پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    روشنگران گرگ زده و ضجه کشی های آخر عمر

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20121219

    روشنگران گرگ زده و ضجه کشی های آخر عمر Empty روشنگران گرگ زده و ضجه کشی های آخر عمر

    پست  admin

    فـــرخ زرنــگار
    در انترنت شبکه های اجتماعی مبتذل مانند تویتر ، فیس بوک و وبلاگها فراوان اند. دربین آنها یوتیوب و فیس بوک سلطان جنگل اند.
    هرکسی برای خود صفحه ای درست کرده است ، چند آشنا و صدها مستعار را به عنوان دوست در لیست خود شامل کرده است و فکر میکند همه پیامها و مطالب برگزیدهء او را دیگران میخوانند. همه می نویسند ، اما کسی صفحهء دوست خود را نمی بیند.اگر از روی تصادف ببیند ، یگان لایک یا پسند میزند و میرود تا در صفحهء خود غرق شود. شاید در مورد شهروندان کشورهای دیگر چنین نباشد ، اما اکثر برگه های افغانی چنین اند.
    خدا سایتها و یوتیوب را نگیرد. هرکسی چیزی ازینجا می گیرد و در صفحهء خود می اندازد و چند تا بیکار و وبگرد لایک میزنند.
    من فارسی زبان هستم و سری به صفحه های فارسی زبان های ایران و تا جیکستان هم میزنم و میخوانم آنها به زبان فارسی ما چگونه می نویسند.
    با آنکه آنها هم به زبان فارسی ما حرف میزنند و می نویسند اما گنجینه های علمی ، سیاسی و تحلیلی شان با ما از بنیاد متفاوت است.
    در برگ های ایرانی های فارسی زبان ، بعضا جمله های بزرگان علم و فرهنگ را با خط نستعلیق می نویسند و به گونهء نگاره به خواننده پیش کش میکنند. مثلا کفته های حافظ ، مولانا ، شیلر ، کانت ، مارکس و ...
    نویسنده محترم دری زبان افغانستان جناب سلیمان راوش هم بعضا حرفهایی دارد و آنرا پس از خطاطی به صورت نگاره در میاورد و در پایان آن می نویسد:
    سلیمان راوش
    بگونهء مثال این:

    روشنگران گرگ زده و ضجه کشی های آخر عمر Solaim10
    من در مورد جناب سلیمان راوش حرفی ندارم. او روشنگر خوب افغانستان است و درین چند سال خدمات ارزنده ای را انجام داده است و پژوهش های تاریخی او علیرغم تردید های من ، نیز ارزنده اند.
    حرف من برسر روشنگران دیگری اند که در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان قدرت و صلاحیت ماورای اعضای آن حزب داشتند و در پرتو سیاست فرهنگدوستانهء آن حاکمیت گلهای سرسبد پنداشته میشدند و صاحب عزت و دبدبه ا ی هم بودند.
    راستی ، در دههء 60 خورشیدی در کشور ، در انجمن های روشنگر ان ، بویژه در انجمن نویسنده گان و اکادمی علوم سایه های نمایان شدند که پسانتر ها هویدا شد که این همان سایه های موشهایی بود که در رکاب فیل میرفتند و تصور میکردند سایهء خودشان است.
    یکی به مدح و ثنای جنگاوران پرداخت و دیگری با ارایه باورهای فاشیستی درخت فاشیزم را تنومند ساخت.، یکی در کوچهء خودش رفت و بازوی بریده شد و دیگری از فرانسه به آستانبوسی های رنگارنگ رفت و آن دیگرش از تعظیم در برابر استاد عطا محمد نور به قمار خانه ها راه یافت و درین اواخر نوشت : سکوت تاکی؟
    برای آن که مزدوری خود را به حاکمیت ح.د.خ.ا پوشیده نگهداشته باشند ، نقاب بیطرفی به رخ کشیدند و هر ناسزایی که توانستند به آدرس ح.د.خ.ا گفتند. راستش نه خود آنها و نه حرف شانرا قدرتمندان نو پشیزی ارزش ندادند و خودشان تا حدی گرگ زذه شدند که راه دیگری به جز ضجه کشی های اخیر عمر برای شان نمانده است.
    اگر راستش را بگویم ، من حتا در دههء پنچاه زمانی که خودم شایق شعر و داستان بودم و چیزهایی هم بنام داستان کوتاه در مطبوعات آنوقت می نوشتم به بی مایگی آنها پی برده بودم. من در آنوقت دانش آموز مکتب بودم.وزارت معارف وقت نشریه ای داشت بنام "عرفان".
    یادم نیست ، شاید مدیر مسئول آن نویسنده ای بنام اسدی بوده باشد که در همان زمان داود به آلمان آمد و دیگر از دیده ها ناپدید شد.
    او داستان کوتاه می نوشت و بسیار زیبا هم می نوشت. داستان های کوتاه او در برگ های اخیر نشریهء عرفان چاپ میشد.
    کاش امروز عارف عرفان به پاس همان نشریه ، سایتی بنام عرفان باز کند.
    گپ را خلاصه میکنم.حوصله نماند.
    پسانترها ، دیگران مثل اکرم عثمان ، رهنورد زریاب و چند تای دیگر شیوه و داستانهای او را به گونهء دیگر کاپی میکردند و در رادیویی مجـله و ژوندون به نشر میرسانیدند تا اینکه انقلاب ها شد و در شهر کور ها یک چشمه ها نام کشیدند و امروز بازو می برند ، به جای آن که ...
    من ازینها چیزی نه خوانده ام.فقط از رادیو شنیده ام. پسانها که اسدی رفت داستان های محترم ببرک ارغند و حالا قدیر حبیب به دستم رسید و تاکنون همانها را می پسندم.
    این گپها با نگارهء سلیمان راوش چه ربطی دارد و مقصد چیست؟
    بازهم کدام بیسوادی پیدا نشود و به جای عظیم بابک تصویر مرا در سایت گندیدهء خود در زیر تصنیف طالبان نیاندازد و محکمهء صحرایی دایر نکند.
    می بینید که درین نوشته نه هتک حرمت شده است و نه تهمت. فقط بعضی حقیقتها بیان شده است.
    پیوند بین نگارهء راوش و حرف های دیگران:
    راستی ، راوش چنان نوشت اما دیگران مقصد او را نفهمیده چنین نگاشتند:
    ..................................................................................................



  • روشنگران گرگ زده و ضجه کشی های آخر عمر 273661_100002852064142_1955473_q

    Zahra Sadat فرید مزدک تیوریسن کبیر حزب کمونیست که هزارها تن تحت فرمان اندیشه شان سرسفید کردند و سرسپردگان ان مفکوره بودند،راوش درجمع فعالان این مجتمع قرارداشتند ولی دریغا که همه دروغ ثابت گردید ،مراجعه شود به اظهارات اخیرفرید مزدک ،کمنت ایشان الهام گرفته ازخاطرات تلخ وشکست خورده ان ا یام میباشد .

    روشنگران گرگ زده و ضجه کشی های آخر عمر 372166_100001203218584_533066191_q
    Hamid Ayar نه تنها فرید مزدک که متاسفانه اکثریت انانی که مسبب همین جنایات امده در کشور بودند و بدول روس می رقصیدند، امروزه ملا و چلی شده اند از مردم انتقام می ګیرند.

    روشنگران گرگ زده و ضجه کشی های آخر عمر 276016_100004248038800_1661984993_q

    Darecha Poembook چقدر زیبا گفته اید " هر گاه بازار روسپی گری را پر رونق دیدند، به حمام و آریشگاه میروند و اگر میدان جنگ و عارت گرم ،گرد از کفش دزدان با زبان خویش پاک کی نمایید " به این م یگویند گفتار اندک و سخن بسیار . موفق باشید.
    ...........................................................
    من از بحث درباره فرید مزدک انصراف میکنم زیرا او نه یگانه و نه آخرین فردیست که در تاریخ ممثل بی آزرمی خوانده شود. ازین نمونه ها دربین بیطرفها به مراتب فراوان اند تا در بین رهبران و کادرهای پچل صفت ح.د.خ.ا.از مائویستکهای افغانستان نپرس که مغزن ( مخزن) این بی آزرمی ها اند.
    حتما شما مقصد مرا فهمیده اید.حالا به نتیجه گیری می پردازم:
  • راوش همین گرگ زده ها را مخاطب ساخته است ، نه اعضای ح.د.خ.ا را ، اگر دومی را مخاطب ساخته کار خوب نکرده است.
    در کشوری که بر سر مزار هزاران شهید آن مدرسهء چهل و ظلمت بنا میگردد ، مگر این اعضای حزب دیگر کودن اند تا آخرین نفسهای زنده گی مهاجرت را برای روشنگر ساختن جامعه بکشند. نقش پچلهای گرگ زده چیست؟
    تنها ناسزا گویی و ضجه کشی و فضل فروشی؟
    حالا بروید در همان فیس بوکک های خود در کنار ضجه کشی ، شعر جنگی کنید ، چنین هم می کنید . چه شعر هایی به وزن :
    بخوان بخوان بلبلک
    فصل زمستان گذشت.
    حتما چند مائویست بوس و پچل باشما همنوایی خواهد کرد.
    والسلام.
    بحثی بود در بارهء بوسهای ضجه کش.در آینده درباره کادرهای پچل ح.د.خ.ا که درین ده سال اکت بیطرفی کردند و مسخره شدند ، می نویسم
    وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ


  • اين مطلب آخرين بار توسط admin در الأحد 23 ديسمبر 2012 - 10:38 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الأربعاء 19 ديسمبر 2012 - 19:10  Shams

    من هم با شما موافقم!

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الخميس 2 مايو 2024 - 17:32 ميباشد