پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    راز هاي پشت پرده سقوط فاجعه بار کابل در ثور سال 1371

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20130713

    راز هاي پشت پرده سقوط فاجعه بار کابل در ثور سال 1371 Empty راز هاي پشت پرده سقوط فاجعه بار کابل در ثور سال 1371

    پست  admin

    راز هاي پشت پرده سقوط فاجعه بار کابل در ثور سال 1371 O_o10
    رازهاي پشت پرده
    سقوط فاجعه بار کابل در ثور سال
    1371

    توضيح سايت پندار نو در رابطه با باز نشر نوشتۀ  «  به پاسخ پندار هاي کهنهء " پندارِ نو " نوشتۀ اسحق توخي»


    ضمن اظهار سپاس از جناب اسحق توخي دستيار ارشد رئيس جمهور شهيد افغانستان داکتر نجيب شهيد که خواست بي غل وغش سايت پندارنو را به زعم خويش (توصيه) پنداشته و بعد از مدت ها، زحمتي  را به خود متقبل گشته و چند سطري را مرقوم نموده اند؛  مينگاريم که
    : حسب معمول در چنين موارد، نگارندۀ مطلب، جواب را در قدم نخست به آدرس که آنرا "مدعي عليه" تصور نموده است ارسال ميدارد و هرگاه آن منبع در نشر آن تعلل ورزد؛ مدعي ميتواند همزمان آنرا به منابع ديگر ارسال دارد. با در نظر داشت اين اصل، از آنجاي که گردانندگان سايت پندارنو، سايت راه ما را سايت همسو و هم فکر ميداند؛ نوشتۀ جناب توخي را بدون کم و کاست ( بدون ويرايش املايي و انشايي) به نشر ميرساند؛ البته برداشت گردانندگان سايت در مورد نوشته جناب توخي بعداً نشر ميگردد.  


    راز هاي پشت پرده سقوط فاجعه بار کابل در ثور سال 1371 Tokhi10
     
    محمد اسحاق توخي،
     
     
    به پاسخِ پندارهاي کهنهء  "پندارِ نو"
     
     
    اخيراً سايتِ "پندارِنو" از کتابِ "دسايسِ پنهان و چهره هاي عريانِ گلبدين حکمتيار"، مطلبي را {که در خورِ ذايقهء مخالفانِ دُکتور نجيب الله است} برگزيده، که گويا موصوف "پنج روز قبل از استعفايش پيامي را فرستاد، که اگر شما (حزبِ اسلامي) با حکومتِ ايتلافي موافقه نکرديد، آن گاه خواهيد ديد، که ما قدرت را به چه کسي ميسپاريم. . . ".
    سايتِ مذکور، در کنار نامهاي برخي مقامهاي آن زمان، که تا اکنون در قيدِ حيات اند، چون، سترجنرال محمد رفيع، معاونِ رييس جمهور، رازمحمد پکتين، وزيرِ امورِ داخله، طي سالهاي حاکميتِ حزبِ وطن، سليمان لايق، معاون سابقِ حزب وطن و نامِ نگارنده، (محمد اسحاق توخي) را نيز ذکر نموده و وضاحتِ چگونه گي رويداد سقوط جمهوري افغانستان را "توصيه آميز" چنين فرمايش داده اند: «بايد با جرأت و شهامتِ وطنپرستانه و صادقانه بدون عقده گشايي و وارد کردن مسؤوليت به ديگران و خاصتاً آن هايي که به ابديت پيوسته اند و امکان دفاع از آن ها سلب گرديده است، چگونه گي رويدادهاي مربوط به سقوط جمهوري افغانستان وضاحت داده شود؛ حتي اگر در همين مقطع زماني به ضررِ شخصي و فردي اين بلندپايگان و رهبران باشد. زيرا، زماني که حقايق توأم با اضافات از مراجع ديگري بازگويي شود، که ميشود؛ ادعاهاي مسؤولان و گرداننده گانِ حزب و دولت گوش شنوا نخواهد داشت. . .»
    با وجودي که سايتِ "پندارِ نو"، آدرس را به اشتباه گرفته است و اين پرسش را اصولاً بايد در برابر کساني که همدستي آشکارِ شان با شوراي نظار در تخريب عمليه صلح ملل متحد در اپريل 1992م.، منجر به براندازي نظام دولتي افغانستان گرديد، مطرح ميشد. با آن هم، مطلبي که در اين نوشته ارايه ميگردد، توضيحِ مختصريست، از توطيه يي که عمليهء صلح ملل متحد را در 26 حمل 1371خ.- اپريلِ 1992م.- سبوتاژ نمود.
    برميگردم، به اصلِ موضوع؛ براي دستيابي به حقيقت، بايد به گذشته مراجعه کرد و رُخدادها را ريشه يابي نمود. قدر مسلم اين است، که دُکتور نجيب الله، پس از احرازِ مسؤوليت رهبري حزب و دولت، اقدامهاي مهم و هدفمندي را به حيثِ پيش زمينه هاي سياستِ مصالحهء ملي، مانندِ تصويب قانون اساسي، پلوراليزم سياسي، آزادي مطبوعات، رفع انحصار قدرت و توسعهء پايه هاي اجتماعي حزب و دولت، فراهم آوري زمينهء مشارکت شخصيتهاي مؤثر غيرِحزبي در مقامهاي دولتي و کابينه و در مجموع بازنگري يک سلسله فرامين، قوانين و مقررات در جهت رفع تنشهاي نأشي از آن، به عمل آورد. موازي با آن مساعي خود را براي خروج از بُنبستِ سياسي و پايان دادن به منازعهء خونين افغانستان که به حمايتِ بي دريغ مالي و تسليحاتي قدرتهاي بزرگ جهان و شيخهاي عرب با سرازير شدن بنيادگرانِ مذهبي از مراکش تا اندونيزيا، زنده گي را بر مردمِ فقيرِ افغانستان تلخ و تاريک ساخته بودند، متمرکز نمود.
    پس از خروج نيروهاي شوروي سابق از افغانستان، در 1989م.، کشورهاي منطقه، فرامنطقه يي و همهء نيروهاي درگير و ذيدخل به دقت ناظرِ انکشاف اوضاع در افغانستان بودند، به خصوص که تنظيمهاي مقيم در پاکستان و ايران و حاميانِ شان فقط به راهِ حل نظامي مي انديشيدند. پس از اين که حمله هاي مجاهدين به حمايتِ بي دريغ پاکستان و غرب در جلال آباد به شکست انجاميد و محاسباتِ شان از طريق حل نظامي به هم خورد، ضرورتِ حل سياسي مسألهء افغانستان، آرام آرام شکل گرفت تا سرانجام به طرحِ پلان پنج فقره يي ملل متحد انجاميد.
    تفکر حلِ سياسيِ که از آرزومندي بخش بزرگي از کادرهاي مُلکي و نظامي و صفوفِ حزبي و قواي مسلح و اکثريتِ مردم افغانستان و واقعيتِ زنده گي دردناکِ شان ملهم بود، شکل گرفت و دُکتور نجيب الله در چارچوبِ فيصله هاي جمعي رهبري حزب وطن و صلاحيتهاي وظيفه يي خود به تمامِ تنظيمها، سازمانها، گروهها، قواندانهاي داخلي، افراد و شخصيتهاي مؤثرِ افغاني- چه مخالف، چه موافق- در داخل و خارج از کشور و هم چنان مقامهاي دولتي و غيرِ دولتي برخي کشورهاي ذيدخل بدون استثنا مراجعه نمود.
    مثلاً، طي دو سفرِ جداگانه به کشورهاي عراق و سويس، که در ملاقاتِ بغداد (نوامبرِ 1988م.، قبل از خروج شوروي)، غلام فاروق يعقوبي، وزيرِ امنيت دولتي و نگارنده، همسفرش بوديم و هکذا در نشستِ سويس (پس از خروج قواي شوروي)، غلام سرور يورش، رييس دفترِ مطبوعاتي و نگارنده بازهم او را همراهي مينموديم، با سيد احمد گيلاني، رهبرِ تنظيم محاذِ ملي، رو در رو ملاقات نمود و سياست و موقفِ حزب و دولت را به ارتباط دريافت يک راه حل سياسي معضلهء افغانستان، توضيح داد.
    به خاطر دارم، که در ملاقاتِ مذکور موقعيتِ حساس افغانستان را به ارتباطِ رقابتِ قدرتهاي بزرگ و کشورهاي منطقه، خروج قواي شوروي و عواقبِ ناشي از آن و نقشي را که تنظيمهاي معتدل، تکنوکراتها و روشنفکران افغان در غرب و به خصوص شاه سابق (که سيداحمد گيلاني با او رابطهء نزديک داشت)، در جهتِ يک راه حل سياسي، که بايد به طورِ مسؤولانه ايفا مينمودند، پيشنهادهاي خود را منطبق با واقعيتهاي آن زمان به طورِ مستدل مطرح ميکرد. هم چنان با نجيب الله مجددي (پسرِ صبغت الله مجددي) و نماينده گانِ برخي تنظيمهاي ديگر و نماينده گان شاه سابق، صحبتها و مذاکراتي را به شمول طرحها و پيشنهادهاي مشخص در مواقع مختلف انجام ميداد، که البته حزب اسلامي حکمتيار هم شامل اين تماسها ميشد.
    دُکتور نجيب الله، در مکاتبات، گفتگوها و صحبتهايش با نماينده گانِ مخالفان، مسايل را صريح، قاطع و همه جانبه با يک استدلال و منطق قوي مطرح ميکرد، که متون برخي نامه هاي نشر شده و صحبتهاي تلويزيوني اش به مناسبتهاي مختلف مؤيد اين حقيقت است. به خاطردارم، که او در ملاقات با سيداحمد گيلاني در بغداد، با وجودي که براي بار نُخست باهم ديده بودند، چنان صريح و شفاف مسايل را به بررسي ميگرفت، که گويي سالهاست باهم ميشناسند. بايد خاطرنشان سازم، که او با هيچ کس تماس مخفي نداشت، بل که جريان تماسها، گفتگوهايش را با سازمانها و اشخاص فوق الذکر در جلسه هاي رهبري حزب وطن وقتاً فوقتاً موردِ بررسي و مشوره قرار ميداد.
    برميگردم، به موضوع «موردِ علاقهء سايتِ پندارِ نو»، که گويا دُکتور نجيب الله پنج روز قبل از استعفا با حکمتيار تماس گرفته و پيشنهادِ تشکيل يک حکومتِ ايتلافي ميانِ حزب وطن و حزب اسلامي را نموده بود. بايد گفت، که مطلب مذکور چيزي بيش از يک ادعا بوده نميتواند، زيرا اگر حکمتيار کدام سندِ کتبي در اين مورد ميداشت، بدون شک آن را به نشر ميرساند.
    از اين که سايتِ پندار نو، ادعاي فوق حکمتيار را دنبال نموده و در مورد آن سر و صدا راه انداخته است، هم چيزي تازه يي نيست، بل که از همان نخستين روزهايي که هييتِ مجاهدين در عقربِ 1370 خ.،- نوامبر 1991م.، تحت رياستِ برهان الدين رباني به ماسکو سفر نمودند و زيرِ نامِ مذاکرات با مجاهدين، سناريوي تخريب عمليهء صلح ملل متحد و براندازي دولت جمهوري افغانستان تنظيم گرديد. اتهام ايتلاف با حزب اسلامي، از اجزاي متشکلهء سناريوي مذکور بود، که مخالفان عمليهء صلح در داخل حزب و قواي مسلح براي توجيهِ معامله و زد و بند شان با "ايتلافِ شمال" دست بر شايعه پراگني زدند، که اگر با قوتهاي شوراي نظار ايتلاف نميکردند، گويا، دُکتور نجيب الله قدرت را به حکمتيار تسليم ميداد.
    به ارتباط ادعاي فوق، اين پرسش هم مطرح ميگردد، که چرا سايتِ پندار نو، مطلبي را که چندين سال قبل به نشر رسيده، باز هم مطرح نموده است؟
    تا جايي که ملاحظه ميشود، سايت مذکور از اين نوشته دو هدف دارد:
    نخست، اين که اگر بتواند، اين انتباه را به خواننده بدهد، که گويا دُکتور نجيب الله به تطبيقِ عمليهء صلح ملل متحد متعهد و پابند نبود و با مراجعه به حکمتيار در صدد تخريبِ عمليهء مذکور بود. در حالي که دُکتور نجيب الله با صدورِ اعلاميهء 28 حوت سال 1370خ.،18- مارچ- 1992م.، براي تطبيق عمليهء صلح ملل متحد، انصرافِ خود را از قدرت اعلان نموده بود و هيچ نيازي نداشت، که دست به ايتلاف با حزب اسلامي حکمتيار و يا جميعتِ اسلامي و يا ديگر تنظيمها بزند. او تمام مساعي خود را بالاي اين مسأله متمرکز نموده بود، که قدرت به يک شوراي غيرِجانبدار متشکل از تکنوکراتان و روشنفکرانِ افغان در غرب، انتقال يافته و زيرِ چترِ حمايتِ بين المللي، به خصوص ملل متحد قرار بگيرد، تا از خطر دست اندازي گروههاي مسلح مجاهدين به قدرت و ورودِ شان به کابل تا حدِ ممکن جلوگيري شود.
    «از چيزي که دُکتور نجيب الله هراس داشت، اين بود که ممکن افغانستان به دست فوندامنتاليستها و دشمن عنعنه يي او، (پاکستان) بيفتد. نجيب الله نميخواست، شاهد آن باشد، که حکومتِ جديد استقلال افغانستان را تسليم ديگران نموده و يک دولتِ مذهبي ايجاد شود. . .»*
    ------------------------------------------------------------------------------------------------
    *- کتابِ سرنوشتِ غم انگيز در افغانستان، نوشتهء فليپ کاروين معاون سياسيِ بينان سيوان و نمايندهء خاص سرمنشي ملل متحد در امورِ افغانستان، در سال 1991م.؛ ترجمهء محمد حکيم سروري.
    دوم، پندارِ نو تلاش نموده است، تا تأثيرهاي نشر و افشاگري ويديو کليپهايي را که چهره هاي يک تعداد مقامهاي حزبي و دولتي را که در معامله و همدستي با شوراي نظار، عمليهء صلح ملل متحد را در 1992م.، سبوتاژ کردند و طي سالهاي اخير در سايتهاي مختلف پوشش وسيع پيدا کرده است، در اذهان مردم کمرنگ سازند. هر قدر از اين تلاشها صورت گيرد، سودي ندارد، دگر تير از کمان رها شده است. مردم افغانستان، کساني را که سبب اين فاجعهء ملي در کشورِشان شده اند، هرگز فراموش نميکنند و در حافظهء تاريخ کشور ثبت است.
    براي روشن شدن هرچه بيشترِ موضوع، مراجعه و استناد به صحبت ويديويي احمدشاه مسعود و ديگر چهره هاي مشهورِ جميعت اسلامي، دستيابي به بعضي حقايق را در مورد عوامل و چند و چونِ تخريبِ عمليهء صلح ملل متحد و از هم پاشي نظام دولتي افغانستان، سهلتر ميسازد. احمدشاه مسعود در صحبت خود با هوادارانِ خود از پروان و کاپيسا که کليپ ويديويي آن در سايتهاي مختلف موجود است، ميگويد: «. . . رهبرانِ جهادي نميگويم، که همهء شان آرام آرام روابطي با دُکتور نجيب الله برقرار ساخته بودند؛ کسي منکر نيست، چندين کس را ما ميشناسيم که در روم ايتاليا، با نماينده هاي نجيب ديدند و ما و شما آن را در راديو شنيديم. در داخلِ کشور، وقتي که انسان مطالعه ميکرد و ميديد، يک جبههء فعال و زنده يي که آماده گي اين را داشته باشد، که توطئه ها را در هم بشکناند و فوراً دست به حرکتي بزند، به آن اندازه يي که براي دفع اين دسايس مطلوب ميبود، به چشم نميخورد.
    غربيها که هدفِ شان از اول تا امروز منافع خودِ شان بود، ني پيروزي اسلام. با نظرداشتِ اين مسأله اين ها خود يک حالتي را به وجود آورده بودند، که مجاهدين ضعيف شوند و با استفاده از اين فُرصت در صدد اين بودند، که در آخرين روزها، ثمرهء جهاد را خود ببرند و حکومت دست نشاندهء خود را به نامِ حل سياسي، تحتِ پوشش ملل متحد، به نام حکومت بي طرف در داخلِ کابل بسازند و آن روزها را همهء ما به ياد بياوريم که چقدر دردآور بود، روزي که 14 سال جهادِ ما بيش از پنج مليون آواره و بيش از يک يا يک و نيم مليون شهيد و معلول آخرين روزها همه احساس ميکردند، که قدرت اين را که نجيب را سرنگون نمايند، ندارند و ميديدند که سرنوشتِ شان را از بيرون چه غربيها و چه کشورهاي ديگر در فکرِ تعيين کردن هستند و همينها هستند که حکومتِ بيگانه را ميخواهند بياورند و در کابل به قدرت برسانند. فراموش نميکنيم، آن روزها را که حتي تعدادي از احزاب به شمول حزب اسلامي، حکومت بيطرف را پذيرفتند و ده نفر نماينده هاي شان را تعيين کردند و حاضر شدند که حکومتِ تحت زعامتِ ملل متحد و مطابق فيصلهء ملل متحد را قبول ميکنند. با فتح پروان و فتح بگرام بود، چيزي که کس اصلاً تصور نميکرد، که در آخرين لحظات هم چو حرکتي صورت بگيرد. شما ميفهميد، که فقط يک روز باقي مانده بود، يعني يک روز بعد حکومتِ بي طرف به سمتِ کابل حرکت ميکرد و قواي ملل متحد به تعقيب آن ميرسيد. فقط در آخرين روز گفتم، که الحمدُ الله جلو توطئه گرفته شد و اين افتخار را خداوند نصيبِ مردم پروان و کاپيساي ما ساخت و اين مردم با فداکاري و ايثاري که از خود نشان داند، پروان را فتح کردند، بگرام را فتح کردند و يک بار صفحه به شکلِ ديگر برگشت. . .» * *
     
    -----------------------------------------------------------------------------------------------
    * *- تکيه رويِ کلمه ها از نگارنده است.
    جنرال لياخُفسکي، که در مرحلهء نهايي حضورِ نيروهاي شوروي عضوِ قرارگاهِ مرکزي آن در کابل بود، در خاطراتش به نامِ "توفان در افغانستان"*، به ارتباطِ سقوط پروان و بگرام، به دستِ احمدشاه مسعود، با استفاده از آرشيفِ سفارت روسيه در کابل مينويسد:
    «رُخدادها در کابل براي سرنوشتِ کشور هرچه تعيين کننده تر ميگردد. پس از اقداماتِ پيروزمندانهء دسته هاي مجاهدين زيرِ فرماندهي احمدشاه مسعود، {مرکزِ فرماندهي او اکنون در گلبهار، در هفتاد کيلومتري شمال کابل مستقر است}، در زمينهء به کنترول درآوردنِ چهاريکار، جبل سراج و پايگاهِ هوايي بگرام، خطرِ افتادن پايتخت به دستِ اُپوزيسيون پديد آمده است. احمدشاه مسعود در نظر دارد، با بهره گيري از سراسيمه گي و سر در گُمي در ميان رهبرانِ افغانستان، که نأشي از تهاجمِ مجاهدان است، نجيب الله را ناگزير گرداند، از قدرت دست بکشد و با اين کار زمينه را براي تشکيل حکومتِ مؤقت و شالودهء "شوراي نظار" فراهم گرداند.
    اين تقاضا از رييس جمهورِ افغانستان، از سوي فريد مزدک، محمد رفيع، عبدالوکيل و نجم الدين کاوياني، از قول مسعود در نشستِ بامدادي کميتهء اجراييهء شوراي مرکزي حزب وطن، قبلاً به تاريخ 14 اپريل صورت گرفته بود.
    مسعود مصمم بود، در صورت ردِ اين تقاضا از سوي رييس جمهور، از فشار نظامي با کاربُردِ نيروي هوايي و ستون پنجم زيرزميني خود و دسته هاي شوراي نظار که به کابل رخنه نموده بودند، {حدود 1500 نفر} و هم چنان هوادارانِ بيشمار خود در کابل کار بگيرد. در اين رابطه شب 15 اپريل، نشست فوق العاده و اضطراري کميتهء اجراييهء شوراي مرکزي حزب وطن، بدون حضور نجيب الله برگزار گرديد، که در آن فيصله گرديد، با مسعود و دوستم به مقصد جلوگيري از سرازيري گروههاي تندروِ اُپوزيسيون به کابل واردِ گفتگو شوند.
    در نتيجهء تماسهاي انجام شده، رهبر شوراي نظار پيشروي گروههاي خود را متوقف گردانيد و دوستم توافق نمود، حدودِ 4000 نفر را براي تقويتِ پايتخت افغانستان بگمارد. در اين حال، نماينده گان کابل کناره گيري نجيب الله را تضمين نمودند. تا کنون 2000 نفر به کابل انتقال يافته اند. نيروهاي مسعود در هماهنگي با فيصلهء «شوراي مشترک» به حومهء شمال خاوري کابل استقرار يافته و در نظر دارند، يک جا با نيروهاي دوستم فرودگاه پايتخت را زير کنترول بگيرند. . . »
    منبع اطلاعات: سفارتِ روسيه در کابل، اپريل 1992م.
     
    ببينيم، عبدالحفيظ منصور، جميعتي سابقه دار، سابق مديرمسؤولِ اخبار مجاهد، اُرگان جميعت اسلامي و فعلاً وکيل پارلمان در موردِ ناکامي به اصطلاح دولت مجاهدين، به بي. بي. سي. چه ميگويد*: « در ميان عوامل دوام جنگ و بحران در زمان دولتداري مجاهدين سه عامل بيش از همه نقش ايفا کردند.
    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    *- توفان در افغانستان، جنرال لياخُفسکي، ترجمهء عزيز آرينفر؛ صفحهء 176.
    عامل نخست، برميگردد به اين مسأله که احمدشاه مسعود فرماندارِ نامدار جميعت اسلامي که بعداً به عنوان قهرمان ملي افغانستان مسمي گرديد، نگذاشت طرح بنين سيوان، نمايندهء خاص ملل متحد در امور افغانستان، جامهء عمل پوشد و حکومت بيطرف ايجاد گردد. به گونه يي که نيروهاي زير فرمان احمدشاه مسعود در آستانهء شکلگيري حکومت بيطرف کابل را متصرف شدند. احمدشاه مسعود به اين باور بود، که دولت بي طرف چهره هاي ضعيفي را به صحنهء قدرت خواهد آورد، که وابسته به جناههاي قدرت نخواهد بود و عملاً دولتِ ضعيفي به وجود خواهد آمد و هم چنين ايجاد دولت بي طرف به حمايت امريکا استقلاليتِ جهاد را زير سوال خواهد بُرد، به اين ترتيب تصرف کابل از سوي نيروهاي احمدشاه مسعود در واقع مقابله با ملل متحد بود، که از سوي ايالات متحدهء امريکا حمايت ميشد. . . »
    به همين ترتيب صالح محمد ريگستاني، قوماندان مشهور شوراي نظار، يکي از همرزمان نزديک مسعود، سابق آتشهء نظامي جمهوري اسلامي افغانستان در روسيه و نمايندهء دورهء قبلي ولسي جرگه، نويسندهء کتاب "مسعود و آزادي"، کابل 2001م. در مصاحبهء خود با ديمتري ويرختوروف در سايتِ فارسي رو، به نام تجربهء تلخ مسعود، بيان داشته است: «يکي از اشتباهات عمدهء مسعود در آن زمان در واقع خودداري از مفکورهء ايجادِ حکومتِ ايتلافي بود، که سازمان ملل متحد پيشنهاد ميکرد.
    حکومت بايد کابينهء مؤقت را تشکيل ميداد، انتخابات پارلماني رياستِ جمهوري را به راه مي انداخت و سيستم قانونگذاري را تدوين ميکرد. در مجموع در نظر بود سناريويي عملي ميشد، که بعداً در سال 2001- 2002م.، در افغانستان پس از شکستِ طالبان عملي گرديد. ولي، مسعود دسته هايي که در داخل کابل قرار داشتند، استاد رباني را متقاعد ميساخت، که تا لحظهء اشغال کابل، تشکيلِ حکومت را به تعويق اندازد. . .»
    ريگستاني علاوه ميدارد: «. . . اما دسته هاي مسعود، برخلافِ پلانها و تلاشهاي سازمان ملل متحد، داخل کابل شدند. به خاطر اين که واحدهاي حکمتيار از آن طرفِ ديگر وارد شهر ميشدند. بالاخر کابل تسليم شد. نصف براي مسعود و نصف براي حکمتيار و در آن زمان جنگ ميان آن ها آغاز شد. اشتباه مسعود اين بود، که او به پلان ملل متحد توجه نکرد.»
    اگر به محتواي صحبتِ ويديويي احمدشاه مسعود و مصاحبه هاي عبدالحفيظ منصور، صالح محمد ريگستاني و گزارش سفارت روسيه در کابل در اپريل 1992م.، در نوشتهء جنرال لياخفسکي توجه شود، نقطهء مرکزي در هر چهار مصاحبهء بالا، اعتراف بر جلوگيري از تطبيق عمليهء صلح ملل متحد است.
     
     
    ------------------------------------------------------------------------------------------------
    *- چهارشنبه، 19 سپتامبر 2012م.، مطابق 29 سنبله131خ.، منبع بي. بي. سي. فارسي؛
    هر سه نفر اول، با وجودي که مربوط به جميعت اسلامي و از مخالفان سرسخت دُکتور نجيب الله بودند و هم چنان گرايش جنرال لياخوفسکي به طرفداري مسعود در نوشته اش کاملاً نمايان است، هيچ کدام شان کوچکترين اشاره يي که گويا دُکتور نجيب الله به حزب اسلامي حکمتيار قبل و يا پس از استعفايش پيشنهادِ حکومت ايتلافي را نموده بود، به عمل نياورده اند، برعکس اظهارات هر چهار منبع در مورد جلوگيري از تطبيق عمليهء صلح ملل متحد (که دُکتور نجيب الله براي آن چندين سال سعي و تلاش نموده بود)، توسط مسعود همگون اند.
    در مصاحبهء عبدالحفيظ منصور، با بي. بي. سي. به ارتباط تخريب عمليهء صلح ملل متحد، جملهء مقابله با ملل متحد و در نهايت با امريکا به کار رفته است. در حالي که اين اقدام مقابله با آن دو ني، بل که اعلان جهاد در برابرِ مردم بيدفاع شهرِ کابل و در مجموع مردم افغانستان بود، که انتظار صلح را ميکشيدند و ماحصل آن قتلِ هفتادهزار باشندهء شهر و ويراني پايتخت کشور بود. اين پيروزي جهاد ني، بل که ادامهء جنگهاي ميان گروهي آن ها در کوهها و دره ها بود، که به شهرها کشانيده شدند و تا اکنون هم خون مردم بيگناه افغانستان به وسيلهء بنيادگران ميريزد. کتاب "جنگهاي کابل" نوشتهء سيد عبدالقدوس سيد، جنايتهاي ضدِ بشري جنگسالاران را در جنگهاي کابل واقعبينانه و موشگافانه به طور مفصل بيان نموده است.
    برميگرديم، به بررسي مختصرِ صحبت احمدشاه مسعود. او اعتراف ميکند، که در داخل کشور کدام جبهه يي که جلو توطيه ها (منظورش عمليهء صلح ملل متحد)، را بگيرد، به چشم نميخورد. و يا ميگويد، که همه احساس ميکردند، که قدرت سرنگوني نجيب را ندارند. پس موصوف اين قدرت سحرآفرين و معجزه آسا را به يک باره گي از کجا به دست آورد، که طي يک روز از هفت خوانِ رستم گذشت و تمام تأسيساتِ دولتي پروان و ميدان هوايي بگرام را فتح کرد؟ اهالي پروان و کاپيسا، در طول 14 سال کجا بودند، که در ظرف دو روز بسيج شدند و تاريخ را ورق زدند؟ مسعود به همدستي کدام نيروها توانمندي اين را پيدا کرد، که يأس و نااميدي خود را به يک باره گي به اميد و پيروزي تبديل نمايد و در آخرين ساعتها از تطبيق عمليهء صلح ملل متحد جلوگيري نمود؟
    پاسخ پُرسشهاي بالا، در لابلاي اظهارات روتسکوي معاون اسبقِ رييس جمهور فدراتيف روسيه، (ايلتسن) که در پايان سفرِ رباني به ماسکو در عقرب 1370خ.، نوامبر 1991م.، اظهار داشته بود، به سهولت دريافت شده ميتواند: «من چيزي را که وعده دادم و گفتم اجرا ميکنم. طوري که من وعده داده ام طي يک ماه آينده ملاقاتهايي با ايران، پاکستان و سعودي انجام خواهم داد، که چگونه قدرت را به حکومت انتقالي اسلامي انتقال بدهيم و توافقهاي مندرج اعلاميه * بايد از طرف ما و شما در عمل پياده شود. از مطبوعات دعوت ميکنم تا همه چيز را فلمبرداري کنند و آن چه توافق شده، مشترکاً به خبرنگاران ميگوييم.»**
    *- منظور اعلاميهء ماسکو است، که در پايان سفر هييت مجاهدين به ماسکو تحت رياست برهان الدين رباني و حکومت روسيه صادر شده بود؛
    **- کتاب مجاهدين در ماسکو، {مذاکرات با روسها، ص. 104، گزارشگران: فضل الرحمان فاضل و فيض الرحمان وثيق}.
    با تأسفِ فراوان، که براي پياده کردن اعلاميهء که در فوق ذکر شد، چهره هاي معلوم الحالِ در رهبري حزب وطن و قواي مسلح افغانستان که به حيث ابزار در توطيهء تخريب عمليهء صلح ملل متحد کشانيده شده بودند، ني تنها موجب به قدرت رسيدنِ بنيادگرايان، بل که موجبِ براندازي نظام دولتي و انحلال کامل اردو، چپاول سلاح و وسايط آن به دست جنگسالاران و بنيادگرايان گرديدند که تا اکنون هم با صرف ملياردها دالر، مردم افغانستان از نداشتن يک اردويي که بتواند از وطن، امنيت و آرامش شان به شکل مؤثر دفاع نمايد، رنج ميبرند.
    دُکتور نجيب الله، به منظور تطبيق عمليهء صلح ملل متحد، در 28 حوت 1370خ. (18 مارچ 1992م.) اعلاميهء خود را مبني بر کنار رفتن از قدرت صادر نمود. براي صدور اعلاميهء مذکور با معاونانِ رييس جمهور، رهبري حزب وطن، حکومت (شوراي وزيران)، رهبري قواي مسلح، رهبري ستره محکمه و لوي څارنوال، رؤساي مجلسينِ سنا و ولسي جرگه، متحدان سياسي و جميعت رستگاري ملي مشوره هايي به عمل آمد، که در طي يک مصوبه توافق نهايي همهء آن ها بالاي آن صورت گرفت. بر مبناي اعلاميهء مذکور رهبري تمام نهادهاي يادشده، بايد براي تحقق عمليهء صلح همکاري ميکردند.
    صدورِ اعلاميهء فوق به اين مفهوم هم بود، که ديگر مخالفان دُکتور نجيب الله چه در داخل حزب و دولت و چه در خارج از آن کدام دليل نداشتند که متوسل به کدام اقدام ديگر براي کناربُردن دُکتور نجيب الله از مقام رهبري دولت ميشدند، زيرا تطبيق عمليهء صلح ملل متحد هدف شان را در مورد کناررفتنِ موصوف برآورده ميساخت. در غيرِ آن براندازي دولت معناي کنارزدنِ دُکتور نجيب الله را نميداشت. (چرا که خودش کناررفتنِ خود را از دولت به منظور تطبيق پلان صلح اعلان نموده بود)، بل که معناي سبوتاژِ عمليهء صلح و ادامهء جنگ و خونريزي را ميداد. اگر فرض را بر اين بگذاريم، که دُکتور نجيب الله (خداناخواسته) با حزب اسلامي کدام معاملهء پشت پرده را انجام داده بود، وظيفهء مخالفان دُکتور نجيب الله در نهادهاي حزب و دولت چه بود؟ معاملهء مخفي و زد و بند با شوراي نظار و جنبش شمال؟ يا همکاري فعال براي تطبيق عمليهء صلح ملل متحد که در پاي آن امضا نموده بودند؟
    حاصل جمع شواهد و حقايقي که در فوق توضيح گرديد، اين نتيجه گيري را به دست ميدهد، آن عده اشخاصي که در مقامهاي رهبري حزب وطن، دولت جمهوري افغانستان و رهبران تنظيمهاي جهادي در سال 1371خ. (1992م.) از قبول و تعميل عمليهء صلح ملل متحد به حيثِ موافقت نامهء بين المللي سر باز زدند و در مخالفت قرار گرفتند، که بالاخر منجر به تخريب عمليهء مذکور و فروپاشي نظام دولتي و تخريب شهر کابل گرديد، همهء شان در برابرِ قراردادِ مذکور و افکارِ عامهء افغانستان، مقصر و مسؤول اند. باورِ کامل دارم، که اين عمل آن ها يک روزي مورد داوري عادلانه قرار خواهد گرفت.
     
     

    راز هاي پشت پرده سقوط فاجعه بار کابل در ثور سال 1371 148i1yv

    توضيح مختصر پيرامون رازهاي پشت پردۀ سقوط جمهوري افغانستان: آنطوري که در لابلاي اين نوشته ها باربار تذکر داده شده، هدف اصلي و نهايي مطرح ساختن اين بحث تنها و تنها وضاحت دادن به رويدادهاي يک مرحله حساس تاريخ کشور است نه تحقير و توهين و يا وارد کردن اتهام به رهبران و بلند  پايگان دولت و حزب. زيرا با گذشت بيش از بيست سال از سقوط اندوهبار جمهوري افغانستان تنها مخالفين حزب دموکراتيک خلق افغانستان (حزب وطن) پيرامون چگونگي اين سقوط کتب، رسالات، جزوه ها و مضاميني را به نشر رسانيده اند که اکثريت مطلق آنها توأم با مبالغه، غلو، قهرمان سازي جهاد و مجاهدين بوده است. نويسندگان خارجي نيز به تأسي از سياست دول و ادارات اطلاعاتي آن کشورها که در جهت حمايه "جهاد" و برعليه مردم افغانستان بود؛ از همان موضع مجاهدين، رويدادها را توضيح و تشريح و به نفع آنها مطالب را توجيه نموده اند. در مقابل بلند پايگان حزب و آنهاي که سکانهاي رهبري حزب وطن (حزب دموکراتيک خلق افغانستان) و آنهاي که مسئووليت امور دفاعي و امنيتي وطن و مردم را عهده دار بوده بطور اسرار آميز در مورد سکوت اختيار و طي اين مدت کوچکترين مطلبي را در مورد وضاحتي نداده اند.

    از آنجاي که به گفته يي وطني پاي اکثريت ما از لحاظ سني در پاي گور است و عدۀ هم قبلاً از بين ما رفته اند، ادامه اين گونه سکوت ها و مهر برلب زدن ها جز تائيد ادعاهاي مخالفين نتيجۀ ديگري را بار آورده نميتواند. صفوف و سپاهيان حزب که در پهلوي ساير هموطنان هميشه ثقلت اصلي جنگ و نبرد را بر ضد نيروهاي اهريمني به دوش کشيده و قرباني هاي بيشماري را در دفاع از وطن و مردم داده اند؛ بدبختانه در وقت و زمان از مذاکرات پشت پرده در جريان قرار داده نشده اند. هرگاه در زمان حاکميت استدلال بزرگان حزب و مسئوولين ارگانهاي امنيتي و دفاعي در مورد سريت و محرميت مذاکرات و معاملات مورد پذيرش سپاهيان و صفوف حزب قرار ميگرفت؛ با سقوط  جمهوري افغانستان که خلاف خواست و ارادۀ آنان صورت گرفت، ديگر هيچ نوع مصلحت انديشي، دليل تراشي و بهانه آوردن قابل قبول نبوده و اين گونه سکوت و خاموشي اسرار انگيز دلالت بر معاملات و زدوبندهاي پشت پرده مينمايد.

    ادامه اين گونه سکوت اسرار آميز با سپري شدن بيش از بيست سال از سقوط جمهوري افغانستان گاهي چنين سوال را مطرح مي نمايد که مبادا اين لب گشودن آنها نيز وابسته به اجازه(...) باشد. !
    "هرگاه ريگ در کفش کسي نيست و يا کسي هم سير نخورده است" بايد با جرئت و شهامت وطنپرستانه و صادقانه بدون عقده گشايي  و وارد کردن مسئوليت بر ديگران و خاصتاً آنهاي که به ابديت پيوسته اند و امکان دفاع از آنها سلب گرديده است، چگونگي رويدادهاي مربوط به سقوط جمهوري افغانستان وضاحت داده شود؛ حتي اگر در همين مقطع زماني به ضرر شخصي و فردي اين بلندپايگان و رهبران باشد. زيرا زماني که حقايق توام با اضافات از مراجع ديگري بازگويي شود که ميشود؛ ادعاهاي مسئولين و گردانندگان حزب و دولت گوش شنوايي نخواهد داشت.

    با در نظر داشت اين سخن برتولد برشت «آن که حقيقت را نمي داند نادان است و آن کس که حقيقت را ميداند و پنهان ميکند، جنايتکار است»، رهبران و بلند پايگان دولت و حزب ( معاونين رياست جمهوري، وزرا و معينان وزارت هاي ثلاثه قواي مسلح، معاونين واعضاي بيروي سياسي و دارالانشاء حزب وطن) نگذاريد که نسل هاي بعدي خاموشي شما را محکوم و در مورد شخصيت و کارنامه هاي شما ادعاهاي دشمنان وطن را حقيقت بدانند!


    ♦♦♦
    آنطوري که در بخش هاي قبلي "رازهاي پشت پردۀ سقوط جمهوري افغانستان" بصورت فشرده مطالبي از زبان کرياب نماينده خاص حزب اسلامي در مورد اينکه نجيب الله پيشنهاد داشت تا قدرت را به حزب اسلامي انتقال دهد و ادعاي گلبدين مبني بر مراجعه چندين باره داکتر نجيب الله شهيد به آدرس خودش و اين که آخرين پيام مرحومي را پنج روز قبل از استعفايش وانمود کرده است؛ نوشتيم. در همين راستا از مسئولين امور و آنهاي که در جريان مذاکرات و ارتباطات قرار داشته و از جزئيات اين تماس ها آگاهي داشتند تقاضا نموديم تا در مورد صحت و سقم اين ادعاها روشني اندازند که تا حال در مورد از جانب آنان خاموشي اسرارانگيز ادامه داشته است.
    براي پي بردن به رازهاي سقوط فاجعه بار جمهوري افغانستان، موضوع را پيگيري نموده و بر کتاب "دسيسه هاي پنهان، چهره هاي عيان" نوشتۀ گلبدين حکمتيار نظر مي افگنيم که در بخش هاي ازآن مطالبي پيرامون سقوط دولت در ماه حمل و ثور1371  نگاشته شده است .

    گلبدين بحيث دسيسه ساز ماهر که از حمايه همه جانبه سازمان اطلاعاتي پاکستان (آي. اس آي) بر خوردار است؛ در بخشي از کتاب ذکر شده از تمهيد کودتا در زمان امين و نيز به تفصيل در مورد کودتاي شهنواز تني پرده برداشته که مستند برآن ميتوان گفت که ادعاهاي نماينده فعالش سيد ادريس مبني بر نصب مخابره هاي حزب اسلامي در اطاق استراحت وزير داخله جمهوري افغانستان و مذاکرات خاص سترجنرال محمد رفيع آريايي با گلبدين در چهارآسيا  در آستانه سقوط دولت قرين به حقيقت بوده و سکوت اشخاص نامبرده شده درمورد نيز دلالت بر تائيد آن ادعاها است. (1)

    گلبدين ادعا نموده است «...نجيب بعد از آنکه درک کرد کودتايي عليه او در شرف وقوع است با حزب اسلامي تماس گرفت و پيشنهاد کرد که حزب اسلامي به حيث حزب بزرگتر با سهم بيشتر در حکومت و آقاي حکمتيار را به حيث برادر بزرگ ميپذيريم، مشکل افغانستان در نتيجه توافق ميان حزب وطن و حزب اسلامي حل ميگردد، ضرورتي به توافق ميان سائر احزاب نيست. بايد همين دو گروه حکومت ائتلافي تشکيل دهند.»

    «پنج روز قبل از استعفاء خود، نجيب بارديگر به حزب اسلامي افغانستان پيغام فرستاد که حزب وطن بزرگترين حزب کشور است، پنجصد هزار عضو دارد، قدرت عملاً در اختيارش است، نبايد از ما توبۀ دسته جمعي خواسته شود، ما مسلمانيم و ميخواهيم مشکل کشور از طريق حکومت ائتلافي ميان دو جناح اصلي بحران (حزب اسلامي و حزب وطن) حل گردد. نجيب در آخر تهديد کرده بود که اگربا طرح ما توافق نکنيد ما بکاري متوسل خواهيم شد که باعث ندامت شما خواهد شد. ما قدرت را به ظاهر خان يا به کسي منتقل خواهيم کرد که براي شما تعجب آور و مايه بروز مشکلات زيادي خواهد شد که در آنصورت مسئوليت بدوش آقاي حکمتيار خواهد بود. نجيب تکراراً پيغام فرستاد که بهتر است قبل از آن که فرصت را از دست داده باشيم با آقاي حکمتيار ملاقات بالمواجه صورت گيرد که طي آن همۀ مشکلات حل و اختلافات راي مرفوع خواهد شد»
    (صفحه 85 ـ 86 کتاب ذکر شده)

    پيرامون اين ادعاهاي گلبدين به جز از محمد اسحق توخي نزديکترين همکار داکتر نجيب شهيد کسي ديگري نميتواند روشني اندازد. بنابران مکلفيت وظيفوي، ملي و حتي اخلاقي وي است تا در مورد صحت و سقم اين ادعاها وجزئيات اين تقاضاها روشني انداخته و رازي از رازهاي سقوط جمهوري افغانستان که داکتر شهيد يکي از جملۀ هزاران هزار قرباني آن است بر ملا گردد.
    اين جملۀ داکتر شهيد «... اگر با طرح ما توافق نکنيد ما بکاري متوسل خواهيم شد که باعث ندامت شما خواهد شد...» آيا نميتواند ده ها گونه تعبير گردد و تنها با توضيحات نزديکترين راز داران وي در روزهاي اخير سقوط حاکميت روشن شده ميتواند و بس.

    در بخش ديگر کتاب، گلبدين مدعي تماس مخابروي سليمان لايق در روزهاي قبل از سقوط دولت است چنانچه مينويسد:

    «از جانب کابل، سليمان لايق با ما تماس مخابروي گرفت و به تعقيب آن هيئت هاي تحت رياست جنرال رفيع وزير دفاع سابق به سرخاب آمدند، يک سخن سليمان لايق بطور خاص قابل ياد آوري است که از من پرسيد؛ اعتراض شما بر ائتلاف چيست؟ در حال که ديگران با آن موافق اند و بحران تنها از همين راه حل مي شود. جنرال رفيع روي اين نکته تأکيد داشت که که حزب اسلامي از حمله بر کابل منصرف شود و از طريق مذاکره بر يک ادارۀ مشترک به توافق برسيم...» (صفحه 90 کتاب ذکر شده)

    هرگاه در مورد مطلب ذکر شده سليمان لايق  به تفصيل توضيح ندهد که به هدايت کدام مقام حزبي و دولتي و از کدام طريق اين تماس برقرار گرديده بود آيا ميتوان معماي چگونگي سقوط جمهوري افغانستان را دانست؟

    گلبدين در بخش ملاقات بار دوم با جنرال رفيع، مينويسد:

    « ...نامبرده[جنرال رفيع] به کابل برگشت، مگر زمامداران کابل بجاي اينکه با اين طرح توافق نمايند، از يکطرف قوتهاي جبهه ائتلافي را از شمال به کابل سوق دادند و از طرف ديگر وزير خارجه نجيب اعلان نمود که اگر حزب اسلامي بر کابل حمله نمايد، پاسخ دندان شکن به آن خواهيم داد. جنرال رفيع بارديگر آمد و براي من دو پيشنهاد، يکي رسمي و يکي شخصي داشت، پيشنهاد رسمي اش اين بود که شوراي عالي دولت با طرح شما موافقه ندارد، شوري اصرار ميورزد که بايد اداره مشترک ساخته شود و از حمله بر کابل خودداري شود و ميان شما و ما مذاکرات ادامه يابد و پيشنهاد شخصي اش اين بود که بعضي ها با طرح شما موافق اند، مگر ديگران خصوصاً هواخواهان ببرک غير از حکومت مشترک و ائتلافي به طرح ديگر راضي نميشوند. رفيع علاوه کرد: من اعتراض شما را نيز در مجلس مطرح کردم که چرا نيروهاي ائتلاف شمال را به کابل انتقال داده ايد؟ آيا معني اينکار اين نيست که شما با توسل به زور قصد باقيماندن در قدرت را داريد؟ برخي از اعضاي مجلس از اين مسئله آگاهي نداشتند و برخي ديگري گفتند که اينکار بر اساس کدام فيصله خاصي نشده است و تعداد آنها نيز آنقدر نيست که مايه تشويش باشد...» (صفحه 91 کتاب ذکر شده)

    در اين جملات که گويا جريان جلسه شوراي عالي دولت و حتي موضع گيري اعضاي آن به اطلاع گلبدين رسانيده شده است؛ مطالبي زيادي ضرورت به توضيح دارد. از همه اولتر بايد موجوديت و ترکيب شوراي عالي دولت وضاحت يافته و صراحت داده شود که منظور از آن شورا همان شوراي عالي دفاع از وطن است و يا شوراي ديگري دولتي.
    خوشبختانه از طريق سايت هاي متعدد آگاهي يافتيم که سترجنرال رفيع بعد از خاموشي و انزواي سياسي طولاني بارديگر قدم به ميدان سياست گذاشته و در جلسه وسيع پالتاکي پيرامون وحدت حزب وطن مطالبي را بيان داشته اند که اين آغاز را فال نيک دانسته و در قدم نخست اميدواريم نامبرده از رويدادهاي مربوط به سقوط جمهوري افغانستان و ملاقات هايش با يکي از جناح هاي درگير در جنگ و يکي از مسئولين ويراني کابل و کشتار بيش از شصت هزار باشندۀ آن روشني اندازند.

    همچنان آيا وقت آن فرا نرسيده است تا ساير اشتراک کنندگان جلسه شوراي عالي دولت بنوبه خود در مورد صحت و سقم گذارش جنرال رفيع ابراز نظر نمايند؟

    ـــــــــــــــــــــ
    1. کتاب عبور از آتش : https://pendar.catsboard.com/
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الإثنين 25 نوفمبر 2024 - 5:49 ميباشد