پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    ببرک کارمل و نجيب باکي مصالحه ميکردند؟

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20100223

    ببرک کارمل و نجيب باکي مصالحه ميکردند؟ Empty ببرک کارمل و نجيب باکي مصالحه ميکردند؟

    پست  admin


    اخگر نوشت:

    عجب !!!
    رققا قدیرفضلی و نجیب روشن !


    https://www.youtube.com/watch_popup?v=xmEcN4nG7Q0

    میدانید ، این چیست؟
    ثبت یک اعلامیه در ستدیوی اطلاعات و نشرات رادیو تلویزیون ملی
    اکثر اینها را من میشناسم. آنها کارمندان تخنیکی و نشراتی تلویزیون بودند.
    قدرت را خوب کردند که تسلیم کردند.نگهداری آن مشکل و فاجعه آفرین بود. قدرت به وجه در ست انتقال یافت.فاجعه پس از انتقال قدرت رخ داد.
    شما با نشر این ویدیو ، رهبران ح.د.خ.ا و شورای جهادی را بزرگ ساختید.
    خوب نگاه کنید:
    چگونه دو جناح متخاصم جنگ با تبارز فرهنگ مفاهمه و مصالحه در برابر یکدیگر کمپرامایس میکنند. این همان کامپرامایسی بود که ببرک کارمل بارها ازان یاد میکرد . این همان مصالحه داکتر نجیب بود. فرض کنیم اینها معامله کردند. شما کجا بودید؟
    درهمان روز باید آخرین مرمی را در شقیقه خود خالی میکردید!
    اخگر از هامبورگ


    سایت اصالت بگونه برق آسا در جواب به اخگر نوشت:
    «ما حق نداریم و نباید مصالحه را رد کنیم اگر موجب رسیدن به هدف عمده یعنی استقرار صلح سراسری و امنیت میگردد. ما با اصول تجارت نمیکنیم و تصمیم نداریم تجارت کنیم. این امر باید هم به دوستان و هم به دشمنان روشن باشد!» از سخنان ارزشمند زنده یاد رفیق ببرک کارمل بزرگ در پلینوم ۱۷ کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان مورخ حمل ۱۳۶۵
    این همان کامپرامایس یا مصالحه ای نبود که رهبر بزرگ مان زنده یاد رفیق ببرک کارمل طرفدار آن بود چون موجب رسیدن به هدف عمده یعنی استقرار صلح سراسری و امنیت نه گردید!!!

    آیا صلح سراسری و امنیت بعد از این کمپرامایس و مصالحه (انتقال قدرت به مخالفان مسلح دولت) استقرار یافت؟؟؟......................
    رفیق مصاحبه ببرک کارمل در شماره جدید دیدگاه را خوانده اید؟
    میگویید با دشمنان و مخالفین مصالحه نمیخواست.
    پس کارمل و نجیب با سنگ و کلوخ کشور مصالحه میکردند؟
    و آقای نجیب روشن که از مدتی بدینسو در مدح نجیب الله و کمیته موقت حزب وطن ده ها یادداشت نوشت و ویدیو انداخت ، پاداش خود را چنین گرفت:



    يک یاد داشت ضروری به آقای نجیب روشن

    محترم اقای نجیب روشن:
    من یاد داشت شما را که زیر عنوان ( چرا جدا شدیم که حالا یکجا میشویم ) به رشته تحریر در اورده ودر سایت ازادی بدست نشر سپرده اید بخوانش گرفتم . خواهشمندم همانطوریکه جراءت نموده ان یاد داشت را نشر کردید این مختصر را نیز از روی لطف در سایت ازادی به نشر برسانید . در غیر ان حدس وگمان من در مورد شما به حقیقت مبدل خواهد شد .
    محترم اقای روشن :
    تصمیم ندارم روی همه گوشه های یاد داشت شما تماس بگیرم .فقط چند نکته کوتاه شما را خطاب میکنم .
    شما که سقوط حاکمیت حزب وطن رابدون استثنا نتیجهء خیانت رهبران میدانید – مصالحه ملی را سیاست بی بنیاد و پلنوم هجدهم را پلنوم نجیب الله وگرباچوف میدانید بدون انکه در پی این احکام بی بنیاد چراغ سبز استدلال( حد اقل در سطح وسویهء خود) را روشن نمایید تا مخاطبان شما به حقیقت این احکام پی ببرند . متعاقبا از اردوی نیم ملیونی ( پیروزمند در جنگ جلال اباد ) یاد میکنید . فکرنمیکنید که این نوع ضد ونقیض گویی ها متصرفات ذهنی شما را زیر سوال خواهد برد ؟
    اگر مصالحه ملی ( سیاست بی بنیاد ) وپلنوم هجدهم ( پلنوم نجیب الله وگرباچوف ) حمایت ( اردوی نیم میلیونی) را که بهترین حزبی های وطنپرست در ان نقش مهم داشتند را به طور روشن تبارز داده باشد واین اردو در شرایط تحقق سیاست مصالحه ملی (سیاست بی بنیاد ) به گفته شما به ( اردوی پیروزمند در جنگ جلال اباد ) مبدل شده شده باشد که طلیعهء ان پیروزی بر محور دفاع مستقلانه استوار بود .
    فکر نمیکنید فاتحان وسر باختگان حماسه دفاع مستقلانه را بخاطر حمایت و شهادت در پی دفاع ازین ( سیاست بی بنیاد ) به اهانت گرفته باشید؟
    شما انگیزه های سقوط حاکمیت حزب وطن را در بی اعتقای ( اکثریت ) اعضای حزب بخط ایدلوزیک حزب میدانید .فکر می کنم گفتن چنین حرفی خود در واقع اعتراف به این حقیقت است که ( اکثریت) اعضای حزب به بی مایگی ان ایدلوزی مسلط در حزب باور مند شده بودند وازینرو در حمایت ازخط فکری مخلف ان ایدلوزی یعنی مصالحه ملی بر امده بودند . پس شما بکدام حق در پی اثبات نا دانی ان ( اکثریت ) بر امده اید؟
    جای دگر شما میگویید که کار گذاران نشست هامبورگ در حساس ترین روز های بعد از فرو پاشی کجا بودند ؟ که گویا حزب را نگهمیداشتند؟ دوست عزیز . میشود این سوال را از خود هم بپرسید که شما کجا بودید؟ شما قبل از انکه در پای جسد اویزان نحیب الله مثل هزارا ن باشنده شهر کابل در سوگ از دست دادن ان مرد با وقار بگریید با پشتاره ء از پول معاشات کارمندان شورای مرکزی حزب روانه پاکستان ویا هم کدام کشور دیگر شدید . شاید یاد تان رفته باشد . من برای تان میگویم .
    شما در ان روز های سر گردانی و در بدری اعضای حزب که در پی کودتای ستون پنجم با حمیت شورای نظار و حزب وحدت به استشارهء مستقیم سازمانهای استخبارات روسیه و ایران بخاطر عقیم ساختن پلان پنج فقره یی سازمان ملل متحد پدید امده بود . زن و فرزندان رفقای همکار تان را ( حزبی هایکه اکنون در دفاع از انها برامده اید) در وحشت وفقر و اوارگی بدون هیچ ترحمی گرسنه وبی نان رها کردید و پول معاشات رفقا روزبه – وهاب – دلیل شهید – اینجانب و دیگران را با استفاده از موقف مرموز تان در اپرات شورای مرکزی برای نجات خود و فامیل خود به یغما بردید . چه احساسی؟ چه حزبیتی؟ وچه صداقتی؟ یاد تان نرود که این کار را در حالت که هنوز حاکمیت بر قرار بود مرتکب شده اید .
    حالا من به این نتیجه گیری شما که بی اعتقادی حزبیها به خط ایدلوزی حزب عامل سقوط حاکمیت گردید موافقم با این تفاوت که نه اکثریت حزبیها بلکه عدهء حزبیها . حالا شما اقای روشن بگویید که بکدام حق در دفاع از حزبی های مظلوم بر امده اید؟ وشخصیتهای نامدار وپاکدامنی چون داکتر بشرمل را مشکوک میخوانید ویا هم محترم ودان – چهرهء پاکدامن ودانشمند را که وزن اثار با ارزش شان از وزن هیکل شما بمراتب وزبین تر است به توهین میگیرید؟
    در سراپای یاد داشت شما که هیچگونه رنگی از معرفت سیاسی وپایهء استدلالی در ان دیده نمیشود .هیچنوع طرح بدیل والترناتیفی بجای تلاشهای نسشست هامبورگ د یده نمیشود .همه چیز وهمه کس مفت وساده به باد انقاد وتوهین داده میشوند و عقدهء نا ترکیده ای ذهن وروان شما را اذیت می کند .
    اگر حزبیهای دیروز برای احیای خانواده بزرگ سیاسی شان تلاش میکنند .شما به کدام حق فرمان توقف صادر میکنید؟ شما که قبل از سقوط انحزب وان حاکمیت فرار را بر قرار ترجیح داده بودید . یقین دارم که ارزوی پیوست مجددخانواده حزبیها در دل شما مرده است . اگر اقای پیوستون از کنگره حزب وطن بحث میکند و شما که عضو حزب وطن نیستید پلنوم هجدهم وکنگره دوم حزب را کار نحیب الله وگربچوف دانسته ومسخره میکنید تکلیف شما چیست ؟

    عنایت الله نصیری

    آقای نصيری!

    نامهء تانرا بخاطری نشر کردم، که در آن مطلب جالبی را به آدرس اينجانب نسبت داده ايد: «سرقت پول معاشات رفقا روزبه، دليل شهيد، شما و ديگران»؟! عجب ابتکاری اما بسيار ناوقت! ولی باز هم خانه ای تان آباد که نگفتيد: نجيب روشن با پول معاشات ما، کمپيوتر و وسايل طباعتی خريد و به نشرات «آزادی» آغاز کرد. اما چرا اين خبر را بسيار کوتاه و مجمل تذکر داديد، اميد جزئيات و چگونگی چنين سرقت را مفصلاَ و با استناد به خوانندگان در ميان بگذاريد.
    اگر خوانندگان «آزادی» از شما بپرسند که، در صورتيکه يک سارق به کار فرهنگی- سياسی دست می زند و دعوی رستگاری می کند، چرا در اين هژده سال بعد از سقوط و يا هم در خلال دوازده سال نشرات «آزادی»، سکوت اختيار کرديد؟ چرا از طريق آن نشرات و سايت هائيکه بر عليه «آزادی» شب و روز می نوشتند، چنين سرقت ناجوانمردانه را در ميان نگذاشتيد؟! چه پاسخی خواهيد داشت؟
    دلم برای تان می سوزد که همين حالا، چه معصومانه در برابر اين پُرسش، حتی به صفحهء مانيتور کمپيوتر تان ديده نمی توانيد، چه رسد به آنکه اگر روزگاری باهم مقابل شويم، چگونه بمن نگاه خواهيد کرد؟!
    لذا جز خموشی چاره ای نداريد و خوانندگان بدون شک به اين باور خواهند شد، که حالا ميخواهيد شکستهای تانرا با چنين اتهام بيشرمانه بپوشانيد و سبکسرانه به فکر کم اعتبار ساختن«آزادی» برآئيد، که محال است و خيال!
    اما ذی سعادت که: نجيب روشن از هفتم ثور 1357 الی آخرين روز کاری اش در داخل ح.د.خ.ا، چه در کميتهء حزبی شهر کابل، چه رياست امور سياسی و چه در کميتهء مرکزی حزب، فقط يک کارمند حرفوی حزب بوده و با هيچ کار و مشغله ای، که با پول و داد و ستد سر و کار داشته، مصروف نبوده است./

    به اميد صحتمندی تان

    ن. روشن



    ***



    امروز اصالت دو رهبره شده است:
    بیرقهای کارمل و نجیب را به اهتزاز آورده است.
    رفیق فضلی راستش را بریت بگویم در همان جلسه هشادمین سالگرد شادروان ببرک کارمل که مبتکر آن شما بودید اما در جایی دیگری دایر گردید ، آقایی بنام انجنیر نعمت الله آمد و ازپشت تریبون صد ها حرف خود ساخته در مورد دوستی های شادروان کارمل وشهید نجیب الله گفت.روان هردوی شان شاد و بهشت برین جایگاه شان باد!
    حرفهای بیست سال پیش را زنده نکنید که حقیقت تلخ است. انجه انجنیر نعمت میگفت برای بسیاریها جالب اما برای من کرائت برانگیز و تهوع آور بود.
    برادر!
    خوب بخوان!
    نجیب تا اندازه ای در برابر کارمل عقده و کینه داشت که حتا از مارشال فهیم تقاضای ترور کارمل و دوستم را کرده بود. آنچه در دهه های اخیر بویژه در زمان نجیب و حاکمیت جهادی هااتفاق افتاد نتیجه سیاستها و نیرنگهای نجیب و احمد شاه مسعود بود.این حرفها را طارق کوهستانی عضو رابط نجیب و مسعود بهتر از دیگران میداند.هیچکس به اندازه نجیب به مسعود خوش خدمتی نکرد.
    از حرفهای کلان خبر ندارید و چند حرف بیهوده و بی ارزش را تکرار میکنید.
    کودتا ، سقوط حاکمیت ...
    کدام حاکمیت وجود داشت وقتی رییس جمهور بگفته وزیر خارجه اش "قرار راه به فرار ترجیح داد"( فرار را بر قرار) وخواست به دیار امجت خان بشتابد و لشکر حزبی را در دشتهای سوزان سیاستهای مهلک رها کند و پلان خودساخته 5 فقره یی ملل متحد را در جیب بالای توخی بگذارد .
    گناه کشتار و قتل عام صد هزار انسان بیگناه کابل پس از سقوط حاکمیت به گردن نجیب و مسعود است و بس!!!
    بدون شک عده یی از رهبران و جنرالهای ح.د.خ.ا و قوماندانهای جمعیت اسلامی درین خیانت ملی سهم داشتند اما سهم مشعود و نجیب به مراتب بیشتر از دیگران بود.
    قدرت به گونه صلح آمیز و بدون خونریزی به شورای ائتلاف انتقال یافت. اما این مسعود بود که نخست با حزبی ها عهد بست و بعد توطئه های بزرگ را به راه انداخت. در نتیجهء توطئه او صدها قهرمان گمنام حزب جام شهادت نوشیدند.این طالب نبود که عنعنه جهادی گردن بریدن را مروج ساخت .به امر مسعود ، فهیم و عبدالله ده ها عضو حزب را حلال کردند.
    شهید محمد یاسین بنگش و برادرش شهید بادارگل از جمله همان قهرمانهای گمنام اند.بدون شک رفیق نجیب روشن برادر بزرگ آنها رفیق انارگل معاون شعبه مالی کمیته مرکزی حزب را میشناسد. آنها را به امر قوماندان ولایت کابل شورای نظار حلال کردند. روح آنها و هزاران شهید ح.د.خ.ا شاد و بهشت برین جایگاه شان باد!!!


    والسلام
    پیکر از آبنای بیرنگ

    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    لا يوجد حالياً أي تعليق

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الثلاثاء 7 مايو 2024 - 0:38 ميباشد