پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان

    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان Empty دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان

    پست  admin الأربعاء 26 نوفمبر 2008 - 4:43

    دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان : لینا روزبه و نادیه فضل
    ارسالی :ارژنگ



    برای سکوت چه بهایی باید!؟

    تبعیض نژادی یکی از ویژه گی های روان نابینا ست. "اندریاس تِنسرAndreas Tenzer"

    واما تبعیض نژادی وتفوق طلبی قومی در اوغانستان پس از تلاش های متداوم حامیان این اندیشه ی کور،اکنون جلوه تقدس مسلم را در میان جمعیت سیاه قبیله گرا کسب نموده است.

    گرایشات نژاد پرستانه پدیده ی نیست که چند مدتی ازتکثیروگسترش آن به گونه ی یک بیماری مزمن در آن خطه گذشته باشد،بلکه این طاعون دست و پا گیر بر میگردد،به گذشته های تاریخ خونین اوغانستان.

    تقسیم بندی های منطقوی، وبرخورد خشونت آمیز، با افراد مناطق مختلف با توجه به قومیت ویا بهتر و روشنتر، با گذشته غیر اوغانی آنان از دیر زمانی مسبب تنش های خونینی بوده است.

    مردمان دیگر این سرزمین (غیر اوغانان) بنابر نداشتن یوغ اسارات بر گردن،هیچ گاهی مؤفق نشده اند،در گستره و روند برپایی یک نظام صادق گام گذارده تاباشدکه، فرزندان ایشان سعادت آزادی وصلح وامکانات تبارز شخصیت ،وتساوی حقوق را لمس نمایند.

    مسأله ی هویت ،وقانونیت بخشیدن ارزش های خودی، با توجه به رویداد های تاریخی وکشتار های پی در پی، تا اکنون هنوز هم از مشکلات لاینحلی باقی مانده است.

    در برابر، مقوله های "ملیت"، " ملت واحد"،"وحدت ملی" ،" اصطلاحات ملی" واینگونه ها بار بار سدی شده اند در برابر واقعیت ها وانکشاف توانمندی های خودی افراد جامعه؛که خیلی تلخ در تداوم خونین مصلحت خواهی های بیمار رنگ گرفته است،بدون توجه به اینکه چه زمانی ملیت ووحدت ملی شکل میگیرند؟

    این دو پدیده ایجاب کدام ویژه گی ها را میکنند،وبرای داشتن آنها کدام نیازمندی ها از الویت برخوردار است.

    آیا وحدت ملی را میتوان در فروریختن ونیست کردن فرهنگ، هویت ووجود دیگری حقانیت بخشید؟ وتداوم قبیله گرایی وخشونت بر دیگران را آنقدر مؤجه دانست که هیچ تردیدی در وجود قهرمانان ِ این همه "توریالی "ها و"بریالی" ها نباید کرد؟

    تاریخ کشور اوغانستان که تاریخی جزء برادر کشی وپدر کشی نیست،نمونه های زیادی از شمشیر کش های نژاد پرست را در دل تاریک خود پنهان کرده است،که ما با دریغ آنها را باالقاب آنچنانی نا آگاهانه می پذیرفتیم،و افتخار به آدم کشی ها و رهزنی های این جنایتکاران میکردیم.

    طرح های نژادپرستان ، از مروج سازی کلمات تازه متولد پشتو تا ادغام بلاقید و شرط غیر اوغانان با جبر و اکراه در پدیده تازه متولدی بنام "ملت اوغان" وغصب جایداد وزمین های آنان توسط متمردین وزورمندان اینها همه درج تاریخ خونین این خطه است.

    ولی تفاوت های سطح زندگی ،عادات ،رسوم وفاصله های قومی ، مهمتر از همه فاصله ی هزاران سده ی فرهنگی با سنت های تازه متولد اوغانی اینها وامثال آن دلیلی گردید، بر نفس کشیدن وتپیدن قلب " فرهنگی" با عظمت هزاران ساله .

    با وجود نهادینه شدن به اجبار گرایشات ماقبل تاریخ قبیله پرستان، وکشتار بیرحمانه ی دیگر اندیشان ،در سرزمین عصبیت ها و تفوق خواهان نژاد گرا به وسیله گماشته گان خون آشام و شقاوت پیشه ی آنان در نهایت "طالبان جانی وسربُر" ، قیام های بار بار جوانان در اوغانستان نویدیست از به تحلیل رفتن زور ،کشتار،جبر واکره.

    با آنکه ساختن کله منار ها وچشم کشیدن ها در گذشته ها،وسوزانیدن تاکستان های شمالی،قتل عام هزاره ها ،غصب چراگاه های مناطق مرکزی اوغانستان توسط کوچی ها،قتل عام مردم بی دفاع یکاولنگ، کشتار دسته جمعی مردم شبرغان، ویرانی مجسمه های عظیم بودا،و ده ها نمونه ی دیگردر سالیان اخیر،نمونه هاییست به گونه ی شمه ی از اینهمه جنایت متداوم؛ و مسلمأ گویا حقیقت تلخ شقاوتیست که نژادگرایان "قوم اکثریت؟" برای تسلط ودوام هستی خویش در بردگی دیگران، وکشتار ناتوانان ،با هزاران مکر و حیله ی روا داشته اند.

    همچنان همین واقعیت هاو ستم، آنچنان گسترده و بی انتها ایجاد هراس نموده است، که حتی خودی های "غیر اوغان" نیز از گفتن واقعیت ها لرزه بر اندام میشوند ، تا آنجا که حتی از داشته ها وگذشته های خود بیدریغ میگذرند، و آن دیگری، فقط برای اینکه در گله راهی داشته باشد، حتی از هویت خود هم میگذرد؛ وبا نصایح بیهوده وترغیب برای "وحدت ملی" تلاش میکنند آموزگاران بیراهه ها و تنگنا ها برای دیگران شده، وبه گونه جعل خودرا جلوه حقیقت میدهند.

    دامنه ستم به همین هم اکتفا نکرده وپا فرا تر از آن میگذارد، وباجلوه مقدس بخشیدن به کارنامه های خودی ، قبیله گرایی را به امر طبیعی مبدل کرده، انگار هر امروانگاره ی که "اوغانی" باشد، از آنگونه تقدسی خدایی برخوردار است، که شک کردن بدانها یعنی "کفر" پنداشته میشود. قهرمانان "قوم بزرگ پشتون؟" هیچ اشتباهی تاریخی را مرتکب نشده اند، با هزاران خیانت "بابای ملت" خوانده شده اند، ملتی که هنوز زاده نشده است، ودر نهایت باباییکه فقط تمام حواسش به خودش و ده انگشت دستش بوده است، تحمیل بر گرده ی ملیون ها انسان سربلند میشود.

    واژه گان و"اصطلاحات ملی" برای مردم خلق میکنند، انگار این واژه گان از دیوار های بهشت ریخته اند، ودر اصل چرا ملی؟ اصطلاح ملی؟

    چرخک زدن دیوانه وار به دور خود را بنام " اتن ملی " تحمیل میکنند،وهیچ بزرگی نیست که بگوید چرخک زدن را با "ملی" بودن چه کار؟

    سرود ملی به زبان پشتو تحمیل میشود، حتی آنهاییکه ادعا دارند، سرافگنده بر مرگ هویت خود میاستند، وگویا خود "هیچ" اند.

    استادان و دانشمندان ما با کلمه ساخت حبیبی "پوهاند" و"پوهنمل" سرافگندی را پیشوند نام های ایشان میکنند...

    در نهایت دو واژه "دانشگاه"و"دانشکده" خنجری میشود بر چشم کور تبعیض نژادی ، و جوانان ما برای پاسداری و حرمت به زبان مادر خود و عظمت نام "مادر" خون پاک ایشان را می ریزند، بزرگان کرسی نشین اما؛ ته مانده های ذلت وخواری را با ناز و ادای روشنفکرانه هراج میکنند.

    از "تفاهم ملی" میگویند،"وحدت ملی" میفروشند،"سرود ملی" میخوانند و در نهایت با "اتن ملی" می میرند.

    اینست سرنوشت اقلیتی که نود در صد مردم زبان ایشان را میدانند، واکثریت ایکه ده در صد فقط گویش به زبان آنها را بلد اند،آیا فقط همین تفاوت در فهم زبان، گویای یک واقعیت تلخ تقلب اکثریت و اقلیت نیست؟

    اندیشیدن را برای تو هموطن عزیز و مدارا طلب! وا میگذارم.

    وشما هاییکه اینهمه سال در غربت زیسته اید، آیا در کشور های میزبان تان شما مجبورید که زبان آنها را بیاموزید؟ یا به زور خنجر آنان را مجبور به یادگیری زبان تان مینمایید؟ کدام یک؟ ودرهمین نکته نیست که باییست پی برد به یک حقیقت دردآگین؛ که نه همان اقلیتی هستید که شنیده اید وپذیرفته اید؟

    اما جوانان عزیز کابل ، بلخ ، و... بهای خون پاک شما روزی افتخار پرچم ملیون ها آزاده خواهد بود، که آنروز هم دور نیست. باور دارم .

    سرافراز باشید.!

    نادیه فضل
    منبع : فراتر از مرزها

    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان Empty رد: دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان

    پست  admin الأربعاء 26 نوفمبر 2008 - 4:57

    "قوم و نژاد پرستی را بخاطر قربانی که هر قوم و نژاد افغانستان برای آن داده است متوقف سازید! "

    سبز بادا، سبز بادا، نام تو بر جسم و جانم - زنده بادا، زنده بادا، کشورم، افغانستانم

    لینا روزبه

    در مقاله یی که بزبان انگلیسی در صفحه انترنتی پژواک در مورد کاندیدان انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 در افغانستان بنشر رسید، یکبار دیگر همانند انتخابات ریاست جمهوری گذشته اسمای کاندیدان با وابستگی های نژادی آنان ذکر گردیده بود.
    در بخشی از این مقاله بزبان انگلیسی نوشته شده است تحلیل روی کاندیدان ممکن این انتخابات به این شکل بیان شده است: " آقای اشرف غنی (پشتون) و آقای جلالی (پشتون) هر یک تصمیم دارند تا در این انتخابات شرکت کنند و داکتر عبدالله (تاجیک) نیز یکی از کاندیدان احتمالی در کنار کاندیدان دیگر مثل رمضان بشردوست (هزاره)......."

    آیا هنوز بعد از چند دهه در کشوری که در عقب ماندگی محض یخ زده است، آیا هنوز بعد از کشته شدن میلیون ها تن، بعد از جنگ، بعد از انزجاری که انگار هیچ خونی آنرا فرونمی نشاند، بعد از رنج و زجری که همه ما بنوعی کشیده ایم و قصاص آنرا پس داده ایم شایسته است که باز هم این کهنه ترفند را دوباره برای فریفتن مردم آن کشور روی دست گیریم.
    وقتی صحبت از انتخابات آینده افغانستان به میان آید، دیگران را نمی دانم ولی من شخصا از نژاد از قوم از قبیله خسته ام، دانستن نژاد یک کاندید، وابستگی قومی یک کاندید، قابلیت تکلم یک کاندید بزبان دری یا پشتو برایم مطرح نیست و اهمیتی ندارد، من علاقه یی به دانستن شجره خانوادگی هیچ کاندیدی ندارم، برایم مهم نیست که شاه است یا گدا، که از دودمان دلیران جنگیست و یا از مترسکان مزرعه گندم، که پدر و پدر کلانش چی کرده و یا خون وی به کدام شخصیت مقدس بر میگردد.

    برای من موضوع مطرح در انتخابات سال آینده افغانستان، همان موضوعیست که در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده باعث شد تا مردم برای اولین بار در تاریخ انتخابات این کشور با چشمانی اشک آلود، با دلی مملو از امید، با افکاری روشن و واضح و اراده مصمم به پای صندوق های رأی کشانیده شوند، و آن نجات یک کشور از ورطه سقوط بود.

    مردم افغانستان میخواهند بدانند که کاندید آینده انتخابات ریاست جمهوری چقدر قادر است تا واقعا یک سیستم عادلانه حکومتی را تشکیل دهد که در آن همه در برابر قانون مساوی و برابر بوده و با کسی بالاتر از قانون برخورد صورت نگیرد و قانونا" با رشوت، فساد اداری و سؤ استفاده های از این نوع برخورد صورت گیرد.

    مردم افغانستان میخواهند بدانند که کاندید انتخابات ریاست جمهوری چگونه میخواهد وقتی که آنان بیخبر در صف نانوایی ایستاده اند از تکه تکه شدن شان در انفجار های انتحاری جلوگیری کند و از مرز هایش دفاع نموده و کشور همسایه پاکستان را مجبور به عدم دخالت در امور افغانستان بنماید.

    مردم افغانستان میخواهند بدانند که کاندید این انتخابات چگونه میتواند با گروهی که با البسه پولیس در روز روشن عزیزانشان را برای دریافت پول اختطاف میکند و بعدا" جسدش را با سر بریده باز میگرداند مبارزه کند.

    مردم افغانستان میخواهند بدانند که کاندید این انتخابات چگونه دختران کوچک شان را از چنگ وحشی صفتانی که آنان را میدزدند و یا در راه مکتب بر صورتشان اسید میپاشند، حفاظت کند.

    مردم افغانستان میخواهند بدانند که کاندید این انتخابات چگونه برای پسران جوان شان که از بیکاری آماده هر کاری هستند و گاه از فرط احتیاج به بستن بم بخود هم راضی میشوند کار فراهم می آورد و محیطی سالم را برای جمعیت جوانی که بیش از نیمی از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهد فراهم میکند.

    مردم افغانستان میخواهند بدانند که کاندید این انتخابات چگونه حساب پولی های را که برای کمک به آنان از جانب جامعه جهانی در طول هفت سال به افغانستان سرازیر گردید و در جیب های تعداد محدودی فرو ریخت به آنان پس خواهد داد.

    مردم افغانستان میخواهند بدانند که کاندید این انتخابات چگونه به ساده ترین احتیاجات آنان که همانا آب سالم آشامیدنی، برق، امکانات بهداشتی و مسکن است رسیدگی خواهد کرد.

    مردم افغانستان میخواهند بدانند که کاندید انتخابات چگونه میخواهد تا فرصت تجربه یک زندگی آرام مملو از صلح و ثبات را برایشان به ارمغان بیاورد.

    مردم افغانستان خسته اند، مردم افغانستان گرسنه اند، مریض اند، محتاج اند، مظلوم رنج و درد دیده اند، مردم افغانستان در انتظار کسی هستند که از ملت باشد و درد ملت را حس کند، که بتواند ریشه های سرطانی اختلاف و نزاع بر سر قدرت و فساد را بخشکاند و فرصت یک زندگی آرام را برایشان به ارمغان بیاورد.

    حال اگر این کاندید مثل بارک اوباما از اقلیت باشد، یا از اکثریت، یا مسلمان یا گبری، یا به دو زبان تسلط داشته باشد و یا کاملا" لال باشد، یا جوان یا پیر برایشان مهم نیست، فقط بتواند که نجات شان دهد، بتواند این کشتی شکسته در ورطه سقوط افغانستان را بعد از بیش از چهار دهه به ساحلی هدایت کند.

    اگر میخواهید به مردم افغانستان در انتخابات آینده کمک کنید و به آنان در مورد کاندیدان معلومات بدهید، لطفا" کمی در مورد رشته تحصیلی، تجارب، اهداف، قابلیت و درایت سیاسی، شخصیت، فهم و آشنایی یک کاندید با اوضاع پیچیده افغانستان و پلان کاری موثر وی جهت ختم معضلات و مشکلات لاینحل این کشور تشریح بدهید و بنوسید و نه وابستگی قومی آنان.

    مردم افغانستان خواهان رئیس جمهوری هستند که بزبان ملت صحبت کند، مردم افغانستان رئیس جمهوری میخواهند که از مردم از ملت باشد که مشکلات و درد و رنج مردم را درک کند، مردم افغانستان از آنانی که با مهره های قومی برای کسب اهداف خویش بازی میکنند خسته اند. مردم افغانستان در حساس ترین شرایط مملو از معضلات امنیتی به رئیس جمهوری احتیاج دارند که بتواند هر روز از کشته شدن ده ها کودک و زن و پیر و جوان جلوگیری کند. مردم افغانستان فقط آروز دارند تا در یک محیط آرام زندگی کنند.
    استفاده از این الفاظ فقط نفاق و دوری را در میان ملت واحد افغانستان ایجاد میکند، ما دوری نفاق و عدم اتحاد را برای بیش از سی سال تجربه کرده ایم و نتیجه آن چیزی بجز از ویرانی و بدبختی برای تمام افغان ها، چی تاجیک چی پشتون چی هزاره ودیگر اقوام بهمراه نداشت، بیائید، در حالیکه دنیا برای اولین بار فقط یکماه قبل شکستن تابو تبعیض نژادی را در امریکا با انتخاب بارک اوباما به تجلیل نشست، ما کشور خود را بار دیگر در ورطه قوم پرستی و زبان پرستی غرق نگردانیم که باز هم ما کشته خواهیم شد، ما ویران خواهیم شد، ما خواهیم باخت، ما بیچاره تر از هر کشور دیگری خواهیم گشت و دیگران همچنان با سرعت بسمت انکشاف و پیشرفت در حرکت خواهند بود و افغانستان در انزوا و وحشت.

    "من افغانم"

    نوشته: لینا روزبه حیدری

    من نه تاجیکم نه پشتون، نی هزاره نه ز ترکم
    نی ز ازبک، نه بلوچم نی ز ایماق سترگم

    من به مذهب نی ز سنی، نی ز شیعه، نه ز سیکم
    نی دورنگم، نی دروغم، نی فسادم، نی شریکم

    نی شمالی، نی جنوبی، نه ز غربم، نه ز شرقم
    نی ز کوی فتنه پیشان، نی پی تشویق فرقم

    نی بفکر جنگ لفظم، نی بفکر تهمت و شر
    نی زر اندوزم، نه نوکر، نی کلاه فتنه بر سر

    خطه ام افغان ستانست، خاک آن از من سراسر
    ما همه افغان و افغان سر بر سر با هم برابر

    رود و دریایت خروشان، کوهسارت با جلالند
    فصل هایت بی نظیر و مردمانت با کمالند

    پاک بادا خطه من از کف شر و شرارت
    مرده بادا هر که بردست صلح میهن را بغارت

    خاک بادا بر دو چشمی کو ندارد تاب دیدن
    دست مایان را چو زنجیر، متحد، با هم پریدن

    مرگ بر خصمت همیشه، شاد زی بی درد ماتم
    دور بادا از وجودت تکه های راکت و بم

    سبز بادا، سبز بادا، نام تو بر جسم و جانم
    زنده بادا، زنده بادا، کشورم، افغانستانم
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان Empty رد: دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان

    پست  admin الأربعاء 26 نوفمبر 2008 - 7:46

    دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان Nadia_Fasel

    دو ديدگاه از دو ژورناليست افغانستان Lina23

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون السبت 27 أبريل 2024 - 23:36 ميباشد