پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    پروژه ناکام پترائوس در افغانستان

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20121110

    پروژه ناکام پترائوس در افغانستان Empty پروژه ناکام پترائوس در افغانستان

    پست  admin

    آخرین سمت پترائوس در دوره خدمتش در ارتش آمریکا، فرماندهی نیروهای تحت امر آمریکا در افغانستان با عنوان رسمی فرمانده نیروهای بین‌المللی کمک پروژه ناکام پترائوس در افغانستان David_Petraeus_and_Paula_Broadwellبه امنیت (ایساف) بوده است. علاوه بر این، او فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا از 13 اکتبر 2008 تا 30 ژوئن 2009 و نیز فرماندهی نیروهای چند ملیتی در عراق از فوریه 2007 تا سپتامبر 2008 را نیز در کارنامه کاری خود دارد. جالب اینکه پترائوس نخستین بار سال 2003 زمانی که فرماندهی یکی از یگان‌های آمریکایی در بغداد را بر عهده داشت، از نزدیک شاهد نبرد واقعی بود.
    پترائوس جایگزین مک‌کریستال
    اما ژوئن سال 2010، پترائوس جایگزین ژنرال «استنلی مک کریستال»، فرمانده نیروهای بین‌المللی کمک به امنیت (ایساف) در افغانستان شد. در واقع، پس از اینکه مک‌کریستال اظهارات تحقیرآمیزی علیه برخی از اعضاء دولت آمریکا و شخص اوباما ایراد کرد، خواستار کناره‌گیری از سمت خود شد.
    از آنجائیکه ژنرال دیوید پترائوس، مهره کلیدی و کارساز دولت اوباما در عراق بود و با استراتژی خود میزانی از امنیت و ثبات را به این کشور بازگردانده بود، اوباما او را به عنوان فرمانده نیروهای ایساف در افغانستان برگزید تا شاید بتواند به این طریق ارابه جنگی نه چندان موفق آمریکا در افغانستان را از شکست نجات دهد.
    این در حالی بود که گماردن پترائوس در این جایگاه، تنزل موقعیت او از فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا به شمار می‌آمد چراکه فرمانده نیروهای مرکزی بر نیروهای نظامی در افغانستان، پاکستان،‌ آسیای مرکزی و مصر نظارت دارد.
    به هر حال، با همه خوشبینی‌های اوباما، پترائوس نتوانست در افغانستان به موفقیت ادعایی نظامیان آمریکایی در عراق دست یابد. حتی به خاطر اختلاف‌نظر میان سیاستمداران و نظامیان آمریکایی، او تا مرز استعفا پیش رفت.
    پروژه ناکام پترائوس در افغانستان
    به گفته برخی تحلیلگران و کارشناسان مسائل افغانستان، سیاستمداران آمریکایی در آن زمان خواهان واگذاری امور نظامی و امنیتی به نیروهای افغان بودند، در حالی که نظامیان آمریکایی خواستار حضور درازمدت‏ نیروهای این کشور و شدت بخشیدن به عملیات‏ نظامی علیه مخالفان مسلح دولت افغانستان بودند.
    علاوه بر این اختلافات، برخلاف عراق، برنامه‏ها و اهداف پترائوس در افغانستان یا اجرا نشد و یا ناکارآمد بود. او در زمان ماموریت خود در عراق موفقیت‌هایی را در زمینه تامین امنیت این کشور کسب کرد اما در افغانستان موفقیتی به دست نیاورد. او در عراق، قبایل عراقی را مسلح کرد و مسئولیت‏های امنیتی را به نیروهای بومی این کشور سپرد و به این ترتیب در این طرح تا حدودی موفق عمل کرد.
    پترائوس قصد داشت راهبرد مشابهی را در افغانستان پیاده کند اما با ناکامی روبرو شد. در واقع، او قصد داشت افغانستان را به هشت قسمت تقسیم ‏کند و هر قسمت اداره نیمه‎ مستقلی را بر عهده بگیرد و در راس هر منطقه جنگسالاران نامدار جهادی ، مافیایی های وارده شده از امریکا و افراد فاسد را که دیگر شخصیتهای کلیدی شده اند ، نصب کند.که این موضوع با مخالفت حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان روبرو شد. علت مخالفت کرزی نیز این بود که او بیم آن داشت نیروهای مسلح محلی قابل کنترل نباشند و به شورشیان ملحق شوند و یا نیروی تازه در برابر سلطه خانواده گی او و مافیای ارگ گردند..
    نکته قابل تامل این بود که این فرمانده باسابقه آمریکایی، درکی از تفاوت وضعیت این دو کشور نداشت. دلیل موفقیت این تاکتیک در عراق این بود که القاعده و مزدوران آن در برابر سنی‌های ملی قرار داشتند و منافعشان با هم فرق می‌کرد. حال آنکه در افغانستان نیروهای شورشی، پشتون‌هایی هستند که پایه مردمی دارند و از طریق ارتباطات خانوادگی و قبیله‌ای به یکدیگر مربوط می‌شوند و جدایی آنها از هم کار آسانی نیست. از ینرو پشتونهای کلیدی ارگ و شورشیان باهم در ارتباط تنگاتنگ اند. نکته جالب توجه اینکه شوروی سابق نیز چنین سیاستی را برای فدرالی ساختن افغانستان در پیش گرفته بود که در آن دوران هم این رویکرد با شکست مواجه شد.
    هر چند پترائوس در نهایت با توجه به شرایط جنگ، استعفا از فرماندهی را «اقدامی خودخواهانه با تبعات سیاسی سنگین» دانست و از استعفا خودداری کرد اما در کل، پیش از او نیز 2 ژنرال دیگر آمریکایی به دلیل ناکامی و ناکارآمدی راهبرد جنگی آمریکا، افغانستان را ترک کردند. این موضوع به وضوح نشان می‌دهد، راهبرد جنگ آمریکا در افغانستان از ابتدا اشتباه بوده و ادامه این استراتژی در نهایت باعث خواهد شد تمامی فرماندهان آمریکایی به مهره‌های سوخته تبدیل شوند. علت اساسی شکست آنها اتکا به لایه های فساد و چهره های فاسد نظام کرزی است. این چهره ها نه علاقمند پایان جنگ اند و نه مبارزه با ترور . برای آنها جنگ و مبارزه با تروز منبع اصلی سود جویی های اقتصادی شده است. از رییس جمهور تا والیان و ولسوالها و قضات و دادستانی ها یا سارنوال ها پایان جنگ را پایان تجارت خود می شمارند. طالبان خود به عامل تقویه جنگ ، فساد و ایجاد نظام مافیایی شده اند.
    در واقع، مانند سایر فرماندهان آمریکایی، پترائوس نیز نتوانست وضعیت افغانستان را به سوی صلح و ثبات تغییر دهد و زمانی ‏که راهبرد جنگی آمریکا در افغانستان ناکارآمد و ناقص تشخیص داده می‏شود، این موضوع معمولا به کنار رفتن فرماندهان و طراحان نظامی می‏انجامد.
    پترائوس هم همانند زلمی خلیلزاد و هر امریکایی دیگر به جنگسالاران و سرداران مافیا وابسته و متعد ماند و روشنفکران نو افغانستان را از صحنه دور نگهداشت. او هم یکی از هواداران سرسخت جهل پروری و تاریک اندیشی در افغانستان بود.
    خداوند به جزایش برساند.بخاطر این همه منفعت امریکا و مافیای حاکم کابل صد ها هزار انسان قربانی شدند و ده ها هزار مافیایی و زورمند در استانها و قریه های افغانستان صاحبان اصلی سرنوشت مردم شدند.در دوره پترائوس نیروهای مسلح افغانستان به شمول امنیت و پولیس بیشتر طالبی و مافیایی شدند.در جنایات امروز و حتا در انتحارات ردپای مافیای ارگ ، وزارت امنیت و داخله افغانستان کاملا به چشم میخورد.قضای افغانستان روپوش حقوقی و شرعی برای پوشانیدن جنایات مافیا و طالب در شهرها و قریه گردیده اند.
    پترائوس در نهایت، در جولای 2011 فرماندهی نیروهای آمریکا و ناتو در افغانستان را رها کرد و آگوست همان سال از ارتش آمریکا بازنشسته شد.


    اين مطلب آخرين بار توسط admin در الإثنين 12 نوفمبر 2012 - 9:02 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست السبت 10 نوفمبر 2012 - 22:42  admin

    مهم‌ترین اقدام اوباما در دوره اول ریاست جمهوری در مورد افغانستان را باید تغییر استراتژی آمریکا در قبال این کشور از «مقابله با شورش» به «مبارزه با تروریسم» و «وارد کردن پاکستان به عنوان بخشی از بحران» در نظر گرفت و سایر اقدامات اوباما در واقع متأثر از این راهبرد وی محسوب می‌شود.
    یک کارشناس امور افغانستان در ارزیابی الویت‌های آمریکا در دوره جدید ریاست جمهوری اوباما در خصوص افغانستان، مواردی را متذکر شده است.
    وی اولین مسئله را تأکید بر واگذاری کامل مسئولیت‌های امنیتی به دولت افغانستان و خروج بخشی از نیروهای نظامی آمریکا و نیروهای سایر اعضای ناتو از این کشور دانسته است.
    این کارشناس روابط بین الملل، مسئله دوم را انعقاد پیمان امنیتی بین آمریکا و افغانستان عنوان کرده است که مشخص کننده نوع روابط امنیتی بین 2 طرف ظرف دهه‌های آتی بوده و در قالب همین پیمان، موضوع استقرار پایگاه‌های نظامی آمریکا در افغانستان و ادامه حضور تعدادی از نیروهای آمریکایی در افغانستان مطرح خواهد شد.
    وی مسئله سوم را تأکید اوباما بر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در سال 2014 دانسته است، با توجه به اینکه زمزمه‌هایی مبنی بر تمایل جناح‌هایی در دولت افغانستان بر فراهم کردن زمینه رجوع به راه‌حل‌های سنتی نظیر لوئی جرگه و عدم برگزاری انتخابات شنیده می‌شود و این نگاه بصورت غیر فراگیر حتی در دفتر سازمان ملل متحد در این کشور (یوناما) هم مطرح شده است.
    وی چهارمین و آخرین مسئله را چگونگی وارد کردن نیروهای شورشی و مشخصاً طالبان به فرآیند مذاکره و دولت‌سازی در افغانستان عنوان کرده است.
    «محمدرضا بهرامی» سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در افغانستان در مقاله‌ای برای «دیپلماسی ایرانی» نوشت: آمریکا در این مسیر با 3 چالش مشخص مواجه است که در درجه اول ناکارآمدی دولت در افغانستان و خصوصاً در بخش سیاست داخلی است.
    این مسئله از مهم‌ترین چالش‌های موجود در افغانستان است که زمینه‌ساز بخشی از مشکلات و نابسامانی‌های بعدی است.
    دولت افغانستان در ارائه چهره‌ای توانمند و سالم در بخش‌های سیاسی و اقتصادی که مورد اعتماد مردم، جامعه مدنی و جریانات سیاسی قرار گیرد، ناتوان بوده و نه تنها نتوانسته تعادلی مناسب در جامعه چند قومی افغانستان ایجاد کند، بلکه قادر به تعریف مرزهای مشخص منافع ملی در برابر حضور نیروهای خارجی نیز نشده است.
    ادامه این وضع به مفهوم استمرار بحران در این کشور خواهد بود. ضعف دولت افغانستان در این موضوع موجب شده است تا اشتباهات عمده آمریکا در این کشور نیز در سایه این ناکارآمدی کمتر مورد توجه قرار گیرد.
    مورد دوم نقش و موقعیت پاکستان در افغانستان است. حداقل از نظر جناح‌های قدرتمند ارتش پاکستان، موضوع افغانستان از حیاتی‌ترین پرونده‌های سیاست خارجی این کشور است که همانند موضوع هند ماهیتی کاملاً امنیتی دارد.
    ناکامی در افغانستان می‌تواند این کشور را با بحران‌های جدی هم در محیط داخلی کشور و هم در مواجهه با هند روبرو کند.
    از نظر ارتش پاکستان این موضوع مشخص است که اگر چه همکار استراتژیک غیر ناتوئی آمریکا محسوب می‌شود، اما ماهیت نگاه آمریکا به این کشور پس از پایان جنگ سرد بر مبنایی پایدار قرار نگرفته و الزامات مقطعی شکل دهنده این رابطه بوده است.
    انتخاب آمریکا در جنوب آسیا (حتی در ارتباط با موضوع افغانستان) هند است و این مهم خصوصاً با توجه به افق قابل پیش بینی نقش و موقعیت چین در دهه‌های آینده در آسیا و نقشی که هند می‌تواند در ممانعت از برتری جویی چین با ایجاد نوعی توازن داشته باشد، غیر قابل انکار است.
    ادامه سیاست فشار تعریف شده، حمایت از استمرار کار دولت‌های غیر نظامی، ادامه حملات هواپیماهای بدون سرنشین در مناطق قبایلی با هدف فشار بر گروه‌های تروریستی و افراط‌گرا، تلاش برای مهار جاه طلبی‌های ارتش و قرار دادن آن در چارچوب وظایف سازمانی با هدف ممانعت از دخالت در امور سیاسی را شاید بتوان شاخص‌های عمده سیاست آمریکا در قبال پاکستان در دوره جدید ارزیابی کرد.
    مقامات ارتش در پاکستان نیز با آگاهی از این موضوع علاوه بر تلاش به منظور ممانعت از ایجاد توافق مستقیم بین طالبان و آمریکا و حفظ سیاست فعلی در قبال گروه‌های شورشی افغان، با استقبال از آغازی نو در روابط با روسیه که متعاقب سفر وزیر امور خارجه روسیه به اسلام آباد و سفر همزمان کیانی رئیس ستاد ارتش پاکستان به مسکو صورت گرفت و حفظ پیوندهای موجود با چین درصدد تعریف شرایط جدیدی در تعاملات منطقه‌ای است که البته یک وجه این تعاملات می‌تواند تنظیم رابطه‌ای مطلوب‌تر از نظر پاکستان با آمریکا ولو بصورت مقطعی و پروژه‌ای باشد، زیرا برای پاکستان بعنوان کشوری کمک گیرنده، حفظ رابطه با آمریکا حداقل در شرایط موجود یک الزام است نه یک انتخاب.
    مخالفت جدی کشورهای روسیه، چین، پاکستان و ایران با ایجاد پایگاه‌های نظامی آمریکا در افغانستان را باید سومین چالش پیش روی دولت جدید آمریکا در افغانستان تلقی کرد.
    این موضوع آشکارا اهداف فرا افغانستانی آمریکا را نشان داده و مستقیماً بر امنیت کشورهای منطقه تأثیرگذار است. پوتین ظرف ماه‌های اخیر چهره‌ای بشدت متفاوت از روسیه در بعد داخلی و خارجی ارائه کرده و درصدد بازتعریف نقش روسیه به عنوان قدرتی جهانی در تعاملات بین‌المللی است.
    روس‌ها در ارتباط با موضوع افغانستان و درقبال آمریکا سیاست «مشارکت و رقابت» را انتخاب و آشکارا از لزوم بی‌طرفی افغانستان در سیاست خارجی حمایت می‌کنند.
    از سوی دیگرسفر وزیر امنیت داخلی و عضو کمیته سیاسی حزب حاکم چین به افغانستان که عالی‌ترین مقام چینی است که ظرف دهه‌های اخیر به افغانستان سفر می‌کند را نیز می‌توان نشانه‌ای از تمایل چین به عبور از رویکرد سنتی رابطه با کابل که مبتنی بر مؤلفه های اقتصادی بوده و وارد کردن متغییر امنیتی به نوع رابطه با کابل تلقی کرد. جهت‌گیری این رویکرد می‌تواند هم معطوف به وضعیت افغانستان بعد از 2014 و هم به نقشی در سطحی وسیع‌تر باشد که چین اخیراً تمایل خود را به ایفای آن آشکار کرده است.
    با توجه به موارد فوق، به نظر می‌رسد دولت اوباما در دوره جدید و در تنظیم سیاست‌های خود بویژه در ارتباط با افغانستان و پاکستان با دشواری‌هایی مواجه خواهد بود.
    بر این اساس عبور از مرحله فعلی و ارائه تعریفی از پیروزی بدون دستیابی به توافق با طرف‌های مؤثر دیگر و ایجاد تغییر در برخی سیاست‌ها بسیار بعید خواهد بود.
    avatar

    پست السبت 10 نوفمبر 2012 - 22:46  admin

    یک کارشناس امور اطلاعاتی در مصاحبه با شبکه «راشاتودی» با اشاره به سابقه‌دار بودن روابط نامشروع در میان فرماندهان آمریکایی، می‌گوید این کناره‌گیری قطعا دلایل بسیار مهم‌تری داشته است.

    پروژه ناکام پترائوس در افغانستان 13910820000227_PhotoA










    پس از استعفای «دیوید پترائوس» از ریاست سازمان سیا به بهانه داشتن روابط نامشروع، برخی از کارشناسان نظیر «تونی شافر» افسر اطلاعاتی سابق آمریکا عقیده دارند که این کناره‌گیری آن هم تنها چند روز پس از آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری آمریکا، تنها به این دلیل نبوده و می‌تواند ناشی از مقاومت‌هایی باشد که او به عنوان یک فرمانده نظامی در سازمان غیرنظامی سیا با آن مواجه شده است.
    شافر در مصاحبه با شبکه «راشاتودی» در پاسخ به این سوال که آیا به نظر شما این استعفا می‌توانسته دلایل دیگری هم داشته باشد، می‌گوید: «فکر می‌کنم چیزهای خیلی بیشتری در این مورد وجود دارد. همانطور که یکی از سناتورهای سابق به من می‌گفت که یکی از چیزهایی که در واشنگتن یاد گرفته این است که هرآنچه که به عموم مردم گفته می‌شود، واقعیت موضوع در در مورد آن دقیقا چیز دیگری است و این چیزی است که در این مورد هم صدق می‌کند».

    پروژه ناکام پترائوس در افغانستان 13910820000228_PhotoL«پائولا برودول» و «دیوید پترائوس»
    وی ادامه می‌دهد: «بگذارید به عقب بازگردیم، ژنرال «آیزنهاور» که در جنگ جهانی دوم فرمانده نیروهای ما بود و در سال 1944 حمله «روز دی» (روز آغاز عملیات موسوم به آزادسازی اروپا) را فرماندهی کرد، روابطی با راننده خود داشت و رئیس‌جمهور وقت «روزنبال» از این قضیه مطلع بود، اما او سمت خود را ترک نکرد. پس حتما چیز عمیق‌تری وجود دارد. چیزی که فکر نمی‌کنم کسی هنوز کامل متوجه آن شده باشد.»
    او می‌افزاید که ژنرال پترائوس بارها و بارها تحت بازرسی قرار گرفته و نمی‌توان باور کرد که در این بازرسی‌ها هیچ‌گاه کاخ سفید متوجه وجود این روابط نشده باشد. شافر از همین نکته نتیجه می‌گیرد که می‌توان فرضیه کناره‌گیری به دلیل وجود روابط نامشروع را رد کرد.
    شافر همچنین اشاره می‌کند که بر عملکرد و حضور پترائوس در سیا انتقاداتی وجود داشته، چراکه او فردی بوده که از بیرون به ریاست‌ سیا منتسب شده و به همین جهت برای سیا بیگانه بوده است. این افسر سابق اطلاعاتی آمریکا که تحت نظر سیا آموزش دیده و همچنین دوستانی در این سازمان دارد، در مورد ساختار سازمان سیا می‌گوید: «آن‌ها (اعضا و سازمان‌بندی سازمان سیا) ساختار بسیار منحصر به فردی دارند. آن‌ها همچنین فرهنگ بسیار منحصر به فردی دارند، و هر وقت کسی از بیرون وارد سازمان شود، کسی مثل پترائوس یا هرکس دیگری، با مقاومت زیادی روبرو خواهد شد، چراکه او از داخل سازمان نیست. او به عنوان یک افسر اطلاعاتی آموزش ندیده و به همین دلیل نحوه رهبری او متفاوت است و در مجموع از روش‌های نظامی برای رهبری استفاده می‌کند، اما سیا یک سازمان غیرنظامی است و فکر می‌کنم همین امر منجر به بروز مجادلاتی می‌شود و مسلم است که این سوال را به وجود می‌آورد که آیا اینگونه رهبری می‌تواند تاثیرگذار باشد؟»

    پروژه ناکام پترائوس در افغانستان 13910820000230_PhotoL
    «دیوید پترائوس» رئیس سازمان سیا روز گذشته با صدور بیانیه‌ای با اعتراف به اینکه وی رابطه نامشروع با یک زن داشته است، اعلام کرد که از سمت خود استعفا کرده است. وی در این بیانیه آورده است: «پس از گذشت 37 سال از ازدواجم، من با ارتکاب به یک رابطه نامشروع یک درایت و قضاوت بسیار ضعیف از خودم نشان دادم. چنین رفتاری، هم به عنوان یک همسر و هم در کسوت رهبر یک سازمانی همانند تشکیلات ما، غیرقابل قبول است.»
    در حالی که ادعا شده است که پترائوس خود به این رابطه اعتراف کرده و تنها به این دلیل از سمت خود کناره‌گیری کرده است، با این وجود نشریه «وال‌استریت ژورنال» گزارش داده است که این اف‌بی‌ای بوده که با بازرسی از ایمیل شخصی دیوید پترائوس، رئیس مستعفی سیا، متوجه روابط نامشروع پترائوس با زنی به نام «پائولا برودول» شده است که شرح حال وی را تهیه می‌کرده است.
    در واقع حتی اگر بپذیریم که پترائوس تنها به دلیل رابطه نامشروع از سمت خود کناره‌گیری کرده باشد، دیگر نمی‌تواند مدعی باشد که خود به این رابطه اعتراف کرده است. در واقع پترائوس که خود را در آستانه یک رسوایی اخلاقی دیده، اجبارا کناره‌گیری خود از سمت فرماندهی سیا را اعلام کرده است.

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 17 مايو 2024 - 17:11 ميباشد