جلال ایجادی، استاد دانشگاه در فرانسه
روز جمعه سوم اوت فرصتی بدست آمد تا گفتگوی کوتاهی با دکتر عبدالکریم سروش در کافه باستیل در پاریس داشته باشیم. حرفهای دوستان با دکتر گوناگون بود. چند نکته که از میان حرفها در اینجا میآورم از جمله موارد اختلافی بود که بین دیدگاه من ودیدگاه سروش وجود داشت. برخی از اختلافهائی را که در این دیدار بیان کردم، در اینجا مورد تاکیدقرارداده و توضیح بیشتری میآورم.
دکتر سروش میگفت بر آمدن اندیشه و انگیزه دینی جزو فاکت تاریخ معاصر است و شکل روشن وقوی آن انقلاب اسلامیست. بطلان تز سکولاریسم به این معنا که جهان بطرف ضعف دین و جدائی از سیاست میرود آشکار شده است، در شرایط برآمد دین شعارسکولاریسم نا همزمان و نا مناسب است. سه ماه پیش در اطریش بودم و آقای هلمت اشمیت در سخنرانی خود گفت جهان با حکومتهای دینی باید کنار بیاید، این یک اصل است وواقعیت استوار است، بنده هم میخواهم همین را بگویم. جنبش پیرایش دینی باید اتفاق بیافتد.درشرایطی که دین به صحنه بر میگردد و دلها را میرباید، سنت و دین را باید شناخت و باید کنار آمدو بهترین مواجه را باآن باید داشت. اینکه گفته شود پیغمبرواسلام خشن وباطل است، خدمت به ایران نیست و بیراهه است. با دیانت مردم سر ستیزه نمی توان داشت، طرد آن زیان آور است. اسلام هروقت ضعیف بوده اعمال خشونت بوده، در تمدن اسلامی جنگهای فرقه ای خشن نبوده است. مجازات کافر دردوران خلفای عباسی اعمال خشونت نبود.(١ )[size=21]مبارزه سروش علیه سکولاریسم
سروش میگوید برآمددینی بمثابه یک واقعیت برجسته بیان شکست سکولاریسم است. این درست است که ما شاهد یک برآمد دینی هستیم ولی صحبت از شکست سکولاریسم بعنوان یک قاعده جهانی و عام شتابزده است. از نظر ما سکولاریسم را میتوان انطباق با زمانه، سازگاری با روزگار این جهانی ود نیوی تعریف کرد. این زمانی شدن زندگی اجتماعی و روند خروج از سلطه دین و به بیان دیگر خود مختار شدن انسان از قیمومیت مذهب هسته اصلی این تعریف است. این جهانی شدن مذهب، به هیچ رو بمعنای راسیونالیسم و عقل گرائی مطلق، علم گرائی یکجانبه و محض و دین زدائی از جامعه نیست. مارکسیسم و ماتریالیسم در جستجوی تحقق نابودی دین افراد در جامعه بوده اند، در صورتیکه سکولاریسم یک ایدئولوژی نیست بلکه توضیح روند کسب خود مختاری فرد و انکشاف شخصیت اوست. این پدیده ائی است که در برخی جوامع تحقق پذیرفته است، گو اینکه گاه امکان روند های بازگشتی نیزبنحوی میتواند موجود باشد. در ایران در چند دهه اخیر با هجوم مجدد ایدئولوژی اسلامی و قدرت استبدادی و تبلیغاتی مربوط به آن، روند بطئی سکولاریسم شدیدا ضربه خورد. البته پیشرفت این پدیده در این جامعه بسیار کند و مشکل بود زیرا تاریخ و فرهنگ مذهبی و دستگاه دینی و ناتوانی استبداد پهلوی نمی توانست به تسریع این امرحیاتی بپردازد. ناگفته نماند که حمایتهای برخی از قدرتهای جهانی مانند آمریکا از جریانات و سیاستمداران مذهبی در تناقض با رشد سکولاریسم بوده است. پشتیبانی پنهان وآشکار محافل غربی از روی کار آمدن خمینی ویا حمایت آمریکا از رژیم هائی مانند عربستان سعودی و طالبان ویا بسیاری از جریانات بنیادگرادر جهان بیان این واقعیت است.
اگر شما خواهان انسانهائی هستید که در گردانه دین گیج و بیهوش شده واز خود استقلالی نداشته و در بست زندگی اجتماعی و روزمره خودرا به تقدیرمذهبی آسمانی سپرده اند در چنین حالتی میتوانید علیه سکولاریسم قد علم کنید و علیه آن نبرد کنید، ولی اگر بدون آنکه ضد ایمانگرائی فرد باشید، موافق رشد استقلال روحی و فکری و طرفدار فردی هستید که روی پای خودو هوش ومنطق خود بایستد و خود مختارباشد با سکولاریسم سر جنگ ندارید. سکولاریسم جای مذهب را نمیگیرد، توسعه سکولاریسم به آزادی و خودمختاری فرد غنا میبخشد و یک روشنفکردمکرات که خواهان گسترش مسئولیت افراد و عمل آگاهانه آنهاست نمی تواند ضد سکولاریسم باشد.
سروش در گفته خود ازسکولاریسم بمعنای ضعف دین و جدائی از سیاست صحبت میکند. منظور از ضعف دین چیست؟ از نظر سروش کسانی که سکولاریسم را مساعد میدانند، هدف آنرا کنار زدن قطعی دین وازبین رفتن آن میدانند. سروش در جائی دیگر میگوید سکولاریسم" بمعنای کنار گذاشتن آگاهانهء دین از صحنه معیشت و سیاست" است، "توجه کردن به این عالم ماده وچشم بر گرفتن از مراتبی که ورای این حیات تنگ مادی ما قرار دارد." و اضافه میکند که سکولاریسم "رقیب و جانشین مذهب است." ( ٢ )
دکترسروش برای اینکه سکولاریسم را از صحنه خارج نموده و آنرا بی اعتبار کند، غلو میکند ودر قضاوت خود دقت ظریف و علمی در کلمات را از بین میبرد. روند سکولاریسم منجر به خروج جامعه و فرد ازسلطه اطاعت آورو یکجانبه دین در عملکرد اجتماع است. ایمان و اعتقادات قلبی افراد مورد برخورد سکولاریسم نیست. "خروج از مذهب بمعنای خروج از اعتقادات مذهبی نیست، بلکه خروج از دنیائی است که مذهب تعین کننده ساختار آنست، بر شکل سیاسی جوامع حکمروائی میکند و شکل دهنده مناسبات اقتصادی در روابط اجتماعی است." (٣ ) به بیان دیگر باید از شکل مذهبی جامعه و دترمینیسم دینی مسلط بر جامعه خارج شد تا فرد بتواند آزادی عمل و اندیشه پیدا کند و بالغ شود.
چرا دکتر سروش با رشد موانع سکولاریسم در جامعه ایران احساس پیروزی و شادمانی میکند؟ آیا ایران احتیاج به "مخلوقاتی" دارد که فاقد شخصیت وذهنیت مستقل باشند؟ آیا آدمهائی که مدام مشغول دعا کردن ونذری دادن وگریه کردن درپای حرم فلان امامزاده ویا پای منبر آخوندسوداگر میباشند، مورد نظر است؟ آیا جنون جمعی جمعیت و اطاعت مقدس از زمان آسمانی بنفع پیشرفت رفتار آزاد فرد و توسعه روح قانونگرا و تقویت جامعه مدنی است؟
سکولاریسم بمعنای نابودی دین و ریشه کن کردن آن نیست. سکولاریسم عرفی میکند، زمینی میکند و زندگی اجتماعی رادر ارتباط با خود مختاری و اراده انسانی قرار میدهد. امری که الزاما در تناقض با ایمان واعتقاد مذهبی فرد نیست. برخلاف نظر سروش، مسئله سکولاریسم توجه به عالم ماده نیست و با انگیزه های روحانی افراد دشمنی ندارد. آقای سروش، شما سکولاریسم را با ماتریالیسم اشتباه گرفته اید. سکولاریسم مخالف تسلط دینی بر روح و پیکرفرد در جامعه و موافق استفاده از عقلانیت در مناسبات زندگی زمینی است. آخوندهاومذهبیون متعصب وطرفداران اسلام سیاسی موافق این تسلط خفه کننده هستند، حال شما بطور مشخص بگوید برای یک جامعه مدنی و آزادی فرد و ضوابط قانونی هستید ویا طرفدار جامعه تحت سلطه مطلقه دینی وقانون الهی؟
دکتر سروش میگفت بر آمدن اندیشه و انگیزه دینی جزو فاکت تاریخ معاصر است و شکل روشن وقوی آن انقلاب اسلامیست. بطلان تز سکولاریسم به این معنا که جهان بطرف ضعف دین و جدائی از سیاست میرود آشکار شده است، در شرایط برآمد دین شعارسکولاریسم نا همزمان و نا مناسب است. سه ماه پیش در اطریش بودم و آقای هلمت اشمیت در سخنرانی خود گفت جهان با حکومتهای دینی باید کنار بیاید، این یک اصل است وواقعیت استوار است، بنده هم میخواهم همین را بگویم. جنبش پیرایش دینی باید اتفاق بیافتد.درشرایطی که دین به صحنه بر میگردد و دلها را میرباید، سنت و دین را باید شناخت و باید کنار آمدو بهترین مواجه را باآن باید داشت. اینکه گفته شود پیغمبرواسلام خشن وباطل است، خدمت به ایران نیست و بیراهه است. با دیانت مردم سر ستیزه نمی توان داشت، طرد آن زیان آور است. اسلام هروقت ضعیف بوده اعمال خشونت بوده، در تمدن اسلامی جنگهای فرقه ای خشن نبوده است. مجازات کافر دردوران خلفای عباسی اعمال خشونت نبود.(١ )[size=21]مبارزه سروش علیه سکولاریسم
سروش میگوید برآمددینی بمثابه یک واقعیت برجسته بیان شکست سکولاریسم است. این درست است که ما شاهد یک برآمد دینی هستیم ولی صحبت از شکست سکولاریسم بعنوان یک قاعده جهانی و عام شتابزده است. از نظر ما سکولاریسم را میتوان انطباق با زمانه، سازگاری با روزگار این جهانی ود نیوی تعریف کرد. این زمانی شدن زندگی اجتماعی و روند خروج از سلطه دین و به بیان دیگر خود مختار شدن انسان از قیمومیت مذهب هسته اصلی این تعریف است. این جهانی شدن مذهب، به هیچ رو بمعنای راسیونالیسم و عقل گرائی مطلق، علم گرائی یکجانبه و محض و دین زدائی از جامعه نیست. مارکسیسم و ماتریالیسم در جستجوی تحقق نابودی دین افراد در جامعه بوده اند، در صورتیکه سکولاریسم یک ایدئولوژی نیست بلکه توضیح روند کسب خود مختاری فرد و انکشاف شخصیت اوست. این پدیده ائی است که در برخی جوامع تحقق پذیرفته است، گو اینکه گاه امکان روند های بازگشتی نیزبنحوی میتواند موجود باشد. در ایران در چند دهه اخیر با هجوم مجدد ایدئولوژی اسلامی و قدرت استبدادی و تبلیغاتی مربوط به آن، روند بطئی سکولاریسم شدیدا ضربه خورد. البته پیشرفت این پدیده در این جامعه بسیار کند و مشکل بود زیرا تاریخ و فرهنگ مذهبی و دستگاه دینی و ناتوانی استبداد پهلوی نمی توانست به تسریع این امرحیاتی بپردازد. ناگفته نماند که حمایتهای برخی از قدرتهای جهانی مانند آمریکا از جریانات و سیاستمداران مذهبی در تناقض با رشد سکولاریسم بوده است. پشتیبانی پنهان وآشکار محافل غربی از روی کار آمدن خمینی ویا حمایت آمریکا از رژیم هائی مانند عربستان سعودی و طالبان ویا بسیاری از جریانات بنیادگرادر جهان بیان این واقعیت است.
اگر شما خواهان انسانهائی هستید که در گردانه دین گیج و بیهوش شده واز خود استقلالی نداشته و در بست زندگی اجتماعی و روزمره خودرا به تقدیرمذهبی آسمانی سپرده اند در چنین حالتی میتوانید علیه سکولاریسم قد علم کنید و علیه آن نبرد کنید، ولی اگر بدون آنکه ضد ایمانگرائی فرد باشید، موافق رشد استقلال روحی و فکری و طرفدار فردی هستید که روی پای خودو هوش ومنطق خود بایستد و خود مختارباشد با سکولاریسم سر جنگ ندارید. سکولاریسم جای مذهب را نمیگیرد، توسعه سکولاریسم به آزادی و خودمختاری فرد غنا میبخشد و یک روشنفکردمکرات که خواهان گسترش مسئولیت افراد و عمل آگاهانه آنهاست نمی تواند ضد سکولاریسم باشد.
سروش در گفته خود ازسکولاریسم بمعنای ضعف دین و جدائی از سیاست صحبت میکند. منظور از ضعف دین چیست؟ از نظر سروش کسانی که سکولاریسم را مساعد میدانند، هدف آنرا کنار زدن قطعی دین وازبین رفتن آن میدانند. سروش در جائی دیگر میگوید سکولاریسم" بمعنای کنار گذاشتن آگاهانهء دین از صحنه معیشت و سیاست" است، "توجه کردن به این عالم ماده وچشم بر گرفتن از مراتبی که ورای این حیات تنگ مادی ما قرار دارد." و اضافه میکند که سکولاریسم "رقیب و جانشین مذهب است." ( ٢ )
دکترسروش برای اینکه سکولاریسم را از صحنه خارج نموده و آنرا بی اعتبار کند، غلو میکند ودر قضاوت خود دقت ظریف و علمی در کلمات را از بین میبرد. روند سکولاریسم منجر به خروج جامعه و فرد ازسلطه اطاعت آورو یکجانبه دین در عملکرد اجتماع است. ایمان و اعتقادات قلبی افراد مورد برخورد سکولاریسم نیست. "خروج از مذهب بمعنای خروج از اعتقادات مذهبی نیست، بلکه خروج از دنیائی است که مذهب تعین کننده ساختار آنست، بر شکل سیاسی جوامع حکمروائی میکند و شکل دهنده مناسبات اقتصادی در روابط اجتماعی است." (٣ ) به بیان دیگر باید از شکل مذهبی جامعه و دترمینیسم دینی مسلط بر جامعه خارج شد تا فرد بتواند آزادی عمل و اندیشه پیدا کند و بالغ شود.
چرا دکتر سروش با رشد موانع سکولاریسم در جامعه ایران احساس پیروزی و شادمانی میکند؟ آیا ایران احتیاج به "مخلوقاتی" دارد که فاقد شخصیت وذهنیت مستقل باشند؟ آیا آدمهائی که مدام مشغول دعا کردن ونذری دادن وگریه کردن درپای حرم فلان امامزاده ویا پای منبر آخوندسوداگر میباشند، مورد نظر است؟ آیا جنون جمعی جمعیت و اطاعت مقدس از زمان آسمانی بنفع پیشرفت رفتار آزاد فرد و توسعه روح قانونگرا و تقویت جامعه مدنی است؟
سکولاریسم بمعنای نابودی دین و ریشه کن کردن آن نیست. سکولاریسم عرفی میکند، زمینی میکند و زندگی اجتماعی رادر ارتباط با خود مختاری و اراده انسانی قرار میدهد. امری که الزاما در تناقض با ایمان واعتقاد مذهبی فرد نیست. برخلاف نظر سروش، مسئله سکولاریسم توجه به عالم ماده نیست و با انگیزه های روحانی افراد دشمنی ندارد. آقای سروش، شما سکولاریسم را با ماتریالیسم اشتباه گرفته اید. سکولاریسم مخالف تسلط دینی بر روح و پیکرفرد در جامعه و موافق استفاده از عقلانیت در مناسبات زندگی زمینی است. آخوندهاومذهبیون متعصب وطرفداران اسلام سیاسی موافق این تسلط خفه کننده هستند، حال شما بطور مشخص بگوید برای یک جامعه مدنی و آزادی فرد و ضوابط قانونی هستید ویا طرفدار جامعه تحت سلطه مطلقه دینی وقانون الهی؟
اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الأربعاء 28 مايو 2008 - 18:25 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.