پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    برگزيدهء مضامين از سايتهاي ديگر

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080130

    برگزيدهء مضامين از سايتهاي ديگر Empty برگزيدهء مضامين از سايتهاي ديگر

    پست  admin


    بلخ در چنگال چپاول گران


    نويسنده: کاژبن از مزار شریف



    بلخ یکی از ولایات مهم و تاریخی شمال افغانستان است .امروز این سرزمین باستانی که تاریخ روشن اضافه ازپنچ هزار سال دارد در چنگال چپاولگران معلوم الحال قرارگرفته است .

    فردی بنام عطامحمد که خود را" نور" می نامد، با پیشینه تاریک اندیشی و تاریک فکری که در عملنامه سیاه او از روز گار مکتب سوزی وزن ستیزی درج گردیده است بربلخ فرمان می راند.

    این مرد سیاه کار وسیاه دل و یاران دیگر تنظیمی او همه انگشت به دهن کرده اند وبیشرمانه دارایی های دولت ومردم مظلوم را غارت میکنند .

    شمار قصر ها وبلند منزل های این فرومایه گان قرن بیست ویکم از حساب بیرون است، بگونه نمونه از چند مارکیت وقصربلند منزل سرباند دزدان جمعیت "اسلامی"دربلخ یاد آور میشویم تا خواننده گان به غفارپهلوان و رسول پهلوان که اسلاف این وطنفروشان درچپاول و ثروت اندوزی بودند روی سفیدی تاریخی دهند.

    اگر امروز از روضه مزار شریف که در وسط شهر قراردارد بطرف غرب حرکت کنید در کمتر از یک کیلومتر تماشا خواهید کرد که چگونه سینمای سابق مزار ننداری به مارکیت والی بلخ تبدیل گردیده است و در مقابل آن مارکیت دیگر عالی جناب بنام ارجمند مبارک او" خالد نور" قد برافراشته وکمی پیشتر قصر مهمانان این جناب ساخته شده و در مقابل قصر،اتحادیه باربری و ترانسپورتی "خالد و طارق" با صد ها موتر قرار دارد و متصل آن پطرولیم "طارق نور" به خیابان غربی انوارچراغهای گوناگون بخشیده است و کمی پیشتر به شفاخانه الفلاح می رسید که با باجه مبارک شان آقای میرویس ریس شفاخانه بلخ تازه سرمایه گذاری نموده اند.

    و اگر از روضه مبارک بطرف جنوب بروید در نخستین گام زیر زمینی افسانوی دروازه شادیان عالی جناب را می بینید و الی سیلو چند قصر وخانه و مهمانخانه شانرا که برای هفت پشت خود ساخته اندو تا کوه های شادیان که پروژه خالد بن ولید با هزاران نمره رهایشی باغضب زمین های دولتی ادامه می یابد همه را جناب والی به نفع شخصی غضب نموده اند.

    وبه همین ترتیب بطرف شرق سرای سابق عجب خان که از تهداب قرار است به شکل پخته و اساسی در چند جریب زمین اعمارمی شود وتا کارته آریانا به چندین قصر و تعمیر دارایی یک فرد می رسد در سمت شمال مارکیت ترکاری سابق حق مسلم این" سلطان بزرگوار" گردیده و دها جایداد غیر منقول دیگر که درین مختصر ذکر آن نمی گنجد.

    این به اصطلاح مجاهدین که هرلحظه واژه جهاد را به رخ مردم می کشند و پای کافران امریکایی و یاران غربی شیطان بزرگ روی زمین را میبوسند بی شرمانه صد ها هزار جریب زمین دولتی را غضب نموده اند که شهرک های خالد بن ولید و همدرد نمونه های ناچیز آن محسوب میگردد.

    باند مافیایی والی چون پادشاه کل اختیار بلخ هرکسی را که مانع اغراض حیوانی خود فکر کنند بی هراس گردن می زنند وپروایی از محاکمه ومحاسبه هم ندارند .

    جلادان پلید والی بنابر تقابل منافع بالای جایداد غند عسکری وزارت داخله غاصب دیگر ی که اشرف رمضان نام داشت در روز روشن و در وسط خیابان تیر بارانش کردند وچون اشرف ، داکترهمدرد وچندین فرد دیگر را نیز سر زدند.

    باری لوی سارنوال جهت بررسی غضب جایداد های دولتی به مزارشریف سفر کرده بود که ناکام با ناله و فریاد برگشت و زور اش نرسید و تا امروز سکوت کرد.

    در چنین اوضاع و احوال که اضافه از هفتاد در صد مردم بلخ در زیر خط فقرزنده گی میکنند و این معامله گران خون و خاک با نازونعمت در بلند ترین قصر های افسانوی بسر میبرند .حدس بزنید که وجدان در برادران شیطان چگونه است.و وای به حال مردم بیچاره که در زیر ساطور این شیاطین بد سرشت خورد و خمیر شده اند و داد رسی هم ندارند تا درد شانرا فریاد کند.

    درین اواخراین دون فطرتان پلید تاریخ معاصر دو مارکیت بزرگ لباس و وسایل آرایش فروشی را ابتدا غارت و بعد به آتش کشیدند که هزاران دالر مردم بیچاره طعمه حریق شد وحال برای مردم اجازه اعمار مجدد را هم نمی دهند بخاطری که مارکیت های متذکره ملکیت اسلاف این دزدان یعنی از چپاول گران جوزجانی است و با این کار نامردانه مردم مجبور ساخته شدند تا به مارکیت زیر زمینی درواره شادیان والی نقل مکان نمایند. آنچه در بالا بدان اشاره شد شمه ی از بیان ماهیت و سرشت مافیای ثروت و قدرت که امروز در افغانستان حکومت میکنند است.تا خواننده گان بدانند که در گوشه و کنار این وطن چه میگذرد.



    منبع : کابل پرس
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الأربعاء 30 يناير 2008 - 13:14  admin

    سیا و حضرت علی





    یکی دیگر از " نخبه" (1) گان راه یافته به پارلمان افغانستان


    نويسنده: حکيم نعيم





    در سه دهه اخیر, که افغانستان اسیر پنجه خونین اهریمنان سرخ و سیاه و حامیان جهانی شان نفس میکشد, نقش سازمان های ا ستخباراتی خارجی و نوکران داخلی شان در ویرانی , بدبختی, و کشتار هزاران انسان بی گناه غیر قابل انکار است. افغانستان آنچنان در تار های عنکبوتی منافع کشور های خورد و بزرگ گیر افتاده است, که تعبیر یک روزنامه نگار ترکی که زمانی گفته بود, " افغانستان کشوریست گیج شده توسط سازمان های استخباراتی خارجی" خیلی ها هم صدق میکند.

    سازمان استخبارات امریکا (سیا) با استفاده از امکانات وسیع یک ابر قدرت جهانی, توانسته است تقریباً تمامی مهره های خورد وبزرگ حوادث سه دهه اخیر کشور مان را طور دواطلبانه, استخدام کند. بنابر شناخت مکمل سیا از افغانستان, سالهاست که پالیسی امریکا در مورد افغانستان به عوض وزارت خارجه امریکا از طرف سیا ساخته میشود.

    امروز در افغانستان اشغال شده, هر چند هزاران کارمند سیا فعالیت میکنند, فقط نوکران خاص و با اعتماد داخلی سیا که در رده های بلند دولت مقام و منصب دارند, و با تغیر پالیسی امریکا در افغانستان نقش و وظایف شان نیز تغیر میکند, نقش های برجسته تر را دارا هستند. حضرت علی که از جاهل ترین جنگ سالاران افغانی است و قصه های تراژیک کمیک بسیاری در موردش زبانزد مردم ما است؛ بعد از امرالله صالح, یکی از مهره های با اعتماد سیا در افغانستان محسوب میشود. حضرت علی که سالها اسمش در لیست قومندانان معاش خور سیا درج بوده است, و یکی از قاچاقبران مشهور هیروئین شمرده میشود که از میدان هوائی تحت کنترولش در جلال آباد مستقیم به کشور های خلیج و هند مواد مخدر میفرستاد, بعد از آمدن اسامه بن لادن از سودان به جلال آباد در سال 1996 مورد توجه جدی سیا قرار گرفت. زمانی که در اگست 1998 جورج تنت رئیس سیا به ظاهر "جنگ بر علیه القاعده" را اعلان کرد, سیا معاش تمامی کارمندان و جاسوسان داخلی اش در افغانستان را دوبرابر ساخت که حضرت علی و حاجی ظاهر, پسر حاجی قدیر, نیز در آن میان بودند. در اوایل سال 2000 میلادی, درست زمانی که یک تیم سیا به رهبری یک کارمند سیا بنام براک به پنجشیر برای دیدار با احمد شاه مسعود سفر کرده بود, حضرت علی هم از کسانی بود که سیا در آن زمان تقریباً هر هفته با او در تماس میشد.

    واضعاً, شهرت و محبوبیت اصلی حضرت علی, بعد از حادثه 11 سپتمبر به اوج آن رسید. درست چند روز بعد از 11 سپتمبر تیم های سیا به افغانستان سرازیر شدند و یک تیم سیا به نام ژولت تحت رهبری جورج معاون مرکز اوپراتیفی سیا در افغانستان به حضرت علی پیوست.

    گری برنتسن که رهبری تمام تیم های سیا در افغانستان را به عهده داشت, نوشته است که از تاریخ 18 نومبر 2001 تا 17 دسمبر 2001, که آخرین مغاره در توره بوره بدست نیرو های امریکایی افتید, در یک ماه, زیادتر از سه بار و تقریباً دو ملیون دالر پول به حضرت علی فرستاده است. همچنان, هر چند سیا در ملاقات هایش با جنگسالاران وابسته اش در افغانستان از ترجمان های محلی قابل اعتماد به سیا استفاده کرده است, برای حضرت علی یک امریکائی پاکستانی الاصل را که در مرکز اصلی سیا, لانگلی, ایالت ورجینیا, کار میکرده است و بسیار خوب پشتو میدانسته است, به طور خاص به حیث ترجمان فرستاده است.



    حضرت علی که بعد از به اصطلاع فرار اسامه از مغاره های توره بوره تا جایی به شهرت جهانی نیز رسیده است, یکی از محدود کسانیست که میداند اسامه چگونه از مغاره های توره بوره در امنیت کامل فرار داده شد. چیزی راکه سیا هیچ گاهی نمیخواهد افشا شود.

    در این اواخر, رسانه های خبری از احیای دوباره شورای مشرقی تحت رهبری حضرت علی خبر دادند. درست زمانی که سیا قبایل آنطرف خط دیورند را مسلح میسازد, دید و بازدید ها و انسجام "دوستان" اش در اینطرف خط دیورند, در شورا ها و جبهه های منحوص هیچ گاهی شگفت انگیز نیست.

    یاداشت :

    (1) با حفظ احترام به آزادی اندیشه و بیان متفاوت, شخصی در مطلبی در سایت انترنتی کابل پرس, به دفاع از پارلمان افغانستان اعضای پارلمان را که اکثریت مطلق شان را اشخاص مشهور به جنائت و مشهور به خیانت اند, "نخبه گان" خوانده است.

    منابع

    Harris, Paul. “Victorious warlords set to open the opium floodgates.” The Observer. Peshawar. November 25, 2001.

    Wright, Lawrence. The Looming Tower: AL-Qaeda and The Rooad to 9/11. Alfred Knof: New York. 2006.

    Coll, Steve, Ghost Wars. Penguin Books: New York. 2005.

    Radikal Gazetesi, Istanbul, Turkey, 1998.

    Gary, Berntsen. Jawbreaker. Crown: New York. 2005.

    Woodward, Bob. Bush at War. Simon & Schuster: New York. 2002





    کابل پرس
    avatar

    پست الأربعاء 30 يناير 2008 - 13:25  admin


    امریکا و مافیای مواد مخدر در افغانستان



    نويسنده: حکیم نعیم

    چندی قبل, یکی از استادان پوهنتون کلیفورنیا در یکی از سخنرانی های دانشگاهی به شوخی گفت:

    " به همگان روشن است که افغانستان یکی از بزرگترین تولیدکننده های مواد مخدر در جهان بوده و میباشد و این شاید هم یکی از دلایل بسیار عمده در عقب اشغال افغانستان توسط امریکا باشد. زیرا درک ما از فلسفه امریکانیزم به ما (امریکایی ها) اجازه نمی دهد که قبول کنیم که یک کشور کوچکی چون افغانستان, بتواند یکی از "بزرگترین ها" باشد وما با این همه نیروی نظامی که داریم به تماشا بنشینیم. اکنون با اشغال افغانستان توانستیم که یکی دیگر از القاب "بزرگترین ها " در جهان را, هر چند به شکل غیر مستقیم هم باشد, به نام کشور مان بیافزایم."



    جدا از شوخی, این یک حقیقت آشکار است که دولت امریکا نه تنها هیچ گامی جدی را بخاطر جلوگیری از زرع و قاچاق مواد مخدر در افغانستان برنداشته است, بلکه در بسیاری موارد در راه نیل به اهداف خود, به مافیای مواد مخدر به شکل مستقیم و غیر مستقیم کمک کرده است.

    بعد از حادثه بمگذاری در سفارت خانه های امریکا در کنیا و تانرانیا در سال 1998, اداره استخبارات امریکا (سیا) وظیفه گرفت تا یک لیست مکملی را از پایگاه ها و نقاط مهم در افغانستان تهیه نموده برای یک بمباردمان احتمالی, در دسترس پنتاگون قرار دهد. زیادتر از بیست تا بیست پنج مرکز تولید هیروئین, لابراتوار خانه های هیروئین و ذخیره گاه های مواد مخدر نیز شامل این لیست بود. بعد از حادثه 11 سپتمبر 2001 , زمانی که امریکا تصمیم گرفت به افغانستان حمله کند, لیستی را که سیا سه سال قبل تهیه کرده بود بالای میز دونالد رامزفلد وزیر دفاع امریکا قرار داشت, فقط تمام نقاطی که با مواد مخدر ارتباط داشت, از لیست کشیده شده بود.

    جیمز رایسن در کتاب تازه خود بنام " کشور جنگ" (STATE OF WAR مینویسد که پنتاگون استدلال میکرد: " که ما به خاطر مجادله با تروریزم به افغانستان حمله میکنیم, نه برای مجادله با مواد مخدر." همچنان دونالد رامزفلد به جواب کالین پاول وزیر سابق خارجه امریکا, که در یکی از جلسات کابینه از ارتباط تروریزم با مافیای مواد مخدر سخن رانده بود, گفت " که فراموش نباید کرد که مجادله با مواد مخدر در افغانستان اسباب ناراحتی دوستان مانرا (جنگسالاران ائتلاف شمال) نیز فراهم میسازد. امریکا نباید جبههٍ جدیدی در مقابل خود بگشاید." شاید هم بدین ملحوظ , آقای رامزفلد, به قول بارنت روبین, در ملاقات با جنگسالاران و هیروئین سالاران بی باکانه گفت " در صورتی که در جنگ با طالبان با ما کمک کنید, هیچکس در قاچاق مواد مخدر به شما مداخله نخواهد کرد. "



    بعد از آغاز جنگ با طالبان, به اثر تقاضای مکرر دولت انگلیس, زیرا قسمت اعظم هیروئینی که دربازار های انگلیس خرید وفروش میشود از محصولات افغانستان است, د ولت امریکا به سیا وظیفه سپرد که راه های مجادله با مواد مخدر در افغانستان را برسی کند. این امر با مخالفت سرسخت تیم های سیا که در داخل افغانستان فعالیت داشتند روبرو شد. ( تیم های سیا که در داخل فعالیت داشتند عبارت بودند از: تیم "الاشه شکن" در پنجشیر با فهیم, قانونی و داکترعبدالله, تیم" ستاره (الفا)"در مزارشریف با دوستم, (بعداً یک قسمت این تیم با قومندان عطا پیوست و نام تیم " آفرین" را به خود گرفت.) تیم پژواک با کرزی در ارزگان, تیم "دلتا" با کریم خلیلی در بامیان و یک تیم گمنام به رهبری یک جاسوسِ جوان سیا ,که اسماعیل خان محو قشنگی صحبت فارسی اش شده بود در هرات.) آنها استدلال میکردند که تاریخ سه دهه اخیر افغانستان نشان میدهد که هیچگاهی نمیتوان, هیروئین سالاران, قومندانان محلی و رئیس های قبیله را در افغانستان برای همیشه خرید, فقط برای مدیدتی میتوان کرایه کرد. کوچکترین تغیر در روش امریکا در مورد مواد مخدر باعث از بین رفتن اتحاد امریکا با مافیای مواد مخدر که به ملیون ها دالر به کرایه گرفته شده اند, خواهد شد و درد سر بزرگی برای امریکا خواهد بود.

    آشکار است که افغانستانٍ تحت اشغال امریکا از بزرگترین تولید کننده های مواد مخدر در جهان است و همان طوری که آقای رامزفلد وعده داده است, امریکا تا زمانی که اتحادش با مافیای مواد مخدر پا برجاست, در راه حل مشکل تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان, مداخله نخواهد کرد.

    راپور های زیادی موجود است که عساکر امریکائی در جریان بازرسی های امنیتی از کنار بسته های آماده به انتقالءِ تریاک با بی تفاوتی عبور میکنند و اطلاعاتی را که در مورد مواد مخدر براشان میرسد, نادیده میگرند. به قول جیمز رایسن, یکتن از افسران امریکائی که مدتی در افغانستان وظیفه اجرا کرده, گفته است " روش امریکا در مجادله با مواد مخدر در عمل چیز دیگری است. من خودم شخصاً به واحد مربوط خود هدایت دادم, هر گاهی که در زمان گشت زنی های امنیتی, هیروئین و یا تریاک پیدا کنند, کاملاً باید بی تفاوت باشند و طوری باید عمل کنند که انگار هیچ چیزی را ندیده اند."

    خلاصه همانطوری که آقای الفرد دبلیو مک کوی در کتاب بلند خود "سیاست هیروئین : پیوند سیا در جرم تجارت جهانی مواد مخدر" مینگارد: جنگ پنهانی سیا در دهه 80 میلادی بر علیه کمونیزم در افغانستان باعث شد تا افغانستان و آسیای میانه به بزرگترین تولید کننده اوپیوم تبدیل شود. ملیون ها دالر بدست آمده از تجارت هیروئین منبع خوبی بود تا ملیشه های افغان را از نظر مادی در جنگ کمک کند و از بار سنگین سیا در این مورد بکاهد." تا زمانی که اتفاق امریکا و جنگسالار در افغانستان پا برجاست, هیچ امیدی در حل بحران مواد مخدر وجود نخواهد داشت.


    یاداشت نگارنده:

    مطلب قبلی نگارنده تحت عنوان " سیا در افغانستان به کی چقدر پول داد؟" بدون ذکر منبع اصلی (کابل پرس) در چندین ارگان نشراتی چاپی و الکترونیکی چی درون مرزی و چی برون مرزی به نشر رسیده است. بمثابه نگارنده ی مطلب فوق بنابر مراعات نشدن یکی از معیار های بسیار ساده و قبول شده ژورنالیستی, که حتی ژورنالیست های قبیله یی نیز باید بدانند, تاثر و تاسف عمیق خود را ابراز میدارم.

    کابل پرس


    اين مطلب آخرين بار توسط در الأربعاء 30 يناير 2008 - 14:03 ، و در مجموع 4 بار ويرايش شده است.
    avatar

    پست الأربعاء 30 يناير 2008 - 13:35  admin


    سیا در افغانستان به کی چقدر پول داد؟




    حکیم نعیم


    در این اواخرکتابی بنام First In ویا برای نخست در داخل, که توسط یک مامور سابق سازمان استخبارات امریکا ( سیا) بنام گری شرون نوشته شده است و یکی از پر خواننده ترین کتاب ها در امریکا بشمار میرود به چاپ رسیده است و دارای مطالب تازه ی از فعالیت های سیا در افغانستان میباشد.
    گری شرون که یکی از سابقه کار ترین و با تجربه ترین مامورسابق سیا در امور افغانستان و جنوب آسیا است , تقریباً در تمام دوران فعالیت 35 ساله اش, با مسایل افغانستان به شکلی از اشکال سروکار داشته است. آقای شرون درست چند ماه قبل از کودتای خلق و پرچم در سفارت امریکا در اسلام آباد به حیث کارمند سیا شروع به کار نموده و آخرین ماموریتش رهبری نخستین تیم هفت نفری سیا, بنام "الاشه شکن", درست چند روزی بعد از حادثه 11 سپتمبر در پنجشیر بوده است. به روایت آقای شرون او در زمان ماموریتش در سیا تقریباً با تمام مهره های خورد و بزرگ سه دهه اخیر تاریخ افغانستان دیدار نموده و از احمد شاه مسعود و مسعود خلیلی بمثابه "دوست های نزدیک خود" یاد آور شده است.
    کتاب ی برای نخست در داخل, مجموعه ی از یاداشت ها, تحلیل ها و خا طرات آخرین ماموریت چهل روزه ی آقای شرون در سیا, از تاریخ 26 سپتمبر 2001 الی 4 نومبر 2001, در داخل افغانستان است. هر چند کتاب های متعددی از طرف مامورین سابق و یا ژورنالیست های نزدیک به سیا در مورد افغانستان در سال های اخیر به نشر رسیده است فقط یکی از ویژه گی های عمده این کتاب آن است که نویسنده ی کتاب از اکثر کمک های پولی سیا که در مدت ماموریتش به" رهبران" و فرماندهان ائتلاف شمال وقت کرده به تفصیل یاد آور شده است, که خود جالب و بی سابقه است. زیرا معمول است که اداره استخباراتی آطلاعات امریکا در بسیاری موارد اجازه نشر مطالب را به تفصیل نمیدهد.
    با یاد آوری این نکته که هر چند این کتاب موارد ضدو نقیض زیادی را نیز داراست که میتوان بگونه مثال از ادعای " بازسازی راه های کابل توسط دولت مجاهدین" یاد آور شد, و هم توسط یک جاسوس سابق سیا نوشته شده است, ولی باز هم افشا کننده ی حقایق تلخ یک دوره ئی از تاریخ معاصر کشور مان محسوب میشود.
    در کتاب گری شرون ادعا کرده است که تقریباً مقدار 5 میلیون دالر را در مدت 40 روز به" رهبران" و مسوولین ائتلاف شمال وقت پرداخته است. هر چند میدانیم و میدانند که مبلغ فوق قطره ی از بحر بیکران کمک های سیا به نوکران رنگارنگش در افغانستان هم نمیتواند باشد ولی باز هم به مصداق
    - مشت نمونه خروار- لیست مفصلی را که کی از سیا از این مبلغ چقدر گرفته است, در ذیل تقدیم میگردد:
    - انجینر عارف, که از طرف گری شرون " رئیس دفتر استخبارات ائتلاف شمال", معرفی شده است, مبلغ پنجصد هزار دالر در شب 26 سپتمبر 2001 , بازارک, پنجشیر,
    - قسیم فهیم, یک میلیون دالر, به تاریخ 27 سپتمبر 2001, باراک, پنجشیر,
    - سیاف, صد هزار دالر, به تاریخ 29 سپتمبر, 2001, گلبهار
    گری شرون جریان پرداخت پول به سیاف را به تفصیل حکایت نموده, مینویسد " زمانی که بسته های نوت صد دالری را که قبلاً در یک پلاستیک شفاف پیچانیده بودم روی میزی که در وسط اتاق جا داشت گذاشتم, بر عکس دیگر فرماندهان ائتلاف شمال که در لحظات اول کوشش میکنند به پول تمایلی نشان ندهند, سیاف با یک حمله برق آسا پول را از روی میز برداشت و برای مدت کوتاه با چشمان از حدقه برآمده به آن خیره شد شاید هم میخواست متیقن شود که چی چیزی را در در دست گرفته است. بعداً به شدت آنرا به طرف یکی از همکارانش پرتاپ کرد. انگار که کچالوی داغی باشد و با یک لبخند به من نگاه نموده گفت: این اولین بار است که از کسی پول نقد قبول میکنم."
    ( جمله اخیر سیاف بی گمان گفتار شهزاده ترکی الفیصل رئیس سابق سازمان استخبارات سعودی را بخاطر میاورد که زمانی گفته بود: " هر گاهی که با سیاف ویا دیگر فرماندهان افغان, ملاقات میکردم قبل از آغاز صحبت همیشه دفترچه چک بانکی ام را دردست داشتم.")
    - انجینر عارف, 22 هزار دالر, به تاریخ 1 اکتوبر, 2001, و 10 هزار دالر به تاریخ 2 اکتوبر, باراک, پنجشیر,
    - انجینر عارف, دوصدو پنجاه هزار دالر, به تاریخ 7 اکتوبر, باراک پنجشیر
    - قسیم فهیم, یک میلیون و دوصد هزار دالر, داکتر عبدالله, دوصدو پنجاه هزار دالر (بنام کمک انسان دوستانه به مردم پنجشیر) , به تاریخ 17 اکتوبر 2001, آستانه, پنجشیر
    - قومندان عطا (فعلاً والی بلخ),دوصدو پنجاه هزار دالر, ( پول به فهیم داده شده است تا به قومندان عطا فرستاده شود.) به تاریخ 17 اکتوبر 2001,
    گری شرون علت فرستادن پول به قومندان عطا را قهر بودن قومندان عطا با سیا بنابر پیوستن یک تیم دیگر سی ای ای بنام "ستاره" با دوستم در جنوب مزار شریف عنوان نموده مینویسد:" احتمال درگیری قومندان عطا با دوستم تا زمانی که یک تیم سیا با دوستم بود, برای ما سخت نگران کننده بود. من خواستم با ارسال پول به عطا, مانع جنگ بین دوستم و قومندان عطا شوم و هم به نوعی واضح سازم که سیا با تمام فرمانده هان در یک مسافه قرار دارد."
    امید است روزی تمامی پول های داده شده ی سیا به " رهبران" خود ساخته و باد آورده ی روزگار مان, به این لیست افزوده گردد, تا سند محکمی باشد در دل تاریخ تاریک وخونین سه دهه اخیر کشور مان.
    ماخذ ها:
    (1) Schroen, C Gary. First In: an Insider’s Account of How the CIA Spearheaded the war on Terror in Afghanistan. Presidio Press, New York, 2006.
    (2) Coll, Steve. Ghost Wars: The Secret history of the CIA, Afghanistan, and bin Laden from the Soviet Invasion to September 10,2001. Penguin Books, New York, 2005.
    (3) Schroen, C Gary. First In: an Insider’s Account of How the CIA Spearheaded the war on Terror in Afghanistan. Presidio Press, New York, 2006.

    کابل پرس
    avatar

    پست الأربعاء 30 يناير 2008 - 14:54  admin

    در مورد ارتباط احزاب اسلامی افراطی افغانستان







    با امریکا در زمان رژیم ظاهر شاه
    نويسنده: حکيم نعيم

    در جریان یک پژوهش دانشجوی در ارتباط به حوادث سه دهه اخیر در افغانستان, یک سند معتبر از آرشیف امنیت ملی امریکا به چشمم افتاد که حاوی مطالب جالب در مورد ارتباطات امریکا با سازمان اخوان المسلیمین افغانستان و یا نهضت نام نهاد اسلامی افغانستان است. سند فوق عبارت از تلیگرام رسمی سفارت امریکا در کابل است, که از ارتباط یکتن از کارمندان سفارت امریکا ( به احتمال بسیار قوی مسوول سیا در سفارت وقت افغانستان) با یکتن از اعضای سازمان اخوان المسلیمین افغانستان, در سال 1351 هجری شمسی (1972 میلادی )پرده بر میدارد و به امضای نیومن ( پدر سفیر فعلی امریکا در افغانستان) به وزارت خارجه امریکا ارسال شده است.

    درک معمول موجود در افغانستان آنست که گویا احزاب راست افراطی فقط بعد از تجاوز قشون سرخ, بنابر شرایط حاد جنگ مقاومت به امریکا رو آوردند. بناً سند فوق میتواند درک موجود را به کلی دگرگون سازد, و نشان میدهد که سازمان های نام نهاد اسلامی در رقابت با "برادران" سرخ افراطی شان از بدو تاسیس در تلاش خدمت به منافع بیگانه گان بوده و دست در دامن کشور های حامی شان داشته اند.

    مکتوب فوق حاوی راپوری ایست زیر عنوان" معراج الدین : تصویری از یک جوان مسلمان افراطی", از جریان ملاقات های متعدد یکتن از کارمندان سفارت با یک جوان 22 ساله به نام مستعار" معراج الدین زاهب" که خود را یکی از رهبران جمعیت جوانان مسلمان, میشمارد, میباشد.

    در گزارش آمده است که آقای زاهب ( ویا ذاحب) در سال 1949 میلادی در ولایت لغمان به دنیا آمده است و بعد از مدت دوسال تحصیل در انستیتوت پولی تخنیک کابل به دلیل تحریک دیگر محصلان برعلیه استادان روسی از آن موًسسه تحصیلی اخراج گردیده است. همچنان از او بمثابه یکی از موٌسسان جمعیت جوانان مسلمان افغانستان, که بخاطر فعالیت های ضد کمونستی که به قول خودش مدت سه ماه زندانی بوده است, تنظیم کننده و اداره کننده "حادثه مهترلام" در ماه می سال 1970, که در آن یک محصل پرچمی به قتل رسید, و یکی از سخنرانان مظاهرات خیابانی جمعیت جوانان مسلمان نامبرده شده است.

    شخص نامبرده که نام" معراج الدین" را در زمان فعالیت های سیاسی در پولی تخنیک به خود داده بوده و به نام "فاروق" نیز یاد می شده است, اولین بار در جنوری 1972 با کارمند سیا در سفارت آنوقت امریکا در کابل ملاقات کرده و در اولین ملاقات بعد از برشمردن فعالیت های ضد کمونستی گروپ جمعیت جوانان مسلمان افغانستان, از مبارزه مشترک امریکا و مسلمانان بر علیه شوروی سابق یاد آوری نموده و خواهان کمک مالی بخاطر نشر یک جریده که افکار جمعیت جوانان مسلمان افغانستان را انعکاس دهد, شده است. "معراج الدین" هر چند از موجودیت دو جریدهِ هفته گی بنام های "گهیز" و" ندای حق" که افکار ضد کمونستی را انعکاس میدهند, یادآوری نموده است, فقط آنها را غیر قابل اعتماد برای گروپ خود دانسته و به شدت طالب کمک مالی شده است. پاسخ سفارت امریکا به آقای" معراج الدین" هم از نوع همان پاسخ های بوده که امریکا در تماس اول به همه ی نوکرانش در کشور های جهان سوم داده است. یعنی با در نظر داشت این که کمک مالی مستقیم به شکل دیپلوماتیک آن رد شده است, از نامبرده خواهش شده است که به سازمان های کمک کننده امریکائی که در آن وقت در افغانستان فعالیت داشته اند, مراجعه کند. همچنان در راپور آمده است " که بنابر علاقه و سمپاتیء که به فعالیت های گروپ جمعیت جوانان مسلمان افغانستان وجود داشت, و بخاط اینکه ارتباط ما دوام دار بوده باشد. جواب بخاطر کمک های مالی را به ملاقات های بعدی موکول کردم."

    در گزارش آمده که شخص معراج الدین در ختم اولین ملاقاتش با کارمند وقت سفارت امریکا, یک تفنگچه را ازجیبش بیرون نموده نشان میدهد و با صدای بلند میگوید " که ما به جنگ آماده ایم."

    سطور آخر نشانه بارزیست از سر آغاز یک دوره ی سیاه ی خون و جنگ که با موجودیت چند گروه ی تاریک و سرخ سالهاست در کشور ما ادامه دارد.

    بر گرفته شده از بانک معلوماتی آرشیف امنیت ملی امریکا


    avatar

    پست الأربعاء 30 يناير 2008 - 14:59  admin

    طالبان تکنوکرات به جای طالبان قرون وسطایی





    وزارت خارجه امریکا افشا می کند!
    نويسنده: حکيم نعيم


    مهمترین و آموزنده ترین بخش این سند ارزیابی ها و نتیجه گیری های نماینده پاکستانی از اوضاع وقت افغانستان است. وی با صراحت گفته است که طالبان سرانجام به پیروزی میرسند و در صورتی که با چالش هایی در عرصه های اداره و حکومت داری روبرو شوند، تکنوکرات هایی مثل آقای ارسلا (هدایت امین ارسلا - نگارنده.) وجود دارند که به کمک شان خواهند شتافت. چیزی که امروز با تغییر طالبان قرون وسطایی به طالبان تکنوکرات، مردم زجر دیده و داغدار مان شاهد آن اند.





    وزارت خارجه امریکا افشا می کند!

    طالبان تکنوکرات به جای طالبان قرون وسطایی



    بدون شک دولت و یا به طور خاص، اردوی پاکستان نقش محوری را درشکل گیری تاریخ خونین و تاریک سه دهه اخیر کشور افغانستان دارا بوده است. نظامیان پاکستان با حمایت امریکا توانسته اند در هر برهه معین، نوکران زیاد داخلی را استخدام نموده زیر نام رهبر، قومندان، رئیس قوم، ملا, طالب، روشنفکر و تکنوکرات بر گرده مردم مان سوار کنند. اسناد معتبر زیادی وجود دارد و نشان میدهد که دولت پاکستان دست بالایی را در معامله با رهبران کاذب و سیاست مداران دروغین، از هر جنس و قماش آن چه آنهایی که روابط پیدا و پنهان قبیلوی با پاکستان دارند و چه آنهایی که در هر فرُصت ممکن سنگ دشمنی با پاکستان را به سینه میکوبند و میخواهند جنایات و خیانت های شان را به این شکل توجیه کنند، دارا بوده و میباشد.

    سندی که در آرشیف اطلاعاتی امنیت ملی امریکا وجود دارد و به دسترس عامه قرار گرفته است، میتواند ثبوت محکمی برای ادعای بالا باشد. این سند که در ماه اگست ۱۹۹۷ از طرف شخص سفیر وقت امریکا در پاکستان آقای تاماس سیمنس (۱) به وزارت خارجه امریکا ارسال شده است، از ملاقات های پنهانی او با یک کارمند بلند رتبه پاکستانی که از افشای اسمش خودداری شده است، پرده برمیدارد.

    در این سند آمده است که این کارمند بلند رتبه دولت پاکستان که پنهانی از طرف شخص خود صدراعظم وقت پاکستان در امور افغانستان موظف بوده است، در مورد فعالیت ها و سفر هایی که به تهران، دوبی، قندهار، مزار و فرخار در ماه اگست ۱۹۹۷ داشته است، به سفیر امریکا در پاکستان گزارش داده است. شخص مذکور در ملاقات های که با نوکران قرون وسطایی خود در قندهار داشته است به آنان توصیه نموده است که برای بهتر شدن وضعیت زنان تلاش کنند و از مسایلی که آنقدر مهم نیست مانند اندازه کردن ریش بپرهیزند تا برای کمرنگ کردن تصویر خشن که جامعه جهانی از طالبان دارند، کمک کند.

    همچنان برای مزدوران طالب نما خود، ملا حسن و ملا جلیل، که هر دو اشخاص کلیدی ای اس ای در بین طالبان بودند، گفته است که به ملا عمر توصیه کنند تا دیداری با لخضر براهیمی نماینده ملل متحد در امور افغانستان داشته باشد. این خود نشان میدهد که حتی ملاقات های ملا عمر هم از طرف پاکستانی ها اداره و تنظیم میشده است. یکی از جالب ترین بخش های این سند، ملاقات این نماینده دولت پاکستان با احمد شاه مسعود در فرخار تاجکستان است. در سند به قول این نماینده عالیمقام دولت پاکستان، آمده است که مسعود از ما با الفاظ شیرین استقبال کرد، تو گویی برای ما سرود دلنیشنی را زمزمه میکرد. مسعود گفت "شما شاید فکر کنید که یک تعدادی از افغانها دوست پاکستان است؛ این اشتباه است. هیچ افغان نمیتواند دشمن پاکستان باشد." همچنان مسعود به پاکستانی ها وعده داده است که از نفوذ خود که در مزار دارد استفاده نموده در رهایی مقامات ارشد طالبان به شمول ملا غوث و ملا احسان که نزد جنرال ملک اسیر بودند، تلاش نماید. مقام پاکستانی، در تهران ملاقات های متعددی با علاءالدین بروجردی، که جنرال حمید گل ایران در امور افغانستان شمرده میشد، داشته است. و نیز با علی اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت ایران دیدار نموده است. ولایتی از این مقام پاکستانی خواهش نموده است تا اجازه دهد که بروجردی او را در سفر هایش به قندهار همراهی نماید که واضحاً این خواهش وی از طرف مقام پاکستانی رد شده است. این خود نشان دهنده آنست که دولت ایران همیشه در تلاش ارتباط با طالبان بوده تا اگر از آنها هم به شکلی از اشکال در راه منافع خود استفاده کند. چیزی که امروز به آن نسبتاً دست یافته است. در دوبی این مقام گمنام ولی با صلاحیت پاکستانی در یک ملاقات پنهانی با یونس قانونی، یکبار دیگر خواهان رهایی اسیران بلند رتبه طالبان از زندان های نیروهای شمال شده است. جالب است که آقای قانونی زاری کنان خواهان سرعت بخشیدن تلاش های پاکستان برای حل (!) مسئله افغانستان شده و در مورد کنفرانس بینالافغانی فرانکفورت به این مقام پاکستانی گزارش داده است.

    مقام پاکستانی از سفیر امریکا خواسته تا دولت امریکا به ملل متحد فشار وارد کند که کرسی افغانستان در ملل متحد تا ایجاد یک دولت مردمی (!) در افغانستان، به حالت تعلیق درآورده شود. وی همچنان اتحاد مخالفان طالبان را یک ائتلاف شکننده خوانده و گفته است که رهبران آن در نزد مردم شان از احترام برخوردار نیستند. بطور نمونه از جنرال ملک یاد آور شده، که "اوزبک ها از ملک نفرت دارند و بنابر وابستگی بدون قید وشرط جنرال ملک به مسعود، او را "خانم مسعود" خطاب میکنند."



    مهمترین و آموزنده ترین بخش این سند ارزیابی ها و نتیجه گیری های نماینده پاکستانی از اوضاع وقت افغانستان است. وی با صراحت گفته است که طالبان سرانجام به پیروزی میرسند و در صورتی که با چالش هایی در عرصه های اداره و حکومت داری روبرو شوند، تکنوکرات هایی مثل آقای ارسلا (هدایت امین ارسلا - نگارنده.) وجود دارند که به کمک شان خواهند شتافت. چیزی که امروز با تغییر طالبان قرون وسطایی به طالبان تکنوکرات، مردم زجر دیده و داغدار مان شاهد آن اند.


      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون السبت 27 أبريل 2024 - 2:45 ميباشد