پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    ندامت نامه قاضی عثمان پس از رسوایی ثریا بها در تلویزیون سجیه

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20121112

    ندامت نامه قاضی عثمان پس از رسوایی ثریا بها در تلویزیون سجیه Empty ندامت نامه قاضی عثمان پس از رسوایی ثریا بها در تلویزیون سجیه

    پست  admin

    از یک ماه بدینسو ده ها نامه از ثریا بهاء و موسی عثمان به سایت پندار سرازیر شد و تهدید به افشاء گری های تازه در تلویزیون خانم سجیه کامرانی میکردند اما دیدیم که

    ندامت نامه قاضی عثمان پس از رسوایی ثریا بها در تلویزیون سجیه Hasti16

    تشت رسوایی شان چنان به زمین افتاد که آقای موسی عثمان را شب خواب نبرد و دم صبح این ندامت نامه را به پندار فرستاد.
    با این هم، ما حرف های تازهءموسی عثمان را جدی نمی گیریم.او شب یک حرف و دم صبح حرف دیگر میزند. دیدیم که یگانه چرندنگاری است که حتا به فرزند و هفت پشت خود دشنام میدهد. برای هر سایت برابر با رنگش می نویسد و هیچ چرندی او کمتر از صد دشنام ندارد.
    با اینهمه ، نوشته یا ندامت نامه او را نشر می کنیم:






    سید موسی عثمان هستی
    نقدی بر مزخرفنامه ای بنام کتاب " رها در باد"
    قسمت هشتم - فصل نهم
    حرفهای قناری هنوزدرقفس نقداست
    هرآنکه در ره وطن فتاد
    دشمنش گردد نابود و برباد
    به این قهرمان ره مردم و وطن
    برجاست گویم پرچم زنده باد
    شاعربی وزن وبی ترازو
    تاریخ را باید نقادانه نوشت ونقادانه باید خواند. کتاب رها درباد یک بهانۀ نقدبود که تشت رسوایی اش ازبام فتاد و به پروپاگند چی اخوان ثریای بی بهاء درس بزرگ داد. درحقیقت تاریخ مبارزات و قهرمانی های حزب دموکراتیک خلق است که صاحب این قلم پنجره های بستۀ تاریخی این حزب را در لابلای تاریخ معاصرافغانستان آهسته آهسته بازمی کند.
    اگر از قتلهای زنجیری قلعۀ زمان خان کابل توسط باندهای مائویست و اخوانی بخاطر بدنامی دولت داؤود بگذریم و آن را بعدها مثال بیاوریم، قتل منهاج الدین گهیځ دشمن حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بشکل مثال زنده می آوریم.
    منهاج الدین خان گهیځ مسؤول ماهنامۀ گهیځ را تمام ملت افغانستان با افکار پاکستانی و سعودی او در برابر چپ افغانستان می شناسند و از نظرتیزبین ملت ما پنهان نمانده. منهاج الدین خان گهیځ قربانی فتنهء خود، آیدیا های راست خود و لجاجت بی مانند خود شد. من هیچ نوع پیوند فکری با منهاج الدین خان گهیځ، درحالیکه او را از نزدیک می شناختم، نداشتم . زمانی که درقطغن بودم با وجودیکه یک ملا ومولوی بودم، با او روابط نزدیک، بخاطر تاریک اندیشی اونداشتم. مسلمان متعصب بود.
    ( پندار: به قصه سازی های موسی عثمان به اندازه یک نخود سیاه ارزش ندهید. او همان روزی که درقطغن بوده است در نوشته دیگر در همان ساعت و همان لحظه در دهمزنگ بوده است.عمرش به 77 رسیده است اما در قصه سازی هایش همخوان شخصیتهای تاریخ از دوره حبیب الله خان کلکانی تا حمید کرزی بوده است.)
    من بارها گفته ام که به پروان بعد از سی سا لگی آمده ام. زیاد ترعمرمن در قطغن و سیزده ولایت افغانستان به خاطر ماموریت های خودم و پدرم سپری شده است. مرا ملت افغانستان ازشصت سال بخاطرقلم بی هراسم می شناسند. من گذاشته ام که سوانح مرا روزی تاریخ میهنم بنویسد. من تسلیم و سرسپردۀ تاریخ وقضاوت سالم ملت خودهستم.
    (ما خو اولین بارعکس و نامت را درسایت خاوران دیدیم .به خدا اگر 5 نفرهم شما را می شناخت. مثل ثریا بهاء برای خود قصه می سازید و قهرمان هر محفل و مجلس هستید. پندار)
    قادر بی یارکه اصلاً ازپنجشیراست ولی زیادترعمراو درخان آباد قندز که زمانی جزء ولایت قطغن بود ،سپری گردید. قادر بی یار درآن دیارپای به سیاست در خانۀ حزب دموکراتیک خلق گذاشته و یک دوره در برابرسیدامیر وکیل خان آباد خود را کاندید نمود. باشناختی که مردم خان آباد و قندز از قادربی یارو قهرمانان پرچم بدنام داشتند، به او رای ندادند، شکست خورد و دست به توطئه علیه سیدامیر خان آبادی زدند.
    مجید زاده پیش ازاینکه به کابل بیاید و معاون مجلۀ میرمن وعضومسلکی کمیته مرکزی شود، درخان آباد پدراش تحویلدار بود . درمکتب خان آباد شاگرد خاص عبدالله خان قرغزی بود.
    گلب الدین حکمتیارکه از اقارب آقای تهذیب خروتی عضوکمیته مرکزی بود، پدر حکمتیار به خاطرقومی، خانه سامان عبدالله خان خروتی، مشهور به امین،برادرحفیظ الله امین،که امین سکرتر و هرکارۀ ناشرخروتی، از بازماندگان نایب الحکومۀ زمان نادر وهاشم جلاد درقطغن بود.
    قندزهم جزء ولایت قطغن درچوکات حکمرانی بود، که در زمان صدراعظم یوسف خان به ولایت تبدیل شد. دراول تورن جنرال کریم سراج والی قطغن ،هاشم صافی پسرکاکای استاد خلیلی، معاون ولایت ،عبدالرحیم خان کوهستانی مستوفی ولایت، جنت گل خان سرمامور، جلیل خان نورستانی قومندان ژاندارم وپولیس، دلشاد مدیر مطبوعات، مژده مدیر زراعت، قیوم خان بدخشی مدیراملاک، کباری غوربندی رئیس محکمه، عصمت الله روحانی معاون محکمه و محراب الدین خان که بعدها رئیس مدرسۀ ابو حنیفه در بگرامی کابل شد و بعد از اینکه دریک موتر سایکل با پسرخود شهید گردید، مدرسۀ ابو حنیفه را بنام او گذاشتند، درآن زمان مدیر معارف ولایت قطغن بود. بعدها درهمان ولایت دخترآن راکباری غوربندی را که رئیس معارف ولایت قطغن بود، گرفت.
    گلب الدین حکمتیار درمکتب بود و ازقومی نزدیک و نفرهای خاص تهذیب بود. حزب پرچم با با روابط وسیع و مردمی ای که داشت او را موظف کردند که دربین اخوان نفوذ کند، اما نمی دانستند که درچنگال اخوان قرارمی گیرد. او درآن ایام نوجوانی مانند عبدالخالق نوجوان قاتل نادرخان، جوانکی احساساتی بیش نبود. دخترک شریف و بی خبر از خود، دخترمنهاج الدین گهیځ ازطرف حزب دموکراتیک خلق جذب حزب دموکراتیک خلق شده بود.
    گهیځ ازاین ناحیه رنج می برد. پرچم فکرمی کرد که دخترگهیځ که ازفعال ترین دختران حزب دموکراتیک خلق است، شاید توسط منهاج الدین گهیځ به سرنوشت نا پاک خود برسد.
    حزب پرچم میخواست چابک دستی، مجیدزاده قادر بی یار و تهذیب که از سرشناخته های حزب دموکراتیک خلق بودند.من موسی عثمان نقشۀ قتل منهاج الدین گهیځ ساختم و سرگلب الدین عملی ومنهاج الدین گهیځ توسط گلب الدین که تازه با منهاج الدین گهیځ آشنایی به دستور پرچم پیدا کرده بود، ترور نمودم. این تازه حرکت ترورستی من در وجود شعله جاوید نبود، قبلاً در ولایت پروان و کوهستان توسط دار و دستۀ شعله جاوید که نقشۀ قتل دو نفر را درخانۀ غلام غوث گلشن یار، پسر ملک دستگیر سنجد دره ئی، که غلام غوث گلشن یار پرچمی معلم و پسر دستگیرسنجد دره ئی بود، ریختم.
    غلام غوث گلشن یاردراول حکومت داوود که پرچمی ها شریک حکومت داؤود بودند، حاکم مقررشد و بعد روابط پرچم که با داوود خراب شد، دوباره معلم درمربوطات پروان مقررشد، باهم ازنزدیک می شناختیم ودر زمان حزب دموکراتیک خلق، شاروال پروان و عضو کمیتۀ ولایتی پروان مقرر گردید و در زمان حکومت مرحوم ببرک کارمل، در راه کابل- پروان، توسط مجاهدین کشته شد و من خبر آنرا به محترم سلطان علی کشتمند ، شادروان ببرک ومحترم دستگیرپنجشیری رساندم. مسعود به من تهمت بسته بود که من شیوه های ترور را بلدم و او را ترور کردم.
    قبل از ترور پرچمی ها بوسیله من که درخانۀ غلام غوث گلشن یار توسط کشتمند، دستگیرپنجشیری، ببرک کارمل مرحوم به نام مهمانی در قریۀ سنجد درۀ ولایت پروان آمده بودند، نقشۀ دونفر از مخالفان سرسخت خود را در پروان کشیدم و اشخاصی را که بعداً عضو کمیتۀ ولایتی در پروان شدند، ترورکردم که ازجملۀ آن ترورشده ها ، یکی بنام عزیز کر مسؤول کمیته شهری ولایت پروان وعضوکمیتۀ ولایتی پروان در زمانی که آصف نبرد منشی کمیتۀ ولایتی بود، به جرم ترورغلام نقشبند شاروال پروان دستگیر و مدتی در زندان ماند و توسط پرچم کشیده شد. من دیگر از سرنوشت او خبر ندارم. رفیق فاروق پاسدار و آصف جان نبرد که دو دوره منشی کمیتۀ ولایتی پروان بودند، شاید ازآن تروریست بی وجدان خبرداشته باشند و امید است ترورهائیکه توسط عزیز و رفقای عزیز در زمان منشی بودن کمیتۀ ولایتی آصف جان نبرد رخ داده، با وجدان سالم پرده بردارند و هم اشخاصی که میخواستند نقشه ترور کشتمند، ببرک کارمل مرحوم و دستگیر پنجشیری توسط دار و دستۀ عزیزکر، مثل غلام سوسن، که کشته شدند و جسد شان پیدا نشد، پرده از روی این جنایت بردارند و نباید سکوت می کنند، من خودم درین پس پیری و دم گورهم جزء همین جنایتکاران می باشم.
    همین قسم درمزارشریف، قندهار ،هرات ودیگر ولایات افغانستان در زمان شاه و داوود، بخاطربدنامی دولت شاه و داوود، من دست به جنایت می زدم و صدها دوسیه از قتل های زنجیری مرموز اخوان و شعله جاوید در دست پرچم و کادر های پرچم وجود دارد. در زمان داؤود و شاه در وزارت داخله ، وزارت عدلیه، لوی څارنوال، ستره محکمه و در ولایات موجود بود که حزب دموکراتیک خلق آن دوسیه ها را در اول حکومت حزب دموکراتیک خلق با مارش های قلابی به بهانۀ آزادی زندانیان زمان داوود و شاه که از نگاه حقوقی حق اشخاص بود و دولت صلاحیت سوختاندن دوسیه ها را نداشت، بخاطر پنهان کردن جنایات اخوان و شعله دوسیه های جنایی دوستان خود را حریق کردند که تمام ملت افغانستان شاهد سوختاندن دوسیه های تحت دوران درآن زمان می باشند. از آن جمله، دوسیۀ قتل خیبر، رفیق خودشان می باشد که درخانۀ میز من بود و من که به زندان رفتم دوسیه را گرفتند و نابود ساختند و از او به گفتۀ ثریابها، درچهارده سال حکومت شان با وجودیکه سلیمان لایق خسربرۀ خیبربود، یک حرف راجع به خوب و بد خیبر و قتل او نگفتند و نه نوشتند وجایی را بنام او نگذاشتند، بخاطریکه چلوصاف دوستان اخوانی شان ازآب کثافت شان بیرون انداخته می شد.
    هنوزهم اعضای معصوم و مظلوم دنباله رو که محرک اصلی آنها یکتعداد از اعضای بیروی سیاسی، کمیته مرکزی و شورای اند هنوزهم با افتخار از تاریخ مبارزات حزب خود دفاع میکنند، من واین وآن وپاچۀ صاحب این قلم را افشاء می کنند و دشنام میدهند وبا خصلت پرشوری که دارند، ادامه می دهند، فکرمی کنند که من عقب نشینی می کنم.نه ! اگر نام مرا پاچه گیر هم مانده اید منشما را رها نمی کنم.
    با شناخت های قبلی که از رهبران هم قهرمان و هم خاین پرچم دارم،بخاطریکه بعضی ها مثل من و ثریا بی بها سرناموس خود و سر ناموس ملت افغانستان بند و واز نیستیم، همان طوریکه احترام به پدر ومادرخود ندارم، احترام به دیگرخانواده های افغانستان ندارم، آنچه که دست شان رسیده دریغ بخاطرخوشی روس نکرده اند وهنوزهم درتلاش اتهام زنی بخاطر افشای بعضی کثافات من از جمله همدستی ام در قتل پهلوان احمد جان شهید هستند. اعضای بی خبر و معصوم مظلوم پرچم گناه نزد من وملت افغانستان بخاطرمظلومیت شان که دنباله روان رهبران زنده هستند، هرنوع حرکت های شان حزب دموکراتیک خلق ،خصوصاً بخش پرچم بی گناه پنداشته می شوند.
    من نگفته ام خود ثریا بها که مزدور حزب و بعدا اخوان بود میگویدسیستم و روش سیاسی پرچم، همین قسم بود که اتهام ببندند و دسیسه و جعل کاری کنند، چنانچه دسائس، جعل سازی عکس های فتانه، خانم نجیب الله در درون حزب پرچم، اسنادی است که قابل انکارنیست. چنان دسائس، اتهام و بی وجدانی علیه من، خانوادۀ من وعلیه ملت افغانستان، و بی وجدانی وجعل سازی پرچم قابل تشویش نیست.
    به اساس مسؤولیت وجدانی بارها گفته ام، من چیزی را از ملت خود پنهان نمی کنم. درسایت پرچم که این سایت پیرو واقعی اخلاقی همان جریدۀ پرچم دهۀ دموکراسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بخاطر خشنودی روح پاک و معصوم مرحوم ببرک کارمل رحمت الله علیه هر نوع دسائس و بدنامی را علیه ملت افغانستان، با استفاده از تکنالوژی، سردست گرفته اند. این روش و اخلاق مرحوم ببرک کارمل بزرگوار . بزرگمرد تاریخ نبود که امروز سایت پندار یا پرچم درپیش گرفته اند تا روح جنایتکاران اخوان ، شعله و با جعل ودسیسه شاد باشد!
    اما ثریا بهاء با این کتاب مزخرف و بیهوده این دسائس جزخود را مسخره کردن ، کار دیگری کرده نتوانست. تنها چیزی که این وطن فروشان کرده می توانند، تاپه های احمقانه علیه پرچم و رهبر خردمند آن مرحوم ببرک کارمل بزنند، مرا به این حزب و به آن حزب و به این جریان و به آن جریان و یا به این تنظیم و یا به آن تنظیم و یا به دستگاهای جاسوسی خود و دیگران نسبت دهند. چون تاریخ گذشتۀ من روشن است، این حرکت ها سبب می شود که ملت افغانستان دریک قضاوت سالم بهتر این خائنین وطن فروش مانند ثریای بی بهاء را باه مان 74 صفت وطن فروشی ک نه تنها ملت افغانستان، که تمام جهان این کثافت کاران را با 74 صفت غیرانسانی می شناسند وتف بر روی شان ، تاریخ و ملت افغانستان اندخته و می اندازند که این بی شرمان از تف انداختن ملت وحتی جهان بروی شان شرم ندارند. کسی که از جاسوسی نشرمد، ازهیچ چیز خود، حتی از بی ناموسی خود، نمی شرمد. من درین سن و سال اعتراف می کنم که بنده عثمان هستی هم ترور ، هم جاسوسی و هم وطن فروشی کردم و پشیمان هم هستم.
    البته مقصد من از مردم مظلوم و پاک،حزب دموکراتیک خلق نمی باشد. بارها گفته ام که درهرحزب،جریان وتنظیم، خوب و بد وجود دارد، مثلیکه دریک سیستم اداری،دولت خوب و بد وجود دارد. حتی دردستگاه جاسوسی دولت ها، خوب وبد وجود دارد. آنچه که ثریا بیبها وتیم کتاب رهادرباد،تمام سازمان زنان حزب دموکراتیک خلق، پیش قدمان فحشا دردرون حرب بدنام پرچم می خوانند، من به عقدۀ خانم ثریابها و تیم کتاب رها درباد نیستم، با وجودیکه این سازمان، یک مکتب بوده، زنان مبارز ، قهرمان ، با دانش ، با فرهنگ و مردانه صفت را تحت رهبری داکتر صاحب اناهیتا پرورش داد..
    چنانچه که امروز با گذشت زمان وتکمیل شدن تجربه از گذشت زمان، یک تعداد اعضای شناخته شده و ناشناخته شده، حتی به سطح رهبری شان، مانند آقای مزدک، از گذشته های ناپاک شخصی خود و بعضی رهبری خود به شدت انتقاد و آنرا تقبیح می کنند و از این رهروان معصوم سیاست امروز بریده اند. حزب وحزب بازی را به عصومان و مظلومان حزب که بیش هزاران نفر هستند داده اند که چند رهبر مریض وعلیل سیاست مدار، از حزب پرچم بریده اند، این مظلومان و معصومان حزب و حزب بازی را روی دست گرفته اند و بخاطر مرض مزمن گذشته که رهبران شان داشتند، ادامه می دهند و من از مردمان سالم که با مریضان قطع علاقه کرده اند، ایمیل وتیلفون های فروان دارم وهم به اشخاصی که از مریضان رهبری بریده اند احترام دارم.
    اکثریت اعضای این حزب مبارز و قهرمان ازگذشته حزب دموکراتیک خلق نادم بودند وهستند وحرکت ناشایستۀ سایت پرچم را که ارگان مظلومان و معصومان حزب دموکراتیک خلق هنوزهستند، از نادانی می دانند.
    عناصریکه دردرون حزب بودند و از رهبران حزب پرچم خاطرۀ بد دارند، حالا حرکات ناشائستۀ سایت پندار یا پرچم را تقبیح می کنند.
    چیزک های دور از اخلاق انسانی که شائسته قلم خودشان و رهبران بدنام شان است، در سایت های با نام و نشان و پر خواننده پندار یا پرچم، علیه صاحب این قلم، دست پاچگان دیوانه وار مینگارند و میخواهند با این نوشته ها و اتهامات سد راه نقد کتاب رها درباد و افشای ماهیت پلید ثریای بی بها پرچمی اخوانی شوند که بارها گفته ام این تهمت ها و تهدیدها سبب خاموشی من وقلم من شده نمی تواند. میدانم رد اتهامات، دسیسه سازی و جعل کردن اسناد در روی سایت های پرخواننده پرچم، به پرچمیان سربلندی آورده است و آنها را دوباره نام و نشان داده است اما صاحب این قلم را نمی توانند درنظر ملت افغانستان خورد و کوچک سازند. ملت افغانستان، اوباشان قلم را می شناسند. می توان سگ را از پلیدی اش شناخت، مثلیکه ثریا ی بی بها شناخته شدبزرگان گفته اند، سگ، دم سگ، سگ است، کله و پای سگ، سگ است، سر تا به وجود سگ، سگ است.
    اما این مثال را به من نگویید. من نوکر شما بوده ام و نوکر میمانم.توبه مرا قبول کنید
    من درطول شصت سالی که قلم برداشته ام، با این نوع دسایس روبرو بوده ام وهیچ وقتی تا به سویۀ خودم نبوده، به هیچ اتهامات و دسایس جواب نگفته ام. اخلاق عصیان گری مرا نه تنها رهبران حزب دموکراتیک خلق می دانند، که تمام رهبران چپ و راست برخصلت های واقعیت نویسی من آشنایی کامل دارند و می دانند که من به هیچ صورت دربرابرخائنین عقب نشینی نمی کنم تا از ملت افغانستان بخاطر جنایت شان معذرت نخواهند.
    هرگاه بیروی سیاسی ، اعضای کمیته مرکزی و شورای انقلابی ،هر حزب که باشد، از پاچۀ صاحب این قلم بگیرد، به آن جواب دندان شکن می گویم، چون غوره به دل سایت پرچم بخاطر ناگفتن جواب ازطرف من بدل نازک شان مانده، از یکی از مقامات بالایی خود خواهش کنند که سرنقد من اعتراض کند و سایت پرچم ببیند که یک نان چند فطیراست.
    نمی دانی که در گیر هستی با من گرگ درنده
    که جف جف می کنم بیخود مثل تازی دونده
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 17 مايو 2024 - 18:03 ميباشد