چند پرسش یکی از خواننده های پندار پس از ویرایش
بازار سیاست در افغانستان تا حدی مبتذل شده است که رییس جمهور کرزی در برابر جوانان دانشگاه کابل گفت:
"والله ما از اول نمیفامیدم که به این ساده گی رییس جمهور میشم ، حالی که شدیم والله گه خو مفت ایلا بتم."آیا این ابتذال دامنگیر همه سیاسی ها و سیاستمداران حتا نیروها و شخصیتهای مترفی نشده است؟ در دو هفته اخیر گاهی گفته شد ؛اجلاس دایر میشود ، گاهی به تعویق و تاخیر میافتد. در اعلامیه ها یک یا دونفر هم خود راحزب چنان و چنین رکلام میکنند و به دیگران مردود شمردن خود بزرگ بینی را توصیه میکنند.در کابل هم وضع چنین است.در همایش کابل نیز چند تنی خود را حزب ملی... و یا حزب اسلامی ...اعلان کردند ، بیانیه دادند و ناپدید شدند. نه وحدتی شد و نه اتحادی، نهضت فراگیر ماند با همان یاران و هودارانش که همانندد حسن غمکش برای وحدت خون دل میخورند.مطمینم دراروپا و یا در فوروم نهضت آینده هم چنین میشود.به هالند میرویم ،زیرا اشتیاق دیدار یکدیگر را در دل داریم.به بیانیه ها گوش فرا میدهیم.(خداکند به جای انتقاد به شخصیتها ، نقد سیاستها مطرح گردد.) کباب ارزان ترکی را نوش جان میکنیم. در اخیر وداع ...و بعد همه چیز فراموش میشود.من گله ندارم . زنده گی چنین شده است.وقتی همه میدانیم زنده گی چنین است ، پس بیایید همه با هم باشیم و یکدیگر را فقط برای آن تحمل کنیم که زمانی درد ورنج و آرمان همگون داشتیم و چند روز زود گذریکه از حیات ما باقیست ،در همه جا باهم باشیم.باور کنید آنچه در تخیلات و تصورات سیاسی ماست درباشگاه های شیطانی اهریمن دوران نیست. به جز خود ما و مردم فقیر ما هیچ کسی درفکر ما نیست.بیهوده دل خوش نکنید. منظورم آنهاییست که دربحر خیالات واهی قدرت یابی سرگردانند...
کسی روزی گفت میایم و روز دیگر گفت نه می آیم. آخر این همه ناز و تمکین و به خود قیمت بلند دادن برای چی ؟ مگر ما یکدیگر را نمیشناسیم و سالها و دهه ها دریک دسترخوان فقیرانه، با پیشانی باز نان و پیاز نخوردیم؟ آیا این درست نخواهد بود اگر همه تصمیم بگیرند در جلسه ها و همایش های همدیگر همانند سپاهی گمنام ترقیخواهی بروند.؟ مگر همه باید رهبر شوند؟ به امید خرد گرایی در سیاستها و تامل و تعمق درابراز اندیشه ها و دید گاه ها؟ ...و پرشش اخیر
کدام دست نامریی این همه جریانها را تحریک و هدایت میکند؟