پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    جنگ بيهوده تمدنها با فريب پايان تاريخ

    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    جنگ بيهوده تمدنها با فريب پايان تاريخ Empty جنگ بيهوده تمدنها با فريب پايان تاريخ

    پست  admin الأحد 13 أبريل 2008 - 5:52

    جنگ بیهوده تمدنها با فریب پایان تاریخ

    جعفر پویه



    هنوز مرکب تئوری پایان تاریخ فوکویاما خشک نشده و نظریه جنگ تمدنهای هانتینگتون دوباره خوانی نشده است که صدای خرد شدن استخوانهای قوی ترین ارتش جهان در اِعمال برتری تمدنش و حُقنه دموکراسی در همان گامهای اول به گوش می رسد. ارتشی که خود را یکه تاز میدان می پندارد، همراه نئوکانهای سوار بر دوش ژنرالها که قصد فتح جهان را کرده بودند، در گل مانده و راه و پس و پیش ندارد و هر روز در باتلاق عراق بیشتر فرو می رود. شهرها را با خاک یکسان کردند، با بمبهای فسفری و از جنس اورانیوم ضعیف شده به جان مردم افتادند تا فلسفه پایان تاریخ را به رخ کشند، برتری تمدن خویش را نشان دهند و مردم را وادار به تمکین از آن کنند. اما این شوالیه های تمدن برتر در برابر آنهایی که بخشی از محور شرارت لقب گرفته بودند، بی خاصیت از آب درآمدند. پچ پچها دیگر فایده ندارد و اکنون داد و فریاد بلند پایگانشان از داخل اتاقهای جنگ به بیرون درز می کند که هریک سعی دارد گناه شکست را به گردن دیگری بیاندازد. آری، ارتش به ظاهر فاتح نظم نوین جهانی در نخستین قدمها شکست خورد و ثابت کرد که جهان و مردمان آن آنگونه که تئوری پردازان صاحبان ثروتهای افسانه ای می گویند، چندان مبهوت قدرت آنان نیستند. حال دیگر این جرج بوش است که جنگ عراق را با اواخر جنگ ویتنام مقایسه می کند و جیمز بیکر، دوست خانوادگی اش هم به او نصیحت می کند که باید از دیگران کمک بخواهد و گرنه کارش تمام است. صدای شکست به تدریج بلندتر می شود و زمزمه عقب نشینی و یا طرحهای مشابه دیگر به گوش می رسد.
    سیاستهای یکجانبه گرایی جهانی سازی که نئوکانهای آمریکایی سردسته آن بودند اکنون شکست خورده می نماید و آنها ناتوان از ادامه مسیر، به دنبال راه چاره می گردند. این سیاست که در وحله اول طرح خاورمیانه بزرگ را در دست داشت و انجام آنرا از عراق شروع کرده بود، راه به جایی نبرد. دلیل آنهم بسیار ساده است؛ آنها مردم را بسیار دست کم گرفته اند و فکر می کنند می توانند به شیوه قرون گذشته با توسل به زور و چماق جهان را به زیر مهمیز بکشند و هر چه می خواهند با آنها بکنند. به همین دلیل گوششان را به روی خیل فریادهای اعتراضی بسته بودند و چشمشان سعی داشت تا سیل میلیونی انسانهایی که در خیابانها به شیوه عملشان اعتراض می کردند را نبیند. اما حال دیگر چه پاسخی دارند؟ کشورها را با خاک یکسان کرده اند، تنها در عراق بیش از 650 هزار نفر را به قتل رسانده اند و افغانستان را به حال خویش رها کرده اند. در یوگسلاوی سابق چندین کشور کوچک و بزرگ به ظاهر مستقل ساخته اند و صنایع و راهها و زیرساختهای اقتصادی کشور را ویران کرده و فقر و بی خانمانی را برای مردم ارمغان آورده اند. با چنین آغازی معلوم است که مردم آخر عاقبت خود را چگونه می یابند. فقر، محنت و سیه روزی که طلیعه آن را بمبها و موشکهای ویرانگر ارتش تمدن برتر گواهی می دهند.
    اما آنچه از همه بیشتر برای ما که از خاورمیانه به این ماجرا نگاه می کنیم جلب توجه می کند، سیاستی است که این تمدن برتر در منطقه پیش گرفته است. نابود سازی همان حداقلهایی که در طول سالیان دراز مردم ساخته اند، برانداختن بنیانهای مدنی و واگذار کردن کشور به دست عقب مانده ترین جریانهای قومی و مذهبی است. در عراق دولت سکولار حاکم را برانداخته اند و سعی دارند با برپایی یک جمهوری اسلامی، کشور را به دست ارتجاعی ترین جریانهای ممکن بسپارند. هرچند صدام حسین فردی دیکتاتور بود اما باید توجه کرد که او رهبر حزبی بود بنام حزب بعث. این حزب مذهبی نبود و بر تئوری سوسیالیسم -ناسیونالیسم عرب بنا شده بود. اما این روزها بسیار شنیده می شود که می گویند در زمان زمامداری صدام حسین این مسلمانهای سنی بودند که حاکمیت را داشتند و به شیعه ها اهمیتی نمی دادند. آنها از همین جا تخم دو دستگی و نفاق را بین دو گروه بزرگ مذهبی می پراکنند و گناه اعمال صدام را به سنیها نسبت می دهند تا بتوانند شیعه ها را به جان آنها بیاندازند و به ظاهر دلیل قانع کننده ای برای سنی کُشی داشته باشند. اما این حرفها به هیچ وجه درست نیست، حزب بعث حزب سنیها نبود و پایه آن بر ناسیونالیسم عربی قرار داشت. نمونه آن هم طارق عزیز، وزیر امورخارجه معروف عراق که مسلمان نبود بلکه، به اقلیت مسیحی عراق تعلق داشت. اما وقتی که تئوری سازان جنگ خانگی بناست که سفید را سیاه جلوه دهند، دست به هر دروغ و نیرنگی می زنند تا بتوانند با توسل به آن خاک به چشم مردم بپاشند. اگر صدام حسین دیکتاتور بود - که بود - اما سیستم پزشکی و تامین اجتماعی عراق که حاصل سالیان دراز کار مردم عراق بود، چه اشکالی داشت که نابود شد؟ سیستمی که نه تنها در منطقه همتا نداشت بلکه، به گواه نهاد بهداشت سازمان ملل متحد می توانست نمونه ای باشد برای کشورهای درحال رشد. به غیر از این، سیستم آموزش و پرورش عراق و یا وزارت کشور و دیگر نهادهای مدنی چه اشکالی داشت که نابود شد؟ آیا علت این نیست که اشغالگران و کسانی که می خواهند بعد از حزب بعث بر سر کار بیایند، همه دستآوردهای این سالهای مردم عراق را زیر عنوان میراث حزب بعث از بین بردند تا عراق را تبدیل به کشوری کنند که در عهد بربریت بسر می برد؟ نهادهای مدرن مدنی و تشکیلات کشوری را نابود کردند و به جای آن دوباره رهبران قبیله ها و سردمداران مذهبی و قومی را رسمیت بخشیدند تا دوباره سنتهای عقب مانده و به گور سپرده شده سر برآورند و بر مردم عراق آن کنند که این روزها شاهد آن هستیم. در این مدت اشغالگران و مرتجعان فرصت یافته، روشنفکران و افراد تحصیل کرده را از دم تیغ گذرانیدند و تا آنجا که دستشان می رسید آنها را به قتل رساندند. این یعنی همه ثروتهای اجتماعی مردم را نابود کردن تا دیگر در آنجا کسی نباشد که تا در مقابل دغلکاران و دروغگویان قد علم کند و بساط مردم فریبی آنان را رسوا نماید. این گونه سردمداران نظم نوین جهانی می خواهند جهان را بله قربان گوی خود کنند.

    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    جنگ بيهوده تمدنها با فريب پايان تاريخ Empty رد: جنگ بيهوده تمدنها با فريب پايان تاريخ

    پست  admin الأحد 13 أبريل 2008 - 5:52

    خبرهایی که این روزها از عراق و افغانستان می رسد آنچنان نا امید کننده است که دل هر انسانی را به درد می آورد. در افغانستان بار دیگر در بسیاری از استانها و شهرها، طالبان دست بالا را پیدا کرده اند و بار دیگر روز از نو و روزی از نو! جنگ و زد و خورد در عراق در ماه گذشته چنان بالا گرفته است که باید ماه اکتبر را پر کشته ترین ماه برای مردم عراق دانست. لشکر مهدی، وابسته به مقتدا صدر که وابستگی آن به نظام ولایت فقیه اظهر من الشمس است، شهر عماره را به کلی تصرف می کند و اعلام جمهوری اسلامی می نماید. روز بعد شهری دیگر بنام صویره را به همین شکل تصرف می کنند. این نشان می دهد که کنترل به طور کامل از دست ارتش ظفر نمون تمدن برتر خارج شده است و دیگر قادر به تحمیل خود نیست. از جانب دیگر، یک گردان از پلیس عراق که آموزش دیده خود اشغالگران است، به دلیل همکاری با جوخه های مرگ منحل می شود. یعنی، جریانات قومی و مذهبی که در دولت هم شرکت دارند، از نیروهای دولتی به عنوان پوشی برای تصفیه حساب با رقبا و یا دشمنان خود استفاده می کنند. از قبل هم مشخص بود که نیروهایی که در رژیم جمهوری اسلامی و تحت کنترل نهادی های ایدیولوژیک آن آموزش دیده اند چندان به اشغالگران وفادار نخواهند بود و از موقعیت به دست آمده برای پیشبرد اهداف اربابان خود بهره برداری می کنند. اکنون نیز رقابت بین دو نیروی شیعی داخل حکومت یعنی، مقتدا صدر و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق باعث شده است که مقتدا صدر به حکومت یاغی شود و خود به طور یکجانبه دست به اعلام جمهوری اسلامی در شهرهایی که می تواند در آنها نمایش قدرت بدهد زده است. این می تواند نوید یک شکست بزرگ برای اشغالگران باشد. آنها از هم اکنون می توانند حدس بزنند که در صورت درگیری بین دو نیروی شیعه یعنی، جریان مقتدا صدر و مجلس اعلا بر سر رهبری جریانات شیعه چه بلوایی در انتظار است. رژیم ولایت فقیه از مقتدا صدر به عنوان نیروی فشار استفاده می کند تا در صورت عدم تمکین مجلس اعلا آنرا با همه نیرو وارد میدان کند. زیرا کسانی که از هم اکنون در دولت و حکومت با آمریکا همکاری می کنند می دانند که باید راه حل سیاسی ای بجویند تا کار از اینکه هست خراب تر نشود اما جریانی مثل مقتدا صدر که یک شبه راه صد ساله رفته است، چیزی ندارد که از دست بدهد. در اتفاقات پیش رو یا او موفق خواهد شد که رهبری را بدست آورد که در این صورت به بالاترین پله ممکن صعود خواهد کرد و یا این که جریاناتی همچون مجلس اعلا و احزاب مشابه را وادار می کند تا رادیکال تر وارد معادلات شوند و جمهوری اسلامی ای مشابه آنچه از تهران دیکته می شود را برپا کنند که در هر دو صورت طراح این آشوب و بلوا به هدف خود یک قدم نزدیکتر خواهد شد. زیرا نتیجه جنگ بین حزب الله لبنان و اسراییل باز تعریف روابط بین نیروهای وابسته به رژیم ولایت فقیه است که در عراق این روزها دارد خود را نشان می دهد. یعنی، روابط ایدیولوژیک این جریانات به روابط دیپلماتیک تنزل خواهد کرد که مقتدا صدر سعی می کند تا از این کار جلوگیری کند اما در این راه مساله می رود تا پیچیده تر از آنچه می نمود شود.
    در این میان سرگردانی نیروهای اشغالگر از همه بیشتر جلب توجه می کند زیرا آنها با همه تلاشی که کردند به جایی نرسیدند. حتا کوندلیزا رایس، وزیر امورخارجه آمریکا نیز بدون خبر به عراق رفت و به نوری المالکی قول داد که از او در اجرای تصمیماتش طرفداری خواهد کرد. بوش نیز طی تماسی تلفنی همین قولها را به او داد. اما مالکی اکنون دریافته است که کلاه اش در بین نیروهای درگیر در عراق پشم ندارد و قادر به کنترل پلیس تحت امر وزارت کشور خود نیست چه برسد به کنترل نیروهایی که هر کدام منطقه ای را محل تاخت و تاز خود کرده اند و به شیوه ملوک الطوایفی حکومت خویش را علم کرده و به هیچ قانونی هم پایبند نیستند. احزاب و جریانات مذهبی و قومی ای که در دولت شرکت دارند، نیروهای مسلح خود را حفظ کرده و هر جا که صلاح می دانند وارد عمل می شوند. قول نوری المالکی برای خلع سلاح آنها به جایی نرسیده است و با تکرار حمایت بوش و رایس از او بعضی از نیروهای مسلح وارد عمل شدند تا دولت او را پوشالی تر از آنچه که هست نشان دهند. در یک چنین وضعیتی جیمز بیکر، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا که مامور تحقیق در عراق است، دو راه حل پیشنهاد می کند: خروج مرحله ای یا دخالت دادن همسایگان عراق. اما بوش هنوز می گوید:"هدف ما در عراق روشن است و تغييری نيافته. هدف ما پيروزی است." به همین دلیل است که ريچارد هاس، مشاور پيشين دولت بوش در وزارت خارجه‌ى آمريكا می گوید: "اگر بخواهیم برای واژه ی بردن معنای واقعی اش را قایل شویم، جنگ در عراق دیگر بردنی نیست. ایالات متحده آمریکا اینک باید در جستجوی راههایی باشد که تلفات و هزینه ها را محدود می سازد."
    پس از این اظهار نظرهاست که بنا به گزارش بی بی سی، "در نشست نود دقیقه ای کاخ سفید روز شنبه 21 اکتبر، علاوه بر جورج بوش و معاونش دیک چنی، دونالد رامسفلد وزیر دفاع، استفن هدلی، رییس شورای امنیت ملی، زلمی خلیلزاد، سفیر آمریکا در بغداد، ژنرال جان ابی زید، فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و ژنرال پیتر پیس، رییس ستاد مشترک حضور داشتند. ژنرال جورج کیسی فرمانده نیروهای آمریکایی مستقر در عراق نیز از طریق کنفرانس ویدیویی در این جلسه شرکت کرد." جرج بوش به طور کلی در این نشست و نشستهای مشابه دایم تکرار می کند که تغییری در استراتژی آمریکا داده نخواهد شد اما صحبت از تغییر تاکتیکها می کند. او استراتژی آمریکا را پیروزی در جنگ می داند و همه چیز را در خدمت آن می خواهد. اما مقامات نظامی چندان با نظریات او موافق نیستند و خواهان تغییر رویه هستند. به همین دلیل آنتونى كوردسمان از مركز مطالعات استراتژيك واشنگتن مى‌گويد: هنگامی که وضعیت به طور مرتب وخیم تر می شود، نمی توان خط و مشی پیشین را حفظ کرد. اگر خط و مشی خود را تغییر ندهیم، جنگ داخلی غیر قابل کنترل می شود و ما همه امکانات را برای تاثیر گذاری بر اوضاع از دست می دهیم." حال معلوم نیست که مقصود او از جنگ داخلی چیست؟ این که هر روز چند ده نفر از مردم بیگناه در یورش نیروهایی همچون مقتدا صدر جان خود را از دست می دهند جنگ داخلی نیست؟ حمله جوخه های مرگ به محلات دیگر و قتل مردم و خرابی خانه های آنها جنگ داخلی نیست؟ شاید همه این اعمال از طرف نیروهای اشغالگر طراحی می شود که او این جنگ داخلی را تحت کنترل می داند و می ترسد که از کنترل خارج شود؟
    به هر حال عراق محل تعیین تکلیف یک تئوری است که می رفت تا جهان را با معضلی بزرگتر روبرو کند. اما اگر این موضوع به نفع نیروهای عقب مانده و وابسته به ولایت فقیه و یا جریانات ارتجاعی قومی و قبیله ای حل و فصل شود. منطقه با مشکلی بزرگ روبرو خواهد شد که سرنوشت آن نامعلوم است. هر چند کالای نفت آنقدر ارزش استراتژیک دارد که کشورهای نیازمند به آن حاضر نیستند به همین راحتی از آن در عراق چشم پوشی کنند. اما اگر همین کشورها در برابر آنچه بیش از 28 سال است که بر سر مردم ایران می آید عکس العملی نشان دادند، در عراق نیز به نفع مردم همان کار را خواهند کرد.
    اما در منطقه تنها مشکل، تن مجروح عراق نیست. مردم فلسطین که این روزها تحت غیر انسانی ترین فشارها قرار دارند به جان آمده اند. دولت اسراییل از فرصت به دست آمده استفاده کرده و هرچه که می تواند با مردم مظلوم فلسطین می کند. در چنین موقعیتی آن طور که معلوم است، وضعیت شبیه به بمبی شده است که تنها نیازمند چاشنی است. در صورت بروز چنین شرایطی معلوم نیست که کار به کجا خواهد رسید. به همین دلیل حمایت همه جانبه آمریکا از ظلم و ستم اسراییل نسبت به مردم فلسطین باعث به وجود آمدن نفرتی شده است که هرگز نمی شود آنرا از خاطره ها پاک کرد. مگر این که جامعه بین الملل از دو دوزه بازی و دو رویی خود دست بردارد و به اسراییل فشار آورد که با مردم فلسطین همچون انسان برخورد کند، حقوق آنها را برای داشتن یک کشور به رسمیت بشناسد. حل مشکل منطقه در وحله اول در گرو حل مشکل فلسطین است. بدون توجه به این مشکل بزرگ و عدم دادرسی نسبت به مردم فلسطین مشکل بتوان گفت که کسی یا جریانی بتواند برای حل مشکل منطقه کاری اساسی بکند.



    ایران نبرد

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون السبت 27 أبريل 2024 - 6:02 ميباشد