بار نخست سوانح امین فرهنگ در بی بی سی نشر شد.بی سی سی برای تحمیق ذهنیت همگانی بعضی افراد وابسته به سازمانهای استخبارات خارجی را در زمره شخصیتهای ملی خارج کشور ، دانشمند و چنین و چنان معرفی کرد. یکی از آنها امین فرهنگ فرزند صدیق فرهنگ است. او در دانشکده اقتصاد کابل استاد بود و بر اساس روابط خانواده گی با محمد ظاهر شاه آمر یکی از دیپارتمنت های آن شد ورنه محصلان آنوقت پوهنتون بخوبی بیاد دارند که او را استاد بیسواد لقب داده بودند. دراواخردکتاتوری خونین حفیظ الله امین چند صباحی در زندان پلچرخی سپری کرد.بعد از رویداد شش جدی پدرش به صفت مشاور صدراعظم ببرک کارمل در بست معاونیت صدارت تقرر حاصل کرد.روابط پدرش با شوروی ها تا اندازه ای نزدیک بود که در آنوقت او را از جمله جواسیس نسل نخست کی جی بی در افغانستان بشمار میاوردند.تقرر او در بست معاون صدراعظم و خروج او از کشور بمنظور تداوی و حتا عدم برگشت دوبارهء او به کشور را جز برنامه های مرموز شوروی ها میپندارند.اما ظاهر قضییه چنین نبود .او از شادروان ببرک کارمل برای خود و پسرش امین فرهنگ تقاضای پاسپورت کرد وآنرا بدون اشکالی بدست آوردند.زمانیکه به غرب رسید به یاوه گویی های غیر قابل باور پرداخت و خواست به دیگران تفهیم کند که به عضویت حکومت بخاطر دریافت پاسپورت پیوسته بود.در زمان حاکمیت امین تعداد بیشمار شخصیتهای ملی و مترقی شهید و روانهء پالیگون پلچرخی شدند.اما کنون این پرسش مطرح میگردد که افرادی مانند فرهنگ چگونه نجات یافتند.
او مدعی است که برای زبان آلمانی و تحکیم روابط افغان جرمن خدمات بی شایبه کرده است.به یکی از دوستانم که در آلمان زنده گی میکند و از دوران تحصیل در جمهوری دموکراتیک آلمان با او شناخت دارم زنگ زدم و از او در باره خدمات فرهنگ پرسیدم .او بمن گفت : من چند باری مصاحبه های امین فرهنگ را در تلویزیون آلمان دیده ام.باوجود آنکه از جوانی تا پیری بیش از نیم زنده گی خود را در آلمان سپری کرده است اما دو جمله را نه به آلمانی در ست میگوید و نه درست تلفظ میکند.اینکه او مسئول آرشیف افغانستان در دانشگاه بوخوم آلمان بوده ، یک دروغ محض ساخته او و بی بی سی است. در بزرگترین دانشگاه های آلمان مانند برلین ، ماربورگ ، دانشگاه گویته فرانکفورت و... چنین آرشیفی وجود ندارد. او مدتی را به حیث کتابدار در کتابخانه بوخوم کار کرده است و چنین کار ها را عمدتا افراد متقاعد و سوسیالخور در برابر یک یورو در ساعت انجام میدهند.امین فرهنگ در آلمان بیشتر با بخش جمعیت اسلامی مجاهدین و هواداران محمد ظاهرشاه روابط داشت .او بعد از حمله امریکا به افغانستان جزچهره های شد که آلمان برای تمثیل نقش خود در افغانستان به آنهاضرورت داشت. آقای سپنتا نیز از جمله آنها اند .
اینکه او میگوید فردا من و فامیلم را میکشند، یک حیله و نیرنگ در برابر آلمانها است.او بر اساس شناخت از منتالیتی آلمانها ،این حرفها را میزند تا افتضاح اصلی بباد فراموشی سپرده شود.این بیان او مظهر بزدلی او نیز است. هر وزیری در هر کشور ریسک مرگ را متقبل میشود .این اعضای حکومت بزدلان مافیایی که حیات دیگران برایشان ارزشی ندارد، درمورد خود چنین میگویند.
او آدم عصبی است.با نکه از دانشگاه کلن در اقتصاد دوکتورا دارد و تا کنون چند وزارت اقتصادی کشور را رهبری کرده است اما هیچ برنامه اقتصادی بهبود وضع را مطرح نساخته است.شیوه بیان او به آدمهای معمولی که هر روز دز سرچوک و سراجی میبینید ، شباهت دارد و به انسان چنین تصور میدهد که گاهی مکتب نرفته است. او عادت دارد در هر بیانیهء خود چند دشنامی نثار خلقی و پرچمی کند. باری از او در باره طرح بودجهء سال 1385 پرسیده شد و او که چیزی برای گفتن نداشت ، بدون مقدمه و ارتباط موضوع به دشنام دادن پرچم وخلق آغاز کرد.
در کابل میگویند: او از آلمان بجز رنگ موی طلایی که زینت بخش کلهء تهی و سپید ش است چیزی نیاورده است .برعکس ، همانند سایر اعضای حکومت مافیایی استفاده جو چیز های زیادی را از افغانستان بخارج انتقال داده است. ازجمله پول کمکهای خارجی و ارتشاء .
والسلام
لا يوجد حالياً أي تعليق