باسلام و تقدیم به سایت وزین هم وطنم سایت پندار
17/9/1387ش.
علی اکبرفیاض
اگر روزی بر روی زمین فقط مرد باشد و زن نباشد، معمول این خواهد بود که نسل انسان منقرض گردد و بلعکس اگر زن باشد و مرد نباشد، باز هم انقراض نسل بشری را در پی دارد. پس زن و مرد هردو می تواند باهم بقای نسل بشری را تضمین کند. حال این سوال در ذهن خطور می کند که نسل به وجود آمده را چه کسی باید تربیت کند؟ و برای زندگی کردن آماده سازد؟ مرد که پدر فرزند است، یا زن که مادر است؟
اگر پدر به تنهایی تربیت و نگهداری و پرورش فرزند را به عهده بگیرد، باید از کارهای دیگر مانند: تامین نیازهای اقتصادی خانواده، روابط با خارج از خانواده، کار در جامعه برای حل مسایل اجتماعی را تعطیل کند و یا بسیار کم کند به گونه ای که صرفا مصروف نگهداری و تربیت فرزند گردد. و یا مادر این مسوولیت را به عهده بگیرد که باز هم مسایل مشابه به پیش خواهد آمد.
زندگی بشری در طول تاریخ نشان داده است که پدر و مادر باهم در تربیّت و اجتماعی ساختن فرزندانشان نقش داشته اند، منتهی نقشها متفاوت بوده اند، نقش مادر بیشتر به تربیّت فرزند در کودکی بوده و یا به فرزند کارهایی را آموخته که در محیط خانواده انجام می شده مانند طبخ غذا، دوختن لباس، نظافت منزل و... و مرد بیشتر در آموزش کارهای بیرونی و حرفه آموزی به فرزند یاری رسانده است.
بیشتر فیلسوفان قدیم هم مانند افلاطون، ارسطو و بوعلی سینای بلخی بر این اعتقاد بودند که «طبع انسانی این است که اجتماعی زندگی کنند.» و جامعه شناسان هم مانند آگوست کنت، دورکیم و زیمل بر این باور هستند که «نیازهای انسانی موجب می گردد که به صورت اجتماعی زندگی کنند.» از جانب دیگر کوچکترین واحد تشکیل دهنده ی جامعه ی انسانی را خانواده تشکیل می دهد. خانواده است که بنیان جامعه و گروههای انسانی را تشکیل می دهد.
در درون خانواده هنجارها و ارزشهایی وجود دارد که باید توسط اعضای آن رعایت و تطبیق گردد که هسته ی مرکزی این واحد را در جهت عمل هنجارها و ارزشها پدر و مادر تشکیل می دهند؛ چرا که اگر پدر و مادر نتوانند طبق ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده ی جامعه و خانواده عمل نکنند، بنیان آن رو به نابودی خواهد رفت. یعنی دو جنس متفاوت زن و مرد است که خانواده و نظام اجتماعی را می سازند.
از نظر روانی هم مرد نیازمند زن است و هم زن نیازمند مرد. هیچکدام بدون دیگری نمی تواند آرامش روحی و روانی داشته باشند. اگر پایبند اعتقادات مذهبی باشیم می گوییم که: زن و مرد هردو مخلوق خداوند است که به صورت مساوی و امّا متفاوت خلق شده اند، که تفاوتهایی از نظر جسمی و روحی دارند امّا از حقوق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مساوی برخوردار اند.
زن ظریف است، احساس قوی دارد، مرد از نظر جسمی قوی است و احساس ضعیفتری نسبت به زن دارد. ولی هیچکدام به تنهایی به کمال نمی رسند بلکه در کنار هم است که راه تکامل می پیمایند. به تنهایی نه مرد به آرامش روحی می رسد و نه زن. در قرآن شریف می خوانیم:«هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ» این آیه شریفه خطاب به مرد است و اشاره به زن هم می کند که: زن پوشش مرد است، آرامش روحی، روانی و جسمی مرد است و مردهم پوشش و موجب آرامش زن است.
پایان
17/9/1387ش.
علی اکبرفیاض
اگر روزی بر روی زمین فقط مرد باشد و زن نباشد، معمول این خواهد بود که نسل انسان منقرض گردد و بلعکس اگر زن باشد و مرد نباشد، باز هم انقراض نسل بشری را در پی دارد. پس زن و مرد هردو می تواند باهم بقای نسل بشری را تضمین کند. حال این سوال در ذهن خطور می کند که نسل به وجود آمده را چه کسی باید تربیت کند؟ و برای زندگی کردن آماده سازد؟ مرد که پدر فرزند است، یا زن که مادر است؟
اگر پدر به تنهایی تربیت و نگهداری و پرورش فرزند را به عهده بگیرد، باید از کارهای دیگر مانند: تامین نیازهای اقتصادی خانواده، روابط با خارج از خانواده، کار در جامعه برای حل مسایل اجتماعی را تعطیل کند و یا بسیار کم کند به گونه ای که صرفا مصروف نگهداری و تربیت فرزند گردد. و یا مادر این مسوولیت را به عهده بگیرد که باز هم مسایل مشابه به پیش خواهد آمد.
زندگی بشری در طول تاریخ نشان داده است که پدر و مادر باهم در تربیّت و اجتماعی ساختن فرزندانشان نقش داشته اند، منتهی نقشها متفاوت بوده اند، نقش مادر بیشتر به تربیّت فرزند در کودکی بوده و یا به فرزند کارهایی را آموخته که در محیط خانواده انجام می شده مانند طبخ غذا، دوختن لباس، نظافت منزل و... و مرد بیشتر در آموزش کارهای بیرونی و حرفه آموزی به فرزند یاری رسانده است.
بیشتر فیلسوفان قدیم هم مانند افلاطون، ارسطو و بوعلی سینای بلخی بر این اعتقاد بودند که «طبع انسانی این است که اجتماعی زندگی کنند.» و جامعه شناسان هم مانند آگوست کنت، دورکیم و زیمل بر این باور هستند که «نیازهای انسانی موجب می گردد که به صورت اجتماعی زندگی کنند.» از جانب دیگر کوچکترین واحد تشکیل دهنده ی جامعه ی انسانی را خانواده تشکیل می دهد. خانواده است که بنیان جامعه و گروههای انسانی را تشکیل می دهد.
در درون خانواده هنجارها و ارزشهایی وجود دارد که باید توسط اعضای آن رعایت و تطبیق گردد که هسته ی مرکزی این واحد را در جهت عمل هنجارها و ارزشها پدر و مادر تشکیل می دهند؛ چرا که اگر پدر و مادر نتوانند طبق ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده ی جامعه و خانواده عمل نکنند، بنیان آن رو به نابودی خواهد رفت. یعنی دو جنس متفاوت زن و مرد است که خانواده و نظام اجتماعی را می سازند.
از نظر روانی هم مرد نیازمند زن است و هم زن نیازمند مرد. هیچکدام بدون دیگری نمی تواند آرامش روحی و روانی داشته باشند. اگر پایبند اعتقادات مذهبی باشیم می گوییم که: زن و مرد هردو مخلوق خداوند است که به صورت مساوی و امّا متفاوت خلق شده اند، که تفاوتهایی از نظر جسمی و روحی دارند امّا از حقوق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مساوی برخوردار اند.
زن ظریف است، احساس قوی دارد، مرد از نظر جسمی قوی است و احساس ضعیفتری نسبت به زن دارد. ولی هیچکدام به تنهایی به کمال نمی رسند بلکه در کنار هم است که راه تکامل می پیمایند. به تنهایی نه مرد به آرامش روحی می رسد و نه زن. در قرآن شریف می خوانیم:«هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ» این آیه شریفه خطاب به مرد است و اشاره به زن هم می کند که: زن پوشش مرد است، آرامش روحی، روانی و جسمی مرد است و مردهم پوشش و موجب آرامش زن است.
پایان
اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الإثنين 8 ديسمبر 2008 - 1:42 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.