پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    مافياي سياسي و اقتصادي در افغانستان

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20071115

    مافياي سياسي و اقتصادي در افغانستان Empty مافياي سياسي و اقتصادي در افغانستان

    پست  admin


    قدرت گیری طالبان و مافیای حمل و نقل

    ----------
    امروز می خواهم درباره ی مافیای ترانسپورت در افغانستان بنویسم. وقتی که از قاچاق در افغانستان حرف می زنیم ذهن مان بی اختیار به موضوع قاچاق مواد مخدر می رود که درست هم هست. افغانستان بیشتر از 80 درصد بازار مواد مخدر را در اروپا و تقریبا 100درصد مواد مخدر منطقه را تامین می کند. اما در کنار این، مافیای بزرگ ترانسپورت مستقر در پاکستان هم هست که از طریق افغانستان هم دسترسی به بازارهای ایران دارد و هم به جمهوری های آسیای میانه پس از استقلال آنها از روسیه. آنچه که بوسیله ی قطار کامیون ها به این بازارها می رود از مواد مخدر و اسلحه و بنزین هست تا وسایل برقی و مواد غذایی. مسیر کالاهای قاچاق از شیخ نشین های خلیج فارس به پاکستان و از آنجا به افغانستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان است.
    بیشترین کالایی که مافیای ترانسپورت از ایران به افغانستان وارد می کند بنزین و سوخت است. بنیادهای اقتصادی و مقامات رسمی و افرادی در سپاه پاسداران هم در کشور ما با این مافیا همکاری می کنند و سود می برند.
    اهمیت این مافیای بزرگ که بزرگترین مافیای ترانسپورت جهان هم هست، در روابط نزدیک شان با طالبان در افغانستان است.
    پایگاه های این مافیا در دو شهر پیشاور و کوتا (Quetta) در پاکستان در منطقه ی پشتون نشین نزدیک به افغانستان است. هم سازمان امنیت پاکستان و هم مقامات اداری و ارتشی در آن شریک و دست اندرکار هستند. برای دیدن محل به نقشه نگاه کنید.

    مافياي سياسي و اقتصادي در افغانستان Af_map
    مافیای کوتا بیشترین روابط را با طالبان دارند. جاده های جنوب افغانستان سالهاست که عملا در اختیار طالبان است. طالبان حتی همین امروز و بخصوص در این یکی دو سال اخیر دوباره کنترل کامل این جاده های ترانزیت را بدست گرفته اند. نیروهای طالبان امنیت این جاده ها را برای مافیای ترانسپورت حفظ می کنند و همین منبع درآمد بزرگی برای تامین هزینه های جنگی آنها هم می شود. یعنی عوارضی که بابت عبور از این جاده ها باید بپردازند. کوتا ضمنا یک مرکز بزرگ سربازگیری طالبان از مدارس دینی آنجا هم هست.

    پیش از یکی از حملات طالبان، فقط در یک روز مافیای ترانسپورت 130 هزار دلار به آنها کمک کرد و تازه این بغیر از مبلغ ثابت ماهانه و زکات است که به طالبان پرداخت می کنند. موقعی که طالبان در قدرت بود، فشار این مافیا بود که باعث حمله به شهر هرات و تصرف آن شد. به این ترتیب مافیای ترانسپورت توانست هم به جاده های منتهی به ترکمنستان و هم به جاده های ایران دسترسی پیدا کند. معلوم است که در قبال دسترسی به این جاده ها و حفظ امنیت آنها، پول زیادی به خزانه ی طالبان سرازیر می شد. موقعی که طالبان قدرت را در دست داشت عوارض عبور برای هر کامیون از پیشاور تا کابل 150 دلار بود.
    غیر از زکات و عوارض راه، بسیاری از فرماندهان طالبان خودشان در این مافیا مستقیما شریک هستند و خودشان یا نزدیکانشان صاحب کامیون هایی هستند که در این راهها حمل و نقل می کنند.
    یکی از جاده ها از کوتا به چامان است که از آنجا وارد جنوب افغانستان می شوند و بعد، از غرب افغانستان یا راهی هرات و جمهوری های آسیای میانه می شوند و یا راهی ایران. موضوع بر سر یک یا چند کامیون نیست. فقط در چامان ممکن است روزی 300 کامیون راهی جاده های افغانستان باشند.
    مافیای ترانسپورت در طول سالها، برای کشیدن جاده های امن، هکتارها زمین را از بوته های صحرایی و درخت پاک کرده اند که باعث گسترش بیابان های خشک در افغانستان می شود.
    همانطور که گفتم حتی امروز هم که نیروهای ناتو و دولت افغانستان به ظاهر کنترل افغانستان را بدست دارند، جاده های جنوب قندهار در دست طالبان است. اطراف قندهار و بطور کلی جنوب افغانستان که منطقه ی پشتون نشین است عملا هیچوقت از مرزهای رسمی میان پاکستان و افغانستان پیروی نکرده اند و روابط میان قومی آنها آنقدر قوی بوده که در واقع این مرزها وجود واقعی نداشته اند. می دانیم که طالبان یک نیروی مذهبی رادیکال پشتون است و سربازان طالبان، شاگردان مدرسه های مذهبی همین مناطق بخصوص در خاک پاکستان و اردوگاه های پناهندگان افغانی هستند. طالبان در این مناطق در واقع در منطقه ی بومی خودشان هستند و زیر چتر حمایت قومی شان عمل می کنند.
    در این یکی دو ساله ی اخیر که دوباره طالبان بخصوص در جنوب افغانستان قدرت گرفته اند، یکی از منابع بزرگ مالی شان همین عوارض جاده ها
    و کمک های مافیای ترانسپورت مستقر در پاکستان است.

    منبع


    مافياي سياسي و اقتصادي در افغانستان Pouyalogo2


    اين مطلب آخرين بار توسط در الجمعة 16 نوفمبر 2007 - 20:42 ، و در مجموع 4 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 1:20  admin

    صــدور مــواد مخــدر
    بــه جــای خــط لــولــه ی نفــت و گــاز در افغــانستــان




    رئیس دفتر جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد، "آنتونیو ماریا کاستا" و حبیب اله قدیری، وزیر مبارزه با مواد مخدر رژیم دست نشانده در افغانستان، به اتفاق هم در دوم سپتامبر سال جاری یک کنفرانس مطبوعاتی در کابل، پایتخت افغانستان برگزار می کنند. نماینده ی سازمان ملل در این کنفرانس خبری می گوید:
    افزایش کشت مواد مخدر بسیار "هشدار دهنده" است. برداشت امسال تریاک حدود 6100 تن است که 92% از کل محصول جهان را تشکیل می دهد و این مقدار، 30% از مصرف جهانی بیشتر است".
    در ماه اکتبر سال 2001، هنگامی که امپریالیسم آمریکا درصدد اعزام نیروهای نظامی خود به افغانستان بود از سوی محافلی چنین عنوان می شد که آمریکا به این دلیل به افغانستان لشکرکشی می کند که نفت و گاز کشورهای آسیای میانه را از طریق افغانستان و پاکستان به دریای عمان و به کشتی های نفت کش خود منتقل کند. بنابراین، با سقوط رژیم طالبان، ضمن پایان یافتن جنگ و خون ریزی در افغانستان، پروژه های احداث خط لوله ی نفت و گاز به اجرا درآمده و بدین ترتیب امکانات شغلی برای مردم محروم افغانستان نیز فراهم خواهدشد. بدین ترتیب، این گونه محافل از ورود و استقرار نیروهای نظامی امپریالیسم آمریکا و متحدان اش در افغانستان حمایت کرده و هنوز هم حمایت می کنند.
    اکنون پس از گذشت 5 سال از اشغال نظامی افغانستان توسط قدرت های امپریالیستی، علاوه بر این که جنگ و خون ریزی در افغانستان متوقف نشده، بلکه برای احداث خط لوله ی نفت و گاز، حتی یک کلنگ نیز زده نشده است؛ اما در عوض، سازمان ملل متحد در آخرین بررسی سالانه ی خود درباره ی افغانستان که در دوم سپتامبر سال جاری منتشر ساخته است، اعلام می کند که زمین های زیر کشت تریاک در افغانستان در سال 2006، در 28 ایالت از 34 ایالت افغانستان و به مقدار 164990 هکتار افزایش یافته است و افغانستان بزرگ ترین تولید کننده ی تریاک و مسئول افزایش تریاک غیرمجاز، هروئین و دیگر مشتقات تریاک است که بازار جهانی را تحت تأثیر قرار داده است.
    مسئله دقیقاً همین جاست: "بازار جهانی تحت تاثیر قرار گرفته است"! یعنی این که در اثر افزایش تولید تریاک، مقدار مواد مخدر در بازار جهانی افزایش یافته و در قیمت آن و در میزان سودی که برای سوداگران جهانی دارد، تاثیرات منفی به جا گذاشته است و به همین دلیل نیز، تمام این موسسات ریز و درشت ملی و بین المللی که تحت نام بامسماء "مبارزه با مواد مخدر"، مسئولیت حفظ توازن، میان مقدار مواد مخدر و قیمت آن در بازار جهانی را بر عهده دارند، پریشان و نگران ساخته است! یکی از اهداف لشکرکشی آمریکا و متحدان اش به افغانستان، نه برای انتقال نفت و گاز کشورهای آسیای میانه از طریق افغانستان و پاکستان، بلکه برای تحکیم مناسبات سوداگری مواد مخدر بوده است و پس از این که میزان تولید مواد مخدر افزایش بیش از حد می یابد، فریاد مزدوران شان به آسمان بلند می شود که: "بازار جهانی تحت تاثیر قرار گرفته است"!
    به نظر می رسد که حاکمیت مافیای مواد مخدر، به ریاست حامد کرزی، نتوانسته است هم چون رژیم طالبان مقدار تولید مواد مخدر را در سطحی نگاه دارد که باعث کاهش قیمت آن در بازار جهانی نشود.
    دو موضوع تنظیم و تحکیم مناسبات سوداگرانه ی مواد مخدر در منطقه و طرح انتقال نفت و گاز کشورهای آسیای میانه از طریق افغانستان و پاکستان، از اوائل دهه ی 1990 همواره پایه های اصلی اتخاذ سیاست های امپریالیستی در این منطقه بوده است.
    یکی از کمپانی های نفتی که طرح انتقال نفت و گاز ترکمنستان از طریق افغانستان و پاکستان را تعقیب کرده و هنوز هم تعقیب می کند، کمپانی نفتی ظاهراً آرژانتینی به نام "بریداس" است. هرگاه این کمپانی با دولت ترکمنستان و یا افغانستان به توافقاتی دست یافته و یا قراردادی را امضا کرده است، با وقوع حوادثی در افغانستان، طرح های "بریداس" با شکست مواجه شده است.
    به عنوان مثال، بلافاصله پس از این که در ژانویه 1993 کمپانی "بریداس" موفق می شود امتیاز جستجو و استخراج ذخیره ی "یشلر" در منطقه ی "دولت آباد" در شرق ترکمنستان را به دست آورد، امپریالیسم آمریکا درصدد سازماندهی گروه های طالبان و اعزام آن ها به افغانستان می گردد. به همین منظور هم حامد کرزی، قاچاقچی بین المللی مواد مخدر و رئیس جمهور فعلی افغانستان، به عنوان مزدور امپریالیسم آمریکا در افغانستان، در سال 1994 به قندهار می رود و سعی می کند تا با همکارى تعدادى از رهبران محلى، این شهر را از دست فرماندهان محلى آزاد کند و این تلاش وى و همکاران اش، پایه هاى تاسیس گروه طالبان را فراهم می کند. حامد کرزی در مصاحبه ای با احمد رشید، خبرنگار پاکستانی، می گوید:
    من به طالبان ۵۰ هزار دلار آمریکائی کمک کردم تا اداره ی خود را تشکیل دهند و بعد ذخیره ی بزرگی از مهمات را که پنهان کرده بودم، به طالبان تحویل دادم.
    در تاریخ 10 اکتبر همین سال، گروه های طالبان هجوم خود به افغانستان را با تصرف شهر مرزی "سپین بولدک" آغاز می کنند و با ورود گروه های طالبان به افغانستان و شعله ورتر شدن جنگ های داخلی در افغانستان، طرح های "بریداس" به اجراء درنمی آیند. هرچند که در همین سال، کمپانی "بریداس" با صرف هزینه ی نزدیک به 400 میلیون دلار، ذخیره ی "کیما" در غرب ترکمنستان را نیز به دست می آورد.
    در سال 1995 مسئولین کمپانی "بریداس" با همکاری و واسطه گری شاهزاده "فیصل ترکی"، رئیس استخبارات عربستان سعودی، با همه ی گروه های درگیر در جنگ داخلی افغانستان - دولت برهان الدین ربانی و جنبش شمال - از یک سو و با "بی نظیر بوتو" نخست وزیر پاکستان و پشتیبان گروه های طالبان از سوی دیگر تماس می گیرند تا این که در اوت همین سال کمپانی "بریداس" زیر نظر رئیس کل آن "کارلوس بالگرونی"، مذاکرات جدی با دولت ربانی، طالبان و دوستم را شروع می کند و بالاخره در فوریه 1996 یک قرارداد همکاری سی ساله برای احداث خط لوله ی نفت با دولت برهان الدین ربانی امضاء می کند.
    اما در 27 سپتامبر همین سال گروه های طالبان کابل، پایتخت افغانستان را نیز تسخیر می کنند و بدین ترتیب دیگر هیچ امیدی برای "بریداس" باقی نمی ماند که بتواند پروژه های احداث خط لوله در افغانستان را به اجرا درآورد. با این که "بریداس" با تلاش های بسیار بالاخره در مارس 1998 از رژیم طالبان اجازه ی شرعی می گیرد که در کابل، دفتر باز کند ولی هیچ گاه فرصت و اجازه ی اجراء طرح های احداث خط لوله را به دست نمی آورد.
    در همین زمان رژیم طالبان با محدود ساختن سطح زیر کشت خشخاش در افغانستان، مقدار تولید مواد مخدر را در مقیاس های مطلوب بازار جهانی حفظ می کند و انتقال مواد مخدر را از افغانستان توسط خانواده ی کرزی به خوبی به پیش می برد. پدر حامد کرزى، عبدالاحد کرزی، از بنیان گذاران و موسسین اولیه ی گروه های طالبان بود ولی هنگامی که به ماهیت واقعی گروه های طالبان پی می برد از آنان جدا شده و به مخالفت با آنان برمی خیزد. وی پس از مدتی متوجه می شود که پسران اش در همکاری با رژیم طالبان در انتقال و سوداگری مواد مخدر فعال هستند و چون با پسران اش نیز به مخالفت می پردازد در اوت 1999 توسط پسران اش به قتل می رسد و این کار به افراد گروه طالبان نسبت داده می شود. بدین ترتیب حامد کرزی و برادران اش لیاقت خود را در سرسپردگی به مافیای مواد مخدر و حفظ منافع امپریالیسم در افغانستان به ثبوت می رسانند.
    در همین اواخر نیز، یعنی در 21 ژانویه سال جاری، "کارلوس بالگرونی"، رئیس کمپانی "بریداس" در مورد انتقال گاز ترکمنستان از طریق افغانستان با حامد کرزی دیدار و گفت و گو می کند. دراین دیدار، سفیران کشورهای آرژانتین، ایتالیا، و رئیس بانک "اوپک" نیز حضور دارند. "کارلوس بالگرونی"، رئیس "بریداس"، تلاش هائی را که تاکنون در این زمینه انجام داده است را تشریح می کند و می افزاید که ‌این شرکت بار دیگر علاقه‌مند به اجراء این طرح از طریق افغانستان است. این طرح که هزینه ی آن نزدیک به سه میلیارد دلار برآورد شده‌، قراراست از ولایات هرات و قندهار در غرب و جنوب افغانستان عبور کند و به شهرهای "کویته" و "مولتان" پاکستان و تا مرز هند ادامه یابد. هنوز مدت زیادی از این دیدار و گفتگو نگذشته است که هواپیمای حامل وزیر نفت افغانستان، محمد محمدی، به مقصد یک معدن مس در پاکستان، در نزدیکی شهر کراچی پاکستان سقوط می کند.
    بنابراین، در تقسیم کار امپریالیستی، "وظیفه"ی تولید مواد مخدر به عهده ی افغانستان گذاشته شده است و تا مادامی که در، بر این پاشنه می چرخد هیچ خط لوله ی نفت و گازی از افغانستان گذر نخواهد کرد و تنها محموله های مواد مخدر است که از افغانستان به سوی سائر مناطق جهان سرازیر خواهد شد و مسئولیت نیروی به هرز رفته ی تمام جوانانی که معتاد به مواد مخدر شده اند، مسئولیت سیه روزی تمام خانواده هائی که به خاطر اعتیاد به مواد مخدر به خاکستر سیاه نشسته اند و مسئولیت تمام دختران و زنانی که به خاطر اعتیاد، مورد خرید و فروش قرار می گیرند به عهده ی جنایت کاران دولت های امپریالیستی و مزدوران بومی اش و تمام نیروهائی است که ادامه ی حضور نیروهای نظامی امپریالیستی در افغانستان را مورد تائید و حمایت قرار می دهند، می باشد.
    بهمن آرام

    اکتبر 2006

    isaned@hotmail.com

    منبغ:

    مافياي سياسي و اقتصادي در افغانستان Pishtaaz_01

    مافياي سياسي و اقتصادي در افغانستان Pishtaaz_javمافياي سياسي و اقتصادي در افغانستان Pishtaaz_05

    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 1:40  admin

    چالش افغانستان:

    پاكستان، طالبان و مافياي قدرت

    (رویش)
    به ميزاني كه موج مخالفت در برابر حكومت آقاي كرزي و حضور نيروهاي بين‌المللي در افغانستان شدت مي‌يابد، منابع و دلايل قدرت طالبان به عنوان محور اساسي اين مخالفت‌ها نيز به موضوعي جدي و اساسي تبديل مي‌شود. دولت افغانستان، به طور بلاوقفه، ناخن انتقاد را به سوي پاكستان نشانه مي‌رود، حالانكه مقامات امريكايي كه بار اصلي جنگ بر عليه ترور و تهاجمات طالبان را بر عهده دارند، به نامزد كردن پاكستان به طور صريح و علني تمايل چنداني نشان نمي‌دهند.

    در اينكه پاكستان از نفوذ فوق‌العاده‌اي بر جريان‌هاي اسلام‌گرا و سنتي در مناطق جنوب كشور برخوردار است، شكي وجود ندارد، اما آيا واقعاً تنها پاكستان است كه تمام برنامه‌هاي تربيت و تجهيز طالبان واعزام آنها به افغانستان را روي دست دارد و ديگر هيچ عاملي در عقبِ قوت‌يافتن دراماتيك طالبان، مخصوصاً در مناطق جنوب كشور، وجود داشته نمي‌تواند؟ اگر عاملي ديگر هست، تأكيد يكجانبة حكومت افغانستان بر نقش پاكستان داراي چه انگيزه‌اي بوده مي‌تواند؟ همچنين، اين گونه گرم نگه داشتن تنور جنگ با پاكستان چه پيامدهايي را براي افغانستان خواهد داشت؟ آيا با تشديد حملات لفظي بر پاكستان مي‌توان از نقش اين كشور در تجهيز طالبان كاهش داد؟ و آيا مي‌توان با اين گونه ناخن‌نما ساختن پاكستان توجه و حمايت جامعة بين‌المللي را نسبت به معضلات افغانستان بيشتر جلب كرد؟
    نكتة مسلم اين است كه افغانستان كشوري فقير و وابسته به كمك‌ها و حمايت‌هاي وسيع بين‌المللي است. داغ شدن فضاي تهديد و فشار و جنگ براي افغانستان كم‌ترين هزينه‌اي را كه تحميل خواهد كرد، دزديده شدن زماني خواهد بود كه بايد به نفع بازسازي و تجديد حيات و شكوفا ساختن منابع و زمينه‌هاي رشد اين كشور استفاده شود. به نظر مي‌رسد برنامه‌ريزان و سياست‌گزاران كشور، هنوز هم در فضاي دوران جنگ و آشوب‌هاي گذشته به سر مي‌برند و هنوز هم خون شان با تب انقلاب و ماجراجويي و خشونت و بزن‌بهادري گرم است. جنگ به هواي كمك‌هاي بيگانه براي افغانستان جز مسخرگي نخواهد آورد. در اينكه پاكستان دوست افغانستان باشد يا نباشد، فعلاً نمي‌توان تأكيد كرد، اما بايد توجه داشت كه راه‌ مقابله با تخريبكاري‌هاي پاكستان الزاماً در تبليغات و اتهام‌بستن و بدنام‌كردن خلاصه نمي‌شود. بايد ديده شود كه چه راه ديگري وجود دارد تا پاكستان باور كند كه دخالتش در افغانستان از مجراي طالبان و پروژه‌هاي طالبان‌سازي – در كوتاه مدت و درازمدت - به نفعش نخواهد بود. طالبان خاستگاه سنتي با تفكرات خشن مذهبي دارند و بازي كردن با اين گروه نمي‌تواند براي پاكستانِ دموكراتيك و مرتبط با بازار آزاد جهاني شگون نيكي داشته باشد. به ياد داريم كه فضاي جهاد و مبارزات خشن مذهبي در افغانستان پاكستان را نيز دچار چالش‌هاي فراواني ساخت. بنابرين، بهتر است براي مقابله با تحريكات پاكستان منطقي خلق شود كه اين كشور نيز در آن منافع ملي و سياسي خويش را لمس كرده بتواند.
    افغانستان در روابط خويش با پاكستان مشكل مرزي خط ديورند را به عنوان يك عامل بي‌اعتمادي و تنش مداوم حفظ كرده است. افغانستان در بازي‌هاي سياسي هيچگاهي نتوانسته است نقش پاكستان را در همسايگي خويش دست كم گيرد، اما اين بازي را هميشه در يك فضاي تلخ و ناگوار ادامه داده كه به موجب آن هيچگاهي اين دو كشور نتوانسته اند از روابط خويش با همديگر نتايج لازم و بايسته را اخذ دارند. پاكستان همين اكنون تصور مي‌كند كه تمام حمايت‌هايش براي جهاد افغانستان و پناه دادن به آوارگان و مبارزان آزاديخواه اين كشور هدر رفته و به جاي آن دشمني و عداوت مردم افغانستان را خريداري كرده است. افغانستان نيز به طور آشكار ابراز مي‌دارد كه پاكستان در هر مرحله‌اي تلاش ورزيده تا وضعيت افغانستان را به نفع سياست‌هاي تخريبكارانه و دشمنانة خويش ناآرام نگه دارد و از پا گرفتن يك حكومت مقتدر و باثبات در اين كشور جلوگيري كند.
    ظاهراً پاكستان در يك نقطه سخن درستي را در مورد سياست‌ها و سياستگزاري‌هاي افغانستان تذكر مي‌دهد: حكومت افغانستان سهم خويش را در گسترش ناامني‌ها و نارضايتي‌هاي داخلي كشور ناديده مي‌گيرد و تلاش مي‌كند تا گناه كاستي‌هاي خود را با اتهام بستن بر ديگران مخفي سازد.
    اين سخن پاكستان را بايد با ديدي جدي‌تر مطالعه كرد: حكومت افغانستان وارث مشكلات فراواني است كه با ريشه‌هاي تاريخي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي خويش در شرايط بحراني پس از جنگ شدت يافته است. حكومت آقاي كرزي در طول 4 سال گذشته به جلب رضايت و توجه مردم خويش كم‌ترين توجه را مبذول داشته است. جلب رضايت مردم را بايد در پاسخ به نيازها و ضرورت‌هاي مردم در يك منظومة متعادل و متوازن مد نظر قرار داد: تأمين معيشت (نان، آب، سرپناه، پوشاك و هواي مساعد)، حكومت، قانون، نظم، امينت، مصئونيت، رفاه، اشتغال، عزت، اعتماد به نفس نياز اساسي مردم است؛ همچنانكه ديدگاه‌ روشن و شفاف در قبال مسايل و معضلات روزمرة زندگي، داشتن روابط نيكو و مسالمت‌آميز با كشورهاي منطقه و جهان، برخورداري از حمايت‌هاي انساندوستانة مجامع بين‌المللي نياز مردم است. حكومت 4 سالة آقاي كرزي اگر هم در پاسخگويي به برخي از نيازهاي فوق كامياب بوده باشد، در اغلب آنها ناكام و ناكارامد بوده است.

    يكي از دلايل عمدة اين ناكامي و عدم موفقيت را مي‌توان در برخورد غيراصولي حكومت با خواسته‌ها و نيازهاي مردم عنوان كرد. حكومت در قدم نخست به جاي اينكه مردم را متوجه مسئوليت‌هاي خود شان بسازد، در هر گام هيجان خويش از كمك‌ها و دست‌كشي‌هاي بيگانگان را به رخ مردم كشيده است. زماني از زبان رييس حكومت شنيده شد كه اميدوار است روزي در خانة هر افغان يك موتر پارك شود! از اين قبيل چراغ‌هاي سبز و سرخ و يا نقل‌هاي چوبي به كرات و كرات پيش چشم مردم نمايش داده شد كه نتيجة آن در فرجام فقط بي‌اعتمادي مردم به سخن دولت و يا بي‌باور شدن آنان نسبت به وعده‌هاي دولت بود.

    دليل ديگر اين است كه دولت براي مقابله با برخي از مخالفان خويش همان سياست معروف «شكر و شلاق» را كه باري از سوي آقاي خليلزاد مطرح شده بود، روي دست گرفته و به جاي نتيجة مطلوب، هر دو لبة سياست خويش را خنثي ساخته است. «شكر» حكومت هواي لاشخواري را در اذهان بي‌شماري قوت بخشيده و «شلاق» آن مزة «شكر» را دوباره به زهر تبديل نموده است. هدية حكومت براي مردم وقتي ارزش مي‌يابد كه مردم نيت صميمانة حكومت را در عقب هديه‌اش نيز درك كنند. وقتي مردم تصور كنند كه حكومت يا به خاطر ترس از آنها و يا به خاطر به دام‌انداختن شان هديه مي‌دهد، هر لحظه نسبت به اقدامات و عملكردهاي حكومت بدبين‌تر و مظنون‌تر مي‌شوند. سياست «شكر و شلاق» گاهي در مقابله با افراد نتيجه مي‌بخشد، اما هيچگاهي در حوزه‌هاي عام اجتماعي موثر بوده نمي‌تواند. اگر به وضعيت مناطق جنوبي و شرقي كشور نگاه كنيم، صحت اين نظر را بهتر مي‌توانيم دريابيم.
    از جانبي ديگر، ادامة اشتغال حكومت به مسايل جنگ و امنيت در مناطق جنوب و شرق كشور، توجه و عنايت آن را از مسايل و موضوعات اساسي كشور در تمام نقاط و بخش‌هاي ديگر كاهش داده است. اگر عده‌اي از مخالفان را در جنوب و يا شرق كشور در صف دشمنان حكومت قلمداد كنيم، جمعيت كثيري در ساير نقاط و بخش‌هاي كشور هستند كه دوستان آماده و حاميان بالفعل و بدون توقع حكومت به شمار مي‌روند. وقتي حكومت در مصروف بودن با دشمنان خويش از درك نيازها و عواطف و ديدگاه‌هاي دوستان خويش غفلت كند، زيان كمر‌شكن ديگري را نيز متوجه خويش مي‌سازد كه آن از دست دادن حمايت اجتماعي و توده‌اي در ساير نقاط و بخش‌هاي كشور است.
    در سياست يكي از پروژه‌ها اين است كه ميزان مخالفت‌ها را در برابر خويش كاهش دهيم و دشمنان خويش را به دوستان خويش تبديل نماييم. اما پروژ‌ه‌اي مهم‌تر از آن اين است كه حمايت و پشتيباني دوستان خويش را محفوظ نگه داريم و از اين پشتوانه براي مقابله‌هاي موثرتر خويش در برابر مخالفان استفاده كنيم. برخي معتقدند كه حكومت آقاي كرزي در جلب دوستان خويش موفق و در نگهداري دوستان خويش فوق‌العاده ناموفق است. اما نظر بدبينانه‌تري هم وجود دارد كه اين حكومت به همان ميزان كه در جلب بدترين عناصر به عنوان دوستان خويش موفق بوده، در حفظ بهترين دوستان خويش ناموفق بوده است. اگر گراف همكاران حكومت را در طول 4 سال گذشته مرور كنيم، به سادگي ملاحظه مي‌كنيم كه تنها كساني در كنار اين حكومت باقي مانده اند كه به نحوي چشم و گوش و زبان و وجدان خويش را پرده‌نشين كرده اند. حكومتي كه در تحمل انديشه‌هاي اصلاحگرانه در پيرامون خويش ناشكيبايي نشان دهد جا را براي افراد چاپلوس و فرصت‌طلب و فريبكار بازتر مي‌سازد. حكومتي كه شهروندان خويش را از همان ابتدا دست اول و دست دوم و دست سوم تلقي كند، گام‌هاي خويش را به سوي انزواي گستردة ملي برداشته است.
    افغانستان كشوري متعلق به همة شهروندان اين خطه است. اين احساس با شعر و شعار و تحكم و فتوا پديد نمي‌آيد، با سياست‌هاي عملي حكومت خلق مي‌شود و تحكيم مي‌يابد. اگر حكومت آقاي كرزي يك بار به تعداد كارمندان ارگ رياست جمهوري، لست مدعوين و باريابندگان حضور و آمار كارمندان كل و جزء و گراف مصارف و كمك‌ها و معاونت‌ها و بخشش‌ها و تمام مسايلي ديگر از همين دست كه با ادارة امور مملكتي و حكومتي مربوط مي‌شود، نگاه كند به خوبي مي‌فهمد كه تصوير اين حكومت در بيرون از ذهنيت حكومتداران چگونه خواهد بود.
    وقتي حكومت آقاي كرزي در جريان مجلس قانون اساسي گرايشات خودكامگي انحصارطلبانة قومي و قبيله‌اي را در عملكردهاي خويش بروز داد، تير خطرناكي را به قلب تفكرات دموكراتيك در كشور بخيه زد. وقتي براي دو سه امتياز پوشالي و بيهودة قبيلوي در قانون اساسي عواطف ميليون‌ها شهروند كشور را جريحه‌دار ساخت، خط فاصل خويش با فرداي دموكراتيك و مدني در كشور را برجسته ساخت. وقتي در جريان انتخابات پارلماني امتيازات و كلاه‌بازي‌هاي بي‌دليل و غير اصولي از سوي حكومت به راه انداخته شد و وقتي جريان تحميل اعضاي كابينه و قواي قضاييه بدون توجه به پيامدهاي آن به پيش رفت و وقتي بودجة كشور بدون توجه به قضاوت‌هاي روشن و شفاف ملي به پارلمان پيشكش شد و بدون توجه به عواقب آن در سطح گستردة ملي به تصويب رسانده شد، حكومت فضاي اعتماد صميمانة خويش با مردم را شديداً متضرر ساخت.
    حكومت آقاي كرزي، بدون شك، راهي به سوي بهبودي اوضاع نابسامان در كشور بوده و كماكان هست؛ اما رفته رفته نشانه‌ها و قراين بي‌شماري به ميان مي‌آيد كه اين خصيصه را در حكومت آقاي كرزي تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. حكومت دموكراتيك ميزان ثبات و استقرار و استحكام خويش را در گسترش پايه‌هاي اجتماعي و مردمي خويش مي‌بيند. اگر حكومت آقاي كرزي از اين منظر توجه شود، نمرة زيادي نخواهد برد. حكومت دموكراتيك اگر حمايت و اعتماد مردمي خويش را از دست دهد، در چنگال رجاله‌ها سقوط خواهد كرد. رجاله‌ها همان مافياي قدرت اند كه آيديالوژي سياسي شان بقا در منصب و مسند فرمانروايي است. آقاي كرزي اگر به صدر و ذيل حكومت خويش نگاه كند، به روشني درخواهد يافت كه شبكة مافياي قدرتِ رجاله‌ها در پيرامونش به گونة سرسام‌آور رشد مي‌يابد و ديري نخواهد بود كه او هيچ واقعيتي را بيرون از مجراي خواست اين شبكه حاصل نخواهد كرد.
    افغانستان در شبكة درهم تنيده‌اي از كارشكني‌ها و مخالفت‌ها گرفتار است. پاكستان بخشي از كارگزاران اين شبكه را تشكيل مي‌دهد. سياست‌هاي حكومت و حلقة محاصره در اطراف و اكناف حكومت نيز شبكة مذكور را تكميل مي‌كند.
    حكومت آقاي كرزي بايد راهش را از خلال اين شبكه به سوي آينده باز كند.

    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 1:46  admin

    وقتی که پای فساد درمیان است هیچ جهادیی با تکنوکراتی وهیچ تکنوکراتی با جهادیی اختلاف ندارد
    دولت در چنگ مافیای شخصی



    نويسنده: سنجر قيام
    يكشنبه 18 مارس 2007, نويسنده: کامران ميرهزار
    یکی از دلایل عمده یی که دولت افغانستان و حامیان بین المللی شان نتوانسته اند بر چالش هايی مانند بی امنیتی و فساد اداری فایق آیند، مخالفت ها و گروه بندی ها می باشد. این یک پدیده جدید در عرصه سیاسی افغانستان نمیباشد. یکی از دلایل عمده فروپاشی دولت های قبلی دسته بندی های داخلی شان میباشد. تجربه هم شاهد این است که با نفوذ خارجیان در سیاست گزاری های افغانستان تنش ها و تنظیم سازی ها قوی تر میشود. یکی از سیاست های دیرین خارجیان در افغانستان، ساختن بدیل مهره های سیاسی دربرابر مهره های موجود درنظام میباشد. در این میان بیشتر قانون صدمه میبیند. با استناد به قانون اساسی افغانستان، باید کمیسیون مستقلی ایجاد گردد تا با فساد اداری و ارتشا مبارزه نماید. این کمیسیون ایجاد گردیده است .اما عزت الله واصفی رئیس این کمیسیون در باره امکانات و صلاحیت های آن ميگوید " تا آخرین دروازه های این دولت فساد اداری وجود دارد. ما هم بر انکشاف تشکیل اساسی کمسیون مبارزه با ارتشا کارکرده ایم . فعلا 84 نفر کارمند داریم قراراست که با 800 نفر کارمند این اداره را تکمیل کنیم و درضمن می خواهیم که این اداره قوت قانونی خود را دریابد" واصفی ادامه داد "مابرای تان نمی توانیم بگوییم که کی چه کاره است و چه کرده است اما زمانیکه خطا وفساد مرتکب گردد ما به تعقیب اش خواهیم رفت ، درصورتی که ما نیرو وتوانش را داشته باشیم که نداریم. درحالیکه به اساس قانون اساسی این قدرت را داریم." این تنها مشکل واصفی نیست، ادارات دولتی دچار ابهاماتی صلاحیتی و کاری میباشند. واصفی، رئیس کمسیون مبارزه با ارتشا می گوید " ما می خواهیم که این اداره مبنی بر قانون ارگان تکمیلی باشد که تنها وظیفه ما ساختن پرونده نباشد، ما باید بتوانیم باالمقطع ودرهمان زمانی که فسادی صورت می گیرد ودست های درآن دخیل است ، صلاحیت دستگیری آنهارا باید داشته باشیم تا آنها به مراکز قضا سپرده شود وعدالت تطبیق گردد. مادرآن صورت می توانیم که جلو فساد را بگیریم." هر نهاد دولتی ویا مستقل، خواهان صلاحیت های بیشتری بوده واز مداخله نهاد های دیگرشاکی میباشد. و چرا قدرت جویی یکی از خصلت های مقامات دولتی است؟ گل رحمن قاضی، استاد حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه کابل "اگر ازبیرون آمده اند یا ازداخل، برروابط خود متکی هستند وازهمان موقف موضعگیری می کنند. مساله عام کشور به جای مانده وفساد روز به روز گسترش می یابد . بی تفاوتی هم بیشتر شده وبه همان لحاظ مردم جامعه ما متاثروناامید می گردند." یکی از پدیده های دیگری که در داخل دولت دیده میشود این است که مقامات ارشد از شیوه کار و صلاحیت های ادارات دیگر،به حد کافی چیزی نمیدانند. جنرال عبدالهادی خالد، معین امنیتی وزارت داخله " من فکر می کنم ، تاکه نظام، سیستم هایش را موافق به قانون وایجابات زمان عیار نکند، ما به جایی نمی رسیم. صد (ها) اداره ساختن کارها و وظایف را به ابهام وسردرگمی مواجه می کند" در این میان ما مناسبات میان وزارت امور داخله و کمیسیون مستقل مبارزه با فساد و ارتشا را مورد بازدید قرار داده ایم. واصفی، رئیس کمیسیون مبارزه باارتشا مدعی است که در وزارت داخله فساد به پیمانه وسیعی وجود دارد واین کمیسیون پرونده ای را علیه سرقت 150 عراده موتر پولیس، تهیه نموده است: " من می خواهم یک مثال بدهم که دریکی ازارگانها انجام یافته است تا رئیس این ارگان بفهمد که قانون درمملکت یعنی چه! فکرمی کنم که ازرادیوی شما ویا ازرادیوهای دگر مثل رادیو آزادی نشر شد که دروزارت داخله 150 موتر که دوستان خارجی کمک کرده، گم است. مواردی دگرفساد و رشوت دراین اداره را ما پیدا نمودیم . ما هیاتی را به وزارت داخله فرستادیم ولی وزیر داخله اجتناب ورزید تابا هیات دیدارکند. هیات ما سه روز پی درپی رفت وآمد کرد ولی جناب وزیربالاخره آنها را ازخود رد کرد وگفت که ما درداخل ارگان خود دیپارتمنت مبارزه با فساد اداری را داریم. وشما حق وصلاحیت بررسی را ندارید. این ادعای واصفی از طرف وزارت داخله رد میگردد. جنرال خالد معین امنیتی وزارت داخله میگوید: اول اینکه همچو دستبردی دروزارت داخله رخ نداده است. دوم اینکه وزارت داخله همچو کمکی را ازجامعه جهانی دریافت نکرده است. و سوم اینکه وزارت داخله نهاد بررسی ونظارت برتخلف های داخلی را دارد که در همکاری با حارنوالی، قضایایی دستبرد را پی گیری میکند " ببینید ما ریاست عمومی جنائی داریم که مبارزه با ارتشا وفساد اداری وظیفه اش است. ولی دولت یک اداره دگرایجاد کرد. حارنوالی هم وظیفه اش چنین است. مشخصا، درحال حاضر حارنوالی با اداره ای که ما برای مبارزه با فساد اداری وکنترول عملکرد پولیس ایجاد کرده ایم که بنام امورداخلی یادمی شود ، باهم کارمی کنند." واصفی رئیس کمیسیون مبارزه با ارتشا وفساد اداری شخص وزیر داخله، ضرار احمد مقبل را متهم به کتمان حقیقت مینماید و اضافه می کند که این عمل او دلالت بر همکاری با دزدان میکند " باتاسف باید گفت که بزرگترین ارگانی که مبتلا به فساد است، وزارت داخله می باشد. وزیر داخله رهبری این وزارت را دارد وشما هم پیشتر از رهبران یاد کردید، درآن جای شک نیست. وقتی که وزیرخودش مکلف به رعایت قانون باشد، ما گفته نمی توانیم که در اداره اش فساد است. ولی اگروزیرمملکت ازقانون سرپیچی می کند، پس او آلوده است ویا بی کفایت است. اما درهردوصورت باید او مجازات شود." واما درمقابل این اتهام، وزارت داخله عزت الله واصفی را متهم به فساد، سرقت، قانون شکنی و قاچاق میکند. جنرال عبدالهادی خالد معین امنیتی وزارت داخله : " اگر واصفی صاحب این گونه نظر داشته باشد، او خلاف قانون اساسی گپ می زند. واقعا ، او نه تنها که قانون را تطبیق نمی تواند بلکه او قانون را ضعیف وذلیل می کند. مثلا ازکابل یک مثال می گویم. آیا شما مشکوک هستید که عصمت الله دولتزی رئیس پولیس کابل سمتش را خریده باشد؟ کسی که شب وروز درخدمت مردم است وهمیشه می تپد. او چرا این چوکی را بخرد؟ بازببینید پشت واصفی صاحب هم می گفتند، مثلا تیلی که ازایران آمد ودرغزنی متوقف شد . واصفی صاحب می خواست که آن راشخصی بفروشد ویافروختند وگپ زدند. ولی ما هیچ وقت نگفته ایم که واصفی آن تیل را دقیقا دزدیده است. تاکه قانون نگوید. اگر انها مستند حرفی دارد ، نباید آن را دریغ کند، بلکه به حارنوالی بسپارد." واصفی ازعدم داشتن صلاحیت کافی برای پیگرد متخلفین شکایت کرده و درمورد وزیرداخله چنین می گوید: " اگر اداره مبارزه با ارتشا و فساد به شکلی که درسائر کشورها ست می بود، مثلی که هفته پیش دربنگلادیش سه وزیر به قضا سپرده وبندی شد ، این وزیر(وزیر داخله) را من بندی می کردم. یک ثانیه برایش وقت نمی دادم. این اداره دندان وعضله ندارد وقانون هم دریک مملکت شمشیراست وعدل است . گاهی باید عدل را تطبیق کنیم وگاهی کسی که اگر سرکشی می کند باید باشمشیرگردن زد." اما در نهایت امر وزارت داخله می پذیرد که فساد دراین اداره وجود دارد ولی به گفته معین امنیتی ، تلاش برای مبارزه با فساد ادامه دارد "من ازبودن فساد دروزارت داخله انکار نمی کنم. دروزارت ما فساد بوده ودرحال حاضرهم باقی است ولی ما تلاش داریم که بافساد مبارزه وآن را محو کنیم. واینکه واصفی سند دارد، چرا سندش را نمی کشد؟ ازبرای خدا!" با استناد بر گزارش اسوشیتد پرس عزت الله واصفی ریئس کمیسیون مبارزه با ارتشا متهم به قاچاق مواد مخدر درامریکا شده بود و مدت سه سال را در زندان نیوادا سپری نموده است. واصفی فروش مواد مخدر را رد نموده گفت که خانمش آن زمان از مواد مخدر استفاده میکرد و پولیس یک مقدار مواد را در خانه آنها پیدا نموده بود. مخالفت این دو نهاد، با هم دیگر منجر به ادامه فساد، رشوه و سو استفاده از قدرت میگردد. در این میان روحیه ستیزه جویی قوت میگیرد، طوری که شاهد بودیم وزیر داخله، چندی پیش از طرف مجلس ملی نیز استجواب گردیده بود. احمد شاه اچگزی وکیل درولسی جرگه می گوید:" اگر وزیرداخله مشکلات را دور نکند، موادمخدر وقاچاق آن راجلوگیری نکند وازحملات تروریستی وانتحاری جلوگیری نکند، تمام منافع ملت واصول زیر پاشده ومردم مجبور می گردد که بگوید بعدازین استیضاح می کنیم ودوباره رای اعتمادرا ازوی می گیرم . به دلیل اینکه شما کارنمی کنید." ولی وزارت داخله ، استجواب ضرار احمد مقبل را ازسوی مشرانوجرگه ، یک برخورد شخصی و سلیقه یی میپندارد "اگر استیضاح می شویم ویا هر جزای که ما را می دهد، ما تردید نداریم واین خط عمل ما خواهد بود. وزیرما این پالیسی اش است که باید پولس به یک موسسه ملی غیر جانبداروخدمتگاربه ملت افغانستان تبدیل شود. هر جزای که برما وضع می کنند، ما باکی نداریم . ما آن را برخورد شخصی ویا گروه خاصی خواهیم دانست. ولی قانون اساسی هرگز مارا جزا نخواهد داد. قانون اساسی همین چیزی را ازما می خواهد که مامی کنیم." همچو روحیه رفته رفته منجر به بوجود امدن گروه ها در داخل دولت میگردد که از یک دیگر در مقابل مخالفین ایدولوژیک حمایت مینماید. در اینجا منظور ایجاد جبهه های سیاسی نیست که در داخل مجلس ملی شکل می گیرد. بلکه ایجاد گروه های مافیایی در داخل دولت به اساس مخالفت با روند ها و سیاست های معین دولتی میباشد. رزاق مامون نویسنده وتحلیلگر چنین می گوید:" وزارتخانه ها بیشتر ساخت وبافت مافیای را به خود گرفته است. دلیلش این است که همه چیزدرغیاب قانون انجام می گیرد. وقتی که ما درغیاب قانون می گوییم ، یعنی اینکه قانون ازروی کاغذ وارد زندگی نمی گردد. این مسائل پیش می آید وازکنترول دولت بیرون است. کل دولت را که شما می بینید نهایتا سه صد ویا چارصد نفر هستند. مثلا درشیرپور همه اش یکدست بودند. زمین های شیرپوررا هم نفرپادشاه، هم پشتون، هم تاجک وهم هزاره گرفتند ومیان خود تقسیم کردند. درآنجا هیچ کسی باهم اختلاف نداشتند، بلکه مشارکت ملی بود. وقتی که پای فساد درمیان است هیچ جهادیی با تکنوکراتی وهیچ تکنوکراتی با جهادیی اختلاف ندارد." فساد و سؤاستفاده معیاری برای تفاهم میان اشخاص بلند رتبه دولت پنداشته می شود. مصلحت اندیشی و چشم پوشی نهاد های دولتی از کارکرد یک تعداد کارمندان بلند رتبه و ستیزه جویی بیجا در مقابل یک تعداد دیگر، گواه روشنی است برعدم موجودیت قانون درکشور.

    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 3:03  admin

    حضور مافیای بازار آزاد ! در افغانستان

    و یک وجب فاصله تا نابود یی کشور !
    محمد امین ( فروتن )

    امروز هیچ نهاد و دولتی در یک " جامعه سالم " در جهان ، بدون حل و تبیین و بر قراری نسبت مناسب و معقول میان خود و احاد افراد یک ملت و مقولات " آزادی " ، " تساوی " ، " عدالت " ،" مالکیت " ، حقوق اجتماعی – سیاسی افراد ، منزلت و حقوق زن و اقلیتها و ده ها رشته دیگر اجتماعی و سیاسی نه میتواند مقبولیت و ثبات و " مشروعیت ملی و انسانی " کسب کند زیرا اینها مقولاتی اند که در بطن اصالت و مبنا ئیت خود احتیاج به تبیین پویا ئی دارند . که بشرِ امروز تفاوتها ، تبعیضات ، اختلافات و عدم برخورداری ها را خوب و سریع می فهمد . " عدم تساوی حقوق و امکانات " و" عدم وجود آزادی " ، " تملک و تمول انحصاری" درجامعه تشتت و بحران و ناهنجاری ایجاد میکند که هزینه آن بسیار زیاداست ، واضیح است تمامی کسانی که به مسأ له " ملت "و " دولت " می اندیشند باید بدانند که قلمرو و جوهره مسا ئل سیاسی و نظام سیاسی در محدوده ملی و فرا ملی متحول شده و مستلزم تحول در نگرش و رویکرد است . لذا در پرتو چنین تصویری از مفهوم " دولت " و" ملت " است که " جامعه شناسان و مورخان " کشور ما اداره کنونی و حاکم بر افغا نستان را فاقد مفهوم و مضمون یک "دولت ملی " می شمارند . واضیح است که طرح مسأ له برابری و عدالت اجتماعی بصورت انتزاعی مشکل جامعه ما را حل نه می کند زیرا نا برابری اجتماعی و اقتصادی یکی از عمده مسا ئلی است که همه جوامع بشری در سطوح مختلف با آن دست وگریبان اند . تا جائیکه اعتقاد و باور بعضی ها براین است که " نابرابری " یک امر جهانی و اجتناب ناپذیر است وباید آنرا پذیرفت !! به هرحا ل این مورد یکی از دهها مواردی است که ملت و جامعه ء ما با آن دست و پنجه نرم می کنند . هما نطوری که امروزدر قلمرو تاریخی جامعه ء فقیر ما دیده می شود طبقه ای از تکنوکرات های مجهز با اندوخته ها ی فراوان و ابزار متنوع نظام مافیائی سرمایه داری که بدون تردید سیستم منحصر به فرد جامعه افغانی نامیده می شود به ظهور می رسد که بر پایه های آن شالوده های یک نظام بروکراتیک سیاسی عرض اندام می کند . یکی از ویژه گی های مهم سیستم های بروکراتیک این است که هیچ یکی از شهروندان جامعه نمیتواند مؤقیعت ومکان خودش را انتخاب کند ، زیرا نظام بروکرا تیک سیاسی و اجتماعی مافیائی با داشتن هزاران پیچیده گی های که مانند تار های عنکبوت در تاریخ و فرهنگ یک جامعه ریشه دوانیده است ، افراد را بصورت جبری در جائیکه لازم است قرار می دهند ، نه در موقیعت های که قبلأ بصورت دموکراتیک و انتخابی شنا سائی شده باشند . روی همین دلیل است که مردم فقیر جامعه ء ما به میزانی که به پیش میروند دائره انتخاب بر سر شان تنگ تر می گردد و در راستای همین حرکت مبهم و نا معلوم وارد قطاری می شوند که فقط بسوی فاجعه در حرکت است و به دنبال خود صدها فاجعه دیگری را به بار می آورد . در چنین حا لت نا گواری است که بر خلاف آنچه که تصور می کنیم بیش از هرروز دیگر بسوی فاجعه نزد یک می شویم . اما آنچه را که هر آدم عاقلی را به اشتباه می اندازد این است که بر ظواهر یک " تجدد مصرفی " که بصورت مصنوعی در جامعه ء ما رنگ و جایگاه یک تمدن را به خود گرفته است به مثابه یک وضعیت ناگوار اقتصادی و اجتماعی در حالی بر جامعه ما مستولی است که هرگز و در طول تاریخ جامعه وکشور ما وجود ندا شته است . چنین است که با یک ارزیابی مختصرجامعه شناسانه میتوان این شکلی از" تجد د " را به مثابه محصول مزرعه ای از نیاز های مصنوعی ای یک ملت دریافت ، که بصورت دائیم وبه کمک وسا ئل ارتبا ط جمعی و تبلیغاتی مانند رادیو ، تلویزیون ، روز نامه ها و حتی احزاب سیاسی و بنگاه های تبلیغاتی بر بستر یک تمدن تاریخی و کهن آن ، تحت نام

    " تمد ن "عرضه می گردد ؛ اما این نیاز های مصنوعی چگونه و با چه شیوه های در متن وبطن یک ملت کهن تمرکز پیدا میکنند ؟ بدون تردید یکنواختی سیاسی و قالبی شدن انسان ها و ملت ها در قالب های که قبلأ در تاروپود اقوام و قبا ئل و تمامی نهاد های مدنی ریخته شده است راه نفوذ تحکیم سلطه ء اینگونه تجدد مصنوعی را فراهم میکنند ؛ برید ن ارتباط تاریخی نسل معاصر با گذشته ء آن ، ا زدیاد فقر و نا برابری اجتماعی و اقتصادی توام با ایجاد فاصله های روز افزون طبقاتی به هدفی که آدم های پو ک و بی ریشه ای را در بیایند تا به هر سانی که خواسته باشند به فرمان بچرخند ! زیرا انسان های با هویت و تجربه های تاریخی شان که در برابر وضع حاکم آگاهانه به مقا ؤمت می پردازند هرگز مطلوب این نوع وضعیت ناهنجار حاکم بر سرنوشت ملتها نبوده اند . دومین و مهمترین منفذی که موجب تقویت بحران عمیقأ روحی ای که تمامی رشته های معنوی یک ملت و تمدن کهنی را فرا گرفته است وجود " اهرم های گونا گون و متعد د قدرت " در جامعه میباشند که با داشتن اهداف و استراتیژی های ویژه و گونا گونی بر سرنوشت کشور ما افغانستان تأ ثیر فوق العاده ای را دا را اند . چنین است که زما مداران جامعه ء ما بسویی در حرکت اند که چشم انداز آن قبلأ توسط کار شناسان و متخصصان امور اقتصادی کشور های صنعتی ترسیم و تعیین گردیده است ؛ لذا می بینیم به میزانی که چنین "هیولای تجد د کاذب " و مصنوعی و نظام خشک و غیر عادلانه سیاسی و اقتصادی ، با نوع مافیا ئی خودش را برملت ما تحمیل کرده ،عصیان احادی ازمردم ما نسبت به این" نظام مافیا ئی" بیشتر می گردد . بد ین ترتیب می بینیم که آهسته ، آهسته بسوی یکنواخت شدن در حرکت هستیم و جوهر گرانبهای از ایمان و معنویت را که در طی زندگی تاریخی کسب کرده بودیم یکباره از دست دا دیم ، و اکنون با حضور در دسته ها و گروه ها ی مختلف سیاسی و فرهنگی که همچون سما رق از زمین شحم کرده ای جامعه ء ما سر می زنند و به جایی تلاش برای اعا ده ء نظام عادلانه سیاسی و استقلا ل ملی به مثابه جا ده صاف کن برای اِعمال استرتیژیی قدرت های بزرگ صنعتی و حامیان منطقوی آنها در افغانستان و منطقه عمل می کنند . تنها فرق اشغا ل گران دوره ء قدیم استعمار و اشغالگری کنونی در این بوده است که سلطه گران در نظام سرمایه داری معاصر و حا کم بر سرنوشت ملت ها برخلاف اسلاف گذشته شان که تنها به کمک پول و شمشیر ، دور ترین قلمرو های جها ن سوم و عقب نگاه داشته شده را تسخیر می کردند ، و گاهی هم آفتاب در امتداد امپراطوری های آنها غروب نه میکرد ، این بار از تجارب و اندوخته های نیا کان سلطه طلب خویش استفاده نموده ، و جهت رسیدن آسان به همان اهداف سلطه جویا نه خویش به میتود های روان شناسی و جامعه شناختی رو آورد ه اند ، میتود ها و شیوه های که نسل معاصر را به کمک ابزار تبلیغاتی مانند رادیوها ، تلویزیون های بیست و چهارساعته ای که در هرلحظه و هرلمحه ای " سم غریزه های شهوت و قدرت! " رابه هر سو می پراگنند بکلی مسخ می کنند ؛ این تازه ترین نوع بهره کشی از

    " جنس ما فیائی " است که بیشتر از سه دهه سابقه ندارد و با سقوط رژیم شبه جمهوری محمد داؤد به مثابه نوعی از خشونت توجیه شده در افغانستان مطرح شده است . بنأ سنگ زیرین اینگونه بهره کشی اقتصادی ای که از سوی حاکمان پیدا و پنهان حاکم برسرنوشت جامعه ما اِعمال می شود ، منافع مشترک ما فیا ئی است که با ا تکا بر ابزار تبلیغاتی ، سیاسی ملت ما در وا رای چهار چو ب ها ی منافع ملی ، و روابط میان ملیت های با هم برادر و برابر تحقُق پیدا می کند ! البته بزرگترین مشخصه و معیار وابسته گی و مناسبات ذات البینی طبقات حاکمه منا فع مشترک اقتصادی ا ند که با مشارکت در قدرت بصورت فریبنده و به کمک شعار های میان تهی و پوچ از سوی تمامی نهاد ها ی که بر مدار قدرت سرمایه و پول می چرخند نگهداری می شوند ! لذا واضیح است همه آنانیکه در درون این سیستم مافیائی زندگی می کنند با یکدیگر وابسته اند و همدرد و همد ست یکد یگر اند ، مواضع واحد سیاسی دارند و بسوی یک آرمان در حرکت اند ، لذا میتوان گفت هر کسی که با اندک تاریخ معاصر افغانستان و منطقه آ شنا ئی داشته باشد میداند که با دریغ و درد ، کشور ما افغانستان بر خلاف تاریخ گذشته ء خونین ما که هرچند اکثر زمامداران حاکم بر جامعه افغانی دست نشانده های قدرت های اشغالگر محسوب می گردیدند از هویت بومی بهره مند بوده و این" هویت بومی " سبب میگردید که در بطن خود بزرگترین نهضت های استقلال طلب و آزادی خواهی را که پرچمدار صلح و دموکراسی واقعی در میان ملت ما و عموم کشور های عقب نگاهداشته شده محسوب می شدند، پرورش می داد . و تا قلمرو ها و اقلیم های دور دستی ساحه ء نفوذ شا نرا می گستراند . در تاریخ طولانی و پر از تلاطم ما ، دوره های را میتوان یافت که در آن با شد ت از "خود بیگانه شد ن " را مشا هده میکنیم و متعا قب آن از متن وبطن همین ملت بزرگ افغان بزرگترین نهضت های خود آگاه و آزادی خواهی برخاسته ، و بر بستر تاریخی فرهنگ و تمدن ما به ظهور رسیده اند و به کمک همین حرکت های اصلاح طلب و ترقی خواه به یک " خویشتن تاریخی و معنوی " رسیده ایم . درست درهمین دوره های حیات ملت ما بوده که نه تنها درتکوین " شخصیت تاریخی " ما عوامل مهمی به شمار می آمدند ، بلکه نشانه های بارزی محسوب می شوند که کار شناسان و محققان علوم اجتماعی و سیاسی را به شناخت این شخصیت و روح ملت ما هدایت می کنند ، و باید هر بندی از این سلسله ء فرهنکی به طریق مستقل و علمی مورد تحلیل و تحقیق قرار گیرند . مطالعه نا چیز خودم به عنوان یک شاگرد جامعه شناسی و اقتصاد حکم میکند که وضعیت حاکم بر سرنوشت کشور ما اصولأ شبیه دوره انتقال است که تمامی نهاد های تاریخی یک جامعه از دوره کهن بسوی" دوره ء جدید " تغییر میکنند و در همین دوره بحرانهای فکری و اخلاقی و روحی فراوانی بوجود می آیند ، درست در همین مرحله ای از تاریخ است که سنت های مستحکم قبائلی و قومی که از قبل و از همان عهد قدیم بدین سو جدار های از ساختارعمومی ملت ما را تشکیل داده بود تجدید می یابند ! به باور من هرگاه نسل معاصر و انسانی ، که در همین دوره ء انتقال نفس می کشند نسبت به زمان معاصر و نسل های آینده ای که امانت بزرگ زعامت جامعه و ملت ما را تحویل می گیرند کوچکترین احساس مسؤ لیت نه کنند و یا هم در لایه های تشریفاتی قدرت بخوابند بزرگترین آسیب های را نصیب جامعه در حال انتقال خواهند ساخت . با دریغ فراوان که جامعه ما بد لیل بی توجهی حا کمان وشبه زمامداران کشورما به این مسأ له نهایت مهم و حساس جامعه شناختی دُچارعوارض و آسیب های بی شماراجتماعی و سیاسی گشته است. و امروز با روشنی صد ها علائیم انحطاط اخلاقی ، تزلزل و آشفته گی عمومی ، بی توجهی به حفظ و نگهداشت اصل خانواده ، ایجاد جبها ت متخاصم میان نو و کهنه ، جریحه دارگشتن وجدان مذهبی وملی مردم ، یورش ناآگاهانه بر هر اصلی اعم از ادبیات ، جامعه ، فرهنگ ، اقتصاد و سیاست ، توسعه روز افزون دامنه ء جنایات و تروریزم وغیره پدیده های نفرت انگیزی به چشم خویش مشاهده می کنیم .مشا هده ءاین ناهنجاری ها و وضعیت تار وتاریک در جامعه در حالی صورت می گیرد که هیچگونه تصؤر و راه حل منطقی برای آینده جامعه ء ما نه تنها در نزد شبه حاکمان جامعه وجود ندارد بلکه نامدار ترین کتله های از روشنفکران منتقد و فعا لان نا مدار جامعه افغانی نیز ازارائیه آن محروم اند ، البته تمیز و تشخیص عنا صر و مؤ لفه های بحران امریست نیکو ، مگر نباید تنها به انگشت نهادن بر فاکتور های که در بوجود آوردن فاجعه نقش اساسی دارند اکتفا کرد ، و از بیان هزاران نقیصه ها وکمبودی ها ی سیاسی ، اجتماعی ، و از همه مهمتر اقتصادی که فقر زأ و عامل زیربنائی در ایجاد بحران به شمار می آیند امتناع ورزید ، آب را گل آلود کرد و تنها آسان ترین راه را برای رسیدن به قدرت

    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 3:07  admin

    ادامه

    " حذ ف مخالفین و دیگر اندیشان " دا نست و از در یای گل آلود خشونت ما هی ، منافع نا چیز مادی را گرفت ! چنانچه در نوشتار های قبلی نیز ام نیز اشاره کرده ام ، روشنفکران و با سوادان جامعه ء ما باید نیرو های خلا ق در جامعه را بسیج کنند و جامعه را به در یا فت " هویت اصیل " خویش یاری رسانند ، این کار ممکن نیست مگر با آفریدن فرهنگ اصیل وقیام مسا لمت آمیزدرمقابل بی فرهنگیها و شیادی های گوناگون سیستم مافیائی که امروز سراسر تاریخ کهن افغانستان را فرا گرفته است . شگفت انگیز است که امروز شاخص ترین و کهن ترین نیروهای سیاسی و فرهنگی در جامعه ما اعم از دولتمردان و اپوزسیون داخلی عمق فاجعه انسانی در کشور ما را با تمامی خصوصیات و ویژه گی آن به تفصیل بیان می کنند ، اما هیچگاه نتوانیسته اند و یا نخواسته اند که برای بیرون رفت از بحران کنونی دکتورین عملی ومنطقی را، ار ائیه کنند ، تنها وقتی حادثه ای در قلمروی از جامعه بو جود می آید و یاهم مخالفین مسلح نظام در برابر بزرگترین مظاهری از فرهنگ و تمدن عملیات خونینی راه می اندازند بلا درنگ سیاست معروف "چانه و فشار " را به کمک و یاریی حلقه های معلوم الحالی که از قبل به همین منظور در چهارچوبهای مافیائی نظام سیاسی جا بجا شده اند به پیش می اندازند ، از یکسو در بد ل انهدام بزرگترین نمونه های از فرهنگ و تمدن ملت ما با چانه زنی بر مشارکت در قدرت به مخالفان مسلح نظام مکافات داده میشود و از سوی دیگر بصورت فربینده بنام مبارزه با تروریزم و القاعده افراد بی گناه سرزمین ما کشته می شوند . بدین سان جنگ تمام عیاری که در فرهنگ ما بنام " جنگ موش و گربه " نامیده می شود هر روز قربانی می گیرد . بدون شک در هر حکومتی و نظامی نا رسائی هست و مشکلات هرگز به سادگی و به سرعت حل نخواهد شد لکن صحبت ما با شبه زمامداران خود ما از این مقوله ها نیست ُ ُُ،ُُُ زیرا ُ نخست وقتی این همه سرمایه های عالم و نیروهای مادی و معنوی جهان بنام مبارزه با تروریزم و باز سازیی افغانستان عزیز بسیج شده است چرا نه گوئیم که آقایون بر چشم تان مژه است ! اگر هزاران طرحی و برنامه ای هم بریزانید و تمامی مساحت افغانستان را با دالر و گلوله بپوشانید کار بجای نخواهند رسید ! اکنون بهتر است از آنچه که بر ملت ما رفته است عبرت بگیریم نقطه ضعف ها ی را که به سود فرصت طلبان ، ورشکسته گان سیاسی و فاشیستهای مترقی تمام می شود وما میتوانیم با کمی فقط سرعت و خود گذری و ایثار آنرا علاج کنیم به امید گردش روزگار و مقتضای منافع بیگانه گان احا له ند هیم ، که در پس هر ضعف اساسی ما قوت بزرگی برای کسانی که با صلح و آشتی مانند" جن و بسم الله" اند، نهفته است . اقتصاد بازار آزاد و اقعأ یک اقتصاد مترقی است که با گذشت صد ها سا ل عمر جوامع صنعتی امروزی ، انسان باشنده ء این جوامع را حد اقل به مرحله ای رسانیده است که به کمک و یاریی علوم و تکنولوژی معاصر و برخورداری از فرهنگ نهادینه شده تحمل در جوامع مردم سالارامروزی بصورت آگا هانه نواقص این سیستم را نشاندهی کند و به مقتضای شرائط تاریخی هرجامعه آنرا در بوته ء نقد قرار دهند ، اکنون به بحث اصلی مان یعنی بررسی دوره ء انتقال بر میگردیم و می بینیم که در این دوره عبوری یک جامعه چگونه ازفرهنگ کهنسال اش که معرف هویت آن است با سرازیر ساختن ابزار " آلینه سازی " و یا " از خود بیگانه ساختن " انسان وجامعه محروم می گردد ؟ یکی از ویژه گی های این دوره

    " نیاز های مصنوعی ! " ا ند که بصورت دا ئیم در انسان و جامعه بوجود می آیند و این وظیفه تبلیغاتی که جزئ از یک پروژه روانی بشمار می آید از سوی گروه های ما فیائی بدوش مطبوعات ، رادیوها ، شبکه های تلویزیونی گوناگونی اُفتیده است ، زیرا با روشن کردن جعبه تلویزیونی و رادیوئی و یاهم با ورق زدن روزنامه ها و مجلات سیلی از نیاز ها ی پوشیده که بیشتر مصنوعی اند ظا هر می گرددودرست درهمین دوره است که" فرهنگ زدائی " بوسیله تشبه و تقلید تبلیغاتی به پخته گی می رسد .

    مسأ له دیگری که موضوع مهم و اصلی بحث ما را نیز تشکیل می دهد ، تجربه ها و اندوخته های چند دهه قبل استعمار است که از کشور های جهان سوم بخصوص افغانستان بدست آورده اند ، و همین تجربه ها ضرورت یک ریفورم و تجدید نظر بنیادی بر تاکتیک ها و استراتیژی های تمامی حرکت های آزادی خواهی در منطقه و افغانستان را بوجود می آورد . همین موضوع که مجهول بزرگ برای تمامی نهضت های اصلاح طلبانه و بیدار گرانه از سید جمال الدین افغانی تا اکنون است . موضوع قابل اهمیت دیگری نیز که باید قویأ به آن نگریسته شود عوامل تعیین کننده در تحولات اجتماعی است ، من اکید أ بر این با ورم که لاجرم عامل تعیین کننده و قوی در تحولات اجتماعی و سیاسی وجود دارد اما نه میتوان تنها یک عامل را در نظام ها و جوامع مختلف بشری بصورت ثابت تعیین کرد ، بلکه عامل تعیین کننده در هر نظام اجتماعی و سیاسی با نظام اجتماعی دیگری تفاؤت می کند ، اغلب

    اشتبا ها تی نیز که در تفسیر و تشریح ایدیولوژی ها و مکتب ها اعم از مذهبی و غیر مذهبی بوجود می آیند از همین نکته منشأ می گیرد و آن این است که پیروان دگما تیک یک مکتب و اندیشه بدون احساس ضرورت ریفورم اصلاح گرایانه ، همیشه دنبال یک عامل ( انسان – تاریخ – نژاد – فرهنگ – جغرافیا و ......) می گردند و آنرا زیر بنای تمامی تحولات اجتماعی و در طول و عرض تاریخ بشری بصورت مطلق می شمارند . در حالی که به باور من آن همه عواملی که گرفته اند اگر صحیح و درست هم تلقی شوند ، هرکدامِی از این عوامل در یک دوره خاص و در میان یک تیپ ویژه ای اجتماعی عوامل قوی اند اما نه میتوان آنها را به تنهائی و بصورت منفرد و مجرد برای تمامی اعصاری ازتاریخ بشری کافی دانست.که اینگونه بینیش تاریخی و جامعه شنا ختی مغائر با جوهره ء اصلی فلسفه ء تاریخ بویژه از دیدگاه " فلسفه توحیدی تاریخ " است . میتود واسلوبی که نسبت به هر شیوه دیگر غارتگری از سوی " مافیای بازار آزاد " در جامعه ما عملی می شود همانا تضعیف تیوریزه شده ای از نهاد های ملی تاریخی و اقتصادی است که در هیاهوی تبلیغات برای بیان محاسن " نظام لبرال دموکراسی " به انجام می رسانند . سر دمداران این مافیای اقتصادی و بروکراتیک با سرمایه گذاری در سکتور های خاص اقتصادی عملأ نها د های سنتی و تاریخی یک جامعه را به رکود مواجه می سازند . در گام نخست این مافیا ی بازار آزاد به کمک بازهم همین ابزار تبلیغاتی مانند رادیو ، تلویزیون ، احزاب بازاری ، روزنامه ها و سازمان های به ظاهر عام المنفعه مانند بنیاد های خیریه وغیره جامعه را عمیقأ شستشوی مغزی می کنند و با ایجاد بحران های بزرگ روحی و اجتماعی باور " اصا لت پول و سرمایه " را در کالبد نحیف و ضعیف ملت تاریخی و کهن ما نهادینه ساخته و بدین سان ارزش های معنوی و
    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 3:12  admin

    ادامه

    آخیرین رسوبات فرهنک ایثار و قربانی را به یغما می برند ، در ست در همین دوره انتقال است که ساختار های مصنوعی به جای ساختار ها و نهاد های اصلی با ز هم به کمک همان ابزار تبلیغاتی ما فیائی پیوند می گیرند . بهترین و بزرگترین مثال برای این حقیقت تضعیف مافیائی شرکت هوا پیمائی آریانا است که از همان نخستین روز های تشکیل حکومت مؤ قت مورد بی مهری فوق العاده قرار گرفته و امروز کشور ما افغانستان از تنها نماد سرمایه ملی محروم می شود و همین گرگان مافیای اقتصاد ی بازار آزاد بصورت توجیه شده و ظاهرآ منطقی منتظر آخرین نفس های آن اند که چگونه و چه وقت بر بستر از قبل آماده کرده شده سرمایه داری و ثروت اندوزی جان می دهد ؟ گفتیم از همان روزهای نخست اداره مؤقت شرکت هوا ئی آریا نا افغان مورد بی مهری قرار گرفته است ، به دلیل اینکه مافیای سیاسی حاکم بر سرنوشت جامعه ما در هم آهنگی با مافیای بین المللی شرکت های نفتی بجای یک برآورد و محاسبه دقیق نیاز مندی های ساختاری جامعه ما از جامعه جهانی تنها طلب کمک های نقدی را نمو دند و با استخدام مستشاران خارجی که حتی هر روزی هزاران دالر حقوق و معاش مطالبه می کردند ، نا وگان هوایی و ترانسپورتی ما رو به زوال نهاد . و بالاخره پس از مدت کمی آنهم با تحویل کمک چهار فروند هوا پیمای استفاده شده ای که کشور هندوستان به شرکت هوائی آریا نا افغان کمک نموده بود و به بسیار زودی به دلیل عدم توجه به پالائیش آن از کار افتید ، سازمان جهانی هوا نواردی پرواز های هوا پیما های شرکت آریا نا افغان را بر حریم هوائی اتحادیه اروپا ممنوع اعلام کرد و شرکت آریا نا افغان را به دلائل ایمنی در لست سیاه قرار داد . اکنون سوال اینجاست که اگر از همین ملیارد ها دالر پول نقدی که جامعه جهانی بنام باز سازی افغانستان به کشور ما کمک نموده است ، چند فروند هوا پیمای محدود جدید و یاهم استفاده شده در اختیار افغانستان قرار می گرفت و آرام ، آرام شرکت هوایی آریا نا جان می گرفت به بسیار زودی آیا آریا نا این میراث کهن ملت ما از ویرانه های خاک آلود ی بسوی یک آینده ء مطمئنی بر نه می خاست ؟ هیچکسی نه میداند که آخرین منزلگاه شرکت هوائی آریانا افغان کدامین ودرکجا خواهد بود ؟ اما حرکت سریع برنامه های" اقتصاد بازار آزاد" یا سرما یه داری لجام گسیخته ء حاکم بر افغانستان که آخرین بقایای معنویت و تمدن افغان ها را در حلقوم گرفته اند روشن میسازد که اگر معجزه ای رخ ندهد شاهد سقوط این یگانه شرکت هوائی که سمبول تاریخ کشور ما محسوب می شود در دامن خون آلود ما فیای حاکم بر سرنوشت کشور ما ، خواهیم بود . شایان ذکر است که از همان نخستین روز های تأسیس حکومت مؤقت حاکمیت دوگانه همانا ( حکومت پنهان و حکومت آشکار!! ) بر خلاف انتظار توده های میلیونی ما بر بستر جامعه افغانی مشاهده می گردید . حکومت آشکار که از نیرو های با اعتبار بومی و داخلی تشکیل گردیده بود دارای کوچکترین صلاحیتی که در ساحه مسؤ لیت در برابر خدا و خلق خدا با ید به انجام برسانند نبوده است ! جا لب آنجاست که بدنه ای اصلی این " حکومت آشکار " بیشتر از کسانی و نیروهای تشکیل گردیده که در طی سه دهه مهاجرت ها مجبور به ترک میهن شده و اکنون دوباره در رکاب حاکمان پنهانی جامعه وارد افغانستان شده اند . و امروز به مثابه یک حکومت دموکراتیک و قانونی در معرض دید قرار دارند . اینان جاده صاف کن بزرگترین قدرت های اقتصادی و نظامی اند که خود را " مأ مور از جانب خدا " میدانند که نظام مورد نظرشانرازیرنام " دموکراسی " و " آزادی " برسراسر گیتی ارزانی می فرمائند ! گفتیم ، این" مافیای بو قلمون سرمایه داری " که به هد ف بدست آوردن منا فع اقتصادی از جهان سوم منجمله افغانستان همچون " دا را کولا ها " بر تن مجروح و خونین جامعه ما چنگ اندا خته با اشغال گران قدیم در عین حالیکه نسل این ما فیا از با زما نده گان نیا کان خویش بشمار میآیند و جانشینان برحق آنها محسوب می شوند ، با این تفا ؤت که این بار با مشارکت دیگر کا نگستر های دنیا و با ملاحظه به منافع استراتیژیک آنها درافغانستان و با مجوز سازمان ملل متحد که اکنون بیش از هر زمان دیگری به مثابه نهاد مشروعیت بخشی به شرکت های تجاری جهانی مبدل شده وارد منطقه شده اند ، و با دقت کامل آنچه را که یکی از افسران انگلیسی که در اردوی انگستان به مقام جنرالی نیز نا ئل آمده است وصایای را که در یک اثر خود برشته ء تحریر در آورده است جامه عمل می پوشانند . این جنرال نظامی در کتاب خود نوشته است که : در جنگ پیروزی غیر ممکن است مگر با استفاده ازجعلیات یا بکار بستن ابزاری از تزویر و درو غگوئی و پنهان داشتن حقیقت « به عقیده وی هر فردی از جامعه و کشور وقتی این وسا ئل را بکار نه بندد بدون تردید به دوستان و همرزمان اش خیانت کرده است " میتوان وی را یک فرد پست و نا مرد شمرد !» برای یک ملتی که سرنوشت اش به قمار گذارده شده پایبند اصول اخلاق بودن یا نبودن موضوعی نیست که مهم شمرده شود ، بلکه یک ملت آنقدر بر سر حریفش باید بکوبد تا بلاخره با یک ضربه نهائی جان دهد . » در آ ئینه اینگونه تیوری ها و فعل وانفعا لات است که برخورد با رژیم و اداره ء حاکم بر سرنوشت ملت ما یک امر طبیعی تلقی می گردد . اما تنها تفاؤ ت در این است که برخی از مخالفانی که تنها داعیه ء " مخالفت برای مخالفت ! " را بد ون آنکه عمق فاجعه ء گسترده ای را که تمامی اندام ملت بزرگ ما را احاطه کرده نخست با ابزار معاصر تشخیص کنند و سپس بصورت مسا لمت آمیز و منطقی و با توجه به شرائط این زمان راه حل های عملی نیز برای علاج
    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 3:13  admin

    ادامه

    آن پیشنهاد کنند ، مردم را برای سر دادن شعار های مبارزاتی گذشته و یک" عصیان کور و خونین ! " فرا می خوانند ! که به با ور من اینگونه تحلیل ها و جهت گیریها ی دوران جنگ سرد و جهاد بزرگ مردم افغانستان در برابر جریانات و نهاد های حاکم بر جامعه افغانی نه تنها کار را بجای نه می برد بلکه به دلیل اینکه سیاست همیشه بویژه در جهان معاصر که آگنده از اندوخته ها و تجربه های اشغالگران است و ملتی سرافراز و پیروزمند است که پیش از پرداختن به طرح راه حل های عمومی با ید ریشه ها را نشان دهد ، و نشان دهد که اگر درخت فرسود و اگر کرمی بر درخت افتاد و آن را از درون پو ساند و تباهی در درخت ریشه دوانیده است منتقد با ید با فراست کامل و تحلیل و تجزیه روشها و اسلوب های کانگستر های جهانی که مجهز با ابزار نوی ، حتی دارای مارک ها و نام های فربینده ء سیاسی اند چراغ ذهن مردم و ملت ها را روشن سازند ، و برای مشا هده عینی پوسیده گی هشدار دهند ، و به آرزوی ساختن یک جامعه آباد و آزاد سنگ بنای اصلاحات ساختاری در جامعه را بگذارد . منتقد این زمان باید اعلام کند که تنها بیان نارسائی های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی کافی نیست ، زیرا تنها بر انتقاد کردن اکتفأ کردن انسان معاصر را محدود می کند و جبرأ باید گفته ها و سخنرانی های آتشین و گاهی خونین خود ش را همیشه تکرار کند ، اینجاست که باید استعداد های طبیعی و فطری نسل معاصر از پشتوانه ء فرهنگی غنی و معنوی برخوردار باشد . کسانی که با زمان آشنا یند و از سرگذشت اندیشه ها و فرهنگ ها بویژه ادیان بزرگ در تمدن امروزی و مسیر حرکت روحی و فکری انسان این عصر آگاهی دارند ، بخصوص روشنفکران راستین و متعهد زمان ما که میدانند نظام های ما فیا ئی در جهان معاصر ، مجهز به نیروی عظیم یک مشروعیت مصنوعی خارجی اند و هرگاهی که قدرت های جهانی و منطقوی اراده کنند تا کشور های فقیر دنیا را به بازار کالای خویش تبدیل کنند و برای توفیق در این راه انسان ها ی متمدن امروزی را به شکل « حیوا نات مصرف کنند ه » در آورند . گفتیم روشنفکران متعهد وابسته به این نسل باید از طرح مفاهیم اعتراضی مجرد و منازعه آلود با شدت تمام بپرهیزند و از ارائیه هرگونه نسخه ء « فشار از پائین » خودداری کنند ، که ممکن است با طرح چنین نسخه ها ی قدیم هرچند در گذشته تاریخی ملت ما در راه بسیج توده ها مؤ ثر واقع شده باشد ؛ اینجاست که مبارزان راستین جامعه و مردم ما باید با دقت کامل و در صحنه ء سیاست که به مانندتختهءشطرنج فراست و دقت می طلبد تاکتیک های مبارزاتی خویش را باافشای منطقی و مسالمت آمیز جانب مقابل استوارسازد لدا مجا هدان دیروزی ما باید مؤقیعت اجتماعی و تاریخی خود را با ؤقوف بر پیچیده گی های عصر حاضر درک و شناسائی کنند و بکوشند رابطه ء فرد با جامعه و اجتماع با اجتماعات دیگر را عمیقأ بفهمند و حس کند و در عین حال تمامی تجربیاتش او را برای درک معنای راستین تعهد آماده ساخته باشد ؛ در پرتو این استراتیژی اصلاحات است که هیچ اصلاح طلبی نه میتواند نام اصلاح طلب را بر خود نهد مگر آنکه اندیشه و تفکر اصلاح طلبی را به مثابه یک ضرورت تاریخی در تار وپود ملت ما نها دینه کرده باشد ؛ از تحلیلی که در بالا به آن اشاره گردید به این نتیجه فوری میرسیم که توجه و دقت به تمامی تاکتیک های جدید و کهنه ء حریف و در نظرداشت عمق استراتیژیک آن تاکتیک ها و شیوه ها در حدی که به سر نوشت تاریخی جامعه و ملت ما تعلق می گیرد به عنوان وظائف خدشه نا پذیر روشنفکران ما با ید اکید أ در نظر گرفت . اجرای چنین مأ موریت خطیر ملی و اعتقادی که بدون شک یک وظیفه انسانی نیز هست از همه اول از ما و تمامی مجاهدان راستین و اصلاح طلب می طلبند که روحیه ء پشت کردن به مال ، جاه و جلال و شهرت که از مظاهر غریزه قدرت خواهی اند در زندگی خصوصی و شخصی مبارزان اصیل و راستین جامعه نیز غرس کنند ،زیرا کسانی که با زمان کنونی آشنا یند و از تاکتیک های نوین مافیای قدرت آگاهی دارند و می بینند که « نظام مافیای» کنونی حاکم بر سرنوشت جامعه ما با نیرنگ های جدید ظاهرأ بنام « دموکراسی » و « اقتصاد بازار » و نیروی « علم و مذهب » و تاکتیک های به ظاهر « جامعه شناسی » و «تاریخ و روانشناسی »مجهز است که تمام سعی و تلاش شان این است تا کشور عزیز ما افغانستان را به بازار کا لای خویش مبدل سازند و برای توفیق در این راه ، باید همه انسان های جامعه به شکل " کتله های بزرگ مصرفی " در آیند ! و تمامی احادی از مردم در برابر این قدرت بزرگ بصورت کاذبانه احساس پیشرفت کنند و از لحاظ سیاسی بصورت مصنوعی غرورش اشباع شده و ازلحاظ اجتماعی و اقتصادی نیز پارادائم های از پیشرفت را به نمایش میگذارند ! زیرا به اثر تلاش های شبانه روزی برخی از این نهاد های ما فیا ئی تبلیغاتی مانند رادیو ، تلویزیون ، روزنامه ها وغیره مصرف های کاذب در جامعه اضافه شده است و بدین ترتیب در آمد شرکت های غول آسایی مافیائی که روح و روان جامعه افغانی را به اسارت در آورده است از طبقات محروم و عقب مانده ای جامعه در می آورند . البته این طبقات محروم نیز میتوانند از بهترین تکنولوژی برای زندگی کردن بهره مند باشند مگر به قیمتی که بازهم بخش دیگری از همین مافیا استفاده از آن را نرخ گذاری میکنند و قسمت دیگری به مثابه ضرورت اولیه و حیاتی تمامی شهروندان با استفاده از تربیون های تبلیغاتی و نشراتی مانند رادیو ، تلویزیون های خصوصی ، روزنامه ها وا بسته به نظام مافیائی و تجاری حاکم بر کشور توجیه می کنند ؛ و بدین سان فقرا و مستمندان همیشه فقیر تر و غول های ما فیائی از سرمایه روز به روز سرمایه دار تر می گردند !! شگفت آور است که در عصر ما برخلاف نظام سرمایه داری قرن بیستم و نوزدهم که طبقات محروم برای همیشه در نا امیدی زندگی می کرد و کلیسای آن زمان نیز توجیه کننده ء مذهبی فقر بود و می گفت که خداوند برخی را اشراف و بعضی ها را محروم از تمامی نعمت ها ی مادی خلق کرده اند و هیچکسی و قدرتی نه میتوانند سرنوشت آدمیان را تغییر دهند و سرمایه دار ها و اشرافیت حاکم بر جوامع بشری معاصر نیز همینگونه پا بر زمین نهاده اند ! و اصلأ میان فقرأ و ثرو تمندان یک دیوار بزرگی از « مشیت الهی » فاصله انداخته است ! ! بنابر این هر چه بیشتر طبقه ء اشراف خودش را به عنوان طبقه ء برتر و بهتر در جامعه حضور می داد مستمندان و محرومان نسبت به مذهب و معنویت بی توجه می گردیدند و بسوی اندیشه های لائیک و سکولار تما یل می یافتند . در حالیکه سیستم ما فیائی کنونی بنام خدمت به مردم فقیر و کم در آمد جامعه افغانی بزرگترین « بنیاد های خیریه » را تأ سیس می نمایند تا از یکسو بنام خدمت به مردم فقیر وستمدیده افغانستان بزرگترین کمک های جهانیانرا جلب کنند و از سوی دیگر خو د را تنها حامیان مردم افغانستان معرفی کنند ، با کمی دقت میتوان دریافت که این ما فیای اقتصادی و شرکت های تجاری بین المللی که صاحبان اصلی آن همانا حاکمان پنهانی اند که سرنوشت کشور و جامعه ما را دردست گرفته اند ، شرکای بومی آنها که به دروغ و به ظاهر سرمایه گذاران و صاحبان اصلی این" بنیادهای خیریه" میدانند ، به جز نیروی جاده صاف کن سر مایه گذاران خارجی این شرکت ها و بنیاد ها نه میباشند . به هر حال آنچه مسلم است مافیای حاکم بر سرنوشت جامعه ء ما نه می گذارند که نهاد ها و زیربنا های یک دولت مرکزی در افغانستان که از اراده یک ملت با زمینه سازی های تدریجی به ظهوررسیده باشد تقویت گردد.

    منبع : گفتمان
    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 6:17  admin

    افغانستان پس از ۵ سال

    ]ترجمه و تلخیص : پروین اشرفی / شهرگان | | تعداد خوانندگان 44

    نوشته استفان زونیس*

    parvinashrafi@hotmail.com
    ۴دسامبر ۲۰۰۶
    در پنجمین سالگرد جنگی که به سرکردگی ایالات متحده بر علیه افغانستان در گرفته است، طالبان در موضع حمله است، بسیاری از روستا ها در دست جنگ سالاران و قاچاقچیان تریاک میباشند، تلفات ایالات متحده رو به افزایش است و در واقع بسیاری از افغان‌ها در وضعیت بدتری از آن چه که بودند، هستند.
    آمار و ارقام سازمان ملل، استاندارد زندگی در افغانستان را در رده بدترین استانداردهای دنیا قرار میدهد. حد متوسط زندگی در افغانستان کمتر از ۴۵ سال میباشد. درآمد سرانه در افغانستان ۲۰۰ دلار است. از هر ۱۰ نفرافغانی، سه تن از آنها بی سواد هستند و درجه مرگ و میر نوزادان در بالاترین درجه خود در سطح جهان است. اقتصاد افغانستان، با توجه به اینکه ۲۴ میلیون مردم این کشور به کمک های خارجی، به تجارت تریاک و به پول هایی که از سوی ۵ میلیون افغانی مقیم خارج میرسد وابسته میباشد، هیچگونه عملکردی ندارد.
    دولت پرزیدنت حمید کرزای که از سوی ایالات متحده حمایت میشود، از کمترین اعتبار در سطح کشور برخوردار است. افغانی ها بطورعادی از وی بعنوان " شهردار کابل" نام میبرند، زیرا آتوریته وی از شهر پایتخت، یعنی کابل، فراتر نمیرود و یا با درنظر گرفتن فقدان آتوریته واقعی وی در رابطه با اشغال نیروهای ایالات متحده، مردم او را با تمسخر "کمک سفیر آمریکا" خطاب میکنند. افغانها تاریخا به رهبران قدرتمندی که حداقل تا حدودی بتوانند امنیت و مساعدت های تدریجی اقتصادی را تأمین کنند، احترام می گذارند. کرزای اصلا قادر نبوده است هیچیک از این ها را برای اکثریت مردم کشورش فراهم سازد.
    انتخابات ریاست جمهوری افغانستان با مدیریت ایالات متحده و انتخابات پارلمانی سال گذشته – که با کمترین نظرخواهی از مردم افغان در رابطه با ساختار و زمان آن سازماندهی شده بود – با تقلبات بسیاری همراه بود: از جمله ریختن آراء اضافی در صندوق ها، خرید رأی، ارعاب و چندبار رأی دادن. مقامات آمریکایی برچندین نفر از نامزدهای برجسته ریاست جمهوری فعالانه فشار آوردند که نامزدی خود را پس بگیرند تا به تضمین انتخاب کرزای کمک کنند. اکثر تصمیمات سیاسی ای که بر زندگی مردم تأثیر میگذارد را جنگ سالارانی که انتخاب نشدند، اتخاذ مینمایند.
    بارنت رابین، یکی از بهترین محققین آمریکا در زمینه افغانستان، آن را به مثابه کشوری توصیف میکند فاقد "نهادهای حکومتی عمل کننده. کشوری که ارتش واقعی و پلیس مؤثری ندارد. دولت متزلزل استانی اش، به سختی با دولت مرکزی ارتباط دارد، تا چه برسد به اینکه فرمانبردار آن باشد. بیشتر درآمدهای ناچیز حاصل از مالیات ، بطور غیرقانونی توسط مقامات محلی ای گرفته میشود که با عنوان های رسمی شان دست کمی از جنگ سالاران ندارند." به نظر رابین، هدف سیاست ایالات متحده در افغانستان " این نبود که یک رژیم بهتری را برای مردم افغانستان برقرار سازد، بلکه این بود که جنگ سالاران را استخدام کند، و آنها را در مقابله بر علیه القاعده قوی سازد."
    اگرچه اکنون زنان اجازه دارند که به مدرسه بروند و بدون همراهی یک مرد فامیل خانه را ترک کنند – حقوقی که در زمان طالبان از آنها سلب شده بود – اما در بیشتر قسمت های افغانستان، اکثر آنها از ترس دزدیدن شدن و مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن ، از دست زدن به اینکار وحشت دارند. دیده بان حقوق بشر گزارش میدهد که علیرغم خلع ید طالبان جاهل "خشونت بر علیه زنان و دختران همچنان پابرجاست."
    وضع امنیت در روستاها آنچنان بد است که گروه هایی چون Medecins Sans Frontiers مجبور به ترک کامل کشور شدند – این گروهی است که در طول جنگ شوروی و اشغال افغانستان در سال های ۱۹۸۰، در دوره جنگ های داخلی و در دوران هرج و مرج در اوایل تا اواسط سال های ۱۹۹۰ و سرکوب وحشیانه طالبان در سال ۲۰۰۱، در افغانستان باقی مانده بود.
    هنوز دولت بوش به انکار بدترشدن وضعیت در افغانستان ادامه میدهد. اخیرا پرزیدنت بوش مدعی گشت که وضع آنچنان در افغانستان خوب است که " به دیگران الهام می بخشد..... آزادی خود را مطالبه کنند." و معاون رئیس جمهور، چینی از زوال سریع جمهوری افغانستان بعنوان "ملت برخاسته" نام میبرد. وزیر دفاع، رامسفلد نیز قبلا افغانستان جدید را بعنوان " فضیلت نفس گیر" و "یک مدل موفق" توصیف کرد.
    سازمان عفو بین الملل گزارش میدهد که در طول سال گذشته " دولت و یاران بین المللی اش، در تأمین امنیت مردم افغانستان همچنان ناتوان باقی مانده اند. عدم حضور نظم قانون و یک سیستم عمل کننده قضایی در امور جنایی، بسیاری از قربانیان تجاوز به حقوق بشر را بدون هیچ فریاد رسی گذاشته است، بخصوص زنان را. بیش از هزار نفر از مردم عادی در حملات ایالات متحده، نیروهای ائتلافی و گروه های مسلح کشته شدند. نیروهای ایالات متحده به دستگیری های مستبدانه و بازداشت های نامحدود ادامه میدهند."
    دولت آمریکا، از آزار زندانیان و دیگر انواع تجاوز به قوانین بین المللی حقوق بشر هیچ گزارشی نمیدهد. سال گذشته هنگامیکه تظاهرات ضد آمریکایی مردم خشمگین در شهرهای افغانستان در اعتراض به آزار زندانیان افغانی توسط زندانبانان آمریکایی، صورت گرفت، پلیس افغانستان که تحت فرمان ایالات متحده است، بر روی جمعیت آتش گشود و ۱۶ کشته بجای گذاشت. هنگامیکه مجله نیوزویک از آزار زندانیان افغانی گزارش داد، رامسفلد این مجله را تقبیح کرده و اخطار داد که " مردم باید مراقب باشند که چه میگویند." دولت بوش تقاضای پرزیدنت کرزای مبنی بر اینکه آمریکا تاکتیک هایش را بازنگری کند و اجازه بدهند افغان ها بر پلیس و عملیات نظامی کنترل بیشتری داشته باشند را رد کرد.


    اين مطلب آخرين بار توسط در الخميس 15 نوفمبر 2007 - 6:20 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 6:18  admin

    ادامه
    اکنون جنگ سالاران، که شامل جنایتکاران جنگی میباشد و قبل از قدرت گیری طالبان بر مردم ستم میکردند، در چندین استان افغانستان حکومت میکنند. در شمال کشور، آنها در واقع با رهبران قدیمی رژیم مدافع شوروی، که ایالات متحده بر علیه آن ها در سال های 1980 جنگ کرد، متحد شده اند. اکنون تعدادی از جنگ سالاران رسوا در کابینه هستند و در رژیم حمایت شده از سوی ایالات متحده، پست های بالایی دارند. کتی گانون، که ۱۸ سال بعنوان خبرنگار آسوشیتدپرس در کابل کارکرد، در کتاب جدید خود تحت عنوان I is for Infidel ( معنی تحت اللفظی : کاف به معنی کافر است - مترجم ) میگوید که دولت افغانستان متشکل از " بزرگترین اجتماع قاتلین مردم است که شما میتوانید در یک جا جمع کنید." گانون گزارش میدهد که " شرارت وزیر دفاع افغانستان، عبدالرشید دوستم، افسانه ای است." ایالات متحده که قدرت نفوذ عظیمی بر دولت افغانستان دارد، از اینکه بر کابل فشار بیاورد که این جنایتکاران جنگی را به محاکمه بکشد، خودداری کرد. در واقع، مقامات بالای ارتش ایالات متحده با جنایتکار جنگی عبدالرشید دوستم، در رابطه با مسائل مربوط به امنیت داخلی از نزدیک کار میکنند.
    سربرآوردن صاحبان مواد مخدر
    افغانستان در ۱۵ سال پیش ۹۰ درصد هروئینی را که به اروپا وارد میشد، تأمین میکرد. هنگامیکه طالبان قدرت را در سال ۱۹۹۶ بدست گرفتند، بر بیشترین کاهش تولید تریاک در طول نیم قرن گذشته، فشار آورد، یعنی کاهش تا پایین ترین مقدار در طول دهه پیشین خود. در واقع تمام آن محصولاتی که در زمان شروع بمباران های ایالات متحده در ۵ سال پیش در افغانستان باقی مانده بود، در مناطقی بود که در تحت کنترل اتحاد شمال قرار داشت، همان کسانی که بعدا ایالات متحده کمک کرد که به قدرت برسند. فی الواقع دولت بوش در نزدیکی با صاحبان مواد مخدر یک سابقه تاریخی داشته است. حضرت علی و حاجی محمد زمان که به همراه نیروهای ایالات متحده ،حمله زمینی افغانستان به متصرفات القاعده در تورا بورا را رهبری کرد، مدت هاست که بزرگترین صاحبان مواد مخدر و تریاک در مناطق پشتون افغانستان هستند.
    افغانستان در سال گذشته بیشترین کشت خشخاش تریاک را در تاریخ خود دیده است. چیزی که یک سوم کامل اقتصاد افغانستان را دربرمیگیرد. بیش از ۹۲ درصد هروئین غیرقانونی دنیا اکنون از افغانستان میآید. این امر باعث شده است که نرخ هروئین بطور دراماتیکی کاهش یافته و مصرف آن افزایش یابد. دفتر سازمان ملل در زمینه مواد مخدر و جنایات، در تحقیقات سالانه خود گرازش داد که " کشت تریاک در افغانستان از کنترل خارج است" و اینکه " تریاک افغانستان دارد به شورش در آسیای غربی سوخت میدهد و مافیای بین المللی را تغذیه میکند و هر ساله باعث صد هزار کشته بر اثر افراط در مواد میشود."
    دولت بوش مانع فشارآوردن برای اقدام بر علیه صاحبان مواد مخدر گردیده است، از بمباران آزمایشگاههای مواد مخدر خودداری میکند و به ارتش رهنمود میدهد که در صورتی که با محصولات تریاک و یا تولید هروئین روبرو شدند، هیچ اقدامی نکنند. جیمز رایزن، خبرنگار نیویورک تایمز در کتاب خود تحت عنوان State of War گزارش میدهد که رامسفلد شخصا با فرماندهان نظامی افغانستان که مشهور است جزو " پدرخوانده های قاچاق مواد مخدر" میباشند، ملافات کرد و به آنها اطمینان داد تا زمانی که متحدین ایالات متحده باقی بمانند، دستگاه غیرقانونی آنها تحمل خواهد شد.
    صرف نظر از تأثیر افزایش تولید تریاک بر معتادین و جامعه آنها، از سرگیری تولید تریاک در یک مقایس وسیع در افغانستان، تهدید مهمی است بر ثبات افغانستان، زیرا مواد مخدر یکی از منابع اصلی جنگ سالاری ای است که این چنین ویرانی را در کشور بوجود آورده است. طالبان علیرغم کاهش تولید تریاک در دوران قدرت خود، اکنون دارد از مردمی که خشخاش میکارند، مالیات میگیرد تا ارتش تازه بازسازی شده خود را از این طریق تا ۷۰% تأمین مالی نماید. تداوم خشونت از ۵ سال پیش که ایالات متحده جنگش را آغاز کرد، باعث شده است که تمام طرفین، از تجارت مواد مخدر برای پیش برد قدرت و نفوذ خود استفاده کنند.


    اين مطلب آخرين بار توسط در الخميس 15 نوفمبر 2007 - 6:19 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
    avatar

    پست الخميس 15 نوفمبر 2007 - 6:18  admin

    ادامه
    بازگشت طالبان
    طالبان در سال های ۱۹۸۰ تحت رهبری مدرسه علوم دینی اسلامی در کمپ پناهندگی در پاکستان ، بوجود آمد. در طول آن دوران، یک رژیم سرکوب کننده در افغانستان حکومت میکرد که حمایت دهها هزار تن از سربازان روسی را داشت که کشور را اشغال کرده بودند. آنها دست به یک کمپین بمباران وحشتناک زدند که جان صدها هزار تن از مردم عادی را گرفت و ۶ میلیون افغانی را مجبور به ترک افغانستان و تبعید کرد. در سال ۱۹۹۲، جنگجویان مجاهدین که از سوی ایالات متحده پشتیبانی میشدند، رژیمی که از سوی شوروی حمایت میشد را ساقط کردند. پس از آن کشور افغانستان به هرج و مرج کشیده شد، زیرا همه بخش های رقیب با یکدیگر میجنگیدند. میلیشیای طالبان از چنین غوغایی سر برون آورد. بسیاری از افغانی ها در ابتدا از نیروی جدید، علیرغم حکومت اسلامی نوع افراطی و مستبد آنها، بخاطر آوردن ثبات و نظم به کشور استقبال کردند. ثبات و نظمی که ناامیدانه به آن نیاز داشتند.
    از آنجائیکه ابالات متحده از آوردن نظم به کشور پس از حمله به افغانستان و سرنگونی دولت آن در ۵ سال پیش، قصور ورزید، طالبان بطور تراژیکی در حال بازگشت است. فساد بسیار زیاد در درون دولت حمایت شده از سوی ایالات متحده و همچنین کشتار مداوم مردم عادی توسط عملیات نظامی ایالات متحده، به خشم عمومی مردم افزوده و به سوخت رسانی برای تجدید حیات طالبان کمک کرد. دیوید ریچاردز ژنرال بریتانیایی فرمانده ناتو در افغانستان در یک مصاحبه با آسوشیتد پرس گفت که اگر شرایط برای مردم عادی افغان بزودی بهتر نشود، اکثرا ممکن است به حمایت از طالبان بپردازند. ریچاردز گفت، اگرچه افغانی ها از "زندگی تلخ و نامطلوب" در تحت جنبش افراطی اسلامی باخبر هستند، اما ۷۰ درصد جمعیت، بازگشت حکومت طالبان را ترجیح میدهند چنانچه نیروهای ائتلافی به رهبری ایالات متحده در" ارتقاء کنکرت و قابل رویت " زندگی شهروندان عادی قصور ورزند.
    Senlis Council در ماه گذشته گزارش داد که طالبان "دارد افغانستان را بازپس میگیرد" و اکنون بیشتر قسمتهای جنوبی و غربی کشور را کنترل میکند. بنا بر این گزارش، " سیاست های ایالات متحده در افغانستان، دوباره بهشت امنی را برای تروریسمی که در اشغال سال ۲۰۰۱ مورد هدف داغان شدن بود، خلق نمود." طالبان به ظالمانه ترین وجه به شهروندانی که از حمایت آنها سر میزنند، حمله میکنند و بخصوص به زنانی که برای گروه های کمک به زنان کار میکنند. اما آنها تنها نیستند. آنچه که دولت بوش به آن برچسب "طالبان" میزند شامل یک ائتلاف رشد یابنده متشکل از جنگجویان طایفه های دیگر پشتون است که بخاطر مقاومتشان در مقابل خارجی ها مدت های مدیدی است که شهرت دارند. "طالبان" از جمله نیز شامل نیروهای ناسیونالیستی ای است که یک بار توسط ایالات متحده در سال های ۱۹۸۰ در جنگ بر علیه رژیم کمونیستی در کابل، مورد حمایت قرار گرفتند. تعداد بسیار کمی از چریک هایی که با آمریکائی ها و دیگر نیروهای ناتو مقابله میکنند، خارجی و یا القاعده هستند. فی الواقع همه آنها مردم عادی افغانی هستند. برخی بعنوان طالبان شناخته میشوند و برخی هم نمیشوند. همه آنها خود را به مثابه بخشی از یک سنت طولانی مقاومت در مقابل اشغالگران خارجی، چه بریتانیایی، شوروی و چه آمریکایی می بینند.
    حملات طالبان در سال گذشته جان بیش از ۲۸۰۰ افغانی و ۱۶۰ نفر از سربازان ائتلاف را گرفته است. در شش ماه گذشته، تقویت قدرت سربازان ایالات متحده، به ۱۵ درصد و بعبارت دیگر به ۲۲۰۰۰ نفر افزایش یافت. و تعداد تلفات سربازان ایالات متحده، حتی نسبت به تعداد تلفات در عراق، بالاتر است.
    حتی بسیاری از حامیان دولت بوش جدی بودن وضعیت را دارند برسمیت می شناسند. بیل فریست که رهبر اکثریت در سنا است، پس از ملاقات با یکی از مقامات نطامی ایالات متحده در جنوب افغانستان گفت "به نظرم این طور میآید که طالبان در همه جا هست." وی در مقابل این سئوال که آیا یک استراتژی خلص نظامی کاربرد دارد، اضافه کرد که نیروهای ائتلاف نیازدارند به اینکه " مردمی که خود را طالبان مینامند را در یک دولت بزرگتر که مردم بیشتری را نمایندگی میکند، جذب نمایند."
    اولویت های عوضی ایالات متحده
    این امکان وجود داشت که با مذاکرات جدی با رژیم طالبان برای محاکمه اوسامه بن لادن، از جنگی که 5 سال پیش برپاشد، جلوگیری شود. تکیه به منتها درجه بمباران – بهمراه کشتار وسیع شهروندان عادی – در ریشه کن کردن القاعده کمتر مؤثر است.
    حتی پس از این استراتژی های مورد سئوال در کمپین نظامی به سرکردگی ایالات متحده، ایالات متحده هنوز میتوانست وضعیت بعد از طالبان را بهتر به پیش ببرد. دولت بوش باید به مذاکرات صلح بین رقبای افغانی فشار می آورد بجای اینکه قدرت را بدست اسلامی ها و فرماندهان میلیشیایی بدهد که با ایالات متحده در جنگ وی بر علیه شوروی در سال های ۱۹۸۰ متحد شده بودند.
    ایالات متحده حتی تا همین اواخر که فرماندهی عملیات نظامی افغان را به ناتو منتقل کرد و برای گسیل نیروی بیشتر از کانادا و کشورهای مختلف اروپا فشار آورد، از کشورهای دیگر بطور فعالی حمایت نخواست ، بخاطر اینکه آشکارا تمایل داشت سمت و سوی سیاسی و اقتصادی بعد از طالبان در افغانستان را خود تعیین کند. در عوض، امنیت قسمت های بسیاری از کشور را با قرارداد بستن با جنگ سالاران، بدست آنها سپرد، یعنی بدست کسانی که در واقع به بی ثبات سازی افغانستان خدمت کردند. اگرچه در ابتدا کرزای سعی کرد که از قدرت جنگ سالاران جلوگیری کند، اما ایالات متحده داوطلبانه قدرت آنها را تقویت کرد، زیرا جنگ سالاران داشتند با بازمانده های پراکنده طالبان و القاعده می جنگیدند. علاوه بر این، به دنبال سقوط طالبان، ایالات متحده فراخوان بین المللی استقرار نیروی چندملیتی با تعداد مناسب برای حفظ نظم، که تعداد بسیاری از سربازان کشورهای اسلامی را هم شامل میشد، رد کرد.
    اگر چنانچه ایالات متحده به استقرار امنیت ورای شهر پایتخت، یعنی کابل، اولویت میداد، دولت جدید افغان آسانتر قدرت خود را جمع و جور میکرد و جنگ سالاران و دیگر عناصر قاچاقچی را خلع سلاح مینمود. امنیت مناسب و پروژه های توسعه میتوانست دولت را قادر سازد که حمایت بیشتری کسب کند و علاوه بر آن قدرت قاچاقچیان مواد مخدر ازبین میرفت و کشاورزان بجای کشت خشخاش راه های بهتری برای امرار معاش پیدا میکردند.
    پرزیدنت کرزای عدم کمک برای توسعه از سوی آمریکا را مورد انتقاد قرار داد، بخشا در مقایسه با نیم تریلیون دلاری که ایالات متحده در عراق سرازیر کرد. ایالات متحده در دو سال اخیر ۳۰ درصد از مخارج بازسازی افغانستان را کاهش داد تا برای جنگ در عراق خرج کند و مقدار بسیار کمی از کمک های توسعه که توسط ایالات متحده قول داده شده بود، برای کمک به مردم عادی افغانی صرف شد. آژانس Action Aid International تخمین میزند که فقط ۱۴ درصد کمک های ایالات متحده به افغانستان در واقع صرف پروژهای توسعه میشود، تازه تقریبا نصف آن هم به مشاوران تکنیکی گرانقیمت مشکوک آمریکایی پرداخت میشود و بخش زیادی از بقیه هم صرف خرید تولیدات آمریکایی میشود، تولیداتی که ارزش آنها در رابطه با اولولیت های توسعه افغانستان، مورد سئوال است. در واقع کمک های اقتصادی آمریکا برای بازسازی مملکت، فقط یک بخش از آن مقداری است که ایالات متحده برای بمباران افغانستان خرج کرده است.
    کرزای همچنین از ایالات متحده خواست که ارتش خود را برای متوقف ساختن سیل مردم و اسلحه هایی که از مخفی گاههای پاکستان سرازیر میشود، بکار گیرد بجای اینکه مناطقی را که مردم در آن ساکن هستند بمباران هوایی نماید و خانه های شخصی مردم را مورد هجوم قرار دهد. امری که مردم عادی افغان را از دولت دور میسازد و سمپاتی به طالبان را افزایش میدهد. البته به عنوان یک کشور بطور صوری مستقل، دولت افغانستان هیچ کنترلی بر عملیات ارتش ایالات متحده در کشور ندارد و سربازان ایالات متحده میتوانند شهروندان افغانی را بدون هیچ اتهامی، بدون اینکه هیچ مجوزی از دولتشان کسب کنند، بطور نامحدودی بازداشت کنند.
    اگرچه رسانه و رهبران حزب دمکرات اشتباهات فجیع سیاست ایالات متحده در عراق بعد از صدام را بطور روزافزونی مورد تأیید قرار داده اند، اما فقط چند تن از آنها در مورد فجایعی که دولت بوش در افغانستان پس از طالبان، برای دستگیری اوسامه بن لادن در پایان سال ۲۰۰۱ در تورا بورا مرتکب شد، صدایشان را بلند کردند.
    درماندگی ایالات متحده در افغانستان، ارتباط نزدیکی با تصمیم ایالات متحده در اشغال عراق دارد. ایالات متحده علاوه بر اینکه شیره ذخایر مالی را در آورد، ذخایری که میتوانست کمک به توسعه را فراهم سازد، منابع اصلی را صرف تهیه ماهواره های جاسوسی و آلات و ابزار نظامی کرد. بطور مثال، گردان پنجم ویژه ایالات متحده و دیگر یگان های ویژه که ابتدائا موظف به پیدا کردن بازمانده های القاعده و رهبران طالبان شده بودند، در سال ۲۰۰۲ به خلیج فارس فرستاده شدند تا برای اشغال عراق آماده شوند.
    * استفان زونیس (Stephen Zunes) پروفسور علوم سیاسی در دانشگاه سان فرانسیسکو است.
    وی نویسنده کتاب Tinderbox: U.S. Middle East Policy and the Roots of Terrorism می باشد. مقالات وی در سایت شخصی او به آدرس: www.stephenzunes.org درج شده‌است.
    منیع: ZNet

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 26 أبريل 2024 - 23:11 ميباشد