متن سخنرانی در اجلاس وسیع نیروهای ملی ـ مترقی در اروپا
سرور منگل
فقا ! دوستان ! مسرت دارم امروزدرجمع شما بهترین نخبه گان سیاسی ـ مسلکی واجتماعی ـ فرهنگی کشورفرصت یافته ام، تا بیکی از مسایل آرمانی ـ سیاسی وسازمانی کشورومردم ما ، که کلیدرمز موفقیت آیندهً فرزندان ترقی وسعادت کشورما افغانستان را میسازد بپردازم . حضار محترم ! ازمدتی به اینطرف غرض دایرکردن همچو اجلاسی تلاش گستردهً دربین احزاب ، حلقات ومحافل وکتلهً وسیع از کادرهای سیاسی مربوط حزب وطن ( د.خ .ا ) وحاکمیت دولتی آن ، متحدان ودوستان آن صرف نظرازاینکه بکدام سازمان یا حزبی وابسته است ویا بطور مستقل تاکید وحمایت برمبارزهً متحدانه داشته ومساعی مشرک ادامه یافته دارد. اجازه دهید نخست از همه سپاس خودرا ازحضور گستردهً نیروهای ملی ـ مترقی افغانستان دراروپا که مظهردفاع از منافع توده های زحمتکش است ابراز دارم . قابل یاد دهانی وتاکید میدانم که سایراحزاب وحلقات واشخاص که ازاجلاس امروزی بدلایلی بدور مانده اند ، بحیث وظیفه ًخطیرو عاجل به گفتمان سازمانی ـ سیاسی وحدت نیروهای همسو، راه مذاکره وتفاهم را باز سازند وهم از اجلاس توقع برده می شود که جلب نیرو های مترقی ـ ملی رابمحورگفتگو، تفاهم واتحاد درسر خط وظایف تخطئه ناپذیر خود قرار دهد . معتقدم که در فضای مساعد اروپا امکانات فراهم است تا بدون مجامله وحرافی وخود محوری های فردی وسازمانی ، غرض یک گفتمان سازنده ومتشکل مساعی را مشترک سازیم . این بدان معنی است که « گفتمان سازنده ومتشکل » نه بمفهوم نفی "اجلاس وسیع غرض گفتمان سیاسی درجهت بیرون رفت ازحالت بحرانی ونقش تاثیرگذاری نیروها درمسایل سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی ... " کشوراست، بلکه در خور اهمیت آن میباشد ، نخست ازهمه باید گفت وتشخیص کرد که هر بحران آبستن وزاینده نیروهای جدیدی است که باید از درون خاکستراین بحران بیرون آیند . ودیگر آنکه بحران افغانستان صرف نه یک بحران سیاسی بمفهوم سیاسی آنست ، بلکه این بحران ادامه ً بحران نظامیست که با تغیر تناسب نیروها در مقیاس کشوردر انقلاب ثور دگرگون شدومداخله خارجی از اشکال سیاسی ومستطرآن به ابعاد مداخله گرانه ورویائی نظامی منجر گردید . پایه های بحران افغانستان خلاف دید عده ئی که آنرا بر پایه های قومی ـ زبانی ، جغرافیه ومذهب می بینند وبه این نتیجه می رسند که گویا این بحران وعوامل آن درتقسیم جغرافیای انسانی که بر زبان وقوم ومذهب استواراست بوجود آمده وعامل جنگها است . بهمین مناسبت است که عدهً با این طرز دید وتفکر خودفکرمینمایند ، که راه حل ! اگر امریکا وناتو بخواهند، یا وادار گردند تا : خود مختاری هاونوعی از فدرالیزم را حاکم سازند ، بپایان بحران کمک خواهد شد وهم چنان ... در همکاری به اصطلاحدر خط مخالفدولتیکجا با جهادیانبنیادگرا، یا در عکس آنحمایت از حاکمیت ناکام وتجرید شدهوغیره نیست ،بلکه وابسته بوحدت واستقلال عمل نیروهای ترقی ودموکراتیک ملی است . باید تصریح گردد که بحران افغانستان با برهم خوردن تناسب نیروها در حاکمیت دولت های منطقه (با انقلاب افغانستان وایران ) ، قدرت های بزرگ ( اتحادشوروی وایالات متحده امریکا ومتحدین ) رابرآن داشت تا اولی برای تحکیم ودومی غرض سقوط حاکمیت هاوتضعیف آن به انواع وسایل تخریبی وسبوتاژواز آنجمله مداخلات نظامی متوصل شدند .( تشدید جنگ سرد ). مداخله نظامی کشورهای منطقه وایالات متحده در اشکال باند های مسلحانه تخریبی وابسته تربیت وتجهیز شد . دولت جمهوری اسلامی جهادی وبعدا طالبان پیآمدمستقیم این تجاوزات نظامی بوده ، که در نتیجه زمینه حضور نیروهای متحدین ناتورا فراهم ساختند . بدین ملحوظ بحران افغانستان ریشه در مداخلات نظامی مستطروآشکار کشورهای خارجی وکشور های همجواروذینفع منطقه دارد . تضاد های قومی ، منطقه وی ، زبانی ومذهبی آنگاه بحران زا اند که قومی یا منطقه ئی ، زبانی ومذهبی ، اساس حاکمیت را برمبنای حاکمیت قومی ، یا منطقه ئی ، زبانی ومذهبی بردیگران بزورتحمیل واجرا دارند واسیر شده گان اینوع حاکمیت ، علیه آن به مقابله نظامی برایند ، دراینصورت عامل بحران نظامی وجنگ داخلی است . نتیجه مختصر فوق آنست که : نخست از همه بحران ازحالت نا متعادل اجتماعی جامعه وحاکمیت ناشی میگردد . دوم ـ بحران افغانستان ریشه در بحران نظامی ومداخلات خارجی دارد . سوم ـ بحران افغانستان از برهم خوردهای قومی ، منطقوی ، زبانی ومذهبی ناشی نمی شود . وچارم ـ مانند دوم ریشه داخلی نداشته از خارج وارد وگروه ها وحلقات رابخدمت میگیرد . پنجم ـ برمبنای تشخیص درست بحران ، نباید تکیه بر نیروهای بحران کرد زیرا این نیروها بحران زا ومیرنده اند وبقای شان ضمانت آینده را ندارد ، ودیگر اینکه ، با تکیه بر نیروهای که از درون بحران می بر آیند وبالنده اندومیخواهند بحران را پشت سر بگذرانند میتوان متکی شد . بدین مناسبت نیروهای ملی ـ مترقی ( چپ ) نه عامل اساسی بحران نظامی افغانستان بوده وبرای آینده نیز بحران زا نیستند ، بلکه با وحدت ومتشکل ساختن مستقل طیف وسیع از نیروهای چپ ، میتوان الترناتیف های جدید ومستقل ملی ـ مترقی را مطرح ساخت وجلو مداخلات وورود بحران از خارج را متوقف ساخت . بدین ترتیب نیروهای ملی ـ مترقی نه بحران زا اند ونه در حالتی قرار دارند که جلو بحران را که با مداخلات نظامی خارجی شکل گرفته وتداوم یافته یاخود رفع نمایند یا از نیروهای نظامی خارجی عاملین بحران به انتظار بنشینند . بحران تنها با تغیر تناسب نیروها وحضور فعال دربسیج توده ها ونیروهای ملی ـ مترقی مستقل کشور، الترناتیف جدیدی از حضور وسازماندهی جدیدی ازنیروها اوضاع راکمک خواهد کرد تا مداخلات نظامی از بیرون قطع گردد وبا نیروهای جدیدیکه از بحران می برآیند ثبات را یاری رساند . در مرکز این دید ، میتوان بجای " گفتمان سیاسی در جهت بیرون رفت از حالت بحرانی و... " ، گفتمان سازمانی وتشکل نیروهادروحدت عمل سیاسی رهگشا خواهد بود .ادامه بحران ،افتراق وانقطاب نیروهای ملی ـ مترقی حل بحران رااز محراق منافع مردم و صلح کشوربخدمت نیروهای اهریمنی تاریخ قرار میدهد . حضار محترم ! همه بخوبی میدانیم که در سرخط مسایل سیاسی ومبارزه غرض تامین اهدافی سیاسی ـ اجتماعی پرداختن بمسئله وحدت نیروهای همسووبه انزوا بردن نیروهای مخالف یکی از مسایل اساسی وگرهی هر جنبش سیاسی ومسئله سازمانی آنست . بنا بر تجارب عملی ، نظری وبا درنظر داشت شرایط ، اوضاع داخلی وجهانی در قبال کشور که غرض طرح برنامه علمی سیاسی ـ اقتصادی واجتماعی که بر بنیاد آن خواستها واهداف توده های وسیع مردم بتواند فعال ومتشکل گردد ، بطورعام وکلی نیاز مند ــ طرح اهداف ، راه ها ووسایل ( پروگرام سیاسی ) ومسئله که با کدام نیروها ودرچه سطحی ازسازماندهی ، برآوردن این اهداف را میسر میداند ؟ ( سازمان سیاسی ومسئله متحدان )اهمیت کسب میکند که ماهیت ، مضمون وکرکتر سازمان سیاسی یا جنبش را بیان داشته ، از محتوای آن به نیات و اهداف افرادیکه در آن گرد می آیند پی برده می شود ، همانطوریکه برای اجرا وتطبیق پروگرام سیاسی مرحله اجرا وشرایط وامکانات عملی ، ترکیب نیروهای بالفعل وبالقوه که درزندگی روزمره جامعه حضورفعال یا غیر فعال دارند ضروری دانسته میشود ، پروگرام سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی مسئله حاکمیت دولتی ومناسبات با آن وکشور های همجواروجامعه جهانی ، بخصوص سازمانهای بین المللی وکشورهای قدرتمند جهان بطورعام نیزاز مسایل اساسی این پروگرام اند . اگربه پروگرام سیاسی حزبیکه خدمت بمردم را هدف قرار داده ، عطف گردد : نخست اهداف مطروحه باید جوابگوی منافع اکثریت مطلق مردم بوده وآنرا مورد حمایت قراردهد ، وهم اشتراک فعال توده های مردم راغرض اجرای عملی اهداف مطروحه نباید از نظر انداخت . یا به اصطلاح دیگر در چوکات کشورموثربسود اکثریت وترقی کشور بوده ( ملی ـ مترقی ) واز لحاظ جهانی ، با جزب مزایای تمدن جهانی وحمایت نیروهای دموکراتیک وترقیخواه واقع گردیده وهم چنان در عرصه روابط بین المللی فعال ومتکی بر همکاریهای صلح آمیز جهانی وموسسات بین المللی باشد . بمعنی اینکه ؛ مشی همه گیرسیاسی ـ اقتصادی واجتماعی ، اهدافی را تعقیب نماید که ضامن خوشبختی افراد جامعه ( توده ها ) ( در کوتاه مدت ودراز مدت ) بوده وعقب مانی اقتصادی رادر کوتاه مدت سمت داده وبا تامین استقلال وآزادی ، صلح ـ ثبات ـ قانونیت ورفاه اجتماعی را تضمین نماید . این پروکرام سیاسی دارای برنامه ملی ـ مترقی دانسته می شود . اینکه با کدام نیروها ، اجرای پروگرام سیاسی یا برنامه سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی میتواند عملی گردد ؟ شناسائی این نیروهای اجتماعی که در کاربست سیاستهای فوق نفع مشترک دارند ومیتوان برآن تکیه کرد ، ووحدت مبارزه سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی وحتی سازمانی راپیش بینی نمود وبا تاکید بر وجوه اشتراک نیروها ، باید همزمان ازکشمکشها ومنازعات درونی خلق ( ملی ، زبانی ، نژادی ، مذهبی ، قبیلوی وغیره ) آگاهی حاصل کرد وآنرا مشخص ساخت ودر برنامه برای آن جای مناسب ، غرض رزمندگی واحد خلقها باز کرد . توجه به سازماندهی دموکراتیک نیروها ی خلق وتوجه به اشکال این سازماندهی که هم امکانات وحدت نیروها را فراهم می آورد وهم ازکشمکشهای درون خلق با تشخیص وآگاهی درست در پیکار وسیع علیه دشمنان داخلی وخارجی ازمسائل قابل اهمیت است. این بمفهوم تقویت جبهه داخلی ( تقویت ملی ـ مستقل کشور) از طریق مبارزه پیگیرملی ، منطقوی وجهانی است که بتواند توانائی طرح خواستهای توده ها را بالا بکشدوضمنا این نیروها را درپیگیری این مبارزه قادر بسازند یا گردند ، تا نظام ها یا نظام جهانی را به انطباق با نیاز های خود وادارکنند . ( یعنی مخالف نفوذ دولت وسازمان سیاسی آن یا حاکمیت قدرتهای بزرگ که میخواهند کشور را با نیاز های خویش انطباق دهند) باشد . در روشنائی مطالب بالا ، طوریکه از متن اطلاعیه تفهیم میگردد ، منظور از این اجلاس غرض « گفتمان سیاسی درجهت بیرون رفت از حالت بحرانی کشور ونقش تاثیر گزاری این نیروها در مسایل سیاسی ،اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی کشور...» بمفهوم گفتمان غرض برنامه سیاسی ـ اقتصادی واجتماعی ـ فرهنگی را مفهوم است ، که این هدف قسما در طرح پروگرام سیاسی ، طرح اهداف ، راه ها وسایل وهم مسئله متحدان یعنی سازمان سیاسی ومسئله اینکه با کدام نیروها ودرچه سطحی ازسازماندهی ، برآوردن این اهداف را میسر میدانند ؟ قبل ازاغازاین "گفتمان " راه خودرا در برنامه های احزاب اشتراک کننده پیدا نموده است ، که در عمل عدهً باتوهم وسازش ها در خطوط بیگانه عمل مینمایند وتعهد میسپارند. مسایل که امروز بدان باید پرداخته شود نه گفتمان سیاسی ! ، بلکه مسئله سازماندهی غرض مبارزه متشکل ، متحد ونیرومند ـ نیروهای متعهد به برنامه ملی ومترقی است که در افتراق وپراگندگی (بحران ) قرار دارند وباید تجدید سازماندهی گردند . بدین دلیل طرح پیشنهادی اینجانب ؛ بجای « گفتمان سیاسی در جهت تشخیص بحران واثر گذاری برآن ... » ، تاکید بر مسئله وحدت نیروها وگقتمان برسرسازمان دهی نیروهامسئله بحران نیروهای خودی است ، که با وحدت عمل مبارزه سیاسی میتوان برآن غلبه کرد . به انتظار ازاین اجلاس
اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الإثنين 21 أبريل 2008 - 1:51 ، و در مجموع 5 بار ويرايش شده است.