عبدالعلی حسنی کارشناسی علوم سیاسی
اندیشه جدید
1) تشدید نا امنی و تداوم جنگ در افغانستان؛ یکی از پیآمدهای پیمان نظامی باآمریکا، تداوم جنگ و شدت یافتن خشونت ها درکشور خواهد بود. زیرا یکی از دلایل عمده گروههای افراطی برای تداوم جنگ درکشور، حضور خارجی ها دریک کشور اسلامی عنوان شده است. اگر پیمان استراتژیک افغانستان وآمریکا با محتوایی که در پیش نویس آمده، امضاء شود بهانه خوبی برای ادامه جنگ و تحریک احساسات مذهبی مردم علیه خارجی ها و دولت خواهد بود. درآن صورت ممکن است گروههای تند رو با چهره حق به جانب وتحت شعار جهاد علیه کفار واشغال گران به ادامه نا امنی در کشور ادمه دهند چنانچه تا هنوز با همین بهانه علیه دولت ونیروهای خارجی عملا وارد جنگ هستند. یک موضوع اساسی را که نباید نسبت به آن بی توجه بود این مسئله است که نیروهای خارجی در طول ده گذشته عملا یکی از حامیان مالی نیروهای مخالف دولت افغانستان بوده است این نیروهای برای اینکه از شر حملات طالبان ومخالفین در امان باشند به آنها باج می دهند. این واقعیت انکار ناپذیر است که حتی مردم عادی نیز نسبت به آن وافق هستند زیرا وبه وفور مشاهده شده که نیروهای خارجی به مخالفین کمک می کنند چنانکه این مسئله در رسانهای مختلف خبری انعکاس پیدا نموده وحتی رئیس جمهور کرزی نیز به آن اعتراض نمود. پس حضور نیروهای خارجی ودر راس آنها نیروهای آمریکای علاوه بر اینکه بهانه خوبی برای ادمه عملیات انتحاری ونظامی نیروهای مخالف می باشد؛ خود آنها نیز عملا به ادامه ناامنی در کشور کمک می کنند تا حضور شان را در افغانستان توجیه کنند. 2) خدشه دارشدن روابط این کشور با کشورهای همسایه؛ تمام همسایگان افغانستان، با ایجاد پایگاه دایمی آمریکا در افغانستان مخالف هستند و حضور آمریکا را در منطقه به ضرر امنیت و ثبات منطقه وکشورهای همجوار افغانستان می دانند، آنان نگرانی های خود را به طرق مختلف به مقامات افغانستان منتقل نموده اند، چنانچه دولت افغانستان نگرانی های دولت های همسایه و قدرت های منطقه ای را نادیده بگیرد، قطعا بر روابط آینده افغانستان با کشورهای منطقه تأثیرمنفی خواهد گذاشت و دولت افغانستان حمایت و همکاری آنان را از دست داده در منطقه با مشکلاتی روبرو خواهد شد. در این فرض دولتهای همسایه ومنطقه که مخالف حضور نظامی آمریکا در منطقه است، در روابط حسنه شان با افغانستان تجدید نظر خواهد نمود ، تا جای که امکان دارد علیه دولت افغانستان و همپیمانانش اقدامات خصمانه انجام خواهند داد از جمله حمایت از گروههای مخالف دولت افغانستان ، چنانچه در مدت ده سال تجربه شد که یک دولت همسایه از مخالفین حمایت می کرد و به آنان پناه داد لذا تمام نیروهای ناتو وافغانستان نتوانستند مخالفین رابه طور کامل سرکوب و نابود نمایند. 3) نقض حاکمیت دولت افغانستان؛ یکی از تبعات منفی این پیمان این است که حاکمیت ملی افغانستان را زیر سئوال می برد از آنجای که یکی از ارکان مهم دولت، حاکمیت است اگر این رکن دولت تضعیف شود و یا از بین برود دولت کارکرد اصلی خود را ازدست خواهد داد. نمونه های زیادی در پیش نویس آمده که با عملی شدن آن ها حاکمیت دولت افغانستان نقض خواهد شد. در این جا به برخی از موادی که با حاکمیت ملی افغانستان در تضاد قرار دارد اشاره می کنیم. در بند ۲ ،۳ و4 ماده ۶ آمده است: ۲. هواپیماهای نظامی و غیرنظامی آمریکا بر اساس قرارداد با وزارت دفاع آمریکا حق پرواز در خطوط هوایی افغانستان را دارند و میتوانند برای سوختگیری در خاک افغانستان فرود بیایند… ۳. مسئولیت نظارت و کنترل حریم هوایی افغانستان از زمان اجرای توافقنامه تا زمان حضور نیروهای آمریکایی و عملیات علیه تروریسم به نیروهای آمریکایی واگذار میشود. پروازهای غیرنظامی افغانستان با توافق طرفین به صورت موقت یا دائم به صورت مشترک یا بنا بر ضرورت به دولت افغانستان واگذار میشود. ۴. هیچگونه مالیات به موترها و هواپیماهای دولت آمریکا اعم از نظامی و غیرنظامی که بر اساس قرارداد با وزارت دفاع در افغانستان فعالیت میکنند، تعلق نمیگیرد. ضمن آنکه آنها از بازرسی نیروهای امنیتی از افغانستان مصون خواهند بود.» طبق مفاد این ماده عبور و مرور، ورود وخروج وسایل نقلیه زمینی و هواپیماهای آمریکایی بدون اجازه و اطلاع دولت افغانستان صورت می گیرد و دولت افغانستان حق نظارت و بازرسی و سوال از آنها را ندارد. همچنین کنترل حریم هوایی افغانستان به نیروهای آمریکایی واگذار می شود، حتی پروازهای غیر نظامی را نیز آنان کنترل می نمایند و درصورت ضرورت کنترل پروازهای غیر نظامی به دولت افغانستان واگذار می شود. این بندهای ماده ششم این پیمان در تناقض با حاکمیت ملی افغانستان قرار دارد. حال این پرسش مطرح می شود که آیا دولتی که بر حریم هوایی کشور خود کنترل نداشته باشد، و حق بازرسی وکنترل وسائل نقلیه و هواپیماهای کشورهای خارجی را در قلمرو خود نداشته باشد، آیا بر کشور خود حاکمیت دارد؟ جواب این پرسش منفی است. پس در این صورت با تصویب این پیمان با مواد موجود در متن پیشنویس منتشر شده نقض صریح حاکمیت دولت افغانستان است. تبعات منفی متعددی را برای این کشور در پی دارد که رد طول زمان خودش را نشان خواهد داد. 4- رسمیت حق کاپیتولاسیون؛ یکی دیگر از تبعات منفی این پیمان برسمیت شناخته شدن حق کاپیتولاسیون برای نیروهای آمریکایی از سوی دولت افغانستان است. بهتر است برای شفاف شدن معنی این واژه ابتدا تعریفی از آن داشته باشیم سپس به بررسی این موضوع بپردازیم. کاپیتولاسیون (capitulation) به معنی حقی که به اتباع خارجی درکشوری میدهند مبنی براینکه در محکمههای آن کشور محاکمه نشوند بلکه در محاکم مربوط به دولت خود محاکمه شوند[1] بنابراین یکی دیگر از پی آمدهای ناگوار این پیمان، برسمیت شناخته شدن، حق مصونیت حقوقی و قضایی نیروهای آمریکایی در افغانستان است، به این معنی که تمام آمریکایی های که در افغانستان حضور دارند، چه نظامی وچه غیر نظامی اگر جرم و جنایتی را در این کشور مرتکب شوند، و به اتباع افغانستان خسارت مالی و جانی و حیثیتی وارد سازند از پیگرد قضایی مصؤن هستند. نهادهای امنیتی، پلیس و محاکم عدلی و قضایی افغانستان حق تعقیب قضایی آنان را ندارند، بلکه دولت امریکا شکایات مجنی علیه و قربانی های جنایات را دریافت و به جرایم رسیدگی نموده دولت افغانستان را در جریان قرار می دهد. این ماده نقض صریح و آشکار حاکمیت ملی و مخالفت با تمام قواعد و مقررات بین المللی از جمله «اصل سر زمینی بودن جرم و مجازات» می باشد. مصونیت قضایی شامل تمام کسانی می گردد که با امریکائیها ارتباط داشته باشند، ماده ۲ پیمان تعریف وسیعی از نیروهای امریکایی ارائه داده است:« ـ نیروهای آمریکایی شامل وضعیت تمامی نیروها اعم از نظامی، غیرنظامی، تمامی اموال و داراییها و تجهیزات این نیروها درخاک افغانستان میشود. اعضای نیروهای آمریکایی شامل تمامی افراد وابسته به ارتش آمریکا، نظامیان آمریکایی مأمور در پیمان آتلانتیک و شاغلان بخشهای بازسازی و خدمات انسانی میشود. طبق این تعریف تمام افراد، اعم از نظامی غیر نظامی قراردادی، پیمان کاران، نیروهای خدماتی، نیروهای فنی ، راننده ها و… چه اتباع امریکا باشند یا اتباع کشورهای دیگر که با امریکائیها همکاری دارند ، حتی تجهیزات و ابزار آلات را هم جزو نیروها به حساب می آید که شامل سگ های آنان نیز می شود وهمه مصونیت قضایی وحقوقی خواهندداشت. با این تعریف وسیع از نیروهای آمریکایی و اعطای مصونیت قضایی به آنان دیگر حاکمیت ملی افغانستان معنی و مفهومی نخواهد داشت. به عبارت دیگر وقتی که نیروهای آمریکایی بدون پایبندی به ارزشها وسنتهای رایج درافغانستان که یک کشور اسلامی است زندگی کنند و هیچگونه مسئولیتی در قبال اعمالشان وجنایات شان نداشته باشند. حاکمیت ملی افغانستان زیر سئوال می رود. بنابراین رسمیت یافتن حق کاپیتولاسیون نقض صریح حاکمیت ملی افغانستان را بدنبال دارد که در تناقض با قانون اساسی این کشور می باشد. دیدگاه مخالفین پیمان استراتژیک؛ مخالفان امضای پیمان استراتژیک افغانستان و آمریکا براین عقیده اند که تصویب این پیمان در عین حال که ممکن است یکسری دستاوردهای را برای افغانستان در پی داشته باشد ولی در مجموع این پیمان با منافع ملی کشور سازگار نیست ومضرات آن بیش از منافعی است که ممکن است عائد این کشور گردد. مخالفان پیمان استراتژیک با رد نظر موافقان امضای این معاهده را نه تنها موجب تقویت و تأمین صلح در افغانستان بلکه عاملی برای افزایش بی ثباتی و ناامنی در داخل و افزایش تنش در روابط افغانستان با همسایگان و پیامدهای منفی و ناگوار متعددی برای امروز و فردای مردم و نظام سیاسی این کشور میدانند. این گروه پیامدهای داخلی و خارجی امضای این پیمان را چنین بر میشمارند. الف) پیآمدهای داخلی 1- ملت افغانستان همواره در تاریخ خود نقش آفرین بوده و نه تنها تاریخ خود بلکه تاریخ منطقه و گاه سرنوشت دنیا را تغییر داده و رقم زده است. نمونههای مقاومت در برابر امپراطوری انگلیس و جهاد رهای بخش در برابر ارتش سرخ شوروی که فرآیند آن در هر دو مورد فروپاشی امپراطوریهای یادشده بود، از نمونههای شفاف و روشن اثبات این مدعاست. این در حالی است که امضای پیمان استراتژیک به مفهوم تحت حمایت قرار گرفتن افغانستان در بخشهای سیاسی و نظامی بوده و استقلال افغانستان را زیر سئوال میبرد و غیرت و عزت مردم مسلمان افغانستان را خدشهدار میکند. 2- همچنین نقض آرمانهای میلیونها شهید، معلول، زخمی و آواره راه استقلال و سربلندی افغانستان را نیز به دنبال دارد. پذیرش این پیمان از طرف افغانستان در شرایط کنونی مایه سلب اعتماد مردم افغانستان از رهبران سیاسی و دولتمردان بر سر اقتدار میشود و در آینده همواره دیوار بلندی از بیاعتمادی بین مردم و رهبران سیاسی بنا میشود. 3- در این پیمان توان و اقتدار دو طرف معاهده نامتوازن است که در نتیجه و در دراز مدت طرف مقتدر میتواند تمامی خواستهها و منافع خود را حتی اگر هم به ضرر طرف مقابل باشد به طرف ضعیف بقبولاند. 4- حضور دهها هزار نیروی نظامی کشورهای عضو ناتو و دولت آمریکا در افغانستان با هدف آوردن امنیت و صلح در این کشور با بیش از یک دهه حضور شاهدی روشن و انکارناپذیر بر این واقعیت است که صلح و امنیت در یک کشور روندی وارداتی و برون جغرافیایی نیست بلکه فرآیندی درونی و ملی است. اگر غیر از این بود افغانستان کنونی از بحران و نا امنی عبور میکرد و مردم این کشور شاهد گسترش ناامنی، انجام ترورهای منظم و حساب شده رهبران سیاسی مخالف با تروریسم، بیکاری، افزایش بیاعتمادی، فاصله میان دولت و مردم افغانستان و نیز افزایش موادمخدر و قاچاق آن در سطح منطقه و دنیا نبودند. 5- امضای پیمان راهبردی مستلزم احداث پایگاههای نظامی از سوی دولت آمریکا و استقرار تجهیزات و تسلیحات پیشرفته در بخشهای مختلف از خاک افغانستان و بر اساس تشخیص مقامات نظامی آمریکا است. اگر این تجهیزات در اختیار نیروهای افغانی قرار گیرد و هزینههای که صرف اسقرار نظامیان و مستشاران آمریکایی میشود صرف بالا بردن سطح آموزش نیروهای ارتش و پلیس افغانستان شود، افزون بر این که توان دفاعی و امنیتی نیروهای افغانی افزایش مییابد، کمترین مخاطره و تنش داخلی و خارجی برای افغانستان را نیز به همراه خواهد داشت. 6- امضای پیمان استراتژیک نوعی پیام تحقیر و عدم کفایت نیروهای نظامی افغانستان را به همراه دارد. امری که تحمل و پذیرش آن ازسوی شماری از نظامیان و مسئولانی که عرق ملی و مذهبی دارند سخت و دشوار بوده و باعث یکی از پیامدهای زیر خواهد شد. اول این که باعث ازدست دادن انگیزه، خروج از ارتش و عزلتگزینی میشود و دوم این که باعث پیوستن به صف مخالفان حکومت افغانستان خواهد شد. 7- در زمان حکومت احزاب خلق و پرچم بر افغانستان نیز این ماجرا پیش آمد که نگاه دوباره دولتمردان افغان به معاهدات دوستی افغانستان و شوروی سابق و پیمان دفاعی بین دو کشور در زمان حکومت کودتاگران مارکسیست و رویدادهای پس از آن میتواند تجربهای ارزشمند و در خور تأمل برای آنان به حساب آید. 8- معاهده افغانستان و آمریکا از منظری دیگر نیز میتواند ناامنیها را گسترش دهد و موضع مخالفان حکومت را به حق نشان دهد و استوارتر سازد. بدین معنی که مهمترین شعار و دست آویز مخالفان حکومت افغانستان در شرایط کنونی این است که به وسیله آن میتوانند عاملان انتحاری و سربازان فدایی را جلب و جذب کنند. جنگیدن با حکومت دست نشانده بیگانگان و حضور نیروهای اشغالگر کفر در سرزمین مؤمنان و مسلمانان کاری است که با نص صریح آیات و آموزههای قرآنی سازگار نیست. در تفکر دیانت اسلامی غیر مسلمانها نمیتوانند بر مومنان و مسلمانان تسلط داشته باشند و مقدرات آنها را به دست گیرند و امضای پیمان راهبردی این ادعا و شعار را عینیت میبخشد و نشان میدهد که مقدرات دولت و جامعه افغانستان به طور رسمی تحت سلطه و اداره بیگانگان قرار گرفته و در فرآیند آن داوطلبان بیشتری به صف مخالفان میپیوندد و بحران و ناامنی را در افغانستان بیش از پیش گسترش میدهد. ب) پیآمدهای خارجی نمونههای بسیاری در تاریخ و دوران معاصر وجود دارد که نشان میدهد نوع نگاه و تعامل یک کشور با همسایگانش تأثیری انکارناپذیر و گسترده بر توسعه سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن دارد و سه دهه تاریخ معاصر افغانستان شاهدی بر این مدعی است. گذشته از این واقعیت بسیار مهم، اصل اعتمادسازی و حسن همجواری در روابط کشورها با افغانستان امروز از شرایط ویژهای بر خوردار است و دلایل مختلفی چون نداشتن زیربناهای اقتصادی، نیاز به انرژیهای گوناگون، محاط بودن به خشکی، نیاز به استفاده از خطوط ترانزیتی کشورهای همسایه، حضور میلیونها تبعه افغانستان در کشورهای همسایه، این کشور را بیشتر به مناسبات و تعامل دوستانه و مبتنی بر اعتماد با همسایگان خویش گردانده است. این در حالی است که بیتردید امضای معاهده آمریکا و افغانستان به روابط این کشور با همسایگان آن لطمه میزند و این کشور را در سراشیب نزاع و چالش با همسایگان آن قرار میدهد به خصوص با کشورهای همسایه که مناسبات خصمانهای با آمریکا دارند. اگر تجهیزات و میلیاردها دلار هزینهای که صرف اسقرار نظامیان و مستشاران آمریکایی برای بالا بردن سطح آموزش نیروهای ارتش، پلیس و نهادهای امنیتی افغانستان میشود، در اختیار نیروهای بومی افغان قرار گیرد، علاوه بر این که باعث افزایش توان دفاعی و امنیتی نیروهای افغان و خودکفایی میشود، افغانستان را از وابستگی خارج میکند که این راه کمترین مخاطره و تنش داخلی و خارجی را برای افغانستان به بار خواهد آورد. ازنظر مخالفین این پیمان، وجود پایگاههای آمریکایی در افغانستان به معنا و مفهوم تداوم و ادامه جنگ و ناامنی در افغانستان خواهد بود. مخالفین بر این عقیده اند در شرایطی که ۴۴ کشور خارجی و ناتو قادر به تامین امنیت کامل در افغانستان نشده است، آمریکا توان این امر را به تنهایی نخواهد داشت . 9- جدا از آن نیز عملا بهانه ای به نیروهای نظم ستیز و طالبان برای تداوم عملیات های خود می دهد . گذشته از این مخالفان امضای این سند بر این باورند که آزادی های عملی در قبال این پیمان (که ممکن است به نیروهای آمریکایی داده شود ) ممکن است تهدیدی برای منافع کشور افغانستان و همسایگان باشد و حتی نوعی اشغال را هم در اذهان مجسم کند .مخالفان تصویب و امضای این سند خواستار تقویت نهادهای امنیتی و نظامی داخلی به جای تصویب و امضای سند استراتژیک دو جانبه و همچنین تداوم حضور آمریکا در کشور هستند و معتقدند که نباید با امضای این معاهده، منافع ملی و استقلال سیاسی و حتی قضایی کشور زیر سوال رود.علاوه بر این مخالفان معتقدند که امضای سند استراتژیک دو جانبه امریکا و افغانستان از نظر استراتژیک و ژئوپلتیک به نفع کشور نخواهد بود، چه اینکه افغانستان به عنوان کشوری محاط در خشکی از مسائل و جهات مختلفی آسیب پذیر است، لذا بی طرفی و تضمین بی طرفی افغانستان بهتر از هر امضائ و تنظیم سند استرا تژیک بین این کشور و آمریکا است و مسلما باعث بروز واکنش هایی از سوی قدرت های منطقه ای و مخالف آمریکا خواهد شد. دیدگاه موافقین پیمان استراتژیک؛ موافقان امضای پیمان استراتژیک به دلایلی تمسک میجویند که به طور عمده به تأمین افغانستان در بلند مدت و توسعه این کشور در مرزهای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در پرتو استقرار امنیت بر میگردد. مهمترین دلایل موافقان در رابطه با انعقاد این پیمان را میتوان به صورت زیر بیان کرد: 1- در بعد داخلی نیروهای نظامی و پلیس افغانستان به تنهایی قادر به تأمین امنیت در افغانستان نبوده و در مدت زمان اندک در برابر نیروهای مخل امنیت و مخالفان دولت زمینگیر خواهند شد. به همین دلیل افغانستان باید در کنار یک شریک مطمئن و نیرومند قرار گیرد تا از این طریق بتواند بر مشکلات امنیتی فایق آید و کاستیهای ارتش و نیروهای نظامی خود را جبران کند 2- استقلال و صیانت از مرزها و تمامیت ارضی افغانستان خارج از توان و ظرفیت نیروی نظامی این کشور خارج است و امضای پیمان استراتژیک سبب میشود همسایگان افغانستان چشم طمع خود را از خاک این کشور بردارند و در امور این کشور مداخله نکنند 3- با توجه به آسیبهایی که به پایههای اقتصادی افغانستان وارد شده است و همین باعث از کارافتادن منابع داخلی شده است، دولت افغانستان قادر نیست هزینههای روزمره نیروهای نظامی خود همچون پرداخت حقوق و سایر نیازهای جاری ارتش را تأمین کند. به همین دلیل میتوان نتیجه گرفت که کارهای مهمتری چون ساختن قرارگاههای مورد نیاز، خرید امکانات و تسلیحات پیشرفته نظامی و تجهیز و ارتقاء توان دفاعی این نیروها برای رقابت با کشورهای همسایه امضای معاهده با آمریکا را موجب میشود و بخش قابل توجهی از هزینههای ارتش افغانستان از سوی دولت آمریکا تأمین گردد 4- افغانستان به دلایل گوناگون تا مدت زمانی طولانی نیازمند حمایت خارجی است و امضای پیمان استراتژیک گرچه از یک سو زمینه حضور تعداد معین و معدودی از نظامیان و مستشاران نظامی خارجی را فراهم میکند اما از سویی دیگر تمامی فعالیتهای آنان اعم از نظامی و غیر نظامی در چارچوب خاص خود قانونمند میشود و ازهر نوع رفتار خودسرانه جلوگیری به عمل میآید. 5- انعقاد پیمان راهبردی میان آمریکا و افغانستان باعث افزایش پرستیژ افغانستان در برابر همسایگانی میشود که همواره از ناتوانی و ضعف نظامی افغانستان سوء استفاده کرده و منافع و امنیت این کشور را فدای منافع و مصالح خود کردهاند. به همین خاطر رهآورد روانی و تأثیرات مثبتی که امضای این پیمان درجهت تعدیل روابط و تعامل افغانستان با کشورهای دیگر خواهد داشت، نباید از دید و نظر مردم و آگاهان پنهان بماند. 6- اردوی افغانستان افزون بر این که فاقد تجربه کافی است به دلیل ضعف پایههای سیاسی اجتماعی حاکمیت، انگیزه و اراده لازم را برای ماندن در ارتش و دستگاه نظامی و جنگیدن با مخالفان حکومت و دفاع از این کشور در برابر تجاوزات خارجی ندارد. این کاستی تا حد زیادی با احساس داشتن یک حامی و پشتیبان قدرتمند جهانی چون آمریکا برطرف خواهد شد و انگیزه روحی لازم را برای ماندن و اعتماد به آینده روشن در ارتش و نیروهای نظامی افغان پدیدار خواهد کرد. نظر احزاب وگروها وشخصیتهای سیاسی ومذهبی؛ احزاب وگروهای که همکار با دولت افغانستان هستند طبعا نسبت به پیمان آمریکا وافغانستان نظر موافق دارند ولی گروههای اپوزیسیون ومخالف دولت که اکثر این احزاب در قالب جبهه ملی افغانستان شکل گرفته بصورت مشروط موافقت خود را با امضای پیمان استراتژیک بین افغانستان وآمریکا اعلام نموده است. حمایت مشروط جبهه ملی از پیمان استراتژیک جبهه ملی افغانستان که تازه تأسیس شده است حمایت خود را از امضای پیمان استراتژیک مشروط به آوردن اصلاحات بنیادی در كشور اعلام كرد. فیض الله ذكی، سخنگوی جبهه ملی در یک نشست خبری اعلام كرد كه جبهه ملی افغانستان در صورتی از امضای پیمان استراتژیک پشتیبانی می كند كه اصل مردم سالاری در كشور نهادینه شود و اصلاحات بنیادی و شفاف در ادارات و زیربناهای افغانستان بوجود بیاید. به باور وی، در صورتی كه كارهای بنیادی در كشور صورت نگیرد، امضای پیمان استراتژیک هیچ مفادی را در پی نخواهد داشت. وی همچنین در رابطه با امضاى پيمان استراتژیک گفت که بدون تامين مشارکت واقعى مردم و ايجاد ادارۀ پاسخگو و عارى از فساد، نمي توان به نتايج مطلوب رسيد. وحید مژده از کارشناسان امور افغانستان در همایشی که در کابل بر علیه پیمان استراتژیک افغانستان وآمریکا برگزار شده بود، انعقاد پیمان استراتژیک را به معنی تداوم جنایات نیروهای خارجی در افغانستان عنوان کرد و بیان داشت: خارجیها در 10 سال گذشته به مردم افغانستان نشان دادند که چیزی جز منافع خود آنها برایشان مهم نیست. مردم افغانستان بر پایه همدلی دینی و ملی و با تکیه بر ارزشهای ملی و اسلامی میتوانند بر مشکلات پیروز شوند. تلاش برای تداوم حضور نیروهای خارجی در افغانستان، به نفع این کشور نیست. امضای پیمان استراتژیک با آمریکا به مثابه مخالفت با فتوای شرعی علمای دینی افغانستان است و این موضوع میرساند که دولتمردان افغانستان هیچ توجهی به ارزشهای دینی دراین کشور ندارند. حضور خارجی از دیدگاه دینی در تضاد با ارزشهای مردم افغانستان است به گفته مژده، حضور خارجیها در افغانستان، از دیدگاه دینی و سیاسی در تضاد با منافع و ارزشهای مردم افغانستان است و ماندگاری آنان فجایع دراین حوزهها را عمیق تر خواهد کرد. مولوی حسام الله حسام، یکی دیگر از سخنرانان این همایش بر ضرورت اتحاد مسلمانان و به ویژه مردم افغانستان تاکید کرد و با انعقاد پیمان استراتژیک نمی توان به ارزشهای لازم و منافع ملی برای افغانستان دست یافت. راه نجات، تصمیم مردم افغانستان برای ساختن کشورشان است و بس. به باور حسام، تداوم حضور نیروهای خارجی در افغانستان نوعی سلطه درازمدت بر افغانستان را فراهم کرده است. نظر طالبان وگروهای مخالف دولت با امضای پیمان استراتژیک بهانه خوبی برای گروههای مخالف دولت، در جهت گسترش عملیات انتحاری و ادامه نا امنی خواهد بود. طالبان والقاعده ودیگر گروههای مخالف، عملیات وکارهای خراب کارانه خود را جهاد بر علیه کفار واشغال گران می دانند. از دید آنها در صورت امضای این پیمان کفار واشغالگران می خواهند به اشغال گری خود در یک یک شکور اسلامی ادامه پس تلاش خواهند کرد تا مردم را متقاعد کنند که به آنها بپیوندند تا اشغالگران را همانند دوران جهاد از کشور خارج نمایند. البته با توجه به سنتی ومذهبی بودن مردم افغانستان این تبلیغات مخالفین تا حدودی می تواند زمینه را برعلیه نیروهای آمریکای تحریک نموده وجو ضد آمریکایی را در کشور گسترش دهند. عملیات شبانه نیروهای خارجی در اقصی نقاط کشور باعث نارضایتی مردم از این نیروها شده از طرف دیگر حضور ده ساله خارجیها در افغانستان نتوانسته امنیت را در این کشور تامین نمایند وتاحدودی این موضوع برای مردم افغانستان واضح شده که خارجیها در مبارزه برعلیه نیروهای طالبان والقاعده صداقت ندارند ودر پی نابودی این گروها نیستند. از این رو گروههای مخالف می توانند از این زمینه ها بر علیه نیروهای آمریکایی استفاده نموده وعملیات خرابکارانه خود را ادامه دهند. این گروه ها می توانند با تحریک احساسات مذهبی مردم عوام وسنتی این کشور بخصوص پشتونها، نیروهای جدیدی را جذب نموده ودولت افغانستان را یک دولت دست نشانده ونوکر آمریکایی ها معرفی کنند واعتماد آنها نسبت به دولت را کاهش دهند. موضع کشورهای منطقه وبویژه ایران ، پاکستان ، روسیه وچین در مورد این پیمان تمام همسایگان افغانستان، با ایجاد پایگاه دایمی آمریکا در افغانستان مخالف هستند و حضور آمریکا را در منطقه به ضرر امنیت و ثبات منطقه وکشورهای همجوار افغانستان می دانند، آنان نگرانی های خود را به نحوی به مقامات افغانستان منتقل نموده اند. مهمترین چالشی را که میتوان در اینجا بدان تکیه کرد، نگرانی همسایههای افغانستان میباشد. چه اینکه روابط منطقهیی در آسیای میانه به گونهای رقم خورده است که هرگونه تعامل سیاسی میتواند پیامدهای مثبت و منفی را نیز همراه بیاورد. زیرا بافت روابط در منطقه حساس و بسیار پیچیده است. رقابتهای سیاسی و نظامی میان کشورهای منطقه تا آن حد چالشزا و خطرساز است که اگر افغانستان بدون توجه به این چالشها اقدام نماید، میتواند خطرهای کلانی را برای خود به وجود آورد. پاکستان به عنوان یک کشور همسایه و قدرتمند که در گرهگشایی مسایل امنیتی افغانستان نقش بسزایی دارد، نگران است که مبادا پیمان استراتژیک افغانستان و آمریکا موجب تهدید امنیت آن کشور گردد و یا سبب شکستن اتحاد آن کشور با متحدین غربیاش گردد. به همین خاطر این کشور همواره با ایجاد پایگاه دایمی آمریکا در افغانستان مخالفت کرده است. و از همینرو نیز هست که پاکستان از رفتن به بن دوم خودداری میورزد و در صدد تحریم این نشست بین المللی برای افغانستان است. خشم پاکستان تنها از تهدیدهایی نیست که از بن دوم یا امضای پیمان استرتژیک با آمریکا و اتحادیهی اروپا ناشی شود بلکه خشم آن کشور از امضای پیمان استراتژیک افغانستان با رقیب قدرتمند آن یعنی هند است. چین، روسیه و ایران از دیگر کشورهایی اند که از روابط استراتژیک افغانستان و غرب هراس دارند. نخستين عکس العمل از سوی روس ها ابراز گردید ومقام های روسیه ایجاد پایگاه را غیر قابل قبول دانستند واظهار داشتند که بعد از شکست طالبان ایجاد پایگاه مناسبت ندارد ودوام حضور ایالات متحده امریکا سبب بي ثباتی در منطقه می گردد. روسیه به عنوان قدرتی که سالها حکومت افغانستان را رهبری میکرد، اینک از حضور نظامی و سیاسی غرب در منطقه هراسناک است. چه اینکه حضور غرب میتواند راه نفوذ روسیه را در منطقه سد نماید و آن را در حوزهی محیطی تنگتری قرار دهد. چین نیز که پیش از این نمیخواست خود را در جنجالهای افغانستان، دخیل سازد، حال بر این باور رسیده است که افغانستان گلوگاه اقتصادی آسیای میانه است. دور ماندن از افغانستان در آینده برای آن کشور باعث درد سر خواهد شد. از این جهت طی سالهای اخیر میکوشد سیاست خود را نسبت به افغانستان تغییر دهد و به تدریج وارد بازیهای سیاسی در منطقه شود. با توجه به این مسأله چین هم نگران حضور کشورهای غربی در افغانستان میباشد. تلاش چین برای ثبات و بازسازی افغانستان به دلیل همین احساس خطری است که آن کشور از حضور غرب در افغانستان دارد. اکنون با توجه به فرصتها وتهدیدهایی که از امضای پیمان استراتژیک با کشورهای بین المللی عاید افغانستان میگردد، افغانستان در نقطهی حساس تاریخ خود ایستاده است. تنها موضعگیری دقیق میتواند افغانستان را از یک پرتگاه دیگر نجات دهد. جمع بندی؛ بر اساس آن چه از نظر گذشت میتوان نتیجه گرفت که امضای پیمان راهبردی میان افغانستان و آمریکا افغانستان را در یک موقعیت حساس قرار می دهد. امضای پیمان استرتژیک با آمریکا بعنوان یک کشور قدرت مند، شمشیر دولبه ی ست که می شود با تدبیر واستفاده درست از ظرفیت بوجود آمده در جهت تامین منافع کشور از آن سود برد و به نفع مردم از آن بهره برداری منطقی نمود. در مقابل در صورت عدم توجه به پیامدهای منفی که این پیمان می تواند بدنبال داشته باشد افغانستان را در باتلاقی گرفتار سازد که برون آمدن از آن کار آسانی نخواهد بود. در هر صورت ازانعقاد پیمان با آمریکا می توان مثل ژاپن به نحو احسن در جهت رشد وترقی وبیرون آمدن از شرایط نامطلوب موجود که شباهت زیادی با شرایط کشور ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم دارد، سود برد واز توانمندی وکمکهای اقتصادی ونظامی این کشور در جهت بالابردن توان اقتصادی ونظامی افغانستان استفاده مطلوب داشته باشیم.در غیر این صورت دولت افغانستان تبدیل به یک کشور مستعمره خواهد شد که باید طبق خواسته های ارباب خود عمل نماید ودر تمام سیاستهای داخلی ومنطقه ی خود تابع سیاستها وخواسته های آمریکا باشد. در آن صورت پیمان استراتژیک نه تنها به نفع افغانستان نخواهد بود بلکه در دراز مدت این کشور را با چالشهای زیادی روبرو خواهد ساخت. از این رو انعقاد پیمان افغانستان با آمریکا نمی تواند بطور کامل مثبت باشد ونه کاملا یک پدیده منفی بلکه بستگی به زیرکی ومهارت سیاستمداران حاکم بر این کشور دارد که چگونه از آن استفاده نماید. منابع 1- آبادي, علي رضا, افغانستان, منتشره از طرف وزارت خارجه ايران, 1372 2- بخشی، علی آقا ، افشاری راد، مینو ، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، نشر چاپار، 1383، 3- داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی(فرهنگ اصطلاحات ومکتبهای سیاسی)، تهران، انتشارات مروارید، 1384 4- سجادی ، عبدالقیوم، جامعه شناسی سیاسی افغانستان، بوستان کتاب، قم،1380 5- سعیدنفیسی، فرهنگ فرانسه-فارسی،تهران، صفی علیشاه، 1370؛ محمد معین، فرهنگ معین، تهران، امیر کبیر، 1371 6- عبدالعلی محمدی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، کابل، مؤسسه تحصیلات عالی خاتم النبیین، 1378 7- غلام صدری و دیگران، فرهنگ معاصر فارسی، تهران، فرهنگ معاصر، ص 1381 8- .محمد امين، تفيير رفتار ايران و پاكستان بعد از حمله آمريكا به افغانستان (به نقله از فصلنامه توسعه، سال سوم، شمار سزدهم، تابستان1383 9- قانون اساسي افغانستان 10- سایت fars news agencyخبرگزاری فارس 11- سایت afghanirca.com.www آژانس خبرگزاری افغان ایرکا 12-سایت afghanpaper شبکه اطلاع رسانی افغانستان 13-سایت hamshahri online همشهری آنلاین 14-سایت jaghori1.com www. پایگاه اطلاع رسانی جاغوری( جاغوری یک) 15-سایت Wikipedia.www 16- سایت www.alakayn.com انجمن محصلین افغانستانی 17- وبلاگ daresofi.blogfa.com وبلاگ شکیبایی [1] - سعیدنفیسی، فرهنگ فرانسه-فارسی،تهران، صفی علیشاه، 1370؛ محمد معین، فرهنگ معین، تهران، امیر کبیر، 1371، ج 3
+ نوشته شده توسط عبدالعلی حسنی در سه شنبه سیزدهم دی 1390 و ساعت 16:20 | نظر بدهید
+ نوشته شده توسط عبدالعلی حسنی در سه شنبه سیزدهم دی 1390 و ساعت 16:20 | نظر بدهید
لا يوجد حالياً أي تعليق