پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    از ديروز تا امروز، تفاوتها ونيازها

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080411

    از ديروز تا امروز، تفاوتها ونيازها Empty از ديروز تا امروز، تفاوتها ونيازها

    پست  admin

    گپ هایی دوستانه با کار گذاران اجلاس وسیع نیروهای چپ و مترقی در اروپا
    از دیروز تا امروز، تفاوتها ونیازها
    آغازین ماه ها و چند سال حاکمیت حزب دموکراتیک خلق شباهتهایی فراوانی با پیروزی حاکمیت بلشویکی روسیه داشت. پس از پیروزی انقلاب اکتُبر در درون سوسیال دموکراسی روسیه جناهایی بلشویک و منشویک به جان هم افتادند و نتیجه آن جدال درهم کوبیدن فزیکی منشویکها و به مهاجرت کشیدن اجباری ترودسکی یکی ازمهره های معتبر سوسیال دموکراسی روسیه به امریکای لاتین و پسانها کشتن اوبود. در زمان قدرت، خلقیها برخورد مشابه با پرچمیهای کرد و پرچمیها در اریکه قدرت نیزبا روشنفکران و سائرحلقات فکری چندان روی خوش نشان نداد و در مواردی در ایجاد رابطه با آنها صادق نبود.
    آسان سنجیها و کوتاه سنجیهای مقطعی بود، در نتیجه حاکمیت شوروی با همه سازوبرگ بزرگ نظامی، جاسوسی و پولیسی نتوانست تاریخ را میخکوب و تحول زنجیره یی تفکر ودانش، اقتصاد وفرهنگ، سیاست و کوچک شدن جهان را در ساختار تک حزبی و خودخواهی حلقه پاپ ها و اسقفهای گویا مارکسیستی متوقف کند. رهبران خلقی وپرچمی اشتباهات مشابه را انجام دادند اگر کاری هم کردند در مواردی سنجش نشده و تصنعی بود. آنزمان کام وبعد خاد و دستگاه عریض پولیس اسباب درهم شکستگی زندگی و فرارصدها خانواده شد. مقامات سانسور در حزب و دولت، تحمل حتی یک سطر ابراز نظر غیرمعیاری را نداشت. چنین بود زندگی در داخل کشور در ده سال حاکمیت ح د خ ا. ایا چنین سیاستی ودر فرصتیکه دشمن در پس دیوارهای ما ایستاده بود سیاست درستی بود؟ شاید کسانی باشد که پاسخهایی در برابر این پرسشها آماده داشته باشند. ولی، پرسشها وپاسخهای یکجانبه هر کدام به بررسی و توزین تاریخی نیاز دارد وآن کار پژوهشگران ستُرگ است.
    ولی گپ در شرائط امروزبرای عده ای دربیان دیگراست، حرف توقف و ایست تاریخ. زمانیکه مقالات و گذارشهای گروهی از رده دومی اعضای منصوب به حزب دموکراتیک خلق را میخوانیم، میبیینم که موقف های فکری بسیاری آنها در چارچوب کلیت گوئی، گزافگوئی و فخر فروشی دوران حاکمیت گره محکم میخورد، در حالیکه حلقات رهبری پیشین ازاظهارنظراز گذشته کاری شان طُرفه میروند یا اینکه در پس پرده پروژه سازی میکنند. از جمع آنها فقط آغای کشتمند سیاستمدارانه با کلام تازه از " نه ایستائی" تاریخ گفت، روشنفکران ونیروهای چپ را به زمان شناختی و سیاست شناختی در موقعییت تازه سیاسی، نظامی و اقتصاد جهان، منطقه وکشور تشویق کرد.
    پراگندگی ذهنی امروز در روشنفکران افغانستان و بخصوص نیروهای چپ ناشی از ناسنجشی موقعییتها وزمان است. شناخت موقعیت وزمان نیاز به پژوهش وبررسی ژرف وآگاهانه بدور از سانسور از متون تاریخ دیروز و امروزافغانستان و منطقه دارد. با درد فراوان که ما در شناخت هر دو متن کمبود کلان داریم. نسل جوان، تازه نفس و آگاه که به این کارهمت کرده اند ثمره اش اندیشه نسل پس از ما را سیراب خواهد کرد. سرخوردگیهای تاریخی ناشی از اثرگذاری ناسیونالیزم، ملیتها ومردم افغانستان را در تقابل و در مواردی در موقف دفاع و تعرض نگهداشت و تا امروز این پدیده یکی از مصروفیتهای ذهن شکن و وقتگیر روشنفگران است که نتوانستند و نمیتوانند خودشان را از آن دائره داغ بیرون بکشند وبدرستی از حق جمیع ملیتها نمایندگی کنند.
    ناسیونالیزم جفای بزرگ به رشد فرهنگی ملیتها داشت و هنوزهم دارد. درکجای دنیا شما تلویزیون دوسه یا چند زبانه (شیرو شکر) دیده اید. از دیدگاه فرهنگی، حقوق ملی و حق شهروندی رسانه چند زبانه تجربه پرنقصی است که دخالت حاکمیتها را دایماً به همراه داشته است ودارد. در نتیجه در ساختارهای رسانه ای زد وبندها و نیز دلگیریها وبی تفاوتی در بهبود تولیدات فرهنگی پیش میآید. پائین بودن خفت آور تولیدات رسانه های نوشتاری، صوتی و تصویری ناشی از گره های ایجاد شده است که عمداً در برابر رشد فرهنگ ملیتها قرار داده میشود. اگر یک تلویزیون کاملاً و جداگانه به زبان پشتو ویا ازبکی انتشارات داشته باشد چه صدمه ای به فارسی زبانها میزند و یا بالعکس. حرف گفتن روی تفکیک و جدا سازی انتشارات رسانه ای به زبان های ملی در جامعه روشنفکری ما تا امروز یک تابوو یک حرکت کفر آمیزاست. پژوهش و بررسی در مورد ناکارآمدی رسانه های چند زبانه( پدیده بیمانند در جهان) برای تغیر دید ملی و وحدت ملی مردم افغانستان کاربیمورد نیست، اثبات اینکه تفکیک رسانه ها به زبانهای ملی یک افزار مفید یا غیرمفید باشد چیزی را ویران نمیسازد. در غیر مفید بودن پالیسی (چند زبانگی در یک رسانه) چه دیروز و چه امروز تردیدی که وجود ندارد. رقابت سالم و تحرک رشد فرهنگی و اصلاح زبان گفتاری و نوشتاری یکی از نیازهای اساسی جامعه مدنی در حال رشد است. حلقات سیاسی با ندیده گرفتن و عبورکردن از بالای این پدیده بارشان سبک نمیشود بلکه اصول اخلاقی سیاست و حقوق مردم را انکار میکنند.
    یکی از سوژه های که حلقات سیاسی و سیاستگذاران به آن زیاد گیر کرده اند منافع ملی است. منافع ملی یک کشور و یا یک ملت، با پیشآمدهای از بیرون مرزهایش بر آنها تأثیر گذار است، معین میشود. زمانیکه نیروهای شوروی وقت در افغانستان حضور داشت معیارهای تعریف شده منافع ملی برای افغانستان کدامها بودند؟ و امروز که امریکا، کشورهای عضوناتو زیرعنوان نیروهای بین الملی در افغانستان حضور دارند منافع ملی چگونه تعریف شود؟ درحضور نظامی و اقتصادی شوروی وقت منافع ملی برای شورویها چیزی و امروز برای امریکائیها چیز دیگریست که در سطور نا نوشته (کود) سیاست خارجی آنها درج است که هیچگاه برای طرف افغانستان افشأ نمیشود. این وظیفه سیاستمداران زیرک است که آن سطور نا نوشته شده را رمزگشائی و منافع ملی کشور را تعین کنند. منافع ایالات متحده درافغانستان (به اقتضای شرائط درمنطقه) شاید برای مدت طولانی سرنوشت غیر قابل تعویض برای مردم افغانستان داشته باشد. سودبردن از امکانات سیاسی واقتصادی پیش آمده را بسیاری از شخصیت ها وحلقات چپ و مترقی در عقب دیدگاه ایدیولوژیک شان قرار میدهند و کمی وکاستی آنرا وزن ایدیولوژیک میکنند. برداشتهای بدورازسنجش موقعیت آسیب پذیرافغانستان، تناسبهای قدرت اقتصادی در جهان، به ارزیابی گرفتن دیدگاه های کشورهای اروپائی که با سیاست های ایالات متحده موافق نیستند، چشم داشت نیک و زشت همسایه ها، برهم خوردن تناسب فکری، مادی، کثرت نفوس و اینکه افغانستان به یک کشور مصرفی تبدیل شده است، نیازها و اولویتهای کوتاه مدت و درازمدت بخاطر برونرفت از بن بستهای اقتصادی و امنیتی، شماری از معیارهای تعین سیاست منافع ملی است. در شرائط فعلی جلو قراردادن اقتصاد کشور و مردم بر ایدیولوژی راه ورود به میدان کارو مبارزه سیاسی است. پیاده کردن ایدیولوژی در میدان عملی کار گیرا و سازنده است. کاراست که ایدیولوژی را از شکل شعاری بسمت و جنبه پراتیک میبرد، نه گفتار وتیوری پردازیهای ثقیل.
    پس از پایان جنگ جهانی دوم و نبرد کوریا، کشورهای چون آلمان، جاپان و کوریا سر نوشت سیاسی مشابه به افغانستان داشتند آن کشورها اشغال شده بود و نیروهای پیروز تا امروز و بیش از پنجاه شصت سال در آن کشورها حضور دارند. این کشورها به سرخوردگی سیاسی و ناسیونالیزم زیاد توجه نکردند بلکه حضور نیروهای اشغالگر را به مثابه سرنوشت غیر قابل تعوض و مقطعی برای چند دهه یی پذیرفتند و رفتند به جانب آموختن از تاریخ و اشتباهات و رو آوردند بسمت رشد فرهنگی،اقتصادی و رقابت صنعتی. امروز جاپان کشور دوم اقتصاد و صنعت، آلمان فدرال سوم در جهان اند. صنایع و اقتصاد کوریا آن کشور کوچک نام و موقف پخته در جهان یافته است. این کشورها با ملتهای آگاه، متمول و دموکراسیهای معتبر در جمع جامعه جهانی حضور دارند.
    سوسیال دموکراسی و احزاب مترقی موقف سنتی شان را در اروپا بهتر از هر زمان دیگر تحکیم کرده اند. سوسیالیزم (اقتصادی) اروپائی نتیجه تلاش متفکرانه، صبورانه و درازمدت است. سوسیال دموکراسی اروپا حتی حلقات دستراستی را به تبعییت ازسیاست های اقتصادی شان وادار ساخته است. ارزیابی موقعییت پیشآمده و سرنوشت غیر قابل تعویض افغانستان برای مدت نا معلوم، سنجشها و راهبردهای اقتصادی و تفکر و سیاست فرهنگی تازه را میطلبد.
    غرب شش سال را در شناخت پدیده ها ی بغرنج درون جامعه افغانستان و کاستیهای خودشان در بیرون افغانستان مصرف کرد و هزینه کلان پرداخت. شناخت و آشنائی در دو سمت (ساختارملی و ایجاد نوع انستیتیوشنها فراخور ساختارملی وتشریک همکاری ملیت ها در امر مدیریت در افغانستان) یک امر ضروری است. شش سال گذشته محک شناخت نوع عملکرد غرب و تجربه از دیدگاه های فرهنگی- سیاسی و شیوه زندگی مردم افغانستان بود. در نتیجه، درنشستهای آخر کشورهای جهان که حضور نظامی و اقتصادی در افغانستان دارند و سازمان ملل، بیشتر به برنامه نوسازی افغانستان تأکید میدارند تا بازسازی. طبعاً نو شدن و ایجاد ساختارهای نو در یک کشور، شیوه مدیریت نو، کادر مدیریتی، افراد متخصص وتکنالوژی پیشرفته را میطلبد، اینها چیزهای اند که افغانستان امروز ندارد یا کم دارد. چیزی وجائیکه ایدیولوژی برای آن کاری کرده نمیتواند.
    در آنطرف قضیه مسائل را چگونه باید دید. ازسال1980 همین ایالات متحده و کشورهای ناتو در رأس جنگ و تقابل با حاکمیت وقت یا درستر گفته شود درتقابل با حضور نیروهای ارتش شوری قرار داشت. ستراتیژی حاکمیت وقت افغانستان این بود که از توانائی های فنی واقتصادی شوروی در امر دفاع وساختمان زیربنای افغانستان سود ببرد. امروزایالات متحده وناتو بمانند شوروی در افغانستان حضور دارد وشایدهم بمدت بمراتب طولانیتر در افغانستان بماند، تعین یک ستراتیژی استفاده امکانات دفاعی واقتصادی که در اختیار افغانستان قرار میگیرد چگونه ارزیابی میشود! درست است که دولت افغانستان در مورد کاستیهای کلان وفراوان از آغازداشت و دارد ولی، تا هنوز حلقات چپ و مترقی نیز حرف گفتنی وبررسی ای در زمینه های اقتصادی نداشته اند، برنامه و طرحی کلی در زمینه انکشاف اقتصاد ملک ومردم ندارند. سیاست احزاب مترقی برپایه ای تعین دقیق سازه های خطوط اساسی برنامه های اقتصادی شان بنیاد میابد و آن سند رهبردی سیاست هایشان است.
    پدیده های خوب وبد فرهنگی از بیرون واز مهاجرت وارد جامعه شده است. مبارزه با بدها و رشد خوبها و حفظ ارزشهای فرهنگهای بومی اتنیکها و ملیتهای افغانستان ساختارهای غیر دولتی و غیر ایدیولوژیک را میطلبد. بنابر عادتهای دوران "حاکمیت ایدیولوژیک"، سیاسیون چپ حل همه مسائل را درساختار دولت و حاکمیت میبینند. جای تردید وجود ندارد که در اروپای غربی و دیگر کشورهای پیشرفته کلام سازمانهای اجتماعی بر مردم بیشتر تأثیر گذار است. این مسئله ایست که هیچگاه حلقات و نخبه های سیاسی ما روی آن نه اندیشیده اند و یا نمیاندیشند. احزاب سیاسی اگر در جنب شان سازمانهای اجتماعی مُمد آماده ندارند راه شان را به سمت مردم بسته اند. شمارش امکانات بالفعل و سنجش توانائیها بالقوه هر دو از حتمهای تعین خطوط تاکتیکی یک نیروی سیاسی است.


    از ديروز تا امروز، تفاوتها ونيازها Pendar_home2
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 26 أبريل 2024 - 15:48 ميباشد