نوشته: منشه امیر
دنیا هنوز نسبت به جنایات دهشتناکی که در شهر مومبای (بمبئی) هند روی داد، شگفت زده و مبهوت است. هنوز آمار دقیقی درباره شمار جان باختگان و زخمی های چند رویداد همزمان تروریستی انتشار نیافته و هیچ یک از ارقامی هم که منتشر شده نمی تواند کامل و جامع باشد- گرچه گفته می شود که شمار آسیب دیدگان، از کشته و زخمی به مرز 500 نفر می رسد.
هرچه باشد، این پرسش مطرح است که ترور کور از آدم کشی چه هدفی را دنبال می کند؟ آن سازمانها و گروهها و شاید هم دولت هائی که این افراد را می فرستند و آنها را شستشوی مغزی داده اند و شیوه های آدم کشی را به آنها آموخته اند، در پی چه منظوری هستند؟
گیرم که به جای این 500 نفر، خدای ناکرده هزار نفر را می کشتند یا زخمی می کردند! چه هدفی تامین می شد؟
یک گردشگر اروپائی یا آمریکائی، یا آن روحانی یهودی، یا آن انسان پیرو بودا چه گناهی کرده اند، در چه نزاعی دخالت داشته اند که این گونه هدف قرار می گیرند و قربانی می شوند؟
جنایاتی نیز که درجزیره بالی در اندونزی علیه گردشگران غربی و استرالیائی رخ داد، همین منظور را دنبال می کرد و ترور اسلامی اعلام داشت که هدف، مبارزه با کفر بوده است. یک گردشگر استرالیائی را که برای استراحت به کشور مسلمان اندونزی آمده هدف قرار می دهند که به قول خودشان به اسلام "خدمت"، و با کفر "مبارزه" کرده باشند!
خانواده ها را متلاشی می کنند، پدران و مادران را داغدار می سازند، زنان را بیوه می کنند - با این ادعا و استدلال که می خواهند با کفر مبارزه کنند و به اسلام خدمت کرده باشند.
خدمت، با خون، با کشتار، با مسلسل، با چاقوی زنجان!
انفجارهای تروریستی در قطار مسافربری اسپانیا را به یاد دارید! آن را هم تروریست های اسلامی مرتکب گردیدند. زن و کودک ایتالیائی و کارگران بینوای خارجی را که با این قطار آمد و شد می کردند کشتند که به قول خودشان به اسلام خدمت کرده باشند. بی اعتنا به آن که اینان، با این جنایات، چهره اسلام را خدشه دار می سازند و دین حضرت محمد را دین خون و شمشیر معرفی می کنند و موجب بدنامی آن می شوند.
ترورهای انتحاری عراق را به یاد دارید: می آیند و در پر رفت و آمد ترین نقطه شهر، تروریستی را منفجر می کنند که آدم بکشد، همان آدمهائی را که مانند خودشان عراقی هستند و مسلمان هستند. برادر خود را می کشند! به چه هدف؟
کدام رسالت الهی چنین جنایتی را توجیه می کند؟ مگر زن و کودک عابر چه گناهی کرده اند که باید این چنین قربانی افرادی گردند که از دین شمشیر ساخته اند و از مذهب دکان برپا کرده اند و می خواهند سر رقیبان خود را از بدن جدا کنند و جوی خون به راه اندازند؟
جنایاتی را که در آن بندر صنعتی و شهر بازرگانی هند (بمبئی یامومبای) رخ داد، «یازده سپتامبر هند» لقب داده اند؛ گرچه این نخستین بار نیست که چنین فاجعه دهشتناکی در هند رخ می دهد -- ولی در یک سال اخیر در هیچ مورد تلفات به این شمار نرسیده بود.
هند در طول سالیان دراز، یک کشور ترور زده و آسیب پذیر بوده است. از یک سو هندوهای تعصب گرا هستند که برای پیشبرد هدفهای ناپاک دینی خود به آدم کشی و انفجار دست می زنند و از دیگر سوی مسلمانان بنیادگرا و طرفداران کشمیر اسلامی هستند که جنایت می آفرینند. در انفجارهای زنجیره ای در دهلی نو در سپتامبر گذشته 20 تن افراد بی دفاع کشته شدند. در حملات تروریستی تابستان اخیر در احمد آباد که مجاهدین اسلامی هند مسؤولیت آن را به عهده گرفتند، دست کم 45 نفر جان خود را از دست دادند و شمار کشته شدگان در انفجار سال گذشته در ایالت آسام رقمی بالاتر از هشتاد نفر بود. بسیاری از این آدم کشی ها را به نام اسلام انجام دادند و به آن افتخار کردند (1).
بارها اعتراض کرده اند که چرا این جنایات را به پای اسلام می نویسند؟ پاسخ آن است که کسی این جنایات را به پای یک دین معیین نمی نویسد، بلکه آنها خودشان هستند که زیر شعار اسلام آدم می کشند و خود را مسلمان معرفی می کنند و به جنایات خویش افتخار می کنند و آن را "خدمت در راه اسلام" می دانند.
حکومت اسلامی ایران در شمار رژیمهائی بود که این جنایات را محکوم دانست، گرچه ابراز محکومیت را بسیار کوتاه و حاشیه ای بیان کردند و کوشیدند آن را بی اهمیت جلوه دهند. امامان جمعه در ایران در خطبه های روز گذشته دقایق طولانی از آنچه که «جنایات اسرائیل و آمریکا» نامیدند سخن گفتند و حتی یک کلمه به فاجعه ای که در مومبای (بمبئی) در جریان بود، اشاره ای نکردند.
دنیا هنوز نسبت به جنایات دهشتناکی که در شهر مومبای (بمبئی) هند روی داد، شگفت زده و مبهوت است. هنوز آمار دقیقی درباره شمار جان باختگان و زخمی های چند رویداد همزمان تروریستی انتشار نیافته و هیچ یک از ارقامی هم که منتشر شده نمی تواند کامل و جامع باشد- گرچه گفته می شود که شمار آسیب دیدگان، از کشته و زخمی به مرز 500 نفر می رسد.
هرچه باشد، این پرسش مطرح است که ترور کور از آدم کشی چه هدفی را دنبال می کند؟ آن سازمانها و گروهها و شاید هم دولت هائی که این افراد را می فرستند و آنها را شستشوی مغزی داده اند و شیوه های آدم کشی را به آنها آموخته اند، در پی چه منظوری هستند؟
گیرم که به جای این 500 نفر، خدای ناکرده هزار نفر را می کشتند یا زخمی می کردند! چه هدفی تامین می شد؟
یک گردشگر اروپائی یا آمریکائی، یا آن روحانی یهودی، یا آن انسان پیرو بودا چه گناهی کرده اند، در چه نزاعی دخالت داشته اند که این گونه هدف قرار می گیرند و قربانی می شوند؟
جنایاتی نیز که درجزیره بالی در اندونزی علیه گردشگران غربی و استرالیائی رخ داد، همین منظور را دنبال می کرد و ترور اسلامی اعلام داشت که هدف، مبارزه با کفر بوده است. یک گردشگر استرالیائی را که برای استراحت به کشور مسلمان اندونزی آمده هدف قرار می دهند که به قول خودشان به اسلام "خدمت"، و با کفر "مبارزه" کرده باشند!
خانواده ها را متلاشی می کنند، پدران و مادران را داغدار می سازند، زنان را بیوه می کنند - با این ادعا و استدلال که می خواهند با کفر مبارزه کنند و به اسلام خدمت کرده باشند.
خدمت، با خون، با کشتار، با مسلسل، با چاقوی زنجان!
انفجارهای تروریستی در قطار مسافربری اسپانیا را به یاد دارید! آن را هم تروریست های اسلامی مرتکب گردیدند. زن و کودک ایتالیائی و کارگران بینوای خارجی را که با این قطار آمد و شد می کردند کشتند که به قول خودشان به اسلام خدمت کرده باشند. بی اعتنا به آن که اینان، با این جنایات، چهره اسلام را خدشه دار می سازند و دین حضرت محمد را دین خون و شمشیر معرفی می کنند و موجب بدنامی آن می شوند.
ترورهای انتحاری عراق را به یاد دارید: می آیند و در پر رفت و آمد ترین نقطه شهر، تروریستی را منفجر می کنند که آدم بکشد، همان آدمهائی را که مانند خودشان عراقی هستند و مسلمان هستند. برادر خود را می کشند! به چه هدف؟
کدام رسالت الهی چنین جنایتی را توجیه می کند؟ مگر زن و کودک عابر چه گناهی کرده اند که باید این چنین قربانی افرادی گردند که از دین شمشیر ساخته اند و از مذهب دکان برپا کرده اند و می خواهند سر رقیبان خود را از بدن جدا کنند و جوی خون به راه اندازند؟
جنایاتی را که در آن بندر صنعتی و شهر بازرگانی هند (بمبئی یامومبای) رخ داد، «یازده سپتامبر هند» لقب داده اند؛ گرچه این نخستین بار نیست که چنین فاجعه دهشتناکی در هند رخ می دهد -- ولی در یک سال اخیر در هیچ مورد تلفات به این شمار نرسیده بود.
هند در طول سالیان دراز، یک کشور ترور زده و آسیب پذیر بوده است. از یک سو هندوهای تعصب گرا هستند که برای پیشبرد هدفهای ناپاک دینی خود به آدم کشی و انفجار دست می زنند و از دیگر سوی مسلمانان بنیادگرا و طرفداران کشمیر اسلامی هستند که جنایت می آفرینند. در انفجارهای زنجیره ای در دهلی نو در سپتامبر گذشته 20 تن افراد بی دفاع کشته شدند. در حملات تروریستی تابستان اخیر در احمد آباد که مجاهدین اسلامی هند مسؤولیت آن را به عهده گرفتند، دست کم 45 نفر جان خود را از دست دادند و شمار کشته شدگان در انفجار سال گذشته در ایالت آسام رقمی بالاتر از هشتاد نفر بود. بسیاری از این آدم کشی ها را به نام اسلام انجام دادند و به آن افتخار کردند (1).
بارها اعتراض کرده اند که چرا این جنایات را به پای اسلام می نویسند؟ پاسخ آن است که کسی این جنایات را به پای یک دین معیین نمی نویسد، بلکه آنها خودشان هستند که زیر شعار اسلام آدم می کشند و خود را مسلمان معرفی می کنند و به جنایات خویش افتخار می کنند و آن را "خدمت در راه اسلام" می دانند.
حکومت اسلامی ایران در شمار رژیمهائی بود که این جنایات را محکوم دانست، گرچه ابراز محکومیت را بسیار کوتاه و حاشیه ای بیان کردند و کوشیدند آن را بی اهمیت جلوه دهند. امامان جمعه در ایران در خطبه های روز گذشته دقایق طولانی از آنچه که «جنایات اسرائیل و آمریکا» نامیدند سخن گفتند و حتی یک کلمه به فاجعه ای که در مومبای (بمبئی) در جریان بود، اشاره ای نکردند.