دوستم و مخالفان درونحزبي
admin- Admin
- تعداد پستها : 7126
Registration date : 2007-06-20
سيد نورالله سادات، يکي از اعضاي برجسته حزب جنبش ملي، جنرال دوستم را به دخالت و تلاش براي کنترول اين حزب متهم کرده است. آقاي سادات گفته اگر جنرال دوستم از تلاش براي دخالت در حزب جنبش دست نبردارد، رازهايي را در پيوند به جنرال دوستم افشا خواهد کرد. بهنظر ميرسد که آقاي سادات در تلاش است، با تضعيف موقعيت دوستم در جامعهي ازبکتبار و حزب جنبش ملي، راه را براي سلطه کامل خود بر حزب جنبش ملي هموار کند. آقاي سادات پس از اينکه جنرال دوستم، يک پست تشريفاتي نظامي دولت را احراز کرد، بهعنوان رييس حزب جنبش ملي معرفي شد. آقاي سادات در سال 1388، به نيابت از جنرال دوستم، حمايت جنبش ملي را از نامزدي حامد کرزي اعلام کرد. در آن زمان جنرال دوستم در ترکيه بهسر ميبرد و شخصا اعلام کرده بود که سيد نورالله سادات نماينده تامالاختيار اوست. واقعيت اين است که جنرال عبدالرشيد دوستم، حتا پس از استعفا از رهبري حزب جنبش ملي، کنترول خود را بر اين حزب حفظ کرده است.
آقاي دوستم به نمايندگي از جنبش، وارد جبهه ملي شد و بعد به نمايندگي از همين حزب در نشست مزار شرکت کرد؛ نشستي که در آن اعضاي کليدي جبهه ملي از احتمال نامزدي والي کنوني بلخ در انتخابات آينده رياستجمهوري حمايت کردند. اما چرا سيد نورالله سادات، عليه دوستم سخن ميگويد؟ اين اولينبار نيست که يکي از اعضاي کليدي جنبش ملي عليه جنرال دوستم اعتراض ميکند. اين امر در درون حزب جنبش ملي، سابقه طولاني دارد. حتا زمانيکه جنرال دوستم در شمال کشور در اوج قدرت بود و شماري از هوادارنش او را «دوستم پاچا» ميگفتند نيز، با مشکل «بغاوت» برخي از مهرههاي کليدي حزبش، روبهرو بود. گفته ميشود که رسول پهلوان برادر جنرال ملک و گلمحمد پهلوان از فرماندهان جنبش، با جنرال دوستم اختلافنظر شديد داشت.
عدهاي از طرفداران رسول پهلوان ميگويند که ترور او در نيمه دوم دهه هفتاد، با اختلافهايي که با جنرال دوستم داشت، بيارتباط نيست. پس از آن جنرال ملک و گلمحمد پهلوان در سال 1376، به طالبان پيوستند و عليه جنرال دوستم قيام کردند. آنان در آن زمان جنرال دوستم را متهم به تلاش براي تجزيه افغانستان کردند و گفتند که به همين دليل، شورش عليه دوستم و پيوستن به طالبان، موجه است. طالبان در آن زمان توانستند به کمک نظاميان وفادار به جنرال ملک و گلمحمد پهلوان، بسياري از ولايات شمالي کشور را اشغال کنند.
احمدرشيد، خبرنگار پاکستاني در کتاب «طالبان» نوشته است که سازمانهاي استخباراتي پاکستان، در ايجاد ايتلاف ميان طالبان و جنرال ملک نقشي مهم داشتند. گرچه ايتلاف جنرال ملک با طالبان حتا يک هفته هم دوام نکرد، اما گفته ميشود که «بغاوت» جنرال ملک و جنرال گلمحمد پهلوان، قدرت نظامي جنرال دوستم را تا حد زيادي تضعيف کرد. در آن زمان، بسياري از قرارگاههاي نظامي وفادار به جنرال دوستم از هم پاشيد.
همچنين «بغاوت» جنرال ملک سبب شد که دوستم به ترکيه برود و مدت طولاني در آنجا بماند. حتا مدتهاي بعد از آن نيز، جنرال دوستم نتوانست نيروهاي جنگياش را در برابر طالبان سروسامان بدهد. برخي باور دارند که سقوط ولايتهاي شمالي بهدست طالبان در سال 1377، تا حدي زياد معلول اختلافهاي جنرال دوستم و طرفداران جنرال ملک بود و اين امر سبب شد که نيروهاي جنگي نتوانند هماهنگي خود را حفظ کنند.
پس از سال 1377، جبهه و ساحه زير کنترول جنرال دوستم، محدود به يک دره و چند روستا در ولايت بلخ بود. با سقوط حکومت طالبان، چهرههاي جديدي چون جنرال عطامحمد نور در شمال روي صحنه آمدند. حضور آقاي عطامحمد نور در بلخ و جنرال داوود داوود در شمالشرق، تا حد زيادي از نفوذ دوستم کاست.
جنرال دوستم در سالهاي 1382،1381 و1383 تلاش کرد با استفاده از نيروهاي نظامي، بر بخشهاي مهم ولايت بلخ و شهر مزار مسلط شود، اما اين تلاشها به شکست انجاميد. گفته ميشود که در آن زمان، مارشال فهيم، حامد کرزي و زلمي خليلزاد، از آقاي عطامحمد نور در برابر دوستم حمايت ميکردند. پروسه «ديديآر» قدرت نظامي دوستم را تقريبا از ميان برد و رييسجمهور کرزي، مقامها و واليهاي وفادار به جنرال دوستم را از سمتهايشان برکنار کرد. اما با وجود همه اينها، نفوذ جنرال دوستم در ميان جامعه ترکتبار کشور، همچنان وجود دارد.
پس از انتخابات اول رياستجمهوري و تشکيل جبهه ملي پيشين که جنرال دوستم عضو آن بود، آقاي اکبرباي تلاش کرد رهبري جنرال دوستم در حزب جنبش ملي و نفوذ او بر جامعه ترکتبار کشور را به چالش بکشد. اکبرباي در آن زمان، با ايجاد شورايي زير نام «شوراي ترکتباران افغانستان» خواست جنبش ملي جنرال دوستم را به چالش بکشد. اما اکبرباي نتوانست، مردم مناطقي را که گفته ميشود ساحه نفوذ جنرال دوستم است، عليه او بسيج کند.
در آن زمان اکبرباي جنرال دوستم را متهم به جنايت جنگي در زمان طالبان و درگيريهاي پيش از آن کرد. اما اکبرباي موفق نشد با استفاده از اين روش، جنرال دوستم را منزوي کند. گفته ميشود که برخي از چهرهها و محافل اطراف رييسجمهور کرزي از آقاي اکبرباي در آن زمان حمايت کردند. علاوه بر اين گفته ميشود که شاکر کارگر، نورمحمد قرقين و برخي چهرههاي ديگر جنبش نيز تلاش کردند نفوذ جنرال دوستم را در جامعه ترکتبار به چالش بکشند، اما موفق نشدند. حالا هم بهنظر ميرسد که آقاي سيد نورالله سادات ميخواهد بخت خود را بيازمايد و قدرت و نفوذ اجتماعي جنرال دوستم را به چالش بکشد، اما بهنظر نميرسد که آقاي سادات بتواند جامعه ازبک و ترکمن را عليه دوستم بسيج کند.
اعضاي کليدي جبهه ملي در تابستان امسال، گردهماييهاي مردمي در برخي از ولايات شمالي برگزار کردند. گفته ميشود بيشتر کسانيکه در اين گردهماييها شرکت کرده بودند، هوادارن جنرال دوستم بودند. اين امر به روشني نشان ميدهد که نفوذ اجتماعي جنرال دوستم در شمال قابل توجه است و به چالش کشيدن آن کار سادهاي نيست. مخالفان ازبکتبار دوستم که سابقه عضويت در جنبش را نيز دارند، همه بدون استثنا، روي گذشته جنرال دوستم انگشت ميگذارند. حالا نورالله سادات هشدار داده است که درباره گذشته جنرال دوستم افشاگري ميکند. در کنار اين، از جنرال دوستم در گزارشهاي برخي از سازمانهاي جهاني مدافع حقوق انسان، بهعنوان يکي از متهمان نقض قوانين بينالمللي جنگ، نام برده ميشود.
بهنظر ميرسد که اين، برگ برنده مخالفان درونسازماني و درونتباري جنرال دوستم است. علاوه بر اين، جنرال دوستم مانند ديگر سياستمداران کشور، به دموکراسي درونحزبي احترام نگذاشته است. اگر جنرال دوستم، کنگره حزبش را برگزار ميکرد و به انتخابات درونحزبي تن ميداد، شايد اعضاي کليدي حزبش، مخالف او نميشدند. کنترول بر جنبش ملي آنهم پس از استعفا، نشانه روشن استبداد درون حزبي است.
لا يوجد حالياً أي تعليق