آخرین سمت پترائوس در دوره خدمتش در ارتش آمریکا، فرماندهی نیروهای تحت امر آمریکا در افغانستان با عنوان رسمی فرمانده نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (ایساف) بوده است. علاوه بر این، او فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا از 13 اکتبر 2008 تا 30 ژوئن 2009 و نیز فرماندهی نیروهای چند ملیتی در عراق از فوریه 2007 تا سپتامبر 2008 را نیز در کارنامه کاری خود دارد. جالب اینکه پترائوس نخستین بار سال 2003 زمانی که فرماندهی یکی از یگانهای آمریکایی در بغداد را بر عهده داشت، از نزدیک شاهد نبرد واقعی بود.
پترائوس جایگزین مککریستال
اما ژوئن سال 2010، پترائوس جایگزین ژنرال «استنلی مک کریستال»، فرمانده نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (ایساف) در افغانستان شد. در واقع، پس از اینکه مککریستال اظهارات تحقیرآمیزی علیه برخی از اعضاء دولت آمریکا و شخص اوباما ایراد کرد، خواستار کنارهگیری از سمت خود شد.
از آنجائیکه ژنرال دیوید پترائوس، مهره کلیدی و کارساز دولت اوباما در عراق بود و با استراتژی خود میزانی از امنیت و ثبات را به این کشور بازگردانده بود، اوباما او را به عنوان فرمانده نیروهای ایساف در افغانستان برگزید تا شاید بتواند به این طریق ارابه جنگی نه چندان موفق آمریکا در افغانستان را از شکست نجات دهد.
این در حالی بود که گماردن پترائوس در این جایگاه، تنزل موقعیت او از فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا به شمار میآمد چراکه فرمانده نیروهای مرکزی بر نیروهای نظامی در افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی و مصر نظارت دارد.
به هر حال، با همه خوشبینیهای اوباما، پترائوس نتوانست در افغانستان به موفقیت ادعایی نظامیان آمریکایی در عراق دست یابد. حتی به خاطر اختلافنظر میان سیاستمداران و نظامیان آمریکایی، او تا مرز استعفا پیش رفت.
پروژه ناکام پترائوس در افغانستان
به گفته برخی تحلیلگران و کارشناسان مسائل افغانستان، سیاستمداران آمریکایی در آن زمان خواهان واگذاری امور نظامی و امنیتی به نیروهای افغان بودند، در حالی که نظامیان آمریکایی خواستار حضور درازمدت نیروهای این کشور و شدت بخشیدن به عملیات نظامی علیه مخالفان مسلح دولت افغانستان بودند.
علاوه بر این اختلافات، برخلاف عراق، برنامهها و اهداف پترائوس در افغانستان یا اجرا نشد و یا ناکارآمد بود. او در زمان ماموریت خود در عراق موفقیتهایی را در زمینه تامین امنیت این کشور کسب کرد اما در افغانستان موفقیتی به دست نیاورد. او در عراق، قبایل عراقی را مسلح کرد و مسئولیتهای امنیتی را به نیروهای بومی این کشور سپرد و به این ترتیب در این طرح تا حدودی موفق عمل کرد.
پترائوس قصد داشت راهبرد مشابهی را در افغانستان پیاده کند اما با ناکامی روبرو شد. در واقع، او قصد داشت افغانستان را به هشت قسمت تقسیم کند و هر قسمت اداره نیمه مستقلی را بر عهده بگیرد و در راس هر منطقه جنگسالاران نامدار جهادی ، مافیایی های وارده شده از امریکا و افراد فاسد را که دیگر شخصیتهای کلیدی شده اند ، نصب کند.که این موضوع با مخالفت حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان روبرو شد. علت مخالفت کرزی نیز این بود که او بیم آن داشت نیروهای مسلح محلی قابل کنترل نباشند و به شورشیان ملحق شوند و یا نیروی تازه در برابر سلطه خانواده گی او و مافیای ارگ گردند..
نکته قابل تامل این بود که این فرمانده باسابقه آمریکایی، درکی از تفاوت وضعیت این دو کشور نداشت. دلیل موفقیت این تاکتیک در عراق این بود که القاعده و مزدوران آن در برابر سنیهای ملی قرار داشتند و منافعشان با هم فرق میکرد. حال آنکه در افغانستان نیروهای شورشی، پشتونهایی هستند که پایه مردمی دارند و از طریق ارتباطات خانوادگی و قبیلهای به یکدیگر مربوط میشوند و جدایی آنها از هم کار آسانی نیست. از ینرو پشتونهای کلیدی ارگ و شورشیان باهم در ارتباط تنگاتنگ اند. نکته جالب توجه اینکه شوروی سابق نیز چنین سیاستی را برای فدرالی ساختن افغانستان در پیش گرفته بود که در آن دوران هم این رویکرد با شکست مواجه شد.
هر چند پترائوس در نهایت با توجه به شرایط جنگ، استعفا از فرماندهی را «اقدامی خودخواهانه با تبعات سیاسی سنگین» دانست و از استعفا خودداری کرد اما در کل، پیش از او نیز 2 ژنرال دیگر آمریکایی به دلیل ناکامی و ناکارآمدی راهبرد جنگی آمریکا، افغانستان را ترک کردند. این موضوع به وضوح نشان میدهد، راهبرد جنگ آمریکا در افغانستان از ابتدا اشتباه بوده و ادامه این استراتژی در نهایت باعث خواهد شد تمامی فرماندهان آمریکایی به مهرههای سوخته تبدیل شوند. علت اساسی شکست آنها اتکا به لایه های فساد و چهره های فاسد نظام کرزی است. این چهره ها نه علاقمند پایان جنگ اند و نه مبارزه با ترور . برای آنها جنگ و مبارزه با تروز منبع اصلی سود جویی های اقتصادی شده است. از رییس جمهور تا والیان و ولسوالها و قضات و دادستانی ها یا سارنوال ها پایان جنگ را پایان تجارت خود می شمارند. طالبان خود به عامل تقویه جنگ ، فساد و ایجاد نظام مافیایی شده اند.
در واقع، مانند سایر فرماندهان آمریکایی، پترائوس نیز نتوانست وضعیت افغانستان را به سوی صلح و ثبات تغییر دهد و زمانی که راهبرد جنگی آمریکا در افغانستان ناکارآمد و ناقص تشخیص داده میشود، این موضوع معمولا به کنار رفتن فرماندهان و طراحان نظامی میانجامد.
پترائوس هم همانند زلمی خلیلزاد و هر امریکایی دیگر به جنگسالاران و سرداران مافیا وابسته و متعد ماند و روشنفکران نو افغانستان را از صحنه دور نگهداشت. او هم یکی از هواداران سرسخت جهل پروری و تاریک اندیشی در افغانستان بود.
خداوند به جزایش برساند.بخاطر این همه منفعت امریکا و مافیای حاکم کابل صد ها هزار انسان قربانی شدند و ده ها هزار مافیایی و زورمند در استانها و قریه های افغانستان صاحبان اصلی سرنوشت مردم شدند.در دوره پترائوس نیروهای مسلح افغانستان به شمول امنیت و پولیس بیشتر طالبی و مافیایی شدند.در جنایات امروز و حتا در انتحارات ردپای مافیای ارگ ، وزارت امنیت و داخله افغانستان کاملا به چشم میخورد.قضای افغانستان روپوش حقوقی و شرعی برای پوشانیدن جنایات مافیا و طالب در شهرها و قریه گردیده اند.
پترائوس هم همانند زلمی خلیلزاد و هر امریکایی دیگر به جنگسالاران و سرداران مافیا وابسته و متعد ماند و روشنفکران نو افغانستان را از صحنه دور نگهداشت. او هم یکی از هواداران سرسخت جهل پروری و تاریک اندیشی در افغانستان بود.
خداوند به جزایش برساند.بخاطر این همه منفعت امریکا و مافیای حاکم کابل صد ها هزار انسان قربانی شدند و ده ها هزار مافیایی و زورمند در استانها و قریه های افغانستان صاحبان اصلی سرنوشت مردم شدند.در دوره پترائوس نیروهای مسلح افغانستان به شمول امنیت و پولیس بیشتر طالبی و مافیایی شدند.در جنایات امروز و حتا در انتحارات ردپای مافیای ارگ ، وزارت امنیت و داخله افغانستان کاملا به چشم میخورد.قضای افغانستان روپوش حقوقی و شرعی برای پوشانیدن جنایات مافیا و طالب در شهرها و قریه گردیده اند.
پترائوس در نهایت، در جولای 2011 فرماندهی نیروهای آمریکا و ناتو در افغانستان را رها کرد و آگوست همان سال از ارتش آمریکا بازنشسته شد.
اين مطلب آخرين بار توسط admin در الإثنين 12 نوفمبر 2012 - 9:02 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.