پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    فتوا حربه خرد ستیزان

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20150413

    فتوا حربه خرد ستیزان Empty فتوا حربه خرد ستیزان

    پست  admin

    فتوا حربه خرد ستیزان Iu__11


    فتوا حربه خرد ستیزان
    فتوا در غرب :
    این نوشته را نی به خاطر تمسخر ، نی به خاطر تبجیل ، نه به خاطر محکوم کردن و نفرت ورزیدن از ملاهای عوامفریب و تعویذ نویسان حیله گر؛ بل تنها و تنها به خاطر فهمیدن وشناسانیدن ذات وسرشت این دکانداران دین به مردم سیه روزگار مان قلمی می کنم.
    درهالیند که بودم ، بارها به آمستردام رفتم واز موزه ها و اماکن تاریخی آن شهر دیدن کردم. بزرگان زیادی اعم از حکیم و فیلسوف و شاعر و نقاش و موزیسین دراین گهواره دانش و فسفه و حکمت به دنیا آمده و از دنیا رفته بودند؛ اما باور کنید تا همان ایام ولیالی نمی دانستم که اسپینوزای خردمند یهودی الاصل در آمستردام تولد شده وبعد ها از آثر بیماری سل به عمر ۴۴ ساله گی درگذشته است. در همان جا رهنمایی که با ما بود وبه زبان فارسی آشنایی داشت می گفت که او شاگرد وفادار آوریل ا گوستا بود که درهشت ساله گی رساله یی نوشت وبه معاد حمله کرد ولی اربابان کنیسه او را مجبور ساختند که درملاء عام و درمقابل چشمان مسیحیان هالیند که به قوم یهود در پناه گزینی شان به هالیند کمک و نیکی کرده بودند ، توبه نصوح کند. پس او را مجبور ساختند که بر آستانه درگاه کنیسه بخوابد و اعضای روحانی کنیسه از روی بدن وی بگذرند که گذشتند و اگوستا که به خانه بازگشت ، خود را کشت به نسبت تحقیری که بر وی روا داشته بودند .
    درهمان سیر علمی که از سوی مقامات اردوگاه ما به خاطر آشنایی پناه گزینان با فرهنگ و ادب و راه ورسم زنده گی در هالیند ترتیب شده بود، تصویر نیم قد اسپینوزای خردمند را که توسط نقاش چیره دستی نقاشی شده بود،برای مان نشان دادند. تصویر مردی را با چشمان درخشان ، چهره اندیشمند و زلفان مجعد و انبوه. رهنما درمورد خرد ورزی و خرافات ستیزی وی سخن های بسیاری گفت . بعد ها بیشتر وبیشتر با زنده گی و اندیشه های خرد ورزانه وی آشنا شدم : او وقت بیشتر خود را درکنیسه می گذرانید تا تاریخ و آیین قوم خویش ( یهود ) را مطالعه کند. او به سرعت تورات را خواند و تلمود را فرا گرفت و متوجه شد که تناقضات واباطیلی که درکتاب عهد عتیق ذکر شده است، درافکار و ذهنش رسوب کرده است ؛ ولی حل این تناقضات را که موسی گفته بود فراموش کرده است. به همین سبب بیشتر وبیشتر درمطالعه غرق شد باور های مذهبی اش نسبت به روز آفرینش و روز آخرت به شک وتردید مبدل شد. پسان ها که زبان هالیندی را فرا گرفت ، آثار متفکران مسیحی را در باره ذات خداوند وسرنوشت بشر مطالعه کرد وشروع کرد به اندیشیدن از طریق استدلال هندسی . یعنی قضیه یی را مطرح می ساخت . سپس آن را ثابت می کرد وبعد به تبصره وفرع روی می آورد. درهمان آوان آثار جردانو برو نو بر او تاثیر فراوان به جا گذاشت. همان فیلسوفی که محکمه تفتیش عقاید یا انگیزسیون فتوا داد که زنده زنده درآتش بسوزد و سوخت مانند همین فرخنده مان و کباب شد مانند همین دختر مان !
    افکار واندیشه های دکارت در باره اشکال وصور عالم سبب شد تا افکار وذهنیت اسپینوزا را در مورد ذات یگانه و وحدت ذات تغییر دهد . سرانجام اسپینوزا را به تهمت کفر و الحاد به داد گاه کشانیدند و شیوخ کنیسه از وی پرسیدند که آیا راست است که به شاگردان ودوستان خود گفته ای که عالم به منزله بدن خداست وفرشته گان زاده سیال است و روح حیات است و کتاب عهد عتیق سخنی درباره بقا و خلود نگفته است؟ دریغا که ماپاسخ های وی را درتاریخ فلسفه نمی یابیم ؛ ولی این مسأله روشن است که شیوخ کنیسه در آزای دست کشیدن از عقایدش در هرسال مبلغی در حدود ۵۰۰ فلورن ( گلدن ) برایش بیشنهاد کردند ولی او وقعی نگذاشت. پس شیوخ کنیسه چنین فتوایی دادند :
    «....لعنت ونفرین باد بر او در شب ودر روز. درخواب ودر بیداری. درحال دخول وخروج ! خدا هرگز اورا نپذیرد و نبخشد.... وبدین وسیله به اطلاع همه می رسانیم که هیچ کس نباید با او گفتگو کند. کسی نباید با او مکاتبه داشته باشد، هیچ کس نباید به او خدمتی کند. هیچ کس نباید با او درزیر یک سقف بنشیند، کسی نباید بیشتر از چهار ذراع به او نزدیک شود . هیچکس نباید نوشته یی را که او املا کرده است ، بخواند...»
    اسپینوزا فتوای اخراج وتکفیر را با متانت شنید ، پذیرفت ولی تسلیم نشد . اما به شدت منزوی شد و تنها ماند. پدرش ازوی جدا شد و خواهرش او را از ارث محروم ساخت. تا سل گرفت و ازاین دنیا رخت سفر بست.
    دو قرن پس از مرگ اسپینوزا برای پرپا کردن مجسمه یی از او درشهر لاهه اعانه جمع کردند واز هرگوشه جهان کسانی که به علم ودانش احترام می گذاشتند اعانه دادند. درسال ۱۸۸۲ ازمجسمه پرده برداشتند وارنست رنان درآن مراسم چنین گفت : خوار وزبون باد آنانی که هنگام عبور از این جا به این قیافه نجیب ومتفکر ناسزا بگوید . سزای او همان جهل اوست. این مرد از روی این پایه سنگی به تمام جهان راه خوشبختی را نشان می دهد. هرکه از این راه برود به آخر خواهد رسید . سیاحان متفکری که درقرون آینده از این جا خواهند گذشت خواهند گفت :« شاید حقیقی ترین مظهر خدا درآن جا تجلی کرده است».

    بس اگر کافرم نخوانند من نیز می گویم که دروطن ما هم شایر حقیقی ترین مظهر خدا درخاکستر فرخنده بی گناه وبی نوا تجلی کرده باشد. نی در زیارت ها.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الجمعة 17 مايو 2024 - 11:21 ميباشد