اید ولی پرسش اصلی طوریکه دربالا نیز مطرح نمودم این است که شما چه کاره استید؟ شما سر پیاز، ته پیاز ویا مابین پیاز؟ شما اگر از آقای کرزی دفاع کنید ویا نکنید فکر نکنم که آبی از آب تکان بخورد. یک خلقی آواره وخیرات خوریکه ازشرم گناهان وخطاها واشتباهاتش به خارج فرار کرده و زنده گی بخور نمیر را بر خویش غنیمت دانسته است او چه باشد که دیگران را در داخل افغانستان امر ونهی کند.
    آقای غمخور درجملات بعدی بخاطریکه خودش را زیر لحاف پشتو وپشتونولی بپوشاند خودش را از هواداران طالبان معرفی کرده است تا عده ای از خواننده های پشتونی که گرایش طالبانی دارند بخود جذب نماید لطفا به این لاطائلات نویسیهای شان توجه کنید!
    که چيري طالبان خپل کانديد ورکړي اورايي وگټي ، چې په ډير غټ گمان تر شمالي ټلوالي زياتي رايي ترلاسه کولاي سي ،په هغه وخت کي به دادتش په نامه ملي جبهې سالار څه کوی ؟ اوبارک اوباماته به کوم پيغام ليږي ؟
    (برگردان بفارسی: اگر طالبان کاندید مورد نظر خویش را معرفی نمایند ، نسبت به اتحادشمال بمراتب رأی بیشتر میاورند وچنین هم است که اگر طالبان چنین نمایند؛ بیشترین آرای مردم را نسبت به اتحاد شمال بدست می آورند آنوقت سرنوشت این جبههء نامنهاد ملی بکجا خواهد کشید؟ وسردستهء آن چه خواهد کرد؟ وبرای اوباما چگونه پیامی خواهد فرستاد؟)
    تبصره:
    آقای غمخور!
    این یکی از آرزوهای دیرین فاشیستان پشتونی منجمله شخص شاغلی رئیس جمهور می باشد که طالبان را یکبار دیگر به بهانه های مختلف وارد نظام دولتی نمایند تا بگفتهء خودشان اکثریت قومی وزبانی را دربرابر ملیتهای غیر پشتونی بدست آورند وبار دیگر شاهد برقراری حکومت های خودکامه وقومگرا باشند وبرهرچه که رنگ تاجیکی وازبیکی وهزاره گی دارد یک چلیپای کلان بکشند ولی چنین آرزویی اکنون؛ درقرن بیست ویک وبیداری ملتها امکان پذیر نیست. طالبان نیز این موضوع را بخوبی درک کرده اند. آنها نه ازطریق انتخابات بلکه ازطریق قتل عام وغارت وسنگسار نمودن زنان ومردان بیگناه میخواهند براریکهء قدرت بار دیگر تکیه زنند وامارت اسلامی مورد نظر شان را در افغانستان مستقر سازند. خودت خلقی تشریف داری ولی مثل اینکه پسر کاکای شما محترم ملاغوث که در شهر دبی با ایشان ملاقات نموده بودید، شما را ازماهیت اصلی طالبان آگاه نساخته اند. وشاید شما حد اقل کتاب ملا عبدالسلام ضعیف را نیز نخوانده باشید. شما بحیث یک قومگرای فاشیست وضد شعایر دین اسلام این آرزوی تانرا بگور می برید که بار دیگر زیر نام طالب وملا به همکاری سازمان استخبارات نظامی پاکستان علیه ملیتهای غیر پشتون قتل عام را راه اندازی نموده و بنام شریعت محمدی که خود بدان باور ندارید به ریش مسلمانان جهان بخندید. شاید به این نوشته های بی مفهوم شما یک عده فاشیستان پشتونی دلشاد گردند، ولی آنعده از پشتونهای که قربانیان اصلی جنایات شما درقندهار وهلمند وپکتیا و اورزگان می باشند هرگز به این لاطائلات شما بازی نمیخورند. زیرا پیامبر مسلمانان هم فرموده است که: مومن ازیک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. لطفا دیگر ازخواب بیدار شوید؛ آنوطنی که را که شما برباد کردید وحالا درکنج های عافیت اروپا نشسته و ازدور تماشا گر صحنه های تراژیک آن می باشید وگاه یکی را می کوبید وگاهی کس دیگر را دیگر به مشوره های شما ضرورتی ندارد. حتی همان پشتونها نیز دیگر به حرف ها وعملکردهای منافقانهء تان درشهرمالمو بازی نمیخورد. زیاد خودتان را فریب ندهید!
    بازهم موج دیگری ازشدت خشم محترم حبیب الله غمخور!
    داډيره جالبه ده چي په شمالي ټلوالي پوري تړي دولتي چارواکي تل تر کرزی لوړي خبري کوي اوهر يوځان ددې ملک چي اوسېدونکي ئي له نوم اورېدونه کرکه لري واکدار بولي . دتو رن صاحب له دې څرگندونونه روښانه معلومېده چي ديوه وزير په توگه دنوروکانديدانو پر خلاف غير قانوني تبليغات کویاوپه خپلو تبليغاتوزموږ ولس پر مجاهد اوغير مجاهد ويشي . تورن اسماعيل خان اوپلويان ئي پدې بايد پوه اوسي چي دپاکستانی جنرالانو اوايراني اخوندانو نوکري داسلاميت اوافغانيت محک نسي گرځيدلاي اوددې سياسي لوبې نه دوينو بوي راځې ،نه پوهېږم چي داځل به څوک دکلاب ترسمڅو ورسېږي
    (برگردان بفارسی: این خیلی جالب است که عناصر وابسته به اتحاد شمال همیشه نسبت به کرزی بالا بالا حرف میزنند؛ وهرکدام شان خودشان را درین کشور که باشنده گان آن ازنام آنها نفرت دارند، خودشان را اختیار دار کل میدانند؛ ازین اظهارات تورن صاحب آشکارا معلوم میشود که بحیث یک وزیر برحال برضد دیگر کاندیدان ریاست جمهوری به تبلیغات غیر قانونی متوسل گردیده است ودرتبلیغات خویش ملت ما را بین مجاهد وغیر مجاهد تقسیم میکند؛ تورن صاحب ورفقای شان باید این را بدانند که نوکری به جنرالهای پاکستانی وآخوندهای ایرانی محکی برای اثبات اسلامیت وافغانیت بوده نمیتواند وازین بازی سیاسی بوی خون بمشام میرسد؛ نمیدانم که این بار اینها را کی ها تا غارهای کولاب میرسانند)
    تبصره: بح بح! دست تان درد نکند آقای مفتخور آواره با این خشم زیبا وخنده دار تان! من باور دارم که هنگام نوشتن این عبارات حتما یک خوراک پیزهء کباب را از کدام پیزه فروشی نزدیک محل سپشتت تان هم نوش جان کرده اید وبا دل بی غم وبدون احساس کوچکترین مسؤولیت انسانی دربرابر ملت ومردم افغانستان چنین تهدیدهای توخالی را براه انداخته اید اما نگفته اید که این محک اثبات افغانیت واسلامیت!!!!!!!! تنها محدود به قوماندانها وسیاسمداران غیر پشتون است؟ آیا میتوانید درنوشته های آیندهء تان این محک را برای خواننده های سایتهای اینترنتی بادرنظرداشت حوادث تاریخی تشریح کنید؟
    آنوقتیکه جنرال های پاکستانی کنر ونورستان را با سلاح های ثقیل میکوبند وصدها خانوادهء پشتون را آواره می سازند ولی این محک افغانیت واسلامیت جنابعالی درحق شاغلی !!!!!!! رئیس جمهوربحیث سرقوماندان اعلای قوای مسلح کشور هیچ تکانی نمیخورد، آنزمانیکه ، شاغلی !!!!!!!!!! رئیس جمهور بسته بسته پولهای احمدی نژاد را به جیب میزند ودربرابر اعدام های بی رویهء هزاره های مظلوم وبی پناه کشور سکوت مرگبار اختیار میکند، این محک افغانیت واسلامیت شما هیچ بیدار نمیشود ولی چه شده است که حالا این محک بیدار گردیده است؟ نشود که ادارهء سیوسیال شهرمالمو درقسمت کمکهای ماهانهء خویش به جنابعالی تنقیص وضع نموده باشد که حالا ناگهان جنابعالی به فکر آن محک !!!!!!!!! افغانیت واسلامیت افتیده اید؟ خدا خیرکند ! حالا شما که ازتکرار نمودن اینقدر شاغلی شاغلی وصیب صیب نوشتن قریب است چشم خواننده ها را کور نمائید؛ بفرمائید بگوئید که نوکر اصلی وغلام وبردهء جنرالهای پاکستان وآخوندهای ایرانی کی ها تشریف دارند؟ ازسیاق کلام جناب عالی چنان درک کردم که اگر یک سیاست مدار پشتون بخاطر حفظ قدرت شخصی وقومی اش، زن ویا خواهر باکره اش را هم زیرپای جنرالهای پاکستانی ویا آخوندهای ایرانی بیندازد إشکالی ندارد ، وایشان ازنظر جنابعالی همان (شاغلی ) باقی میمانند، ولی اگریک رهبرویا قوماندان غیر پشتون بایکی ازسران کشورهای همسایه کوچکترین روابط سیاسی ویا فرهنگی برقرار سازد، آنجا معیارهای افغانیت!!!!!! واسلامیت!!!!! جناب عالی ازخواب بیدار میشود. آیا درست درک کرده ام؟ اگر درزمان سلطنت یک پادشاه پشتون تبارمثل ظاهرشاه ، ایران امروزی؛ نام تاریخی کشورشان یعنی فارس را عمدا تغیر میدهد ونام تاریخی ایران را که درحقیقت افغانستان امروزی می باشد غصب می کند، ولی مسؤولان وزارت خارجهء آن وقت بخاطر رشوتها وگرایشهای تنگنظرانهء قبیلوی خویش صدای اعتراض محققان وپژوهشگران تاریخ چون حبیبی وغبار و بینوا را عمدا نمی شنوند، وبا سخاوت ودست باز تمام تاریخ این کشوررا به پای رژیم شاهنشاهی ایران امروزی هدیه میکند، آنوقت هیچ محکی برای اثبات افغانیت واسلامیت وجود نداشت، ولی حالا صرف یک رهبرجهادی غیر پشتون بخاطریکه چند روزی درایران پناهنده بوده است بدون هیچ سند ومدرکی نوکرایران و پاکستان شده است. اگر من غلط درک کرده باشم لطفا شما این محک!!!!!!!! را برای خواننده گان سایتهای اینترنتی تشریح نمائید. من منتظرباقی می مانم. درغیر آن بازهم همان شعر حافظ دربارهء شما صدق میکندکه فرموده است:
    چه دلاور است دزدی که بکف چراغ دارد.
    بسته بسته پول گرفتن شاغلی کرزی ازاحمدی نژاد محک خوبی برای اثبات افغانیت واسلامییت وی وخاموشی مرگبار وی دربرابر حملات توپخانه ایی پاکستان محک خوب دیگری برای اثبات افغانیت واسلامیت!!!!!!هههههههههه واقعا به یک خنده می ارزد. واما دربارهء طعنه های شکست دولت مجاهدین برهبری زنده یاد برهان الدین ربانی به کولاب تاجکستان:
    آقای مفتخور بی وطن!
    آنانیکه به کولاب گریخته بودند؛ فرزندان اصیل همین آب وخاک بودند که خودشانرا اختیار داران وطن خویش دانسته میخواستند درکشورخودشان زمام امور را بدست داشته باشند ولی بجرم تاجیک بودن وهزاره بودن وازبیک بودن به هدایت ورهنمایی مشاوران نظامی واستخباراتی و همان جنرالهای پاکستانی که حالا جناب عالی ظاهرا سنگ ضدیت را با آنها کاذبانه به سینه میزنید باید فرار داده میشدند؛ واقعا خیال میکنید که آن دوره بار دیگر برسرمردمان پروان وکاپیسا و بامیان ومزار وهرات وفاریاب وجوزجان وقندوز وتخار باز میگردد؟ اگر چنین خیالهای باطل را درسر می پرورانید بدانید که جناب عالی مانند میرمن عالیه راوی اکبر به کدام بیمار روانی مبتلا گردیده اید. حالا نه زنده یاد احمدشاه مسعود وجود دارد که نامهای مجاهدبودن وافغان بودن را توسط سیاف درگوشهایش زمزمه کنید ونه هم مزاری وجود دارد که توسط گلبدین زیر چپن اش داخل شوید وجنگ تاجیک وهزاره را براه اندازید، وبعد هریک ازین ملیت ها را تنها تنها ویکه یکه قتل عام نمائید. نسل امروز ملیتهای غیر پشتون نسل مسعود ومزاری ودوستم نیست. این نسل حالا بیدارگردیده است وخواهان تثبیت هوییت ملی خویش درکشور وزاگاه آبایی واجدادی خویش است. خواب فرار دادن ملیتهای گشن بیخ این سرزمین را بکلی ازسرت بیرون کن درغیرآن اگر بازهم خیلی به تشویش استی، لطفا هرچه زود تر نزد محترم داکتر صاحب برهان داور؛ مراجعه فرموده واز وی بخواهید که شما را به یکی از متخصصین بیماریهای روانی درشهرمالمو ویا لوند معرفی نمایند. درغیر آن آیندهء شمارا خیلی خطرناک می بینم.
    بازهم تهدید وهوشدار دیگری به امیرصاحب اسمعیل خان:
    تورن اسماعيل حق نلري په يوه اوبله بهانه دافغانستان ولايتونوته سفروکړي اوهلته دشمالي ټلوالي اوربانی دگوند طرحي ددولتی امکاناتونه په استفادې سره تبلېغ کړي .که داسی ده ، نوسرله اوس نه دټولوهغوکانديدانو پلويانوته چي هغوي هم په دولت کښي لوړي څوکۍ اومقامونه لري حق ورکړه سي چي دوي هم ورته سفرونه ولري او ورته تبليغات وکړي . دادی سرله اوسه ئي گورو چي درغلی ددولتی چارواکو اوهغو کسانو لخوا رواني دي چي ځان مجاهد اودولتي اصولواو قوانينوته ژمن بولي رواني دي ،مگر خپلو دغوسرغړونو ته دقانوني اوملي حرکت نوم ورکوي ، اصول دادي چي په هيڅ صورت ددولت وزير نه بايد داډول څرگندوني وکړي
    برگردان: تورن اسمعیل حق ندارد که به این ویا آن بهانه به ولایات افغانستان سفر کند، و با استفاده ازامکانات دولتی به نفع اتحاد شمال و تشریح برنامه های حزبی تنظیم ربانی، استفاده نماید؛ اگر چنین باشد، پس بعدازین تمام هواداران کاندیدهای ریاست جمهوری که آنها نیز در دولت صاحب مقامهای بلند می باشند باید حق داشته باشند که سفرهای مشابه را انجام دهند وتبلیغات مشابه را به نفع کاندیدهای موردنظر خویش براه بیاندازند، ازهمین حالا می بینیم که تقلب ازطرف مقامهای دولتی وآنانیکه که خودشانرا مجاهد و عناصر پایبند به قوانین واصول ومقررات دولتی میدانند شروع شده است ولی آنها تمام این حرکتهای خودسرانهء شانرا حرکتهای ملی وقانونی نامیده اند؛ اصول این است که به هیچ صورتی یک وزیر برحال در داخل کابینه نباید چنین اظهاراتی نماید.)
    تبصره:
    واقعا جناب عالی علی رغم نداشتن ادب واخلاق نوشتاری تان که برخاسته ازتربیهء خانواده گی شما ومیزان تحمل پذیری تان دربرابر یک مخالف سیاسی میکند بازهم گل گفته اید ودر سفته اید؛ اما بازهم پرسش اصلی بجای خودش باقی ماند که جناب عالی خود کی استید؟ ومیزان صلاحیتهای قانونی جناب عالی تا کدام اندازه است که با چنین طمطراق به مردم داخل یک کشور دیگر امر ونهی صادر می فرمائید؟
    درجملات بعدی اهسته آهسته میزان شدت خشم آقای حبیب الله غمخور مانند دیگر بخار فروکش میکند. لطفا به این جملات نرم ونصحیتگونهء ایشان توجه فرمائید:
    حقيقت دادی چي وزير بايد دوزارت کارونه په صداقت اوپاکولاسونوسرته ورسوی نه دا چي ښاغلي موږ ته نوی مشرتابه راپه گوته کوي . زموږ خلک وايي اسماعيل خان بايد کوښښوکړي چي په دفاع وزارت کي دخپلي رتبې سره سم ځان ته کار پيدا کړی
    (برگردان: حقیقت امر این است که یک وزیر درچارچوب دولت باید با صداقت وایمانداری کارهایش را انجام دهد، نه اینکه این شاغلی!!!!!!! برای ما یک رهبر را نشان بدهد؛ مردم ما میگویند: که اسمعیل خان باید کوشش کند که درچارچوب وزارت دفاع برای خود وظیفه ای را مطابق رتبه وسویه ای خودش دست وپا کند)
    تبصره: بح بح! خدا را شکر که درآخر حد اقل بخاطر طنز هم که شده است اولین کلمهء شاغلی را استعمال کردید. من میگویم که گل گفتید بخدا غمخور صاحب! اینکه امیرصاحب اسمعیل خان درمربوطات وزارت دفاع دنبال یک وظیفهء مناسب بگردند؛ واقعا خیلی مشورهء انسانی است. اما این را ننوشته اید که آیا علی رغم اینکه جناب عالی برمسلکی بودن وتانکیست بودنش هم اعتراف نموده اید چرا لازم ندیده اید که بنویسد که ایشان باید وزیر دفاع باشند؟
    چرا نمی نویسد که تا کنون که جناب حامد کرزی یک اجنت معلوم الحال سازمان استخباراتی پاکستان ویک انسان بیکفایتی چون عبدالرحیم وردک را بخاطر پشتون بودنش درکرسی وزارت دفاع نصب کرده بود آیا نمیشد که بعوض وی امیر اسمعیل خان را به پارلمان بحیث وزیر معرفی کند؟ آیا کفایت وکیاست و وطندوستی اسعمییل خان پائین تراز عبدالرحیم وردک بود؟
    واما دربارهء اینکه شخص محترم اسمعیل خان نیز باید درجستجوی وظیفه درچوکات آنوزارت باشد داستان خنده آور خودتان که اززبان یکی ازرفقای پرچمدار درشهرمالمو شنیده ام آنرا خدمت تان وخدمت دیگر خواننده گان عزیز نقل میکنم:
    راوی میگوید:
    روزی یک جوان پشتون که تازه ازمرحلهء جمنازیوم ( لیسه) درشهرمالمو فارغ گردیده به ادارهء محلی کار و انتگریشن ناحیهء (هیلی) شهرمالمو مراجعه میکند؛ او نظرش در دهلیز اداره؛ به غمخور صاحب میخورد که ایشان خیلی به سرعت ازیک دفتر بیرون و در دفتر دیگری داخل میشود؛ ورقها وکاغذها را خیلی به سرعت کاپی برداری میکند، جوان مذکور با تعجب به زبان پشتو از غمخور صاحب می پرسد:
    کاکا جانه! تاسو دلته چه شی کوی؟ کاکا جان شما اینجا چه میکنید؟
    غمخور صاحب با افتخار میگوید من اینجا کار میکنم، وبرای جوانانی مثل شما حاضرم کمک نمایم؛ آن جوان می پرسد که کاکاجان شما که پشتو صحبت میکنید و زبان سویدی را تاکنون یادنگرفته اید چطور شما به ما کمک میکنید؟
    غمخورصاحب درحالیکه بیجواب مانده است؛ خودش را ازمحل می کشد.
    خوب! این داستان فکر کنم ؛ چنان می فهماند که باید جناب حبیب الله غمخور قبل از امیرصاحب اسمیعیل خان درکشور سویدن برای خودشان درجستجوی یک کار آبرو مند شوند؛ وخودشانرا ازین مفتخوری وخیرات خوری نجات دهند که ازنظر علمی، خود بیکار بودن ونداشتن یک برنامه برای زنده گی باعث ایجاد امراض روحی وروانی میگردد.
    شما بخاطریکه خودتان را سالم نگهدارید دو راه پیش رو دارید:
    یا اینکه برای خودتان درهمان شهرمالمو یک کار ویک وظیفه ای درست پیدا کنید ویا اینکه کورسهای آموزش زبان سویدی را که نیمه تمام گذاشته اید دوباره ازسر بگیرید، زیرا من دریوتوب فلم شما را دیدم که حد اقل ادا نمودن یک جملهء استقبالیه بزبان سویدی بالای تان سنگینی میکند. محترم الحاج عبدالوکیل صاحبزاده به یکی ازرفقای پرچمی درآن شهرگفته است زمانیکه غمخورصاحب سویدنی صحبت میکند، تمام کودکان افغان بالایش میخندند؛ من نیزاین روایت را نظربه آنچه دریوتوب دیدیم تصدیق می نمایم.
    درجملات بعدی جناب محترم حبیب الله غمخور؛ بی ادبی وبی فرهنگ بودن خویش را دربارهء یکی ازتلویزیونهای رسمی وجهانی افغانستان که شبکهء جهانی آریانا می باشد چنین ابراز میدارند:
    په افغانستان کي همد اوس خلک وايي ،که په تورن اسماعيل خان پسي دومره خلگ ولاړ وي لکه چي دبيات تلوېزيون ددې غونډې په خبر کې وښودل، تورن صاحب پر يوازي سردخپلو پلويانو په مټ دهيواد امنيت ساتلاي سي . که په رښتياسره دومره پلويان لري ؟ نوولي ځان نه کانديدوی ،موږ داسي يوچاته اړتيا لرو چي دومره پلويان ولري . دامهمه نده چي تورن دی اوکه جنرال اويابزگر خو چي دداسي ځواک خاوند وي لکه چي دتورن صاحب لپاره چي خبر جوړ سوی وو
    برگردان: همین اکنون در افغانستان مردم میگویند که اگر اینقدر مردم هوادار تورن اسعمیل خان است آنچه که در خبرنامهءتلویزیون بیات آمده است که گویا تورن صاحب به تنهایی خود وبه بازوی هوادارانش امنیت کشوررا حفظ میکند؛ اگر از روی حقیت تورن صاحب اینقدر هوادار داشته باشد پس چرا خودش را بریاست جمهوری کاندید نمیکند؟ ما که به چنین شخص محبوبی ضرورت داریم؛ این مهم نیست که او تورن باشد؛ یا جنرال ویا هم دهفان؛ اگر واقعا این خبر درست باشد که تورن صاحب واقعا اینقدر نیروی مردمی را دارا می باشد.)
    تبصره: جناب آقای حبیب الله غمخور درکاربرد اصطلاح (تلویزیون بیات) نیز بی ادبی وبی فرهنگی ، عقب مانده گی قبیلوی ونفرت قومی شان را به نمایش گذاشته اند؛ هیچ نویسندهء مسلکی وبا ادب که ازکوچکترین مبادی خبرنگاری وروزنامه نگاری آگاهی داشته باشد نام یک رسانه را به شکل تحقیر آمیز آن بکار نمی برد، این درست است که تلویزیون جهانی آریانا مربوط آقای احسان الله بیات می باشد ولی درعرف ژورنالیزم؛ نام آن؛ نه تلویزیون بیات بلکه : شبکهء جهانی آریانا یاد میشود؛ حق این بود که جناب آقای حبیب الله غمخور بحیث یک نویسنده ویا بینندهء آن تلویزیون که روزانه بصورت مجانی ازبرنامه های رنگارنگ آن استفاده میکند لا اقل بخاطر رعایت ادب واخلاق اجتماعی؛ نام آن تلویزیون را آنچنانی که هست می بردند که پاس نمک ونیکی کارمندان ونظاقان وبرنامه سازان آن تلویزیون را ادا می نمودند. کاربرد همچو یک اصطلاح تحقیر آمیز علیه یک رسانهء داخلی عمق ناسپاسی وبی فرهنگی یک نویسندهء غیرمسلکی را به نمایش میگذارد. واما راجع به فرمایشات شان دربارهء محبوبیت امیرصاحب اسعمیل خان که جناب شان گفته اندکه ایشان به وجود همچو اشخاص ضرورت اشد دارند ولو حتی دهفان وبزگر هم باشد ایشان دروغ میگویند زیرا درجملات بعدی؛ خودشان این نظر قبلی شانرا نفی نموده اند لطفا بخوانید:
    دافغانانو دمنلو شرط دادی : چي يو افغان کانديد دپردو نوکراوپېژندل سوی اجنټ نه وي ، دپردوسره په معاملو کي بدنام نه وي ، رشوتخور ،په فساد ککړ ، دملي اوشخصی شتمنيوپه غصب تورن نه وي ، دموکراسۍ،دبيان اوعقيدې ازادي ،بشری عدالت ،دبشردحوقواعلاميې ،دماشوم او مور دنړيوال کنوانسيون اعلاميو، په افغانستان کي په هرنامه او بهانه دبېلتون غوښتنې سره مخالفت ،ملی يوالي ته ژمنتوب ،دښځواو ماشوم حقو ق ته درناوي ، دښځو اونارينه دگډ کار حق منل ، د قانون پلې کول او ملي گټوته ژمنتيائي له اساسي شرطونوڅخه شمېرل کېداي سي . نوکه اسماعيل خان دا ډول صفات لري بايد ژر تر ژره ځان کانديدکړي ، يا الله موږ به ټول دده شاته ودرېږ و
    (برگردان: شرطهای که افغانها بالای کاندید مورد نظر شان دارند اینها اند: که یک کاندید افغان؛ نوکر اجنبی واجنت بیگانه نباشد؛ بدنام معاملات پشت پرده با بیگانه ها نباشد؛ رشوتخور وغرق درفساد اداری نباشد متهم به غصب دارایی های عامه نباشد؛ باورمند به دموکراسی وآزادی بیان ؛ متعهد به عدالت اجتماعی؛ رعایت موازین حقوق بشر؛ اعلامیهء حقوق بشر؛ اعلامیهء حقوق حمایت طفل ومادر واعلامیه های کنوانسیونهای جهانی؛ مخالف هرنوع نعره های تجزیه طلبی؛ متعهد به مساوات جنسیتی درساحهء کار میان زن ومرد؛ متعهد به تطبیق قوانین نافذه؛ تعهد به منافع ملی ازجمله شرط های اساسی ملت افغان بشمار میروند؛ اگر اسمعیل خان این صفات را دارا می باشند باید هرچه زودتر خودشانرا کاندید نمایند؛ یالله ما پشت اش ایستاد استیم.)
    تبصره:
    جالا خواننده های عزیز خودقضاوت نمایند که آیا واقعا کلسترول خون جناب غمخور صاحب بالارفته است و یانه. درجملات بالایی حتی حاضر بود که بخاطر ایجاد ثبات وامنیت حتی یک دهفان را هم قبول نماید ولی چند جمله بعد تر شرط های ملت افغان!!!!!!!!!!؟ را نه بلکه شرطهای اساسی خودش را وضع می نماید. حال این را نیز فراموش کرده است که قبلا گفته است که درصورت معرفی نمودن کاندید طالبان وحزب اسلامی ؛ آنها بمراتب بیشتر ازجبههء اتحاد شمال رأی میاورند؛ ولی با این شرطنامه ها این پرسش بی پاسخ می ماند که آیا طالبان وحزب اسلامی وکاندیدهای مورد نظر شان شرط های اساسی جناب غمخورصاحب را مانند اعلامیهء جهاننی درمورد مساوات درساحهء کار میان مرد وزن را می پذیرند ویانه؟ بازهم توصیهء من به جناب شان این است که تا وقتیکه داکترصاحب برهان داور درشهرمالمو تشریف دارند هرچه زود خودتان را به معایتات پزشکی نزدشان برسانید. درغیر آن تا جای که اطلاع دارم دیگر دکتوران پشتون بخاطر تنگنظری های قبیلوی تان شدیدا ازشما نفرت دارند؛ ومراجعهء مستقیم نزد دکتوران سویدی نیز مستلزم داشتن یک ترجمان می باشد.
    درجملات بعدی جناب حبیب الله غمخور بخاطر نوشتن چندتا چرنامه اش درسایتهای اینترنتی ازکشور سویدن خودش را اختیار دار کل افغانستان میداند وخودش را مکلف به جابجایی افراد مجاهد وغیر مجاهد در دولت کرزی میداند. لطفا به این جمله توجه کنید:
    موږ نه پوهيږوچي نورنوڅنگه دغه تنظيم سالارو اوجنگسالار و ته په دولت کي ځاي پيدا کړو؟ .
    (برگردان:ما نمیدانیم که دیگر به چه اندازه در دستگاه دولتی برای اینقدر جنگ سالار وتنظیم سالا جا پیدا کنیم؟ )
    تبصره:
    والله قسم است که جناب غمخور صاحب ما ازصلاحیتهای قانونی تان در دولت کرزی تاکنون اطلاع نداشتیم؛ اما با این تاکید اخیر جناب عالی که گویا تاکنون شما عهده دار جابجایی جنگ سالارها وتنظیم سالارها در دستگاه دولت آقای کرزی ازسویدن بوده اید، ما تقریبا مطمئن شدیم که اشخاص وافرادی مانند: غلام اسحاق چکری وسمونموال عبدالنبی الهام استاد سابق تان در رشتهء راننده گی؛ امیرزی سنگین وغلام اسحاق چکری ازبرکت شما در دستگاه دولت کرزی جابجا گردیده اند.؛ وما تاکنون جناب عالی را مفتخور وسوسیال خور صدا می زدیم؛ ولی این حق ماست زیرا تاکنون هیچ سند ومدرکی که بتواند تاثیرات روحی ومعنوی شما را بالای شخخص رئیس جمهوری نشان دهد نخوانده ایم؛ بناء تا وقتیکه سند ارائه نکرده اید شما یک مفتخور ویک چرند نویس بیکار وبی روزگار تشریف دارید.
    بازهم خیال پلوهای آقای غمخور را با این جملات شان بخوانیم که چه می فرمایند:
    او چي دا سبا دملي ارادې پر بنياد دولت جوړ سي ، ډير ښاغلي به ترخپلو بهرنيو دوستانو په ايران اوپاکستان کي ځانونه ورسوي اوځني به ئې نوروهيوادوته چيرته چي ددوي په خبره د کمونستانودلاسه مهاجر سوی وه دوباره ولاړ سي . اسماعيل خان دې پدې ډاډه وی چي دايوهم دده سره غروته نه پورته کيږي اودا هم موږ ته معلومه ده چي نورخپله اسماعيل خان هم غروته دجهادلپاره چي هرڅوک پردې هيواد يرغل وکړي نه پورته کيږي ،هغه يو وخت اوزمان وو، بې شمېره ډالر ،ريال ،فونډ ،مارک ،وسلې اوپيسې وې چي درېگن خبره چې دې جگړې ته ئې جهادنوم ورکړئ وو، کنه همدا ډول جگړه وه لکه اوس چې ئې طالبان اواسلامي گوند داسماعيل خان اودده دنوروملگروپه وړاندي چي دولتي واک ئې پلاس کښي اوملت ترې نارازه دي سرته رسوي
    برگردان بفارسی: اگر فردا براساس یک ارادهء ملی؛ دولتی بمیان آید؛ بسیاری ازآقایون نزد دوستان خارجی شان به ایران وپاکستان خودرا میرسانند؛ وبعضی ها به کشورهایکه به قول خودشان قبلا ازدست کمونیستها مهاجر شده اند دوباره میروند؛ اسمعیل خان به این باید مطمئن باشد باوی کسی به کوه ها بالا نمیشوند؛ واین نیز برای هرکسی معلوم وهویدا است که دیگر برای خود اسمعیل خان نیز حوصلهء کوه بالاشدن وجهاد درمقابل قوای اشغالگر نمانده است، گذشته گذشت زو مکن یاد که دالرهای بی حساب، ریالهای بی حساب ؛ فوند؟؟؟؟ً!! (پوند) بی حساب، مارک بی حساب؛ سلاح وپولهای بی اندازه بود که به قول ریگن که نام آن جنگ را جهاد گذاشته بود؛ درغیر آن، آن جنگها نیز مانند همین جنگی است که آنرا طالبان وحزب اسلامی پیش می برند و بخاطریکه اسمعیل خان ورفقایش قدرت دولتی را درانحصار درآورده اند وملت ازآنها ناراض است طالبان وحزب اسلامی با ایشان میجنگند .
    تبصره:
    درینجا جناب غمخور صاحب خواسته اند، به نحوی منافقت خویش را پنهان نمایند ویک گروب را علیه دیگری تحریک نمایند ولی موفق نمیشوند؛ اولا اینکه جنگ گذشته دربرابر رژیم منحوس تره کی وامین، خصوصا قیام تاریخی مردم هرات دربیست وچهارم حوت 1357 خورشیدی،بخاطر این نبود که هراتی ها خواهان مشارکت در دولت تره کی وامین بودند. بلکه هراتی ها بخاطری قیام نمودند وقوتهای مسلح دولتی رژیم وقت بخاطری درکنار مردم قرار گرفتند که رژیم خلقی شما به مقدسات مردم توهین میکرد، مکاتب دخترانه وپسرانهء آنزمان به مرکز آموزش هنر رقص وموسیقی تبدیل شده بود وروزانه باید شاگردان مکاتب به عوض درس وتعلیم به مارشهای عظیم وانقلابی شرکت میکردند یا به کارهای جبری ساختمانی ویاهم به آموزش رقص وپایکوبی می پرداختند؛ مثل اینکه جناب عالی واقعا آن زمان حاکمیت منحوس رفقای تانرا فراموش کرده اید، هرچند میدانم که جناب عالی درسویدن همراه با خانم تان عقیم ونازا تشریف دارید؛ وتاکنون ازنعمت داشتن اولاد دختر ویا پسر محروم مانده اید وباخانم محترمهء تان تنها زنده گی میکنید ولی برای یک لحظه فرض بفرمائید و باخودتان وجدانا وایمانا فکر کنید که اگر روزی دخترجوان تان دریک ولایتی چون هرات نا وقتهای شب در تاریکی ازمکتب بازگردد، وزمانی که مادر وپدرش از وی بپرسد که دخترم! چرا اینقدر دیر آمدی؟ واو درجواب بگوید که منشی سازمان مکتب ما من وچند دختر زیبای دیگر را بخاطر آماده گی به یک کنسرت عمومی امرکرده بود تا بایک گروب هنری مشتمل ازاستادان آواز ورقص تمرین نمائیم ؛ آنها اجازهء بیرون آمدن را بما نمیدادند وتا حال مشغول تمرین بودیم؛ شما که لاف وغیرت اسلامیت وافغانیت تان حالا که گوش خلایق را کرده است باشنیدن این اظهارات دختر جوان تان چه نوع واکنشی باید نشان دهید؟
    جناب محترم غمخورصاحب!
    فرق میان جنگ کنونی طالبان وحزب گلبدین با آن قیام مردمی دربرابر رژیم منحوس شما وبعد جنگ وجهاد مجاهدین باشوروی ها اززمین تا آسمان است، درآنوقتی که دربرابر رژیم منحوس شما مردم هرات قیام کردند، وحاصل آن قیام ظهور شخصیتهای چون: اسمعیل خان ومسعود وذبیح الله و بصیر خالد وملانقیب وطارق لغمان گردید؛ نه ریگن وجود داشت ونه هم از پولها ومارکها ودالرهای امریکایی خبری بود، مردم بخاطر عزت وآبروی شان دربرابر رفقای شما قیام کردند؛ ومیخواستند تا استان قندهار پیش بروند، ولی ترفند رفقای خلقی تان که بارنخست پرچمهای سبز اسلام را مزین باشعارهای اسلامی برسرتانکهای شان بلند کرده بودند ومدعی بودند که آنها نیز ازقندهار به غرض تسلیم شدن به مجاهدین هرات وارد شهر میشوند کارگر افتاد؛ زیرا بعدا همان قوای جدید برضد قیام کننده گان قرار گرفتند ومحترم شهنواز تنی که دررأس آن عملیات بود جوی های خون را براه انداخت، فکر میکنید که آیا آن حوادث غمبار با این تحلیل های کودکانه واحمقانهء شما از حافظهء تاریخ پاک میشود؟
    ازجانب دیگر فرموده اید که طالبان بخاطری دربرابر دولت کرزی می جنگند که جنگ سالارها درآن داخل شده اند درحالیکه برخلاف ادعای جناب عالی طالبان وحزب اسلامی مدعی اند که آنها بخاطر بیرون راندن قوای خارجی واستقرار نظام صد درصد اسلامی میجنگند که درآن نظام برای اشخاصی مثل شما با این ظاهر وقیافه ایکه دارید جایی وجود ندارد حز اینکه خودتان را مانند دیگر همقطاران تان بار دیگر بنام ملا وطالب داخل نمائید وجنایت بیافرینید
    این بخش دیگری از اعتراف تان نیز قابل مکث است:
    که نړيواله ټوله ددوساعتولپاره کنج ته سی اودملت لخواددوي سره دعادلانه حساب ننداره وکړی پدې موږ ټولوافغان باوری يوچي په هغه شېبه به ددې دولت دوړي تر آسمانوپورته سی
    برگردان: اگر قوای بین المللی برای دوساعت خودرا به کناری بکشد، آنگاه محاسبهء عادلانهء ملت را خواهید دید با اینها خواهید دید؛ به این ما باور داریم آن لحظه دور نخواهد بود که دود این دولت پوشالی به اسمانها بلند شود.
    تبصره:
    چرا آقای غمخور! مگر دریک محاسبهء عادلانه یک ملت متمدن بایک گروه که بزعم شما دراقلیت قرار دارد چرا دود یک دولت به آسمانها بلند شود؟
    چه ضرورتی به بلند شدن دود به آسمانها وجود دارد؟ مگر آن ملتی که شما از آنها نماینده گی میکنید وحشی های جنگلهای آمازون استند؟ بازهم نشود که تنها عقده های شخصی تان را ملت بنامید؟ اگر چنین باشد شما برحق استید زیرا دیگر نویسنده گان فاشیست هم قماش شما نیز خودشانرا ملت حساب میکنند. درحالیکه ملت حقیقی و واقعی در داخل کشور تشریف دارد، نه در اداره های کمکهای خیریهء سوسیال شهرمالمو.
    جناب آقای حبیب الله غمخور درجملات بعدی به محترم امیرصاحب اسعمیل خان درس ادب واخلاق میدهند؛ اما ای کاش که خودشان قبل از ایشان جلوه های از ادب واخلاق را درین هزیان نامه مراعات میکردند بهرترتیب هرچه باشد آنرا میخوانیم:
    داسماعیل خان داخبري چي وايي : (( توپ و تانک ما را جمع کردند و مثل آشغال در یکجا سر هم ریختند و به عوض آن دختر آلمانی آوردند، دختر فرانسوی آوردند، دختر هالندی آوردند، دختر امریکایی را مسلح کردند، عسکر سفید پوست اروپایی آوردند، عسکر سیاه پوست افریقایی آوردند و فکر کردند که در اینجا امنیت آورده می توانند، اما نتوانستند.)) دهغوعسکرواوټول پرسونل لپاره توهين دی کوم چې ددوي دهيوادودولتي چارواکولخوا دلته رالېږل سوی دي .داسماعيل خان له ادبی چبوکاټ وتلوڅرگندونو نه نړيوالوته دافغانانو په وړاندي داسي تصور پيدا کيږي چي افغانان داسي په سپکو الفاظو زموږ نه يادونه کوي . پداسي حال کښي چي موږ افغانان داډول څرگندونې دافغان ولس داخلاقو او عاداتو بيلگه نسوبللاي اونه ئي دافغان په استازيتوب ددي ډول خبرو پخلی اوننگه کوو
    برگردان: این سخنان اسعمیل خان که میگوید: توپ وتانگ مارا جمع کردند ومثل آشغال دریکجا سرهم ریختند وبه عوض آن دختر آلمانی آوردند، دختر فرانسوی آوردند؛ دختر هالندی آوردند؛ دختر امریکایی را مسلح کردند؛ عسکر سفید پوست اروپایی آوردند؛ عسکر سیاه پوست افریقایی آوردند، وفکر کردند دراینجا امنیت آورده میتوانند اما نتوانستند،
    این سخنان اسمعیل خان توهین آشکار به پرسونل کشورهای مذکور می باشد که دولتهای آنکشورها عساکر شان را به این کشور میفرستند، این سخنان خارج از چوکات ادب واخلاق اسعمیل خان؛ درسطح جهانی این تصورمنفی را دربارهء افغانها ایجاد میکند که گویا افغانها عساکر ما را به الفاظ خیلی توهین آمیز یاد میکنند، درحالیکه ما افغانها همچو اظهارات را نمونه ای از اخلاق وکرکتر اجتماعی خویش نمیدانیم؛ ونه هم همچو سخنان را به نماینده گی ازملت افغان مورد تائید وحمایت پشتیبانی خویش قرار میدهیم
    تبصره: واقعا شما راست گفته اید؛ شخص جناب عالی نظر به کاربرد عبارات توهین آمیز وتحقیر آمیز حتی دربرابر یک هموطن خود تان میتوانید نمونهء بارز یک اخلاق افغانی باشید؛ ازسیاق کلام مبارک شما چنان درک کردم که اخلاق افغانی این است که هموطنان خویش را بخاطر اختلافات قومی وایتنکی هرقدر تحقیر وتوهین میکنید راه بروی تان باز است ولی هرگز دربرابر عساکرخارجی چنین گستاخی وبی ادبی صورت نگیرد. بقول ایرانی ها میگویم دست تان درد نکند؛ ولی متوجه باشید که خودتان نیز بحیث یکی ازنمکخوران سابق شوروی سابق اکنون به نماینده گی ازملت خودتان دربرابر شوروی آن زمان جفا میکنید والفاظ زشت وناشایستی را ازمکتب گلبدین به عاریت میگیرید وعلیه آنها استفاده میکنید. همان شوروی سابقی که درآنجا تحصیل کرده اید، وچشمان تانرا به مظاهر تمدن باز ساخته است.
    دربرابر این تناقض گویی منطقی تان نیز نمیتوانم خاموش بمانم:
    که دوي دمجاهدينواستازيتوب کولاي نو يو دبل پرخلاف به نه جنگېدلاي . دوي د مرحوم نجيب الله اردو اوپوځی ځواک له منځه يو وړ اوپدې کار سره ئي پاکستاني جنرالان اوايراني اخوندان خوشحاله کړل .داکسان چي ځانونه تل مجاهدين بولي اودمجاهدپرنوم سوداگري کوي،دوي ټول مجاهدين بدنام کړي .
    اصلي مجاهد ورک دی اونه دهغه پوښتنه څوک کوی ،هغوي غريب اودربدره دی ،مگردمجاهددنوم ټېکداران په ډالرو کي لوبي اومستۍ کوي .
    برگردان: اگر اینها ازمجاهدین نماینده گی می کردند، پس چرا نباید دربرابر همدیگر میجنگیدند، اینها ارتش ونیروی نظامی مرحوم نجیب الله را ازبین بردند، وبا این کارشان دل جنرالان پاکستانی وآخوندهای ایرانی را شاد کردند؛ اینهایکه حالا خودشان را همیشه مجاهدین می دانند وبرسرنام مجاهدین تجارت میکنند، اینها نام همهء مجاهدین را بدنام کرده اند، مجاهد اصلی گم است؛ وهیچکسی پرسان آن غریب وپیچاره ودربدر اند اما زیر نام مجاهدین تیکه دارها با دالر بازی ومستی میکنند)
    تبصره:
    شما را خداوند خیر بدهد آقای غمخور که لا اقل در دیار سویدن بعدازاینقدر لاطائلات نویسی ها وتناقض گویی ها یکبار دیگر مجاهد حقیقی را بما تعریف کردید؛ دست تان درد نکند، اما جناب عالی با این همه نیات نیک وبظاهر خیرخواهانهء تان چگونه دربارهء ارتش غیر مجاهد داکتر نجیب الله نیز حسرت خورده اید، وبارتمام گناهان را بدوش اختلافات مجاهدین انداخته اید؟ اینکه مجاهدین عامل فروپاشی ارتش مرحوم نجیب الله شما گردیده باشد این را تاریخ باشما قبول ندارد. زیرا درزمان داکتر نجیب الله چیزی بنام ارتش ملی وجود نداشت؛ چارچوکات آرتش سالها قبل از ورود مجاهدین ازبین رفته بود وتنها اسکلیتها باقی مانده بود؛ ارتشی که بعداز کودتای سردار داوود؛ وبعدا کودتای رفقای حزبی شما بارها دست به کودتا زده باشد وهر رژیم حزبی افراد واشخاص مورد نظر خودش را بالا وپائین کرده وعناصر مخالف خویش را سربه نیست کرده باشد آن ارتش درهمان زمانها بسوی فروپاشی واضحملال رفته بود؛ درزمان جنرال نجیب الله احمدزی؛ ارتش ملی شما به ملیشه های قومی تبدیل گردیده بود ویکی از دلایل کودتای شهنواز تنی رفیق ارجمند شما دربرابر نجیب یکی هم این مسأله بود که جنرال نجیب الله ملیشه های قومی را نسبت به نیروی ارتش وزارت دفاع ترجیح میداد، اگر بار دیگر رفیق سیدمحمد گلاب زوی به شهرمالمو تشریف آورد لطفا درین باره ؛ معلومات تانرا تکمیل نمایئد. ولی قبل ازآن میتوانید بارفیق صالح محمد زیر ی بخاطر معلومات مزید تان دربارهء ارتش ونقش ارتش در رژیم داکتر نجیب الله تماس بگیرید.
    درآخر جناب حبیب الله غمخور به شکل آمرانه تقاضای جدی خویش را اینطور مطرح می سازند:
    موږ دښاغلی کرزی نه په جدې بڼه غوښتنه لروچي دخپلو وزيرانو لپاره دصلاحيت حدود وټاکي . وزير ،وزيردئ ، دلته بل لقب نه ځايږي نه دجهادي مشر اونه هم بل کوم نوم . اوس نه جهادیان شته اونه ئي مشران څوک منلاي سي .که دجهاد خبره وي نو طالبان اودحزب اسلامي لښکري وايي چي موږ اساسی جهاد کوو. اوتورن صاحب بيا هغوي مجاهدين به بلکي تروريستان او دپردونوکران اود اسلام دښمنان بولي
    (برگردان: ما از آقای کرزی؛ به شکل جدی میخواهیم که دربارهء حدود وصلاحیتهای وزرای کابیه اش خطوط قرمز بکشد، یک وزیر باید وزیر باشد، اینجا دیگر هیچ لقب دیگری گنجایش ندارد؛ حالا نه جهادی ها وجود دارد ونه هم چیزی بنام جهاد وجود دارد، ونه هم کسی را بنام رهبران جهادی کسی قبول دارد، اگر مسالهء جهاد درمیان باشد، پس طالبان وحزب اسلامی هم ادعا دارند که ما جهاد اساسی میکنیم؛ و تورن صاحب ورفقایش آنها را مجاهد نه بلکه تروریستان ونوکران اجنبی ودشمنان اسلام میخوانند)
    تبصره: اینکه حزب اسلامی وطالبان مدعی اند که آنها جهاد اساسی را می نمایند، این را همه شنیده اند ولی مهم موقف شما است که آیا جناب عالی نیز موافق با ادعاهای طالبان وحزب اسلامی استید ویانه؟ موضعگیریهای تند تان ودشنامها وبداخلاقی ها وبی فرهنگی های تان را دربرابر اسمعیل خان واحمد ضیا مسعود ودیگر مجاهدان را خواندیم ودانستیم اما موضعگیری جناب عالی چرا درقسمت طالبان وحزب اسلامی مغشوش است؟ گاه به نعل میزنید وگاهی به میخ. آیا این صفت یک روشنفکر آزاد اندیش است؟ آیاکسیکه بیش از ده سال دریک کشور پیشرفته ایی چون سویدن زنده گی کرده باشد، دربرابر گروه های مختلف سیاسی اینچنین موضعگیرهای متزلزل وکجدار ومریز میداشته باشد؟
    باهمه حال درآخر خدمت آن سرور گرامی عرض میکنم که اینجانب بعدازین لاطائلات نویسی ها تان را بی پاسخ نمی مانم. وخوش دارم که ازبرکت لاطایلات نویسی های شما درفن ترجمهء زبانهای فارسی وپشتو تمرینهایم هرچه بیشتر تقویت میگردد وازجانب دیگر نظر به راپورهای واصله ازشهرمالمو؛ من مطمئن استم که شما درآن شهر روزانه صد بار سایت کابل پرس را بازمیکنید وصرف مقالات مرا میخوانید خصوصا آن مقالاتی که درآن نامی ازشما رفته باشد؛ من این مطلب را ازقول محترم .... هوتک روایت می کنم که به یکی ازرفقای پرچمدار گفته است غمخور صاحب بعدازخواندن هرمقالهء پرویز بهمن به مدت یک هفته ویا بیشترازآن به بستر بیماری میرود وباهیچ کسی ملاقات نمیکند وتیلفونها را نیز با عصبانیت پاسخ میگوید لذا لازم دیدم که خدمت جنابعالی عرض برسانم که بنده بعدازین شما را همیشه گوشمالی میدهم تا به اصل تان رجوع کنید وپای تانرا ازگلیم تان فراتر نگذارید.
    پایان


    واکنش بی طرفها به  بعضی خلقی ها و پرچمی های پیشین Watanwall10_small-5-9cda8
    از راست بطرف چپ هریک: محمد آقا کوچی مشهور به منشی چانته؛ سمونوال عبدالنبی الهام قوماندان فعلی پولیس دراستان هلمند وزنده یاد محمد هاشم وطنوال (عکس ازسایت ولس غگ)
    آقای سمونوال عبدالنبی الهام قبلا درشهرمالمو، رانندهء تاکسی بود. اوچندسال قبل مسؤولیت رهنمایی حبیب الله غمخوررا دررشتهء راننده گی بعهده داشت. آقای الهام نیز ازاستان اورزگان افغانستان می باشد که پشتونهای شهری شده مربوط طبقات بالایی لوی قندهار اورا درجملهء مردمان صحرایی و نامتمدن حساب میکنند. آن عده از خلقی های که در اروپا بیکار ومفتخور باقی مانده بودند ویا هم دارای شغلهای پائین بودند بعدازبقدرت رسیدن کرزی، به مقام ریاست جمهوری بخاطر حمیت پشتونوالی دور اورا گرفته اند ومیخواهند، درهمکاری باطالبان وافغان ملتی ها زمینهء ایجاد یک حاکمیت تگ قومی دیکتاتورمابانه را درافغانستان مساعد سازند. اما اختلافات قبیلوی، وانتقامگیریهای شخصی درمیان پشتونها سابقهء دیرینه دارد، درسال 2011 زنده یاد محمدهاشم وطنوال بخاطر انتقامگیریهای قبیلوی میان پشتونی ازطرف طالبان به قتل رسید



    واکنش بی طرفها به  بعضی خلقی ها و پرچمی های پیشین Goshai_az_masrofiat-063bb

    بح بح بح ! به این میگویند مصروفیت و کار وعرق ریزی شباروزی!!!!!!؟، پرسش این است که با چنین خم وچم نمودن ها ومغازله ها وچاپلوسی ها به یک مامور پایین رتبهء شهرداری مالمو، چقدر میزان بیکاری درآن شهر کاهش میابد وچه تعداد ازمردم بیکارافاغنهء آن شهرصاحب کار ومصروفیت میشوند؟ وازحالت مفتخوری وسوسیال خوری بیرون میشوند و درصف مالیه دهنده گان آنکشور قرارمیگیرند. وچقدر خود آقای غمخور با این نمایشات تهوع آورد؛ از مفتخوری وسوسیالخوری نجات یافته است؟.
    واکنش بی طرفها به  بعضی خلقی ها و پرچمی های پیشین Ghamkhor_mamond-9c25f
    یک بیکار سوسیالخور به یک مفتخور فراری دیگر تقدیر نامه اهدا میکند،


    اين مطلب آخرين بار توسط admin در السبت 17 نوفمبر 2012 - 5:57 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست السبت 17 نوفمبر 2012 - 2:22  admin

    آدمهای مثل سرلچ مرادی و غمخوار را به دیورند ، لر و بر ، و پیشرفت مالداری در افغانستان چه غرض؟
    خود تانرا در قریه کسی جای نمیدهد منتظر اسپ خانه ملک هستین!


    دربخش قبلی تا آنجا رسیدیم که ثابت کنیم که آقای حبیب الله غمخور علی رغم تظاهرشان به اندیشه های مترقی وسوسیالیزم علمی، بازهم یک فاشیست برتری جوی منحط وقبیلوی تشریف دارند، ایشان باوجودیکه سالها دراتحاد شوروی سابق درس خوانده اند ولی نگاه شان نسبت به ملیتهای بومی افغانستان خصوصا پنجشیریها وهزاره ها وازبیک ها همان نگاه تحقیر آمیز حاکمان مستبد پشتون در اوایل قرن بیست میلادی می باشد که برای تحقیر وتوهین این ملیتهای بومی واصیل وستمدیده همیشه از القابی چون: کلینرها؛ دریورها؛ سقاوها؛ پنچرمین ها وجوالی ها استفاده می نمودند وحالا جناب آقای غمخور نیزبحیث میراث دار اصیل آن فرهنگ منحط قبیلوی ازهمان ادبیات استفاده نموده و ازهمان طرزفکر برتری جویانه برخوردارمی باشند. ایشان با استعمال صفت کلینرها تقزیبا مافی الضمیر خویش را آشکار نمودند که اصلا ازکوچهء ادبیات سوسیالیزم مترقی هم گذر نکرده اند؛ ایشان ثابت کردند که حتی ازدواج شان بایک همسر شیعه مذهب وقزلباش نیز نتوانسته است که ایشان را به شاهراهء آدمیت وانسانیت سوق دهد، ایشان نشان دادند که هنوزهم درهمان روستاهای عقب ماندهء ارزگان درسالهای پنجاه وشصت میلادی زنده گی میکنند، وهنوز هم بصورت عملی وواقعی وارد دنیای متمدن کشور سویدن نشده اند تا بدانند که تمام انسانها باهم برابرند وهرنوع برتری طلبی نژادی وقبیلوی درعصرحاضر مردود می باشد، ایشان ثابت نمودند که باوجودیکه جسما درسویدن زنده گی دارند و دریک شبانه روز سه کیلو مواد غایطهء خویش را درتشنابهای مدرن شهرمالمو خالی میکنند ولی روحن درهمان سالهای سلطنت ظاهرشاهی درروستاه های اروزگان تشریف دارند. اما درین مبحث بازهم ازخلال جملات وعبارات خود ایشان موارد توهین وتحقیر را نسبت به یکی ازفرماندهان جمعیت اسلامی بیرون می کشم؛ وثابت میکنم که آیا نفرت ایشان ازاسمعیل خان صرف بخاطر اختلافات سیاسی است ویا اینکه ریشه درهمان نگاه پست قومگرایانهء شان دارد.
    ولی مقدمتا خدمت خواننده گان عزیز باید عرض نمایم که من طوریکه دربخش نخست نیز عرض نموده ام ؛ بهیچ صورتی مدافع طرح آقای اسمعیل خان نیستم؛ وحتی برعکس؛ من به عوض تشکیل شورای قوماندان جهادی؛ طرح دیگری دارم که به عوض تشکیل شورای قوماندان جهادی، باید یک ارتش منظم نظامی که خصلت دفاعی داشته باشد نه تعرضی بوجود آید. این ارتش منظم دفاعی براساس دکتورین دفاع ازحیثیت ، هستی وشرف وآبروی مردمان غیر پشتون وپشتونهای غیر فاشیست دربرابر هژمونیزم پشتونی و حامیان این هژمونیزم یعنی پاکستان که بخاطر دستیبابی به عمق استراتیژیک درین کشور جنرالها وسیاستمداران آنکشور در اسلام آباد وکراچی ولاهور وپشاور، شب و روز خواب را برخویش حرام ساخته اند، بوجود آید. ازنظر شکل وماهیت این ارتش مانند سپاه پاسداران ایران ویا همان سپاهیان انقلاب زمان زنده یاد ببرک کارمل باشد، این ارتش جدا ازتشکیلات وزارت دفاع ودخله باید بوجود آید که ازنظر ترکیب قومی متشکل ازسه ملیت بزرگ ازبیک وتاجیک وهزاره وآن عده ازپشتونهای باوجدانی که غیر فاشیست تشریف دارند باشد.؛ آنعده ازپشتونهای که افغانستان کنونی را خانهء همهء ملیتهای گشن بیخ این میهن میدانند، ونگاه های تحقیر آمیز نسبت به هیچ یک از اقوام وملیتهای ساکن کشور ندارند ومخالفت شدید خویش را نسبت به طراحان برنامه های سقاوی دوم علنا ابراز میدارند واز آن با صداقت وصراحت اعلان برائت می نمایند درین ارتش سهیم گردند؛ چنین ارتش باید هرچه زودتر تشکیل گردد؛ صاحب منصبان نظامی؛ قوماندانان سابق جهادی، جوانان با انرژی وباهدف خصوصا مربوط این سه ملیت بزرگ باید ارتش منظم خویش را تشکیل دهند وبدون اینکه نگاه تحقیرآمیزی به پشتونها داشته باشند؛ برای دفاع از هستی خویش ونسلهای آیندهء خویش باید دست بکار شوند، در کشوریکه درطول سه قرن حاکمیت تگ قومی بحیث باشنده گان دست دو زیست نموده اند وزبان وفرهنگ وتاریخ شان به تاراج رفته است وحالا نیز بیش ازهرزمان دیگری درمعرض نابودی دسته جمعی قرار دارند ، هرروزی که میگذرد جنرالهای پاکستانی وحکام عرب علیه آنها دندانخواهی میکنند وخواهان گرفتن انتقام خون نظامی های طالب درسمت شمال ازباشنده گان غیرنظامی خراسان زمین می باشند هرروز برنامه سازی میکنند ، اگر چنین تهدیدها را کسی دست کم میگیرد یا احمق است ویاهم جنایت کار. این سه ملیت بزرگ اکنون ازهرطرف زیرتهدید ودرمعرض نابودی قرار دارند. این سه ملیت بزرگ باید آماده گی های لازم خویش را بعداز دوهزاره وچهارده بگیرند. زیرا اگر چنین ارتش منظم بوجود نیاید؛ نیروهای برتری طلب پشتون درهمدستی با قبایل پاکستانی به بهانهء ایجاد لوی افغانستان بار دیگر خواهان اشغال خراسان زمین وتطبیق برنامه های سقاوی دوم ازهمین لحظه دست بکار شده اند. این فاشیستهای قبیلوی آنطوریکه از نوشته های آقای حبیب الله غمخور هم معلوم میشود، شباهت تام به گله های سگ دارند، در ابتدا باخودشان بنامهای جهادی وغیر جهادی وطالبی ودیوبندی وخلقی و گلبدینی و نجیبی وقبایل آنطرف مرز واینطرف مرز؛ خوب میجنگند؛ ولی بعدا همه باهم دست دوستی داده وبرای قلع وقمع نمودن ملیتهای غیر پشتون یکی میشوند. بعدازین مقدمهء کوتاه حالا برمیگردم به درفشانی محترم حبیب الله غمخور دربارهء اسمعیل خان:
    ایشان درآن توهین نامهء شان چنین می نگارند:
    داد ښاغلي کرزي تير وتنه ده چي پرخپل سر خلکوته لقبونه ورکوی اودهغو په څنگ کښي ئې تورن صاحب ته هم چي دجميعت دتنظيم يوله عادی قوماندانانوڅخه وود جهادي رهبر لقب ورکړ په همدې دجميعت پهتنظيم کښي نورډير غښتلي قوماندانان وه چې په رښتيسائي دوطن دنجات لپاره جهاد کاوه خودهغوي نوم نه دوي اونه کرزی صاحب اخلي ،يوازي معلم عطا او تورن اسماعيل دميدان قهرمانان دي . سره لدې چي ملت دهغه دپخوانيو کړنوپر بنياد دغو قوماندا نانو ته داډول لقبونوسره سخت مخالفت څرگند کړی ،مگر متاسفانه ددولتي چارواکو په هدايت اوغوښتنه دوي دجهادي مشرانوپه نوم معرفي کيږي
    برگردان بفارسی: این یک خطا واشتباه آقای کرزی است که خودسرانه برای هرکی که دلش خواست القاب ارزانی میکند، که درمیان یکی ازین اشخاص یکی هم تورن صاحب است که صرف یک قوماندان عادی تنظیم جمعیت بود و حالا به او لقب یکی ازرهبران جهادی را ارزانی نموده است؛ درغیر آن درخود همین سازمان جمعیت اسلامی بهترین فرماندهانی بوده اند که واقعا برای نجات افغانستان جهاد نموده اند ولی اکنون کسی به شمول کرزی صاحب نامی از آنها نمیگیرد؛ تنها معلم عطا وتورن اسمعیل استند که حالا بحیث قهرمانان وارد میدان گردیده اند؛ باوجودیکه ملت!!!!!؟ بخاطر عملکردهای گذشتهء این قوماندانها از دادن چنین لقب های بلند مخالفت شدید خویش را نشان داده اند؛ ولی متاسفانه براساس دستور مقامات دولتی این اشخاص بحیث رهبران جهادی معرفی گردیده اند)
    تبصره:
    حالا ازین مفتخور خلقی بی مسلک که ازپول مالیه دهنده گان سویدنی شکمش درحال ترکیدن است وکلسترول خونش نیز بالا رفته است اگر پرسیده شود که شما بکدام حق مسلکی حاضر شده اید که یک صاحبمنصب مسلکی را تنزیل رتبه می نمائید واز روی تحقیر وتوهین یک استرجنرال را از رتبهء استرجنرالی تا سطح تورن پائین می آورید. آیا جناب عالی کارشناس مسایل نظامی استید؟
    آیا درطول این ده سال اقامت ومفتخوری وخیرات خوری در دسترخوان غرب؛ حد اقل فرهنگ مخالفت را از احزاب سویدنی یاد نگرفته اید؟ برای یک لحظه اگر با شما بپذیرم که اسمعیل خان یک فرمانده جهادی یا به قول شما جنگ سالار است ومستحق هیچ لقب اعزازی نیست ولی کسیکه مانند جنابعالی نکتایی به گردن دارد وعکس ها وفوتوهایش را حق وناحق درسایتهای انترنتی نشرمیکند ومدعی روشنفکری واخلاق وکرکتر دموکراسی است اینقدر پست وبداخلاق وعقده مند است که حتی از ذکر رتبهء نظامی آن هم خود داری میکند؟ بیائید که همین دنیای اینترنت وسایت های مختلفی چون: دعوت ولر وبر وکابل پرس وغیره را برای یک لحظه یک کشور واحد تصورکنید که هم شما وهم من وهم اسمعیل خان وهوادارانش درآن زنده گی میکنیم وهیچ نیروی خارجی ما وشما را دیکته نمیکند که دربرابر یکدیگر از کدام نوع اخلاق گفتاری ونوشتاری کاربگیریم؛ بلکه هرکسی باید میزان اخلاق وادب خویش را خود به نمایش بگذارد؛ چه فکر میکنید استعمال این کلمات ازطرف شما به آدرس یک هموطن مخالف تان چقدر فرهنگ دموکراسی را توسط جنابعالی تمثیل میکند؟ چقدر این نوشتهء شما موازی با اخلاق اجتماعی بوده وچقدر مودبانه واخلاقی است؟
    چقدر این اخلاق وتربیهء شما در ذهن یک خواننده خصوصا یک خوانندهء هراتی تاثیرگذار بوده واورا اگر دربارهء اسمعیل خان مذبذب باشد به این امر قانع بسازد که شما ولو اگر خلقی هم تشریف دارید بازهم استدلال شما بخاطر اخلافی که ازخود نسبت به مخالف تان نشان داده اید قابل قبول است؟
    فرق میان خودت که درظاهر امر دعوای روشنفکری وباسواد بودن داری با یک پای لوچ صحرایی که از زادگاهت دیراووت ویا ازهلمند وفراه؛ زیر پرچم قوماندان امان الله با اسمعیل خان جنگیده باشد چیست؟
    دوم اینکه آن ملتی که بخاطر دادن القاب رهبرجهادی وقهرمان وغیره به اشخاصی چون آقای اسمعیل خان ابراز مخالفت کرده است کدام ملت است؟ همان ملتی که مانند خودت درسویدن مصروف خیرات خوری ومفتخوری است ویا مانند کسانی دیگری چون امیرزی سنگین وغلام اسحاق چکری که زنها واولادهایشانرا علی رغم معاشات دالری وامتیازات دولتی در رژیم کرزی، مطابق قانون دولت سویدن رسما طلاق داده اند وخودشان را از نظر قانونی ازغم اعاشه واباطهء اولادهایشان بیغم ساخته اند وهمه را به گردن مقامات سویدی انداخته اند وخود درکابل مصروف خرمستی وحرامخوری می باشند؟ لطفا ازمیان همقطاران مفتخور سابقه وحالیهء تان این افغان باغیرت وباناموس!!!!!!!!!؟؟ واین ملت را بمن معرفی کنید!
    خیلی خنده آور ومضحک نیست که جنابعالی با آن سابقهء ننگین سیاسی هنوزهم خودرا نمایندهء ملت میدانید؟ شما نمایندهء کدام ملت استید؟ همان ملتی که درشهرمالمو شما را بجرم توهین به شعایر اسلامی بدهن تان کوبیده است؟ امیدوارم که درنوشته های بعدی تان راجع به این ملت ونقش جناب عالی در تنویر اذهان همچو یک ملت چیزهای را بخوانم.
    مقاومت وجهاد
    جناب محترم حبیب الله غمخور دربخش دیگری ازتوهین نامهء شان چنین ارشاد میفرمایند:
    اوکه پردې بحث وکړوچې دشمالي ټلوالي سره څوک دمقاومت خبره نه منې ،شمالي ټلواله اواحمد ضيا دي نه خوابدی کيږي ، ځکه دوي دشوروی پر خلاف مقاومت نه دی کړی ، بلکي دهغوي سره ئې ددوستۍ تړون لاسليک کړ اودهمدې شوروی د مشرتابه سره د مرحوم نجيب الله دحاکميت په ورستيو شپو او ورځوکي دمسکو ښار دمرکزی کمېټې په ځانگړې استراحت گاه کښي ديوې اونۍ نه زياتي مودې پټ اوسېدو په وخت کښي، دشوروی کمونست گوند اودولتی مشرتابه سره دملاقاتو داستانونه اودهغوي نه دپخوانيو اړيکو پر بنيادپه افغانستان کي دولتی حاکميت ته درسېدو غوښتنه کول ،چې غوښتنه ئي ومنل سول اوهمدا شمالي ټلواله شورويانو ته د افغانستان دخلق دموکراتيک گوند نږدې ثابته سول . دشوروی اوشمالي ټلوالي ددوستۍ تاريخ دمره اوږ د دی ، لکه دافغانستان دخلق دموکراتيک گوند او شوروي حاکم گوند . خو د شورويانوحاکم گوند دشمالي ټلوالي په خاطر دافغانستان دخلق دموکرتيک گوند ته شا وا ړول اوتراوسه شمالي ټلواله دشوروي نظام دوارثينو نږ دې او صادق دوستان دی ،سره له دې چي دامريکا او اروپايي ټولنې سره هم هر ډول همکاری ته ژمن پاته سوی
    (برگردان: اگر دربارهء مقاومت صحیت کنیم ؛ نباید اتحاد شمال واحمد ضیا آزرده شوند که آنها با شورویها جنگ نکرده اند برعکس باشورویها قرار داد صلح امضا کرده اند؛ وهمین رهبری شوروی سابق میزبانی هیئت اینها را در شهرماسکو دراستراحتگاه مخصوص اعضای کمیتهء مرکزی حزب کمونیست شوروی به مدت یک هفته بعهده داشت ودرخلال اقامت مخفی یک هفته ایی شان درآنجا رایزنی های زیادی با مقامات شوروی مبنی برگرفتن قدرت دولتی از رژیم مرحوم نجیب الله نمودند که سرانجام پیشنهاد شان مورد تائید مقامات شوروی قرار گرفت، وهمین اتحاد شمال نسبت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای ماسکو نزدیکتر ثابت گردید. سابقهء دوستی اتحاد شمال با شوروی سابق به اندازهء سابقهء حزب دموکراتیک خلق افغانستان می باشد. بهمین خاطر بود که شوروی ها به حزب دموکراتیک خلق افغانستان پشت کردند وتاکنون همچنان روابط استراتیژیک اتحاد شمال و روسها بحیث وارث شوروی سابق خیلی صادقانه ودوستانه دوام دارد؛ برعلاوهء اینکه امریکا واتحادیهء اروپا نیز با اتحاد شمال آمادهء هرنوع کمک وهمکاری می باشند)
    تبصره: ازین جملات آقای حبیب الله غمخور ازیک طرف این تصور به انسان دست میدهد که اتحاد شمال؛ بحیث یگانه الترناتیف حزب دموکراتیک خلق آنقدر دیپلوماسی فعال دارد که هم با امریکا واتحادیهء اروپا وهم باشوروی سابق و روسیهء امروز توانسته است توازن روابط سیاسی را به نحو خیلی موزون آن حفظ نماید اما ازطرف دیگر جناب آقای غمخور میخواهد چنان وا نمود کند که درپهلوی حزب دموکراتیک خلق خصوصا جناح مزدور امین وتره کی اتحاد شمال که منظورش سازمان جمعیت اسلامی افغانستان است که اکثریت اعضای آن بشمول رهبری آن تاجیک تباران بودند؛ بناء همهء آنها درخدمت شوروی سابق قرار داشته وهیچ نوع تلفات وضایعات انسانی را درطول دوران مقاومت علیه شوروی سابق متحمل نگردیده اند.
    درینجا آقای غمخور درحالیکه خیلی کوشش نموده اند که ذهن خوانندهء پشتون وآنهم ذهن پشتونهای هوادار مجاهدین جمعیت اسلامی را مغشوش سازند خوشبختانه خودشان درسخن خودشان گیر مانده اند ودریک تار عنکبوتی؛ خودشان را با استدلالهای هوایی پیچانده اند وراهی برای گریز وفرار ازین لاطائلات گویی شان ندارند. آقای غمخور قبل ازآنکه خواننده را بفریبند خودشان با این پرت وپلاگویی فریب خورده اند؛ زیرا حزب دموکراتیک خلق خصوصا جناح خلقی پشتونی آن بشمول رهبران جنایت کار آن هریک امین وتره کی ازجاسوسان معلوم الحال کا گی بی سابق بودند که حتی در زمان سلطنت محمد ظاهر شاهی از راه جاسوسی به سفارت شوروی سابق امرار معاش می نمودند. شخص حفیظ الله امین بنام مستعار کاظم ازسفارت شوروی سابق ماهانه پول دریافت میکرد. شخص نورمحمد تره کی در دوران رهبری اش درزمان شاه سابق زمانیکه در انتخابات پارلمانی شورا از ولایت غزنی ناکام می ماند به بهانهء علاج امراض روماتیزم ماه ها را درهمان استراحتگاه های مخصوصی که شخص آقای غمخور ازآنها حالا نام برده اند بسر برده و با رهبران شوروی سابق دربارهء سپردن خاک افغانستان به اتحاد شوروی به شور ومشوره پرداخته است.لطفا به نوشته های أخیر آقای غوث جانباز درپورتال خودتان بنام افغان جرمن وکتاب صالح محمد زیری بنام خاطرات نیم قرن مراجعه فرمائید.!
    اما نکتهء دیگریکه طوریکه دربالا متذکر گردیدم تناقض گویی است که نتوانسته اند ازین تارهای عنکبوتی فرار نمایند.
    شما آقای غمخور مطابق ضرب المثل مشهوریکه گفته اند که دروغگو حافظه ندارد می باشید. چند جمله بالاتر خودتان اعتراف کرده اید که درهمین تنظیم جمعیت اسلامی بسا قوماندانها وفرماندهان بوده اند که برای نجات افغانستان رزمیده اند ولی کسی ازآنها نام نمی برد. ولی خودتان نیز ازآنها نام نبرده اید برعکس اینجا بی مهابا درکل ، تمام جمعیت اسلامی را فاقد ارزش مقاومت وجهاد دانسته اید. کدامش درست است سخن اولی تان ویا ادعای کنونی تان؟ چرا از آنجمله فرماندهانیکه درحزب جمعیت اسلامی بخاطر نجات افغانستان رزمیده اند نام نمی برید؟ می ترسید که کسی ازشما سند نگیرد که درحزب جمعیت اسلامی قوماندانها وفرماندهان پشتون تبار هم عضویت داشته وسازمان جمعیت اسلامی برمبنای قوم وزبان تاسیس نیافته است؟ ویا اینکه میخواهید بگوئید که اگر مقاومت وجهادی هم درتنظیم جمعیت اسلامی صورت گرفته آنرا تنها فرماندهان پشتون تبار همین سازمان انجام داده اند؛ ویا اینکه قصد منافقت دارید ومیخواهید که میان مجاهدین اقوام مختلف جمعیت اسلامی نیز همان برتری جویی قبیلوی وپشتونیستی تانرا ترویج نمائید؟ شما را که قیم مجاهدین ساخته است؟ آیا شمارا کسی در شهرمالمو بحیث یک مسلمان قبول دارد؟ آیا شما لا اقل به همین مسجدی که خود عکس ها وفوتوهای آنرا درسایتها نشر کرده ایدحق العضویت خود وخانم تان را بحیث اعضای آن مسجد به شکل منظم تحویل داده اید؟
    گیرم که مسلمان شده باشید ودرظاهر امر برای فریب مردم به مسجد هم بروید ونمازهای مفت خویش را بخوانید واز تحویل نمودن حق العضویت بخاطر ممسک بودن تان خود داری نمائید پرسش دیگر ازجنابعالی این است که شما کی استید که میان مجاهدان سازمان جمعیت اسلامی تبعیض وامتیاز قایل می شوید؟ خودتان درکدام جبهه قرار داشتید درجبههء نجات دهنده گان افغانستان ویا درجبههء متجاوزان واشغالگران افغانستان که آنوقت نیز زمینهء مفتخوری را بنام تحصیل وغیره برای تان مساعد ساخته بود؟
    اگر سابقهء دوستی حزب خلق و دوستی سازمان جمعیت اسلامی با شوروی سابق مساوی اند؛ لطفا چند نفر فارغ تحصیل دانشگاه های ماسکو وخارکوف وبلو روس را ازسازمان جمعیت اسلامی وشورای نظار مسعود نام ببرید که درگرماگرم جنگ ومبارزه؛ سنگرها را ترک گفته باشند و مانند شما در اطاق های لیلیه باشما درشهرهای ماسکو ولیننگراد پیک شراب جنگانده باشند؟
    آیا واقعا برای خود جنابعالی که ازبهترین مزایای کمونیزم دولتی آنزمان استفاده نموده اید خیلی جای تعجب نیست به همچو ادعای شاخدار رو آورده اید که هم ازنظر شوروی ها وهم ازنظر مجاهدین سازمان جمعیت اسلامی خیلی خنده آور ومضحک است. اگر سابقهء دوستی جمعیت اسلامی با شوروی سابق آنقدر طولانی بوده است که برابر عمر حزب دمکراتیک خلق ولی همهء فارغ تحصیلان وکدرهای آن یاتحصیلات شان را ناتمام گذاشته به کو ه ها متواری گردیدند ویاهم در دانشگاه های لاهور وپشاور وکشورهای عربی درس خواندند. این چه نوع دوستی بود که ثمرهء آنرا شما واعضای باند نجیب خوردید ولی شوروی ها فرزندان شانرا بخاطر حفظ حاکمیت شما دربرابر دوستان جمعیتی خود درسالنگ وپروان وکاپیسا وتخار وبدخشان وهرات وقندهار جنگاندند. چه دوستی احمقانه ایی!!!!!!؟؟
    مطمئنا درین ادعای بی پایهء تان مانند رفیق شاه محمود مستمند بی جواب باقی می مانید؟ ولی این سوال شما که چرا شوروی ها به شما پشت نمود وحکومت مجاهدین درپشاوررا برسمیت شناخت؟
    آنطوریکه جنابعالی خود ذکر کرده اید که مذاکرات را نه تنها برهان الدین ربانی، بلکه یک هیئت مرکب ازاحزاب جهادی مستقر درپشاور ودولت مجاهدین هم با مقامات دولت فدراتیف روسیه وهم با صدر هیئت ریسهء اتحاد شوروی درحال زوال وقت انجام داده است؛ این مذاکرات نه به شکل مخفی بلکه به شکل علنی آن صورت گرفته است که تمام خلق الله ازآن خبردارند؛ درین باره هیچ چیز پوشیده ای نبود که جناب عالی آنرا کشف کرده باشید، حتی یکی از رهبران تان آقای سیدمحمد گلاب زوی نیز درهمانجا بیعت خویش را به زنده یاد برهان الدین ربانی اعلام نمود.
    وآن مذاکرات برخلاف برداشت جنابعالی؛ حق مسلم آنها بود که بادشمن خویش برسر میز مذاکره بنشینند وآنها را وادار سازند که دیگر دست ازحمایت یک رژیم مزدوربر دارند؛ زیرا آن رژیم مزدور، نماینده گی ازملت مجاهد آنوقت نمیکرد؛ رئیس جمهور وقت آنزمان شما بنام قاتل ملت مجاهد افغانستان یاد میگردیدند، اما امروز برعکس شما ویکتعداد عناصر بیخود دیگر مثل شما، وی را بخاطر وحشت وبربریتی که طالبان هم تبارش درحق وی انجام دادند، شهید!!!!!!!!! میخوانند. اما تصمیم جمعی درآن زمان این بود که باید آن قاتل ملت به میز محاکمه سپرده شوند،وحساب پس بدهند، هیچ یک ازاحزاب جهادی آنوقت ننگ ائتلاف ویا پیوستن با یک انسان شیاد وبی تعهد وفاشیستی چون نجیب قاتل را بجان نمیخرید. جنرال نجیب الله احمدزی، اگر از راه قطع کمکهای نظامی ولوژیستکی ماسکو به اداره اش، خلع قدرت نمیگردید، او افغانستان آنروز را بخاطر حفظ قدرت شخصی اش حاضر بود که به سوریهء امروز تبدیل نماید؛ زیرا درفرهنگ او نیز مانند اشخاصی چون صدام وبشار وهتلر وموسیلینی وگلبدین وامین ومحمدگلخان مهمند هیچ چیزی بنام عاطفهء بشری، انسانیت واخلاق و صداقت وطنی وجود نداشت، اما همان قطع کمک های لوژیستیکی ونظامی بود که دیگر بمرگ تدریجی مبتلا گردید ومردم روزهای سقوطش را حساب میکردند؛، وازجانبی هم دیگرافسران آگاه جناح پرچم وفرزندان اصیل وستمدیدهء ازبیک وتاجیک وهزاره که بخاطر حفظ تاج وتخت او خودشان را به استانهای جنوب وشمال به امر این شیاد به کشتن میدادند، ماهیت درونی این شخص اوباش را درک کردند؛ که این شیاد با خونهای این فرزندان ستمدیده با همبتاران قبیلوی اش معامله می کند؛ وآنها را مانند یک متاع بی ارزش خونهای شانرا دربازار مکاره گی وفریب وجعل وتزویر خیلی ارزان میفروشد، لذا این فرزندان ستمدیده حق داشتند که تصمیم بگیرند که دیگر هرگز با چنان انسان شیاد و ماکیاولست و وحشی وقومگرا وقبیله اندیش همراهی نکنند، آنها نخواستند تا آخرخط با کسی که دشمن هویت ملی وفرهنگی شان بود همسفر شوند؛ بهمین ترتیب مقامات کریملین نیز این موضوع را درک کردند که نجیب برای آنها وفادار نیست وروزی مانند شهنواز تنی بدامان پاکستان پناه می برد چه بهتر ازآنکه ازهمان روز نخست، قطع کمکهای نظامی ولوژیستکی را بروی وی بستند واین بزرگترین دست آورد هیئت مجاهدین آنزمان می باشد؛ اما پیامدهای بعدی سقوط رژیم دیکتاتوری نجیب تنها به عهدهء اتحاد شمال برنمی گردد؛ بلکه قسمت اعظم آن بدوش گلبدین حکمتیار ورفقای خلقی شما نیز برمیگردد که درابتدای امر به بهانهء موجودیت ملیشه های دوستم و گلیم جم شهرکابل را به ویرانه تبدیل نمودید و بار دیگر باهمان ملشه های گلم جم ائتلاف نموده وبار دیگر کابل را به خاک وخون کشاندید و از استقرار نظام ودولت نوپای مجاهدین جلوگیری بعمل آوردید. وبار سوم هم همان رفقای تان درلباس طالبان داخل گردید وبه امر آی اس آی بار دیگر ماشین جنگی طالبان را بحرکت درآورید و یکبار دیگر دست تان را درجنایات وقتل عام هموطنان غیر افغان تان درپروان وکاپیسا ویکاولنگ ومزار آلوده نمودید وخود با خیال راحت خودتان را به سویدن رساندید ولی قبل ازآن با ملاغوث پسر کاکای تان در دبی هم ملاقات نمودید که بارفقای خلقی تان درکابل چگونه برخورد نماید. حالا که جناب عالی تمام طرفهای درگیر مجاهدین را ملامت میکنید، این هم ازسر منافقت است که میخواهید با این بهانه برای تان در روندجاری جایی درمیان مردم پیدا کنید ولی مردم چهره های حقیقی شمارا شناخته اند وخوب میدانند که جناب عالی سرمهء آزموده شده استید.
    avatar

    پست السبت 17 نوفمبر 2012 - 2:31  admin

    چندی پیش درسایت وزین دعوت به مدیریت محترم طارق بزگر نوشتهء آقای حبیب الله غمخور دربارهء طرح سترجنرال محمد اسمعیل خان یکی ازفرماندهان مشهور جهادی مربوط سازمان جمعیت اسلامی افغانستان نظرم را بخود جلب کرد که میتوان آنرا شهکار بی ادبی و بداخلاقی یک نویسندهء مالیخولیایی ، بیسواد ونهایت عقده مند وبازاری و بداخلاق وبدزبان که درمکتب فکری شخصیتهای بدنام؛ ماکیاولیست؛ قاتل وفاشیستی چون امین وتره کی بزرگ شده است نامید. اقای حبیب الله غمخور خشم شان را بالای آقای اسمعیل خان بخاطر ارائهء طرح تشکیل شورای مجاهدین ازطریق رسانه ها به شکل خیلی زننده و به دور از رعایت هرگونه آداب واخلاق وعرف اجتماعی ابراز نموده اند
    هرچند ابراز مخالفت ویا موافقت دربارهء یک طرح ، حق مسلم هرانسان می باشد، وخصوصا درشرایط امروز که دنیای انترنت وعصر ارتباطات وگلوبلازیشن است هیچ کسی قادر به بستنن دهن ها ویا شکستن قلمها شده نمیتواند؛ وازجانب دیگر صاحب این قلم نیز نمیخواهد بحیث وکیل مدافع آقای استرجنرال اسعمیل خان عرض وجود کند،اما زمانیکه خشم آقای غمخورتنها محدود در دایرهء شخصیت جهادی امیرصاحب اسمعیل خان باقی نمی ماند بلکه بخش بزرگی از اعضای سازمان جمعیت اسلامی را که ریشهء پشتونی ندارند شامل میگردد، آنگاه عمق نفرت قومی آقای حبیب الله غمخور نسبت به تیره ها وتبارهای غیر افغانی آشکار میگردد و چنانچه ملاحظه گردید علی رغم کلمات پرزرق وبرق چون : جلوگیری ازتقسیم مردم بین جهادی وغیر جهادی بازهم موفق به پنهان نمودن منویات خبیثانهء شان نسبت به آنها نشده اند. مقالهء مذکور درغایت گستاخی و بی شرمی نگاشته شده ومملوء ازکلمات رکیک وتوهین آمیز می باشد وجا دارد که این قلم نیز برای فهماندن شان اندکی ازخشونت کاربگیرم ولی از دشنامهای خلاف آداب واخلاق اجتماعی ؛ توهین به شغلها وپیشه های مردم شریف خراسان زمین اجتناب می نمایم.
    البته نزدمن خواندن کلمات مستهجن و دشنامگونه وتوهین آمیز به آدرس شخصیتهای بزرگ جهادی وغیر افغانی خراسان زمین خصوصا ازتبارهای ازبیک وهزاره وتاجیک ویا پشتونهای غیر فاشیست و غیرجهادی ازقلم اشخاصی چون حبیب الله غمخور خلاف انتظار نیست. زیرا کسیکه دایرهء فکر واندیشه اش تاسطح مسایل قوم و قبیله چون : علیزایی وبارکزایی ودرانی وغلجایی وقندهاری وغیر قندهاری تنزل نموده باشد و درشهریکه زنده گی میکند خودش یک موجود منفور حتی درمیان پشتونهای آن شهر باشد چه انتظاری میتوان داشت؟ کسیکه بخاطر بیکاری وبی روزگاری؛ بناحق خود را تیکه دار زبان پشتو؛ وفرهنگ پشتونوالی جا زده ومیخواهد جنایات رفقای خلقی گردپایش را درحق مردم افغانستان خاصتا جامعهء پشتونی پنهان کند ، و مانند یک ماهیگر ماهر هرلحظه درصدد شکار ماهی از آب گل آلود افغانستان باشد وبرای تحریک وتخریش احساسات قومی دیگران علیه پشتونها شب وروز خزعلیات بنویسد با او چگونه باید برخورد کرد؟ بالاخره کسیکه تنور گرایشهای قومی افغانستان را داغتریافته ومیخواهد نان مراد خویش را درین کورهء آتش ازکشور سویدن پرتاب نموده ودرآن بپزد چه شخصیتی دارد؟ کسیکه از راه نفاق اندازی وتحریک احساسات قومی دیگران به مفتخوری وسوسیالخوری رو آورده وازین طریق امرار معاش میکند چه شخصیتی دارد که دربارهء لاطائلات وی؛ انسان، وقت خودش را ضایع کند؟ ولی انسان؛ گاه گاهی محبور میشود، زیرا با خواندن این خزعلیات و دیده درایی های این انسانهای بی حیا انسان صبر وتحمل خویش را از دست میدهد. لذا بخاطر روشنگری اذهان عامه ضرور است تا هزیان سرایی های این چرندنویسان بی سروبی پا ومفتخوران بیکار وبی مضمون عقده مند ودرخانه نشستگان بی غم باش که حالا ازفضای باز اینترنت درجهت تامین اهداف واغراض شکست خوردهء دیروزی شان زیر شعارهای تامین وحدت ملی استفاده میکنند بی جواب نماند. زیرا هرنوع سکوت دربرابر لاطایلات نویسی های مانند این موجود بنام حبیب الله غمخور بمعنای تائید نظرات نابخردانه وقومگرایانهء ایشان می باشد. هرچند یکتعداد رفقای جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان درشهرهای مختلف اروپایی ضمن تماسهای مکرر شان به این قلم ازمن خواسته اند که بخاطر (اشپش) تمام پوستین را نباید بسوزانم؛ ودراستعمال کلمات و واژه هایم باید از احتیاط لازم کاربگیرم تا بخاطر یک حبیب الله غمخور یا سرلوچ مرادزی ویا عالیه راوی اکبر تمام ملت پشتون توهین وتحقیر نگردد.
    زیرا جامعهء پشتونی تنها محدود به اعضای گردپاهای جناح خلق ویا اعضای حزب گلبدین ویا طالبان نمیشود وهستند پشتونهای با وجدانی که با مضامین ومقالات من احساس همنوایی و همدردی دارند ولی بنابر بعضی معاذیر نمیتوانند؛ سمپاتی شانرا علنی سازند.
    ولی یک موضوع را خدمت تمام موافقان ومخالفان خویش باید عرض نمایم که اگر هرکسی
    چنین لاطائلات قومگرایانه ونژاد پرستانه را میخواند ودربرابرآنها سکوت اختیار میکند یا احمق است ویا هم جنایتکار.
    جناب آقای غمخور قرار اعترافات خودشان خاستگاه فکری چپی دارند و درمکتب سوسیال فاشیسم حفیظ الله امین تربیت یافته اند. آنانیکه در زمان حاکمیت مطلقه وبیچون وچرای شان هزاران انسان بیگناه این سرزمین را بخاطریکه در دانشگاه های غرب تحصیل کرده بودند؛ بنامهای : اخوان الشیاطین وناسیونالیستان تنگنظر ونوکران امپریالیزم جهانخوار غرب شبانگاهان در دشتهای پلخرخی وچمتله زیرخاک کردند؛ اما حالا با دیده درایی وچشم پاره گی بیش ازحد؛ خود در دسترخوان خیرات امپریالیزم دیروزی وسوسیال دموکراتهای امروزی لمیده اند وازفرط بیکاری وبی مضمونی خمیازه می کشند ؛ دیروز پیروی کورکورانه واحمقانه از کمونیززم دولتی شوروی را بخاطر بقا ودوام حاکمیت مطلقهء قومی خویش افتخار میدانستند ولی امروز گوش خلایق را از افتخارات تاریخهای آمیخته بادروغ وجعل فتوحات میرویس خان هوتکی واحمدشاه ابدالی وملالی میوندی زیرنام (افغانیت واسلامیت) جعلی کر کرده اند که حتی مورد تائید همهء پشتونها درکل قرار ندارد ودرین افتخارات جعلی؛ پشتونهای ساحات جنوبی وشرقی که زیر تاثیر سلطنت صفویهء ایران نبوده اند درین افتخارات ولافزنی ها شریک نیستند.
    خربودن محض ملیتهای غیرافغان واطاعت کورکورانه از اوامر رهبران قبیلوی چپی و راستی پشتون تبار وگردن نهادن بی قید وشرط ملیتهای گشن بیخ غیر افغان به خواستهای هژمونیستی سیاستمداران وزمامداران ظالم ومستبد پشتون درفرهنگ وادبیات سیاسی نویسنده گان فاشیست مشرب پشتون؛ معنای صداقت ملی رامیدهد درغیر آن بکارگیری الفاظ رکیک واستفاده از ادبیات خشن وپرخاشگرانه علیه آنانیکه سرتسلیم وانقیاد فرود نمی آورند وسیله ایست برای خاموش ساختن صدا های دادخواهانهء ملی باشنده گان بومی خراسان زمین. خشونت وبرخاشگری وتوهین به شخصیتهای غیر پشتونی جزو شهکارهای ادبی و افتخارات ومباهات ملی این نویسنده گان بخصوص آقای حبیب الله غمخور به شمار میرود. آقای غمخور درین راه تنها نیستند بلکه یک خیل بزرگی از مارهای رنگارنگ دم بریدهء قبیلوی علی رغم اختلافات ظاهری شان با یکدیگر ؛ایشان را درین کاروان همراهی میکنند.
    ازهمین سبب است که سایتهای اینترنتی قبیله ایی ولو اگر هزارمرتبه خودشانرا زیر شعارهای پرزرق وبرق سیکولاریزم وچپگرایی وهمبستگی ملی ویاهم شعارهای اسلامگرایی ازنوع گلبدینی وطالبانی پنهان نمایند بازهم خشونت و دشنام وتوهین به اشخاص ورهبران قومی غیرپشتونی ازتبارهای تاجیک وازبیک وهزاره از سر و روی شان می بارد.


    واکنش بی طرفها به  بعضی خلقی ها و پرچمی های پیشین Ghamkhor-3-4cf5d
    خلقی فراری وبی مسلکی که ازفرط بیکاری هزیان می نویسد وبرمردم توهین روا میدارد کسیکه دیروز برضد امپریالیزم غرب شعار میداد ولی حالا خودش را به به بهشت همان امپریالیزم رسانده وازپول مالیه دهنده گان آن کشور تغذیه میگردد وازهمانجا به ادارهء کرزی امر ونهی صادر میکند
    پرسش اصلی که در ذهن هرخوانندهء پشتون وغیر پشتون سایتهای اینترنتی باخواندن مقالات پرطمطراق آقای غمخور خطور میکند این است که : آقای حبیب الله غمخور اگر اینقدر سنگ وطندوستی و ملت پروری را به سینه میکوبند چرا مانند دیگر همگنان بدنام شان چون غلام اسحاق چکری؛ امیرزی سنگین و سمونوال عبدالنبی (الهام) ومنشی محمد آقا کوچی شیرزاد به وطن دوست داشتنی شان تشریف نمی آورند؟
    چه چیزی مانع آن میگردد که اگر این مشاور اینترنتی آقای حامد کرزی بخاطر خدمتگزاری صادقانه وجبران خیانتها و وطنفروشی های شان به شوروی سابق و بعدا به پاکستان ومعذرتخواهی ازقربانیان این جنایات ضد بشری به کشور دوست داشتنی شان برگردند وقتل عامهای که توسط رفقای پابرهنه وفرزندان طبقات زحمتکش خلقیهای بدنام شان در زمان اقتدار وسلطهء مطلقهء تگ حزبی وتگ قومی شان درتاریخ رخ داده است ؛ درجهت معرفی چهره های اصلی جنایت وخیانت ازهمانجا با اسناد موثق بزبان پشتو قلمرسایی کنند؛ وبه عوض اینقدر مفتخوری وتنبلی وبیکاری وچاپلوسی بمقامات شهرداری شهرمالمو بخاطر تدویر محافل بی معنی وبی مفهوم درشهرمالمو ولاطائلات نویسی ونمک پاشی بالای زخمهای ملت ستمدیدهء خراسان در انترنت ؛ دریکی از ادارات ولایات هلمند ویا ارزگان ویا لوی قندهار ایفای وظیفه نمایند؟
    آیا پرر رویی وبی حیایی و وقاحت ازین بالاتر خواهد بود که شخصی که خود پروردهء دامان روس بوده است ولی حالا علمبردار عزت وافغانیت وپشتونوالی!!!!!!!!!!؟ گردیده و دیگران را متهم به سازش دربرابر قوای اشغالگر روس میکند؟ کسیکه رهبران ورفقای حزبش دریک روز، بیش ازبیست هزار زن ومرد و کودک وپیر وبرنای بیگناه هراتی را درقیام بیست وچهارم حوت درهرات بخاطر ضدیت شان با رژیم مزدور تره کی وامین سربه نیست کرده اند حالا درسویدن بمرض الزامایر مبتلا گردیده وحافظهء خویش را از فرط پرخوری وبیکاری از دست داده است و میخواهد با لباسهایش درچشمان مردم داخل شده و تاریخ را سرچپه تفسیر کند آیا این کار خیلی خند آور ومضحک نیست؟
    شاید حضرت حافظ شیرازی چندین قرن پیش میدانسته است که بعد ازوی درگوشهء ازجهان، آنهم درهمسایگی زادگاهش چنین انسانهای بی وجدان وبی ضمیری آفریده میشوند که هیچ چیزی بنام حیا وشرم در وجود شان دیده نمیشود وآنها را به زبان طنز واستعاره بدزدان چراغ بدست تشبیه کرده است که هیچ ترس و واهمهء از گفتار وکردارشان ندارند.
    چه دلاوراست دزدی که به کف چراغ دارد
    جناب آقای غمخور چنانچه دربالا تذکررفت تنها به امیر اسمعیل خان توهین ننموده اند بلکه شخصیتهای دیگر سازمان جمعیت اسلامی منجملهء آقای احمد ضیا مسعود و پیروانش را چنین بیباکانه مورد توهین قرار میدهند:
    (احمد ضيامسعود هم لکه تورن اسماعيل په خپله چپنه کي ځان پاچابولي ،ځکه خوپه دولتی واک کښي ورته دبل چامنل دزغم او منلو وړنه دي .زماپه نظر ښه به داواي کله چي دانتخاباتودخپلواک کمېسيون اعلان وکړ چي طالبان اوحزب اسلامي هم دخپل کانديد دمعژری حق لري ،هغه ته گوت څنډنه کړې واي اوبيائي دعادت سره سم دکلينرانو لاريون ددې پرېکړې پر خلاف را ايستلی واي . دادی داحمد ضيا له څرگندونومعلومه سول چي تورن اسماعيل ولي دجهادی شوراپه نوم ډله جوړوي اوولي درې ورځې وړاندي ئې دهمدې شوراپه نوم په هرات کي دوسلو ويش پيل کړ .)
    (برگردان بفارسی: احمد ضیا مسعود نیز مانند تورن اسمعیل درچشمهء خویش ، خودش را پادشاه میداند؛ بهمین خاطراست که در قدرت دولتی هیچکسی برایش قابل قبول وتحمل نیست؛ به نظر من بهتراین بود که زمانیکه کمیسون مستقل انتخابات اعلان نمود که طالبان وحزب اسلامی حق معرفی نمودن کاندیدهایشانرا دارند باید انگشت انتقادش را متوجه آن کمیسون میساخت وبعداز آن مطابق رسم معمول مارش کلینرها را برضد این فیصلهء کمیسون مستقل انتخابات براه می انداخت؛ ازاظهارات احمدضیا مسعود معلوم گردید که تورن اسعمیل چرا تشکیلات جدیدی را بنام شورای جهادی بوجود می آورد، وسه روز قبل ازآن زیرنام همین شورا تقسیم سلاح را در استان هرات شروع کرد)
    درینجا جناب حبیب الله غمخور به اصطلاح خودشان مطابق رسم معمول بخش بزرگی ازمارش کننده گان را که بطرفداری از احمدضیا مسعود به خیابانها ریخته اند همه را بصورت دسته جمعی کلینر خوانده اند؛ چنانچه که دیگر نویسنده گان هم قماش شان نیز افراد مربوط به جریان های اسلامی وغیر اسلامی که رهبران شان ریشهء پشتونی نداشته باشند همه را سقاو ها وکلینرها وپنچرمین ها وجوالی ها میخوانند واین بخشی از ادبیات سیاسی فاشسیتان قومی در زبانهای فارسی و پشتو برای تحقیر مردم عمدتا غیر پشتون شمال کابل وهزارستان می باشد. درحالیکه تاکنون ازبرکت رژیمهای استبدادی قومی آنقدر پیشرفت ننموده است که درپهلوی دیگر اصناف واقشار اجتماعی ؛ قشر راننده ها وکلینران نیز به خیابانها بریزد وبرای بدست آوردن حقوق صنفی ومسلکی شان از دولت طالب حقوق گردند؛ ایکاش که چنین می بود ، بلکه برعکس تظاهر کننده گان ؛ یک عده دانشجویان دانشگاه ها وصاحبان حرفه های مختلف دیگر بودندکه هرازگاهی بخاطر بیکاری وبی عدالتی وبی برنامگی و سیاستهای طالب پرورانهء کرزی به خیابانها می ریزند ولی بدلیل اینکه پشتون نیستند باید برچسپ کلینر وسقاو وپنچر مین را به جبین شان بخورند.
    هرچند پیشهء کلینری یا به اصطلاح انگلیسی (دریور اسیستانت) پیشهء تحقیر آمیز نبوده وحالا نیز بخش بزرگی ازمشکلات مسافران راه های زمینی را درافغانستان وپاکستان ودیگر کشورهای روبه انکشاف را همین کلینرهای شریف ونجیب مرفوع میسازند ولی جالب این است که چرا این پیشه را آقای غمخور بحیث یک طعنه وتوهین به بخشی ازمردم استعمال میکند؟
    گیریم که همهء آن تظاهرکننده گان همه ازاتحادیهء صنفی کلینرها می بودند درین چه عیبی وجود دارد؟
    مگر پیشهء کلینری بدتر ازمفتخوری وسوسیال خوری دریک کشور بیگانه است؟
    کسیکه بخاطر مفتخوری وخیرات خوری به کشور سویدن پناه برده است وازهمین راه تامین معیشت میکند چه حقی دارد که بخشی ازمردم داخل کشوررا بدلیل داشتن یک پیشهء آزاد توهین کند؟ کسیکه از نخستین روز ورودش تا به امروز درآنکشور بنا به گفتهء یکی ازرفقای پرچمداربرای یکروز هم وظیفه اجرا نکرده ویک کرون سویدی را به خزانهء مالیات دولت سویدن نپرداخته است چگونه حاضرشده است که به یک پیشهء مسلکی انسانها آنهم درافغانستان کنونی توهین روا دارد؟
    یکی ازرققای جناح پرچم ازقول حکمت الله حکمت میگوید که: زمانیکه حبیب الله غمخور به سویدن آمد درهر ملاقات رسمی اش با مشاوران دفتر کاریابی شهرداری مالمو، که بیشتر به کمک ورهنمایی زنده یاد محمد هاشم وطنوال صورت میگرفت دوچیز را بهانه میکرد:
    یکی ندانستن زبان سویدی ودیگری نبود اجازه نامهء راننده گی . مشاوران ادارهء مذکور مجبورا ایشان را به کورسهای آموزش زبان سویدی معرفی کردند ولی مشکل راننده گی وی را سمونوال عبدالنبی الهام، فعلا قوماندان پولیس استان هلمند بخاطر حمیت پشتونوالی وخلقیگری، به شکل مجانی باوی کمک میکرد ولی بازهم پنج بار درامتحان راننده گی ناکام مانده است. همایون صاحبزی یکی دیگر ازآوازخوانان جوان که درآن وقتها پیشهء راننده گی در سرویس های شهری را بعهده داشت این موضوع تائید میکند که آقای غمخور بعدازآنهمه ناکامی درراننده گی موتر؛ آنقدر مایوس گردید که هرباریکه برای امتحان حاضر میگردید ، پاهایش ازترس می لرزید. بلاخره یک روز درامتحان برایش گفتم: غمخور صاحب! چرا اینقدر می ترسی؟ آیا یکبار یا چند بار ناکام ماندن به شکل متواتر باعث اخراج خودت ازسویدن که نمیشود؟ غمخورصاحب درحالیکه چشمانش اشکبار معلوم میشد درجواب گفته است: همایون جانه! اینقدر پول ازکجا کنم که هربار آنرا برای مصرف کرایهء موتر وممتحن مصرف نمایم؟ این ظالمها همانقدر پول کمکی سوسیال را بمن میدهند که تکافوی زنده گی شباروی ام میشود من مجبوراستم که ازمصارف شباروزی ام بکاهم و همه را در ین راه مصرف نمایم . ولی بعدازتلاشهای مذبوحانهء زیاد بالاخره اجازه نامهء راننده گی دریافت نمود ولی حالا بخاطر گریز ازکار ومشغولیت بهانهء دیگری را پیش کرد که باید زبان سویدی را درست بیاموزد.
    اما بعداز گذشت چند روزی رفتن بطرف کورس آموزش زبان؛ دیگر رفتن و نشستن درکلاس درسی مانند خدمت مکلفیت عسکری رژیمهای افغانستان بالایش طاقت فرسا گردید یکروز در یک ملاقات عمومی معلوماتی در درون یکی ازکلاسهای درسی طی خطاب به یکی ازمشاوران ادارهء کاریابی به کمک ویاری یک مترجم پرسشهای را مطرح نمود که خلص آن گفتگو چنین است:
    حبیب الله غمخور: ما بالاخره تاچی وقت مانند اطفال این کورسها را بخوانیم؟
    مشاور ادارهء کاریابی: تا وقتیکه زبان سویدی را خوبتر فرا بگیرید وبتوانید با اجتماع بلد شوید.
    حبیب الله غمخور: چرا به عوض این برای ما کار پیدا نمیکنید؟
    مشاور ادارهء کاریابی: اگر دل تان کارکردن باشد همین اکنون نیز میتوانید کار پیدا کنید ازپاک کاری دفاتر وسرکها گرفته تا منازل شخصی ومراقبت کهن سالان همه بروی تان باز است.
    ولی هرکدام آن لازم به آموزش زبان دارد؛ تا وقتیکه زبان را یاد نداشته باشید چگونه میتوانید با کارفرما یا مدیر ادارهء ساحهء کارتان تفاهم نمائید؟
    حبیب الله غمخور: نخیر! ما پناهندهء سیاسی هستیم، تحصیلات اکادمیک داریم؛ دراتحاد شوروی وقت؛ تحصیل کردیم حالا چگونه به عوض اینکه دریکی از دفاتر رسمی کاررسمی داشته باشیم شما مارا به پاک کاری سرکها وصفایی منازل شخصی کهن سالان رهنمایی میکنید؟
    مشاور ادارهء کاریابی: بلی! متاسف هستم آقای حبیب، شاید شما حق بجانب باشید ولی شما درسنین قرار دارید که باید کارکنید، میدانم که شما تحصیلات اکادمیک دارید، ولی ایکاش که تمام بازار کار در دست من می بود تا به افرادی مثل شما کارهای مناسبی را که شایستهء مقام اکادمیک شماست پیدا میکردم ؛ متاسفانه کارهای اکادمیک وپژوهشی مستلزم داشتن مدارک تحصیلی خیلی عالی وبلند است که باو جود داشتن آن مدارک تحصیلی بازهم شما باید به زبان سویدی تسلط داشته باشید؛ متاسفانه چنان کارهای دفتری بزرگ سیاسی ویا تحقیقی در دست خود سویدیهاست که بالاتر ازسطح دکتورا تحصیل نموده اند وتاکنون به اشخاص جدیدالورودی مثل شما که زبان سویدی را هم نمیدانید نیازی ندارند، خیلی متاسفم! من صرف وظیفه دارم که شما را درقسمت آموزش زبان سویدی وداخل شدن به بازار کار؛ یاری رسانم ، ازین بیشتر چیزی در حدود صلاحیتهای من وجود ندارد، نظام کاریابی ما طوری آماده شده است که باید هرکسی خودش به پای خویش بایستید وبه شکل دایمی محتاج کمکهای خیریه باقی نماند، برای خود کار کند وازحاصل کار خویش به خزانهء دولت وهمچنان خزانهء تقاعد خویش مالیات بپردازد، وشما آقای حبیب جان نیک میدانید که تمام سیستم اداری ودولتی ما بالای (مالیه دهنده گان) استوار است. این کمکهای خیریه ای که شما تاکنون دریافت میکنید؛ همه پول مالیه دهنده گان کشور ماست ، بناء کوشش کنید درقدم اول برای تان کار جستجو کنید ولو اینکه با سابقهء علمی وتحصیلی شما همخوانی نداشته باشد. ختم.
    اما پرسش دیگری که مطرح میگردد این است که آقای حبیب الله غمخور که سابقهء خلقیگری دارند ومدعی اند با ادبیات چپ مارکسیستی سالها در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تحصیل کرده اند چرا ازچنین ادبیات منحط قبیلوی نظامهای فرتوت ظاهرشاهی ونادرشاهی استفاده میکنند؟
    درپاسخ باید گفت که نگاه فاشیستان پشتون درقبال ملیتهای دیگر همیشه ودرکل یک نگاه تحقیر آمیز بوده است ودرین نگاه هیچ فرقی میان به اصطلاح روشنفکران چپی وراستی وملا وطالب دیوبندی یک فاشیست وجود ندارد، شاید این مبالغه نباشد اگربگویم که این دیدگاه درتار وپود هر فاشیست برتری طلب ،عجین شده است که باور کند: زنان هزاره برای کار درمنازل سرمایه داران پشتون ومردان شان بحیث جوالی ها دربازار و همچنان پنحشیریها زنان شان بحیث خدمتگاران خانه های سرمایه دار پشتون ومردان شان بحیث دریور و کلینر وسقاو کارنمایند وازبیکها نیز برای کار درمزارع وزمینهای غصب شدهء مناطق خودشان ویا قالین بافی از روز ازل خدمتگار وکارگر آفریده شده اند، افراد مربوط به سه گروه قومی نباید بیشترازین شغلهای پدری شان نباید درفکر گرفتن تاج وتخت باشند؛ زیرا آنها برای چنین کاری از روز ازل آفریده نشده اند، این قوم برگزیدهء خدا است که حق سروری وآقایی بالای دیگران دارد، دیگران باید کارکنند، زحمت بکشند، مالیه تحویل نمایند، درخدمت زیر بیرق بحیث سرباز حاضر باشند ولی قوم برگزیدهء خدا صرف وظیفه دارد که این سه ملیت دیگر را اداره وسرپرستی کند تا آنها بجان هم نیفتند وشیرازهء وحدت ملی برهم نخورد. درحالیکه چنین افکار قرون وسطایی اکنون دیگر به زباله دان تاریخ سپرده شده است؛ فرزندان هزاره وپنجشیری همانطوریکه پدرانشان درجوالی گری وسقاوی وپنچرمینی استعداد داشتند واز آبله کف دست خویش نان بدست آوردند امروز فرزندان همان سقاوها وجوالی ها و پنچرمین ها وکلینرها دربهترین دانشگاه های جهان تحصیل میکنند و بهتر ازهر خلقی گردپای مفتخور دیگر درآموزش زبانهای مختلف دنیا تسلط پیدا نموده و درشرایط امروز در ادارهء کشور نیز میخواهند حضورفزیکی خودشانرا تثبیت نمایند وبدون حضور این فرزندان ستمدیده هرگز نمیتوان افغانستان روی آرامش وثبات وامنیت را ببیند. ادامه دارد

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 3 مايو 2024 - 0:05 ميباشد