پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    مثلث شيطاني - بخش نخست

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080704

    مثلث شيطاني - بخش نخست Empty مثلث شيطاني - بخش نخست

    پست  admin


    مثلث شيطانی نبيل مسکينيار- حسن اميری وشکيب علومی
    دربستربيماری هياهوی محاکمۀ جنايتکاران جنگی
    بخش اول






    سيد احسان " واعظی"

    مثلث شيطاني - بخش نخست U1_said_hessan_waizi



    طوريکه همه بينندگان وشنوندگان رسانه های اطلاعات جمعی اطلاع دارند، تبليغات گستردۀ شبکۀ جهانی تلويزيون آريانای نبيل مسکينيارکه ازامريکا پخش ميگردد، طی چند سال اخيرفعاليتهای خصمانه اش، برعليه منافع ملی و درضديت با پروسۀ صلح، امنيت ومسيررشد و انکشاف درکشورمان، روز تاروزبيشتر گرديده، ساحۀ تبليغات زهراگين ودروغ پراگنی های بيشترش گرچه شامل حال تمام روشنفکران وفعالان سياسی مطرح درجامعۀ افغانستان بوده ، اما مرکز ثقل اين تبليغات مطابق برنامه ای که برايش داده شده است، بيشتر ازديگران متوجه حزب دموکراتيک خلق افغانستان می باشد، که بنابراهداف اين شبکه و کرکتروماهيت مجريان وگردانندگان پروگرام های سياسی آن، استقامت می يابد.

    ازآن جاييکه اين فعاليتهای تخريبی که با تلاشهای تب آلود وبيمارگونه، سراسيمه گی ابلهانه و ضد ونقيض گويی کودکانه صورت ميگيرد، عمدتآ بوسيلۀ سه تن از عناصر افراطی، بدنام ، ماجراجو وعقده مند مصاب به بيماری های روانی به شکل مثلث ( نبيل مسکينيار- حسن اميری- شکيب علمی ) ازمجاری وزوايای مختلف، ولی شامل پلان واحد واهداف مشترک سازماندهی ميگردد. بنابران درنوشتۀ حاضرسعی برآن مبذول گرديده تا درضمن مروری براهداف، عوامل و ماهيت اين پرو گرامها ، توضيحات مختصری در رابطه به کرکتر، خصلت، طرزگفتار، لحن بيان وشيوۀ برخورد مسؤولين ذکرشدۀ آن، توأم با هياهوی تبليغاتی وسروصداهای پرهنگامه ای را که دررابطه با محاکمۀ جنايتکاران جنگی به راه انداخته اند، مورد تحليل و بررسی قراردهيم.

    اول- آقای نبيل مسکينيار ، اين نابغۀ سياسی که بنا برقول و شهادت داکتر هاشميان " باجۀ موصوف" بخاطر دست يافتن به مدارج بلند تحصيلی ودريافت شانس شمول در دانشگاه کابل ، با تهيه نمودن اسناد جعلی فراغت ازليسه ، خود را شامل دانشکدۀ ادبيات نمود، که بعد ازتثبيت اسناد جعلی ودروغ شاخدارش، ازفاکولتۀ ادبيات اخراج گرديد. مزيد برآن نامبرده مطابق شواهد ومدارک داکترهاشميان، درحاليکه به عضويت و همکاری درسازمانهای استخباراتی امريکا ,… متهم ميباشد ، با استفاده ازاين روابط ! وبدست آوردن امکانات همه جانبه! به ايجاد و فعال نمودن اين شبکۀ تلويزيونی ، دست يازيد. البته انگيزه های ايجاد اين شبکه و فراهم آوری شرايط وتسهيلات لازم وتأمينات پولی، با مقاصد و اهدافی که اين شبکۀ تلويزيونی دنبال مينمايد، برای خطور وتداعی برخی سؤالات ، جای شک وشبهه ای را باقی نمی گذارد.

    مسکينيار منحيث اهرم دراين مثلث ، گرداننده گی پروگرام های سياسی- اجتماعی و انتقادی تحت عنوان

    " نگاه " و" ازگپ گپ می خيزد" را بعهده داشته ودراظهارات خويش ازهيچ نوع مذمت ودشنام گويی به مخالفين سياسی اش که حزب دموکراتيک خلق افغانستان درصدرآن قراردارد، خود داری نمی ورزد.

    وی دريکی ازپروگرام هايش به گوينده ای که به گمان اغلب مطالب صحبت شده را قبلآ با وی درميان گذاشته بود، برای اهانت ودشنام گويی دور ازعفت کلام وخارج ازآداب انسانی، که به آدرس اعضای ح. د. خ. ا، صورت ميگرفت، فرصت کافی داده و بعدآ با همنوايی از وی ، توضيح ميداد، که حقا شما هرچه درمورد آنها فرموديد، درست و صحيح بوده ومن تا الحال به کشف و دريافت اين ( بد ترين ) الفاظی که سزاوار و شايستۀ آنها ( اعضای ح.د. خ. ا ) باشد موفق نگرديده ام.

    اما نامبرده به اصطلاح مشهورمردم ما که گفته اند " دروغگو حافظه ندارد " با فراموش کردن اين اظهارات کودکانۀ خود وآن دروغ پراگنی های رفيق قراردادی اش، درپروگرام بعدی با نثارکردن کلمات فحش ودشنام به حکومت کرزی ومشتعل شدن احساساتش، چنين ياد آور گرديد که: « ازاينها کرده همان ح. د. خ. ا و حاکميت شان بمراتب بهتر بود وصدها مرتبه شرف داشتند، لا اقل دولتی ، نظمی و قانونی وجود داشت وچيزی را خو ازکشورباخود نه برده وبا دست خالی وطن را ترک گفتند وفعلآ هم اکثريت شان درفقر وتنگدستی زندگی می نمايند». ولی بعد ازچند لحظه دوباره ملتفت گفتار خود گرديده ومتذکر ميشود که : « بجزازچند نفر رهبران آنها ». وی بمنظورمغشوش ساختن ذهنيت افغانها، درصحبتهای ديگرش، اتهامات برخی افرادی را مبنی براين که گويا اين شبکۀ تلويزيونی را درخفا خلقی ها وپرچمی ها رهبری می نمايند، با يادهانی غير آگاهانۀ خود، چنين ياد آور شد که: « چطور آنهايی که خود درکشورهای خارجی مهاجر بوده ودست تگدی را بسوی اين کشورها درازنموده اند، آيا توان تمويل اين شبکۀ تلويزيونی را خواهند داشت؟»

    يقينآ که تمويل مصارف گزاف چنين شبکۀ تلويزيونی با فعاليت 24 ساعته اش ، کار ساده ای نبوده ، حمايت ، پشتيبانی وهمکاری عام وتام سازمانها و ارگانهای ديگری را که آقای مسکينيار وشرکايش ازآن برخوردار ميباشند، مطالبه می نمايد.

    2- درمورد شکيب علومی ، اين سياستمدار بی سواد که مسؤوليت پيشبرد پروگرامهای را بنام" دنيای زندانی" و " صدای مردم" دراين شبکه دارا ميباشد، فکرميکنم که تبصرۀ زيادی درمورد او گنجايش نخواهد داشت. زيراهمه بيننده گان و شنونده گان رسانه های گروهی با اين نابغۀ بی خرد آشنا بوده و صحبتهايش را که با دست پاچگی روحی، لرزش دست، پرش روی ، غلطی های معنايی درکلام وطرز بيانش همراه است؛ خود ازحالت بد روحی، پراگنده گی اعصاب وعقده های روانی اش، حکايت می نمايد ، بارها شنيده اند. بويژه اين که نداشتن بهره مندی وی ازسواد لازم با مجموع اوصاف ذکرشده اش، اين پروگرام ها را به گونۀ نهايت مضحک وعاری از هرگونه ارزش محتوايی آن به نمايش می گذارد.

    3- واما درمورد حسن اميری، مطالب زيادیبوسيلۀ سايت های اينترنتی وساير نشرات همگانی ارا ئه گرديده، ولی ازآن جايی که موصوف دراتهام زنی ودشنام دهی ، گوی سبقت را ازديگرهمکاران گروپش ربوده است. بنابران وی درپروگرام هايش ، همواره با عکس العمل های شديد بيننده گان و گفت و شنود های جنجال برانگيز وخارج از آداب انسانی مواجه ميگردد.

    اميری درنتيجۀ يک سلسله سؤال ها واتهاماتی که ازطرف بيننده گان تلويزيون بالای وی وارد گرديد ونامبرده را تحت فشارشديد قراردادند، ناگزير شد تا يکی از پرو گرام های مورخ 25. 1. 2008 چشم انداز را به معرفی خود اختصاص داده و اظهارات ضد ونقيض دورازحقيقت که بعمل آورد، بيننده های آگاه وژرف نگر را به سؤالات متعدد بيشتری درموردش ، واداشته است.

    بلی خوانندۀ عزيز! حسن اميری مانند مسکينيار وحتی بدتر ازاودرپروگرام ها وصحبت هايش نخست بدترين ورکيک ترين دشنام ها را به آدرس مخالفين سياسی اش دررأس به همه اعضای ح. د. خ. ا وحتی ساير کارمندان غيرحزبی ومردم شريف و وطپرستانی که درآن وقت دردستگاه دولت کارکرده بودند، نثار می نمايد. سپس مثل همان تاکتيک کهنه وزنگ زدۀ مسکينيار" گدی گک های کوک شده" اش را به صدا آورده و صحبتها يی راکه قبلآ برای آنها تفهيم نموه ، وا ميدارد وبرای اين اجيران ثناخوان وقت بيشتر را برای دادن دشنام ميدهد. ولی هرگاه شخصی ازحاکميت آن زمان وسياستها وپاليسی ها ی مربوط به آن دوره به شکلی از اشکال دفاع و جانبداری نمايد ويا اينکه درکدام مورد مشخص ديگری با صحبتهای اميری وشرکاء وطرزتفکر وبيان شان درتناقض قرارگيرد، فورآ صحبت جانب مقابل قطع گرديده ويا با بهانۀ " وقت تمام شده" حق ادامۀ سخن گفتن ازوی سلب وگفتارش ناتمام متوقف ميگردد.

    گرچه تعدادی از هم ميهنان عزيزما چندين بار ازاين گرداننده گان (مسکينيار، اميری وعلومی) جدآ تقاضا نموده اند تا ازاستعمال کلمات رکيک ودور از آداب انسانی دست برداشته دراين وقت حساس کشور که شعله های آتش جنگ زنده گی برانداز هرروز بيشتر ازپيشترزبانه ميکشد صرف نظر کرده ، سخن های خيرخواهانه و صلح آميز را تبليغ وبحيث اپوزيسيون سياسی وارد ميدان مبارزۀ سالم سياسی شوند واين گفتۀ شاعر را بپذيرند: قلم چون گرفتی دورويی مکن + غرض ورزی و کينه جويی مکن

    سخن بی شمار است و مطلب هزار + مگو حرف بی مغز و نا ا ستوار

    رۀ را ستی و درستی گزين + جز از را ستی و درستی مبين

    سخن گر پی زحمت مردم است + سخن نيست بل نيشک گژدم است

    وليک با کمال تأسف که اين پيشنها دها ونظريات خيرانديشانۀ آنان ، درقلب های سياه وتيرۀ اين سه تن ( مثلث شيطانی ) کوچکترين تأثيری بجا نگذاشته است.

    گرچه نگارنده هيچ نوع صحبت غير اخلاقی را ازهرطرفی که باشد وآنهم دريک رسانه ای که نشرات خود را درسطح جهانی برنامه ريزی مينمايد ، تاييد نمی نميکنم ، ولی عامل اساسی همچو دشنام زنی ها را در مساعد ساختن زمينه های ازطرف مسؤولين پروگرامهای مربوطه جستجو مينمايم.

    ازآن جاييکه هرعمل، عکس العملی را درقبال دارد، ميخواهم بطور اخص صحنه ای ازاين گونه ماجرا ها را که چندی قبل دربرنامۀ حسن اميری استماع نموده ام ، بازگو نمايم.

    اميری چندی قبل صحبت شخصی را که دربرابردشنام هايش نسبت به ح. د. خ. ا و رهبری آن پاسخ منطقی، مستدل و معقول داده و اورا ازياوه سرايی هايش برحذرداشت، فورآ قطع نموده و درعوض يکی ازهمان اشخاص قراردادی ( گدی گک کوکی) را به صدا آورده، وقت کافی را به استعمال آن چنان کلمات زشت و دورازآداب انسانی دردفاع ازخودش داد که قلم از نوشتن و زبان ازگفتن آن شرم دارد. سپس اميری بعد از سخنان دور ازحيا وضد اخلاقی شاگرد فرومايه اش، با لبان پرازخنده وقيافۀ رضايت مندانه، درتاييد از سخنان دشنام اميز متذکر گرديد که شما مطمئن باشيد که ما (!) اين خائنين ( اعضای ح. د. خ. ا ) را بزودی به جزای اعمال شان خواهيم رسانيد!

    خواننده گان عزيز! آز آن جاييکه آقای اميری وشرکاء، کدام برنامه ای را پيرامون تأمين صلح وامنيت درکشور، رفع نيازمنديهای اقتصادی و اجتماعی مردم و اعمارمجدد افغانستان تا کنون ارائه کرده نتوانسته و اصلآ آن فهم ودانش و خردی را ندارند تا انديشه ای را برای بازسازی کشورجنگ زدۀ ما به پيشگاه جامعۀ افغانستان ، ارائه کنند؛ بنابران اين سه متفکرکم سواد آنچه را که درمدارس استخباراتی غرب بنام فحش ودشنام گويی، تهمت واتهام بستن وتخريب شخصيتها، سازمانها واحزاب پيشرو ومترقی، فرا گرفته و نقد آستين خويش دارند، آن را بمثابۀ يک مزدور اجيرشده بازگو ميدارند تا ارضای خاطر باداران امريکايی، انگليسی وپاکستانی شان را حاصل ومزد ماهانه را حلال (!) نمايند.

    طوريکه ديده ميشود اين تلويزيون نقش ورسالت خود را که ميبايست منحيث يک رسانۀهمگانی درامر تنويراذهان عامه وتربيت سالم فرزندان کشوردرجهت تأمين امرصلح، آشتی ملی وحدت واتحاد باهمی برای اعمار جامعۀ نوين ايفاء مينمود ، بکلی ازدست داده، برعکس شب وروز تبليغ جنگ وشرارت پيشه گی را در پيش گرفته است. بدون مبالغه ميتوان گفت که کمتر فرد، گروه وسازمانی است که از آسيب گزند اتهام زنی و تبليغات ناروای آنها در درامان مانده باشد.

    بد انديشی وتعصب جنون آميزاين " مثلث شيطانی " دربرابر اين و يا آن رقيب ومخالف به حدی رسيده که عواقب رسوايی وشرمساری خويش را دربرابرافشا و برملا گرديدن اخبار جعلی ای که پخش ميکنند واعتبار شان را بحيث گردانندۀ يک رسانۀ خبری بکلی ازدست ميدهند، کاملآ فراموش نمايند.

    نگارنده، روزی خبرداغی را نخست از زبان مسکينيار وسپس بوسيلۀ اميری وديگران مبنی بردستگيری احمد ضياء مسعود معاون رئيس جمهور ومحمد يونس قانونی رئيس مجلس نماينده گان شورای ملی افغانستان، درميدان هوايی دوبی، بخاطر حمل چند مليون دالربطورقاچاق وغيرقانونی، استماع نمودم.

    همزمان با پخش اين خبر ودستگيری شان (!) ،آقای مسکينيار آنها را بنام خائنين ملی اعلان ومعرفی نموده ، ازطريق پروگرام تلويزيونی خويش پيامهای تبريکيه به هموطنان داده وچون پخش اين خبردرروز اول عيد قربان مصادف بود، ايشان با دستگيری اين دوتن ، اين عيد را به دو عيد جشن گرفته و ازموجوديت آنها در نظارتخانه وزندان دوبی به بيننده گان تلويزيون مژده ميدادند. سپس آقايان مسکينيار و اميری بدسترس گذاشتن کستهای ثبت شده ازجريان واقعه را ازطريق تلويزيون خويش با صراحت به بيننده گان وعده وتعهد نمودند.

    اين کمترين همه، بدون جانبداری ازموضع اين عالی جنابان مربوط به دولت افغانستان، صرف با اين برداشت، که آيا تفتيش و کنترول اثاثيه ولوازم سفر اين افراد بلند پايۀ دولتی با پاسپورتهای سياسی(ديپلماتيک) که دردست دارند، مطابق معيارهای بين المللی ومناسبات ديپلماتيک دولتين، موجه است يا نه ودو ديگر اينکه ايشان با چنين امکانات و موقعيتی که درداخل کشور دارا اند، ميتوانستند که اين پول را با وسايل و طرق ديگری به خارج ارسال نمايند، نه آنکه خود مستقيمآ با بکس های دستی خويش حمل نمايند.

    روی همين دلايل پخش اين خبر برای من چيزی موجه وقابل تاييد به نظر نرسيد، بجزيک اتهام زنی بی پايه وتبليغات منفی دربرابرمخالفين وتکرار همان دروغهای شاخدارسابق خود شان درتلويزيون آريانای امريکايی .

    واما سکوت اين افراد بلند پايۀ دولت دربرابرهمچو تبليغات واتهام بستن ها وعدم اعتراض شان برعليه گرداننده گان و گوينده گان اين پروگرام ها وندادن پاسخ لازم درزمينه، يا ناشی ازجبن شان ازحاميان اين تلويزيون که درافغانستان حضور ونفوذ سياسی - اقتصادی- نظامی واطلاعاتی دارند، بوده ويا اينکه اين تلويزيون نسبت دروغگويی ، اتهام زنی وفعاليتهای تفتين آميزی که طی چند سال انجام داده است، اکنون نه کسی آن را می شنود ونه به حرف هايش ارزش داده می شود و به اين گفته های شاعر اکتفا ميگردد:



    اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:18 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:12  admin

    به سفله گان چورسيدی حرمت و تواضع کن + دری که پست بود ميتوان خميده گذشت

    * * * * * *

    با سفله گان طريقۀ تسليم حکمت است + پيش آيدت اگر در پستی خميده رو



    اين گروپ سيه کار مطابق برنامۀ سازمانهای استخباراتی مونوپولهای غرب، سوگند ياد نموده اند تا هر آنچه را که به خير وصلاح ميهن وخوشبختی وسعادت مردمان بلا کشيدۀ آن تمام گردد، برضد آن قدبرافراشته و تاجايی که برای آنها مقدورباشد، با آن مخالفت ورزند.

    طوريکه هموطنان مهاجر مان در اروپای غرب آگاهی دارند که بتاريخ 18 جنوری 2008 بمنظور حل مشکل پناهندگی افغانهای مقيم هالند که نسبت نداشتن اسناد قانونی اقامت درحالت بی سرنوشتی قرارداشتند واين حالت مشکلات جدی ای را درپروسۀ تحصيلی اطفال شان، توأم با دهها تشويش ونا آرامی های روحی برای شان ببارآورده بود، مصمم گرديدند تا تظاهرات مسالمت آميزی را درساحۀ مقابل پارلمان هالند درشهر دنحاق راه اندازی نمايند. آنها معتقد شدند تا ازاين طريق، پيامها و تقاضاهای برحق شان را مبنی بر اعطای حقوق پناهندگی به فاميل های افغانهای بی سرنوشت، برای مقامات ذيصلاح دولتی آن کشور و ديگر سازمانهای دموکراتيک ونهاد های اجتماعی و بشردوست رسانيده، توجه وهمکاری آنان را درزمينه معطوف نمايند. دو روزقبل ازروز موعود، حسن اميری طبق پلان مرتبه درپروگرام شکيب علومی داخل شده ، بعد از معرفی خود، نخست افغانها را به عدم اشتراک واجتناب ازاين گرد همايی، تحت عنوان اينکه گويا اين مظاهره ازطرف تعدادی از پرچمی ها وخلقی هايی که پناهندگی شان به حالت تعليق قرارداده شده وعنقريب مطابق خواب وخيال های پريشان اين سه ارواح خبيثه، به محکمۀ بين المللی معرفی ميگردند، تشويق وترغيب نموده ومتعاقبآ بمنظور اخلال و درخلاء قراردادن افغانها عمدآ خبر به تعويق افتيدن اين مظاهره را از 18 جنوری به برج فبروری اعلام نمود.

    ازآن جاييکه افغانهای ميهن پرست وبا احساس مقيم هالند با درک وتشخيص ازشرايط دشوار زندگی افغانهای مهاجرخويش درآن کشوربه راه اندازی اين مظاهره مصمم بودند، اين اجتماع با اشتراک صدهاتن از افغانها وديگرسازمانها ونهاد های خيرخواه ومترقی کشور برگزار وبا صدور قطع نامه وارسال آن به پارلمان هالند پايان يافت وداغ ننگين ديگری را برجبين اميری وشرکاايش که با حل مشکل پناهنده گی افغانها ومساعد گرديدن زمينه های بهترتحصيلی برای فرزندان مهاجروطن، اين ارواح خبيثه را نا آرام ميسازد، باقی گذاشت.

    هرگاه ازآنها چنين پرسشی بعمل آيد:

    صد باربدی کردی و توشرم نداری + نيکی چه بدی داشت که يکبار نکردی؟

    به هموطنان ما درآينده چه جوابی خواهند داشت.

    شاعرديگری چه نيکوفرموده است:

    غمگين مکن اگرنکنی شاد خاطری + گر مرهم دلی نشوی نيشتر مبا ش

    اين شبکۀ دروغ پراگن وشايعه پرداز که عاری از هرنوع صداقت درگفتارميباشد، با تحليل های نادرست، تبصره های بی محتوا، پيشداوری های ناقص وبيجا وابرازنظرهای ضد ونقيض خود که ازماهيت نفاق افگنانۀ ضد ملی آنها نشأت ونمايندگی ميکند، اکثريت هموطنان ما راعملآ درضديت با خود قرارداده، ارزش واعتبار يک رسانه را روز تا روزازدست ميدهد.

    آقای مسکينيارسرتيم اين شبکۀ افوا گر و دروغ پراگن، دريک تبصرۀ غرض آلود خويش در زمان کشته شدن بينظير بوتو، دربدو امر ازکارکردهای نامبرده تقدير وستايش بعمل آورده و اورا بحيث يک زن قهرمان تقديس کرده ، به جهانيان معرفی نمود؛ ولی لحظۀ بعد که نامبرده با انتقادات وابرازنظرهای ديگر افغانها مبنی بردست داشتن مستقيم بينظيربوتو دررهبری وتقويت تحريک طالبان وبالنتيجه سلب استقلال ملی ووابسته شدن کشورباستانی مان به پاکستان ، مواجه گرديد؛ آنگاه با تحت تأثيرقرارگرفتنش دربرابرسخنان دقيق، مستند و انتقادی هم ميهنان با احساس ، آگاه ، بادرد و وطنپرست مان، ناگزيرآ برخلاف گفتار چند لحظه قبل خويش، صحبتهای آنان را درزمينۀ جفای بوتو، تاييد وبخاطر برائت خود وگويا مصداق صحبت هايش، چند جملۀ نامفهوم وبی ارتباط ارائه نمود، که قناعت هيچ کسی را فراهم کرده نتوانست. زيرا به همگان مبرهن است که بينظير بوتو بخاطرهمکاری بی شايبه اش با طالبان، افتخار نام مادرطالبان (!) راکمايی نموده وخود در مصاحبه ای که بتاريخ 20 اکتوبر2000 با اخبارلوموند فرانسه انجام داده، چنين ياد آورگرديد:« فکر رويکار آوردن طالبان از انگليسهابود، مديريت آن را امريکايی ها به عهده گرفتند، هزينۀ آن را سعودیها پرداختند و من اسباب آن را فراهم کرده وطرح را به اجراء درآوردم ».

    همينگونه دراظهارات ديگر اين گروه، احمدشاه مسعود گاهی بحيث شهيد قهرمان ودرجای ديگرجنگسالار و عامل اصلی تخريب شهرکابل وقاتل 65 هزارساکنين آن معرفی ميگردد. بايد گفت که همچو تناقض گويی و اتخاذ مواضع گمراه کننده وارتجاعی، بارها دراظهارات وتبصره های بی محتوای مسؤولين اين پروگرام ها بمشاهده رسيده است.

    اينک بصورت نمونه به برخی ازجوانب توضيحات" اميری" که بتاريخ 25- 1 – 2008 درپروگرام چشم انداز درمورد خودش ارائه داشته، مرورمی نماييم:

    اميری مطالب را باسناريوی قبلآ تنظيم شده، درقالب جملات آراسته با کلمات دلپذير و فريبنده وعاطفی واحساس برانگيز، که شباهت بيشتری به يک داستان حماسی ميرساند، بيان ميدارد.

    وی منحيث قهرمان داستان ازآغاز قيام 7 ثور1357 ، درتمامی صحنه ها ، حضور وتجسم می يابد و نقش خودرا درسازماندهی تمامی فعاليتهای ضد دولتی طور زايد الوصفی ، برجسته و متبارز ميسازد.

    چنانچه، موصوف تمامی آشوب ها ونا آرامی ها، عملياتهای تخريبی و فعاليتهای مسلحانۀ ضد دولتی را ناشی ازقيامهای خود جوش مردم دانسته و خود را در رهبری وسازماندهی آنها به شکلی از اشکال دخيل شمرده است. وی با پررويی تمام گويا افتخارات سازماندهی قيام (!) مردم پنجشيررا ازآن خود دانسته وپهلوان احمدجان را نيز دراين عملياتهای ضد دولتی، همکار وشريک جرم خود معرفی ميدارد. درحاليکه پهلوان احمدجان که يکی از معززين مردم پنجشير و ستارۀ درخشانی درآسمان سپورت کشورمان محسوب ميگرديد، و هم ميهنان ما با نام ونشان وی آشنايی دارند، زمانی ( دراوايل دهۀ 80 ميلادی) دررأس يک هيأت صلح به نمايده گی از دولت آن وقت به حيث حکم غرض اجرای مذاکرات صلح و آتش بس بين دولت و مخالفين به آن منطقه اعزام وسپس دراثرتوطئه ای ازطرف مخالفين مسلح دولت ، بصورت خيلی ناجوانمردانه، به شهادت رسيد؛ روانش شاد و خاطره اش بحيث قهرمان شهيد راه صلح ، تابناک و جاودان باد!

    اما اتهام به يک قهرمان ملی وشهيد راه صلح ونجات کشور ازپنجه های خونين جنگ وشرارت، بستن و وی را عمدآ شريک جرم و سيه کاری خود قلمداد نمودن، عملی است نهايت زشت وغيرقابل عفو، که آقای حسن اميری به آن توصل جسته است.

    موضوع خيلی با اهميت ديگری، همانا انکارقطعی اميری ازهويت و سوابق ماؤويستی اش بوده که با خوردن سوگند مبنی براين که " نه درکدام جلسۀ آن سازمان اشتراک داشته ونه حق العضويتی به آن پرداخته " ميباشد. وی که متهم بودن خود را دراين سازمان ناشی ازتبليغات اعضای ح. د. خ. ا ميداند، تنها به اين موضوع معترف بوده ميگويد که: « بنا بر غلبۀ احساسات جوانی دردورۀ متعلمی خود درليسۀ حبيبيه صرفآ شعارهای چپ گونه داده ام »(!)

    گرچه داشتن هرگونه عقيده و انديشه ای حق مسلم هر انسان بوده ودر گزينش وانتخاب آن هرفردی آزادی کامل دارد. بنابران روی اين اصل که آقای حسن اميری چه عقايد و افکاری را دارا ميباشد، کاملآ به خودش ارتباط داشته حرفی درميان نيست؛ ولی سوابق عضويت و همکاری فعالانۀ وی درسازمان ماؤوستی ( شعلۀ جاويد) داخل کشور، اظهرمن الشمس است که به هيچ فرد سياسی کشور پنهان نمی باشد.

    هرگاه به صحبتهايش که درمورد معرفی خوداظهارداشته ، دقيقآ توجه گردد، ياد آوری اسامی برخی از کادرهای اين گروه که دراين فعاليتها با وی ارتباط کاری داشته وازچهره های شناخته شدۀ حلقات رهبری و فعالين سازمان متلاشی شدۀ ماؤويستی افغانستان چون: داکترواحد، واسع پوپل، نورالله جاجی، اعظم اندخويی و مرحوم داکترآصف برادر موصوف، نورالله خالدی وديگران اند؛ برميخوريم.

    بنابران عدم جرأت ونداشتن شهامت دراعتراف صادقانۀ وی به اين پيوند سياسی و کتمان جبونانۀ آن ازعقايد حزبی اش به هموطنان، به تمامی اظهارات ودروغهای شاخدار وی که درقهرمان سازی خويش با صحنه سازی های جعلی و حادثه جويی های دروغين تمثيل گرديده، يکسره خط بطلان ميکشد


    استفاده از مطالب سپيده د م با ذکر ماخذ آزاد است
    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:13  admin

    حسن اميری ميکوشد تا سياست بازی هايش را مثل يک هنرمند با حرکات ويژه ودراماتيک چنان تمثيل نمايد که خاصۀ ايفاگران نقش اول داستان است؛ ازجمله او چند بار خودرا زندانی وسپس اززندان رها می نمايد. وی بمنظور برجسته ساختن نقش وتبارزشخصيت اش بازهم بخود تهمت ديگری وارد آورده واز جستجو وتفتيش مخفی گاههايش، توسط کارمندان امنيت دولتی که به گفتۀ وی شايد داکترنجيب الله رئيس آن اداره درترکيب آن شامل بوده باشد، نيزياد آورميگردد. درحاليکه نامبرده فراموش نموده که دراثر وساطت يکی از اعضای علی البدل کميته مرکزی ح. د. خ. ا ، زمانيکه شهيد داکتر نجيب الله در رأس ادارۀ امنيت دولتی قرارداشت، موصوف بعدازچند روز محدود با سپردن تعهدنامه ای ! اززندان رها گرديده بود.

    آقای اميری قبل از تمثيل وبه نمايش گذاشتن باصطلاح برازندگی هايش، خاطرنشان می نمايد که : همينکه کودتای 7 ثور توسط افراد وابسته دراردو صورت گرفت ودرعقب اين دسيسه عمال " ک. گ. ب " قرار داشت، بنابران مردم وقتيکه به ماهيت آن پی بردند ، بدون اتکاء به کمک خارجی درسراسر کشور قيامها را براه انداختند. ولی بهتر بود تا آقای اميری حافظه و وجدانش را ازخواب ديرين بيدار کرده، بخاطر می آورد و به اين حقيقت غير قابل انکار معترف ميگرديد که هسته های مقاومت ويا " لانه های شرارت و مخاصمت " برضد تحول وترقی درداخل کشور، سالها قبل از قيام هفتم ثور1357 ، دردوران حکومت محمد داؤد خان درپاکستان توسط آنانيکه افغانستان را بخاک وخون کشيده وسپس اشغال نمودند؛ ايجاد وبميان آورده شده بود که بعدها خودش (حسن اميری) نيز بغرض دست بوسی وتوقع عنايت و مرحمت ازآنها، نزد هرکدام شان شرفياب شده، ارادتمندی خود را به پيشگاه ارتجاع سياه قرون وسطايی وامپرياليزم جهانخوار مثل امروز، ابراز نموده است.

    ببينيد آقای اميری! اين يک حقيقت مسلم است که قيام 7 ثور1357 توسط افسران وسربازان اردو که تعدادی ازآنان اعضای ح. د. خ. ا ويا هواخواه آن بودند، صورت پذيرفت؛ ولی اينکه درعقب اين قيام گويا عمال " ک. گ. ب. " قرارداشته، اين برداشت خام وتصورباطل ناشی ازديد عينک سياه شما وافرادی عقده مند وشکست خورده مثل شماست، که درضديت با ح. د. خ. ا قرارداشته، دانش، بينش وبصيرت آن را نداريد تا ماهيت ترقيخواهانه و اهداف صلحجويانۀ اين حزب وپيوند ارگانيک وبشردوستانۀ بين المللی آن را با سازمانها و جنبشهای آزاديخواه ودموکراتيک منطقه وجهان ، که اتحادشوروی وقت نيز شامل آن ميگرديد، درک ودريابيد. ازجانب ديگراين حلقۀ مثلث شما بمثابۀ اجيران مزد بگير، دردست واختيارسازمانهای استخباراتی غرب قرارداشته ازخود اراده واختيارمستقلی نداريد ، بنابران وظيفه داريد تا منحيث خادمان دربارسرمايۀ بيداگربگوييد که دست اتحادشوروی سابق درسازماندهی ورهبری اين قيام دخيل بوده است! درحاليکه مطالعات و پژوهشهايی که درمورد قيام هفتم ثور1357 تاکنون ازجانب تحليلگران سياسی چه موافق وچه مخالف وبالاخص اسنادی که ازآرشيف" K. G. B " پس ازفروپاشی اتحاد شوروی وقت بدست آمده ، هيچ نوع شواهد واسنادی را که نقش ودخالت اتحاد شوروی سابق را درآن آشکارسازد، بدست نيامده است. ولی درمورد چگونگی راه اندازی اين قيام و زمينه هايی که آن را سبب گرديد، فکر ميکنم دهها مطالب تحقيقی وتاريخی وکتب و رسالاتی فراوان وجود دارد که از آن جمله صرف به نظر تحقيقی سليک هريسن پژوهشگر نامدار ايالات متحدۀ امريکا بگونۀ مثال، اکتفاء ميگردد.



    سليک هريسن محقق پرآوازه و روزنامه نگار قدرت مند وبا امکان ايالات متحدۀ امريکا درمورد علل وعوامل سقوط حکومت داؤد وقتل استاد خيبر، اينگونه ابرازنظر می نمايد :

    « وقتی به سال قبل ازکودتای کمونستی به عقب می نگرم، خيلی روشن به يادم می آيد، که مامورين حکومت افغانستان فکرميکردند، که درحالت محاصره قراردارند. داؤد خودرا مانند هرديکتاتورديگردرانزوا قرارداده بود. پافشاری وی به وفاداری شخصی غيرقابل سوال وکنترول کامل حتی برامورخيلی جزيی اداری، يک عده از مشاورين خيلی کارفهم وکارآگاهش را ازحکومت راند.

    درحالی که داؤد خودش زندگی زاهد منشانه داشت برکسان نزديکش اتهامات رشوه وفساد اداری،که بعضی از اين اتهامات به معاملات کمکهای خارجی مربوط ميشد؛ واردگرديد. اين اتهامات رژيمش را درمعرض خطر انهدام ونابودی قرارداد.

    انکشاف اقتصادی باوجود کمکهای اقتصادی خارجی وافر، به مشکلات مواجه بود. انفلاسيون به بيست درصد بالغ ميشد وحالت اقتصادی روزبه روزبه خرابی ميگراييد.اين حالت بردهقانان وکارگران، که ازتنگد ستی رنج ميبردند، نسبت به طبقات ديگرفشارزيادتروارد می نمود. افزودی درمعاشات صاحب منصبان قوای مسلح و سبسيدی های قيم برای مامورين ملکی، ثبات مالی رژيم را ازبين می برد ونميتوانست آن نارضايتی های را ازبين ببرد، که به سبب صعود قيم دراردو ومامورين کشوری بوجود آمده بود. به سبب آنکه تاجران برحکومت بی اعتماد گشتند، سرمايه گذاری های خصوصی بکلی ازبين رفت.


    avatar

    پست الجمعة 4 يوليو 2008 - 4:14  admin

    داؤد ، که با انتقاد متزايد وروزافزون مواجه گرديد، دريافت، که اساس قدرتش را فقط عده ای ازمحافظه کاران افراطی درکابينه وحلقۀ کوچکی وفادارانش درپوليس وقوای مسلح تشکيل ميدهد. طرفداران داؤد درقوای مسلح، پوليس وکابينه، درمقابل آنانی، که خطری به رژيم پنداشته ميشدند به کينه جوييهای شخصی دست زدند. فکرميشد، که وزيرداخله نورستانی، وزيردفاع غلام حيدررسولی ومعاون رئيس جمهورعبداللله" بمنظورمحو کلی کمونستها ازقدرت، کارميکردند. دپلومات ها ازنفوذ روزافزون ساواک، رابطۀ عالم اسلامی واخوان المسلمين آزادانه صحبت ميکردند. حزب اسلامی وسايرگروه های بنيادگرا، که در سابق تحت ستم قرارداشتند، مجددآ درصحنۀ سياست افغانستان پديدارگشتند.اين گروهها ذريعۀ پاليسيهای اسلامی کردن ضياالحق درپاکستان تشجيع شده بودند" .

    دراين حالت متشنج، مبهم واستقطاب، يکی ازرهبران پرجم، ميراکبرخيبربتاريخ هفدهم اپريل 1978 خارج از منزلش به قتل رسيد. قتل وی منتج به مظاهره ونمايش نهايی قدرت بين کمونستها وداؤد گرديد. تا اين وقت هويت قاتل معلوم نگرديده است. يک نطاق رسمآ حزب اسلامی رامتهم ساخت.

    لويی دوپری، که درآن وقت درکابل ميزيست ميگويد، که توطئۀ قتل خيبربه صورت مستقيم ويا غيرمستقيم ازطرف وزيرداخله نورستانی چيده شده بود. نورستانی به عدۀ ازدوستانش گفته بود، که وقت آن رسيده، که کمونستان قبل از آنکه بيش ازاين قويتر گردند، محوشوند.

    دوپری ميگفت، که نورستانی" بيريای" وفادار ومردی بود، که فکرميکرد همه آنچه را ميدانست، که به نفع داؤد بود. وی خيال ميکرد، که ضرورنيست، که همه چيزهارا با داؤد درميان گذاشت.

    ... مطالعۀ جزئيات کودتای هفت ثور نشان ميدهد که کودتا درآخرين فرصت توسط خود افغانها تنظيم گرديد. اگر ادارات استخباراتی اتحاد شوروی درزمينه کمکی کرده باشد، کمک ايشان بعد از آغاز عمليات صورت گرفته است ، يعنی شوروی ها اساسآ درمقابل کارانجام شده قرارگرفتند. »

    ( حقايق پشت پردۀ تهاجم اتحاد شوروی برافغانستان ازدياگوکوردويز وسليک هريسن صص (18-19- 20 )

    اما واقعيت مسأله اين است که علی رغم عدم آماده گی لازم جامعه ازلحاظ ذهنی برای پذيرش اين قيام ، وليک ادعای اميری مبنی براين که گويا : ازروز اول قيام مردم با پی بردن به ماهيت اش عليه آن به مخالفت وشورش پرداخته وهسته های مقاومت را ايجاد نمودند؛ کاملآ غلط وازريشه بی اساس می باشد. زيرا همه مردم، بويژه شهريان کابل منحيث شاهدان صحنه ، حاضر وناظر اوضاع بوده اند، که مردم همينکه از وقوع وپيروزی قيام بوسيلۀ افسران وهواخواهان ح. د. خ. ا و سرنگونی حاکميت 50 سالۀ آل يحی که مسبب تمامی آلام و مصائب بیشماری درکشورما تلقی وتشخيص شده اند؛ آگاهی واطمينان حاصل نمودند، همگی بنا بر شناختی که ازماهيت انسانی، کار وفعاليت ترقی خواهانۀ اين حزب، بويژه صحبتها وموضعگيری های وطنپرستانۀ زنده ياد ببرک کارمل طی هشت سال بحيث وکيل ونمايندۀ برحق مردم شهرکابل درپارلمان افغانستان وخارج آن داشتند؛ حمايت وپشتيبانی خويش را با تقديم دسته های گل وافشاندن آن بر روی تانکها ونثارآن به سر وروی سربازان و افسران ارتش، ابراز داشتند و به جاده ها جشن وشادی برپا نمودند.

    برای اثبات اين مدعا کافی است تا صرفآ يکی ازجرياناتی را که درآن اعتماد و خوشبينی مردم را نسبت به اين حزب وبرخورد دلسوزانه ومسؤولانۀ رهبری آن وقت را درقبال مسايل مربوط به زندگی وسرنوشت افراد جامعه آشکار ميسازد، بازگو نمايم.

    دراوايل قيام که حاکميت نوين ح. د. خ. ا درمسير اصولی وسالم آن سير ميکرد و هنوز باند جنايتکار حفيظ الله امين دراداره ورهبری کشور کاملآ مسلط نگرديده و امور دولتی توسط حزب واحد دموکراتيک خلق افغانستان سمت و استقامت می يافت ، محترم خالد صديق پسر محمد صديق خان چرخی وبرادرزادۀ شهيد غلام نبی خان چرخی در کتاب " ازخاطراتم" موضوع ذيل را خاطرنشان نموده است :

    « يک صبحی وقت تر، که هنوز دفاتر رسمی بازنگرديده بود، درمقابل منزل ببرک کارمل واقع سرای غزنی که درآن وقت سمت معاونيت شورای انقلابی ومعاونيت صدارت را بعهده داشتند، قرارگرفته و دراين ميان خود را با جمع ديگری از اهالی شهرکابل که هرکدامی بمنظور حل مشکل وارائۀ تقاضايی به اطراف منزل ايشان اجتماع نموده بودند، دريافتم.

    محترم ببرک کارمل با لباس سادۀ معمولی و يکنفر محافظ ازمنزل خارج وبا هريک ازحضار مصافحه بعمل آورده وتقاضاها ، مشکلات و خواسته های هريک ازمراجعين را دقيقآ استماع وياد داشت نمودند. بعدآ به محترم خالد صديق نزديک شده وازجريان آمدن شان دراين جا جويا ميگردد. ببرک کارمل بعد از استماع مشکل نامبرده مبنی بردستگيری دوتن از اعضای خانوادۀ وی توسط مقامات دولتی، محترم خالدصديق را با خود به مقر شورای انقلابی برده وبعد ازمعرفی وی به مرحوم نورمحمد تره کی، جريان پيش آمده را به وی بازگو می نمايد وسپس با مشورۀ هم، بمنظوررهايی دستگيرشده گان ، هدايت لازم صادر وازاين طريق پرابلم موصوف مرفوع ميگردد.

    غرض ازبازگويی ونقل قول ازخاطرات جناب خالد صديق ، خدمت گذاری ببرک کارمل وديگر رهبران صديق اين حزب به مردم، نفوذ و محبوبيت آنها در جامعه وشناخت، اعتماد وباورمندی هم ميهنان ما را به رهبران اين حزب نشان ميدهد. چنانچه که اجتماع مردم درمقابل منزل ببرک کارمل، گذشته های پيشين را که موصوف منحيث وکيل ونمايندۀ منتخب شهرکابل همواره خواسته های برحق آنها را با صدای پرطنين خويش بگوش دولتمداران واهل قدرت رسانيده ودردفاع ازحقوق و منافع آنها عليه مظالم وبی عدالتی های طبقات حاکمه، جسورانه و فداکارانه مبارزه نموده، تعلق ميگيرد.

    بهمين منوال مردم زحمتکش و رنجکشيدۀ کشور، مقامات ومراجع دولتی حاکميت آن زمان را همواره

    تکيه گاه مطمئن برای اجرای خواستها، حل معضلات ورفع پرابلم های خود دانسته وبا اطمينان و باورمندی وخوشبينی به آنها مراجعه نموده اند.

    بنابران آقای اميری بايد به اين نکته متوجه گردد که محبوبيت ح. د. خ. ا درجامعه وپيوندش با توده های مردم درآن است که اين حزب توانست طی 14 سال دوران اول زنده گی اش به يک سازمان سراسری کشور ورهبری کنندۀ نهضت دموکراتيک جامعۀ افغانستان تا سرحد احرازقدرت دولتی ، ابراز موجوديت نموده ، عمق توده يی بودنش را علمآ وعملآ تثبيت وبرتصورخام ودورازحقيقت موصوف که گويا" با پيروزی قيام 7 ثور، مردم هماندم و به سرعت درمخالف وضديت با آن قرار گرفته وجبهات مقاومت را ايجاد وقيامهای مسلحانه را راه اندازی نمودند؛" يکسره خط بطلان بکشد. ولی فقط وجدان پاک وچشمان روشن ميتواند آن را درک ومشاهده نمايد نه چشم و وجدان فروخته شدۀ اميری وشرکاء.

    مسألۀ مهم ودرخوراهميت ديگری، رفتن آقای اميری به پاکستان است. وی تلاش ميورزد تا به آستان بوسی درگاه هفت امير احزاب اسلامی مقيم پاکستان شرفياب گرديده واعتماد آنان را غرض شموليت دريکی ازاين تنظيمها حاصل واز اين طريق خود را رسمآ درگرو سازمانهای استخباراتی " آی. اس. آی" ، وهابی های سعودی و ديگر دستگاههای جهنمی قراردهد. وی ازآنها تقاضای اسلحه را نموده ودربدل آن وعده می سپارد که بجز ببرک کارمل، ساير مقامات بلند پايۀ حزبی و دولتی آن وقت را زنده گرفته وبه ايشان تحويل دهد.

    پس ديده ميشود که آقای اميری دراختطاف و آدم ربايی وساير فعاليتهای دهشت افگنانه، آموزش وتربيت لازم تروريستی را کسب ودست بالايی نيز داشته است.

    بهرصورت اميری بجز ازپشتيبانی تنظيم محاذ ملی پير سيداحمد گيلانی که با پدر مرحومی وی روابط شخصی ودوستانه ای داشته ، نميتواند حمايت ديگر تنظيمها را بدست آورد.

    ازاينکه نامبرده نتوانسته اعتماد تنظيم ها را به خود جلب ودرخدمت آنها قرارگيرد،بنابران بگفتۀ خودش با تهديد وخطرات جدی ای مواجه ميگردد که به گمان غالب شايد شناخت و معرفت اين تنظيمها ازهويت ماؤويستی وی بوده باشد که با دادن هر نوع تعهدی، اعتماد کامل ايشان را درزمينۀ بدست آوردن اسلحه وپول نتوانسته حاصل بدارد.

    فهميده شده نميتواند که امروز آقای اميری بکدام جرأت و با چه زبانی به مزمت ودشنام دهی اين رهبران مورد تعظيم وتکريم ديروزی اش(!) که زمانی به همکاری و اطاعت از آنان، ميان بسته بود، دهان می گشايد.

    شاعری چه زيبا فرموده: آبيست آبرو که نيايد بجوی با ز

    از تشنگی بمير ولی آبرو مريز
    طوري که از گفتاربعدی اميری واضح ميگردد، نامبرده با صرف مساعی وتلاشهای ممتد وايجاد روابط وسيعتر، بالآخره به سازمانی چنگ انداخته وبآن راه پيدا مينمايد که درحقيقت تمامی شبکه ها و سازمانهای جاسوسی منطقوی وتنظيمهای ساخته شده درپاکستان، به نحوی از انحاء و بدرجات وسطوح متفاوت بآن وابسته بوده وبشکل مرئی ويا غيرمحسوس از آن طريق رهبری ميگردد. چنانچه قرار اظهارخودش که از يکطرف زندگی وی درپاکستان به مخاطره قرارداشته و بمرگ تهديد ميگرديد وپلان اختطاف وی نيز طرحريزی گرديده بود؛ ولی ازطرف ديگر موصوف معترف ميگردد که: درپشاورگروپی ازخانمهای هالندی و سويسی به نزد ش مراجعه مينمايند(!) تا اجازۀ مسافرت را بداخل کشور غرض تهيۀ فيلم های تبليغاتی از جريان مقاومت و فعاليتهای مسلحانۀ مخالفين دولت افغانستان ازطرف آنها ( رهبران تنظيمها) دريافت بدارد. چنانچه با توليد وبه نمايش گذاشتن چنين فيلمهای پروپاگندی برضد ح. د. خ. ا که بمنظورمنحرف ساختن اذهان جهانيان ازواقعيتهای جنگ درافغانستان صورت می پذيرفت، حقايق کتمان وچهره وسيمای اين درگيریها و نبردها، به شکل کاملآ يکجانبه وبه نفع مخالفين دولت، انعکاس می يافت. زيرا نظر به اعتراف اميری دربدل تهيۀ هرفيلم 5 الی 10 دقيقه يی ازجريان جنگ درافغانستان مبلغ 6 تا 10 هزار دالر پول دريافت می نمودند. بعدآ حسن اميری خاطرنشان می سازد که ما به آنها اجازۀ داخل شدن را به افغانستان نداديم (!؟) زيرا قبلآ گروپی بهمين مقصد درداخل کشوررفته و فيلم های تهيه شده بدسترس استخبارات روسها قرارداده شده است.
    معلوم نيست که نامبرده چنين صلاحيتی را ازکدام مرجع کسب نموده، اجازۀ رفتن گروپ را بمقصد فيلمبرداری درداخل کشور، به آوردن معرفی خط رسمی ازشبکه های مربوطه موکول مينمايد وبعدآ با فراهم آوری وارائه چنين اسناد، ازطرف اميری و گروپش اجازۀ رسمی به آنها تفويض ميگردد.
    اميری بارديگر خاطرنشان ميسازد که طی اين مدت سه هزار واقعه را ازکمپ های پاکستان تهيه نموده و اين تيم هالندی نيزدرزمينه با وی همکاری نموده اند(؟) و به گفتۀ خود اميری گويا لست 250 تن ازجنايتکاران جنگی که شامل اعضای رهبری پيشين ح. د. خ. ا و مقامات بلند پايۀ دولتی آن زمان ميگردد، جهت اقدامات بعدی به همين ها (!) داده شده است. بنابران بيمورد نيست که حسن اميری دربخش ديگری از صحبت هايش درمورد ح. د. خ. ا ، با چهرۀ فاتحانه ياد آورميگردد که: « ما ايد يولوژی شان را، پايگاه شان را و حاميان شان را محو و به 16 پارچه تقسيم نموده ايم (!) »
    اظهارات اميری اين حقايق را برملا ميسازد که با بذل ومساعدت ملياردها دالرکمک نظامی ازطرف امريکا ومتحدينش به مخالفين دولت وقت، که ازارسال مجهزترين سلاح ها و مهمات جنگی تا تعليمات نظامی وتربيت تروريستها ودهشت افگنان را دربرميگرفت، جنگ کاملآ تمام وعيار با وسيع ترين ابعاد آن، درمقابل دولت ج. د. ا واتحادشوروی وقت جريان می پذيرفت. چنانچه دگروال يوسف آمر دفترنظامی سازمان " آی. اس. آی" و قوماندان سوق وادارۀ جنگ افغانستان دراثرخود تحت نام ( فاجعۀ قرن ما...) اين مسايل را بوضاحت بيان نموده است. وی متذکر گرديده که علاوه از آموزش وتسليح مجاهدين، عمليات آنها را درداخل خاک افغانستان نيز پی ريزی نموده وهدف اين بوده تا افغانستان بحيث ويتنام شوروی ها درآورده شود.
    وی مقصد خود وبرنامۀ کاری دولت پاکستان را که نه تنها خروج شوروی ها ازافغانستان، بلکه به گفتۀ او طرد وفراری ساختن کمونيستهای افغانی ازکابل نيزبوده، برملا ساخته است.
    جای تعجب اين است که ايالات متحدۀ امريکا بخاطر گرفتن انتقام شکست مفتضحانه اش درويتنام وجنرالهای خون آشام پاکستان بخاطردشمنی ديرينۀ شان با افغانستان، جنگ خانمانسوز وزندگی برانداز را برکشورما جبرآ تحميل ميدارند، شهرزيبای کابل وسايرشهرها وولايات کشوررا بخاک وخون يکسان نموده، سه مليون انسان را بقتل رسانيده، مليونهای ديگررا معيوب و معلول ومهاجر وآواره ميکنند وکارنامه های سياه شان را با وقاحت وبی شرمی بيان ميدارند ، ولی گديگک های چون: اميری ومسکينيار وشکيب علومی که درتمام اين جنايات ازجانب سازمان سياه و آی. اس .آی مثل رقاصه ای دراين فيلم کشتارهموطنان و ويرانی کشورشان استعمال شده اند، نه تنها ازملت افغانستان عذرخواهی نميکنند، بلکه ازياد کردن جنايات شان باافتخار، مباهات می نمايند. اين جاست که ميتوان گفت، اين جهان سرمايۀ بيدادگرچقدروجدانهای انسانها را می خرد و به چی پيمانه انسانها را خوار و ذليل ميسازد که سوختن کشور وقتل عام مرم شان وتجاوز به شرف وحيثيت هموطنان شان را (در زندانهای گوانتانامه و بگرام پروان) نظاره ميکنند و حتی جرأت آن را هم ندارند تا ازاين محصول کارنامه دوران جهاد(!) شان پند وعبرت بگيرند ودست ازمزدوری بيگانگان، بردارند.
    پايا ن بخش اول

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 26 أبريل 2024 - 16:24 ميباشد