پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20121216

    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Empty دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها

    پست  admin

    قسمت اول


    منبع : روزنامه ملی کابل پرس چاپِ چاپخانه قراقرم در فرغانه



    میگویند که قبل ازظهور اسلام؛ اعراب بتها را می پرستیدند وهرقبیلهء عرب ازخود بتهای جداگانه داشتند وبه آن عشق می ورزیدند، اورا مقدس می شمردند، به اوسرسجده وتعظیم فرو میاورد از اویاری می جستند. مشهورترین این بتها لات ومنات وعزا نام داشتند. مورخین میگویند درحقیقت این بتها تمثالهای اشخاص نیکوکار وپارسایان مردینه وزنانهء پرهیزگار بودند که درمیان مردم محبوبیتی داشتند ومردمان بعداز مرگ شان آنها را آهسته آهسته بحیث سبمولها ونمادهای نیکی ومهربانی ورحمت به پرستش گرفتند. تا اینکه با ظهور اسلام سلسلهء بت پرستی برای همیشه رخت بست وهمهء قبایل وطوایف عرب به حکم پیامبر مسلمان ازپرستش بت منع گردیدند وبه دین اسلام گرویدند. اما بازهم دین اسلام درریشه کردن کلی این پدیده موفق نگردید.
    دکتورعلی شریعتی لفظ توتم را بکار می برد او بدین باور است که هرکی توتمی را بپرستد درحقیقت آن توتم خدای اوست.
    درجامعهء عشیره ایی پشتونی ( افغانی) امروز توتم های زیادی اند که جای خدا را گرفته اند. توتم خان پرستی ورهبرپرستی وتوتم قبیله پرستی وزی پرستی وهمچنان توتم مرده پرستی وافتخار به آبا ونیاکان . این توتم ها پدیده مخصوص جوامع ایلی وقبایلی می باشد.
    آنچه که پسران زنده یاد دکتورسعید افغانی درمورد پدر بزرگوار شان درسایتها به نمایش گذاشته اند، تمثیلی است از توتم پدر پرستی در دنیای اینترنت ومطبوعات تاری.
    راقم این سطورازدیرزمانی بدینسو میخواست که دربارهء زنده یاد دکتورسعید افغانی مضمونی بنویسد،اما به علت عدم معلومات واطلاعات کافی دربارهء شخصیت سیاسی وعلمی وی ازعهدهء این کار برآمده نمیتوانست. دربعضی ازسایتها زمانی که نامهای خیلی بزرگی مانند: امین الدین «سعیدی - سعید افغانی»
    مـدیـر مرکز مطالعات ستراتیژیکی افغان ومسؤول مرکز فرهنگی دحـق لاره - جرمنی وغیره به نظرم میخورد بیشتر وسوسه می شدم تا پیرامون این نام نخست به کاوشگری بپردازم وبعد چیزهای بنویسم. ولی بازهم عدم شناخت ومعلومات کافی دربارهء پیشینهء سیاسی وعلمی زنده یاد دکتورسعید افغانی ومرکز مطالعات علمی واستراتیژیک پسرش محترم امین الدین سعیدی مانع کارم میشد. ولی یک روز سری به گوگل زدم وتا اندازهء زیادی راجع به این مرکز مطالعات استراتیژیک؟؟؟ معلومات کافی بدست آوردم.
    یافته هایم از نامهای بزرگی چون: مرکز مطالعات استراتیژیک برایم نشان داد که این مرکز برخلاف ادعاهای پرطمطراق وطنطنه دار اینترنتی آن درمورد پژوهشهای علمی واستراتیژیک، مرکز مطالعات کتابهای ملایی چون : قدوری وخلاصهء کیدانی، شناخت بدعت ها سنت ها وفرض های نماز وانواع نکاح ها وطلاق ها می باشد. درین مرکز مطالعات استراتیژیک خواندم که آیا دربهشت تعداد مردها بیش است ویا از زنها. غیرازین مسایل سطحی وبازاری آنهم با عناوین فریبنده ومزخرف چیز دیگری برای مطالعات استراتیژیک نیافتم.
    برعلاوه آنچه که را خیلی مضریافتم جعل نمودن تاریخ، مسخ حقایق تا سرحد بت تراشی بیش ازحد برای پدربزرگوار شان زنده یاد دکترسعید افغانی بود که چنین کارها را میتوان خیانت علمی و خیانت برای نسلهای آینده تلقی کرد. نخست ازهمه، ایجاد یک مرکز تحقیقاتی برای مطالعات استراتیژیک را یک اسم بی مسما یافتم که با هیچ معیار علمی واکادمیک سرنمیخورد، دوم اینکه غلو وافراط درمورد شخصیت پدر بزرگوار به قیمت مسخ نمودن تاریخ طوریکه دربالا عرض شد یک جنایت آشکار برای نسل های آینده بشمار میرود.
    درمعرفی نامهء ایکه سردبیرسایت اختصاصی زنده یاد دکتور سعید افغانی دربارهء این مرکز مطالعات استراتیژیک نوشته است میخوانیم:
    هموطنان عزیز و خوانندگان گرامی !
    مرکز فرهنگ دحق لاره با خوشی و مسرت تام بدینوسیله به اطلاع شما میرساند که در چارچوب مرکز تحقیقاتی و مطالعات خویش « مطالعات استراتیژیکی افغان » را در پهلوی سایر فعالیت های فرهنگی و کلتوری خویش ایجاد و فعال نموده که پروژها و پروگرامهای ذیل را تحت کار دارد :
    ۱ــ الف : نامهای و تخلص های مروج افغانی و چگونگی شکل نوشتن و تحریر آن به زبان های « انگلیسی ، پشتو ، دری ، عربی و چکی » البته توام با معنی انها ، حد اقل به دو زبان فوق الذکر.
    ـ ب : نامهای و تخلص های مروج افغانی و چگونگی شکل نوشتن و تحریر آن به زبان های « انگلیسی ، پشتو ، دری ، المانی ، هالندی ، پولندی و فرانسوی » البته توام با معنی انها، حد اقل به دو زبان فوق الذکر.
    ــ ج : نامها به اساس روزهای سال « 365 روز سال » به زبانهای « انگلیسی ، امریکائی ، چکی ، المانی و پولندی » و طرز نوشتن آنها به زبانهای « پشتو و دری ». قابل یاددهانی است که این بخش تحقیقاتی ، شامل رهنمود مشخص بوده و هدف اساسی این است تا بتوانیم با استفاده از آن نامهای مناسب و شایسته دلخواه خویش را برای اطفال نوذاد ، مشخص و تعین نمایم .
    ۲ــ فرهنگ زبان و یا قاموس « دایره المعارف » به زبانهای « چکی - انگلیسی - پشتو - دری / فارسی و همچنان فرهنگ « پشتو- انگلیسی و چکی » . البته این قاموس و یا فرهنگ زبان ، با ضمایم و گرامر های مشخص مکالمه و تلفظ تنظیم میگردد و در مورد قاموس و یا فرهنگ زبان به زبان « عربی » کار جد اگانه و مستقل ، جریان دارد .
    ۳ــ اکسترمیزم « اساس ، چگونگی عوامل و راه جلوگیری » از خودکشی و عمل انتحاری .
    ۴ــ دیپلوماسی و روابط دیپلماتیک افغانستان .
    ۵ــ کار بخاطر رشد و تقویه بهتر زبانهای « پشتو و دری » در خارج از کشور .
    البته با تدویر کورسهای « انفرای ، گروپی » در کشورهای المان و انگلستان .
    ۶ــ خدمات فرهنگی ، کلتوری و مشاورتی برای افغانها و بخصوص به زبانهای « پشتو و دری / فارسی » .
    ۷ــ تنظیم و سازماندهی فعالیت های سپورتی .
    www.champions-gym.de www.baktash-saidi.de
    info chez baktash-saidi.de
    قابل تذکر است که به خاطر تکمیل شدن پروژه های متذ کره در نظر داریم تا در این عرصه به تحقیق و مطالعات تکمیلی بیشتر ادامه داده و به همکاری مراجعی رسمی ، بین اللملی و شخصی ، کار ریسرج این پروسه را تکمیل نموده و بعدآ جهت استفاده علاقمندان محترم ، تقدیم گردد .
    باوجــود اینکه کمیت بیشتر این ریسرج تحقیقاتی تکمیل شده و کار افراد مسلکی در مورد جریان دارد ، با آنهـم رهبری « مطالعات استراتیژیکی افغان » مکلفیت خود میداند تا بخاطر دقیق و مطالعات بیشتر در این عرصه نظریات و پشنهادات اهل خبره ، افراد و مراجع مسوول مسلکی و فنی را در این کار خیر شریک و معطوف نماید .
    بنآ احترامآ از شما فرهنگ دوستان و از شما وطنداران تقاضا مینمایم تا در این پروسه تحقیقاتی با ما همکاری نماید :
    ــ معلومات در مورد نامهای « دری و پشتو » ، معنی و محلات استعمال آنها .
    ــ ادرس پستی و یا تیلفونی « اشخاص ، افراد و موسسات و یا مراجع » که در این مورد تحقیقات نموده اند .
    ارزومندیم با گرفتن تماس و یا ارسال معلومات ، نظریات و پشنهادات با اداره مطالعات استراتیژیکی افغان ، همکاری همه جانبه نموده ممنون سازید .
    بااحترام
    سکرتریت
    قسمت دوم:
    حالا پرسش اصلی است که آیا در دیگرکشورهای جهان خصوصا کشورهای اروپایی وظیفهء اصلی یک مرکز تحقیقی مانند این مرکز استراتیژیک پیشبرد امور سپورتی و فرهنگی می باشد؟ انتخاب نامها وتخلص های مردم با مطالعات استراتیژیک چه پیوند منطقی دارد؟ کارهای ورزشی با مطالعات استراتیژیک چه ربط دارد؟ آیا این مرکز مطالعات استراتیژیک دربارهء کشور بلاکشیدهء افغانستان و ساختارهای قومی وایتنکی، تاریخ اقوام چه نوع تحقیقاتی را انجام داده وبرای علاقه مندان مطالعات استراتیژیک چند کتاب ورساله را تحویل داده است؟ چاپ دیکشنری وقاموس لغات را به مطالعات استراتیژیک چه غرض؟


    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها 2mq19iw-6b7d5
    چه خوب موضوع استراتیزیک را محترم امین الدین سعیدی سعید افغانی کشف کرده است

    آیا واقعا چنین مرکزی وجود خارجی دارد ویا اینکه عالی جنابان امین الدین سعیدی سعید افغانی وصلاح الدین سعیدی سعید افغانی یکی تگ ودیگری تگمار نام اطاق های شخصی شانرا وچندتا کتابی که در الماریها ردیف کرده اند از روی طنز وشوخی مرکز مطالعات استراتیژیک گذاشته اند؟ آنچه که از روی تصاویر خنده دار شخص جناب امین الدین سعیدی سعید افغانی برمیاید باید ایشان شخص خیلی مزاقی وخنده روی وشوخ طبع باشند که گاه زیر عبای عربی وگاهی هم با قره قل وچپن کرزی مانند، وگاهی هم با دریشی ونکتایی درسایتها ظاهر میگردند. اما عکس های عربی اش آنطوریکه خودش نیز درحالت خنده دیده میشود نشان میدهد که ایشان به ریش عربها ومسلمانان سنتی میخندند . موجودیت چنین مرکز مطالعات استراتیژیک با این مشخصاتی که دربالا عرض شد واقعا توهین به شعور خواننده هاست. به این معنا که برادران محترم همهء خواننده گان را احمق تصور فرموده اند. روی همین علت خواستم با نگاشتن این مقالهء طولانی هم ذهن خواننده گان وهم ذهن برادران سعیدی سعید افغانی را روشن سازم که آنچه را روی صفحات سایتها می ریزند. ازملکیت شان خارج میگردد ودیگر این به خواننده بستگی دارد که درمورد صحت وسقم ادعاهای شان چه قضاوتی میکنند..
    شایان ذکر است که استفاده ازنامهای مراکز علمی وتحقیقاتی برای قومگرایان پشتون چیز جدیدی نیست. این پیشهء شریف ونجیب برای آنها به قول معروف یک پیشه وحرفهء پدری بشمار میرود ومیشود گفت که چنین پیشهء شریفانه درمیان آنها پیشنهء تاریخی دارد، پشتونهای قومگرا هیچ شرمی ازایجاد مراکزقلابی تحقیقاتی بخاطر کسب شهرت کاذب وحفظ قدرت قومی شان درجامعهء چند قومی افغانستان ندارند. این افراد (پیش روی این برادران کلوخ دیوار )بحدی پست وفرومایه اند که بخاطرموثق جلوه دادن ادعاهای توخالی شان دربارهء تاریخ های جعلی ویا هم بخاطر اثبات اکثریت واقلیت قومی ونژادی درافغانستان ازنامهای چون: مرکز بین المللی تحقیقاتی؟؟؟ انعام واک مرکز تحقیقاتی بین المللی بینوا ومرکز تحقیقاتی بین المللی این وآن همیشه استفاده برده اند ودروغهای جعلی شانرا از نام وآدرس مراکز تحقیقاتی به نشرسپرده اند. بزرگترین رسوایی تاریخی درعصرحاضر همان رسوایی اطلس ایتنوگرافیک اکادمی علوم افغانستان بود که با واکنش جدی نخبه گان غیر افغان مواجه گشت وتاکنون نیز بحث آن ادامه دارد.
    نشرمقالهء قبلی ام درسایت کابل پرس دربارهء خزعلیات جناب صلاح الدین سعیدی سعید افغانی علیه عبدالقدیر فطرت بهانهء خوبی شد به نوشتن مقالهء کنونی. یکی ازنویسنده گان سایت اینترنتی دعوت که خود پشتون بوده ولی ازفاشیسم پشتونی تنفر شدید پیدا نموده اند ، بدون اینکه بخواهد نامش ذکر گردد به زبان پشتو ازمن تقاضا نمود تا اگر امکان داشته باشد مطالبی را به کمک بعضی از دوستان ویاران زنده یاد دکتور سعید افغانی که هنوز درقید حیات اند دربارهء وی وپسرانش کمی مفصلتر بنگارم. ایشان تا آنجا که شخصا دربارهء استاد خویش معلومات داشتند برایم مطالبی را ازطریق ایمیل فرستادند وبرعلاوه یک عده اشخاص وافراد نخبهء دیگررا که با روانشاد دکتر سعید افغانی حشر ونشر داشتند بمن معرفی نمودند تا با آنها ازطریق تیلفون تماس بگیرم ومعلومات خویش را درین زمینه تکمیل نمایم که بنده ازهمکاری شان جدا اظهار سپاس وقدردانی می نمایم.
    نگارندهء این سطور، این را بخواننده گان عزیزعرض میکند که هدف ازنگاشتن این مقاله تجریح شخصیت زنده یاد دکترسعید افغانی ویا ازپسرانش نیست، بلکه هدف بیان حقایق تاریخی است که ایشان از بیان آن حالا بدلیل موقف اجتماعی ویاهم ایجابات زمان طفره میروند وازپدر بزرگوار شان بتی می تراشند که غیر مستقیم باید وی پرستیده شود، تا آنجا که وی را شخصیت مقدس!!!!؟، قطب الهی!!!!!؟، ولی الله!!!!!؟ وغیره جا زده اند. بدون اینکه حتی یک مقالهء کوچک انتقادی راجع به کمبودهای علمی واشتباهات وخبط های سیاسی، بازیهای دوگانه و مکارانه وقدرت طلبانهء وی با رهبران وشخصیتهای سیاسی به دست نشربسپارند.
    چنین خاک پاشاندن ها به چشمان مردم، در دنیای آزاد اینترنتی هرگز امکان ندارد واین قلم این را بخواننده گان عزیز وعده میدهم که مطالبی که درین مقاله درج گردیده است تاکنون درهیچ جایی آنرا کسی دربارهء روان شاد دکتور سعید افغانی نخوانده است. نقطهء خیلی جالب درین اطلاعات این است که زنده گی سیاسی شاد روان سعید افغانی با چند شخصیت سیاسی مشهور ومطرح درتحولات چند دههء پیشین کشور به نحوی از انحا گره خورده است . شخصیتهای مانند شادروان ببرک کارمل، گلبدین حکمتیار، حفیظ الله امین، زنده یاد برهان الدین ربانی وچهرهء افسانوی جنگهای گوریلایی علیه شوروی سابق زنده یاد احمدشاه مسعود قهرمان.
    بناء دوستان وبازمانده گان سعید افغانی فقید خصوصا پسرانش آقایان امین الدین سعیدی وصلاح الدین سعیدی وسمیع الدین سعیدی اگر درثقه بودن این مضمون شکی داشته باشند میتوانند در رد ویا قبول آن، نظریات شانرا چه ازطریق سایت کابل پرس ویاهم سایت خودشان ابراز نمایند. حال با ذکر این مقدمه به اصل موضوع برمیگردم درابتدا این پرسش را مطرح می نمایم که دکتورسعید افغانی کی بود؟
    دکترسعید افغانی برای شاگردان صنوف یازده ودوازدهم دهه های هفتاد وهشتاد میلادی مکاتب افغانستان نام آشناست. زیرا وی مولف کتاب درسی تفسیر بعضی ازآیات قرآن مجید درصنوف یازدهم ودوازهم آنروزگار بود. ازدکترسعید افغانی یک سلسله آثار ونوشته های چاپی وغیر چاپی بزبانهای پشتو وفارسی که عمدتا دربارهء موضوعات دینی، تاریخ لغمان وزیارت مهترلام بابا ونسب نامهء بعضی ازقبایل مشرقی می باشد دربعضی ازسایتهای اینترنتی انتشاریافته است. تمام این آثار چاپی وغیرچاپی که دربرگیرندهء مقالات، بیانیه ها ومصاحبه های مطبوعاتی ورساله های مختلف می باشند ازسی وهفت اثربیشتر تجاوز نمیکند. (منبع: انجنییر عبدالقادر مسعود سایت مشعل.)
    ولی نویسندهء زنده گینامهء وی درسایت شخصی دکتورسعید افغانی ادعا دارد که همهء نوشته های دکتور سعید افغانی بالغ به دوهزار مجموعه می باشد
    نمونه های که ازبعضی آثار فوق الذکر ارائه گردیده هرگز با نام وسویهء علمی نویسنده بحیث یک دکتور الهیات وفلسفه همخوانی ندارد. بعضی ازین نوشته های کوتاه ادبی واخلاقی، درحد خیلی پائین دارد که میتوان آنرا به سویهء اطفال مدارس ابتدایی دانست. سطحی بودن یکی از ویژه گیهای این نوشته ها می باشد که گاه گاه خواننده گمان می برد که نویسنده شاید خواسته است تازه تمرین نویسنده گی را آغازنماید ولی بخت باوی یاری نکرده است. ازاشعارش هیچ مپرس که اصلا نمیشود آنها را شعر گفت. بیشتر این نوشته ها روی مسایل اخلاقی وترس ازخدا، رعایت انصاف وعدل، پاکدامنی، تلاش بخاطر حفظ صلح وامنیت وغیره می باشند که میتوان آنرا روزانه ویا هفته وار اززبان هرملا امام مسجد وخطیب وعالم دین شنید. بناء بخاطر دانستن این مطالب سطحی شاید خیلی مبالغه آمیز باشد که یک مرکز تحقیقاتی مطالعات را بنام همچو یک شخص کسی ایجاد نماید.
    آنچه که ازبیوگرافی زنده یاد دکترسعید افغانی برمی آید ایشان درسال 1300 خورشیدی مطابق سال 1922 میلادی در روستای عمرزی های خیرآباد مربوط استان لغمان بدنیا آمد.
    پدرش مولوی عبدالمجید یکی ازعلمای دینی ویکی ازمشایخ طریقهء صوفیه درشرق افغانستان ازجایگاه بلند علمی وروحانی برخورد بود مولوی عبدالمجید ساپی آرزو داشت تا فرزندانش را به زیور علم وادب آراسته سازد. او شاگردان وطلبه های زیادی را دررشته های مختلف علوم دینی چون تفسیر حدیت وفقه وهمچنان علوم فلسفه ومنطق ، بدیع وبیان ، معانی وتجوید وصرف ونحو آموزش داد که یکی ازشاگردان ممتاز پسرخودش سعید بود.
    سعید افغانی درسال 1320 خورشیدی مانند شادگل درفلم (پسربیوه) اززادگاهش لغمان به کابل نقل مکان نموده ودر مدرسهء دارالعلوم عربی که درآن زمان یکی ازموسسات دولتی برای آموزش وپرورش افکار وعقاید تنگنظرانهء مذهب اهل تسنن بشمار میرفت به طلبه گی می پردازد. بنیانگذاران این مرکز خرافات و ارتجاع دولتی، درزمان حاکمیت استبدادی خاندان آل یحیی یک تعداد علمای سنتی وقبیلوی مانند مولوی تره خیل، مولوی عبدالوهاب پنجشیری، مولوی عبدالغنی صافی مشهور به مولوی قلعهء بلند، مولوی ابراهیم کاموی( پدر موسی شفیق آخرین نخست وزیر رژیم شاهی) بودند. این مولوی ها مدرسهء مذکوررا به کمک وحمایت دستگاه سلطنتی بخاطر آموزش وپرورش نسلی از خرهای انسان نما تاسیس نمودند که درصورت، آدم ولی درمعنی بوزینه بشمار میرفتند.
    ولی آنچه که دربارهء دکترسعید افغانی معلومات بدست آمده است وی را میتوان ازمیان آنها بدلایلی که بعدا به آن اشاره میشود مستثنا قرار داد. یکعده شاگردان درلیسهء حبیبیه و دارالمعلمین مربوط جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان میگویند که زنده یاد دکترسعید افغانی کاملا با آن اولاغ های مجسم تفاوت فاحشی داشته است.
    رفیق جلیل پرشور یکی ازدانشجویان آنزمان مربوط جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق، خاطره اش را دربارهء دکتر سعید افغانی چنین بیان داشته است:
    یک روز که رفقای حزبی ما باهم یکجا شده بودیم دیدیم که دکترسعید افغانی از دور خودش را نمایان ساخت وآهسته آهسته بطرف ما نزدیک شد، وبا لهجهء خاص پشتو به سبک فارسی زبانهای لغمان بما گفت:
    « او بچه ها ! این چه گپ است هرروز صحنهء درس وتعلیم را ترک میکنید، غالمغال وشر وشوررا براه انداخته اید، شما به اخوانی ها مرگ ولعنت می فرستید وآنها بشما. چرا هردوطرف باهم آشتی نمیکنید ودرفلسفهء دکتر سعید افغانی خودتان را حل نمی نمائید؟»
    ازین سخن رفیق پرشور معلوم میشود که دکتر سعید افغانی خود، صاحب دیدگاه وفلسفهء خاص ومنحصر بفرد درمورد دین وسیاست درآن روزگار بوده است وهیچگونه تعلق سازمانی به احزاب وجریانات چپی وراستی آن زمان نداشته است. ولی شوربختانه هیچ اثرعلمی گرانسنگ درین مورد وجود ندارد که ثابت کند دکترسعید افغانی چگونه می اندیشیده است. اگرتنها صلحخواهی و عدم مخالفت با دریشی ونکتایی جوانان آنروزگار را معیار داشتن یک دید خاص فلسفی برای وی قرار دهیم ازجادهء انصاف بیرون شده ایم.
    اما اگرقضاوتهای مان براساس معیارهای همان زمان استوار باشد میتوان گفت که دکترسعید افغانی نظربه ایجابات همان سالهای استبداد درشهرکورها حیثیت پادشاه یک چشم را دارا بوده است. زیرا بیشتر آن ملاهای که دربالا ذکر خیر شان رفت، تا گلو درجهالت غرق بوده و درخرافات ومرداری دست وپا میزدند ولی دکترسعید افغانی بخاطر محشوربودنش با تعدادی ازجوانان شهرکابل وتحصیلاتش در مصر نسبتا از وسعت دید برخوردارگردیده بود. اما درمیان سایر ملیتهای محروم کشور، شخصیتهای علمی وروحانی که فطرتا از استعداد علمی سرشار بودند وهزاران مرتبه نسبت به دکتورسعید افغانی با استعداد بودند ومیتوانستند جامعه را بسوی ترقی وپیشرفت رهنمون گردند بجرم پشتون نبودن ، یا باید ازهفت خوان رستم میگذشتند تا یک بورس تحصیلی را به کشور مصر بدست می آوردند ویاهم درهمان قشلاق ها تا آخرعمر بافقر ومحرومیت می سوختند ومی ساختند. مشت نمونهء خروار شخصیتی مانند زنده یاد دکترموسی توانا که با هزاران بیچاره گی ودرمانده گی خودش را به مصررساند ودرعلم اصول فقه دکترایش را
    گرفت، عمرش درمحرومیت وفقر گذشت. این شخصیت علمی وبی مدعا که ازهرنگاه نسبت به دکترسعید افغانی باسوادتر وعالم تر، آگاه تر وبا شخصیت تر وبی مدعا تر بود درزمان جمهوری قلابی محمد داوود، بعداز اینکه یک عده هم قطارانش در دانشکدهء شرعیات مانند استاد برهان الدین ربانی وسیاف وغلام ربانی عطیش محبوس ویا فراری میشوند وی نیز کابل را ترک گفته وبه پشاور می گریزد. ازآن زمان تا سقوط دولت جنرال نجیب الله احمدزی درخدمت جهاد ومجاهدین وقت قرار گرفت، درحالیکه شاد روان دکتر سعید افغانی، ازبرکت پشتون بودن درطول اینقدر پادشاه گردشی ها وانقلابات نه تنها که بینی اش هم خون نشد، بلکه درهرنظام ودولت صدرنشین مجالس رؤسای جمهور وصدراعظمان بوده است، ولی بدبختانه که حالا پسرانش دعوا دارند که هنوز سه صد کیلوی دیگر، دولتهای داوودی و خلق وپرچم قرضدار پدر بزرگوار شان باقی مانده اند وحتی حکومتهای آیندهء افغانستان نیز باید سهم پسرانش را بخاطر کاستی وکوتاهی رژیمهای گذشته درحق پدربزرگوار شان درنظر بگیرند. وآن احترام لازمی که شایان شأن وی بوده است آنرا دولت ها درمقابل پدر بزرگوارشان انجام نداده اند. نویسندهء زندگینامهء دکترسعید افغانی درقسمتی اززنده گینامهء دکتورسعید افغانی می نویسد:
    «استاد سعيدافغانی به اساس فرمان شماره « سوم مورخ ۴ اسد ۱۳۵۲ هجری شمسی » سردار محمد داود خان ریس جمهور وقت افغانستان ، در چوکات وزارت عدليه به حيث عضو شورای عالی قضا در بست مافوق رتبه ( وزیر ) مقرر گرديد که در عين حال تنظيم اداره محکمه عالی محاکمه قضايی را نيز به عهده داشت و حتی شرایط مساعد شد تا موصوف عازم بیت الله شریف ګردید و به زیارت کعبه معظمه و ګذراندن مناسک حج پرداخت .
    الحاج سعید افغانی در سال « ۱۳۵۷ هجـری شمسی » به حيـث رئيس عـالی تمــيز « قاضی القضات افغانستان » ، بعداً در راس وزارت شوون اسلامی و اوقاف و متعاقباً در راس اداره شورای عالی علما و روحانيون افغانستان تعين گرديد.»
    خداوند همهء طاعات وعبادات این مرد فرزانه وخوشبخت را قبول فرماید که درهرمرحله خودش را با حرکت زمان عیارساخته است. واقعا این استعداد میخواهد هرکسی ازعهدهء این کار برآمده نمیتواند. ولی نویسندهء زنده گینامهء آن بزرگوار واقعا به قول عوام هوشیاری وذکاوت وطنی شان را که برخاسته از محیط ومحل شان یعنی لغمان شریف می باشند اینجا به نمایش گذاشته اند. به این معنی که فورا بعد از ذکر سال 1357 تا چشم بهم زدن بصورت اتوماتیک وی را وارد مرحلهء نوین وتکاملی انقلاب ثور نمودند وخودشان را بی غم ساختند. واقعا نویسندهء محترم نیز مانند آن مرحومی ازهوشیاری وذکاوت خدا داد برخوردار است.
    زنده یاد دکترسعید افغانی عهده دارریاست مقام عالی تمیز که عالی ترین ارگان قضایی درآن زمان بود وحالا بنام دادگاه عالی ویا ستره محکمه مسما گردیده است درزمان حاکمیت خلقی های گرد پا بودند. برعلاوه چنانچه در پائین نیز خواهد آمد زنده یاد سعید افغانی رئیس طرح وتسوید قانون اساسی رژیم منفور حفیظ الله امین تشریف داشتند. بعداز آن چنانچه که نزد سردارمحمد داوود هم ازقرب ومنزلت برخوردار بودند وبا صدور یک فرمان دربست ما فوق رتبه (وزیر) قرار گرفتند ، ولی بازهم بخاطر پشتون بودنشان مورد خشم امین نیز قرار نگرفتند بلکه بیشتر تشویق گردیدند، بعدا درزمان زنده یاد ببرک کارمل نیز بازهم دررأس یک وزارت امور دینی وبعد ریاست شورای علما وروحانیون قرار گرفتند. هرکدام این مراحل ایجاب میکند تا صدها جلد کتاب باید درموردش نوشته شود ولی نویسندهء زنده گینامه صرف به همان نقاط تماس گرفته است که احساس کسی را جریحه دار نسازد. ولی واقعیت امر این است که ازسال 1357 تا وقت وفات آن بزرگمرد تحولات زیادی بوقوع پیوسته است. آن مرحومی همیشه غیرازتشویق وترقی دیگرچیزی نصیبش نگردیده است. چشم بخیل کور! ولی بیان حقیقت یک امرواجب اخلاقی برای هرنویسنده می باشد.
    با جرأت میتوان گفت که بغیر ازنمونه های چون: دکتر موسی توانا ویا هم عنایت الله ابلاغ درزمان شاهی وجمهوریهای خاندانی وحزبی، خارج ازچارجوب نظام درمیان اقشار وتوده های محروم جامعه بسا علمای بزرگ وبا تقوای ترقی پسند وآزادیخواه ومبارز درمیان سایر اقوام غیر افغان وجود داشتند که یا بخاطر تعلقات قومی ویاهم به سبب مخالفتهای فکری وعقیدتی شان بادستگاه ظلم پرور سلطنت مورد بی مهری جیره خوران فاسد و اداره چیان دستگاه حاکمیت مستبد تگ قومی خاندان آل یحیی قرار داشتند وسالها را درمحرومیت وفقر بسر می بردند که بعدا نمونه های آنها درین نوشته ذکر میگردد.
    ولی بنیانگذاران مدرسهء دارعلوم عربی دولتی صرف توجیه گران ظلم وفساد دربار بشمار می رفتند که هرگونه مخالفت را دربرابر نظامهای مستبد وقت، غیرشرعی می شمردند. درحقیقت میتوان گفت که دراینجا یک رابطهء خیلی ظریف دوطرفه میان طرفین یعنی علمای دینی ودستگاه سلطنت دیده میشود. علمای دینی به موجودیت همچو یک نظام محافظه کارقبیلوی که برای تامین منافع مادی آنها کمک نماید ضرورت داشتند، وهمچنان دستگاه حاکمیت نیز برای تخدیر توده ها از وجود این علمای مذهبی استفاده می برد. این طلبه ها بعداز فراغت ازمدرسهء علوم عربی بحیث مفتی ها و قضات باصلاحیت دررأس دیوانهای لشکری وکشوری قرار میگرفتند، درحقیقت میتوان این علما را گرداننده گان تیوکرات ماشین دولتی در بخش قضا ودادستانی نظام سلطنتی وبعدا جمهوری قلابی داوودی شمرد. این علمای دینی ازرسوخ واعتبار دولتی وصلاحیتهای عام وتام در دستگاه سلطنت برخور دار بودند، در رأس عالی ترین مرجع قضایی یا دادگاه عالی کشور باید شخصی ازجنس همین ملاها می بود که ازهفت خوان رستم می گذشت وبه اصطلاح این زمان، فقیه جامع الشرایط می شد تا درتطبیق قوانین جاری آنزمان ازخود قاطعیت نشان میداد.
    قسمت سوم:
    مدرسه علوم عربی وقت، ستون فقرات نظام شاهی را تشکیل میداد. مولوی تره خیل درمصاحبهء خویش درکتابی بنام : «کابل چا وران کر؟ یعنی کابل را کی ویران کرد، بزبان پشتو خودش را ازبنیانگذاران آن مدرسه خوانده است. او میگوید: زمانیکه علمای دینی افغانستان؛ اعمال شنیعه ورذیلهء دوران امان الله را بچشم سر دیده بودند وازآن خاطره های تلخ درحافظه داشتند وعین الیقین مشاهده نموده بودند که محمود طرزی خصر امان الله چگونه بیدریغ شجرهء خبیثهء کفر والحاد را بدستان خود و اشخاصی چون محمودی وغبار دریک کشوراسلامی چون افغانستان غرس میکرد، برای جلوگیری از تکرار اشتباهات قبلی به صدراعظم هاشم خان رفتیم وبه او مشوره دادیم که به تاسیس مدارس دینی درچارچوب دولت اقدام نماید. یکی ازمدارس دینی همانا مدرسهء دارعلوم عربی بود که باید فارغین آن بتوانند درآینده دربدنهء دولت جا گرفته ونظام را درتطبیق احکام شرعی یاری رسانده وجامعه را ازشر اشرار وبغاوت فساق وفجار برای همیشه درامان نگهدارند. ما به صدراعظم هاشم خان گفتیم که برای بقای نظام لازم است تا دولت ازتکرار اشتباهات شاه امان الله جلوگیری نماید وازفرستادن شاگردان مکاتب به کشورهای کفری ممانعت بعمل آید.»
    (کابل را کی خراب کرد؟ گردآورنده عبدالجبارثابت)
    بناء دستگاه سلطنت با علمای دین در یک داد وستد معنا دار به سرمی برد، میان ارکان نظام شاهی وعلمای دینی وقت یک قرارداد نامکتوب به امضارسیده بود تا هردوطرف بخاطر تامین منافع یکدیگر کوشا باشند. دستگاه حاکمه به چنین مراکز ارتجاعی ضرورت شدید احساس می نمود وبا فتوای علمای دینی هرعمل ظالمانه واقدامات بیدادگرانه را به آسانی برچسپ دینی می زدند وبه آن مشروعیت می بخشیدند. این علمای دینی هرگز مشروعیت سلطنت مطلقه را زیر سوال نمی بردند، برای اینها حفظ قدرت ومکنت سیاسی نسبت به هرچیز دیگراولویت داشت. مدارس ارتجاعی ومراکز پخش افکار عقبماندهء قبیلوی ، درآنزمان برای رژیمهای خودکامه ومطلق العنان وتاریک اندیش چون رژیم شاهی خاندان طلایی کمک بسزایی می نمود. گمان میرود که زنده یاد دکتر سعید افغانی نسل نخستین این مدرسهء مزخرف بوده باشد. اوسرانجام بعداز شش سال آموزش درین مرکز ظلمت وتاریکی بلاخره درسال 1325 خورشیدی ازآنجا فارغ گردیده و به گفتهء عوام آن وقت، دستار ملایی را به سرش می بندند.
    سعید افغانی بعدازفراغت ازمدرسهء علوم عربی، درسال 1328 هجری شمسی در استان ننگرهار دریکی ازمراکز ارتجاعی دیگر بنام نجم المدارس مقررگردیده و به مدت ده سال بحیث سر مدرس یا آمر آن مرکز ارتجاعی ایفای وظیفه می نماید.
    اما یک سلسله اقدامات اصلاحی وی در مدرسهء مذکور به ملا های سنتی آنزمان شباهت ندارد، مثلا نصب وآویزان نمودن یک جریدهء دیواری بنام (النجم) دروسط حیاط مدرسه خودش یک ابتکار است. او با تجدید نمودن هفته وار این جریده ازطلبه ها میخواهد تا مضامین ، اشعار ومقالات شان را به اداره بسپارند تا اداره آنها را هفته وار با دیزاین وخطاطی زیبا درجریدهء مذکور نشرنماید.
    اما درخلال همین مدت قرار نوشتهء آقای صلاح الدین سعیدی درپورتال افغان جرمن انلاین که مدعی است : دکترسعید افغانی روزی دریکی ازملاقاتهای پادشاه با علمای دینی ننگرهار که درخلال یک سفرسیاحتی شاهانه به شهرجلال آباد تشریف فرما گردیده بود درمنزلگه اش درحضورهمه، پادشاه را مخاطب ساخته از وی می پرسد که شما بحیث یک پادشاه کشورمسلمان بکدام دلیل شرعی خودتان را واجب الاحترام غیر مسؤول جا زده اید؟ بشما کدام عالم دین فتوا داده است که تمام مکلفیت های شرعی ازگردن والاشان تان ساقط گردیده واعلیحضرت معظم ازتمام مکلفیت های شرعی واجتماعی درقبال ملت ومردم افغانستان معاف بوده و صرف سزاوار احترام می باشید؟
    پسرش اذعان میدارد که دکترسعید افغانی بخاطر این جسارت وگستاخی که دربرابرشاه وقت نموده بود از وظیفه اش سبکدوش گردیده وبعد به کابل فراخوانده میشود.
    درکابل مدتی درمکتب میرویس نیکه بعد درلیسهء حبیبه بحیث معلم مضمون های منطق وتفسیر ایفای وظیفه می نماید.
    سعید افغانی درسال 1964 میلادی راهی کشورفراعنه میگردد ودر دانشگاه تاریخی الازهر درقاهره دوباره به آموزش علوم دینی می پردازد.
    وی درسال 1969 به اخذ دکتورا دررشتهء الهیات نایل گردیده ودوباره به افغانستان برمیگردد.
    بازگشت دکتور سعید افغانی درین سال مقارن با سالهای اوجگیری نهضتهای فکری وجنبشهای مختلف دانشجویی و تب وتاب های سیاسی جوانان دانشگاهی از اسلامگرایی گرفته تا ناسیونالیزم افغانی وازجنبش چپ مارکسیستی معتدل گرفته تا جنبش های افراطی مائوویستی درساحهء دانشگاه کابل می باشد. دکتور سعید افغانی نخست در دارالمعلمین کابل بحیث استاد رشتهء تاریخ آغاز به کار می نماید ولی بعداز یکسال در انستیوت پل تخنیک کابل بحیث مدیرشعبهء علوم اجتماعی واستاد علوم اجتماعی آنجا مقرر میگردد.
    دکترسعید افغانی ومقدرات احمدشاه مسعود:
    یکی ازهمصنفان احمدشاه مسعود درسالهای دانشجویی اش درپل تخنیک کابل که درعین زمان درمنطقهء کارتهء پروان شهرکابل هم کوچهء او بود خاطرات جالبی ازسالهای تحصیلش درانستیوت پل تخنییک دارد. او میگوید:
    «من واحمدشاه مسعود دریک کوچه بزرگ شدیم، بزرگان خانواده های ما باهم رفت وآمد داشتند ؛ ما نیز باهم صمیمی ودوست بودیم ، تا اینکه درپل تخنیک کابل نیز هردو یکجا کامیاب گردیدیم، هرروز صبح وقت، بدون اینکه از بس های شهری استفاده نمائیم گاه با بایسکل وگاه هم قدم زنان از کارتهء پروان تا پل تخنیک پیاده میرفتیم وازآنطرف نیزیکجا دوباره بخانه برمی گشتیم. من درآن زمانها احساس خاصی نسبت به احمدشاه مسعود نداشتم ومانند بقیهء همسایه ها و بچه ها باهم روابط داشتیم، فوتبال میکردیم، درآن سالها من فکر نمیکردم که وی مربوط کدام جریان سیاسی خاص باشد. او درریاضیات خیلی استعداد عالی داشت. یگانه تفاوتی که با دیگر همبازیها ورفقای ما داشت این بود که درنمازهایش درمسجد حاجی میراحمد درکارتهء پروان همیشه حاضر می بود، پایبندی او به مسجد سبب شد که یک تعداد جوانان دیگر نیز تشویق شوند ومانند وی به مسجد بروند. روزی آنها دسته جمعی تصمیم گرفتند که نزد ملا امام مسجد رفته واز ملا امام بخواهند که به آنهاتجوید وقرائت را بیاموزاند. راستش من آنقدر ازین کارها خوشم نمی آمد. ولی مسعود هر روزیکه کدام چیز جدید را یاد میگرفت آنرا بامن نیز درمیان میگذاشت من میدانستم که وی میخواهد مرا نیز تشویق کند که درآنوقت زبانم را هنگام تلاوت قرآن مثل ملاها تاب وپیچ نمایم. روزی برایش جدی گفتم : تورا بخدا قسم اگر ماره آرام نگذاری! آیا تنها همین درسهای فاکولته کفایت نمیکند که حالا یک بلای دیگررا بنام تجوید بالای ما شروع میکنی. ازآن زمان به بعد دیگر مرا آزار نمیداد میدانست که چندان علاقمند این گپ ها نیستم. اما درسال اول ما یک مضمون درپل تخنیک داشتیم بنام (فرهنگ اسلام ازدیدگاه فلسفه). استاد این مضمون، دکتر سعید افغانی بود.
    دکتر سعید افغانی زمانیکه به لکچر دادن شروع میکرد، نه خودش می فهمید که چه میگوید ونه هم محصلین. هرکی درهرگوشه دستهایشرا برروی چهره اش گذاشته مخفیانه پخ پخ خنده میکرد. احمدشاه مسعود که درآنوقت تنها مشهوربه احمدشاه بود ازین وضعیت خیلی رنج می برد. او درروزهای اول، ما را بخاطریکه دکتر سعید افغانی پشتون است ودرست فارسی صحبت کرده نمیتواند دعوت به مساهله ومدارا میکرد که ازخنده وریشخندی بالای استاد بپرهیزیم، او میگفت: این استاد عالم خیلی خوب است ولی متاسفانه قوهء افاده ندارد، ولی به عوض خنده وریشخندی بهتر این است که ازنزدش یاد بگیریم و وقت خویش را ضایع نسازیم، ولی رفته رفته پسانها متوجه شدیم که دکتر سعید افغانی نیز ازخنده های ما لذت می برد و قصدا میخواهد برای ما زیرنام تاریخ اسلام یک ساعت تیری ودرامه جور کند ودیگران بخندند. بالاخره مسعود تصمیم گرفت بخاطر جلوگیری ازریشخندی بیشتر درعین ادای لکچر وی، داخل شده ویک سلسله پرسشهای را مطرح کند پرسشها ازسویهء ما بالاتر بود، استاد مجبور میشد که لکچر را قطع کند وبه مسعود جواب بگوید، ولی بعدها این روش مورد پسند داکترسعید افغانی قرار نگرفت وروزی به مسعود گفت: زیاد خودرا عالم جلوه نده، سوالهایت با متن درس من مطابقت ندارد. تا وقتیکه من لکچررا تمام نکرده ام تو حق نداری چیزی را بپرسی. از آن روز دیگر دکتور سعید افغانی به احمدشاه مسعود نه به نظر یک محصل بلکه به نظر یک دشمن نگاه میکرد. درهمچو یک فضای تیره وتار میان شاگرد واستاد خبرشدیم چند بورس تحصیلی ازشوروی آمده است که یکی آن رشتهء تخنیک تلویزیون بود. انتخاب رشتهء تخنیک تلویزیون مستلزم داشتن نمرات خوب درریاضیات بود. زمانیکه این موضوع را استادان روسی همراه با ادارهء پل تخنیک کابل درمیان گذاشتند درمیان کاندیدان بورس تحصیلی درصنف ما احمدشاه نیز واجد این شرایط بود. تمام استادان موافقه نمودند که احمدشاه باید به شوروی برود، ولی دکتر سعید افغانی هردوپا را دریک موزه کرد وگفت تا وقتیکه من اینجا استاد باشم وامضایم
    اعتبار داشته باشد این بچه( احمدشاه ) ازپیش من رفته نمیتواند. ازاینکه دکتورسعید افغانی درلجاجت پایش را بند کرده بود به عوض احمدشاه مسعود قرعه بنام من افتاد وراهی کشورشوراها گردیدم. زمانیکه ازتحصیل برگشتم خبر شدم که احمدشاه تحصیل را نا تمام گذاشته وبه پاکستان گریخته است، بالاخره زمانیکه تحولات انقلاب ثور آمد خبرشدیم که احمدشاه دیگر آن احمدشاه دیروزی نیست بلکه احمدشاه مسعود است که جنگهای چریکی را رهبری میکند.
    یک زمان که دکترسعید افغانی رئیس شؤون اسلامی بود، بنابر اجرای یک کاری بدفترش درشهرنو کابل رفتم، من خودم را برایش معرفی کردم، بالاخره آن زمانها را بیاد آورد وخیلی خندیده گفت خوب شد که تو شوروی رفتی، ورنه امروز تو درکوه های پنجشیر می بودی و او گستاخ بی ادب درجای تو می بود. بخنده برایش گفتم: اگر به شوروی هم نمی رفتم حوصلهء بالاشدن درکوه را ندارم استاد؟ . خیلی باهم خندیدیم.»
    قسمت چهارم:
    دکتر سعید افغانی و برهان الدین ربانی:
    یکی از فعالان سابق جمعیت اسلامی درلندن درمورد دکترسعید افغانی میگوید:
    « من اززبان شخص استاد ربانی شنیده ام که وی با دکتر سعید افغانی روابط خیلی صمیمانه داشت، وی زمانیکه درپشاور خبرشد که دکترسعید افغانی وفات نموده است خیلی اندوهگین شد. البته این روابط به سالهای تحصیل آنها درقاهره دردانشگاه الازهر برمیگشت، آنها چنان باهم صمیمی بودند که دکترسعید افغانی نام یکی ازپسرانش را برهان الدین گذاشته است برعلاوهء اینکه آنها هردو درمورد صلاح الدین ایوبی ، شخصیت نام دار کردی الاصل عرب که یکبار بیت المقدس را ازسیطرهء صیلیبی ها خارج ساخت نظر مشترک داشتند وتصمیم گرفتند که اگر درخانهء شان پسری بدنیا بیاید نامش را صلاح الدین بگذارند. زیرا هردواز دل باخته گان شخصیت صلاح الدین ایوبی بودند . صلاح الدین ایوبی نزد اکثر مسلمانان خصوصا اسلامگراها ازشور وجذابیت خاصی برخوردار است. بهمین نسبت دکتر سعید افغانی وبرهان الدین ربانی وبعدها گلبدین حکمتیار نام یکی ازفرزندان شان را صلاح الدین گذاشتند»
    موصوف در ادامه میگوید:
    « روزی مرحوم استاد سایف پسرخالهء استاد برهان الدین ربانی برایم قصه کرد، که درزمان حاکمیت حفیظ الله امین دکتر سعید افغانی اورا ازمرگ نجات داده است. استاد سایف گفت: درزمان حکومت حفیظ الله امین روزی خانهء ما درمنطقهء خیرخانهء کابل، تلاشی شد، وافراد دستگاه امنیتی (کام) مرا باخود بردند، من درآن سالها در فاکولتهء شرعیات درس میدادم، خوشبختانه که خانهء مرحوم دکترصاحب سعید افغانی درنزدیکی خانهء ما قرار داشت واو درآنوقت رئیس دیوان عالی تمیز وهم رئیس کمیتهء تسوید قانون اساسی رژیم حفیظ الله امین بود، بمجرد گرفتاری ام، یکی از خسربوره هایم خودش را به خانهء دکتر سعید افغانی رساند وجریان را قصه میکند، خداوند دکترصاحب سعید را رحمت کند، با برداشتن یک گوشی تیلفون به حفیظ الله امین سبب نجات من گردید ورنه امروز زنده نمی بودم آقای سایف بعدها زمانیکه استاد ربانی درکابل درکرسی ریاست دولت اسلامی تکیه زده بود طی یک سانحهء هوایی درکوه های بدخشان ازبین رفت»
    دکتر سعید افغانی وگلبدین حکمیتار
    دربارهء نظریات زنده یاد دکتر سعید افغانی راجع به گلبدین حکمتیار آنچه اطلاعاتی که بدست آورده ام ، خاطرات بعضی از اشتراک کننده گان درمحافل وجلسات رسمی است که روان شاد دکتر سعید افغانی در بیانیه ها وسخنرانیهای خویش درکنفرانسها وسیمینیارهای بین المللی، گلبدین حکمیتار را به بدترین الفاظ کوبیده است .
    . دکترسعید افغانی بعدازسقوط رژیم فاشیستی و خودکامهء حفیظ الله امین این دیکتاتور جبار وعوامفریب بحیث رئیس شؤون اسلامی ورئیس جمعیت العلمای وقت تعین گردید. دکتر درین زمان هرقدر بیانیه وسخنرانی را که ایراد نموده است همه اش درضدیت با گلبدین حکمتیار بوده است. این سخنرانی ها تا آن حد شدید اللحن بوده که ازمیان تمام رهبران جهادی فقط وفقط گلبدین حکمتیاررا نشانه رفته است. اما بعضی ازتحلیلگران مسایل تاریخی به این عقیده اند که تاکید مبالغه آمیز دربارهء گلبدین حکمتیار توسط نخبه گان پشتون بعدازمرحلهء نوین وتکاملی انقلاب ثور، جنبهء تاکتیکی داشت تا نقش وی را بحیث یگانه دشمن آشتی ناپذیر در اذهان مردم برجسته سازند.
    یکی ازعلمای شیعی میگوید:
    «مرحوم دکترصاحب سعید افغانی را خدا بیامرزد او نسبت به آقای حکمتیار سخت حساس بود، تا آنجا که دریک جلسهء رسمی درمحضر عام وی را ( پشتی) لقب داد. بعدازختم سخنرانی زمانیکه باهم خلوت شدیم، برایش گفتم: دکترصاحب! تا این اندازه نباید در دشمنی پیش بروید، بالاخره ما وشما لباس روحانیت به تن داریم وباید بیطرفی مسلکی خویش را تا جایکه امکان دارد حفظ نمائیم. اما دکترصاحب مرا مخاطب قرارداده گفت: آغا صاحب!
    چه برایتان بگویم؟ از دلم خون می چکد. بخداوند سوگند میخورم که من این وضعیت فعلی را سالها قبل پیشبین بودم، می فهمیدم که سرنوشت این کشوربیچاره از دست این پشتی بکجا کشانده میشود. من حالت امروز را درهمان سالهایکه این پشتی بداخلاق در دانشکدهء انجییری بود ومظاهرات را سازمان میداد برایش میگفتم : نکن او بچه به لحاظ خدا! نه تو به دین می فهمی نه از اسلام خبر داری ونه هم کدام عقل داری! نکن ! این افراط گرایی ریشه در دین اسلام ندارد. به مجدیدی های خبیث وحضرت های شوربازار هم میگفتم نکنید روزی این وطن را شما به کام اژدها فرو می برید ولی سخنانم گوش شنوا نداشت» . موصوف در ادامه میگوید:
    «اما گلبدین نیز بی تفاوت نماند، افراد گلبدین نیز تصمیم گرفتند تا اورا هرچه زود تر ازپا درآورند چند بارچریک های حزب اسلامی درسرک بادام باغ هنگام عبور موتر حامل دکتر سعید افغانی پیش رویش کمین گرفته بودند و بالای موتر وی شلیک نمودند که خدا بالایش رحم کرد ومرمی ها به هدف اصابت ننمود. یکبار هم مثلی که میخواستند درمکروریان وی را به قتل برسانند بازهم ناکام گردیدند، ولی بعداز آنکه یکی ازپسران جوانش را ترور نمودند، مرحومی دیگر حالت روانی خویش را ازدست داد وفشار بالای قلبش بیشترگردید.»
    دکتر سعید افغانی وببرک کارمل:


    اين مطلب آخرين بار توسط admin در الثلاثاء 18 ديسمبر 2012 - 20:40 ، و در مجموع 7 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الأحد 16 ديسمبر 2012 - 19:39  admin

    دکتر سعید افغانی وببرک کارمل:

    طوریکه دربالا نیز ذکر شد ، دکترسعید افغانی عضویت رسمی هیچ یک از احزاب وسازمانهای چپی وراستی افغانستان را نداشته است ولی به برکت شغل آموزگاری وداشتن شاگردان وفادار خصوصا درجناح پرچم حزب دموکرتیک خلق افغانستان، دکترسعید افغانی همیشه مورد لطف ونوازش دولتهای پسا سلطنتی قرار گرفته است. دکتر سعید افغانی که قبلا درلیسه حبیبیه ودارالمعلمین درزمان شاهی وظیفه اجرا کرده بود، تعداد زیادی ازشاگردان وی درجناح پرچم حزب دمکراتیک خلق افغانستان درآن سالها متعلمین مکاتب بودند. اطلاعات این قلم میرساند که زنده یاد محمود بریالی؛ نجیب الله احمدزی، حبیب منگل وغیره ازجملهء شاگردان دکتورسعید افغانی درلیسه حبیبیه بوده اند. این شاگردها که بعدا درمرحلهء نوین وتکاملی انقلاب ثور ازعناصر کلیدی ومطرح دولت بشمار میرفتند بخاطر ادای دین شاگردی دربرابر استاد، استاد شان را زیاد نوازش دادند واورا با وجودیکه درزمان حاکمیت وحشیانهء حفیظ الله امین دربالاترین ارگان قضایی کشور یعنی ریاست عالی تمیز قرار گرفته بود بدون درنظر گرفتن هیچ نوع ملاحظهء سیاسی وحزبی بحیث رئیس جمعیت العلما وریاست شؤون اسلامی که درحقیقت معادل وزارت بود و مستقیما زیرادارهء نخست وزیر قرار داشت برگزیدند. شخص شادروان ببرک کارمل وسلطانعلی کشتمند از مریدان واخلاصمندان درجه یک زنده یاد دکترسعید افغانی بودند وازهیچ نوع خدمتگزاری واجابت پیشنهادهای وی شانه خالی نمی نمودند. اما آنچه که شاعر شناختهء کشور محمد حسن بارق شفیعی لغمانی، حالا درمورد زنده یاد دکترسعید افغانی نوشته است نشان میدهد که دکتور سعید افغانی باتمام اخلاص ومحبت رهبری حزب ودولت آنروزگار بازهم از وضعیت راضی نبودند، اینکه تا چه حد این نارضایتی خویش را به سمع مقامات مسؤول رسانده است خودش سوال برانگیز است. محترم بارق شفیعی چنین می نویسند:
    دکتور سعید افغانی ، بنابر موضوعگیریهای وطنپرستانه ، ژرفای دانش و احتوای کامل برعلوم و فلسفه اسلامی در حلقه علما و روحانیون وطنپرست کشور ، همیشه جا یگاه رفیع و در خور اعتبار واعتماد داشت و به دوراز تبعیض و تعصب ملی و مذهبی ،به مصالح کشور می اندیشید و میکوشید جنبش صنفی استادان و محصلان را در محیط کار و حلقه تدریس خویش ، به نیروی پشاهنگ نهضت ملی و دموکراتیک تبدیل کند .
    او عادل ، درستکار، مهربان و صلجو بود ؛ با همه چیز و همه کس با حوصله و فراخدلی برخورد میکرد ، اهـل منطق و استدلال بود و از استبداد رای نفرت داشت و ...
    دوکتور سعید افغانی ، تا جایکه من میدانم ،با هیچیک ازاحزاب سیاسی در داخل نهضت تعهد خاصی نداشت ،مگر شخصیت مورد احترام همه نیروهای سیاسی ملی و طرفدار دموکراسی در کشور بود ، اما « جیهه ملی پدر وطن افغانستان » هم جبهه اید ال او نبود . او روزی با خلق تنگی و یژه یی به من گفت : این جبهه آن جبهه یی نیست که تو سالهای قبل از آن سخن گفتی ؛ این جبهه مانند شتری در دامن حزب شما ؛ به گل نشسته است و مثل سایر سازمانهای اجتماعی و اتحادیه های صنفی در کشور ، بیشتر به شعبه یی ازتشکیلات حزب شما می ماند ، تا جبهه متحد تمام احزاب و نیرویی ملی و دموکراتیک مستقل از آن ؛ بنابر آن روز به روز از مردم تجرید می شود و نیروی تحرک و جاذبه خود را برای جذب نیرو ها و شخصیتهای با وجاهت سیاسی از دست میدهد .
    من این سخنان اعتراض آمیز او را رد نکردم : زیرا در این مورد به وی هم عقیده بودم و از آن بعد ، هر دو با هم علیه « انحصار » رهبری « بیروکراتیک » حزب دموکراتیک خلق افغانستان در جبهه مبارزه می کریم .
    ولی با دریغ و تاسف فراوان به او دست اجل و به من رهبری حزب مهلت و مجال آن را نداد تا برای نجات جبهه از این حالت به مکان واقعی دست یابیم ؛ که این خود داستانیست دیگر . ....... به همه حال ، تاریخ مبارزات سیاسی افغانستان ، تلاشهای وطنپرستانه و نقش سازنده دکتور سعید افغانی ، این مبارز نستوه و خسته گی ناپذیر را در نهضت ملی ودموکراتیک ، در این برهه حساس و پر هیاهوی زنده گی سیاسی کشور ما ، فراموش نمی کند . یادش گرامی باد و امثالش بی شمار .»
    قسمت پنجم:
    اینکه شخص محترم بارق شفیعی، با شادروان دکتر سعید افغانی درمورد ناکارامد بودن جبههء ملی پدروطن آنزمان همنظر بوده اند به نظرشان احترام میگذارم ونیز بحث قطب بندی ها وفرکسیونهای جناح پرچم موضوع ایست که به نگارندهء این سطور بحیث یک شخص بیطرف وغیر حزبی ارتباط نگرفته و ازحوصلهء این مقال خارج است . اما آنچه را که جناب بارق شفیعی درمورد زنده یاد دکترسعید افغانی روایت نموده اند ناسپاسی و نمک نشناسی ومنافقت آن مرحومی را نشان میدهد.
    زیرا هیچگاه یک عالم دین که بقول آقای بارق شفیعی، عادل، صلحجو، درستکار و وطنپرست وشجاع باشند بخود اجازه نمیدهد تا سطح یک ماکیاولیست قدرت طلب تنزل نماید. وبا وجود آنهمه احترام و وجاهتی که درمیان اراکین آن نظام داشت تنها وتنها بایکی ازهمولایتیهایش سرگوشی ونجوا نموده و نارضایتی خویش را ازوضع موجود ابراز بدارد. این چنین عالم دین هرگز سزاوار تحسین وتقدیر نیست بلکه او بلعم باعورای بنی اسرائیلی است که بخاطر منافع پست مادی ودنیوی اش دربرابر موسی پیامبر قرار گرفت. جای پرسش این است که دکترسعید افغانی درنظام وقت دیگر چه میخواست؟ مسؤولان ادارات وشعبات حزبی ودولتی آن دولت درحقیقت ناز بردار مرحومی ونورچشمی هایش بودند ودرین کوشش بودند که خاری به پای استاد بزرگوار شان ونورچشمی هایشان نخلد. مقامات حزبی ودولتی آنزمان علاوه بر اینکه ایشان را درعالیترین ارگان دینی ومذهبی کشور نصب کرده بودند و اورا گل سرسبد خویش میدانستند بلکه نورچشمی هایش را نیز به عوض رفتن به سنگرهای داغ نبرد علیه اشراربی فرهنگ آنزمان، به کشورهای خارج میفرستادند تا ازگزند حوادث در امان بمانند. این نورچشمی ها که هوای خارج درسرداشتند درآنچنان شرایط داغ انقلابی، دوره های مکلفیت واحتیاط عسکری را درکنار والدین معظم شان درخانهء شان پیش نظر پدر بزرگوار شان میگذرانیدند وبعد بدون درنظرگرفتن رتبه ومسلک ومقام علمی در وزارت خارجهء آنزمان مقرر واز آنجا راهی کشورهای عربی واروپایی میگردیدند ولی بازهم جناب زنده یاد دکتر سعید افغانی از وضعیت آنروز راضی نبوده اند وبدترازهمه اینکه این شخصیت گرانقدر غیر حزبی باوجودیکه قبلا با هیچ سازمان وحزب سیاسی تعهدی هم نداشتند ولی درروزهای آخرعمرش ازمیان صدها شخصیت سیاسی وحزبی دیگر تنها باجناب بارق شفیعی همولایتی اش هم عقیده میشود وهردو بخاطر براندازی سیستم بیروکراتیک؟؟؟ وانحصار رهبری دست وپا را بر میزنند و یکجا به مبارزهء مخفی در داخل همان نظام رو می آورند ولی دست اجل برای آن زنده یاد مجال وفرصت بیشتررا نمیدهد. خدمت آن شاعر شیرین سخن، جناب بارق شفیعی بزرگ اگر ازمن آزرده نشوند خیلی محترمانه بعرض میرسانم آنهم به قول مردمان ساده وغیرسیاسی کابل که: زنده یاد جناب دکترسعید افغانی برخلاف اینقدر توصیف وتعریف وتمجید شما ازجمله شخصیتهای علمی وروحانی کشوربودند که نمک میخوردند ودرنمکدان نیز می شاشیدند. ولی ناگفته نباید گذاشت که این کار نیز استعداد میخواهد.
    اما قطع نظر ازاینکه دکترسعید افغانی چقدر از وضعیت حاکم درآن دوران راضی بوده ویانه پرسش اصلی این است که او درسالهای پسین عمرش او ازنبود چگونه دمکراسی رنج می برد. او که خود در رأس یک ریاست مستقل در داخل نظام قرار داشت و هر وقت میتوانست بزرگان حزبی ودولتی وقت را ملاقات نماید خواهان چگونه نظامی بود که ازمطرح نمودن آن به شکل واضح آن سربازمیزد؟
    محمد رحیم یوسفی یکی ازهمکاران بخش طباعتی وتبلیغاتی دکترسعید افغانی که حالا درشهرکولن آلمان زنده گی دارد خاطرات خویش را چنین می نگارد:
    « یک روز در دفتر مرحومی نشسته بودم که ایشان (دکترسعید افغانی) ازناحیهء بعضی مشکلات طباعتی وتبلیغاتی به مشکلاتی مواجه شده بودند، باهم صحبت میکردیم که زنگ تیلفون بصدا درامد. آنطرف خط یکی از منشی های بیروی سیاسی حزب قرار داشت که میگفت:
    داکترصاحب! امروز بعدازساعت یک جلسهء بیروی سیاسی حزب دایرمیگردد. ببرک کارمل ودیگر اعضای بیروی سیاسی بمن هدایت دادند که شمارا نیز خبرکنم که به جلسه تشریف بیاورید.
    داکترصاحب برایش گفت:
    آقای گرامی!
    من که عضوحزب نیستم چرا درجلسه شرکت نمایم؟
    وی درجواب گفت: میدانیم، اما چه کنیم امرشخص کارمل صاحب است که باید دکترصاحب سعید افغانی درجلسه اشتراک نماید.
    دکترصاحب خیلی متعجب شد،
    من برایش گفتم: فرق نمیکند شاید که آنها درمورد کدام مسأله دینی یا ملی ازشما طالب مشوره گردند.
    دکترصاحب به وقت معین، خودش را به مقر بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب رساند.
    آنجا اولین اجندای جلسه را بحث درمورد چگونگی اعلان جهاد ازطرف دولت برضد مخالفین مسلح ومجاهدین (اشرار: مترجم) آنزمان تشکیل میداد
    دکترصاحب گفت که آنها درین مورد ازمن مشوره میخواستند وسوال نمودند که درمورد اعلان جهاد نظر شرعی دکترسعید افغانی چی است؟
    وی بدون کم وکاست به آنها گفته بود: کلمهء جهاد در دین اسلام یک واژهء پاک ومقدس است، سه سال نه بلکه چهارسال پیش وحتی پنج سال پیش، مخالفین دولت این کلمه را علیه شما استعمال کردند، فتواهای شرعی را نیز بدست آورده اند وظاهر نام مجاهدین را آنها از آن خود ساخته اند، خلاصه اینکه این رسالت اگر به هرشکلی باشد ولی حالا آنها زیر این نام نسبت به شما درجهان مشهورشده اند وچه بخواهید ویا نه آنها مبتکرین این نام شمرده میشوند. اگر ازین شرم تاریخی خودتان را نگاه کنید به سود تان تمام خواهد شد واگر هم نکنید بازهم اختیار دارید. ملت نه تنها که امروز بلکه فردا نیز باشما درین مورد موافق نخواهد شد ودیگر اینکه به سطح ملی وبین المللی هم شاید مضحکهء عام وخاص شده و مورد استهزا وتمسخرقرارگیرید، این یک مشورهء علمی ودینی من بود که برایتان ارائه داشتم دیگر خودتان میدانید وکارتان.
    درین اثنا فکر ببرک کارمل ویارانش سخت خراب شد ومرا رخصت کردند که شاید آنها بعدا درین مورد بحثهای زیادی کرده باشند ودرتحلیل نهایی آنها از اعلان جهاد صرف نظر نمودند. من همانجا در دفتر داکترصاحب نشسته بودم که دکترصاحب از آنجا برگشت واین قصه را برایم بیان نمود. ابتدا اعصابش خیلی خراب بود ولی بعدا گفت که شاید دولت اورا سخت مجازات نماید وحتی اعدام خویش را نیز با این کارش تصور میکرد. من فکرکردم که به راستی که درتمام کشور بالای ملت حالت ترور واختناق بوسیله تمام گروه های درگیر؟؟؟؟؟! درجریان است
    روسها تمثیل کننده گان تمامیت ارضی وحاکمیت ملی ما اند. هرچیز درین ملک ویران، امکان دارد که بوقوع بپیوندند، نه قانون وجود دارد ونه هم دمکراستی ونه هم حقوق بشر، مشوره های علمی را کسی گوش نمیکند.
    بهرصورت برای مرحومی دیگر دست اجل مجال زیادی بخاطر مجازات سنگین توسط مسؤولان بی رحم دولت باقی نگذاشت، زیرا درین سالها وی ازبیماریهای زیادی رنج میبرد. بیماریهای قلب وشکر اورا هرروز ضعیف ترمیساخت. مگر باوجود تمام این تکالیف ومشکلات ، وی قلم وکتاب را ازخود بیگانه نمی ساخت وهمیشه با مطالعه وکتاب مشغول می بود.»
    ببرک کارمل وعلمای دینی:
    گذشته ازاینکه روایت آقای رحیم یوسفی چقدر به حقیقت نزدیک است ویا نه ولی یک موضوع مهم ازآن استنباط میگردد که دولت وقت وشخص ببرک کارمل باوجود شنیدن این سخنان تلخ دکترسعید افغانی ، اورا تحمل کردند. برخلاف برداشت راوی که حالا مسؤولان حزب ودولت حاکم آنوقت را یکسره بیرحم وقاتل میخواند ولی این بیرحمی شامل حال دکترسعید افغانی نمیشد، بلکه او با ارائهء مشوره های صادقانه اش بیشترازپیش مورد لطف ونوازش مسؤولین ودر رأس شاد روان ببرک کارمل قرار میگرفت. اما پرسش دیگری که مطرح میشود این است که چرا دولت ونظام تگ حزبی آن زمان تا این اندازه به شخصیت دکترسعید افغانی آویزان بود وتنها او را مورد إعزاز واکرام قرار میداد؟ آیا درتمام افغانستان آن دوران آنقدر قحط الرجالی بود که کسی پیدا نمیشد ریاست شؤون اسلامی ویا شورای علما را رهبری کند؟ آیا هیچ کسی درتمام ولایات افغانستان به سطح دکتر سعید افغانی پیدا نمیشد که با دولت وقت مخلصانه همکاری نماید وصادقانه وبدون طمع وتوقع، دولت وقت را یاری رساند؟ آیا شخصیت ببرک کارمل نزد همهء علمای دینی آنزمان یک شخصیت منفور بود که بغیر ازدکترسعید افغانی کس دیگر پیدا نمیشد که زمامداران مسؤول را رهنمایی نماید؟ این موضوعات را با یکی ازکارمندان سابق وزارت شؤون اسلامی واقاف درکابل درمیان گذاشتم وخواستم که درین مورد بمن معلومات ارائه نماید او میگوید:
    «قطعا چنین نیست که گویا دولت وقت تنها بوجود دکترسعید افغانی ضرورت می داشت. بلکه درتمام نقاط افغانستان علمای جید وجود داشتند که به نام کارمل، جان میدادند وهم ازهرنگاه نسبت به سعید افغانی عالمتر وآگاهتر وپرهیزگارتر بودند ولی دکترسعید افغانی بخاطریکه پشتون بود، ودولت بخاطر راضی نگهداشتن پشتونها اورا خیلی بالا برد. دکترسعید افغانی جز به منافع خود وخانوادهء خود به هیچ چیز دیگری نمی اندیشید. او ازصداقت وصفای نیت زنده یاد ببرک کارمل سخت به نفع شخصی خویش استفاده میکرد. من صرف یک خاطره ام را اینجا برایتان بیان میکنم:
    « یک روز یک تعداد علمای شیعه وسنی را به ملاقات رئیس جمهور ببرک کارمل به ارگ ریاست جمهوری بردیم. هنگامیکه با یک تشریفات خاص وارد قصر سلامخانه گردیدیم، رئیس جمهور وارد صالون گردید. همهء حاضران ازجا بپاخاسته ونسبت به وی ادای احترام نمودیم. ببرک کارمل بعداز احوالپرسی با تگ تگ حاضران محفل درجایش قرار گرفت، اما آنچه که درین ملاقات رخ داد با ملاقاتهای معمولی فرق داشت. ببرک کارمل قبل ازآنکه به ایراد سخنرانی بپردازد به حاضران محفل گفت که من به تمام شما علمای کرام احترام عمیق وقلبی دارم ولی اجازه دهید که ازشما بزرگواران بپرسم که عالمترین شما وریش سفید ترین شما کدام یک تان تشریف دارد؟ چشم همه بطرف مولوی گل محمد تگابی خطیب مسجد پل خشتی کابل دوخته شد که هم عالم خوبی بود وهم ازنظر سن وسال نسبت به دیگران بزرگتر بود، لذا بدون هیچ ملاحظه یی مولوی گل محمد خان تگابی را معرفی کردیم. رئیس جمهور ببرک کارمل ازکرسی خویش برخاست و مولوی گل محمدخان تگابی را به جای خویش نشاند. با نشستن مولوی گل محمدخان تگابی برکرسی رئیس جمهور ، خود رئیس جمهورکارمل، درکنار مهمانان قرار گرفت ودرجایگاه یک مهمان عادی علمای دینی را مخاطب قرار داده و به حاضران گفت که من سخنرانی های زیادی کرده ام ، حرفهای زیادی به مردم و مسؤولین گفته ام وبا اقشار واصناف مختلف جامعه صحبت ها نموده ام ولی با علمای دین که همه چیز برای شان روشن است ومسؤولیت رهنمایی جامعه را بسوی خیر وسعادت بعهده دارند چه بگویم؟ حقیقت آنست که من درحضور شما علمای کرام جرأت حرف زدن ندارم وبه کمبود زخارف علمی خود درمقابل شما علمای دین اعتراف می نمایم، روی همین منظور بود که من ازشما پرسیدم که عالمترین تان را بمن معرفی کنید تا وی را به جای خودم بنشانم تا او احساس نکند که دربرابر یک رئیس جمهور قرار دارد بلکه چنان بپندارد که خودش رئیس جمهور این کشور است وصلاحیتهای علمی وروحانی اش برایش اجازه میدهد تا سخن حق را بدون هیچ ترس وهراسی برزبان آرد.
    بناءشما علمای بزرگ دین، امروز هرچه درسینه دارید بیان نمائید. من نه بحیث رئیس جمهور بلکه بمثابهء یک فرزند شما با اطمئنان خاطر این را برای تان وعده میدهم وتضمین می نمایم که اگر دشنامی هم اززبان شما امروز بشنوم به یک تار موی شما کسی آزار رسانده نمیتواند. بگوئید! حق را بیان کنید! اگر ما ملامت استیم، ما را ملامت کنید واگر جانب مقابل ملامت است آنها را ملامت نمائید. این سخنان واین حرکت رئیس جمهور ببرک کارمل بالای علما وامامان مساجد سخت تاثیر مثبت نمود وحتی تعدادی ازآنها ازچشمانشان اشک میریختند.
    واقعیت آنست که آنها حق داشتند که اشک بریزند، زیرا اکثر آنها ازجملهء قربانیان ظلم واستبدادهای چندین سالهء نظامهای فاسد شاهی وداوودی بودند که به بهانه های مختلف سالها را بنامهای وهابی وپنج پیری وغیره یا درزندانها ویا هم در فقر ومحرومیت بسر برده بودند.
    مثلا مولوی عبدالولی حجت تخاری، درزمان شاهی بدلایل واهی که گویا منکر نبوت است ازطرف علمای دربار درزمان شاهی بارها بزندان افگنده شده وبارها به محاکم ودادگاه های تفیش عقاید معرفی گردیده بود. درحالیکه وی
    نه منکر نبوت ونه هم منکر اسلام بلکه منکر ظلم وفساد وبیعدالتی بود. یک عالم دیگر به اسم مولوی سید
    عبدالمعبودتخاری که خود ازشاگردان مولانا ابوالکلام آزاد درهندوستان بود ودرمبارزات آزادیخواهانهء هندوستان علیه استعمار انگلیس دوشادوش دیگرملاهای هند چون مولوی عبیدالله سندی مولوی عبدالرحیم پوپلزایی وغیره سهم گرفته بود وبه چندین زبان تکلم میکرد بخاطر تاجک بودنش درنظامهای گذشته به اندازهء یک توت هم ارزش نداشت. وچه بسا که ازطرف مقامات دولت شاهی درولایت تخار همیشه تحت نظارت قرار داشت تا روشنگری ننماید.
    برعلاوهء اینها یک تعداد دیگر این روحانیون که از ولایات دور دست آمده بودند ازقربانیان جنایات بشری تنظیمهای مجاهدین بشمار می رفتند. اینها با شنیدن این سخنان رئیس جمهور کشور، واقعا تحت تاثیر احساسات وعواطف قرارگرفتند و نتوانستند احساسات شان را کنترول نمایند، ازجمله یکی به اسم مولوی محمد صدیق که امام مسجد حضرت بلال درخیرخانه و در اصل از ولایت پروان بود و قبلا ازطرف قوماندان حزب اسلامی به بدترین شکل مجازات فزیکی شده بود ازمولوی گل محمدخان اجازه خواست و رشتهء سخن را بدست گرفت . او با دلایل قاطع، مجاهدین وقت را به چهارکتاب کافر کشید. سخنان وی واقعا خیلی احساساتی بود . میگفتند که اورا قوماندان فتح محمد یکی ازقوماندانهای گلبدین درولایت پروان به مدت یک شبانه روز چوب زده بود ومدتی را درحبس وکوته قفلی گذشتانده بود تا بمیرد ولی اجلش نرسیده بود. وی سخت ازتنظیمهای جهادی نفرت داشت. بهمین ترتیب یکتعداد علمای دینی زیادی درموضع دولت قرار داشتند. آنها قلبا نسبت به رئیس جمهور شان عشق می رزیدند واورا چون فرزندشان به آغوش میگرفتند. تا جایکه من ازسالها بیاد دارم ملاها وعلمای طرفدار دولت درآن سالها زیاد قربانی دادند، آنها بخاطر فتوا های جرأت مندانهء شان برضد اشرار درولایات شان توسط احزاب مجاهدین به ناجوانمردانه ترین شکل ترور گردیدند. درمسجد پل تخنیک کابل نیز حزب اسلامی با جا بجا نمودن یک بم ساعتی درمحراب مسجد باعث شهادت تعدادی ازعلمای دینی گردیدند. قبل از آن در ولایات شمال مولوی اسدالله نصرت خطیب مسجدجامع اندخوی ازطرف حزب گلبدین ترور گردید، شیخ سید محمد امین صدر را که ازعلمای شیعه بود تفنگداران سازمان نصر درشهرکابل به شهادت رساندند. جرم وی این بود که هنگام سفر رئیس جمهور ببرک کارمل به اتحاد شوروی، وی یک جلد قرآن را بدست گرفته و بالای سر رئیس جمهورگرفته بود تا رئیس جمهور از زیر قرآن گذر نماید. کاریکه درمیان اکثرمسلمانان افغانستان هنگام سفر معمول است. شیخ محمدعلی مدرس چنداولی، یگانه روحانی شیعه مذهبی که اززیرساطور حفیظ الله امین جان سالم بدر برده بود ودرزندان با سلطانعلی کشتمند هم سلول بود، با تهدید وتخویف سازمانهای شیعهء مجاهدین واندختن شبنامه ها واخطاریه ها در منزلش تا آخر عمر درخانه نشست و تمام مکلفیتهای مذهبی واجتماعی خویش را درتکیه خانهء چنداول به پسرانش سپرد. سیدمحمدعلیشاه توکلی هم میخ میکوبید وهم به نعل. وی باوجودیکه نزد سلطانعلی کشتمند ورئیس جمهور ببرک کارمل قرب ومنزلت داشت و ازاعتبار واحترام خاصی برخور دار بود ولی شبانه گروه های چریکی سازمانهای شیعه را ازغرب کابل به تکیه خانهء افشار جابجا میکرد وازطرف روز آنها را بخاطر اجرای اعمال تروریستی درشهرکابل رها می ساخت. یکبار برادرش بالفعل توسط مقامات امنیتی گرفتار گردیده وچند سال به زندان افتید. اوموتر وامکانات دولتی را درخدمت اشرار آنوقت قرار داده بود. بناء میتوانم بگویم که سیاست عذر وتضرع به بعضی شخصیتها مثل سعید افغانی وسیدمحمدعلیشاه توکلی باعث شد که علمای دیگر زیاد مطرح نگردند وازطرف دیگر بی تفاوتی مقامات دولتی وحزبی وهمچنان اعمال تررویستی وتهدید وتخویف مجاهدین عواملی بودند که بسیاری از ملا ها وعلمای دینی را وا دار به گوشه نشینی و سکوت کرد »
    قسمت ششم وپایانی:
    دکترسعید افغانی وپسرانش:
    دکتورسعید افغانی نه پسر ودو دختر داشت که حالا هفت پسر ویک دختر وی درقید حیات می باشند طوریکه دربالا نیز عرض گردید ازمیان همهء پسران ودختران شاد روان سعید افغانی تنها سه تن آنها درمطبوعات تاری واینترنتی به سرزبانها افتاده اند. اما این پسران مانند پدر مرحومی شان به نرخ روز نان میخورند. محترم انجییرخلیل الله معروفی دربارهء بیوگرافی یکی ازپسران زنده یاد دکتور سعید افغانی درسایت افغانستان آزاد چنین می نگارد:
    محترم صلاح الدین سعیدی (سعیدافغانی) پسر مرحوم الحاج مولوی دکتور محمد سعید افغانی میباشد. تحصیلات ابتدائی خویش را در ولایت لغمان و تحصیلات متوسط و عالی خویش را تاصنف چهارده در مدرسـﮥ عالی امام ابوحنیفه (رح) در کابل به اتمام رسانیده. سپس به حیث معلم و بعد از اکمال کورس عالی قضات در چوکات وزارت عدلیـــﮥ وقت فرمان صلاحیت اجرای وظیفه قضا را دریافت. وی سپس به حیث عضو محکمــﮥ ده سبز ولسوالی کابل اجرای وظیفه مینمود. بعدا به خدمت عسکری رهسپار شد. درین مدت تحت نظرپدر بزرګوارش در راه خدمت برای اهداف صلح و آرامش در افغانستان جد و جهد داشت. در آواخر سال ۱۹۸۳ جهت تحصیلات عالی به چنازلواکیا اعزام ګردید. در آن کشور در فاکولته حقوق پوهنتون چارلز به تحصیلات عالی پرداخت. در سال تعلیمی ۱۹۹۱-۹۰ به کسب ماستری در حقوق بین الدول تحصیلا ت عالی خویش را به پایان رسانید. درین مدت به خاطر کار های علمی خویش مفتخر به دیپلوم های افتخاری و از جمله از اکادمی علوم چنازلواکیا ګردیده. در پهلوی سایر فعالیت های خیرخواهانه برای اولین برای دیکشنری (قاموس) را جهت استفاده محصلان افغانی و ایرانی در جمهوری چنازلواکیا به نشر رسانید. از سال ۱۹۸۶ مصروف کار ترجمانی رسمی زبانهای عربی، پشتو، دری/فارسی و چکی بوده واز سال ۱۹۹۴ به حیث ترجمان و متخصص حقوق خارجی و کشور های اسلامی ثبت میباشد. از
    سال۱۹۹۴-۲۰۰۳ درلست وکلا ی مدافع جمهوری چک شامل و به حیث وکیل مدافع ایفای وظیفه مینمود. درسال ۱۹۹۱ به تحصیلات دوکتورای خویش در پوهنتون چارلز مصروف شده و به تهیه و پیش برد لکچر ها ونوشته ادامه داد. درمدت کار خویش برای اخذ دوکتورا مدتی در پوهنتون ازهر شریف جمهوری عربی مصر مصروف ستاژ بود. در عین حال نیز چهار سمستر فاکولته فلسفه پوهنتون چارلز را تکمیل نمود. در سال ۱۹۹۴ به اخذ دکتورا در فاکولته حقوق پوهنتون چارلز مفتخر ګردید.
    وی با محترم امین الدین سعیدی ( سعید افغانی) و عده ای ازفرهنګیان کشور افتخار تآسیس وایجاد مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان و مرکز کلتور د حق لاره را دارد. وی در پهلوی سایر کار های فرهنګی تحت نظر بورد علمی ونشراتی و به مدیریت برهان الدین www.said-afghani.org سعیدی امور سایت صلح و تفاهم سیعد افغانی را به پیش میبرد.
    محترم دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی ترجمان رسمی زبانها عربی، دری/فارسی. پشتو، چکی، سـلواکی و انګلیسی میباشد.
    وی در جمهوری چک ابتکارسهم ګیری به راه اندازی و جلسه های نمایندګان ادیان آسمانی را به منظور پیش برد دیالوګ بین الادیانی عهده دار بوده ااست.
    نشرات عمده چاپ شده:
    اسلام و سیاست ۱۹۷۹ ، مبارزه به کلونیالیزم ۱۹۸۳، اساسات اسلام ۱۹۸۰
    قاموس چکی – پشتو – دری ۱۹۸۶
    په افغانستان کښی د دولتی سازمانونو جوړښت۱۹۸۸
    د اسلام حقوقی سیستم ۱۹۹۴
    میراث له اسلام له نظره ۱۹۹۹
    یوازی پاتی افغانستان ۱۹۹۸
    اسلام او سیکولاریزم۲۰۰۰
    د ښځو موقف په اسلام کښی۲۰۰۲
    نـــمـــــــاز ( راه ارتباط به خدا) ۲۰۰۸
    رهنمود نکاح ۲۰۱۱
    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Puce_rtl-58b6b کارهای روی دست رو به نهاﺋـی سازی: قاموس چکی- انګلیسی - پشتو- دری/فارسی و عربی (حجم تقریبی1600 صفحه).
    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Puce_rtl-58b6b قاموس نام های افغانی واسلامی– طریق نوشتن این نامها به زبان های پشتو/دری، انګلیسی، عربی، آلمانی وچکی ومعانی آنها
    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Puce_rtl-58b6b کارهای پلان شده: قاموس چکی- انګلیسی – عربي - پشتــو- دري/دری، فارسي- پشـتو – عربي – انګلیسی و چکی.
    - نام های افغانی – چکی – آلمانی – هالندی و طریق نوشتن انګلیسي، پشتو، دری ویا عربی آنها، همراه با معانی شان.
    دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی متاهل بوده، دو پسر ویک دختر دارد.
    ادارۀ مرکز کلتوری د حق لاره »
    دست تان درد نکند آقای انجییر خلیل الله معروفی با این معلومات سودمند تان دربارهء این نابغهء ناشناخته که ایشان مخزن اسرار عالم بوده اند ولی چشمان ما ازدیدنش عاجز مانده بود، وازبرکت سایت مبارک شما این شخصیت گرامی ودانشمند را شناختیم. ولی پرسش اصلی ازجنابعالی این است که ضدیت شما بازنده یاد ببرک کارمل وجناح پرچم حزب دموکراتیک خلق براساس کدام منطق استوار است؟
    آیا جا ندارد که درعین وقتیکه ازین نابغهء دهر توصیف میکنید برروح پرفتوح شادروان ببرک کارمل نیز درود بفرستید که این نابغه را دروقت وزمانش کشف کرده بود وبه عوض اینکه از وی بحیث یک عسکر وصاحبمنصب نظامی یا استخباراتی علیه اشرار بی فرهنگ آنزمان استفاده نماید برعکس ایشان را به کشور چنازلواکیا فرستاد تا به تحصیلاتش ادامه دهد وامروز ازبرکت همان تحصیلات درخدمت سایت وزین شما هم قرار گرفته است. پس بعدازین وعده بدهید که دیگر برکارمل وکارملیان ارجمند دشنام نمی زنید.
    پسر دیگر زنده یاد دکترسعید افغانی امین الدین سعیدی می باشد که ذکر خیرشان دربالا رفت، این شخصیت علمی وروحانی نظر به گفتهء یکی ازماموران سابق وزارت خارجهء افغانستان درحاکمیت جنرال نجیب الله احمدزی، کاردار سفارت افغانستان در دمشق تشریف داشتند . وی می افزاید که شوربختانه آقای سعیدی از فقر وبیچاره گی دختران سوریایی ولبنانی استفاده سوء کرده و تعداد زیادی از مهرویان دمشقی را یا استفاده ازموقعیت دیپلوماتیک خویش از دم تیغ عشق ومحبت خویش گذشتانده است .
    ایشان نظر به ادعای خودشان گردانندهء نهاد تحقیقاتی وعلمی مطالعات استراتیژیک اند که نهاد مذکور میخواهد برای تخلص های جدید ونامهای جدید اختراع کند ونیز درعین حال میخواهد درین باره تحقیق نمایند که آیا عمل انتحار در اسلام جواز دارد ویاخیر؟
    این قلم دراخیر برای دست اندرکاران این نهاد علمی وتحقیقاتی شان وهمچنان سایت اینترنتی وزین زنده یاد دکتور سعید افغانی موفقیت وکامگاری های مزید را آرزو می نمایم.
    عکس ها وتصاویر:


    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Amindun_20sayedi_1_-8fa83

    خدا نیک مبارک کند. تصویر رئیس مطالعات استراتیزیک محترم امین الدین سعیدی سعید افغانی اما با چلتارعربی


    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Khandar_roy-3c3ad

    آقای دکترامین الدین سعیدی سعید افغانی درلباس قبیلوی عربی واوغانی به ریش مخاطبان می خندند


    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Foto-said-afghani-1339-habibia-86dd6

    این تصویر که درسال 1339 خورشیدی درلیسهء حبیبیه گرفته شده است نشان میدهد که زنده یاد دکتورسعید افغانی هنوز به کشور فراعنه نرفته وهنوز با مظاهر تمدن چشمانش آشنا نگردیده وتا آنوقت دستار قبیلوی مزخرف خویش را برسر دارد


    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Foto-said-jalasa-1361-1b76d

    این تصویر که حالا پسران زنده یاد دکتورسعید افغانی ازتشریح آن می شرمند درسال 1361 خورشیدی دراتحاد شوروی سابق درجمهوری آذربایجان گرفته شده است که درآن سالها زنده یاد ببرک کارمل وهم مقامات شوروی سابق علمای دینی را مورد اکرام وإجلال قرار می دادند درین تصویر ازراست بطرف چپ نفراول زنده یاد دکتر سعید افغانی ، روحانی آذری، ونفرسوم عالم شیعهء افغانستانی آقای سیدمحمد علیشاه توکلی نیز دیده میشود. آقای توکلی درآن دوران هم ازبرکت سلطانعلی کشتمند در دولت وحزب حاکم ازقدرت واعتبارخاص برخوردار بود وهم شبانه گروه های چریکی مجاهدین شیعه را به منطقهء افشارراه میداد


    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Foto-_20said-a-nawashta-2-4c06d

    این تصویر سالهای بازگشت زنده یاد دکتور سعید افغانی ازکشور مصر را نشان میدهد که با دستار و ریش ومظاهر قبیلوی اوغانی یکسره وداع گفته است . گمان میرود که این تصویر مربوط سالهای تدریس دکتورسعید افغانی در دارالمعلمین ویاهم در انستیوت پل تخنیک کابل باشد



    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Foto-said-kabar-2ec03

    عجیب است، درین تصویر آقای امین الدین سعیدی درکنار قبر تزئین شدهء پدر بزرگوار دیده میشوند ولی چنین عملی را برای دیگران درمقالات شان بدعت معرفی کرده اند. آیا اینکه ملا دیگران را پند میدهد ولی خودش پشت میدهد دربارهء این آقا صدق نمیکند؟



    دانشمند پرویز بهمن :پاردوکس توارث سیاسی و دینی در خانواده ها Said-af_krankenhaus-a9cb5

    زنده یاد دکترسعید افغانی دربستر بیماری. مورد معاینهء دکتوران معالج دربهترین بیمارستانهای دولتی وقت با آخرین امکانات دست داشته مورد مداوا وخدمات بهداشتی قرار میگرفت ولی بازهم نظربه نوشتهء آقای محمدرحیم یوسفی درین مقاله هرگز ازدولت ونظام وقت راضی نبوده است.
    avatar

    پست الأحد 16 ديسمبر 2012 - 19:41  admin

    درک یک ملای پیرو خط محترم مولوی امین الدین سعیدی از دین مبین اسلام

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الخميس 2 مايو 2024 - 16:59 ميباشد