مسلما نان تحت تسلط یهو دیان میبا شد ومورد ظلم وا قع میشود!
دکتر ماهاتير محمد نخست وزير سابق مالزي در روزهاي پاياني حکومت خود در دهمين اجلاس سران کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي سخنراني کرد. اين سخنراني به لحاظ نکات و بازتابهايي که داشت عيناً ارائه مي شود.
مردم دنيا چشم به ما دوخته اند مطمئناً 3/1 ميليارد مسلمان، يک ششم جمعيت جهان، حتي آنهايي که نسبت به توانايي و اراده ما براي بازيابي و حفظ عظمت اسلام و مسلمين و يا آزادسازي برادران و خواهرانشان حتي در مرحله تصميم گيري بدبين و نااميد هستند، اميدشان به ما و اين اجلاس (سازمان کنفرانس اسلامي) است.
نمي خواهم موارد ظلم وستم و استضعاف را برشمارم يا بار ديگر ظالمان و استعمارگران را محکوم کنم، چرا که يک عمبيهوده است و آنها نگرش و روش خود خود را بواسطه محکوم کردن ما تغيير نمي دهند. اگر قرار است، عظمت خود و دين مان، اسلام، را بازيابيم، اين ما هستيم که بايد تصميم بگيريم و اين ما هستيم که بايد عمل کنيم. براي شروع، همه کشورهاي مسلمان مي توانند مواضع خود را نزديک کنند و اگر نمي توانند در مورد همه مسائل به توافق برسند، لا اقل در موارد خاصي مانند فلسطين موضعي مشترک اتخاذ کنند. همه ما مسلمانيم، همه ما ستم کشيده ايم، همه ما حقارت ديده ايم، ولي ما سران کشورهاي اسلامي که به واسطه اراده خداوند در صدر هم دينان مسلمان خود قرار گرفته و بر کشورهايمان حکومت مي کنيم هرگز با هماهنگي در ايجاد برادري و اتحادي که اسلام ما را به آن امر نموده است قدمي برنداشته ايم. ولي نه تنها حکومت هاي ما دچار اختلاف شده اند، بين امت مسلمان نيز تفرقه افتاده است و اين تفرقه مدام در حال افزايش است.
در طول 1400 سال اخير، مفسران اسلام، علماي امسلمان از مذهب واحد اسلام، که توسط پيامبر خدا محمد(ص) آورده شد، آنقدر تفسير هاي متفاوتي ارائه داده اند که در حال حاضر هزار مذهب داريم که گاه آنقدر با هم تفاوت و تضاد دارند که ما اغلب با يکديگر جنگيده و همديگر را مي کشيم.
به جاي اينکه امت واحدي باشيم به خودمان اجازه داده ايم که به فرقه ها، مذاهب و طريقت هاي مختلف تقسيم شويم، که هر يک بر درست بودن اسلام خود تأکيد دارد تا به وحدت امت اسلام.
ما از اين نکته غافليم که دشمنان و استعمارگران ما هرگز به دنبال اين نيستند که آيا ما مسلمان حقيقي هستيم يا نه؟ در نظر آنها همگي ما مسلمانان پيروان دين و پيامبري هستيم که آنها (دشمنان) آن را مروج تروريسم مي دانند و ما را دشمنان قسم خورده ی خود مي پندارند. آنها به ما حمله کرده و ما را مي کشند، به سرزمينهاي ما تجاوز مي کنند و حکومت هاي ما را چه سني باشند چه شيعه چه علوي چه دروزي و چه ازهر نژاد ديگري باشند سرنگون مي کنند. و ما را با حمله و تضعيف يکديگر و گاهي انجام کارها و خواسته هاي آنان در نقش نماينده و وکيل آنها براي حمله به ديگر مسلمانان آنها را تشويق کرده و ياري مي دهيم. ما از طريق خشونت سعي در سرنگوني حکومت هايمان داريم که اين امر منجر به تضعيف و فقير کردن کشورهايمان مي شود.
به طور کل غافل شده ايم و همچنان دستور اسلام براي اتحاد و برادري نسبت به يکديگر را فراموش مي کنيم،بله همه ما کشورها و امت هاي مسلمان هستم .
ولي اين همه آن چيزي نيست که ما از تعاليم اسلام غفلت کرده ايم. ما امر به خواندن شده ايم،اقراء يعني کسب دانش کنید. مسلمان صدر اسلام اين واژه را به عنوان مطالعة آثار دانشمندان يوناني و ساير کشورهاي پيش از اسلام تعريف کردند و اين دانشمندان مسلمان با مطالعات خود خدمات بسیاری را به دانش بشري افزودند.
مسلمانان صدر اسلام رياضيدانان و دانشمندان،محققان،پزشکان و منجمان بزرگي را تربیت کرده اند که آنها در همة زمينه هاي علوم زمان خود سرآمد بودند، در عين اينکه مذهب خود اسلام،را نيز مطالعه و بدان عمل مي کردند. در نتيجه مسلمانان توانستند از سرزمين خود و از طريق ايجاد تجارت جهاني کسب ثروت کنند، توانستند قواي دفاعي خود را تقويت کرده و از مردم خود محافظت کنند و طبق تعاليم اسلام، روش زندگي که همان دين است را به آنها ارائه کنند. در آن هنگام، اروپائيان قرون وسطي هنوز عقب افتاده و خرافاتي بودند، در حالي که مسلمانان روشنفکر تمدن بزرگ اسلامي را ايجاد کردند،تمدني باشکوه و قدرتمند،که به تنهايي مي توانست با بقية جهان رقابت کند و امت را از تهاجمات بيگانگان حفاظت کند. اروپائيان مجبور بودند که نزد دانشمندان مسلمان زانو زنند اما امروذه قضیه بر عکس شده و مسلمانان به غرب می روندتا ميراث علمي خودشان را (دوباره) کسب کنند.
ولي در نيمة راه ساختن تمدن عظيم اسلامي تفسيرهاي جديدي از اسلام ظهور کرد که مي گفت تحصيل علم توسط مسلمانان يعني مطالعة فقه اسلامي و به همين خاطر مطالعة علوم، طب و... از رونق افتاد. به تدريج مسلمانان از نظر علم عقب ماندند، با عقب ماندگي علمي، تمدن عظيم اسلامي نيز به تحليل رفت. اگر ظهور عثمانيها نبود تمدن اسلامی پس از سقوط گرانادا در سال 1492 بطور کلي از بين رفته بود.
موفقيت هاي اوليه عثماني ها با رنسانس علمي همراه نشد. آنها در عوض به مقوله هاي کم اهميت تري پرداختند مثل:آيا شلوارهاي تنگ و کلاه هاي شاپو اسلامي است؟آيا ماشينهاي چاپ مجاز هستند و آيا از برق مي توان براي روشن کردن مساجد استفاده کرد. ؟ مسلمانان بطور کلي از انقلاب صنعتي دور ماندند و آن را از دست دادند. واين پسرفت آنقدر ادامه يافت که فرانسه و انگليس شورشيان را عليه حکومت ترکها برانگيختند. و سبب سقوط عثمانيها،آخرين قدرت جهان اسلام،شدند و آن را به مستعمرات اروپايي تبديل کردند که بر خلاف وعده هاي داده شده به کشورهاي مستقل نيز تبديل نشدند. و تنها پس از جنگ جهاني دوم بود که اين مستعمرات استقلال يافتند.
گذشته از دولتها و کشورهاي تازه تأسيس شده، ما شيوة زندگي ليبرال دموکراسي غربي را پذيرفتيم. اين کار نيز موجب تفرقه و فاصله بين ما شد، زيرا احزاب و گروه هاي سياسي که ما تشکيل داديم، برخي از آنها ادعاي(درستي) اسلام خود را داشتند و اسلام ساير احزاب را رد مي کردند و حتي اگر دموکراسي مانع به قدرت رسيدن آنها مي شد از پذيرفتن آن(دموکراسي) نيز سرباز مي زدند. آنها به خشونت روي مي آوردند و در نتيجه کشورهاي مسلمان را بي ثبات و ضعيف مي کردند.
با همة اين تحولات در طي قرون اخير، امت (اسلام) و تمدن مسلمانان آن قدر ضعيف شد که در يک زمان هيچ کشور مسلماني نبود که توسط اروپائيان تصرف و استعمار نشده باشد. ولي کسب مجدد استقلال نيز به تقويت مسلمانان کمکي نکرد. اين کشورها ضعيف بوده و بد ااداره مي شدند و دائم کشورهاي آشوب زده بودند. اروپائيان هر چه خواستند توانستند در قلمرو مسلمانان پياده کنند. و تعجبي ندارد که آنها از سرزمين هاي مسلمان براي ايجاد کشور اسراييل براي حل مشکل يهوديان خود استفاده کنند. مسلمانان متفرق کار موثري براي جلوگيري از تحقق وعدة بالفور و تجاوزات صهيونيست ها نمي توانند انجام دهند.
به رغم اينکه همة اين موارد برخي موجب مي شوند ما باور کنيم که زندگي ما بهتر از استثمارگران ما است. برخي معتقدند فقر اسلامي است، تحمل ظلم اسلامي است. اين دنيا براي ما نيست،شادي هاي بهشت در جهان پس از مرگ مال ماست. همه ی آنچه که ما باید انجام دهیم ادای مراسم مذهبی خاص پوشیدن لباسهای مخصوص و حفظ ظاهری ویژه است. ضعف ما، عقب ماندگی ما و ناتوانی ما در کمک رساندن به برادران و خواهرانمان که مورد ظلم و ستم واقع می شوند بخشی از اراده ی الهی است. محنت های است که ما قبل از لذات بهشت در جهان آخرت باید آنها را تحمل کنیم. ما باید این سرنوشتی را که به آن دچار شده ایم بپذیریم لازم نیست کاری کنیم ما نمی توانیم دربرابر اراده ی الهی کاری کنیم.
ولی آیا این درست است که اراده ی الهی در این است که بتوانیم کاری کنیم ولی آن را انجام ندهیم؟ خداوند در سوره ی رعد در آیه ی 11 می فرماید : که ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر اینکه آن قوم خود برای تغییر سرنوشت خویش تلاش کنند.
مردم دنيا چشم به ما دوخته اند مطمئناً 3/1 ميليارد مسلمان، يک ششم جمعيت جهان، حتي آنهايي که نسبت به توانايي و اراده ما براي بازيابي و حفظ عظمت اسلام و مسلمين و يا آزادسازي برادران و خواهرانشان حتي در مرحله تصميم گيري بدبين و نااميد هستند، اميدشان به ما و اين اجلاس (سازمان کنفرانس اسلامي) است.
نمي خواهم موارد ظلم وستم و استضعاف را برشمارم يا بار ديگر ظالمان و استعمارگران را محکوم کنم، چرا که يک عمبيهوده است و آنها نگرش و روش خود خود را بواسطه محکوم کردن ما تغيير نمي دهند. اگر قرار است، عظمت خود و دين مان، اسلام، را بازيابيم، اين ما هستيم که بايد تصميم بگيريم و اين ما هستيم که بايد عمل کنيم. براي شروع، همه کشورهاي مسلمان مي توانند مواضع خود را نزديک کنند و اگر نمي توانند در مورد همه مسائل به توافق برسند، لا اقل در موارد خاصي مانند فلسطين موضعي مشترک اتخاذ کنند. همه ما مسلمانيم، همه ما ستم کشيده ايم، همه ما حقارت ديده ايم، ولي ما سران کشورهاي اسلامي که به واسطه اراده خداوند در صدر هم دينان مسلمان خود قرار گرفته و بر کشورهايمان حکومت مي کنيم هرگز با هماهنگي در ايجاد برادري و اتحادي که اسلام ما را به آن امر نموده است قدمي برنداشته ايم. ولي نه تنها حکومت هاي ما دچار اختلاف شده اند، بين امت مسلمان نيز تفرقه افتاده است و اين تفرقه مدام در حال افزايش است.
در طول 1400 سال اخير، مفسران اسلام، علماي امسلمان از مذهب واحد اسلام، که توسط پيامبر خدا محمد(ص) آورده شد، آنقدر تفسير هاي متفاوتي ارائه داده اند که در حال حاضر هزار مذهب داريم که گاه آنقدر با هم تفاوت و تضاد دارند که ما اغلب با يکديگر جنگيده و همديگر را مي کشيم.
به جاي اينکه امت واحدي باشيم به خودمان اجازه داده ايم که به فرقه ها، مذاهب و طريقت هاي مختلف تقسيم شويم، که هر يک بر درست بودن اسلام خود تأکيد دارد تا به وحدت امت اسلام.
ما از اين نکته غافليم که دشمنان و استعمارگران ما هرگز به دنبال اين نيستند که آيا ما مسلمان حقيقي هستيم يا نه؟ در نظر آنها همگي ما مسلمانان پيروان دين و پيامبري هستيم که آنها (دشمنان) آن را مروج تروريسم مي دانند و ما را دشمنان قسم خورده ی خود مي پندارند. آنها به ما حمله کرده و ما را مي کشند، به سرزمينهاي ما تجاوز مي کنند و حکومت هاي ما را چه سني باشند چه شيعه چه علوي چه دروزي و چه ازهر نژاد ديگري باشند سرنگون مي کنند. و ما را با حمله و تضعيف يکديگر و گاهي انجام کارها و خواسته هاي آنان در نقش نماينده و وکيل آنها براي حمله به ديگر مسلمانان آنها را تشويق کرده و ياري مي دهيم. ما از طريق خشونت سعي در سرنگوني حکومت هايمان داريم که اين امر منجر به تضعيف و فقير کردن کشورهايمان مي شود.
به طور کل غافل شده ايم و همچنان دستور اسلام براي اتحاد و برادري نسبت به يکديگر را فراموش مي کنيم،بله همه ما کشورها و امت هاي مسلمان هستم .
ولي اين همه آن چيزي نيست که ما از تعاليم اسلام غفلت کرده ايم. ما امر به خواندن شده ايم،اقراء يعني کسب دانش کنید. مسلمان صدر اسلام اين واژه را به عنوان مطالعة آثار دانشمندان يوناني و ساير کشورهاي پيش از اسلام تعريف کردند و اين دانشمندان مسلمان با مطالعات خود خدمات بسیاری را به دانش بشري افزودند.
مسلمانان صدر اسلام رياضيدانان و دانشمندان،محققان،پزشکان و منجمان بزرگي را تربیت کرده اند که آنها در همة زمينه هاي علوم زمان خود سرآمد بودند، در عين اينکه مذهب خود اسلام،را نيز مطالعه و بدان عمل مي کردند. در نتيجه مسلمانان توانستند از سرزمين خود و از طريق ايجاد تجارت جهاني کسب ثروت کنند، توانستند قواي دفاعي خود را تقويت کرده و از مردم خود محافظت کنند و طبق تعاليم اسلام، روش زندگي که همان دين است را به آنها ارائه کنند. در آن هنگام، اروپائيان قرون وسطي هنوز عقب افتاده و خرافاتي بودند، در حالي که مسلمانان روشنفکر تمدن بزرگ اسلامي را ايجاد کردند،تمدني باشکوه و قدرتمند،که به تنهايي مي توانست با بقية جهان رقابت کند و امت را از تهاجمات بيگانگان حفاظت کند. اروپائيان مجبور بودند که نزد دانشمندان مسلمان زانو زنند اما امروذه قضیه بر عکس شده و مسلمانان به غرب می روندتا ميراث علمي خودشان را (دوباره) کسب کنند.
ولي در نيمة راه ساختن تمدن عظيم اسلامي تفسيرهاي جديدي از اسلام ظهور کرد که مي گفت تحصيل علم توسط مسلمانان يعني مطالعة فقه اسلامي و به همين خاطر مطالعة علوم، طب و... از رونق افتاد. به تدريج مسلمانان از نظر علم عقب ماندند، با عقب ماندگي علمي، تمدن عظيم اسلامي نيز به تحليل رفت. اگر ظهور عثمانيها نبود تمدن اسلامی پس از سقوط گرانادا در سال 1492 بطور کلي از بين رفته بود.
موفقيت هاي اوليه عثماني ها با رنسانس علمي همراه نشد. آنها در عوض به مقوله هاي کم اهميت تري پرداختند مثل:آيا شلوارهاي تنگ و کلاه هاي شاپو اسلامي است؟آيا ماشينهاي چاپ مجاز هستند و آيا از برق مي توان براي روشن کردن مساجد استفاده کرد. ؟ مسلمانان بطور کلي از انقلاب صنعتي دور ماندند و آن را از دست دادند. واين پسرفت آنقدر ادامه يافت که فرانسه و انگليس شورشيان را عليه حکومت ترکها برانگيختند. و سبب سقوط عثمانيها،آخرين قدرت جهان اسلام،شدند و آن را به مستعمرات اروپايي تبديل کردند که بر خلاف وعده هاي داده شده به کشورهاي مستقل نيز تبديل نشدند. و تنها پس از جنگ جهاني دوم بود که اين مستعمرات استقلال يافتند.
گذشته از دولتها و کشورهاي تازه تأسيس شده، ما شيوة زندگي ليبرال دموکراسي غربي را پذيرفتيم. اين کار نيز موجب تفرقه و فاصله بين ما شد، زيرا احزاب و گروه هاي سياسي که ما تشکيل داديم، برخي از آنها ادعاي(درستي) اسلام خود را داشتند و اسلام ساير احزاب را رد مي کردند و حتي اگر دموکراسي مانع به قدرت رسيدن آنها مي شد از پذيرفتن آن(دموکراسي) نيز سرباز مي زدند. آنها به خشونت روي مي آوردند و در نتيجه کشورهاي مسلمان را بي ثبات و ضعيف مي کردند.
با همة اين تحولات در طي قرون اخير، امت (اسلام) و تمدن مسلمانان آن قدر ضعيف شد که در يک زمان هيچ کشور مسلماني نبود که توسط اروپائيان تصرف و استعمار نشده باشد. ولي کسب مجدد استقلال نيز به تقويت مسلمانان کمکي نکرد. اين کشورها ضعيف بوده و بد ااداره مي شدند و دائم کشورهاي آشوب زده بودند. اروپائيان هر چه خواستند توانستند در قلمرو مسلمانان پياده کنند. و تعجبي ندارد که آنها از سرزمين هاي مسلمان براي ايجاد کشور اسراييل براي حل مشکل يهوديان خود استفاده کنند. مسلمانان متفرق کار موثري براي جلوگيري از تحقق وعدة بالفور و تجاوزات صهيونيست ها نمي توانند انجام دهند.
به رغم اينکه همة اين موارد برخي موجب مي شوند ما باور کنيم که زندگي ما بهتر از استثمارگران ما است. برخي معتقدند فقر اسلامي است، تحمل ظلم اسلامي است. اين دنيا براي ما نيست،شادي هاي بهشت در جهان پس از مرگ مال ماست. همه ی آنچه که ما باید انجام دهیم ادای مراسم مذهبی خاص پوشیدن لباسهای مخصوص و حفظ ظاهری ویژه است. ضعف ما، عقب ماندگی ما و ناتوانی ما در کمک رساندن به برادران و خواهرانمان که مورد ظلم و ستم واقع می شوند بخشی از اراده ی الهی است. محنت های است که ما قبل از لذات بهشت در جهان آخرت باید آنها را تحمل کنیم. ما باید این سرنوشتی را که به آن دچار شده ایم بپذیریم لازم نیست کاری کنیم ما نمی توانیم دربرابر اراده ی الهی کاری کنیم.
ولی آیا این درست است که اراده ی الهی در این است که بتوانیم کاری کنیم ولی آن را انجام ندهیم؟ خداوند در سوره ی رعد در آیه ی 11 می فرماید : که ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر اینکه آن قوم خود برای تغییر سرنوشت خویش تلاش کنند.
اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الثلاثاء 22 أبريل 2008 - 3:54 ، و در مجموع 4 بار ويرايش شده است.