پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    آمريكا و احياى افراط گرايى در افغانستان

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20080323

    آمريكا و احياى افراط گرايى در افغانستان Empty آمريكا و احياى افراط گرايى در افغانستان

    پست  admin

    آمريكا و احياى افراط گرايى در افغانستان

    ● نويسنده: احسان - تقدسى



    ● منبع: روزنامه - ایران



    اوضاع امنيتى و سياسى افغانستان در پايان ششمين سال اشغال اين كشور پيچيده تر از آن است كه به آسانى بتوان از كنار تحولات اين كشور عبور كرد. آرامش نسبى در اوضاع امنيتى عراق و تلاش هاى موفق دولت مالكى در برقرارى ثبات باعث شده تا ناتو و آمريكا، افغانستان را محور تلاش هاى بين المللى خود در راستاى آنچه جنگ بر ضد تروريسم خوانده شده قرار دهند.



    يك خوشبينى مفرط در زمينه زوال طالبان موجب شد كه استراتژى مديريت بحران طرف هاى غربى دراين بحران نتايجى معكوس ببار آورد. براى تحليل واقعيت هاى بحران افغانستان بايد قدرى در حوادث ۷ سال دوران اشغال اين سرزمين تأمل كرد.

    سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ و عقب نشينى طالبان در فواصل۲۰۰۵- ۲۰۰۱ناتو و آمريكا را به شكست جريان افراط در افغانستان خوشبين ساخت. تاحدى كه شدت اعتقاد به پيروزى كامل در افغانستان به اندازه اى بود كه ايالات متحده را به آغاز جنگ ديگرى در عراق تشويق كرد.

    شش سال پيش وعده هاى دولت موقت افغانستان و سپس دولت منتخب كابل براى بازسازى و رفع آلام مردم اين كشور در ساليان دراز جنگ عاملى شد در راستاى گرايش مردم به فرايند دموكراتيك اين كشور. اما زمان چندانى طول نكشيد كه همه معادلات سياسى در اين سرزمين به هم ريخت. از بهار ۱۳۸۵ افغانستان وارد فازجديدى از درگيرى و تنش شد. طالبان در وضعيتى كه وعده هاى غرب و ناتو محقق نشد و دولت جديد كابل در يك بلاتكليفى عميق قرار گرفت آرام آرام به بازسازى و احياى جبهه نظامى خود پرداخت و حوزه نفوذ و منطقه عملياتى اش را از سطح روستاهاى جنوب به ساير مناطق گسترش داد.
    به اين صورت است كه جريان افراط اينك نه در جنوب بلكه در جنوب غرب و حتى شمال اين كشور نيز حضورى قابل تأمل دارد و به عاملى در تهديد امنيت و ثبات افغانستان تبديل شده است. در ۳-۲ سال اخير حوزه ناامنى هاى افغانستان از مشرق به جنوب و جنوب غربى اين كشور گسترش پيدا كرده است. براى نخستين بار طى شش سال گذشته ما شاهد بيشترين حجم انفجار ها در هرات بوده ايم. موج ربايش ها در اين مناطق اسباب توقف سرمايه گذارى ها و به تبع آن ضربه به اقتصاد از هم پاشيده افغانستان را فراهم آورده است. در منطقه فراه هم اينك مهمترين استاندارى ها از كنترل دولت مركزى كابل خارج وكمابيش تحت الشعاع نفوذ جريان افراط قرار گرفته است. كليه راه هاى مواصلاتى در حوزه جنوب غرب، جنوب و شرق پاكستان از كنترل دولت خارج و هر تداركى صرفاً از طريق هوايى امكان پذير است. جريان افراط اينك حوزه عملياتى خود را تا شمال و غرب افغانستان گسترش داده و توانسته عمليات ترور مصطفى كاظمى در اين مناطق را با محاسبات تازه انجام دهد. بر اين اساس به نظر مى آيد در تحليل چرايى قدرت يابى و احياى جريان افراط در افغانستان دلايل فراوانى شمرده شده است كه مهمترين آنها عبارتند از:
    ۱- ناكارامدى جامعه بين الملل و آمريكايى ها در اجراى تعهدات خود در دو حوزه بازسازى و تأمين امنيت. هم اكنون حدود ۳۷ كشور در افغانستان نيروى نظامى دارند اما متأسفانه حضور ۴هزار نيروى نظامى در اين كشور تاكنون نتوانسته است كوچكترين دستاوردى در دو زمينه مذكور داشته باشد.
    ۲- دومين عامل تجديد قواى جريان طالبان در افغانستان را بايد در ناكامى هاى دولت كرزاى جست وجو كرد. شعار برقرارى امنيت در ابتداى دوران حكومت كرزاى در حالى از سوى وى سر داده شد كه اين امر تاكنون با چالش هاى جدى روبه رو بوده است و چشم انداز روشنى براى آن ديده نمى شود. دولتمردان كابل در بكارگيرى نيروهاى تحت امر خود دو اشتباه بزرگ مرتكب شدند كه عمده ناكامى هاى دولت وى را مى توان تحت تأثير اين دو عامل دانست. اشتباه اول، بر سركار آوردن نيروهايى بود كه تعصبات قومى ويژه اى داشتند و اين امر مانع از اجراى عدالت قومى توسط آنان شد. مراجعه مكرر برخى سران قبايل و قوميت ها به سران كابل و اعتراض به عملكرد متعصبانه برخى دولتمردان شاهدى بر اين ادعا است.

    اشتباه دوم روى كار آوردن افرادى بوده كه كمترين شناخت را از افغانستان داشتند. آنها اكثراً تحصيلكرده هاى خارج از افغانستان و چهره هايى غريب براى مردم افغانستان بشمار مى آمدند. ساليان دراز جنگ با كمونيسم شوروى و سپس جنگ داخلى آنها را از وطن دور نگاه داشته بود و در يك كلام بايد گفت؛ طيف مذكور تكنوكرات هايى بودند كه بيش از زندگى با واقعيات جامعه افغانستان با آرزوهاى خود زندگى مى كردند. هنوز هستند در كابينه فعلى كابل وزرايى كه نه زبان درى را بلد هستند و نه زبان پشتون را.

    ۳- طى سال هاى گذشته رشد جريان افراط در افغانستان آن هم با موتور سلفى گرى به اوج رسيد. اين جريان ديگر در افغانستان محصور نبوده و با ضعف دولت مركزى اسلام آباد خود را به داخل زادگاه ايدئولوژيك اش يعنى پاكستان هم كشاند. اوج رشد جريان افراط را در سه حادثه بزرگ ترور بى نظير بوتو رهبر فقيد حزب مردم پاكستان ، لال مسجد و سپس درگيرى هاى سوات شاهد بوده ايم. جريان افراط هم اينك شركتى تعاونى با شركت طالبان، القاعده، جريان حكمتيار و بخشى از نهادهاى امنيتى پاكستان تشكيل داده است. شدت اين خطر تا آنجاست كه اگر فرض را براين بگذاريم كه شكست هاى متوالى نيروهاى بين المللى با جريان افراط در افغانستان ادامه پيدا كند و جريان افراط محلى ثابت و مشخص براى خود بيابد آن وقت بايد در انتظار گسترش تفكرات افراطى به همه كشورهاى همجوار افغانستان و پاكستان و حتى كشورهاى آن سوى منطقه باشيم.
    ۴- رشد تضادهاى قومى در افغانستان را بايد چهارمين عامل رشد جريان افراط دانست. برخى چهره هاى حاضر در تشكيلات سياسى و امنيتى افغانستان نيز به اين امر دامن زده اند. هم اكنون در مركزيت سياسى افغانستان چهره هايى كه پشتون افراط گرا ناميده مى شوند ، حضور دارند. اين دسته بشدت معتقد هستند كه هر قومى بايد به زادگاه خود بازگردد و به عنوان مثال در مورد ازبك هاى افغانستان مى گويند كه بايد آنها را به ازبكستان بازگرداند. لذا هم اكنون مهمترين و در عين حال بهترين اتفاقى كه مى تواند براى افغانستان بيفتد تشكيل جبهه ملى است. تشكيل جبهه ملى ساز وكارى است كه درچارچوب قانون اساسى افغانستان ضمن تمرين دموكراسى بتواند تضمينى براى آينده اين كشور نيز باشد.
    هم اينك مهمترين دغدغه محافل سياسى- امنيتى منطقه و جهان، بومى شدن جريان افراط در افغانستان است. ناشناس بودن جريان هاى جديد افراط هم از ديگر دغدغه هاست كه اين ناشناخته بودن به همان ميزان امكان مقابله با آنها را نيز كاهش داده است. اگر در روزگارى نه چندان دور طالبان تنها جريان شناسنامه دار افراط بود و محافل كارشناسى و سياسى تقريباً همه چند وچون آن را مى دانستند اما اينك جريان هايى همانند تشكيلات محسود يا مولانا فضل الله بروز يافته اند كه شناسنامه اى از آنها وجود ندارد . برخى معتقدند جريان افراط ۱۷ استوانه در حد و اندازه هاى جريان افراط پاكستان دارد كه تحليلى از آنها در دسترس نيست. به باور برخى محافل امنيتى جريان افراط اينك ظرفيتى بالاى ۱۰ هزار نفر در پاكستان دارد و حتى برخى محافل پيش بينى كرده اند كه آنها تا سقف ۱۰۰ هزار نفر نيز در افغانستان قدرت سربازگيرى داشته باشد. اگر روزگارى تحليل همه محافل بر وارداتى بودن جريان افراط افغانستان صحه مى گذاشت اما اينك اين باور شكسته شده است. جريان افراط افغانستان در حال اوج گيرى است. هنوز در ميان استراتژيست هاى منطقه و جهان بسيارند افرادى كه معتقدند جريان افراط افغانستان به واسطه حضور نيروهاى بيگانه در اين كشور قابليت بومى شدن را ندارد اما در جواب چه مى توان گفت جز آنكه غيب گويى در ديپلماسى كار افراد ناوارد است.
    در سال هاى ابتدايى اشغال افغانستان نگرانى چندانى از احتمال رشد جريان افراط احساس نمى شد. اما چه شد كه ناگهان ورق برگشت و جريان افراط در لايه هاى اجتماعى افغانستان نفوذ يافت در ذكر اين امر تنها مى توان چند نمونه را مثال زد:
    ۱- رفتار نامناسب آمريكايى ها با مردم افغانستان
    ۲-بازرسى متوالى زنان افغانستان توسط سربازان مرد آمريكايى
    ۳- آتش زدن مردگان افغانى توسط سربازان آمريكايى

    ۴- بى احترامى نيروهاى ائتلاف به شعائر مذهبى

    ۵- اقداماتى چون پوشيدن تى شرت كوتاه و دويدن در جلوى انظار عمومى مردم افغانستان.
    حضور نيروهاى خارجى در افغانستان تبديل به موتور تشديد افراط گرايى گرديد. اينگونه است كه اينك مى توان تحليل كرد كه در افغانستان بيش از همه تهديدات بايد نگران افراط گرايى بود. القاعده و جريان افراط اينك به دنبال جغرافيايى براى خود مى گردد و در اين ميان بدون ترديد افغانستان به واسطه زمينه سازى هاى ايدئولوژيك كم هزينه ترين مكان است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون السبت 27 أبريل 2024 - 3:15 ميباشد