اسدالله جعفري
بانو،کمي احساس درد کرد.فهميد اين درد مقدمه يک رستاخيز ديگرد ر زندگي مشترک او و«امين»قريش است .لبخند زد وزمزمه کرد:« وعده خدا محقق مي گردد»( إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (١)فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ (٢)إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأبْتَرُ (٣)
کمي بعد به خودآمد ونگاهي به اطراف خود کرد وخانه را
درآرامش مرموز يافت وخود رانننهاي تنها.
امين رفته بود تا پيام را ابلاغ کند وعلي نوجوان نيز رفته بودکه، معين امين باشد ورسم رهبري وقيادت آموزد.
بانو تنها ي تنهابود ودردهر لحظه پنجه هاي خود را در لابلاي پيکر نحيف بانو عمق مي بخشيد .
بانو دو دست را روي زمين گذاشت، نيم خيز از جابلند شد اما درد امانش نداد. بانو دست راست را دور کمر حلقه کرد ودست چپ را بر سينه ديوار چسپاندودندان ها را روي هم قفل کردوخواست بلند شود ولي زانوانش ياراي حرکت نداشتند. بانو يقين کرد که ديگر تلاش بيهوده است . جا به جا نشست وپشت به ديوار تکيه داد وکتاب انديشه گشود وواژگان چاره مي جست.
امين وعلي نوجوان رفته بودندوخانه، لباس راز برتن داشت وسکوت در شکوه خدايي مي رقصيد وبانو مهمان درد بود وهمراز تنهايي .
بانو زمزمه کرد: «چکار کنم چکار کنم ؟
خدا!کمکم کن! کمکم کن !کمکم...
براي لحظه ي چشمانش را بست ودريچه ذهن را باز کرد وبه نقطه ي خيره شد....
آرام آرام چشم هارا باز کرد ونگاهش را در فضاي مهتابي اطرافش چرخاند ، واي خداي من چه مي بينم ؟خانه غرق در نور است واين همه بانوان سفيد پوش از کجا آمده اند وکه هستند؟
بانو،کمي جابه جاشد .خواست سئوال کند ،شما که هستيد ؟
زن سفيد پوشِ بلند بالا ي گندم گون و پيوسته ابرو ي ِسيه چشم ،دست روي شانه اش گذاشت وگفت:
من مريم مادر عيسي واين آسيه وآنان حوران بهشتي اند .آمده ايم که در تولد «حوراي»کونين،«زهره»فرقان،«ريحانه »رسول انس وجان ياريتان کنيم ومفتخر به پرستاري فخر عالميان گرديم.
آري اين گونه بود که فاطمه(س) در دامان خديجه اولين مؤمين به دين محمد(ص)زاده شد وسوره کوثر تفسير شدو عينيت يافت.
نه توان علمي ما آن اندازه است ،که از مقام عالي بشري الهي و الهي بشري فاطمه(س) سخن گوييم ،ونه، آيينه ي جان را در شب هاي شيدايي«غسل معرفت»داده ايم، تا تجلي گاه حسن روي نيکوي فاطمه(س) باشد، ونه خطي از ابروي يار بر لوح دل نگاشته ايم ،تا سطر وشطري از «صحيفه عرفان» ،«صديقه ي طاهره» و«زهراي مرضيه» را، باز خوانيم .
پس سخن گفتن از عرفان،برهان وقرآن فاطمه(س) را به ابدال زمان وکمل از اولياي زبان دان حقيقت محمديه وسرالاسرار علوي وپارسايان عاقل وعاقلان پارسا ، وا مي گذاريم و چون« سگ اصحاب کهف » سينه ادب بر در ولايت فاطمه(س) مي ساييم وقلاده بندگيش را طوق گردن خويش مي سازيم وقصه ارادت بر خوانيم ،همين وبس.
فاطمه(س) در بعد انساني بما هو،انساني، تالي تلو پدر خود، رسول اعظم وشوهرش، امام امم ،است وبر تارک قله ي تعالي وتکامل، عَلَم ظفر افراشته والگووپيشواي همه ي انسان ها مي باشد ودر بعد زنانگي سرور زنان جهان هست.
اگر گاهي گفته مي شود «فاطمه(س) الگوي زنان است»اين به اين معنا نيست که فاطمه(س) الگوي مردان نيست .چراکه، در بعد انساني وتعالي وتکامل معرفتي وسلوک عملي چيزي بنام زن ومرد اصلا موضوعيت ندارد؛ انسان بما هو انسان،( با قطع نظر از جنسيت ومليت )مطرح است ودر اين بعد از خلقت ،مردان وزنان به يک اندازه وبا يک معيار ،خليفه وجانشين خدا در زمين هستند .
اگر چه تاريخ، هيچ زني را به عنوان پيغمبر ورسول وصاحب کتاب وداراي دين وشريعت، معرفي نکرده است وخلفاي تشريعي خدا در زمين همه مرد بودند.ولي اين خلافت در مقام تشريع مي باشد ؛وراز اين که چرا هيچ زني داراي کتاب آسماني نشد ويکي از رسولان وپيغمبران زن نبوده ؟اين راز سربمهر، همان چيزي است که فقط خدا مي داند وبس؛ والا از نظر عقل بما هو، عقل ،مرد، بو دنِ پيغمبران هيچگونه رجحان وافضليت ندارد .ودر متون مذهبي ونص قرآن هم يکي از شرايط پيغمبري مرد بودن پيغمبران ذکر نشده است.
لذا در متون مذهبي شيعه وظاهر صريح قرآن، نه مرد بودنِ پيغمبران، دليل بر کمال وبرتري مردان است ونه زن نبودنِ رسولان، دال بر نقص وفرومايگي زنان،مي باشد .
اين راز سر به مهر بر مي گردد به مشيت خدا در مقام تشريع وتکوين وراز سر به مهري است که به قول لسان الغيب حافظ:
حديث از مطرب ومي گوو راز دهر کمتر جو
که کس نکشود ونکشايد به حکمت اين معمارا
حال باز گرديم به اصل سخن؛گفتيم فاطمه(س) كه در بعد انساني الگووامام همه انسانها است ودر بعد جنسيت زنانگي الگوي زنان مي باشد.
به اين معنا كه مرد وزن با توجه به نوع جنسيت وگروه صنفي خود داراي يک سري وظايف وکار کرد هاي ويژه ي به خود هستندکه نه مرد مي تواند عهده دار وظايف زن گرددونه زن مي تواند کار کرد هاي مرد را تقبل کند وسامان بخشد واين عدالت در نظام احسن خلقت مي باشد وادعاي فيمنيست ها«برابرخواهي در همه وجوه خلقت وکار کردهاي فيزيکي ورواني زن ومرد» سخني خلاف عقل سليم وفطرت ونظام آفرينش است.بله در بعد انساني اين اد عا حق است.
بنا بر اين از آنجاي که فاطمه(س) يک زن است به عنوان زن ،الگوي رفتاري زن در بعد1:-مادري 2-در نظام خانوادگي وهمسر داري 3-حضور يا عدم حضور در اجتماع وکار هاي سياسي...مي باشد.
مادر نمونه
فاطمه(س) از طرف پدر ملقب به «امي ابيها» شد واين مطلب نشان مي دهد که فاطمه(س) در بعد مادري- عاطفي ،داراي چه موقعيت وجايگاه رفيع بوده اند.
دوران کوتاه مادري زهرا(س) در خانه علي(ع) نيز حکايت از مقام والاي فاطمه(س) در نظام خانوادگي ومادري دارد .با آن که فاطمه(س)«بمعناي متعارف ومصطلح»دوران مادريش بسيار کوتاه بود وبسيار زود از اين خاکستان ومحنت کده به سراي باقي شتافت وتاريخ وبشريت از تجربيات وتعليمات مادري زهرا ،آنگونه که بايد وشايد بهره برند نبردند ومحروم شدند .
ولي با همه اين کوتاه بودن عمر زهرا ،او به عنوان يک مادر، دختر مانند زينب(س) پيشواي جوان مردان، وپسران چون حسنين، دو آيت عظمي حق را تحويل جامعه بشري داده است.واين سر مايه عظيم تاريخ بشري در َََََنظام خانوادگي ومادري مي باشد.
اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الإثنين 23 يونيو 2008 - 17:47 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.