سارق اوباش که دیگر نامش را به ساده گی در سایت نخواهم گرفت به یکی از نویسنده های گرانقدر کابل پرس اتهام بست که تو عظیم بابک هستی و به آدرس آن بیچاره با زبان کوچه وبازار که از خصوصیات و ویژه گی های وابستگان باند نجیب چاقو کش و امین جلاد است دشنامهای زشت ناموسی داد.
آن فرهنگی بیچاره یک حرف به زبان نیاورد.
ببنید تفاوت اعضای باند چاقوکش با مردم فرهنگی را.
همین حرفها دلیل آن شده است که ما با گذشت هر روز از بازمانده های باند فاصله بگیریم و انزجار مردم را بیان کنیم.
سارق اوباش تا اندازه ای بیسواد است که نتوانست سری به بانک نوشته های آقای پرویز بهمن بزند و دیدگاه ها را به مقایسه گیرد.
امروز پس از سالها این پرسش نزدم مطرح شده است:
ببرک کارمل و رهبری سالم ح.د.خ.ا که خود را دموکرات و مردمی میخواندند چگونه به خود حق دادند تا پس از آن همه استبداد و اختناق دوره امین جلاد و فاشیست یک چاقوکش بیرحم را رییس خاد خود بسازند؟
بدون شک، آن چاقوکش جلاد در رهبری دم و دستگاه خاد آدمهایی را از قماش خود برگزیده بود که درباره یکی از آنها (ضمیر میهنپور) رییس اول فعلا مقیم لندن همین کارمندش( سارق معروف) در کابل پرس معلومات مفصل داد.
معلومات هم بخاطری که گویا ضمیر میهنپور خویشاوند عظیم بابک است.
از بابک پرسیدم ، گفت:
والله اگر خبر باشم یا در زنده گی دیده باشمش. میدانم برادر پیلوت سید بابا ی مرحوم است و آن مرحومی آدم پاک و شریف بود.
من زرنگار همین اندازه به یاد دارم که در زمان ببرک کارمل ضمیر خود را عضو خانواده اش میشمرد اما در کنار انجنیر شریف کمری وال والی بلخ( برادر زاده یاسین صادقی فعلا عضو رهبری حزب واحد) اولین افرادی بودند که به کارمل دشنام دادند و خوشنودی نجیب را کمایی کردند.
آن فرهنگی بیچاره یک حرف به زبان نیاورد.
ببنید تفاوت اعضای باند چاقوکش با مردم فرهنگی را.
همین حرفها دلیل آن شده است که ما با گذشت هر روز از بازمانده های باند فاصله بگیریم و انزجار مردم را بیان کنیم.
سارق اوباش تا اندازه ای بیسواد است که نتوانست سری به بانک نوشته های آقای پرویز بهمن بزند و دیدگاه ها را به مقایسه گیرد.
امروز پس از سالها این پرسش نزدم مطرح شده است:
ببرک کارمل و رهبری سالم ح.د.خ.ا که خود را دموکرات و مردمی میخواندند چگونه به خود حق دادند تا پس از آن همه استبداد و اختناق دوره امین جلاد و فاشیست یک چاقوکش بیرحم را رییس خاد خود بسازند؟
بدون شک، آن چاقوکش جلاد در رهبری دم و دستگاه خاد آدمهایی را از قماش خود برگزیده بود که درباره یکی از آنها (ضمیر میهنپور) رییس اول فعلا مقیم لندن همین کارمندش( سارق معروف) در کابل پرس معلومات مفصل داد.
معلومات هم بخاطری که گویا ضمیر میهنپور خویشاوند عظیم بابک است.
از بابک پرسیدم ، گفت:
والله اگر خبر باشم یا در زنده گی دیده باشمش. میدانم برادر پیلوت سید بابا ی مرحوم است و آن مرحومی آدم پاک و شریف بود.
من زرنگار همین اندازه به یاد دارم که در زمان ببرک کارمل ضمیر خود را عضو خانواده اش میشمرد اما در کنار انجنیر شریف کمری وال والی بلخ( برادر زاده یاسین صادقی فعلا عضو رهبری حزب واحد) اولین افرادی بودند که به کارمل دشنام دادند و خوشنودی نجیب را کمایی کردند.
قبل از آنها عبدالوکیل پسر مامای ببرک کارمل که تازه از ویتنام آمده بود ووزیر خارجه شده بود و داود رزمیار در رکابش میرفت در هر محفل و مجلس از خود و بیگانه به کارمل فراوان دشنام میداد تا اینکه مرحوم جنرال گل آقا بی آبش کرد و بعد ها آرام شد.
سایر اعضای خانواده مردمان عاجز و بی غرض و بی مرض بودند و به خوب و بدی کسی کار نداشتند.
خود ببرک کارمل هم کدام رابطه ای با خویشاوندان خود نداشت . یک حلقه کاملا کاملا محدود خانواده گی داشت.
شادروان محمود بریالی اصلا در قصه خویشاوند میشاوند نبود.سرشار و مرد دوران خود بود.بی جوره بود. تا روز پلینوم هژذه اصلا خبر نداشت چه گپ است. از نور و کشتمند می پرسید : رفیق کارمل نیامد((((در حالیکه سه روز پیش آن نور در حضور منگل هنگام برگشت از مسکو به کارمل دشنام داده بود و سرور منگل او را در طیاره به سیلی زده بود تروالله سرور منگل را سوگند بدین تا اصل قصه را کند )))).
سایر اعضای خانواده مردمان عاجز و بی غرض و بی مرض بودند و به خوب و بدی کسی کار نداشتند.
خود ببرک کارمل هم کدام رابطه ای با خویشاوندان خود نداشت . یک حلقه کاملا کاملا محدود خانواده گی داشت.
شادروان محمود بریالی اصلا در قصه خویشاوند میشاوند نبود.سرشار و مرد دوران خود بود.بی جوره بود. تا روز پلینوم هژذه اصلا خبر نداشت چه گپ است. از نور و کشتمند می پرسید : رفیق کارمل نیامد((((در حالیکه سه روز پیش آن نور در حضور منگل هنگام برگشت از مسکو به کارمل دشنام داده بود و سرور منگل او را در طیاره به سیلی زده بود تروالله سرور منگل را سوگند بدین تا اصل قصه را کند )))).
دیر شد. در پلینوم هم معلوم نشد رای موافق داد یا مخالف؟ یک چند تا رفیق شخصی داشت که ازجمله تمام آنها فقط محترم فهیم ادا به آن رفاقت وفادار ماند.دیگران به شمول ظاهر طنین استفاده خود را کردند و برو که نمیری.
این هم قصه خانواده ها.
این هم قصه خانواده ها.
یگان پچل و یگان سازمان چلر باز مانده از ح.د.خ.ا از نقد گذشته دم میزند.باز زمانیکه حرف نجیب جلاد پیش می آید او را قهرمان ملی و شهید اکبر مینامند.
دیگر کدام قصه مهم یاد من هم نیست.
این هم نوشته های پرویز بهمن
http://kabulpress.org/my/spip.php?auteur4358
لینک های سایت پندار را فقط اعضای سایت دیده میتوانند.
مهمانان صفحه میتوانند لینک را نخست کاپی و بعد در صفحه کمپیوتر خود ببینند.
دریکی از سایتها این دوسطر را خواندم:
وقتی ذکيه کهزاد از تلويزيون نبيل جان مسکين گای ، درباره مزيت حجاب اسلامی و مزيت زبان دری« !» در فشانی ميکند ، بر خی آدم های کمسواد که بالاتر از۴۰ سال دارند و « برهنگی های....ذکيه جان را در تلويزيون دوره خلق و پرچم و خيابان ها ديده بودند ، پشت گوش شان را ميخارند و ميگويند : دوره ی آخر الزمان شده !!
برخی گپ های مصالحه ملی باند امین نجیب را هم بگذاريد به حساب آخر الزمان !
دیگر کدام قصه مهم یاد من هم نیست.
این هم نوشته های پرویز بهمن
http://kabulpress.org/my/spip.php?auteur4358
لینک های سایت پندار را فقط اعضای سایت دیده میتوانند.
مهمانان صفحه میتوانند لینک را نخست کاپی و بعد در صفحه کمپیوتر خود ببینند.
دریکی از سایتها این دوسطر را خواندم:
وقتی ذکيه کهزاد از تلويزيون نبيل جان مسکين گای ، درباره مزيت حجاب اسلامی و مزيت زبان دری« !» در فشانی ميکند ، بر خی آدم های کمسواد که بالاتر از۴۰ سال دارند و « برهنگی های....ذکيه جان را در تلويزيون دوره خلق و پرچم و خيابان ها ديده بودند ، پشت گوش شان را ميخارند و ميگويند : دوره ی آخر الزمان شده !!
برخی گپ های مصالحه ملی باند امین نجیب را هم بگذاريد به حساب آخر الزمان !
خلاصه کلام برمیگردیم به روغ لیونی
از روغ لیونی پرسان كردن كه از لب ها گدام لب را خوش داري ؟
.گفت : لب جوي را
فرید زرنگار مفسر پندار
از روغ لیونی پرسان كردن كه از لب ها گدام لب را خوش داري ؟
.گفت : لب جوي را
فرید زرنگار مفسر پندار
اين مطلب آخرين بار توسط admin در الإثنين 16 أبريل 2012 - 20:23 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.