پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    آشپزهاي كهنه با غذاهاي گنديده

    avatar
    admin
    Admin

    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20
    20100201

    آشپزهاي كهنه با غذاهاي گنديده Empty آشپزهاي كهنه با غذاهاي گنديده

    پست  admin

    مطلب برگزیده از سایتهای دیگر

    آرمان


    كابينه دولت؛ آشپزهاي كهنه با غذاهاي گنديده

    نويسنده: م.غزنوي










    (نظري بر چگونگي و چرائي گزينش، چينش و آرايش كابينه‌ي ناتمام دولت افغانستان)
    عنوان اين نوشته‌ از روي مفردات عنوان آخرين مطلب خانم نوشين ارباب زاده به عاريت گرفته شده است . اعلان رسمي نتايج رأي گيري وزراي پيشنهادي جديد كه منجر به رد 10 نفر و پذيرش 7 نفر از مجموع كرسي هاي خالي كابينه شده است، علاوه بر نتايج دور اول رأي گيري پارلمان، چندان هم مؤيد مدعاي اصلي يادداشت خانم ارباب زاده نيست.


    آشپزهاي كهنه با غذاهاي گنديده Karzai

    (نظري بر چگونگي و چرائي گزينش، چينش و آرايش كابينه‌ي ناتمام دولت افغانستان)




    عنوان اين نوشته‌ از روي مفردات عنوان آخرين مطلب خانم نوشين ارباب زاده به عاريت گرفته شده است. نوشين ارباب زاده تحليلگر و ستون نويس آزاد افغاني در روزنامه گاردين آنلاين، يكي از كساني است كه هم از شگردهاي ژورناليستي آگاه است و هم توانايي تحليل آكادميك را دارد. از انصاف نگذريم، اكثر نوشته ها و تحليل‌هاي او خواندني و داراي نكته هاي مهم در باره جلوه ها و حلقه‌هاي جلي و خفي و پشت پرده‌ي داخلي مسايل سياسي افغانستان و نقش و موقف و مطالبات كشورهاي غربي و منطقه‌اي و اثرگذاري آنها در تحولات داخلي افغانستان و در فرايند پيچيده‌‌ي فساد و تداوم جنگ در افغانستان است.

    عنوان آخرين يادداشت ارباب زاده در باره تركيب جديد كابينه پيشنهادي كرزي به پارلمان اين است:



    خانم ارباب زاده نوشته اش را پيش از اعلان رسمي نتيجه رأي گيري دور دوم پارلمان نوشته و تركيب وزراي پيشنهادي جديد حامد كرزي و تعلقات و خواستگاه‌هاي فكري، سياسي و مالي آنان و نقشي كه بعهده دارند را از ديدگاه خود ارزيابي يا پيش‌بيني كرده است. ترجمه تطبيقي و دقيق عنوان يادداشت او هرچه باشد اما آن عنوان كمي طنزآميز بنظر مي آيد و ظاهرا برگرفته از ضرب المثلي بومي و فارسي است كه:"وقتي آشپز زياد شد، غذا شور مي شود يا بي نمك" و يا اينكه: "وقتي اُستا(قابله) زياد شد، سر بچه كج مي شود!".

    ارباب زاده با انتخاب اين عنوان در يادداشت خود ظاهرا بر اين باور است كه تعداد آشپزها با علايق و سلايق و دونرهاي گوناگون داخلي و خارجي خود در كابينه‌ي جديد زياد از اندازه اند و اين زيادت آشپز با تكثر علايق و تعدد دونرها و اسپانسرها[ii]، منجر به ازهمگسيختگي برنامه‌ها و تقابل ديدگاه‌ها مي شود. اين ازهم گسيختگي‌ها نيز نتيجتا منجر به كندي روند كار و گسترش فساد در فرايند پخت و پز و يا بهتر است بگوييم، منجر به تداوم فساد آشپزي در آشپزخانه‌ي فاسد كنوني سياست در افغانستان خواهد شد. در نتيجه، اميد چنداني به خدمه‌ي جديد آشپزخانه‌ي كرزي وجود ندارد زيرا اين آشپزخانه آشپزهاي مختلف با سلايق و علايق مختلف دارد. طبق برداشت نگارنده هذا، لُب لباب حرف و سخن ارباب زاده در باره نحوه‌ي چينش و گزينش اعضاي كابينه از سوي جناب حامد كرزي در يادداشت مذكور، همين نكته است؛ هرچند نكات خواندني ديگري نيز دارد كه بايد خوانده شود.

    اما با اين وجود، اعلان رسمي نتايج رأي گيري وزراي پيشنهادي جديد كه منجر به رد 10 نفر و پذيرش 7 نفر از مجموع كرسي هاي خالي كابينه شده است، علاوه بر نتايج دور اول رأي گيري پارلمان، چندان هم مؤيد مدعاي اصلي يادداشت خانم ارباب زاده نيست. به عبارت ديگر، به نظر نمي رسد كه در كابينه‌ي جديد افغانستان تعداد آشپزهاي گوناگون با علايق و سوابق نامتجانس زياد باشند و يا اگر هم باشند چندان در تصميم گيريهاي نهائي و پاليسي سازي، اثرگذار باشند. بلكه برعكس و با توجه به همين نتايج دور اول و دوم رأي گيري، از يك جهت مي توان جسارتاً ادعا كرد كه كابينه‌ي نهايي جناب كرزي به سمت متحدالشكل شدن و يكسان سازي كامل آرايش آشپزخانه و چينش نوع آشپزها و غذاها و آرايش ظروف آن پيش مي رود و قابل پيش بيني است كه به زودي تغييرات مهمي هم در عرصه‌ي داخلي و هم بين المللي بوجود آيد كه افغانستان را يا به باطلاقي كه رسانه‌هاي غرب سالها پيش، از احتمال تحقق آن افغانها را مي ترساندند، فرو اندازد و يا از باطلاقي كه هم اينك در افغانستان وجود دارد، بيرون آورد. به نظر نگارنده، به چند دليل و قرينه، كابينه‌ي آينده، كابينه‌اي يكدست، متحدالشكل و با اهداف و پاليسي همسان و هارمونيزه شده خواهد بود كه فائده‌ها و زيانهاي اين همساني را بهتر است خوانندگان عزيز نيز در مقالات و تفسيرهاي جداگانه و از ديدگاه‌هاي مختلف به قضاوت بنشينند زيرا نگارنده احساس مي كند كه ما اينك در موقعيت دشوار و خطيري قرار گرفته ايم كه سكوت در آن چندان توجيه‌پذير نيست. دلايل يكسان سازي آشپزخانه و آشپزباشي‌ها از نظر نگارنده به قرار زير مي باشند:


    [/size]


    اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الإثنين 1 فبراير 2010 - 4:48 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
    مُشاطرة هذه المقالة على: reddit

    avatar

    پست الإثنين 1 فبراير 2010 - 4:47  admin



    1. مي دانيم حامد كرزي پيش از انتخابات رياست جمهوري با رهبران جهادي و محورهاي قدرتِ اپوزيسيون در دولت و پارلمان و آنهايي كه در خارج از حيطه‌ي نظام بودند، بخصوص مدعيان رهبري اقوام، دست به معامله زد و وعده‌هاي رنگارنگ و بزرگي به آنان داد و بدينوسيله آنان را از متحدان استراژيك شان(جبهه ملي و امثال آن) جدا كرد. از جمله‌ي اين وعده‌ها يكي اين بود كه در صورت برد در انتخابات، شخصيت‌هاي محور و مدعي را به عنوان وزير و در صورت وجود محذورات قانوني، اشخاص وابسته و مورد اعتماد شان را به پارلمان معرفي نمايد. از مهمترين شخصيت‌هايي كه با جناب كرزي وارد معامله شدند مي توان از جنرال فهيم، كريم خليلي، محمد محقق و جنرال دوستم نام برد. جنرال فهيم و كريم خليلي قبلا با يك معامله‌ي ديگر، موقف خود شان را به حيث معاونان كرزي بيمه كرده بودند اما دغدغه‌ها و نيازهاي آنان هنوز ناتمام بود زيرا هم شك و ترديد در شكست كرزي وجود داشت و هم در صورت برد كرزي، خواسته‌هاي آنان محدود به معاونت نمي شد. اين نكته را فراموش نبايد كرد كه فرايند جداسازي و جذب نيروي مخالف صرفا نسبت به فهيم صادق است چرا كه خليلي پيش از آن نيز يار و ياور كرزي بود و اين دو نفر در حين انتخابات تنها قرارداد پيشين خود را تمديد نمودند.

    براساس همين معامله و تعهد بود كه آقاي فهيم با يك چرخش 180 درجه‌اي، در بزرگ سازي خدمات دولت فخيمه‌ي كرزي، از هيچ وسيله‌اي دريغ نورزيد و تمام توش و توان و بنا به روايتي، بخشي از سرمايه‌ي شخصي بادآورده‌ي خود را، صرف كمپاين ايشان نمود. آقايان خليلي و محقق نيز از قسيم فهيم چيزي كم نياوردند و چندين بار به باميان و شمال و مناطق مركزي سفر نمودند و براي درهم شكستن اعتبار و آراي بشردوست، رقيب درجه يك كرزي در اين مناطق، از تمام ابزارها و اهرم‌هاي لازم بهره جستند تا از "كرزي پشتونيست"[iii] سالهاي 2003 و 2004، سيمايي دلپذير و يك كرزي‌ معتدل و چهره‌ي ملي و فراقومي و هزاره‌دوست و بهترين گزينه‌ي موجود و از بشردوست هزاره، تصوير يك ديوانه‌اي هزيان‌گوي و هزاره ستيز و بدترين گزينه‌ي موجود‌، ارائه نمايند. جوانان قلم بدست خود را نيز موظف نمودند تا تمام انرژي فرهنگي خود را در اين راه مقدس بكار بندند و دست از تخدير و تخريب و ترور شخصيت بشردوست به هروسيله ي ممكن برندارند. يك روان رنجور ول انگار و بي خيال و شخصيت افسرده و عصبي مزاج و تندخوي و اهل كيهان و فضا و دور از فضاي افغانستان و هزاره جات، كه نه سوادي حسابي دارد و نه شم سياسي و نه قدرت چانه زني و صولت معامله‌گري و نه فراست تقلب و دغلكاري، بهترين تصويري بود كه از يك پرسوناژ اهريمني و ديوانه‌‌ي بي پشتوانه و فاقد جايگاه و پايگاه اجتماعي و تكيه‌گاه خارجي، بنام بشردوست، از سوي اين طيف سياسي عرضه مي شد.

    اما با اين وجود، نتايج انتخابات، بر وفق مراد متعاملين و اطراف بزينس و خدم و حشم شان پيش نرفت. ضمن اينكه وجهه و اعتبار دموكراسي نوپاي افغانستان با تقلب ميليوني كرزي و معامله‌گران پروپاقرصش، بكلي مخدوش گرديد، براي طرفهاي معامله يعني مدعيان رهبري اقوام و حاملان جايگاه و پايگاه اجتماعي و بقول معروف براي"تيكه داران قومي" نيز محرز شد كه در ميان آن اجتماعاتي كه دم از رهبري آنها مي زدند و خود را در بين شان صاحب و مالك انحصاري پايگاه و جايگاه مي پنداشتند، ديگر چندان محلي از اعراب ندارند. باوجود تقلبات گسترده‌ي تيم و هواداران قدرتمند و ثروتمند كرزي و ريخت و پاشهاي دالري شان براي تطميع و جلب آراء در تمام حوزه‌هاي انتخابيه، بازهم اين رمضان بشردوست بي پشتوانه و فاقد پايگاه و جايگاه و خانه و سرمايه و مردي ديوانه بود كه پيشتاز آرا گرديد و در برخي حوزه‌ها حتي بالاي 90% آرا را از آن خود نمود.

    درك من از انتخابات گذشته اين است كه اگر يك انتخابات واقعا دموكراتيك صورت گرفته بود، برنده‌ي واقعي آن، بشردوست بود زيرا او تنها كسي بود كه بدون صرف ميليون‌ها دالر پول بادآورده و حمايت خارجي، به صورت خودجوش و از جانب تمامي اقشار و طيف‌ها و اقوام و قبايل و توده‌هاي زيرين و فراموش شدگان جامعه مورد حمايت قرار گرفت و در هيچ يك از سفرهاي تبليغاتي، با تهديد و خطري مواجه نشد و حتي در مخاطره‌آميزترين ولايات جنوبي كه آقايان احدي، اشرف غني احمدزي و حامدكرزي سند نمايندگي شان را باخود حمل مي كنند اما در آنجاها هنوز جرئت پاگذاشتن ندارند، رمضان بشردوست هزاره در هر كوي و برزن شان رحل(خيمه) اقامت انداخت و در شهر و روستا با مردم آن سامان ديدار و گفتگو نمود. اين نشانه‌ي اعتمادي است كه در اين مناطق نيز به بشردوست وجود دارد و اين نشانه را از انتخابات پارلماني گذشته نيز بخاطر داريم[iv]. در واقع امر، در مناطق جنگي و ناامن و غالب ولايات جنوبي و جنوب غربي و شرقي به طور كلي، اصولا انتخابات برگزار نشد بلكه صندوقهاي آرا را موظفين جناب كرزي و گماشتگان كميسيون مستقل، "تيك مارك" نموده به كابل انتقال دادند. ازآنجا كه اعضاي كميسيون مستقل انتخابات دربست در كنترل و استقلالِ اراده‌ي رييس جمهور قرار داشتند، بديهي است آنهمه طول و تطويل مطولِ مهلت اعلام نتايج بي دليل نبوده باشد بلكه يكي از دلايل، مي توانست بررسي راه‌هاي تقسيم و توزيع و سهميه بندي و سرقت آرا و سنجش و ارزيابي متدهاي مناسب مهندسي آراء باشد. بدين ترتيب، اين احتمال قويا مي رفت كه در مناطق ناامن و پشتون نشين، آراي بشردوست حتي بشكل عمدي و مهندسي شده، كم و ناچيز جلوه داده شود به دو دليل بسيار ساده:

    اول، ثابت شود كه عنصر قوميت يگانه اهرم ثابت و نامتغير و تعيين كننده در معادلات سياسي افغانستان است و لاغير؛ پس بشردوست ديوانه و ملي گرا، خطاكار است و ناگزير از تغيير روش خود مي باشد و به اصطلاح جناح راست ايران، يا بايد "توبه سياسي" كند و به اصل خود بازگردد و يا تحقير شود.

    دوم، اگر آراي اين مناطق(بهتر است بگوييم اوراق تيك مارك شده‌ي اين مناطق نه آراء) نيز به صندوق كرزي ريخته نمي شد، ايشان چه ابزاري براي برنده شدن داشت؟! بديهي است در مناطق تاجيك نشين، هواداران عبدالله بيشتر بودند و در رأي گيري نيز شركت نمودند اما گراف آراي مناطق شمالي و مركزي بطور كلي نشان مي دهد كه آراي بشردوست بعد از عبدالله قرار دارد زيرا روي آراي تقلبي كرزي نمي توان حساب باز كرد. چنانكه جناب عبدالله نيز تا حد امكان از تقلب بي بهره نمانده بود. غالب مناطق ازبك نشين نيز به دليل بي اعتمادي روزافزون نسبت به دوستم و گزينه‌هايش، به رمضان بشردوست رأي مي دادند؛ هرچند آنچه از صندوقها برآمد، چيزي متفاوت بود. بنابراين، اگر در ديگر مناطق افغانستان خصوصا مناطق ناامن نيز انتخاباتي ولو در حد مناطق شمالي و مركزي افغانستان برگزار مي شد، احتمال برد بشردوست از همگان بيشتر بود زيرا جناب عبدالله در آن مناطق شانسي براي برد نداشت چنانكه باقي كانديدان مطرح نيز مورد اعتماد مردم آن سامان نبودند. در هر صورت، رأي بالاي عبدالله و بشردوست در مناطق مركزي و شمالي، مهر بطلاني بود بر عهدي كه فهيم قسيم، محمد محقق، كريم خليلي و جنرال دوستم با جناب حامدكرزي بسته بودند. كرزي به اين باور رسيد، كه ايناني كه از حمايت ميليوني اقوام خود دم مي زدند، به اندازه محبوبيت بنده حقير در ميان بستگان خودم در اروزگان نيز محبوبيت ندارند. پس قرارداد با اينان، بي قرارداد؛ و معامله از همين حالا فسخ شد!

    اگرچه كرزي پس از نتايج انتخابات تصميم به فسخ قرارداد با شركا را گرفت اما اين تصميم را با هيچ علامت و نشانه‌اي آشكار نساخت تا اينكه زمان چينش مهره‌هاي كابينه فرارسيد و شركا هركدام گزينه‌ها و مهره‌هاي دلخواه را به درگاه رييس جمهور پيشكش نمودند. در اين زمان نيز رييس جمهور چنان وانمود ساخت كه گويا همچنان به مفاد قرارداد با شركا وفادار است و لذا مهره‌هاي معرفي شده را "شارت ليست"[v] نموده به پارلمان فرستاد. در اين هنگام و دور از ديد و سمع شركاء، رايزني‌ها و چانه‌زني هاي پشت پرده‌ي رييس جمهور با اعضاي پارلمان بخصوص تيم رهبري آن و نمايندگان مطيع امر رييس جمهوري، آغاز گشت[vi]. اين درحالي است كه شركاء تصور مي كردند، رييس جمهور مي كوشد گزينه‌هاي آنان را به مجلس بقبولاند و اعتماد پيشيني نمايندگان را جلب نمايد چراكه در قبال اين كار، دستمزد كلاني گرفته است. غافل از اينكه، جناب رييس جمهور به چيزي بنام دستمزد بي باور است و از ميان 24 نفر، تنها حد اكثر ده نفر دلخواه را در شارت ليست نهايي خود گنجانده و متباقي را جزء دكور فهرست قرار داده است. بي ترديد، آن هفت نفر كه در دور اول برگزيده شدند، همان كساني بودند كه كرزي براي تثبيت شان با پارلمان چانه زني كرده بود و آناني كه مردود شدند، كساني بودند كه رييس جمهور به سلب اعتماد شان در پارلمان چراغ سبز نشان داده بود. واگرنه، فاسدترين مهره‌هاي دولت پيشين كه منشأ فساد، وابستگي به بيگانه، سؤ مديريت و ترانزيت و قاچاق مواد مخدر از اتهامات دائمي شان بوده است، با آراي بالا "صالح" تشخيص داده شدند ولي در عوض، وزيراني بودند كه در تصدي پيشين خود پيشرفت‌هاي چشمگيري داشتند و يا حداقل متهم به فساد و سؤمديريت و قاچاق مواد مخدر نبودند اما از فيلتر پارلمان برگشتند و خانه نشين شدند. ازآن ميان مي توان بطور نمونه از اميرزي سنگين ياد كرد كه توفيق زيادي در ساحه كاري خود(وزارت مخابرات) داشت و انورالحق احدي كه انصافا در حوزه تخصصي خود استاد است و كارنامه پيشين او در وزارت ماليه نيز تا حدي ستودني است(تثبيت نرخ پول، تعرفه‌هاي بانكي و...) و سرور دانش، كه وزارت عدليه را نسبتا متحول كرده بود و اسماعيل خان، اين جنگ سالار غرب! كه يقينا از تكنوكرات‌هاي غرب برگشته و حلقه زده در اطراف كرزي، شايسته‌تر ظاهر شده بود.

    درهرحال، نتيجه نهايي و واقعي اين دور از رأي گيري پارلمان، چيزي جز پالايش و تصفيه‌سازي كابينه از آشپزهاي رنگارنگ با سلايق و علايق متفاوت و متكثر نبود. كرزي علي الظاهر پس از اينكه در ناكامي شركاي خود در كمپاين انتخاباتي اذعان كرد، تصميم واقعي خود را بدينگونه گرفت كه كابينه اش را طوري بسازد كه خود مي خواهد و با تركيب مهره‌هايي كه خود مي پسندد. اين تصميم كرزي در اثر فاكتورها و عوامل تأثرگذار ديگري دوچندان و مضاعف شد كه بعدا به نوبت بررسي خواهند شد.



    2. شاهد دوم بر يكدست سازي كابينه، نتايج دور دوم رأي گيري است. در اين دور نيز به نظر مي رسد، چينش صوري مهره‌ها به اصرار و تحت فشار شركاء و اظهار نارضايتي شديد آنان از رويداد گذشته، صورت گرفته بود ولي گزينش نهائي و واقعي كابينه بگونه‌اي هماهنگ شده بود كه تنها گزينه‌ها و مهره‌هاي دلخواه رييس جمهور از فيلتر پارلمان عبور كنند. حامدكرزي، به نظر مي رسد تصميم قاطع گرفته است كابينه‌اي بسازد كه صرفا از خودش و تيمش و دونرهاي خارجي اش نمايندگي كند و تابع فرامين و قوانين و آييني باشد كه خود و آنان مي پسندند. اين است كه دادفر اسپنتا در ليست بدوي وزراي پيشنهادي قرار نمي گيرد[vii]، درحاليكه نصف اعضاي ليست اوليه را همان وزراي قبلي دولت تشكيل مي دهند، ولي نهايتا در دور دوم، "زلمي رسول" وزير خارجه مي شود[viii]. دكتر انورالحق احدي براي وزارت اقتصاد ناصالح تشخيص داده مي شود[ix] ولي در دور دوم، مجاهد عبدالهادي ارغندي وال، رهبر حزب اسلامي، وزير اقتصاد مي شود[x]. سرور دانش رأي نمي آورد[xi] ولي در دور دوم، اسدالله غالب آن موي سفيد روستا، وزير عدليه مي شود[xii]. دكتر محمد هاشم عصمت اللهي، متخصص علوم ارتباطات و نامزد وزارت تحصيلات عالي، در دور دوم رد مي شود[xiii] اما بقول نويسنده گاردين، جارالله منصوري نابالغ![xiv] وزير انكشاف دهات مي شود[xv] و دردناك تر از همه، دو وزير زن كه با هزار اصرار و سماجت و عرضه‌ي صدها دليل و سند، شايستگي علمي و كاري شان بر همگان محرز بوده و سپس وارد ليست شده بودند، در فيلتر صلاحيت شناسي سكشواليته‌‌ي پارلماني گير مي مانند و به زمين مي خورند و قس علي هذا كل الوزراء...



    و اما در نمونه‌هاي يادشده در پاراگراف بالا، چه علايمي وجود دارد كه ثابت نمايد جناب كرزي به سمت يكسان سازي كابينه و حتي كل نظام سياسي آينده افغانستان پيش مي رود؟



    اول، وزارت خارجه جايي است كه در آنجا سياستهاي خارجي كشور تعيين مي شود. سياست خارجي افغانستان در زمان تصدي داكتر اسپنتا، متخصص علوم سياسي، برچند محور مي چرخيد: روابط نيك و حتي الامكان يكسان و متوازن با جامعه بين المللي، حسن هم جواري با همسايگان و عدم مداخله‌ي مستقيم محافل خارجي در سياست گزاري هاي كلان كشور. به تعبير ديگر، اسپنتا مي كوشيد از دولت افغانستان و لاقل از وزارت خارجه‌ي آن، تصوير يك نهاد حقوقي ارجمند، مقتدر و مستقل به نمايش بگذارد كه در سياست گذاري خود تابع مستقيم هيچ كشوري نباشد ولي اين استقلال به معناي نفي روابط متقابل با همسايگان و جامعه جهاني نبايد تفسير شود- اما اينكه او در تأمين اين مهم چقدر كامياب بوده، مسئله‌اي ديگر است. اسپنتا درك كرده بود كه بدون همكاري صادقانه‌ي پاكستان، نمي توان طالبان را در افغانستان مهار كرد زيرا طالبان چيزي جز دنباله‌ي حضور نظامي آي اس آي در افغانستان نيست و اين همكاري صادقانه صورت نمي گيرد جز اينكه محافل غربي، پاكستانيها را وادار نمايند دست از صدور طالب به افغانستان بردارند. اسپنتا- با تمام ايرادهايي كه هم در گذشته و هم حالا بر او وارد شده است- اما لااقل شخصي دموكرات و هوادار حقوق و برابري شهروندي است و در اين ترديدي نيست كه از بازگشت حاكميت مجدد افراطيون مذهبي و نئوطالبان‌ها بر كابل وحشت دارد. در يك كلام، اسپنتا يك روشنفكر است و داراي انديشه و روش و منش و طرز تعقل خاص خود است و مي خواهد جدا از شخصيت حامد كرزي و تيم و كابينه اش، خود نيز شخصيتي داشته باشد و نيز حرفي براي گفتن و اراده‌اي براي بيان كردن[xvi]. اما جانشين اسپنتا در وزارت خارجه اكنون، زلمي رسول، متخصص طبابت است. زلمي رسول از رفقاي ديرينه‌ي حامد كرزي و كسي است كه بنا بر ادعاهاي مطروحه در مقاله‌ي خانم ارباب زاده از سال 2001 تا كنون سايه بسايه با حامد كرزي نشسته و راه رفته و غذاخورده و در كنفرانسهاي رسمي ظاهر شده است اما كسي تا كنون يك كلمه از زبان او نشنيده و كسي هم نمي داند كه در كله‌ي او چه مي گذرد![xvii]. اما با اين وجود، آنچه در كله‌ي زلمي رسول مي گذرد چندان پنهان نمانده است. از توصيف‌هاي معمولي و تعارفي ايشان در سخنراني پارلماني كه بگذريم، سرخط سياست خارجي خود را به اين شرح ارائه كرده است:

    « به مدت 12 سال در کشور عربستان سعودی کار کرده ام و موقعیتی پیدا کرده ام تا آشنایی بهتر با جهان اسلام پیدا نمایم و در این زمان تلاش نزدیکتر با مجاهدین داشته باشم.

    هر چه بیشتر تلاش خواهیم ورزید تا در همه عرصه های زندگی روابط گسترده، مستحکم و همبستگی کامل و مداوم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای مسلمان و مخصوصا با کشورهای عربی داشته باشیم.

    همکاری منطقه ای یک بعد مهم دیگر سیاست خارجی افغانستان است که در آنجا رول کشورهای منطقه مثل امارات عربی، ترکیه، هند و عربستان سعودی خیلی مهم است.

    ما از مساعی کشور دوست و برادر عربستان سعودی و تلاش دلسوز آن در جهت مصالحه با طالبان و استقرار مجدد آنان ابراز سپاس می کنیم و از ادامه این تلاش ها خیرخواهانه که به نفع حکومت اسلامی ،منطقه و جهان است استقبال می کنیم.

    در اینجا لازم می دارم که نقطه رهنموده ای را از خط جلالتماب رییس جمهوری افغانستان نقل کنم که در سال های پیش روی راهنمای سیاست خارجی کشور خواهد بود.»

    بنظر نگارنده، باقي سطرها و بندهاي متن سخنراني زلمي رسول، جزء همان تعارفات كليشه‌اي و دكوريزاسيون اينگونه سخنراني هاست و لُب لباب استراتيژي وي در همين چند پاراگرافي كه در اينجا نقل شد، متمكز شده است. در پاراگراف اول، ايشان 12سال سابقه كار در عربستان سعودي را به عنوان امتيازي به رخ پارلمانيان مي كشد و باور دارد كه اين امتياز در كسب اعتماد پارلمان سهم بسزايي خواهد داشت زيرا غالب پارلمانيان، ملايان و مولوياني هستند كه سخت دلبسته‌ي عربستان و ممالك عربي و مفتيان شان اند. ضمن اينكه نمايندگان جناح حزب اسلامي و كساني چون سياف و حلقات وابسته و متوكل‌ها و راكتي‌ها، اين سابقه‌ي كار را امتيازي بزرگتر مي شمرند. درحالي كه اگر فرضا اسپنتا از 12 سال سابقه‌ي كار خود در دانشگاه بوخوم در همين پارلمان سخن بگويد، چيزي جز نفرت عائدش نخواهد كرد و همينطور، انورالحق احدي و هاشم عصمت اللهي. در پاراگراف دوم و سوم چنان نقش عربستان و كشورهاي عربي را برجسته مي سازد، كه گمان نكنم تا كنون هيچ وزير خارجه‌اي در تشريح برنامه‌هاي خود در عرصه بين المللي، كفه‌ي ترازو را به سمت يك كشور و نطقه‌ي خاص جغرافيايي اينگونه سنگين كند و حيات و ممات موجودي بنام افغانستان را منوط به داشتن "رابطه‌ي عميق با عربستان و كشورهاي عربي" نمايد. در پاراگراف چهارم، زلمي رسول به دو صورت تلويحي و تصريحي از بابت خدمات و تلاشهاي بي شائبه عربستان سعودي در افغانستان سپاسگذاري مي كند: اول، تلويحا قدرداني از تلاش اين كشور در توليد، صدور و ترويج طالبانيسم به افغانستان و دوم، از بابت تلاش عربستان در جهت كمك به مصالحه و "استقرار مجدد" طالبان در افغانستان قدرداني مي شود. تعبير "استقرار مجدد"، در متن سخنراني جناب زلمي وزيرخارجه‌ي آتي دولت اسلامي افغانستان، خودنمايي مي كند و اين حرف اندكي نيست. بي ترديد، "مصالحه با طالبان" خواست تمام حلقات صلح طلب افغاني است اما "استقرار مجدد" آنان را چگونه مي توان تفسير كرد؟ استقرار مجدد طالبان يعني چه؟ آيا قرار است پيشنهادات ششگانه‌ي بريتانيا كه چندماه پيش در مطبوعات بين الملل درز كرد و با هماهنگي عربستان سعودي تدارك شده بود، به اجرا گذاشته شود؟ لويه جرگه‌ي پيشنهادي كرزي تدوير شود و قانون اساسي بازنگري و اصول حقوق ملت و بشر و زنان از متن آن برداشته شده بجاي آنها متون پيشنهادي مفتيان عربستان سعودي و فرامين ملاعمر گنجانده خواهد شد؟ اينها كمترين خواسته‌هايي است كه مي توان در استقرار مجدد طالبان و كمك عربستان از آنان انتظار داشت. اين ادعاي نگارنده نيست بلكه مدعاي مطبوعات بريتانياست كه اينك قرار است ميزبان كنفرانس لندن يا بهتر است گفته شود كنفرانس طالبانيزه كردن افغانستان در لندن باشد. عربستان، پاكستان، انگليس و كرزي و زلمي و تيم همراه در اين كنفرانس در پي چيستند؟ آيا اينها مي خواهند طالبان را با سيستم و نظام و اعتقادات شان بر گردانند و مجددا "مستقر" كنند يا آنان را برمي گردانند تا در نظام موجود و قاعده‌هاي آن "هضم" شوند و قواعد موجود را يپذيرند؟ پاسخ اين پرسشها چندان ساده نيست و احساس خطر نيز از همين بابت است نه از اصل جريان صلح و مذاكره. در پاراگراف پنجم، زلمي رسول تأكيد مي كند كه مطيع امر و گوش بفرمان حامد كرزي خواهد بود تا طبق رهنمودهايش عمل نمايد. اما بنظر نمي رسد ميان رهنمودهاي كرزي و انديشه‌ها‌ي زلمي تفاوت ماهوي وجود داشته باشد. هردو در انديشه و رويكرد، همزاد و همسانند.



    دوم، وزارت اقتصاد يكي از تخصصي ترين وزارتخانه‌هاست و شايسته است كه در تمام وزارت‌خانه‌ها متخصص‌هاي مرتبط گماشته شود اما در وزارت اقتصاد شايسته تر است كه يك اقتصاددان برجسته مقرر شود. به همين دليل، انورالحق احدي داراي دكتراي اقتصاد كه در وزارت ماليه پيشين نيز كارنامه‌ي نسبتا بهتري داشته و هرچند كه رهبر حزب پشتونگراي افغان ملت نيز هست ولي در تيم كرزي جايي ندارد و به همين دليل از سوي پارلمان رد مي شود اما بجاي او در دور دوم، مجاهد عبدالهادي ارغنديوال از رهبران ارشد حزب اسلامي حكمتيار و داراي ليسانس اقتصاد از دانشگاه كابل در دهه‌ي پنجاه، با رأي بسيار بالا برگزيده مي شود. احدي و ارغنديوال هردو پشتونند و نيز پشتونگرا اما ميان اين پشتون و آن پشتون تفاوت‌هايي هست زيرا احدي لااقل با بنيادگرايان مذهبي ميانه‌ي خوشي ندارد و دوست دارد يك ناسيوناليست تكنوكرات ليبرال باقي بماند تا متحد و يا پيرو ملاعمر.



    سوم، وزارت عدليه با قانون و حقوق و عدالت سروكار دارد. سرور دانش با دانش و تجربه و تلاش و پشتكار عالي خود در اين وزارتخانه تحولات زيادي ايجاد كرده بود. يك مراجعه به سايت اينترنتي وزارت عدليه، اين ادعا را آشكار مي سازد كه از زمان تصدي وي در وزارت عدليه، لااقل امكان دسترسي به متون قوانين و مقررات موضوعه در افغانستان هم به زبانهاي رسمي افغانستان و هم به زبانهاي بين المللي براي محققين و عموم مردم و كساني كه به دانستن حقوق و تكاليف قانوني خود مايلند، فراهم شد. درحالي كه قبل از وي، نام وزارت عدليه را نمي توانستيد در موتور جستجوي گوگل بيابيد. در تشكيلات و بررسي تكنيكي قوانين و مقررات و طرح لوايح و... نيز توفيقاتي داشته و انصافا جزء كساني است كه مشتاق پيشرفت و توسعه و انكشاف و روزآمد شدن اين نهاد مهم بوده است. اما اينك جاي وي را محترم اسدالله غالب، پيرمردي موي سفيد با سينه‌اي مالامال از تجربه‌هاي نيم قرن پيش يعني دهه‌ها‌ي سي و چهل خورشيدي گرفته و با كوله باري از آن تجارب و ذهنيت ها بر مسند وزارت عدليه تكيه خواهد زد كه بنابه تأكيدات اكيد شان در سخنراني رسمي در پارلمان، مهمترين ابتكار و خلاقيت وي در گذشته‌ها نيز عبارت بوده است از ترجمه‌ي قانون مدني و جزاي مصر به زبان محلي افغانستان[xviii]. اكنون، در عصر جريان يا انفجار اطلاعات[xix]، در عصر انتقال جهاني دانش و تكنولوژي[xx] و در دهه‌ي گلوباليزاسيون [xxi] و هارمونيزه شدن نظام حقوق[xxii]، ما(افغانها) مجبور خواهيم بود همراه با پير فرزانه محترم اسدالله غالب بدنبال قوانيني بگرديم كه 100سال پيش در كشور خويش داشته ايم:"من با این مشکلات مواجه بودم و همیشه جنجال داشتیم این قوانین برای اینکه ما از خود نظام سابق قانونی داریم که بیش از 100 سال سابقه دارد و این قوانین ما همگی از فقه اسلامی نشأت می گیرد چون ما یک کشور اسلامی هستیم و ما به همین خاطر با یک نظام خاص و با روش قانون گذاری خاص در چوکات خاصی ما مکلفیت داریم که قانون اساسی هم به ان تأکید می کند"[xxiii].



    چهارم، وزارت تحصيلات عالي از مهمترين وزارتها در ديگر كشورها خصوصا كشورهاي پيشرفته است؛ هرچند در افغانستان جزء "وزارت‌هاي كليدي" محسوب نمي شود! با اين وجود كسي كه در رأس اين وزارت قرار مي گيرد، با تمام زيرمجموعه‌ي خود با طيف وسيعي از نيروهاي نخبه، تحصيلكرده و دانش آموخته در سطوح عالي سروكار دارد. وضع مقررات تشويق كننده براي گسترش علم و دانش و پژوهش و انتقال تكنولوژي و رفع موانع و مقررات دست و پاگير و منافي و مغاير با توسعه كمي و كيفي دانش و پژوهش و مراكز آموزش عالي و كادرسازي و جذب نيروهاي فرهيخته و سامان مند ساختن مكانيزم تحصيلات عاليه و در يك كلام، "تسهيل" دسترسي به دانش و پژوهش، از بديهي ترين و ضروري ترين نياز يك كشوري است كه از لحاظ توليد دانش و تفكر و تكنولوژي در آخر ليست كشورهاي جهان قرار دارد[xxiv]. اما مشروط به اينكه قصد متوليان كشور از وجود وزارتخانه‌اي بنام تحصيلات عالي، توسعه و گسترش دانش و زدايش جهل و ناداني و مبارزه با عقب ماندگي فكري و فرهنگي و بي سوادي باشد اما اگر قصد اين باشد كه بهر دليلي به وضعيت سده‌هاي پيشين كشور رجعت كنيم و از مقررات و موجودات صدسال پيش خود تغذيه نماييم، در آن صورت وجود اين وزارت نيز بي معنا خواهد بود و كانديد آن كه دعواي ترقيخواهي و رشد و پرورش علم و دانش را داشته باشد، مردود خواهد شد و بجاي وي احتمالا كسي خواهد آمد كه مهمترين هنرش پايين و بالاكشيدن تابلوي اين دانشگاه يا آن پوهنتون و مهمترين خلاقيتش در نخبه كشي و استعدادستيزي و ايجاد تبعيض و تبعٌض و تشديد موانع آگاهي و تكثير منابع جهل و عقيم شدگي فرهنگي باشد. به اين دليل، هاشم عصمت اللهي هرچه در صحن پارلمان اصرا بورزد كه قصد نوآوري دارد و به خلاقيت‌ها و ظرفيتهاي بالقوه‌ و بالفعل افغاني بيشتر بها خواهد داد:

    " اما تحصیلات و تجارب بنده به ارتباط این پستی که کاندیدش هستم که باید سنخیت داشته باشد ؛ آخرین مدرک تحصیلات من دکترا در علوم ارتباطات اجتماعی است که البته این مدرک من 8 سال قبل به تأیید وزارت تحصیلات عالی و کمیسیون انسجام امور آکادمیک رسیده بود و حال هم هیچ مشکلی نیست و اگر سؤالی بود من در خدمت شما هستم.

    نمایندگان محترم پارلمان !

    تجربه کشورهای اروپایی؛ آمریکایی و حوزه جنوب شرق آسیا در همین چند دهه اخیر نشان می دهد که انها ابتدا روی تعلیم و تربیت و تحصیلات عالی سرمایه گذاری کرده اند و تاهنوز هم این پروسه دنبال می شود. به طور نمونه جاپان کشوری است که تحت تأثیر دو جنگ جهانی اول و دوم تمام دار و ندار خود را از دست داد و وقتی که هیچی نداشتند ؛ دانشمندان و عقلای آن کشور دور هم جمع شدند و گفتند یک چیز برای ما باقی مانده و ان عقل و خرد انسانی ماست و گفتند بیایید در این زمینه سرمایه گذاری کنیم تابه جایی برسیم ؛ کار کردند و اینک به اعتبار علمی و اعتبار تکنولوژِی در مقیاس جهانی رسیده اند و دنیا از پیشرفتهای جاپان غافل نیست و همه می دانند.

    نمونه دوم کوریای جنوبی است ؛ وقتی ما به این کشور رفتیم و با متخصصین آن صحبت کردیم تجارب خود را با صراحت به ما گفتند ،آنان اظهار داشتند که وضعیت ما در 40 سال پیش بدتر از افغانستان شما بود ؛ و چیزی نداشتیم و فقط بروی علم سرمایه گذاری کردیم و صحبتشان این بود که در سال 2015 میلادی جایگاه ما در سطح انفورماتیک و اینفورمیشن جهانی باید در کجا باشد . این تجربه های که تجارب مثبت جامعه جهانی نشان می دهد که آنان این راه را رفته اند و افغانستان نیز باید این راه را برود .برای عبور از مشکلات عدیده ای که دامنگیر کشور ماست راهی جز سرمایه گذاری در عرصه علم و دانش و تحصیلات عالی وجود ندارد.

    عقیده بر این است که استعداد انسان افغانی و عقل و خرد فرزندان این مرز و بوم از سایر کشورها کمتر نیست و ما می توانیم در این زمینه سرمایه گذاری کنیم و این مهم مقدور نیست مگر توجه جدی به تحصیلات عالی کشور ."


      اكنون الإثنين 6 مايو 2024 - 17:24 ميباشد