کسی در ایمیل بمن اطلاع داد که سارق معروف بریدمن اگسا و جگتورن دوسیه ساز خاد ( همان جلال بایانی اوباش)در سایت همکار اگسایی و خادیست خود ذکریا یوسفزی باز پیدا شده است.
برادر محترم !
سایت چیست؟
من نوشتم هر پچل و جلمرغ بدون کوچکترین پیشینه مطبوعاتی و یا آگاهی ژورنالیستی یک صفحه باز کرده است.این که دیگر سایت نشد.
ذکریا یوسفزی پشتونستانی بیچاره را به سایت و سیاست چه؟
کله او را در زمان کار در ریاست 4 خاد زیاد افتو زده است و درست کار نمیکند.
او ده سال تمام دروازه بان دروازه شرقی ریاست 4 بود و ده سال این جمله را تکرار کرده است:
ورکه تلاشی!!!
سرو کله اش در مسکو پیدا شد و حبیب منگل از بدنه حزب اولین حجره را بنام اعتدالیون ساخت که مشتمل بر دو نفر بود ؛ خودش و ذکریا یوسفزی
کله شان که گرم شده بود به یوسفزی گفته بود:
ملگری یوسپزی بس ته زما معاوین یی.
خدا نادیده را روز داد.
معاوین نبود که روغ لیونی شد و تا امروز سر کشیده است.
بازهم موفق باشد. کدام کار خراب نکرده است.یک بریدمن چلر خاد بود. اما جلال بایانی دوسیه ساز و قصه ساز دستگاه جهنمی نجیب جلاد بود و صد ها نفر را با دوسیه سازی روانه زندان کرد.
این جنایت پیشه با ذکریا یوسفزی قابل مقایسه نیست.
خود روغ لیونی در جایی بما نوشت:
مرا کسی نمی شناخت ، شما من و سایتم را معرفی کردید.
هههههههههههههههههههههههههه روغ لیونی همرای دلیل!!!
اینها فقط و فقط ذر قصه شهرت اند.جنگ درون حزبی شان هم بر سر شهرت است.
اين مطلب آخرين بار توسط admin در الإثنين 16 أبريل 2012 - 2:06 ، و در مجموع 5 بار ويرايش شده است.
سارق در سایت روغ لیونی
رد: سارق در سایت روغ لیونی
جلال بایانی در سایتهای آزاد میرود و از نام ذکریا یوسفزی بما و دیگران دشنام ناموسی میدهد. فکر میکند بدینوسیله ما را مجبور به دشنام متقابل میسازد.
نه وطندار !ما دل و گرده کلان و صبر و تحمل دراز داریم. کاسه صبرم که لبریز شد باز میدانم با تو چه کنم.
از نام ذکریا یوسفزی هم بما دشنام نده!
ذکریا یوسفزی روغ لیونی است و یگان وقت کِرم سرش شور میخورد و چتیات می نویسد اما دشنام نمیدهد. ما پخته آدم شناس هستیم .فرق انسان را با حیوانی وحشی مثل جلال بایانی پست میتوانیم.
ودر اخیر جلال !
آن گرداننده سایت که پس از افشای این همه سرقتها مطالب ترا نشر میکند ، گرداننده و ژورنالیست نیست.یک خر بیسواد است که فرق بین نوشته و سرقت را نمیتواند. با خر باید همانگونه برخورد صورت گیرد که با تو صورت می گیرد.
آن سردبیر و گرداننده سایت که تو بیسواد مطلق را داکتر و داکتر علوم می نگارد خر مطلق و بی حیا است
حالا میدان شغالی شده است و هر پچل و جلمرغ بیسواد سایت ساخته است.
کی دیگر نمیداند که تو حتا سواد صنف شش را در نوشتن نداری. این توهین بزرگ به داکترها و ماستر های رشته های مختلف علوم است.
به کسی دشنام هم نده ای بی ناموس و واقعا بی ناموس و بازهم بی ناموس!
من میشرمم که بخاطر تو پست فرومایه اعضای بی گنای خانواده ات مثل خانم ، دختر ، خیاشنه و مادرت در سایت های آزاد از طرف تاجکها و هزاره ها دشنام میخورند.
؟آخر گناه آن بیچاره ها چیست
آخر ترا به دفاع از وزیر اکبرخان و غازی ایوب خان و ... چه کار؟ترا به غیرت و شمله افغان چه کار؟تو همان غیرت و عزت خود را نگهدار! کافی است..
تو از اول بی ناموس بودی .حتا در همان ریاست اول که ما بنابر ملحوظی تاکنون آنرا ریاست 5 می نوشتیم.
کافی بی ناموسی کردی و حالا وقت توبه است.
من میشرمم که سایت را چند روز مصروف تو پست فرومایه ساخته ام.
بازهم بی اندازه می شرمم.
فرید زرنگار فعلا مقیم شهر فرانکفورت، قبلا مالمو سویدن
نه وطندار !ما دل و گرده کلان و صبر و تحمل دراز داریم. کاسه صبرم که لبریز شد باز میدانم با تو چه کنم.
از نام ذکریا یوسفزی هم بما دشنام نده!
ذکریا یوسفزی روغ لیونی است و یگان وقت کِرم سرش شور میخورد و چتیات می نویسد اما دشنام نمیدهد. ما پخته آدم شناس هستیم .فرق انسان را با حیوانی وحشی مثل جلال بایانی پست میتوانیم.
ودر اخیر جلال !
آن گرداننده سایت که پس از افشای این همه سرقتها مطالب ترا نشر میکند ، گرداننده و ژورنالیست نیست.یک خر بیسواد است که فرق بین نوشته و سرقت را نمیتواند. با خر باید همانگونه برخورد صورت گیرد که با تو صورت می گیرد.
آن سردبیر و گرداننده سایت که تو بیسواد مطلق را داکتر و داکتر علوم می نگارد خر مطلق و بی حیا است
حالا میدان شغالی شده است و هر پچل و جلمرغ بیسواد سایت ساخته است.
کی دیگر نمیداند که تو حتا سواد صنف شش را در نوشتن نداری. این توهین بزرگ به داکترها و ماستر های رشته های مختلف علوم است.
به کسی دشنام هم نده ای بی ناموس و واقعا بی ناموس و بازهم بی ناموس!
من میشرمم که بخاطر تو پست فرومایه اعضای بی گنای خانواده ات مثل خانم ، دختر ، خیاشنه و مادرت در سایت های آزاد از طرف تاجکها و هزاره ها دشنام میخورند.
؟آخر گناه آن بیچاره ها چیست
آخر ترا به دفاع از وزیر اکبرخان و غازی ایوب خان و ... چه کار؟ترا به غیرت و شمله افغان چه کار؟تو همان غیرت و عزت خود را نگهدار! کافی است..
تو از اول بی ناموس بودی .حتا در همان ریاست اول که ما بنابر ملحوظی تاکنون آنرا ریاست 5 می نوشتیم.
کافی بی ناموسی کردی و حالا وقت توبه است.
من میشرمم که سایت را چند روز مصروف تو پست فرومایه ساخته ام.
بازهم بی اندازه می شرمم.
فرید زرنگار فعلا مقیم شهر فرانکفورت، قبلا مالمو سویدن
بخاطر دزدی های جگتورن کمسواد جلال بایانی دزد حزب وطن، دبیران سایتها به تقبل مسئولیت فرا خوانده میشوند.
حالا که سرقتهای پیاپی جلال بایانی نام افشاء شد ضرورت آن پدید آمده است تا سطح کفایت، دانش و شایستگی گرداننده های سایتها به ارزیابی گرفته شود. چنین به نظر میرسد که سردبیران اکثر سایتها فاقد سویهء تحصیلی و حتا سواد کافی اند.
این بحث را در آینده با جدیت دنبال میکنیم.....
...........................................
مديران اين رسانه ها، نه مطالعات ادبی دارند نه حس قوی شناخت خوب وبد، نه مزيت مسووليت پذيری در برابر تاريخ و فرهنگ و مردم!
جلال بايانی يک سارق ادبی است ياداکتر؟
آدم های کوچک ، سرقت های بزرگ !
بقلم نثار احمد
برگرفته از سایت کابل پرس
گرداننده محترم!
لطفا از سایت کوفی و ققفا یا فقفا ( از ترکتباران) بپرسید که مدیران این سایتها کدام سویه تعلیمی یا تحصیلی دارند.
من از آنها چیزی نخوانده ام .فقط مقاله های تکراری مانند مقاله های سرقت شده سارق بایانی را نشر میکنند.
بانک مقالات میسازند یا سایت را گرداننده گی میکنند؟
با احترم اسدالله رضایی از فرانکفورت
حالا که سرقتهای پیاپی جلال بایانی نام افشاء شد ضرورت آن پدید آمده است تا سطح کفایت، دانش و شایستگی گرداننده های سایتها به ارزیابی گرفته شود. چنین به نظر میرسد که سردبیران اکثر سایتها فاقد سویهء تحصیلی و حتا سواد کافی اند.
این بحث را در آینده با جدیت دنبال میکنیم.....
...........................................
مديران اين رسانه ها، نه مطالعات ادبی دارند نه حس قوی شناخت خوب وبد، نه مزيت مسووليت پذيری در برابر تاريخ و فرهنگ و مردم!
جلال بايانی يک سارق ادبی است ياداکتر؟
آدم های کوچک ، سرقت های بزرگ !
بقلم نثار احمد
برگرفته از سایت کابل پرس
گرداننده محترم!
لطفا از سایت کوفی و ققفا یا فقفا ( از ترکتباران) بپرسید که مدیران این سایتها کدام سویه تعلیمی یا تحصیلی دارند.
من از آنها چیزی نخوانده ام .فقط مقاله های تکراری مانند مقاله های سرقت شده سارق بایانی را نشر میکنند.
بانک مقالات میسازند یا سایت را گرداننده گی میکنند؟
با احترم اسدالله رضایی از فرانکفورت
بعضی وبسایت ها در گزينش مقالات و مطالب ، سهل انگار است و تنبل وبی کفايت. شايد ، بسياری از وبسايت های افغان که انترنتی تهيه ميشود، چنين باشد؛ مديران اين رسانه ها، نه مطالعات ادبی دارند نه حس قوی شناخت خوب وبد، نه مزيت مسووليت پذيری در برابر تاريخ و فرهنگ و مردم! همينکه از نظر تکنيک و فن کامپيوتری ، اندک مهارتی در خويشتن ديدند، در تدارک رسانه انترنتی ، آستين بر ميزنند و در ميانه کار ، رسانه را ، در وادی سرگشته گی، و بلاتکليفی رها می کنند ، هرچه باداباد!
آقای جلال بايانی که خود را « داکتر جلال بايانی» معرفی ميدارد؛ گاه نوشته های ديگران را با مختصردستکاری به اسم خويشتن ، اشاعه ميدهد ، با خونسردی و تهوری شگرف!
نخست به بخشی از يک مطلب توجه کنيد که در وبسايت ايرانی ( ميزان قلم) به خامه نويسنده ای به اسم داريوش ايزد يار درج شده :
«... به نام آن کسی که به حرمت قلم سوگند خورد :
هم میهن عزیز!
مام وطن گرامی است و این لقب از بهر آن یافته که تقدس و ارزشمندیش همپایه مادر است که فرزندان بسیار در دامن خود می پرود و مرارت و تلخیِ فرزندان کوچک و بزرگش را به جان می خرد. در بهای او آن بس که پیامبر اسلام، حب وطن را نشانه ای از ایمان می داند. چرا که وطن خانه وجود است، و وطنِ هر انسان بهشت اوست و آرام گاهِ سال خوردگی اش. نوزادی و پیری اش در دامنِ او سپری می شود و حتی پس از مرگ، کالبدش در دلِ آن جای می گیرد، مگر آن که دور از او باشد که در آن صورت گرد تلخِ غربت بر چهره و کالبدش می نشیند. وطن مأمن نیاکان است و رستنگاه فرزندان و از این بابت، هیچ مهری همپایه حب وطن ارجمند نیست مگر عشقِ پروردگار، که آفریدگار وطن است.
ما در این وطن و عشقِ او مشترکیم. و از این نظر با هم برادریم و خواهریم. چرا که مام وطن، مادر همه ماست. و ما همه لب بر پستان او نهاده ایم و شیره جانش را مکیده ایم و بالیده ایم تا به پایه انسانِ کاملی رسیدیم و اینک، در برابر یکدیگر، همچون برادران و خواهران، مسئول و متعهدیم. تعهد نانوشته ای که بیش و کم، هر خردمندی بر آن آگاه است. چرا که وطن خانه ماست و هر آن که در آن نفس می کشد همخانواده ماست و حرمتِ خانواده بر هیچ کس پوشیده نیست.
خواهر عزیز، برادر گرامی؛ هموطن من
اینک، این وطن، خانه من و تو و پرورشگاه فرزندانِ ما در آستانه ویرانی است. دیوارهایش ترک خورده، در و پنجره هایش شکسته، ستون هایش سستی گرفته و بر سقفش هر لحظه امکان فرو ریختن است. فرزندان کوچک ما و نورسیدگان دلبند ما در خطرند. خطر ویرانی و آوار! پس به هوش باشیم و آنها را دریابیم.....»( ختم نقل قول)
اينک مدخل يا پراگراف آغازين نوشته ی از جناب داکتر جلال بايانی را اقتباس ميداريم که زير نام ( مادر ميهن ، خون گريه ميکند!) هفته قبل در رسانه آريايی ، درج شده است:
( ... مام وطن گرامی است و این لقب از بهر آن یافته که تقدس و ارزشمندیش همپایه مادر است که فرزندان خلف در دامن خود می پرود و مرارت و تلخیِ فرزندان خوب و بد اش را به جان می خرد. . چرا که وطن خانه وجود است، و وطنِ هر انسان بهشت اوست و آرام گاهِ سال خوردگی اش. نوزادی و پیری اش در دامنِ او سپری می شود و حتی پس از مرگ، مرگ در کوه ، دشت ، صحرا ! کالبدش در دلِ آن جای می گیرد، مگر آن که دور از او باشد که در آن صورت گرد تلخِ غربت بر چهره و کالبدش می نشیند يگانه درد غربت است. وطن مأمن نیاکان است و رستنگاه فرزندان و از این بابت، هیچ مهری همپایه حب وطن ارجمند نیست ، ما در این وطن بنام افغانستان و عشقِ او مشترکیم. و از این نظر با هم برادریم و خواهریم. چرا که مام وطن، مادر همه ماست. و ما همه لب بر پستان او نهاده ایم و شیره جانش را مکیده ایم و بالیده ایم تا به پایه انسانِ کاملی رسیدیم و اینک که حاکم اين وطن شديم ، در برابر یکدیگر، همچون برادران و خواهران، مسئول و متعهدیم. تعهد نوشته ای که بیش و کم، هر خردمندی بر آن آگاه است. چرا که وطن خانه ماست و هر آن که در آن نفس می کشد هم خانواده ماست و حرمتِ خانواده پير و برنا ، مرد وزن آن بر هیچ کس پوشیده نیست. اینک این وطن محبوب ما ، خانه من و تو و پرورشگاه فرزندانِ ما ديگر ویرا نه بيش نيست ، پير اش ضعيف تر، جوانش پيرتر است. دیوارها و بام هايش ترک خورده، در و پنجره هایش شکسته، ستون هایش سستی گرفته و بر سقفش هر لحظه امکان فرو ریختن است. فرزندان کوچک ما و نورسیدگان دلبند ما در خطرند. خطر ویرانی و آواردر نزديک کاخ های قدرت و دالری در دشت بگرامی .....)ختم مطلب آقای بايانی .
نميدانم ، اينگونه کارها جز شيادی ، چه اسمی ميتواتد داشته باشد!
بايد متذکر شوم که قلمزن گرامی جناب فريد زرنگار نيز اين خبط و خطای قبيح جناب بايانی را ملتفت شده اند و درين مورد اشارتی در سايت « پندار» داشته اند !
http://kabulpress.org/my/spip.php?article100521#forum53833آقای جلال بايانی که خود را « داکتر جلال بايانی» معرفی ميدارد؛ گاه نوشته های ديگران را با مختصردستکاری به اسم خويشتن ، اشاعه ميدهد ، با خونسردی و تهوری شگرف!
نخست به بخشی از يک مطلب توجه کنيد که در وبسايت ايرانی ( ميزان قلم) به خامه نويسنده ای به اسم داريوش ايزد يار درج شده :
«... به نام آن کسی که به حرمت قلم سوگند خورد :
هم میهن عزیز!
مام وطن گرامی است و این لقب از بهر آن یافته که تقدس و ارزشمندیش همپایه مادر است که فرزندان بسیار در دامن خود می پرود و مرارت و تلخیِ فرزندان کوچک و بزرگش را به جان می خرد. در بهای او آن بس که پیامبر اسلام، حب وطن را نشانه ای از ایمان می داند. چرا که وطن خانه وجود است، و وطنِ هر انسان بهشت اوست و آرام گاهِ سال خوردگی اش. نوزادی و پیری اش در دامنِ او سپری می شود و حتی پس از مرگ، کالبدش در دلِ آن جای می گیرد، مگر آن که دور از او باشد که در آن صورت گرد تلخِ غربت بر چهره و کالبدش می نشیند. وطن مأمن نیاکان است و رستنگاه فرزندان و از این بابت، هیچ مهری همپایه حب وطن ارجمند نیست مگر عشقِ پروردگار، که آفریدگار وطن است.
ما در این وطن و عشقِ او مشترکیم. و از این نظر با هم برادریم و خواهریم. چرا که مام وطن، مادر همه ماست. و ما همه لب بر پستان او نهاده ایم و شیره جانش را مکیده ایم و بالیده ایم تا به پایه انسانِ کاملی رسیدیم و اینک، در برابر یکدیگر، همچون برادران و خواهران، مسئول و متعهدیم. تعهد نانوشته ای که بیش و کم، هر خردمندی بر آن آگاه است. چرا که وطن خانه ماست و هر آن که در آن نفس می کشد همخانواده ماست و حرمتِ خانواده بر هیچ کس پوشیده نیست.
خواهر عزیز، برادر گرامی؛ هموطن من
اینک، این وطن، خانه من و تو و پرورشگاه فرزندانِ ما در آستانه ویرانی است. دیوارهایش ترک خورده، در و پنجره هایش شکسته، ستون هایش سستی گرفته و بر سقفش هر لحظه امکان فرو ریختن است. فرزندان کوچک ما و نورسیدگان دلبند ما در خطرند. خطر ویرانی و آوار! پس به هوش باشیم و آنها را دریابیم.....»( ختم نقل قول)
اينک مدخل يا پراگراف آغازين نوشته ی از جناب داکتر جلال بايانی را اقتباس ميداريم که زير نام ( مادر ميهن ، خون گريه ميکند!) هفته قبل در رسانه آريايی ، درج شده است:
( ... مام وطن گرامی است و این لقب از بهر آن یافته که تقدس و ارزشمندیش همپایه مادر است که فرزندان خلف در دامن خود می پرود و مرارت و تلخیِ فرزندان خوب و بد اش را به جان می خرد. . چرا که وطن خانه وجود است، و وطنِ هر انسان بهشت اوست و آرام گاهِ سال خوردگی اش. نوزادی و پیری اش در دامنِ او سپری می شود و حتی پس از مرگ، مرگ در کوه ، دشت ، صحرا ! کالبدش در دلِ آن جای می گیرد، مگر آن که دور از او باشد که در آن صورت گرد تلخِ غربت بر چهره و کالبدش می نشیند يگانه درد غربت است. وطن مأمن نیاکان است و رستنگاه فرزندان و از این بابت، هیچ مهری همپایه حب وطن ارجمند نیست ، ما در این وطن بنام افغانستان و عشقِ او مشترکیم. و از این نظر با هم برادریم و خواهریم. چرا که مام وطن، مادر همه ماست. و ما همه لب بر پستان او نهاده ایم و شیره جانش را مکیده ایم و بالیده ایم تا به پایه انسانِ کاملی رسیدیم و اینک که حاکم اين وطن شديم ، در برابر یکدیگر، همچون برادران و خواهران، مسئول و متعهدیم. تعهد نوشته ای که بیش و کم، هر خردمندی بر آن آگاه است. چرا که وطن خانه ماست و هر آن که در آن نفس می کشد هم خانواده ماست و حرمتِ خانواده پير و برنا ، مرد وزن آن بر هیچ کس پوشیده نیست. اینک این وطن محبوب ما ، خانه من و تو و پرورشگاه فرزندانِ ما ديگر ویرا نه بيش نيست ، پير اش ضعيف تر، جوانش پيرتر است. دیوارها و بام هايش ترک خورده، در و پنجره هایش شکسته، ستون هایش سستی گرفته و بر سقفش هر لحظه امکان فرو ریختن است. فرزندان کوچک ما و نورسیدگان دلبند ما در خطرند. خطر ویرانی و آواردر نزديک کاخ های قدرت و دالری در دشت بگرامی .....)ختم مطلب آقای بايانی .
نميدانم ، اينگونه کارها جز شيادی ، چه اسمی ميتواتد داشته باشد!
بايد متذکر شوم که قلمزن گرامی جناب فريد زرنگار نيز اين خبط و خطای قبيح جناب بايانی را ملتفت شده اند و درين مورد اشارتی در سايت « پندار» داشته اند !
آقای بایانی!
تمام یادداشت های ما را بخوانید به هیچ چیزی به جز از سرقت شما اشاره نکرده ایم.
نه دشنام ، نه اتهام ، نه دروغ
مثل سالهای پیش، ایمیل پشت ایمیل با هزاران دشنام و دروغ و اتهام و قصه سازی های بیهوده میفرستید.
دشنام دادن آسان است.
ما تا مجبور نشویم ، دشنام نمیدهیم.
اما اگر ازین کار ها دست نکشید چنان دشنام بگیرید که هفت پشت تان نارام شود.
اگر کدام انتقاد و حرف درست دارید و تصمیم گرفته اید که راستی بعد ازین آدم شوید ما مطالب ارسالی تانرا نشر میکنیم ، ولو برضد ما هم باشد.
حیوان بودن آسان است اما انسان بودن هم مشکل و هم خوب است.
البته قصد آزار حیوانات بیچاره را هم بخاطر یگان لغت های بیجای شما نداریم.
ف. زرنگار دوست دایمی شما فعلا در استوکهولم قبلا در مالمو
نوت مهم:
هرکس از پچلها و جل مرغ های خاد برایت گفته که پندار یک نفر و عظیم بابک است ، خر است.
تمام یادداشت های ما را بخوانید به هیچ چیزی به جز از سرقت شما اشاره نکرده ایم.
نه دشنام ، نه اتهام ، نه دروغ
مثل سالهای پیش، ایمیل پشت ایمیل با هزاران دشنام و دروغ و اتهام و قصه سازی های بیهوده میفرستید.
دشنام دادن آسان است.
ما تا مجبور نشویم ، دشنام نمیدهیم.
اما اگر ازین کار ها دست نکشید چنان دشنام بگیرید که هفت پشت تان نارام شود.
اگر کدام انتقاد و حرف درست دارید و تصمیم گرفته اید که راستی بعد ازین آدم شوید ما مطالب ارسالی تانرا نشر میکنیم ، ولو برضد ما هم باشد.
حیوان بودن آسان است اما انسان بودن هم مشکل و هم خوب است.
البته قصد آزار حیوانات بیچاره را هم بخاطر یگان لغت های بیجای شما نداریم.
ف. زرنگار دوست دایمی شما فعلا در استوکهولم قبلا در مالمو
نوت مهم:
هرکس از پچلها و جل مرغ های خاد برایت گفته که پندار یک نفر و عظیم بابک است ، خر است.
دزد ریاست 5 ازینجا دزدید و به سایت ریاست 7 و ریاست 4 بریدگی روغ لیونی پشتونستانی فرستاد.
http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/1839
چرا قرآن مرد را بر زن برتری داده است؟
http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/1839
چرا قرآن مرد را بر زن برتری داده است؟
در اسلام هیچ یک از زنان و مردان و قبایل و طوائف و نژادها بر دیگران برتری ندارند، مگر به پرهیزکاری و تقوای الهی. "یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی... ان اکرمکم عند الله أتقیکم(1)؛ ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسائی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است".
یعنی در کمالات انسانی و کسب فضایل مانند کسب دانش و معرفت و ارزش و شخصیت انسانی و رسیدن به مراتب کمال انسانی و... میباشد، با هم برابر بوده و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد.
اما معنای سخن چنین نیست که همه انسانها در همه شرایط و وظایف و مسئولیتها برابر باشند. این را هیچ خردمندی نمیپذیرد.
جامعه بشری یک نظام اندام واره و ارگانیکی است، که هر یک از اعضا و جوارح مسؤلیتی دارد که دیگری آن را ندارد، مانند این که: مغز وظیفهاش مدیریت و صدور فرمان است. قلب مسئولیتش پمپاژ خون و رساندن اکسیژن به تمامی سلولهای بدن است. چشم وظیفه دارد از امور مادی عکس برداری کند و آن را به شبکه عصب بسپارد و تارهای عصبی آن را به مغز منتقل کند. همین طور هر یک از اعضا و اندام وظیفهای دارد که با وظایف دیگر اندامها متفاوت است. در اجتماع بشری نیز وضع بدین منوال است، بلکه در کل جهان طبیعت چنین است.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزش به جای خویش نینازت
برای استمرار حیات اجتماعی میبایست یکی طبیب باشد و دیگری نانوا و سومی کشاورز. انسانها متفاوت آفریده شدهاند تا مسئولیتها و وظایف بین مردم تقسیم شود. امام علی(ع) فرمود: "لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا فاذا استووا هلکوا؛(2) مردم تا وقتی که از تفاوتها بهره مندند، مشمول خیر و رحمت الهی قرار میگیرند. اگر تفاوت نباشد، هلاک میگردند."
بنابراین با وجود تفاوتهای موجود در افراد اجتماع، یکی مسئولیت مدیریت اجتماع را برعهده میگیرد، یکی کشاورز میشود و.... اجتماع چون میبایست نظم داشته باشد و از هرج و مرج جلوگیری شود، مدیر لازم دارد.
خانواده کوچکترین هسته جامعه بشری است. در این اجتماع کوچک نیز میبایست وظایف و مسئولیتهاتقسیم و مشخص شود. یکی مدیریت و مسئولیت اداره آن را میبایست در دست بگیرد.
در دنیای امروز این سخن پذیرفته شده است که اگر هیأتی (حتی هیأت دو نفره) مأمور انجام کاری شود، حتماً باید یکی از آن دو رئیس و مدیر و دیگری معاون یا عضو باشد وگرنه هرج و مرج پیدا میشود، یعنی باید در هر تشکل و اجتماعی اگر چه محدود، یکی از آنها مدیریت کند. حال در خانواده مدیر مرد باشد یا زن؟ باید مسئولیتها منطبق با نظام تکوینی و سازگار با آفرینش زن و مرد باشد. اسلام میگوید این مسئولیت منطبق با آفرینش مرد است و مدیر خانه مرد و زن معاون او باشد. (الرجال قوامون علی النساء...)(3)
اشتباه نشود و از این سخن استبداد و ظلم مردان بر زنان برداشت نگردد، بلکه مراد این است که این اجتماع کوچک با داشتن یک نفر به عنوان مدیر و مسئول، کارهایش به خوبی بچرخد و همه از آن نفع ببرند.
ممکن است بپرسید چرا این مسئولیت را اسلام برعهده زن قرار نداده است. در پاسخ میگوییم: همان گونه که در بالا اشاره شد، این مسئولیت همگام با خلقت و فطرت زن و مرد است.
توضیح: زن و مرد اگر چه در انسانیت تفاوتی ندارند، ولی از نظر امور جسمانی (اعضا و جوارح)، احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق و فعالیتهای مغزی تفاوت هایی دارند.
از نظر توان بازو و رشد عضلات، توان زن به پای مردان نمیرسد. در این تردیدی نیست که به تناسب تفاوت در آفرینش این دو، معمولاً کارهایی را که نیازمند به نیروی بازو و قدرت بدنی باشد، مردان انجام میدهند. و کارهای سبک و پرظرافت را زنان.
از نظر احساسات، عواطف و تمایلات بنا به گفته روانشناسان، "محبت"، "رفتار انفعالی"، "رفتار عاطفی" و "حمایت کننده" از ویژگیها و رفتار زنانه، در مقابل، "پرخاشگری"، "استقلال"، "رقابت" "سلطه" و "حاکمیت" از ویژگیها و رفتار و مردانه است.(4)
به مقتضای تفاوت در آفرینش و تکوین، تشریع و مسئولیتهای اجتماعی مختلف میشود. زن با تکیه به شوهرش و رفتار انفعالی در برابر شوهر (اطاعت از وی) به آرامش میرسد. اما مرد میخواهد با استقلال و حاکمیت و اتکای همسر به او، به آرامش برسد.
این سخن همان "الرجال قوامون علی النساء" است، یعنی مرد باید مسئول خانواده باشد.
به تناسب همین مسئولیت اسلام میگوید: مرد وظیفه دارد هزینه خانواده را تأمین کند.
قرار دادن مسئولیت تأمین مخارج خانواده بر دوش مردان امری طبیعی است و از این که به نفع زنان است و باری بر دوش مردان وضع شده است، کسی اعتراض نمیکند، چون این حکم به مقتضای طبیعت است و در آفرینش ریشه دارد. نیز قراردادن وظیفه سنگین و طاقتفرسای جهاد و خدمت سربازی، بر دوش مردان امری طبیعی است و از این که این قانون به نفع زنان است و آنان را از این کار طاقت فرسا معاف داشته است، اعتراضی نیست.
قرآن در آیه 34 سوره نساء بعد از بیان مسئولیت مردان در خانواده به دو نیروی مذکور (توانایی بدنی و نفقه) اشاره کرده است. (5)
اگر یکی از احکام اسلامی مورد پسند ما نشد، میبایست آن را در کنار دیگر مسائل اسلامی قرار داد و با توجه به همه جوانب داوری نمود. در امور خانوادگی، مسئولیتهای زنان و مردان را میبایست کنار هم قرار داد و قضاوت نمود. همان گونه که اسلام تکالیفی برعهده مردان قرار میدهد که برعهده زنان قرار نمیدهد، مانند نفقه، مهریه، دیه عاقله، جهاد و سربازی و... تکالیفی هم برعهده زنان قرار میدهد که برعهده مردان نیست.
این دو قسم را در مجموع باید سنجید و قضاوت نمود.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
1 - حجرات (49) آیه 13.
2 - مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 383.
3 - نساء (4)، آیه 34.
4 - روانشناسی رشد، ج 1، ص 330.
5 - محمد تقی مدرسی، تفسیر هدایت، ج 2، ص 68 - 69.
یعنی در کمالات انسانی و کسب فضایل مانند کسب دانش و معرفت و ارزش و شخصیت انسانی و رسیدن به مراتب کمال انسانی و... میباشد، با هم برابر بوده و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد.
اما معنای سخن چنین نیست که همه انسانها در همه شرایط و وظایف و مسئولیتها برابر باشند. این را هیچ خردمندی نمیپذیرد.
جامعه بشری یک نظام اندام واره و ارگانیکی است، که هر یک از اعضا و جوارح مسؤلیتی دارد که دیگری آن را ندارد، مانند این که: مغز وظیفهاش مدیریت و صدور فرمان است. قلب مسئولیتش پمپاژ خون و رساندن اکسیژن به تمامی سلولهای بدن است. چشم وظیفه دارد از امور مادی عکس برداری کند و آن را به شبکه عصب بسپارد و تارهای عصبی آن را به مغز منتقل کند. همین طور هر یک از اعضا و اندام وظیفهای دارد که با وظایف دیگر اندامها متفاوت است. در اجتماع بشری نیز وضع بدین منوال است، بلکه در کل جهان طبیعت چنین است.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزش به جای خویش نینازت
برای استمرار حیات اجتماعی میبایست یکی طبیب باشد و دیگری نانوا و سومی کشاورز. انسانها متفاوت آفریده شدهاند تا مسئولیتها و وظایف بین مردم تقسیم شود. امام علی(ع) فرمود: "لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا فاذا استووا هلکوا؛(2) مردم تا وقتی که از تفاوتها بهره مندند، مشمول خیر و رحمت الهی قرار میگیرند. اگر تفاوت نباشد، هلاک میگردند."
بنابراین با وجود تفاوتهای موجود در افراد اجتماع، یکی مسئولیت مدیریت اجتماع را برعهده میگیرد، یکی کشاورز میشود و.... اجتماع چون میبایست نظم داشته باشد و از هرج و مرج جلوگیری شود، مدیر لازم دارد.
خانواده کوچکترین هسته جامعه بشری است. در این اجتماع کوچک نیز میبایست وظایف و مسئولیتهاتقسیم و مشخص شود. یکی مدیریت و مسئولیت اداره آن را میبایست در دست بگیرد.
در دنیای امروز این سخن پذیرفته شده است که اگر هیأتی (حتی هیأت دو نفره) مأمور انجام کاری شود، حتماً باید یکی از آن دو رئیس و مدیر و دیگری معاون یا عضو باشد وگرنه هرج و مرج پیدا میشود، یعنی باید در هر تشکل و اجتماعی اگر چه محدود، یکی از آنها مدیریت کند. حال در خانواده مدیر مرد باشد یا زن؟ باید مسئولیتها منطبق با نظام تکوینی و سازگار با آفرینش زن و مرد باشد. اسلام میگوید این مسئولیت منطبق با آفرینش مرد است و مدیر خانه مرد و زن معاون او باشد. (الرجال قوامون علی النساء...)(3)
اشتباه نشود و از این سخن استبداد و ظلم مردان بر زنان برداشت نگردد، بلکه مراد این است که این اجتماع کوچک با داشتن یک نفر به عنوان مدیر و مسئول، کارهایش به خوبی بچرخد و همه از آن نفع ببرند.
ممکن است بپرسید چرا این مسئولیت را اسلام برعهده زن قرار نداده است. در پاسخ میگوییم: همان گونه که در بالا اشاره شد، این مسئولیت همگام با خلقت و فطرت زن و مرد است.
توضیح: زن و مرد اگر چه در انسانیت تفاوتی ندارند، ولی از نظر امور جسمانی (اعضا و جوارح)، احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق و فعالیتهای مغزی تفاوت هایی دارند.
از نظر توان بازو و رشد عضلات، توان زن به پای مردان نمیرسد. در این تردیدی نیست که به تناسب تفاوت در آفرینش این دو، معمولاً کارهایی را که نیازمند به نیروی بازو و قدرت بدنی باشد، مردان انجام میدهند. و کارهای سبک و پرظرافت را زنان.
از نظر احساسات، عواطف و تمایلات بنا به گفته روانشناسان، "محبت"، "رفتار انفعالی"، "رفتار عاطفی" و "حمایت کننده" از ویژگیها و رفتار زنانه، در مقابل، "پرخاشگری"، "استقلال"، "رقابت" "سلطه" و "حاکمیت" از ویژگیها و رفتار و مردانه است.(4)
به مقتضای تفاوت در آفرینش و تکوین، تشریع و مسئولیتهای اجتماعی مختلف میشود. زن با تکیه به شوهرش و رفتار انفعالی در برابر شوهر (اطاعت از وی) به آرامش میرسد. اما مرد میخواهد با استقلال و حاکمیت و اتکای همسر به او، به آرامش برسد.
این سخن همان "الرجال قوامون علی النساء" است، یعنی مرد باید مسئول خانواده باشد.
به تناسب همین مسئولیت اسلام میگوید: مرد وظیفه دارد هزینه خانواده را تأمین کند.
قرار دادن مسئولیت تأمین مخارج خانواده بر دوش مردان امری طبیعی است و از این که به نفع زنان است و باری بر دوش مردان وضع شده است، کسی اعتراض نمیکند، چون این حکم به مقتضای طبیعت است و در آفرینش ریشه دارد. نیز قراردادن وظیفه سنگین و طاقتفرسای جهاد و خدمت سربازی، بر دوش مردان امری طبیعی است و از این که این قانون به نفع زنان است و آنان را از این کار طاقت فرسا معاف داشته است، اعتراضی نیست.
قرآن در آیه 34 سوره نساء بعد از بیان مسئولیت مردان در خانواده به دو نیروی مذکور (توانایی بدنی و نفقه) اشاره کرده است. (5)
اگر یکی از احکام اسلامی مورد پسند ما نشد، میبایست آن را در کنار دیگر مسائل اسلامی قرار داد و با توجه به همه جوانب داوری نمود. در امور خانوادگی، مسئولیتهای زنان و مردان را میبایست کنار هم قرار داد و قضاوت نمود. همان گونه که اسلام تکالیفی برعهده مردان قرار میدهد که برعهده زنان قرار نمیدهد، مانند نفقه، مهریه، دیه عاقله، جهاد و سربازی و... تکالیفی هم برعهده زنان قرار میدهد که برعهده مردان نیست.
این دو قسم را در مجموع باید سنجید و قضاوت نمود.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
1 - حجرات (49) آیه 13.
2 - مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 383.
3 - نساء (4)، آیه 34.
4 - روانشناسی رشد، ج 1، ص 330.
5 - محمد تقی مدرسی، تفسیر هدایت، ج 2، ص 68 - 69.
به سایت های سارق خادیست ها ، همکار و شریک جرم جگتورن بایانی دوسیه ساز!
سلام به شما !
یک تعداد آدم های بی صلاحیت و حتی دزد و دغل مثلا مقاله ای را که زیر عنوان ( پاکستان تا سال ۲۰۱۵ قطعه قطعه و تجزیه میشود) به نام خود و دکتور علوم فرستاده گرچه برای فرار از مسئولیت کلمه اقتباس را هم بر آن اضافه کرده ولی چون منبع و نویسنده و صاحب نظر اصلی را پنهان کرده ؛ خواننده بیچاره تصور میکند که این اطلاعات و نگارش و تحلیل از خود این جناب است که گویا داکتر علوم هم هست و در حالیکه من این مقاله را قبلاً خوانده و پاراگراف به پاراگراف با آن آشنا بودم و عنوانش هم تا حدودی به یادم بود ؛ لهذا حدسی آنرا در گوگل سرچ کرده یافتم . اصل این مقاله تحلیلی و تفسیری از حسامالدین حجتزاده، کارشناس مسائل بینالمللی ازمنبع :ابرار معاصر تهران میباشد که یک موسسه تخصصی است و اگر در گوگل زیر عنوان اصلی آن که « طرح کنگره آمریکا برای تجزیه بلوچستان پاکستان؛ دلایل و اهداف» است جستجو کنید ؛ می بینید که هر سایت و نشریه که آنرا اقتباس و انتشار داده نام نویسنده و منبع را با امانت درج کرده است .
یک تعداد آدم های بی صلاحیت و حتی دزد و دغل مثلا مقاله ای را که زیر عنوان ( پاکستان تا سال ۲۰۱۵ قطعه قطعه و تجزیه میشود) به نام خود و دکتور علوم فرستاده گرچه برای فرار از مسئولیت کلمه اقتباس را هم بر آن اضافه کرده ولی چون منبع و نویسنده و صاحب نظر اصلی را پنهان کرده ؛ خواننده بیچاره تصور میکند که این اطلاعات و نگارش و تحلیل از خود این جناب است که گویا داکتر علوم هم هست و در حالیکه من این مقاله را قبلاً خوانده و پاراگراف به پاراگراف با آن آشنا بودم و عنوانش هم تا حدودی به یادم بود ؛ لهذا حدسی آنرا در گوگل سرچ کرده یافتم . اصل این مقاله تحلیلی و تفسیری از حسامالدین حجتزاده، کارشناس مسائل بینالمللی ازمنبع :ابرار معاصر تهران میباشد که یک موسسه تخصصی است و اگر در گوگل زیر عنوان اصلی آن که « طرح کنگره آمریکا برای تجزیه بلوچستان پاکستان؛ دلایل و اهداف» است جستجو کنید ؛ می بینید که هر سایت و نشریه که آنرا اقتباس و انتشار داده نام نویسنده و منبع را با امانت درج کرده است .
من بدبختانه در باره این همکار شما جناب جلال بایانی خیلی چیز های مشابه شنیده بودم ؛ حالا با تعجب یافتم که آنها صحیح بوده اند . نشر مطالب دزدی و تقلبی از همچو اشخاص در کنار نویسنده گان محقق و خبره و بزرگ که حتی خطرات را برای خویش و وابستگان خویش به جان خریده و شب و روز خون دل میخورند و مغز سر آب میکنند؛ جفای بزرگ است و یک روز نی یک روز هم صاحبان اصلی آثار دزدی شده ؛ به دنبال دزدان بر می ایند و طبق قوانین جهانی یخن شمارا هم خواهند گرفت . می بخشید یک عرض دوستانه بود.
باعرض احترام
معصوم آزادمنش
سکرتر مسئول اتحادیه نویسنده گان افغانستان در خارج کشور
سکرتر مسئول اتحادیه نویسنده گان افغانستان در خارج کشور
admin في الأحد 8 أبريل 2012 - 23:31
نویسنده: مهدی قاسمی
سرقت شده در سایت مشعل (همکار سارق در نشر مطالب سرقت شده)
سارق :جگتورن جلال بایانی
2. سیاست خارجی و امنیت ملی دلایل وابستگی آمریکا به نفت، گزارش ویژه، موسسه تحقیقاتی تدبیر. (آبان ۱۳۸۷)، ص ۱۵-۱۷-۳۰-۳۸
3. Journey to Energy IndependeceT/http://www.American energy independence.com/Dec2009
4. The united states consumes/ http://www.American energy independence.com/Feb2010
5. Graphic detail/ http://www.economist.com/Nov2011
نویسنده: مهدی قاسمی
سرقت شده در سایت مشعل (همکار سارق در نشر مطالب سرقت شده)
سارق :جگتورن جلال بایانی
نیاز شدید ایالات متحده آمریکا برای تأمین مصرف داخلی مشکلات عمدهای را در رابطه با بحران سوخت خصوصاً در سال ۲۰۱۱ موجب شد؛ تا جایی که دولت باراک اوباما در بازار انرژی در مخمصه تازهای گرفتار شد و افزایش بهای نفت، گاز و گازوئیل در سراسر امریکا فشارهای فزایندهای بر مردم و رئیس جمهور این کشور وارد کرد. بهای گازوئیل از ۴ دلار در هر گالن به ۵ دلار رسید که این فشار تازه، ممکن است چشمانداز انتخاباتی اوباما در رأیگیری ریاست جمهوری ۲۰۱۲ را تیره سازد.
نگاهی به آمار مصرف انرژی در ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که ایالات متحده آمریکا تقریباٌ ۲۰ میلیون بشکه در روز مصرف می کند که در حدود ۵۷ درصد کل نفت مصرفی آمریکا مورد استفاده بهینه قرار میگیرد. در حدود ۷۰% کل نفت مصرفی آمریکا در امر حمل و نقل مورد استفاده قرارمی گیرد که در حدود ۱۴ میلیون بشکه در روز می شود که از این میزان ۹ میلیون بشکه اختصاص به گازوئیل دارد.اداره اطلاعات انرژی (EIA)پیش بینی کرده است که میزان مصرف نفت آمریکا تا سال ۲۰۳۰ با نرخ رشد سالانه ۱% به ۲۷ میلیون بشکه خواهد رسید که این میزان برابر است با ۷/۱۷ میلیون بشکه در سال ۲۰۳۰٫(۶۶ درصدمصرف)ادامه….
همچنین در امر تولید داخلی ادارۀ اطلاعات انرژی آمریکا پیش بینی کرده است که ظرفیت تولید بنزین، دیزل، سوخت جت و سایر محصولات و فرآوردههای نفتی در آغاز سال ۲۰۰۰ از ۱۶٫۵ میلیون بشکه در روز به روزانه ۱۸٫۲ میلیون بشکه در پایان سال ۲۰۲۰ افزایش خواهد یافت. این میزان افزایش حدود ۱۰ درصد خواهد بود. واردات بنزین و سایر سوختها که امروز ۱۳ درصد کل واردات محصولات نفتی آمریکا را تشکیل میدهد، همچنان سیر صعودی خود را خواهد داشت.
اهمیت و جایگاه نفت در ارتباط با امنیت ملی آمریکا
دولت امریکا مانند بسیاری از دیگر دولتها، دسترسی مستمر به منابع انرژی و به ویژه نفت را مربوط به امنیت ملی خود دانسته و استفاده از منابع متنوع و مطمئن نفتی را از عوامل کلیدی تضمین کنندۀ بقا، امنیت، قدرتمندی و کسب ثروت خود میداند. نفت از یک سو با تأمین انرژی لازم برای تسلیحات نظامی مدرن از جمله تانکها، چرخ بالها، هواپیماها و رزم ناوها، سپر دفاعی کشورها را مستحکم میسازد و از سوی دیگر با به حرکت در آوردن موتور تکنولوژی و اقتصاد کشورها، رشد و توسعۀ اقتصادی آنها را تضمین میکند. در چنین شرایطی کشوری مانند امریکا برای اینکه برتری اقتصادی و نظامی خود را حفظ نماید به جریان آزاد و مستمر نفت نیازمند است و برای این هدف حتی از نیروی نظامی استفاده میکند. را برت کیگان در این خصوص اظهار مینماید که: «احتمال دارد امریکا به تمرکز و حضور فراوان در خاورمیانه برای مدت طولانی نیازمند باشد؛ زیرا، هر وقت مشکل اقتصادی برای این کشور پیش آمده علت آن اختلال در عرضۀ نفت به آمریکا بوده است.»
آمریکا به دلایل زیر دارای نقش اساسی و ویژه در انتقال مطمئن و پایدار نفت است؛ اولاً، این کشور دارای بزرگترین اقتصاد دنیا است و با رشد فزایندۀ همگرایی اقتصادی بین قطبهای مهم اقتصاد جهانی (بر طبق اصل وابستگی متقابل پیچیده) رونق بازار امریکا به شدت از ثبات نظامهای اروپایی و آسیایی متأثر میشود. به بیان دیگر توسعۀ منابع فعلی و کسب منابع جدید انرژی به صورت یک هدف بنیادی برای تمام قدرتهای جهانی در آمده است؛ ثانیاً، وابستگی امریکا به منابع نفتی خارجی افزایش یافته است. بنابراین نفت به عنوان یک متغیر استراتژیک در دولت امریکا مطرح است و تسلط بر منابع انرژی جهانی، در تعریف استراتژیهای امریکا برای ۲۵ سال آینده، یکی از محور های اصلی عنوان شده است.
اما، واقیعت این است که اقتصاد و روش زندگی در امریکا وابستگی زیادی به نفت خاورمیانه دارد و پیش بینی میشود حجم تولید نفت در خلیج فارس از ۳۱ % از کل جهان در سال ۲۰۰۲، به ۳۶ % در سال ۲۰۲۰ افزایش یابد. از طرف دیگر، ذخایر نفتی تولیدکنندگان غیر اوپک، پاسخگوی ۱۵ سال نفت مورد نیاز امریکا است؛ در حالی که، ذخایر نفتی اعضای اوپک برای بیش از ۷۰ سال کافی می نماید، لذا تا زمانی که تقاضای جهانی برای نفت رو به افزایش و ذخایر نفت رو به کاهش است، امریکا راهی جز توسل به تولیدکنندگان اوپک ندارد. بخش انرژی امریکا پیش بینی کرده است که واردات نفت امریکا از خلیج فارس از سال ۲۰۰۶ تا سال ۲۰۲۵، دو برابر خواهد شد.
از این رو پس از حادثۀ۱۱ سپتامبر و در چارچوب استراتژی امنیت ملی جدید ایالات متحده، سیاست سنتی «نفت آزاد» به سیاست «نفت برای آزادی» تبدیل شد که اصلیترین هدف آن، تغییر رژیمهای مخالف ایالات متحده در منطقه خلیجفارس و استفاده از درآمدهای نفتی، به ظاهر برای گسترش دموکراسی و در عمل، با هدف کنترل کشورهای منطقه است.
نو محافظهکاران آمریکایی معتقد بودند که کشورهای تولیدکنندۀ نفت در خاورمیانه، نه تنها میتوانند به طور مستقیم بر بازار جهانی نفت تأثیر بگذارند و از این طریق با ایجاد نوسان و بیثباتی در این بازار، امنیت انرژی آمریکا را تهدید کنند، بلکه درآمدهای نفتی برخی از کشورهای منطقه میتوانند بر ضد منافع ایالات متحده بکار روند و از این طریق، امنیت ملی این کشور را به خطر اندازند. تجلّی این پیوند چند وجهی در تغییر سیاست سنتی ایالات متحده در خلیجفارس، در دورة پس از حادثه ۱۱ سپتامبر مشهود است. برای حدود نیم قرن، سیاست آمریکا در خاور میانه مبتنی بر «نفت آزاد» به معنای حفظ دسترسی آزاد به نفت خلیجفارس و آزادی صادرات نفت این منطقه بود را تغییر دادند و استراتژی جدیدی را اتخاذ کردند.
میتوان جنگ عراق، حضور در افغانستان و کشورهای عرب منطقه و حساس کردن پرونده ایران را در راستای سیاست تأمین انرژی و کنترل نبض و شریان حیاتی نفت در منطقه خاورمیانه دانست.
منطقه خاورمیانه ۴۰ درصد از صادرات نفت جهان را به عهده دارد. این رقم در سال ۲۰۲۰ بین ۵۴ تا ۶۷ % از کل صادرات نفت جهان خواهد بود. در عین حال حدود ۶۵ درصد از ذخایر کشف شدۀ جهانی در این منطقه وجود دارد. اکثر کشورهای عضو اوپک در این منطقه هستند. آمارها نشان میدهد، ایالات متحده آمریکا در حدود ۶ میلیون بشکه نفت از کشور های عضو اوپک خریداری میکند. درسال ۲۰۰۷ میلادی ۷۰۰ بیلیون دلار به کشورهای عضو جاری شد و از سپتامبر ۲۰۰۷ تا اکتبر ۲۰۰۸ اقتصاد جهانی به خاطر ترانسفر بی سابقه ۱ تریلیون دلار از اروپا، آسیا و آمریکا به خاور میانه در مبادلات نفتی در حال رکود قرار داشت. این آمار حاکی از آن است که در حالت افزایش و صعود قیمت نفت، کشورهای عضو اوپک ۶۰ بیلیون دلار از مبادلات نفتی در سال ۲۰۰۹ و ۸۰۰ بیلیون درسال ۲۰۱۰ کسب کردهاند.
با این همه به نظر میرسد ایالات متحده آمریکا در خصوص منطقۀ خاورمیانه به ویژه منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس، جانب احتیاط را رعایت کند. به خصوص پس از منازعات پیش آمده بین تهران و واشنگتن و تهدید به بسته شدن تنگه هرمز این موضوع ملموس تر شده است.
تا جایی که اداره اطلاعات انرژی آمریکا با تأکید بر مخاطرات مربوط به این موضوع با توجه به رزمایش دریایی ایران اعلام کرد: «در سال ۲۰۱۱ بیش از سالهای دیگر نفت از تنگه هرمز عبور کرده است؛ از این رو هر نوع مسدود شدن این راه دریایی میتواند به افزایش شدید قیمت انرژی منجر شود.».
مقامات ادارۀ اطلاعات انرژی آمریکا در گزارشی که منتشر کردند، اعلام کردند روزانه به طور متوسط ۱۷ میلیون بشکه نفت از تنگۀ هرمز در سال جاری عبور کرده است که بیشتر از مجموع ۱۵٫۵ میلیون بشکه در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ بوده است.
در این گزارش آمده است: «تهدیدهای تهران درباره بستن تنگه هرمز یکی از عواملی افزایش قیمت نفت از ۷۶ دلار در هر بشکه در ماه اکتبر به حدود ۹۹ دلار در هر بشکه است.»
اعمال تحریمهای نفتی علیه ایران از جمله مواردی است که آمریکا را بر سر دو راهی امنیت ملی و امنیت اقتصادی قرار داده است که به عقیدۀ صاحب نظران تحریم نفت ایران از سوی آمریکا و دولتهای غربی، رکود اقتصادی دیگری برای جهان به بار میآورد.
را بین ام میلز، اقتصاددان انرژی و نویسندۀ افسانه بحران نفت، در مقالۀ خود با عنوان «چه کسی چه کسی را تحریم میکند؟» در فارن پالسی نوشت: «هر گونه تحریم بخشهای نفتی ایران صرف نظر از نتایج آن، برای آمریکا پیامدهای منفی و نتیجۀ معناز خواهد داشت.»میلز تصریح کرد: «اعمال تحریمهای نفتی ایدۀبدی است و چنانچه این تحریمها موفقیت آمیز نباشد و به بن بست برسد، باز هم ایدۀ خوبی نخواهد بود.ن
خروج نیروهای نظامی از عراق، وقوع انقلابهای عربی، بحران در برخی کشورهای آفریقایی صادر کننده نفت، شکنندۀ بودن ارتباط با برخی از کشورهای دارای منابع آمریکای لاتین میتواند از جمله مسایل مرتبط نفت با امنیت ملی آمریکا باشد.
با توجه به آمار ارائه شده میتوان اینگونه برداشت کرده ایالات متحده آمریکا در صدد حفظ و کنترل راههای مواصلاتی نفتی و بازارهای عرضه و تقاضا به نفع اقتصاد داخلی و در جهت رشد میزان GDP وکم کردن بحران اعتراضات داخلی با توجه به تأمین انرژی مصرفی در داخل است.
در این ارتباط بحثها و تلاشهای دولت و نمایندگان آمریکایی نشان دهندۀ این است که تا جایی که ظرفیت علمی وتکنولوژیکی آمریکا اجازه دهد، از تولید و مصرف انرژیهای فسیلی و تجدید ناپذیر جلوگیری شده و انرژیهای تجدید پذیر را جایگزین خواهند کرد، و اگر اقدامات تنبیهی چون افزایش قیمت سوخت را در نظر بگیرند، برخی مخالفین که این طرح ها را توهمی بیش نمیدانند، طرحهای دنباله دار امنیتی و استراتژیکی را برای تأمین انرژی بهتر و کارآمدتر معرفی میکنند.
در پایان باید گفت که رویدادهای کشورهای عربی و منطقۀ خلیج فارس است که آیندۀ انرژی آمریکا را ترسیم میکند و بدون شک سرانجام بحران مالی- پولی غرب و چگونگی کنش و واکنش آمریکا نسبت به تحولات جهانی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
منابع:
1. شانا، آمریکا و آینده انرژی. (۱۳۹۰).(قابل دسترسی در سایت عسلویه وابسته به وزارت نفت(www.assaluyeh.com2. سیاست خارجی و امنیت ملی دلایل وابستگی آمریکا به نفت، گزارش ویژه، موسسه تحقیقاتی تدبیر. (آبان ۱۳۸۷)، ص ۱۵-۱۷-۳۰-۳۸
3. Journey to Energy IndependeceT/http://www.American energy independence.com/Dec2009
4. The united states consumes/ http://www.American energy independence.com/Feb2010
5. Graphic detail/ http://www.economist.com/Nov2011