پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    شک و يقين پدرام

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080801

    شک و يقين پدرام Empty شک و يقين پدرام

    پست  admin

    مروت کن,اجازت ده,که بگشایم دهانم را*
    داکتر خاکستر
    شک و یقین پدرام
    پدرام در نوجوانی به شاخه ای ازسازا پیوست ,پس از درهم کــــــــــــوبی سازاییان از جانب دولت و شورشیان ضـــد دولتی و مهمترسر در گمی اندیشه ای در روزنامه دولتی «حقیقت انقلاب ثور» جای پایی یابید ,و مسوولیت بخش «مارکسیزم ـ لینینیزم » روزنامه را پذیرفت.من هنوز در عجبم که ان قبـــــــــا را چگونه بر آن قامت
    بذل داشتند, مگر انکه محلی از نوازش در کار بوده ,وچشم عنـــــایت آن رفته ای شکسته دل در خــــاک خفته.گفتم شکسته دلمگر همان جماعت جوانان « تبلیغ و ترویج » نشینان به او پشت نکردند و همین آدم ,همین پــــدرام که شاه شاهان امان الله را پدر لعنت و دهوس و از چیزی بنام فاشیزم پشتونی صحبت میکند ,به او پشت نکرد ویکجا باموتر دولتی به حرف خــــــــودش نزد سپهسالار مسعود نرفت؟*** او با « صاحب دره» نیز نماند ,پکول پوشان آمرصــــــــــاحب, حضور او را به جد نگرفتند. پنجشیر برای او « گـــــــــــذر گاه » بود تا «اقامتگاه» ,ایران منزلگاه بعدی اوخاطره تلخی برایش به یادگــــــار گذاشت ,او را به جرم «شرابخواره گی»در چهاراهی منتهی به جاده آن «امام کاذب» شانزده ضربه شلاق زذند.سید مخدوم رهین در ان صبحگاه تهران تنها همدم او بود.شاعر دوست داشتنی پدرام شعری دارد,که نقل آن, گویای هزارحرف نا گفته است:
    گیریم که آب رفته به جوی باز آید
    با آبروی رفته چه باید کرد؟
    واپسین ماجرای او« پایان غم انگیز محضر گرم دوستم»****بود,که به محصوریت او انجامیده است,که به آن رنگ سیاسی میدهند
    مگر کیست که نمی داند,ورود مسلحانه به خانه ای آن جنایت پیشه ای دیگر و آنــــهم در رکاب دوستم ,التزام به تقواه سیاسی نیست حصر بیگانه را شکستن است,نه عرف سیاسی است و سنت افغانی ,چیزی نیست بیشتر از قانون نظم عامه را شکستن. از مسوولیت شعبه مارکسیزم ـ لنینیزم تا مدیریت پیام مجاهد در پنجشیردست به انتشار هفته نامه پیام مجاهد زد ,و یکشبه دین شناس و مـــــــــــــــــــــجاهد گشت.به حرف شاعر و پژوهشگری**
    باری مسعود به او کفته بود که این آدم هرچه میشود مگر شاعر.حرف آن جنــــــــــــــــــــــگ طلب ونیزه بدست اگر هیچ نباشد سایه ای از حقیقت را در خود حمل میکند,گر چه من ازپدرام چند شعر ماندگارنیز خوانده ام.
    حضور پر رنگ او در آن دره که هــــــــــــــــــــــزار رند و نراد و شیاد در رفت و آمدبودند ,خیلی کوتاه تر ازتصور ما بود.او که بیش از پانزده دفتر شعر و تحقیق دارد ,مــــــــــــــگر میشود او را مثلا در ردیف شاعر برترو یا پژوهشگر برتر جا داد؟ بصیرت شاید
    اما تقوا کجا؟ او سدی ایجاد نکرد تا آبگیر شود ,او هیچگاه مسوولیت عملکردش را نمی پذیرد,میگویید نه؟ نمونه آن ,آنهمه هیاهوبود, برای ایجاد حزب کنگره ملی که یاد من نرفته است ,اما کنون چه؟ حزب اودر چهاردیواردفتر کم رفت وامدش محصور مانده است,نه پیامی و نه خبری.مگر کاندیتاتوری او چیزی بیشتر از نماد گرایی را در خود عمل میکرد؟
    حزب اونه رویکردی همسو نگرنه واشاعه همدلی را به زیر ساخت تفکرش مبدل کرد ونه انکاراین طاعت را آشکار.شگفتی زاست وقتی فـــــــــــطرت زدایی بر جای اشاعه تعلیمات تطبیقی برای او مرجع پنداشته میشود.نه شک و نه یقین,حرف مفت برهان ندارد که پذیرفته شود,در قرآن آمده است:قل هاتوا برهانکم:
    آن غازی مرد کجا این مرد کجا
    چه بگویم؟
    آه ,دگر هیچ.
    تکه ای ازشعر اخوان ثالث را برگزیدم, مگربرای پرسشم جوابگونیست؟ که هست.
    * بیتی از لاهوتی
    ** نام آن فرهنگی عزیز را محفوظ میدارم
    *** پدرام آن فهرمان دروغین را سپهسالار میگوید
    **** پدرام آن شب را محضر گرم جنرال صاحب دوستم توصیف کرده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الجمعة 1 أغسطس 2008 - 20:30  admin

    آقای خاکستر یا آتش نیمه خاموش !

    دربین این همه جنایتکاران چرا دوستم را مانند اخوانیهای کهنه کار نشانه گرفتی.
    دوستم هرچه کرد ، خوبیهای هم دارد. مانند تو هزاران روشنفکر را از دام مرگ جلادان تاریخ نجات داد
    والسلام
    عنایت شهریار از شهر تورنتو ، کانادا
    بحث را شروع کردی منتظر جواب مفصل من هم باش!!!

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 26 أبريل 2024 - 20:27 ميباشد