پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    فاطمه(س)(س) ملتقاي سنت ومدرنيسم

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080623

    فاطمه(س)(س) ملتقاي سنت ومدرنيسم Empty فاطمه(س)(س) ملتقاي سنت ومدرنيسم

    پست  admin

    فاطمه(س)(س) ملتقاي سنت ومدرنيسم
    اسدالله جعفري


    بانو،کمي احساس درد کرد.فهميد اين درد مقدمه يک رستاخيز ديگرد ر زندگي مشترک او و«امين»قريش است .لبخند زد وزمزمه کرد:« وعده خدا محقق مي گردد»( إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (١)فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ (٢)إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأبْتَرُ (٣)

    کمي بعد به خودآمد ونگاهي به اطراف خود کرد وخانه را

    درآرامش مرموز يافت وخود رانننهاي تنها.

    امين رفته بود تا پيام را ابلاغ کند وعلي نوجوان نيز رفته بودکه، معين امين باشد ورسم رهبري وقيادت آموزد.

    بانو تنها ي تنهابود ودردهر لحظه پنجه هاي خود را در لابلاي پيکر نحيف بانو عمق مي بخشيد .

    بانو دو دست را روي زمين گذاشت، نيم خيز از جابلند شد اما درد امانش نداد. بانو دست راست را دور کمر حلقه کرد ودست چپ را بر سينه ديوار چسپاندودندان ها را روي هم قفل کردوخواست بلند شود ولي زانوانش ياراي حرکت نداشتند. بانو يقين کرد که ديگر تلاش بيهوده است . جا به جا نشست وپشت به ديوار تکيه داد وکتاب انديشه گشود وواژگان چاره مي جست.

    امين وعلي نوجوان رفته بودندوخانه، لباس راز برتن داشت وسکوت در شکوه خدايي مي رقصيد وبانو مهمان درد بود وهمراز تنهايي .

    بانو زمزمه کرد: «چکار کنم چکار کنم ؟

    خدا!کمکم کن! کمکم کن !کمکم...

    براي لحظه ي چشمانش را بست ودريچه ذهن را باز کرد وبه نقطه ي خيره شد....

    آرام آرام چشم هارا باز کرد ونگاهش را در فضاي مهتابي اطرافش چرخاند ، واي خداي من چه مي بينم ؟خانه غرق در نور است واين همه بانوان سفيد پوش از کجا آمده اند وکه هستند؟

    بانو،کمي جابه جاشد .خواست سئوال کند ،شما که هستيد ؟

    زن سفيد پوشِ بلند بالا ي گندم گون و پيوسته ابرو ي ِسيه چشم ،دست روي شانه اش گذاشت وگفت:

    من مريم مادر عيسي واين آسيه وآنان حوران بهشتي اند .آمده ايم که در تولد «حوراي»کونين،«زهره»فرقان،«ريحانه »رسول انس وجان ياريتان کنيم ومفتخر به پرستاري فخر عالميان گرديم.

    آري اين گونه بود که فاطمه(س) در دامان خديجه اولين مؤمين به دين محمد(ص)زاده شد وسوره کوثر تفسير شدو عينيت يافت.

    نه توان علمي ما آن اندازه است ،که از مقام عالي بشري الهي و الهي بشري فاطمه(س) سخن گوييم ،ونه، آيينه ي جان را در شب هاي شيدايي«غسل معرفت»داده ايم، تا تجلي گاه حسن روي نيکوي فاطمه(س) باشد، ونه خطي از ابروي يار بر لوح دل نگاشته ايم ،تا سطر وشطري از «صحيفه عرفان» ،«صديقه ي طاهره» و«زهراي مرضيه» را، باز خوانيم .

    پس سخن گفتن از عرفان،برهان وقرآن فاطمه(س) را به ابدال زمان وکمل از اولياي زبان دان حقيقت محمديه وسرالاسرار علوي وپارسايان عاقل وعاقلان پارسا ، وا مي گذاريم و چون« سگ اصحاب کهف » سينه ادب بر در ولايت فاطمه(س) مي ساييم وقلاده بندگيش را طوق گردن خويش مي سازيم وقصه ارادت بر خوانيم ،همين وبس.

    فاطمه(س) در بعد انساني بما هو،انساني، تالي تلو پدر خود، رسول اعظم وشوهرش، امام امم ،است وبر تارک قله ي تعالي وتکامل، عَلَم ظفر افراشته والگووپيشواي همه ي انسان ها مي باشد ودر بعد زنانگي سرور زنان جهان هست.

    اگر گاهي گفته مي شود «فاطمه(س) الگوي زنان است»اين به اين معنا نيست که فاطمه(س) الگوي مردان نيست .چراکه، در بعد انساني وتعالي وتکامل معرفتي وسلوک عملي چيزي بنام زن ومرد اصلا موضوعيت ندارد؛ انسان بما هو انسان،( با قطع نظر از جنسيت ومليت )مطرح است ودر اين بعد از خلقت ،مردان وزنان به يک اندازه وبا يک معيار ،خليفه وجانشين خدا در زمين هستند .

    اگر چه تاريخ، هيچ زني را به عنوان پيغمبر ورسول وصاحب کتاب وداراي دين وشريعت، معرفي نکرده است وخلفاي تشريعي خدا در زمين همه مرد بودند.ولي اين خلافت در مقام تشريع مي باشد ؛وراز اين که چرا هيچ زني داراي کتاب آسماني نشد ويکي از رسولان وپيغمبران زن نبوده ؟اين راز سربمهر، همان چيزي است که فقط خدا مي داند وبس؛ والا از نظر عقل بما هو، عقل ،مرد، بو دنِ پيغمبران هيچگونه رجحان وافضليت ندارد .ودر متون مذهبي ونص قرآن هم يکي از شرايط پيغمبري مرد بودن پيغمبران ذکر نشده است.

    لذا در متون مذهبي شيعه وظاهر صريح قرآن، نه مرد بودنِ پيغمبران، دليل بر کمال وبرتري مردان است ونه زن نبودنِ رسولان، دال بر نقص وفرومايگي زنان،مي باشد .

    اين راز سر به مهر بر مي گردد به مشيت خدا در مقام تشريع وتکوين وراز سر به مهري است که به قول لسان الغيب حافظ:

    حديث از مطرب ومي گوو راز دهر کمتر جو

    که کس نکشود ونکشايد به حکمت اين معمارا

    حال باز گرديم به اصل سخن؛گفتيم فاطمه(س) كه در بعد انساني الگووامام همه انسانها است ودر بعد جنسيت زنانگي الگوي زنان مي باشد.

    به اين معنا كه مرد وزن با توجه به نوع جنسيت وگروه صنفي خود داراي يک سري وظايف وکار کرد هاي ويژه ي به خود هستندکه نه مرد مي تواند عهده دار وظايف زن گرددونه زن مي تواند کار کرد هاي مرد را تقبل کند وسامان بخشد واين عدالت در نظام احسن خلقت مي باشد وادعاي فيمنيست ها«برابرخواهي در همه وجوه خلقت وکار کردهاي فيزيکي ورواني زن ومرد» سخني خلاف عقل سليم وفطرت ونظام آفرينش است.بله در بعد انساني اين اد عا حق است.

    بنا بر اين از آنجاي که فاطمه(س) يک زن است به عنوان زن ،الگوي رفتاري زن در بعد1:-مادري 2-در نظام خانوادگي وهمسر داري 3-حضور يا عدم حضور در اجتماع وکار هاي سياسي...مي باشد.

    مادر نمونه

    فاطمه(س) از طرف پدر ملقب به «امي ابيها» شد واين مطلب نشان مي دهد که فاطمه(س) در بعد مادري- عاطفي ،داراي چه موقعيت وجايگاه رفيع بوده اند.

    دوران کوتاه مادري زهرا(س) در خانه علي(ع) نيز حکايت از مقام والاي فاطمه(س) در نظام خانوادگي ومادري دارد .با آن که فاطمه(س)«بمعناي متعارف ومصطلح»دوران مادريش بسيار کوتاه بود وبسيار زود از اين خاکستان ومحنت کده به سراي باقي شتافت وتاريخ وبشريت از تجربيات وتعليمات مادري زهرا ،آنگونه که بايد وشايد بهره برند نبردند ومحروم شدند .

    ولي با همه اين کوتاه بودن عمر زهرا ،او به عنوان يک مادر، دختر مانند زينب(س) پيشواي جوان مردان، وپسران چون حسنين، دو آيت عظمي حق را تحويل جامعه بشري داده است.واين سر مايه عظيم تاريخ بشري در َََََنظام خانوادگي ومادري مي باشد.


    اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الإثنين 23 يونيو 2008 - 17:47 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الإثنين 23 يونيو 2008 - 17:46  admin

    فاطمه(س) به عنوان يک همسر


    تنظيم خانواده وآيين همسرداري از انديشه هاي بنيادين جامعه شناسي خانواده در در قرن حاضر است ودردنياي غرب، آموزش خانواده در شاخه هاي مختلف آن در رسانه هاي جمعي ومراکز آموزش عالي کشانده شداست بگونه ي که در مراکز آموزش عالي ،مثل دانشگاه ها ،واحد درسي آموزش خانواده ومخصوصا «فن شوهرداري»وجود دارد ومطبوعات وراديو وتلويزيون نيزبرنامه هاي ويژه ي آموزش«فن شوهرداري»رادر صفحات ويژه نشريات وتلويزيون در بهترين ساعاتي که بيشترين بيننده رادارند،ارايه مي دهند.

    مکتب اسلام که مکتبي است مطابق بانيازهاي اساسي فطرت ونظام احسن خلقت، در1400سال واندي قبل که غرب در بربريت مطلق وبدور از مدنيت زندگي مي کرد وديد گاهش نسبت به زن وخانواده، يک نگاهي ابزاري وبهره کشي جنسي بود وخبري از ادعاهاي پر طمطراق مدرنيسم وپست مدرنسيم نبود وانديشه هاي افراطي فمينسيم در عالم نطفه تکوين نيافته بود وکنوانسيون رفع تبعيض همه جانبه عليه زنان در دنياي انديشه عينيت نداشت؛ اسلام عزيز، توجه ويژه به مسئله خانواده و«آيين شوهر داري» داشت. بگونه که «فن شوهرداري»را جهاد ناميد «جهادالمرأةحسن التبعل» جهاد زن، نيکو شوهر داري کردن است (وسايل الشيعه ج14ص116،روضة المتقين ج8ص365)

    زبان روايت واقعا زبان علمي وتربيتي است(ازآنجاي که در اين مقاله بنابر تفصيل نيست فقط اشاره مي کنيم که)«جهاد»،«جهد»و«اجتهاد»ازيک ماده وريشه مي باشد ودر«جهاد زن نيکو شوهرداري کردن است»يعني تدبيرآگاهانه وعقلاني، قوام دهنده نظام خانواده است وعقلانيت «درآيين شوهرداري»محصول آموزه هاي اسلام است نه جامعه شناسي خانواده وجامعه شناسي ارزشها در قرن بيستم .

    اما داستان شوهرداري فاطمه(س)داستان بلند بالا وپردامنه دا راست ودرس هاي عالي تربيتي دارد(قبض وبسط بيشتر، طلب خوانند گان عزيزباشد)در يک نگاه اجمالي به شيوه شوهرداري فاطمه(س) در مي يابيم که فاطمه(س) در سن 10يا 11سالگي وارد خانه علي مي شودودر مي يابد كه علي فقط يک شمشير باروح بلند وپرغرور،دلِ به لطافت شبنم واحساسِ پررمز وراز،دارد.

    فاطمه(س) بسيار زود موقعيت خود وشوهر را در يافت وخود را براي يک نظام همسرداري آماده کرد که شوهر مرد جنگ است وهمسر،بايد شرايط زمانه ووضعيت رواني ونيازهاي عاطفي شوهررا درک کند.

    لذا فاطمه(س) شرايط پرهيجان وتند دوره انقلاب دروني شوهر را در يافت وطبق مقتضيات آن شرايط شوهرداري را آغاز کرد وخانه را براي علي ِ جنگ آور، محيط خانه را چنان فرحبخش وپرعاطفه کرد که: وقتي علي از ميدان جنگ ،باآن خستگي جسمي وتأثر رواني به خانه بر مي گشت وفاطمه(س) تمام گلبرک هاي لبان خدا خوانش را در باغ نگاه خدا بين علي مهمان مي کردوعلي، تمام خستگي.... ميدان جنگ را فراموش مي کرد .

    علي، خود از آندوران چنين قصه مي پردازد: فاطمه(س) کارهاي خانه را آنچنان نيکو انجام مي دادوبامن چنان برخرد مناسب مي کرد که هرگاه بافاطمه(س) مواجه مي شدم ،تمام غمها وغصه هارا فراموش مي کردم وقلبم تسکين مي يافت.( مناقب خوارزمي ص256 فاطمه(س) الگوي زن مسلمان ص160»)

    حضورياعدم حضورزن در مسائل اجتماعي وسياسي

    زندگي کوتاه فاطمه(س) به دوبخش تقسيم مي شود1 - دوران باپدر2- دوران بعداز پدر.

    دردوران باپدربودن، پابه پاي رسول خدا،در صحنه هاي هول آور وطوفان خيز نهضت وجها د ومبارزه (چه در دوران رنج آور مکه وچه دردوره پرهيجان مدينه) حضور مأثر وهدايت گرانه داشت. درميدان هاي جنگ حاضر مي شد وبازنان مسلمان به مجروحين جنگ کمک مي رساند...

    در بخش دوم نيز در دفاع از ولايت شوهر، يک آن ،هم خاموش ننشست. شب ها بر در خانه هاي صحابي پيمبر مي رفت ،آنان را به دفاع از ولايت علي دعوت مي کرد .وسرآنجام آن حرکت تاريخي وآن خطبه ي بياد ماندني رادر تاريخ، به، اماند سپرد وباوصيت خود مبني بر نا معلوم ماندن مزارش، تمام فيلسوفان سياست رامتحير ساخت ودر تمام اين حرکات وتدبير هاي اجتماعي وسياسي فاطمه(س) براي زن وزنان مسلمان ،درس هاي عالي نهفته است.

    الگوي معرفتي وفرهنگي

    فاطمه(س) ملتقاي سنت ومدرنسيم

    قبلا گفتيم که مقام عرفاني فاطمه(س) را به کمل از اولياء زبان دان، وا،مي نهيم ودر بعد فرهنگي وعلمي فاطمه(س) به يک گزارش کوتاه بسنده مي کنيم:

    علي (ع)روايت کرده اند:«باعده اي از اصحاب در حضور رسول خدا (ص)بوديم آنحضرت سئوال کرد :

    چه روشي براي زنان بهترين روش خواهد بود؟

    هر يک از اصحاب ،جوابي دادند که هيچ کدام مورد قبول رسول خدا نبود .ما پراکنده شديم وبه خانه آمدم موضوع را با فاطمه(س) در ميان نهادم .فاطمه(س) فرمود:

    خير للنساءان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال بهترين روش براي زن آن است که بيدون عذر مرد نامحرم را نبيند ومردنامحرم نيز او را نبيند وسايل الشيعه ج14ص172،محجة البيضاءج4ص210،فاطمه(س) الگو زن مسلمان ص 152

    شرح وتفسير شايسته وبايسته اين کلام عرشي، آن عرش نشين علم لدني ،حوراي نبي وهمراز علي ،مجال ديگر مي بايد وصاحب قلم وقهرمان انديشه ي ديگر مي طلبد واين سگِ درِ ولايت فاطمه(س) راآن اهليت در خورنيست واما بطور مختصر اين که:

    تعارض وتعامل سنت ومدرنسيم از بحث ها ي پر چالش ودامنه دار در جهان شرق ودنياي غرب است وهر کدام نيز طرفداراني دارند واز جمله همين کلام بلند معناي فاطمه(س) را مي توان به عنوان ملتقاي سنت ومدرنيته بر شمرد وچنان که مي توان همين سخن را به عنوان فصل الخطاب تعارض وتناقض سنت ومدرنيسم رقم زد طرفداران تناقض وتعارض مي توانند استدلال کنند که اين کلام به عنوان سنت از ما مي خواهد که زن بدور از اجتماع ودر انزواي مطلق باشد ومدرنيته عکس اين را مي طلبد پس اين دو مانعة الجمع مي باشدوبه ظاهر حق با اينان است.

    اما طرفداران تعامل بين سنت ومدرنيسم مي توانند بگويند که زندگي فاطمه زهرا (س) با ظاهر اين تفسيراز کلام عرشي فاطمه(س) در تناقض است چراکه فاطمه(س) در زندگي خود به عنوان يک بانوي کاملا اجتماعي وسياسي وفرهنگي ظاهر شد .در کار هاي عام المنفعه شرکت داشت .در جنگ ها به عنوان پرستار حضور يافت، بي نظير ترين خطبه سياسي وفرهنگي وبرهاني وعرفاني را در تاريخ فلسفه سياست ...خلق کرد پس منظور فاطمه(س) نمي تواند انزواي مطلق زن از اجتماع باشد وبا توجه به افراط وتفريطي که در حضور وعدم حضور زن در کار هاي کلان اجتماعي وسياسي وجود دارد،در مي يابيم ،که اين کلام عرشي فاطمه(س) يک نظريه ي کاملا علمي وکار بردي، در عصر حاضر است .

    مي توانيم بگوييم که فاطمه(س) فرموده: زن با يد به آن حد از استقلال علمي وفرهنگي وسياسي برسد که ديگر نيازي به ديدار وملاقات مر دان نا محرم نماند.
    کلام آخر اين که، ازهمين کلام خدايي فاطمه(س) ضرورت تشکيل سازمان هاي اجتماعي وفرهنگي وسياسي ويژه زنان، توسط زنان را، در مي يابيم تا،آن ساز مان هاي صنفي (بدون ، اختلاط مرد وزن) بتواند به دفاع از حقوق زنان، ، قيام کنندواگر چنين ساز مان هاي صنفي پديد آمد کلام فاطمه(س) تحقق يافته وزنان ،مر دان را نمي بينند ومردان زنان را،واين

    است تعامل بين سنت ومدرنسيم وبه اين معنا است كه فاطمه(س) ملتقاي سنت ومدرنسيم مي باشد.









    سلام بر دختران ستاره بر دوش هزارستان
    اسدالله جعفري



    دربهاران سير گلگشت وصحرا خوش است .

    در بهار است كه صحرا جوان مي شود ودامن، پر چين بر تن ،مي كند وگيسو مي افشانند ورخسار در چشمه زعفرا ن مي شويد.

    بهار فصل رويش گل است ومستي بلبل .

    بهار هنگامه جوشش چشمه ساران است وشكوه كوه ساران.

    در بهار است كه عشق در جان وجهان جوانه مي زند وشيداي شكوفه مي بندد ودلدادگي ثمر مي دهد.

    اما بهار امسال باميان باستان، بهاري ديگر بود وگل هاي رسته در دشت ودمن باميان ،تراوت وبوي ديگر داشت.

    بهار باميان باستان امسال بهار رويش گل هاي از جنس ديگر بود ورنگ وبوي ديگر دارد.

    گل هاي بهار باميان ،ديگر تنها لاله ولادن نيست كه بر طرف جوي باران رويدو عمرش از طلوع تا غروب خورشيد باشد.

    گل هاي باميان، ديگر تنها شقايق وبنفشه نيست كه بين تپه ودر يا، پل بندد.

    گل هاي باميان ديگر تنها ريحان وسوسن نيست كه بر گردي چشمه وچمن خرامند.

    آري !باميان باستان ،گل هاي از جنس ديگر در دامان خويش پرورانده است كه هم گل باغ هستند وهم باغبان اند.

    هم تن در چشمه مي شويد وهم از چشمه پاس مي دارند.

    نه تنها بين تپه ودر يا، پل مي بندد،بلكه، از عصمت در يا حريم داري مي كنند.

    سخن از گل هاي خودروي صحرا وكوه پايه ها نيست ،بلكه سخن از گل هاي باغ حيات است وشقايق هاي مدنيت وبنفشه وسوسن قلم وقانون .

    سخن ازآن گل هاي است كه در بهار دانايي وفصل شايستگي، شكوفه صداقت ولياقت بار داده اند.

    سخن از گلهاي بانام هاي ديگر وبرگ وبار ديگراست:

    گل بنام «ناهيد» است كه سر بر آسمان دانايي سايده اند وتصديق شايستگي برگرفته است.

    گل بنام «فاطمه » است كه فطرت ديگر خواهي خويش را در سايه تعليم ،بارور ساخته است تا از فطرت هم نوعان خويش پاسداري كند.

    گل بنام«كبري» است كه در كوير جهالت ،قامت آراسته و زلف در زلف خور شيد بسته و اعتماد به خويش تن خويش را به ارمغان آورده است تا دختران سيه چشم وبنفشه مژگان هزارستان را، تا خانه خورشيد برد.

    گل بنام«زينب»و«حكيمه» است كه روحش را با حكمت، زيور بسته است تا «زيور »و«حكيمه»هاي آب وآبادي نظم ونظام آموزد.

    گل بنام«سكينه » است كه كمر بسته است تا سكون ورخوت حاكم بر سر نوشت جامعه را بدل به شور وشعور كند.

    گل بنام«ليلي»است كه ليل ونهار بسياري خورد وخواب را بر خود حرام ساخت تا قدرت آن يابد كه در سايه قانون ليلة الجور را بدل به ليلة القدر كند تا (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (٣)سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (٥)ثمر بخشد.

    بله سخن از رويش وپرورش استعداد هاي خداداد دختران دريادل وخورشيد آئين هزارستان است.

    از آنان كه روز گاري نه چندان دور ،تن پوش ژنده بر تن داشتند وكنج خانه مي خزيد ودر پس تو هاي مغاره ها روز مي گزراند وروزي مي طلبيد.

    اما ، اكنون ستاره دانايي بر شانه دارند ودري به خانه خورشي گشوده ورايت ظفر بر تارك تاريخ مي افرازند.

    واين باراين باميان است كه از غيرت دختران خويش (كه آيينه داران كربلا است،) بر خود مي بالد.

    اگر روزي باميان باستان ،مهد شيران ودليران،بود،از امروز ببعد خيزشگاه غزالان سياه چشم تكتاز كوه پايه هاي دانايي وشايستگي است.

    باميان باستان سرزمين(شاه مامه) هاي تاريخ ساز وتمدن آفرين از اولين استان هاي افغانستان ،اين سر زمين افسانه وحماسه ،است كه داراي پليس زن شده است ويازده خورشيد اين استان باستاني ،تصديق لياقت ومدريت ومدنيت را دريافت كرده اند.



    سايت« نما »يكشنبه 11/41387 چنين گزارش داده است:

    ناهید، اولین پولیس زن بامیان است که حدود چهارسال پیش به قوماندانی امنیه ولایت بامیان پیوست. وی با قبول مشکلات زیاد فرهنگی و اجتماعی، توانست بیش از چهار سال را در قوماندانی امنیه بامیان، صادقانه ایفای وظیفه کند.

    ناهید درجواب به این پرسش که از این که اولین پولیس زن بامیان است، چه احساسی دارد؟ می گوید: جای بسی خوشحالی است که من سرآغاز راهی بوده ام که به شکوفایی استعدادهای تعداد زیادی از دختران افغانستان منجرشده است. وی همواره مشوق دیگر دختران و زنان به حضور در صفوف پولیس بوده است.



    ناهید می گوید: از زمان طفولیت، همواره آرزو داشتم که با دشمنان میهنم مبارزه کنم. زمانی فکر می کردم که این فقط یک رؤیای محال است، اما امروز این رؤیا به حقیقت تبدیل شده است و من از این بابت، بسیار خوشحالم.



    ناهید می گوید: پیام من به تمام زنان و دختران هموطنم این است که اگر ما خودباوری داشته باشیم و از استعدادهای خداداده مان کمال استفاده را بکنیم، قادر خواهیم بود که به آرزوهایمان جامه عمل بپوشانیم و دوشادوش مردان، در آبادنی وطن عزیزمان سهم بگیریم. به صفوف پولیس بپیوندید و دین ایمانی و وجدانی تان را ادا نمایید.

    فاطمه، یکی ازفارغین این دوره آموزشی است. وی ازولسوالی یکاولنگ آمده و فامیلش در یکاولنگ زندگی می کند. وی از اینکه توانسته است این دوره آموزشی را موفقانه و با نمرات عالی به اتمام برساند، خوشحال است و امیدوار است که بتواند دوره های بعدی آموزش را نیز موفقانه به اتمام برساند.

    وی می گوید: در ابتدا ما به مشکلات ناشی از باورهای اجتماعی و فرهنگی مردم رو برو بودیم که تحمل آن فقط در سایه اعتقاد به خدمت به وطن، ممکن بود. اما کم کم، با بلند رفتن سطح سواد عمومی، از میزان این حساسیت ها کاسته شد. به گونه ای که امروز تعداد کثیری از مردم برای تشویق ما آمده اند.

    کبری، دیگر متعلم این دوره است که توانسته است مدال افتخار فراغت را کسب نماید. کبری می گوید: حالا دیگر من احساس منفعل بودن نمی کنم و از این بابت خوشحالم و افتخارمی کنم که می توانم پا به پای برادران خود در تأمین امنیت کشور خود سهم بگیرم.

    آري باميان باستان،(مهد افسانه وتنديس وفرهنگ وهنر وزادگاه اسطوره ها)از اين كه چنين دختران شايسته ي را در دامان خود پرورانده است بايد بر خود ببالد واز غرور سر بر آسمان سايد .

    در اين جا ، از بزرگ زن هزاره ومدير با تدبير ،دكتر حبيبه سرابي والي محترم باميان بايد تشكر كرد وتدبير ومديريت او را قدر نهادو به او آفرين گفت.

    اگر حبيبه سرابي با درايت ومديريت خود، در برابر جهالت ها وتنگ نظري ها وباور ها ي كهنه وقرون وُستايي نمي استاد، امروز اين استعداد ها بارور نمي شد وباميان باستان از اين افتخار بي نصيب مي ماند.

    نياز به گفتن ندارد كه هيچ انساني فرشته پاك ومصون از خطا ولغزش نيست ودكتر حيبيه سرابي هم ازاين قاعده مستثناء نيست وممكن است( وحتما چنين است)،اما بر هيچ فردي افغاني سزاوار نيست، زنِ به اين بزرگي وشايستگي را بخاطر يك ويا دو مورد كوتاهي در مديريت مورد هجمه وجفا قرار دهد وخدمات شايسته وبزرگ او را ناديده بگيرد.

    من به بعنوان يك شهر وند افغاني وباشنده يكاولنگ از عالم مهاجرت به اين بزرگ زن هزاره ودختران ستاره بر دوش باميان باستان ،اين موفقيت بياد ماندگي وتاريخي را تبريك گفته ومي گويم:
    سلام بر دختران ستاره بر دوش هزارستان

      اكنون الجمعة 26 أبريل 2024 - 19:27 ميباشد