پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    رژيم جديد كمپانيهاي نفتي آمريكائي در افغانستان

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080410

    رژيم جديد كمپانيهاي نفتي آمريكائي در افغانستان Empty رژيم جديد كمپانيهاي نفتي آمريكائي در افغانستان

    پست  admin



    رژيم جديد كمپانيهاي نفتي آمريكائي در افغانستان







    از حقيقت، ارگان حزب كمونيست ايران (م ل م)، شماره 3، بهمن 1380 –



    با اشغال افغانستان توسط امپرياليسم آمريكا و تشكيل يك حكومت دست نشانده ديگر فصل نويني در تاريخ مبارزات خلقهاي افغانستان آغاز مي شود. مبارزه عليه دشمناني ديرينه كه با چهره اي نوين به ميدان آمده اند، مبارزه با نيرنگها و توطئه هاي بي پايان امپرياليستها، مبارزه عليه سفاكي ها و جنايات وصف ناپذيرقدرت هاي بزرگ، مبارزه عليه مرتجعين منطقه اي و محلي.

    به فاصله كمتر از يك ماه از واقعه 11 سپتامبر، حملات نظامي آمريكا عليه مردم افغانستان آغاز شد. البته تحت عنوان آزاد كردن مردم افغانستان از شر اسامه بن لادن و رژيم طالبان. بمب افكنهاي آمريكائي به مدت دو ماه روزانه 300 بمب بر سر مردم افغانستان ريختند. كشوري كه از قبل به دليل 20 سال جنگ داخلي و مداخله خارجي درهم كوبيده شده بود. بيش از يك ميليون كشته داده بود. نزديك به يك سوم جمعيتش آواره اردوگاه هاي كشورهاي همسايه شده و تحت اذيت وآزار آنان قرار گرفته بودند. ميليونها نفر ديگر در خود كشور سرگردان شده و بيش از يك سوم مردم در معرض گرسنگي و خطر مرگ ناشي از قحطي قرار داشت. كشوري كه مردمش اسير و زنداني رژيم طالبان قرون وسطايي و دست پرورده آمريكا بودند. حال همين مردم بايد بار ديگر تاوان قدرقدرتي هاي يك امپرياليست متفرعن را بپردازند. آمريكائيها در اين جنگ به روي خود نياوردند كه خود آنها اسامه بن لادن را پروراندند؛ خود آنها طالبان را براي پيشبرد مقاصدشان كرايه كردند؛ و خود آنها اسارت زنان افغانستان بدست طالبان و سلطه گري پشتون عليه ملل ديگر افغانستان را تشديد كردند. بالاخره خود آنان بودند كه بنيادگرايي اسلامي طالبان و بقيه نيروهاي جهادي را عليه "كافران" تقويت و حمايت كردند.

    اين نخستين بار نيست كه قدرتهاي امپرياليستي و استعمارگر به افغانستان تجاوز مي كنند. در طول دو قرن گذشته اين قدرتها چند بار چنين كرده اند و هر بار ضربات سختي را از خلقهاي افغانستان نوش جان كرده اند. با اين وصف اينك دوباره به شكل مستقيم پا به افغانستان مي گذارند. زيرا آنها در پي منافع اقتصادي و سياسي خود به اينجا و هر جائي كشيده ميشوند.

    پس از اشغال افغانستان توسط ارتش سوسيال امپرياليسم شوروي به سال 1357 (1979 ميلادي) نيروهاي دموكراتيك و كمونيست مائوئيست افغانستان كه به شعله اي ها معروف بودند دست به سازماندهي مقاومت عادلانه خلقهاي افغانستان عليه قواي اشغالگر زدند. شوروي ها تلاش داشتند كه با اشغال افغانستان دامنه نفوذ خود را گسترش داده و خود را به آبهاي گرم درياي عمان برسانند. آمريكا اين حركت را خطر مستقيمي عليه منافع استراتژيك خود مي دانست. آمريكا سياستي اتخاذ كرد كه با يك تير دو نشان بزند. هم قواي شوروي را بيرون براند و هم مانع گسترش نيروهاي دموكرات و كمونيست انقلابي شود. براي همين آمريكائي ها به تقويت نيروهاي مرتجع اسلامي، جنگ سالاران و دين سالاران فئودال پرداختند. در آن زمان شعار آمريكا در افغانستان به راه انداختن "جهاد اسلامي عليه كفار" بود. آمريكا در عرض دهسال بيش از 3 ميليارد دلار اسلحه و پول نقد به جنگ سالاران اسلامي افغانستان كه به "مجاهدين" معروف بودند داد. تقريبا همين مقدار از طرف عربستان سعودي و ساير دول ارتجاعي منطقه (از جمله جمهوري اسلامي ايران) به طرف نيروهاي جهادي در جنگ افغانستان سرازير شد. علاوه بر اين يكي از طرحهاي سازمان سياي آمريكا، تقويت نيروهاي بنيادگراي اسلامي در خاورميانه، جنوب آسيا و آسياي ميانه و تشويق و ترغيب اين نيروها براي پيوستن به جهاد عليه نيروهاي "كافر و بي خدا" بود كه افغانستان را اشغال كرده بودند. به پيرو همين طرح اسامه بن لادن از سوي سازمان سيا همراه با مبالغ عظيمي كمك مالي از طرف عربستان سعودي براي تقويت مجاهدين وارد افغانستان شد. تا سال 1366 (1987 ميلادي) هر ساله حدود شصت و پنج هزار تن سلاح و مهمات ساخت آمريكا به اين جنگ اختصاص داده شد. در سال 1367 (1989) نيروهاي شوروي از افغانستان بيرون كشيدند. دو سال بعد شوروي فروپاشيد، اما مداخلات آمريكا در افغانستان پايان نيافت.

    كشف منابع معتنابهي از ذخاير نفت و گاز طبيعي در حوزه درياي خزر، آسياي ميانه را به منطقه استراتژيكي مهمي در دنيا تبديل نمود. خواست سرمايه داران بزرگ آمريكائي كشيدن لوله نفت و گاز از كشورهاي آسياي ميانه، از طريق افغانستان به پاكستان به منظور ارتباط دادن آسياي ميانه به بازارها و شركتهاي غربي بود.

    امپرياليستها براي تحقق اين خواست نقشه ها و طرحها و توطئه هاي گوناگوني ريخته و مرتكب جنايات بسيار در حق مردم افغانستان شدند. يكي از اين طرحها آفريدن و نصب رژيم تبهكار طالبان در افغانستان بود. آمريكا اميدوار بود از طريق طالبان ثبات دلخواه كمپانيهاي نفت و گاز را در افغانستان برقرار كند. تا بدين ترتيب اين شركتها بتوانند بدون نگراني پروژه هاي عظيم و پر هزينه خود را آغاز كنند. كمكهاي نظامي و مالي مهمي از طريق دولت پاكستان و عربستان سعودي به طرف طالبان سرازير شد تا آن را بر مسند قدرت بنشاند و تحكيم كند. ملا عمر، رئيس طالبان، سگ خانگي خانواده ريچارد هلمز (رئيس اسبق سازمان سيا) بوده و ليلا هلمز (عروس افغاني ريچارد هلمز) رابط ميان آمريكا و وي بود. گرچه امپرياليسم آمريكا تلاش كرد رسما و علنا از طالبان پشتيباني نكند و در ظاهر از بنيادگرايي و واپس گرايي افراطي آن فاصله بگيرد، اما نزديكي آمريكا به طالبان و بودنش در پشت طرح بقدرت رسيدن آنها از انظار جهانيان پنهان نماند. صاحب واقعي رژيم طالبان كمپاني نفتي يونيكال بود كه انحصار پروژه لوله كشي گاز و نفت از طريق افغانستان را گرفته بود. در رژيم طالبان سفير واقعي آمريكا شخصي بود به نام زالمي خليل زاد كه فرستاده مخصوص كاخ سفيد به افغانستان و يكي از كارشناسان استخراج نفت و گاز طبيعي و از مشاورين عاليرتبه شركت يونيكال بود. او اكنون از مشاورين رامسفلد (وزير دفاع آمريكا) در پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) است. اما طالبان نتوانست ثبات دلخواه آمريكا و كمپانيهاي نفتي گازي را بوجود آورد. از چند سال پيش آمريكا تداركات استقرار ارتش خود در افغانستان و جمهوري هاي آسيائي را آغاز كرده، نيروهاي ارتش آمريكا در قرقيزستان مستقر شدند تا به اصطلاح خود را با محيط آسياي ميانه آشنا كنند.

    آمريكا منتظر فرصت ميگشت و واقعه انفجار برجهاي "مركز تجارت جهاني" در نيويورك توسط گروههاي ناشناس بهانه خوبي بدست آن داد تا نيروهاي نظامي خود را در افغانستان و جمهوريهاي آسياي ميانه مستقر سازد. اشغال افغانستان ادامه همان سياستهايي است كه امپرياليسم آمريكا عمدتا در دهه گذشته و بعد از فروپاشي بلوك شوروي به پيش برده است. آن سياستها كدامند؟

    1ـ ايجاد ثبات در افغانستان به منظور كنترل يك منطقه بسيار حساس استراتژيك كه قرار است يكي از شاهرگهاي اقتصادي امپرياليسم از آن گذر كند.

    2 ـ نفوذ سياسي و اقتصادي بيشتر در آسياي ميانه و ايجاد يك كانال اقتصادي بين آسياي ميانه و جنوب آسيا و همچنين آبهاي آزاد.

    3 ـ جلوگيري از ظهور دوباره روسيه به مثابه يك ابر قدرت و حتي يك قدرت بزرگ رقيب در منطقه.

    بالاخره حكومت طالبان سقوط كرد اما بمبارانهاي آمريكا ادامه يافت. مردم افغانستان علاوه بر بدبختي هاي ناشي از جنگ، با يك فراورده ديگر آمريكا يعني يك حكومت دست نشانده جديد روبرو شدند. بنا به گزارش مجله فرانسوي لوموند ديپلماتيك، حامد كرزاي، رئيس دولت جديد افغانستان، مشاور كمپاني نفتي يونيكال بوده است. وي نماينده ظاهر شاه است و در گذشته از مقامات "دولت اسلامي افغانستان" بوده و با قدرت گيري طالبان تا مدتي با آن همكاري مي كرد. وزراي دفاع و امنيت دولت جديد از "ائتلاف شمال" هستند كه يكي از اركان حكومت جديد را تشكيل مي دهد. "ائتلاف شمال" در حقيقت مجموعه اي از همان گروههاي جهادي بنيادگراست كه با پول و اسلحه آمريكا عليه "كفار" روسي جهاد كردند و پس از سرنگون شدن حكومت وابسته به روسيه، "دولت اسلامي افغانستان" را به رهبري رباني و احمد شاه مسعود برقرار نمودند و اولين كارشان تحميل قوانين اسلامي، حد اسلامي، حجاب اسلامي بود. برخي از ژنرالهاي خون آشام وابسته به روسيه نيز در اين ائتلافند. ژنرال دوستم ازبك از آن جمله است. همچنين بخشي از نيروهاي طالبان نيز در رژيم جديد سازماندهي شده اند. بسياري از جنگ سالاران فئودال حامي طالبان جهت خود را عوض كردند و در قدرت باقي ماندند. در واقع در مورد حكومت جديد افغانستان بايد گفت "آنچه خوبان همه دارند تو يكجا داري". زيرا مشتمل بر دست چين كاملي از مرتجعترين جنگ سالاران، دين سالاران، سران قبائل و فئودالها و خانها و نوكران خانه زاد و دست پرورده آمريكا و اروپا و روسيه است.

    انتخاب چنين جمعي از سوي آمريكا (و باتوافق قدرتهاي اروپائي و روسيه) براي تشكيل حكومت جديد افغانستان تصادفي نيست. اگر امپرياليستها جز اين مي كردند جاي حيرت بود. فئودالها، سرمايه داران بزرگ و خوانين متحدين بومي امپرياليستها در كشورهاي نيمه مستعمره هستند. قدرت هاي جهاني در همه كشورهاي نيمه مستعمره متحدين طبقاتي خود را بر مسند قدرت مي نشانند. وقتي كه در اين كشورها رژيمي دچار بحران مي شود از ميان كساني كه حاضرند و قادرند همان نظام طبقاتي را حفظ و تقويت كنند آلترناتيوسازي مي كنند. اين همان كاري است كه امپرياليستهاي آمريكائي و اروپائي در سال 1357 با گشودن راه براي قدرت گيري خميني و همپالگي هايش، در ايران انجام دادند.

    رژيم حامد كرزاي حكومت خائنين ملي و طبقات كمپرادور فئودال و خوانين افغانستان است. هدف اين رژيم برقراري نظم و ثبات در چارچوب يك نظام نيمه فئودال ـ نيمه مستعمره و مشخصا برآورده كردن منافع كمپانيهاي نفتي بين المللي است. در مورد ماهيت حكومت جديد، رفقاي مائوئيست در افغانستان چنين نوشتند: ما به صراحت اعلام مي كنيم كه رژيم دست نشانده ارتجاعي ايكه از طريق تجاوز و اشغالگري امپرياليستهاي آمريكائي و شركاء و همنوايان امپرياليستي و ارتجاعي شان هدايت و كنترل مستقيم سياسي و نظامي آنها، بر كشور و مردمان ستمديده ما مسلط ساخته شود. ماهيت رسواتر و آبروباخته تري از سلطنت پوشالي شاه شجاع و حاكميت خيانتبار ببرك خواهد داشت. نه تنها شكل گيري و استقرار چنين رژيمي در اثر حمايت هاي سياسي ـ نظامي و اقتصادي مستقيم و غير مستقيم امپرياليستها صورت خواهد گرفت بلكه بقاء و دوام نكبت بار آن در آينده نيز كاملا به چنين حمايتهايي وابسته خواهد بود." (به نقل از اعلاميه مشترك حزب كمونيست افغانستان و كميته وحدت براي جنبش كمونيستي ( م ـ ل ـ م)

    هنوز زمان زيادي از عمر رژيم جديد نگذشته كه بخشنامه هاي آقاي كرزاي در مورد لزوم رعايت حجاب اسلامي و برگزاري مراسم نماز و غيره خيال همه آنانيكه انتظاري غير از اين را داشتند، راحت كرد. برخورد اين حكومت با بنيادگرايي اسلامي بخودي خود موقعيت زنان افغانستان تحت دولت آينده را بيان مي كند. سيما ثمر از اعضاي دولت جديد، اعلام كرد كه حل مسئله حجاب در افغانستان يك مسئله طولاني مدت است. اين بياني صريح در تاييد و تداوم انقياد زنان افغانستان است. رسانه هاي خبري غرب، دست نشاندگان جديد آمريكا را فرشته نجات زنان تصوير مي كنند. در حاليكه بنابر شواهد موجود چادر و برقعه و پدرشاهي فئودالي همچنان پابرجا مانده و خواهد ماند زيرا شركت يونيكال، امنيت لوله هاي گاز و نفت خود را مديون خوانين و فئودالهاي محلي افغانستان خواهد بود. وقتي كه روشن مي شود آقاي كرزاي مشاور شركت يونيكال بوده است، در دولت جهادي شركت داشته است، نماينده ظاهر شاه است، وقتي كه مي گويد بمب باران هاي آمريكا لازم و به صلاح افغانستان است، وقتي بخشنامه براي رعايت حجاب اسلامي و اجراي مراسم مذهبي ابلاغ مي كند، وقتي اينها در كنار هم نهاده مي شوند، و تركيب دولت جديد به آن اضافه مي شود، آنگاه ميتوان چهره كريهي از وابستگي به امپرياليسم و وفاداري به مناسبات عقب مانده نيمه فئودالي را از اين رژيم زاييده تجاوز امپرياليستي، بخوبي مشاهده كرد. آنانيكه تصور مي كردند حمله امپرياليستها به افغانستان به معني پايان بنياد گرايي و آغاز مدرنيسم است و براي مردم افغانستان آزادي و رهايي به ارمغان مي آورد بايد چشمان خود را كمي بيشتر باز كنند تا بتوانند واقعيات را ببينند. آمريكا جز زور و قلدري، جز استثمار و چپاول، جز تحكيم طبقات استثمارگر بومي، جز فريب و نيرنگ براي خلقهاي جهان چيزي در چنته ندارد. آنانيكه منتظر اهداي آزادي از سوي آمريكايند بايد رفتار آمريكا را با اسيراني كه در جنگ افغانستان گرفته است ببينند و بنگرند كه چگونه حتي آزاديهاي بورژوايي درون خود آمريكا لگد مال ميشود.

    كسانيكه خيال ميكنند آمريكا افغانستان را بازسازي خواهد كرد اگر كمي به خود زحمت دهند منظور واقعي قدرتهاي امپرياليستي از بازسازي افغانستان را مي توانند دريابند. "بازسازي" سياسي از نظر آمريكائيها يعني ايجاد يك نظام حكومتي كه در بست در اختيار سياستهاي آنها باشد. اوضاع را براي چپاول اقتصادي آنها آماده كند. براي اينكار آماده زنداني و شكنجه كردن مردم و ستم بر اقليتهاي ملي و مذهبي و زنان باشد. اين آن چيزي است كه امپرياليستها به نام رژيم متعهد به دمكراسي غرب از آن ياد مي كنند و كشورهايي چون سعودي و اردن و مصر، شيلي و اروگوئه، و صد البته تركيه و اسرائيل و غيره در آن زمره قرار دارند. "بازسازي" اقتصادي يعني تشديد فشار بر كارگران و دهقانان و بقيه زحمتكشان در كشورهاي تحت سلطه و چپاول منابع طبيعي كشور براي به حداكثر رساندن سود سرمايه هاي بين المللي. حتي در كشورهاي نفت خيز خاورميانه (منجمله ايران) كه در ميان كشورهاي تحت سلطه "مرفه" محسوب ميشود طبقات مياني بسرعت در حال فقير شدن و رقم گرسنگان در حال افزايش است. منظور از بازسازي نظامي افغانستان نه از بين بردن جنگ سالاران و برقراري امنيت براي مردم بلكه ايجاد ارتشي است كه بتواند با شيوه بهتري از منافع امپرياليستهاي آمريكائي و طبقات حاكم وابسته به آن حفاظت كند. بهتر بتواند صداي مخالفين را در هم بكوبد. بهتر بتواند با شورشها مقابله كند. بهتر بتواند نيروهاي انقلابي را تعقيب و پيگرد كند. خلاصه ابزاري باشد كه اعمال ترور و خفقان را بهتر تضمين كند و در صورت لزوم در لشگر كشي هاي امپرياليستي در منطقه شركت كند.

    همه اين "بازسازي" ها هيچ چيز جز صاف كردن جاده براي حرص و آز بي پايان سرمايه هاي امپرياليستي، تقويت طبقات استثمارگر افغانستان كه ازمناسبات عقب مانده و گوشت و پوست مردم تناول مي كنند، نيست.

    خلقهاي افغانستان براي رهايي از مناسبات عقب مانده نيمه فئودالي، براي رهايي از دست امپرياليسم و خوانين و فرهنگ ارتجاعي متعلق به آنان، براي رهايي از ستم بر زنان و ستم ملي، چاره اي جز سرنگوني قطعي اين دولت و برگماري جمهوري دمكراتيك نوين تحت رهبري طبقه دورانساز كارگر ندارند. تنها آن جمهوري است كه مي تواند رهايي واقعي زحمتكشان و همه قشرهاي خلق را به معناي واقعي و بدست خود آنان، برآورده كند. برقراري جمهوري دمكراتيك نوين فقط از طريق برپايي جنگ دراز مدت خلق امكان پذير است. گفته مي شود كه مردم افغانستان از جنگ خسته شده اند، اما مردم افغانستان نزديك به دو قرن عليه استعمار گران و ارتشهاي اشغالگر و استثمارگران خارجي و داخلي جنگيده اند و باز هم مي توانند براي رهائي واقعي خويش بجنگند. طبقات زحمتكش افغانستان بيش از هر چيز از سلطه مرتجعين رنگارنگ و مداخله بيگانه بر سرنوشت خود خسته شده اند. عمر امپراتوري هاي انگليس و تزارهاي روس و سوسيال امپرياليستها در افغانستان بسر آمد اما مبارزات مردم افغانستان ادامه يافت. زحمتكشان افغانستان بار ديگر، اما اين بار تحت رهبري مائوئيستهاي افغانستان و مشخصا حزب كمونيست افغانستان، دست به رزمي مصمم براي سرنگون كردن دولت طبقات كمپرادور فئودال و اربابان امپرياليست آنان و بدست گرفتن سرنوشت خود خواهند زد.



    www.sarbedaran.org

    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون السبت 27 أبريل 2024 - 8:46 ميباشد