پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    نوشته هاي امي گود مان

    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 4:19

    نوشته هاي امي گود مان Amy-phns2
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 4:47

    ترجمه فریدون گیلانی / شهرگان |


    سیمورهرش : ایالات متحده به نقشه ی حمله نظامی اسرائیل به لبنان کمک کرد . دیک چینی سیستم را قانع کرد که حمله نظامی به لبنان می تواند مقدمه و زمینه ساز حمله به ایران باشد.
    انتشار مقاله ی سیمورهرش روزنامه نگار محقق در شماره هفته دوم اگوست 2006 نیویورکر مبنی بر آن که مقام های اسرائیلی در اوائل تابستان امسال برای گرفتن چراغ سبز حمله نظامی به لبنان به کاخ سفید رفته بوده اند ، زمینه ساز مصاحبه ی آمی گودمن با او شده است . این مصاحبه را «دموکراسی ، حالا ! » پخش کرده است ( منظور دموکراسی ، حالا ! برای ایالات متحده ، و لاجرم تاکید برفقدان دموکراسی در کشوری است که صدور دموکراسی را ، که چیزی مثل صدور انقلاب اسلامی است ، بهانه ی توسعه طلبی های وحشیانه ی امپریالیستی قرارداده است – م )
    سیمورهرش در مقاله نیویورکر تاکید ورزیده که دولت بوش بیشتر به این دلیل با تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان موافقت کرده تا حزب الله را به مثابه مانعی بالقوه از سرراه بمباران ایران بردارد .
    دولت بوش ، علنا از جنگ اسرائیل پشتیبانی کرد و ضمن آن که به اقدامات بین المللی برای آتش بس دست زد ، اسلحه و مهمات آمریکائی را به سمت ارتش اسرائیل سرازیر کرد .
    آمی گودمن: سیمورهرش برنده جایزه پولیتزر در روزنامه نگاری است و در واشینگتن به ما پیوسته است تا در باره مقاله اخیرش به نام « نگاهی به لبنان و علایق واشینگتن در جنگ اسرائیل »، توضیحاتی به ما بدهد .
    سیمورهرش : به هر صورت وقتی از واشینگتن نام می برید ، باید از دیک چینی حرف بزنید . من می توانم خیلی جدی به شما بگویم که واشینگتن اداره دیک چینی است . گمان کنم می توانید بگوئید که در واقع واشینگتن خانه طرز تفکر محافظه کاران جدید است . دیک چینی ، سرکرده این خانه است . بعضی از دستیاران نزدیک به او در کاخ سفید ، الیوت آبرامس ، دیوید وورمسر و بقیه اند .
    درک من این است که : ارتش ما ، نیروی هوائی ما و اساسا ساز و برگ نظامی ایالات متحده سال هاست که نقشه بمباران وسیع ایران را که مورد حمایت پنتاگون است ، در دستور کار خود دارند. و نوعی جدال مهلک در درون پنتاگون برسر خطوط اصلی و اساسی نظریه حمله به ایران ، وجود دارد. زاویه های مختلفی برای ورود به مساله ایران وجود دارد . دولت ایران هم به این زاویه ها دامن می زند . اما چرا ؟ آن هم به این شدت ! نیروی دریایی ، تفنگداران دریائی و ارتش گفته اند راهی برای بمباران وجود ندارد ، به این جهت که سرانجام به پیاده کردن نیروی زمینی خواهد انجامید . بنا براین ، نتیجه بازی ، تا کنون به مبهوت شدن انجامیده است . و من در این باره بسیار نوشته ام .
    در بهار امسال به عنوان بخشی از این شطرنجی که به مات شدن ، یا مبهوت ماندن انجامیده است ، نیروی هوائی آمریکا ، با نیروی هوائی اسرائیل به مشورت پرداخت . فرمانده نیروی هوائی اسرائیل ژنرال « دان هالوستی » ، خلبانی است که فکر می کنم فرمانده ارتش اسرائیل و فرمانده نیروی هوائی اسرائیل و از معتقدان به جنگ استراتژیک است و ، به هر صورت ، طرفین مشورت علائق مشترک بسیاری دارند . بنابراین ، از این ملاقاتی که در بهار امسال صورت پذیرفته ، موافقت نامه ای در آمده است . به این مضمون که شما به ما کمک کنید و ما هم به شما کمک می کنیم . این پیشنهاد، توجه دیک چینی را به خود جلب کرد . بخصوص نکته ای از توافق نامه که در آن اسرائیل به شدیدترین حمله ی وسیع هوائی علیه حزب الله دست می زد ، باعث شعف دیک چینی شد . در این رضایت خاطر و وجد و شعف ، نمی توانم به شما بگویم که بوش کجا بود ، اما باید تصور کنید که درست با دیک چینی بود . قاعدتا هر تصمیمی که دیک چینی می گیرد ، چنین نسبتی با جرج بوش دارد .
    عقیده ی دیک چینی این بود که ما هرسه ، هم عقیده ایم . ما ، سه جانیم در یک کالبد . ما این جنگ را به خاطر استراتژی بمباران انجام می دهیم . اگر نیروی هوائی اسرائیل ، با آن خلبانان عالی و ورزیده بتواند به فضای هوائی لبنان نفوذ کند و حزب الله را در پناهگاه شان نابود کند ، یا آنان را از پناهگاه شان به بیرون بکشد و داغان کند ، و اگر بتواند امکانات زیر زمینی شان را منهدم کند و طومارشان را در نوردد ؛ که البته همه در کاخ سفید و در نیروی هوائی اطمینان دارند که توانائی این اقدام را دارد ، بلند پروازی رئیس جمهوری و دیک چینی در مورد ایران ، تحقق خواهد یافت .
    من فکر نمی کنم این رئیس جمهوری ، یعنی رئیس جمهوری ما ، کاخ سفید را بدون حل تهدید مساله اتمی ایران که به نظر او جدی است ، ترک کند.
    به گمان من دومین مورد سئوال شما این است که آیا می شود بدون حل مساله ی موشک های حزب الله لبنان به ایران حمله نظامی کرد ؟ آن ها واقعا راکت اند . به طور مستقل هدایت نمی شوند. حتی اگر برد این موشک ها بیش از چند صد کیلومتر نباشد ، بدون از بین بردن آن ها نمی شود به ایران حمله کرد . برای آن که این موشک ها عملا به صورت مانع در خواهند آمد . شما به ایران حمله می کنید ، حزب الله هم تل آویو و حیفا را موشک باران می کند . بنابراین ، اول باید این مانع را از میان بردارید .
    سومین مورد هم این است که اگر شما از شر حزب الله و حسن نصرالله خلاص شوید ، در واقع از شر تروری خلاص شده اید که به قول « ریچرد آرمیتاژ» معروف به سرکرده ی « A.Team تروریسم » است .
    بنابراین واقعیات اساسی ، اسرائیل علاقه وافری به انجام حمله نظامی داشت . بنابراین ، ملاقات هائی صورت پذیرفت . تماس های فراوانی صورت گرفت . شما از من بهتر می دانید که اسرائیل دقیقا در جریان مسائل این کشور با حزب الله قرار دارد و این مساله انعکاس تاریخی روشنی هم دارد . بنابراین ، بر آن بودند که دست به کاری بزنند . اما مساله ی زمان انجام آن کار مطرح بود .
    اوائل تابستان امسال ، فکر می کنم پس از اشغال مجدد غزه از طرف اسرائیل و پس از آن که نخستین سرباز اسرائیلی به نام « شالیت » در بیست و هشتم ژوئن دستگیر شد، علامت ها به کار افتادند و ترافیک سنگینی از علامت ها به وجود آمدند . این علامت ها ، این امکان را برای اسرائیل ایجاد کردند تا مذاکرات فراوانی را برای بحث در مورد مرزهای شمالی آغاز کند. منظورم مرز میان لبنان و اسرائیل و لبنان و فلسطین و اسرائیل است. ( بنا به خبرها ، روز چهارشنبه بیست هشتم ژوئن یک سرباز اسرائیلی به گروگان گرفته شد و ساعت 2 صبح پنجشنبه 29 ژوئن پنج هزار سرباز اسرائیلی وارد نوار غزه شدند و بمب افکن های اسرائیلی هلیکوپترهای کبری و موشک های لیزری که جملگی ساخت آمریکا بودند ، نوار غزه را در هم کوبیدند و جالب اینجا بود که پس از هجوم ارتش اسرائیل به مرزهای جنوبی لبنان ، در رسانه های غربی ، دیگر خبری از وضعیت نوار غزه و حماس منعکس نشد. – م )
    بنابراین ، در تابستان امسال ، بنا به زمینه هائی که وجود داشت و حرکاتی که حزب الله به صورت بازی موش و گربه در حدود شش سال از تاریخ بیرون راندن اسرائیلی ها از سال 2000 به وسیله حسن نصرالله صورت گرفته بود ، اتفاقی خواهد افتاد . واقعا بازی موش و گربه بود . هر دو طرف قضیه ؛ هم موش و هم گربه ، همدیگر را دنبال می کردند . و در آخرین حرکت ، حزب الله دست به اقدامی زد تا نیروی هوائی اسرائیل ، بنا به نقشه ای که آماده شده بود و می توانست برای تکمیل بازی موثر باشد ، بمباران هوائی خود را آغاز کند . حرکت خیلی سریع انجام پذیرفت – 10 روز پس از گذشت 12 روز از دستگیری نخستین سرباز اسرائیلی ، این حرکت صورت گرفت.
    آمی گودمن : شما می گوئید اسرائیل ها به ما گفتند که این جنگ ارزانی است که فواید بسیاری دارد . این حرف را شما با نقل و قول از یک مقام دولتی ایالات متحده که مشاور ارتباط تنگاتنگ با اسرائیل بود مورد تاکید قرار داده اید .
    سیمورهرش : من فکر می کنم از نظر تاریخی اشتباه دیگری که ما در این مورد کرده ایم و نسبت به اطلاعاتی که به ما داده شده است خوش بین بوده ایم ، مورد عراق است . بله ، اسرائیل چنین برداشتی داشت و این برداشت خوش بینانه را به ما قبولانده بود . اسرائیل فکر می کرد نیروی هوائی وارد خواهد شد و مثل عراق ، زمینه را کاملا برای ورود نیروی زمینی آماده خواهد کرد . ما هم این تصور را خوش بینانه پذیرفته بودیم.
    عنصر دیگری هم در این میان وجود دارد که خود شما قبلا در خبرها و گزارش های تان از آن سخن گفته اید . یکی از نکاتی که بلافاصله پس از شنیدن شیوه بمباران هوائی اسرائیل مرا تکان داد ، به طور غریزی مساله ای بود که در مورد برنامه بمباران هوائی ایران شنیده بودم ، اما در آن باره چیزی ننوشته بودم . این برنامه چنین طراحی شده است که به طور ناگهانی و به صورت بسیار گسترده ای ، تاسیسات اتمی ایران را در تمام نقاط کشور به صورت فلج کننده ای بمباران کند . به این صورت که به مدت سی وشش ساعت پیاپی ، بی وقفه تمام کشور را بمباران کند و مردم را به پناهگاه ها بکشاند . الزاما غیر نظامیان را بمباران نکنند ، ولی تمام تاسیسات کشوری را ، اعم از تاسیسات برق و آب و مخابرات و حرارت ، در هم بکوبند . جاده ها را بمباران کنند ، نیروهای برق را بزنند و ذخائر آب را منهدم کنند . ( به نظر من تنها اشتباه آقای هرش این است که لابد نمی داند مردم غیر نظامی هیچ پناهگاهی در ایران ندارند که به آن پناه ببرند – م )


    ادامه در پایین صفحه
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 4:52

    به این ترتیب وقتی پس از سی وشش ساعت مردم از پناهگاه ها خارج شدند ، نگاهی به اطراف بیندازند ، و در نظر محافظه کاران جدید آمریکائی ، به همدیگر بگویند : « خدایا ، این بلا را آخوند ها سر ما آوردند . همان آخوندهای مذهبی که کشور را اداره می کردند . ما باید فورا آن ها را براندازیم و دولتی غیر مذهبی را سرکار بیاوریم. » این ، طرز تفکر سال پیش بود . تا زمانی که عناصر درون پنتاگون ، یعنی بخش غیر نظامی این عناصر ، و هم چنین دکان داران مغازه دیک چینی ، چنین می اندیشدند ، چنین طرز تفکری حاکم بود .
    بنابراین ، وقتی به اولین بهانه ی اسرائیل ، و تا جائی که من به یاد دارم ، به اولین هدف های اسرائیل که نگاه می کنید ، متوجه می شوید که برای غیر نظامیان زمینی مسطح ساخته اند . غیر نظامیان را از صحنه دور کردند تا توانائی حمله هوائی را بالا ببرند . ( این نظریه آقای هرش ، طبعا مطلق نیست ، چرا که تلفات غیر نظامی نشان دهنده فقدان پناهگاه برای غیر حزب الهی ها بود . مگر آن که منظورشان فقط طرفداران حزب الله باشد . م ) اسرائیلی ها بلا فاصله بزرگ راه ها را هدف گرفتند – جاده ها را هدف گرفتند ، پمپ بنزین ها را هدف گرفتند- اساسا جنوب لبنان را از سایر نقاط لبنان جدا کردند . رابطه جنوب لبنان به هر نقطه دیگری را قطع کردند . اما من فکر می کنم با توجه به اینکه حزب الله شیعه است و اسرائیل به خوبی به وجود مذاهب مختلف در لبنان آگاه است ، با مورد هدف قرار دادن تاسیسات حیاتی ، قصد داشتند جمعیت سنی و مسیحی لبنان را علیه حزب الله شیعه بشورانند که این نتیجه می توانست باعث تسهیل هدف اصلی شود.
    آمی گودمن : مقاله ی شما که با عنوان « نگاهی به لبنان و علایق واشینگتن در جنگ اسرائیل » در آخرین شماره نیویورکر چاپ شده ، مرا به سرافت می اندازد بپرسم : می توانید مقطع زمانی مورد نظر تان را ، که پیش از دستگیری دو سرباز اسرائیلی بوده است ، و ملاقاتی را که در آن مقطع زمانی مورد نظرتان که پیش از دستگیری دو سرباز اسرائیلی بوده است ، و مضمون ملاقاتی را که در آن مقطع صورت پذیرفته است ، برای ما روشن کنید ؟
    سیمورهرش : من آن چنان اطلاع وسیعی از آن ندارم . دلیلش هم روشن است . بدیهی است که این جا ، در این شهر که اسمش واشینگتن است ، در این کاخ سفید ، مساله به صورت لوس و ننری در آمده است . من حتی نمی دانم خود جرج بوش چگونه در نقشه ی مستقیم دخالت داشته است . به هر صورت اما ، مدیریت سیاست با او است . بهترین حدسی که می توانم بزنم ، این است که در بهار امسال ، درگیری سختی برسربرخورد با مساله ی اتمی ایران جریان داشت که در آن ، ژنرال ها اندکی در مقابل کاخ سفید ایستادند . فکر می کنم ، و حدس می زنم که این نشانه ی ضعف درک و دریافت ، یعنی ضعف سیاسی دولت بوش در این نقطه باشد . و بهانه ی انرژی اتمی ایران را از روی میز برداشته اند .
    مساله ایران ، تبدیل به موضوعی زیرزمینی شده است . امکانات هسته ای ، یعنی امکانات مورد ادعای هسته ای ، موضوعی است که من در باره اش نوشته ام ، مساله اما این است که ما نمی توانیم هیچ مدرکی پیدا کنیم که به صراحت گویای برنامه ساخت سلاح های هسته ای باشد . اما ، به هر صورت ، تحقیقاتی را در ایران دارند انجام می دهند ، و ممکن است به صورتی بسیار جدی و شدید هم باشد ، ولی این فعل و انفعالات در زیر زمین ، زیر خروارها صخره ، به عمق هفتاد و پنج فوت دارد صورت می پذیرد و غیره و غیره . همه ی این ماجراها را ، همه ی ما بارها شنیده ایم . در آن نقطه ی بهار 2006 ، زمانی که گزینه ی انرژی هسته ای کنار گذاشته شده و پرداختن به طرح ساخت بالقوه ی سلاح های هسته ای در عمق 75 فوت قوت گرفت ، مساله ی مذاکرات جدی میان نیروی هوائی ما و نیروی هوائی اسرائیل آغاز شد ، برای آن که انتقال بمب های بی شمار 5 هزار پاندی برای درهم شکستن محفظه های زیر زمینی به اسرائیل آغاز شده بود ، و تحقیقات وسیعی بر محور این نظریه صورت پذیرفت که چگونه می توانیم دو، یا سه بمب از این دست را پی در پی فرو ریزیم .
    بنابراین ، همانگونه که خود شما می توانید همکاری تنگاتنگ ارتش آمریکائی و اسرائیلی را رد یابی کنید ، من از بهار این مساله را پی گرفتم : نقشه ی این دو ارتش ، آن گونه که به من توضیح داده شد، مبادله ی اطلاعاتی میان آمریکائی ها و اسرائیلی ها بود ، که امری عادی است . به من توضیح داده شد که منابع اطلاعاتی دو کشور همکاری تنگاتنگی دارند و به من گفته شد که حتی کارمندان ارشد اطلاعاتی و مقام های عالی رتبه ی نظامی دو کشور ، مبادله شده اند . این واقعیت ، ناگهان مثل حبابی ترکید .بدینگونه بود که خبر به من رسید ، در پنتاگون و پیرامون رهبر اصلی آن دونالد رامسفلد رو شد ، و به این نظریه ی دیک چینی ره برد که « همین کار را باید به پیش ببریم . این عقیده بسیار عالی است. » ( درواقع چیزی مثل ادغام ارتش های آمریکا و اسرائیل در سطح بالاتر از مبادله اطلاعاتی ، بخصوص در تاکتیک های جنگی هوائی و استفاده برق آسا از بمب هائی که در عمق صد و پانزده متری زمین منفجر شوند. – م )
    من نمی خواهم بگویم واشینگتن اسرائیل را مجبور کرد سریع تر از برنامه اقدام کند ( منظور اقدام به بمباران آزمایشی لبنان به عنوان نمونه ی کوچکی از حمله بزرگتری با همان تاکتیک به مردم ایران است . – م ) اما فکر نمی کنم جای هیچ سئوالی باقی مانده باشد که نیروی دفاعی و نیروی هوائی اسرائیلی از این که حسن نصرالله ، یعنی حزب الله با چنان سرعتی وارد مرحله ی دستگیری سربازان اسرائیلی شد ، یکه نخورده باشد . همان طور که گفتم ، نخستین سربازان اسرائیلی روز بیست و هشتم ژوئن در نوار غزه به اسارت گرفته شدند . اسرائیل بی درنگ و با تمام قوا به نوار غزه هجوم برد و همه چیز را از زمین و هوا در هم کوبید، اما حمله به حزب الله ( حسن نصرالله ) در دوازدهم ژوئیه ، خیلی سریع تر از برنامه پیش بینی شده صورت پذیرفت . ارتش های آمریکائی و اسرائیلی و طراحان نقشه ، بر آن بودند که ماجرا در سپتامبر ، یا اکتبر به وقوع خواهد پیوست و آن ها برنامه شان را به اجرا خواهند گذاشت . عملیات ، سریع تر از برنامه پیش شده انجام شد . من ، وقت بسیاری را صرف گفت و گو با اسرائیلی ها کردم ، آنان ، جملگی بر آن بودند که سرعت و غافل گیری در این ماجر ( آخرین صحنه ی بازی شیطان – م ) ، نقش حائز اهمیتی دارد که در جریان آن ، نیروی هوائی اسرائیل به حمله ای برق آسا دست خواهد زد . این ، بدان معنی نبود که نقشه ی واکنش سریع را نداشته باشند ، اما اتفاق خیلی سریع تر از پیش بینی های آنان رخ داد .
    آمی گودمن : شما چیزهائی هم در مورد الیوت آبرامز و نقش دونالد رامسفلد گفته اید .
    سیمورهرش : می دانید که من بدجوری به مسائل گیر می دهم . من از واقعه یازده سپتامبر 2001، با خیلی از دست اندرکاران گفت و گو کرده ام و یکسره دور بر رامسفلد می پلکیده ام . اما خوب ، این بار دم به تله نمی داد و نخستین باری بود که – در رابطه با ماجرای بهار امسال که مورد بحث است – بنا به آنچه شنیده ام ، به نظر نمی رسید با شیوه ی کار موافق باشد . یکی می گفت به نظر می رسد که حتی رامسفلد اندکی به سرنوشت رابرت مکنامارا دچار شده باشد . اگر یادتان باشد ، مکنامارا وزیر دفاع جان اف کندی و لیندون جانسون ، از بزرگترین مدافعان جنگ ویتنام و سر کرده ی آن کسب و کار بود . با این حال که در تمام سال های 60 و 67 رئیس فروشندگان جنگ ویتنام بود ، به این نتیجه رسید که فتح و ظفری در کار نیست و آخر سر عقب نشست و کار را به بانک جهانی سپرد .
    دونالد رامسفلد کاملا متوجه شده است که بدون هیچ امیدی به آینده و حفظ نیرو ، صد و پنجاه هزار سرباز آمریکائی را در عراق به تله انداخته است . هیچ تردیدی وجود ندارد که رامسفلد جنگ عراق را باخته است و پرسش های بسیاری مطرح است که ما در افغانستان چه کاره ایم . در آن دو کشور ما در مدار صفر در برابر دو قرار گرفته ایم . بنابراین ، دونالد رامسفلد وزیر دفاع ایالات متحده ، دل خوشی از این سیاست ، یعنی از این که جنگی طولانی در جنوب لبنان با حسن نصرالله در گیرد ، نداشت . برای آن که من فکر می کردم حسن نصرالله روی پای خود ایستاده باشد . ( بامرور کتاب بازی شیطان رابرت دریفوس و « براندازی » استیفن کینزر که پس از بازی شیطان ترجمه اش را در برنامه دارم ، نیز خروارها سند دیگر در مورد سیاست های اینترپرایز سیاسی اخوان المسلمین و پایگاه های نفوذی و اغلب هدایت کننده ی MI6 و CIA در این سازمان مافیائی فراگیر اسلامی ، این دریافت آقای هرش جای تامل و تردید و بازنگری دارد – م ) البته هیچ یک از ما ، مطمئن نیستم که این حدس درست است یا نه ( ولی من اطمینان دارم که حتی در رابطه با نتیجه گیری آقای هرش ، این حدس نمی تواند بنا به تاریخ و واقعیت و صحنه های جاری ، درست باشد – م ) من اما ، فکر می کنم که حسن نصرالله خودش در مورد اعمالش تصمیم می گیرد . من فکر نمی کنم آن گونه که واشینگتن و این کاخ سفید فکر می کنند ، نصرالله در مهار سوریه و ایران باشد و همه چیز از ایران می آید . می دانید ، هر کسی که نصرالله را ملاقات کند ، همان گونه که من چند بار ملاقات کرده ام ، متوجه می شود که نسبتا ترسناک است . به هر حال ...
    آمی گودمن : کی با او ملاقات کرده اید ؟
    سیمورهرش : چندین بار، منظورم این است که چندین بار با او مصاحبه کرده ام . برای نیویورکر مصاحبه کرده ام . در همین زمستان ، مدتی را با او گذراندم .
    آمی گود من : در لبنان ؟


    ادامه در پایین صفحه
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 4:55

    نوشته هاي امي گود مان Hersh-goodman-400x300


    سیمورهرش : بله بله .
    آمی گودمن : می توانید از درک خود از او بگوئید ؟
    سیمورهرش : من با رهبران مذهبی بسیاری گفت و گو کرده ام ، مثلا همین جا در نیویورک با اسقف « اوکانل » در چنین مقایسه ای ، من حسن نصرالله را مذهبی معتقدی یافته ام که ایمان دارد. شما حال آدم های خدا نشناسی مثل مرا که از ملاقات با چنین معتقدانی بر می گردند و متوجه می شوند که دین و مذهب کسب و کارشان است ، می فهمید . برای آن که ایمان شان خیلی بالاست . حسن نصرالله ولی در دین و مذهب خود ، باورمند عمیقی است و چشم های بازی هم دارد . چشم های زنده ای دارد و خوش اخلاق و خوش برخورد است .
    می دانید که من دور دنیا می گردم و با آدم های هشیار و زیرک بسیاری در سطح جهان ، بخصوص خاورمیانه ، ملاقات می کنم . وقتی طبل های جنگ عراق به غرش در آمد ، مرا ترغیب به ملاقات با حسن نصرالله کردند . دلیل شان هم آن بود که این بابا به عنوان یک شیعه ، احساس خاصی در مورد عراق دارد . رابطه او با سیستانی رهبر شیعیان بسیار نزدیک است . با ایرانی ها ( آخوندهای ایرانی – م ) نیز روابط تنگاتنگی دارد و کلی هم در ایران طرفدار پرو پا قرص دارد . بنابراین ، من فقط به عنوان خبرنگار به ملاقاتش می رفتم و در آغاز در باره عراق و بعد ، در مورد سایر مسائل گفت و گو می کردیم ، بسیار هم صریح و بی پرده حرف می زدیم .
    برگردیم به دونالد رامسفلد . به هر صورت ، مساله اصلی این جا رامسفلد است . تردیدی وجود ندارد که ایران نفوذ شرورانه ای در عراق دارد که این نفوذ را شیعه ؛ شیعه ی ایران ، هدایت می کند و به من گفته شده است دغدغه ی رامسفلد این است که جنگ طولانی علیه نصرالله ، فقط باعث می شود که ایرانی ها در حمایت از حزب الله شروع کنند به فشار آوردن برسربازان ما در عراق . و همان گونه که گفتم ، می دانید که موقعیت ما در عراق شکننده است . هیج کس به صورتی کامل نمی داند ، و بخصوص این دولت اصلا نمی داند ، که چگونه از این مهلکه خلاص باید شد . درست همانگونه که اسرائیلی ها نمی دانند چگونه سرو ته قضیه را درز بگیرند . درست همان نمونه ای را در رابطه با اسرائیلی ها و حزب الله ملاحظه می کنید که کاخ سفید جرج بوش در رابطه با عراق گرفتارش شده است : اسرائیلی ها چنان به پیروزی قطعی خود غره بودند که هرگز به نتیجه ی خلاف آن نمی اندیشیدند . من در مقاله ای که برای نیویورکر نوشتم ، نقل قولی کردم از مقامی بسیار بلند پایه ی نظامی که می گوید : « شما به هیچ وجه نمی توانید این کاخ سفید را قانع کنید که نتیجه ی معکوس هم می تواند وجود داشته باشد . » همین واقعیت را شما در مورد اسرائیلی ها هم ملاحظه کردید . به فکر اسرائیلی ها هم خطور نمی کرد که وقتی پای شان در باتلاق فرو رفت ، چگونه درش آورند ، جز آن که بر نیروهاشان بیفزایند و میزان کشته های خود را هم بالا ببرند.
    آمی گودمن : شما در مقاله تان نوشته اید که ایالات متحده پیشنهاد رسمی سوریه را در رابطه با جنگ علیه تروریسم رد کرده است . میل دارید در این باره هم چیزی بگوئید ؟ و توضیح بدهید که آیا می شود با دولت بوش از لبنان و عراق سخن گفت و حرفی از سوریه و ایران نزد ؟
    سیمورهرش : می دانید ، این دولت هنوز از مذاکره با کسانی که دوست شان ندارد ، سرباز می زند . به گمانم شما بیشتر از من متوجه این واقعیت باشید . می دانید که بچه ها ، بخصوص در مهد کودک ها با هم دعوا می کنند . من این تجربه را روی بچه های خودم که به مهد کودک می رفتند پیدا کردم . خوب ، معلم مهد کودک دو طرف دعوا را صدا می زند و می گوید : « با هم دست بدهید و بروید پی ی بازی » و بچه هائی که حتی دوره ی پیش از کودکستان را می گذرانند ، چنین می کنند . حالا ما رئیس جمهوری داریم که با وجود تمایل ایرانی ها ، حاضر به حرف زدن با آن ها نیست . می دانید که بسیار در این مورد نوشته اند . این رئیس جمهوری ، با سوریه هم حاضر نیست حرف بزند .
    من آشکارا ، شاید هم پنهانی ، چندین بار با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه حرف زده ام . آخرین بارش در سال 2005 بود، که اسد به من گفت درد عمیقی را تحمل می کرد . و موضوع درد آور را هم به من نشان داد . بشاراسد نامه هائی به جرج بوش نوشته بود و گفته بود « بیائید به هم نزدیک شویم. بیائید با هم حرف بزنیم . دست ما پر است . ما می توانیم به شما کمک کنیم . دست ما و ایران، اساسا پرتر از این حرف هاست . ما ( یعنی سوریه و جمهوری اسلامی ایران – م ) می توانیم بیش از هر کشور دیگری در عراق برای شما کارساز باشیم . چرا از ما استفاده نمی کنید ؟ ما در مرزهای خود به پدیده ای مثل سومالی نیاز نداریم . ماهیچ علاقه ای به اغتشاش و بحران در این منطقه نداریم . » و این کاخ سفید ، بشاراسد را باور نکرد . اسد گفت که هیچ پاسخی به نامه های او ندادند . سفیر او عماد مصطفی ، این جا ، در واشینگتن ، مطلقا منزوی شده است . این حرف هائی که کاخ سفید و شخصا کاندولیزا رایس در باره گشایش باب مذاکره با ایران و سوریه می زنند ، واقعا حرف مفت است . مذاکراتی در سطح بسیار نازل وجود داشته ، اما کسی اقدامی برای مذاکرات جدی در سطح بالاتر نکرده است .
    همان گونه که من سال های پیش در نیویورکر نوشته ام ، پس از حمله ای که القاعده به ما کرد، سوریه یکی از بزرگ ترین یاوران ما بود ، برای آن که پیر مرد ؛ حافظ اسد پدر رئیس جمهوری کنونی ، از جهادگرائی ( جهادیسم ) متنفر بود . حافظ اسد چشم نداشت اخوان المسلمین را ببیند . اخوانی ها شدیدا با او مخالف بودند . بزرگترین اسناد و مدارک و نوشته ها علیه اخوان المسلمین را که رابطه ی تنگاتنگی با القاعده داشت ، در اختیار او بود و از انتشار آن ها دریغی نمی ورزید . در واقع ، پس از واقعه یازدهم سپتامبر 2001 ، ما بیشتر از سوریه آموختیم ، تا کشوری دیگر . رئیس جمهوری سوریه دسترسی به هزاران سند را برای ما امکان پذیر کرد و موافقت کرده بود تا هزاران پرونده ی دیگر را نیز در اختیار ما بگذارد . فکر می کنم در سال 2002 ، یا 2003 ، مقاله ای درنیویورکر نوشتم که در آن نقل قولی از یکی از مقام های اطلاعاتی سوریه کردم . او گفته بود : «ما حتی حاضریم در مورد حمایت خود از حزب الله با شما گفت و گو کنیم . ما می خواهیم که شما در جنگ با ترور موفق شوید .» بنابراین ، من از این نمایش هراس آور کاخ سفید که بی اساس است در شگفتم . به نظر من ، در واقع دارند صحنه ای عجیب و غریب را بازی می کنند ( که به قول رابرت دریفوس در کتاب بازی شیطان ، لابد از صحنه های زنجیره ای بازی شیطان است که به کمک اخوان المسلمین از دهه ها پیش به اجرا درآمده است – م .) می دانید ، من فکر نمی کنم هیچ یک از ما ، دست کم خود من ، بتوانیم تا سال 2009 که انتخابات ریاست جمهوری است نفس راحتی بکشیم . من البته در این مورد چیزی ننوشته ام ، اما فکر می کنم حتی اسرائیلی ها ؛ با اکراه هم که شده ، حاضر بودند در سال 2003 در باره بلندی های جولان ( که در جنگ اعراب و اسرائیل به اشغال اسرائیل در آمد – م ) با سوریه وارد مذاکره شوند ، و ...
    ادامه در پایین صفحه


    اين مطلب آخرين بار توسط در الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 21:15 ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 4:56

    آمی گودمن : در واقع سوریه ...
    سیمورهرش : اجازه بدهید حرفم را تمام کنم . این ما بودیم که اسرائیلی ها را از این تماس باز داشتیم .
    آمی گودمن : چرا ؟
    سیمورهرش : من نمی دانم . حدس می زنم نمی خواستیم دوستان مان با دشمنان مان گفت و گو کنند .
    آمی گود من : شما در سال 2003 نوشتید که بمباران یک کاروان سوریه ای در داخل سوریه به وسیله بمب افکن های ایالات متحده ، هر کوششی برای مراوده با واشینگتن را در هم کوبید.
    سیمورهرش : این فقط نظر و تحلیل من نبود . در آن زمان همین اتفاق افتاد. اما پس از آن ، نامه ای را که به یقین در سال 2005 ، بشاراسد رئیس جمهوری سوریه برای من فرستاد ، نشان می دهد که دو باره چنین کوششی را از سرگرفت . من این نامه را دیدم ، تازه آن را نوشته بود . او هنوز سعی می کرد رابطه ای با واشینگتن بزند ، برای آن که قطعا به نظر خود او راه حل هائی بسیاری برای حل بحران عراق داشت . بحران عراق ، اکنون سوریه را هم دچار بحران کرده است ، برای آن که هم اکنون بین 400 تا 500 هزار آواره ی عراقی در دمشق و سایر نقاط زندگی می کنند. تازه صدها هزار لبنانی هم به آن افزوده شده است . بنابراین ، مهار املاک منقول از دست دولت خارج شده است
    طنر قضیه در این است که هرچه ما بیشتر در مقابل سوریه موضع می گیریم ، برای نخستین بار در تاریخ زندگی سوریه ای ها ، سرمایه گذاری های خارجی کلانی در آن کشور صورت می گیرد . دلیلش را هم خودتان می دانید . با رسیدن قیمت نفت به بشکه ای 75 دلار ، کشورهای خلیج فارس غرق در پول شده اند . تا حدی که نمی دانند با پول کلانی که هر روز به دست شان می رسد چه کنند. و دیگر میل ندارند در آمریکا سرمایه گذاری کنند ، زیرا پولی را که بابت کمک به انجمن های خیریه می داده اند ، در ایالات متحده صرف نظارت بر امور ایشان شده است . بعضی کشورهای خلیج فارس می ترسند صدها بیلیون دلاری را که در امریکا سرمایه گذاری کرده اند و ملک و املاکی خریده اند ، فردا ممکن است به دلیل کمک آنان به تروریسم مصادره شود . بنابراین است که پول ها را که اکنون در سوریه انباشته اند . قبلا پول های کلانی را هم به لبنان ریخته بودند ، اما دیگر در لبنان هم سرمایه گذاری نمی کنند .
    آمی گودمن : « باب پری » در « کنسرتیوم نیوز » نوشته است که محافظه کاران جدید ایالات متحده ، اسرائیل را در رابطه با حمله به حزب الله ، حتی بیش از آنی که خود اسرائیلی ها می خواستند به جلو هل داده است . این نظریه را قبول دارید ؟
    سیمورهرش : اسرائیلی هائی که من با آن ها گفت و گو کرده ام ، گفته اند ، « اسرائیل یقینا قصد حمله به حزب الله را دارد ، منتهی زمان عملیات را دارند به ما تحمیل می کنند .» در مورد ماجرای معروف به ایران – کنترا ، باب پری مطالب درستی نوشته است . من اما ، اطلاعاتی را که او دارد ندارم . من از کسی در مقاله ام نقل قول کرده ام که تصمیم به این حمله ، کاملا قطعی است . من در این مقاله از او نقل قول کرده ام که آمریکائی ها به اسرائیلی ها می گویند « ما می خواهیم این عملیات هرچه زودتر صورت عمل به خود بگیرد . تکلیف باید پیش از پایان یافتن دوره ی ریاست جمهوری این پرزیدنت روشن شود . » منظورش این بود که باید برای از میان برداشتن ایران ، اول، و به سرعت ، حزب الله از میان برداشته شود.
    آمی گودمن : چند ماه پیش شما مقاله ای نوشتید با عنوان « نقشه های مربوط به ایران: کاخ سفید تا کجا پیش می رود ؟ » که در آن راجع به نقشه ی ایالات متحده برای بمباران ایران بحث کرده بودید . شرایط جاری را در رابطه با ایالات متحده و خاور میانه چگونه می بینید ؟
    سیمورهرش : به هر صورت ، عقلانیتی در این مورد متصور نیست ، برای آن که فکر می کنم ناشی از ماجراجوئی دیک چینی و جرج بوش است . همان گونه که پیشتر گفتم ، می خواهند ایران را حذف کنند . می دانید که این دو فکر می کنند ایران از محورهای شرارت است . بنابراین ، به صراحت باید بگویم که نگرانی من وقوع این حمله است . اما فکر نمی کنم پیش از این انتخابات اتفاقی بیفتد . این غیر ممکن است . دغدغه ی واقعی من از وقوع واقعه در زمانی است که جرج بوش تبدیل به اردکی علیل شود . هم اکنون ، جرج بوش ، بخصوص به طور خصوصی ، بسیار در این مورد سخن می گوید . درباره وینستون چرچیل هم از این حالت بسیار به من گفته اند و من نیز بسیار نوشته ام . اگر خاطرتان باشد ، پس از آن که انگلستان در جنگ جهانی دوم نقش رهبری داشت، رای دهندگان از او رو برگرداندند ، و سال ها مردم استقبالی از او نمی کردند . بنابراین ، من فکر می کنم اوخود را در موقعیت چنین تعریفی می بیند که « من می دانم که حق با من است . آن ها ( یعنی مردم – م ) مرا چنان که باید باور ندارند . اما من می خواهم همان کاری را که فکر می کنم درست است انجام بدهم . و شاید در 30 یا 50 سال آینده آن ها متوجه شوند که چه رئیس جمهوری بزرگی داشتند .» بنابراین ، چنین رهبری اکنون بر کشور ما حاکم است .
    آمی گودمن : آن وقت کاندو لیزا رایس در کجای این تصویر قرار می گیرد؟
    سیمورهرش : خوب ؛ می دانید ، من فکر می کنم رایس زیرک تر از آن بود که نداند چه می گذرد . من در یکی از مقاله هایم نوشته ام که این آخرین سفر او به خاور میانه ، به خلاف میل اش صورت پذیرفت ، برای این که می دانست هیچ متاعی برای عرضه ندارد . فکر می کنم هفته بعدش مطلبی در نیویورک تایمز آمده بود و از آن می شد فهمید که رایس تمایلی به آن سفرها نداشته و می دانسته که وقتی به خاورمیانه رفته ، دیک چینی و الیوت آدامز گذاشته اند توی کارش . به همین دلیل هم بود که مدام با کاخ سفید تماس می گرفت تا نقشه های آن دو را خنثی کند .
    حالا که دو باره اسم از آبرامز آمد ، بد نیست بدانیم که الیوت آبرامز مغز متفکر سیاستی است که دیک چینی در گیر آن است . در اداره ی دیک چینی کار نمی کند . مستقیما مشاور ویژه رئیس جمهوری در شورای امنیت ملی است ، اما هیچ تردیدی وجود ندارد که نفوذ وسیعی در او دارد.
    آمی گودمن : برای نسل جوانی که ماجرای ایران – کنترا یادشان نیست ، می توانید توضیح بدهید که نقش الیوت آدامز در آن ماجرا چه بوده است ؟
    سیمورهرش : الیوت آدامز یکی از مهره های کلیدی نقشه ی به شدت گیج ، احمقانه و باور نکردنی ای بود که ما دودهه پیش در جنگ ایران و عراق کشیدیم . بین سال های 1980 و 1988 ، ایران و عراق با یکدیگر جنگیدند و ما از عراق حمایت کردیم . ما از صدام حسین حمایت کردیم . یعنی ایالات متحده با انبوهی از سلاح هائی که مخفیانه برای صدام حسین می فرستاد ، انبوهی از اطلاعات ، و حتی فرستادن فرمول ها و مواد لازم برای ساختن سلاح های شیمیائی و اطلاعات مربوط به آن ها و غیره و غیره ، از صدام حسین پشتیبانی کرد . این حمایت ، البته به آن جهت بود که با سرنگون شدن شاه به وسیله ی خمینی ، ما هم اردنگی خورده بودیم . ما از رهبری شیعه در آن کشور می ترسیدیم . بنابراین ، یکی از طرح ها و نقشه ها ، در اوج این تخاصم که هم زمان رونالد ریگان را در نیکاراگوئه هم با شکست مواجه کرده بود ، دست زدن به جنگ کنترا علیه دولت منتخب نیکاراگوئه بود که فکر می کردند رهبری آن را کمونیست ها به دست دارند . این طرح و نقشه ، کمک به شورشیانی بود که ریگان آنان را برای جنگ با حکومت منتخب علم و مسلح کرده بود . سلاح های بسیاری برای شورشیان نیکاراگوئه ( کنترا ) ارسال شد . قضیه پیچیده است . ایالات متحده سلاح هائی را به اسرائیل فروخته بود که کشتی های حامل اسلحه به جای اسرائیل از ایران سر در آورده بودند . حالا پیدا کنید پرتقال فروش را .
    به هر صورت ، اساس قضیه این بود که این معامله پنهانی ، یک جوری روابط ما را با ایران باز سازی کندو ما سلاح هائی را بار زدیم که اسرائیل آن ها را خریده بود و پولش را هم داده بود که مستیقما آن را به ایران بفروشد . پول این معامله ی سنگین اسلحه ، مخفیانه و بدون اطلاع کنگره ، برای شورشیان نیکاراگوئه که علیه دولت منتخب این کشور می جنگیدند فرستاده شد .
    آمی گودمن : یعنی برای کنتراها .
    سیمورهرش : بله ، در آمد این معامله ی کلان اسلحه با جمهوری اسلامی ، برای نیروهای سازمان یافته از جانب سی آی ا برای نبرد با دولت نیکاراگوئه فرستاده شد . به طور کلی سیاست جنون آمیزی بود . وقتی طرح و نقشه افشا شد ، قاعدتا باید رونالد ریگان درکنگره حاضر می شد و نتیجه به خروج او از کاخ سفید می کشید . اما بند و بست ها مانع از وقوع چنین واقعه ای شدند . (بنابراین ، برخلاف پاسخ نخستین آقای هرش و بنا به پاسخ دوم ایشان ، ایالات متحده نه تنها در جریان معامله تسلیحاتی ایران – کنترا ، بلکه با اسناد و مدارکی که بسیاری دیگر از نویسندگان و محققان رو کرده اند ، به طرق دیگر به هر دو کشور در گیر جنگ کمک می کرد تا به قول زبیگینو برژینسکی « هر دو کشور را تضعیف کنند » . یکی از نمونه هایش فروختن اطلاعات نظامی عراق و محل تجمع نظامی آنان به جمهوری اسلامی بود . یعنی اساس برنامه این بود که : زهرطرف که شود کشته سود آمریکاست . برای اطلاعات بیشتر ، بخصوص به قسمت های آخر کتاب بازی شیطان رابرت دریفوس مراجعه کنید – م ) .
    آمی گودمن : فکر می کنید بخشی از سلاح هائی که امروزه حزب الله از آن ها استفاده می کند ، از آن معامله ی کلان تسلیحاتی تامین شده باشد ؟
    سیمورهرش : به هر صورت ، به لحاظ تکنیکی ، تجهیر نظامی و آموزش ، بخصوص راکت ها و ساختن پایگاه های پرتاب زیر زمینی ، ایران توانائی حزب الله لبنان را افزایش داده است. اطلاعات لازم را هم ایران و سوریه در اختیار حزب الله لبنان گذاشته اند . پس از فشار برای خروج کامل ارتش سوریه از لبنان ، تجهیز سریع حزب الله آغاز شد . بخصوص باید بگویم ساختن پایگاه های زیر زمینی حزب الله و میزان اسلحه و مهماتی که در این مدت به حزب الله لبنان سرازیر شد ، اسرائیلی ها را کاملا گیج کرد . ضمنا یادتان باشد که فشار برای خروج کامل ارتش سوریه از لبنان ، به وسیله ایالات متحده و فرانسه وارد شد . اگر یادتان باشد ، ما همیشه از قطعنامه 1559 که خروج کامل ارتش سوریه از لبنان را می طلبید ، بسیار شنیده ایم ، اما قطعنامه 242 که حکم به عقب نشینی کامل اسرائیلی ها به مرزهای اسرائیل را می دهد ، کمتر به گوش مان خورده است . پس از اجرای قطعنامه 1559 و خروج کامل ارتش سوریه از لبنان ، دولت غیرنظامی که قرار بود حزب الله را خلع سلاح کند ، موفق نشد ، برای آن که پنجاه در صد ارتش اسرائیل به حزب الله نزدیک بودند . به هیمن دلیل ، دولت لبنان از عهده ی چنین کاری برنیامد و ایران با دست باز حزب الله را تقویت کرد .
    (دوشنبه چهاردهم آگوست 2006 )
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 4:59





    گفتگوی دوم امی گودمن با جان پرکينز
    گفتگو با”جانی اقتصادی” سابق، جان پرکينز، بر سر شکل گيری اولين” امپراطوری واقعی جهانی” و
    فشارش بر آمريکای لاتين
    Democracy Now


    برگردان الميرا مرادی




    ۱۹ دی ۱۳۸۴ - ۹ ژانویه ۲۰۰۶







    ما اينک با نويسنده " اعترافات يک جانی اقتصادی” درباره شغل سابق ايشان، زمانيکه به استخدام NSA سازمان امنيت ملی (۱) در می آيد تا برای جامه عمل پوشاندن(از طريق اقتصادی) به نيات مخفی امپراطوری، در کشورهای مختلف کار کند، صحبت می کنيم. پرکينز در اينجا در مورد سياست و محتوای بحث ها در نشست های اخير WTO، اعتصاب حمل و نقل عمومی در نيويورک، و دخالت های اقتصادی ايالات متحده در آمريکای لاتين صحبت خواهد داشت.



    جان پرکينزاز ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۰ بعنوان مشاور بين المللی در موسسه Chas T. Main، جايی که او شغل خود را

    " جانی اقتصادی " می نامد، مشغول بکار بوده است.



    امی گودمن: ما اکنون با جان پرکينز صحبت خواهيم داشت. پرکينز نويسنده کتاب:" اعترافات يک جانی اقتصادی” است. سالها پيش او نوشت: جانی اقتصادی کسی است که بدليل تخصص و کاردانيش دستمزد بسيار بالايی به او پرداخت می شود تا او متقابلا با تقلب بر سر کشورهای جهان، ميليارد ها دلار از جيب آنها خالی کند. جانيان اقتصادی پول را از بانک جهانی، آژانس آمريکايی توسعه بين الملل(۲) و ساير سازمانهايی که کلمه “کمک” (َAids) را در عناوين خود يد می کشند،گرفته و به خزانه کمپانی های بزرگ و جيب تعدادی از خانواده های سرشناس و متمول که کنترل منابع طبيعی کره زمين هم در دستان آنان است، هدايت می کنند. از جمله ابزارهای جانيان اقتصادی، تهيه گزارشات مالی جعلی، دستکاری و تقلب در انتخابات کشورها، دادن رشوه و حق السکوت، اخاذی و رابطه سکسی و قتل است. آنها همان بازی قديمی “ امپراطوری” را انجام می دهند با اين تفاوت که اکنون اين بازی ها در” دنيای جهانی شده” ابعاد بسيارهولناک و دهشتباری را پيدا کرده اند. جان پرکينز می نويسد:" بر اين واقفم که من يک “ جانی اقتصادی بودم”."



    امی گودمن: جان، به برنامه دمکراسی حالا، خوش آمديد!



    جان پرکينز: ممنونم امی. خوشحالم که دوباره اينجا هستم.



    امی گودمن: خوب، از صحبت آخر ما دراينجا، اتفاقات بسياری در جهان افتاده است: نشست سازمان تجارت جهانی در هنگ کنگ، تا پيروزی و انتخاب اوو مورالس در بوليوی تا اعتصاب حمل و نقل عمومی شهر نيويورک. آيا می توانيد در مورد ربط اين قضايا برايمان صحبت کنيد؟



    جان پرکينز: فکر می کنم که ما هم اکنون شاهد يک تغيير واقعی در ميزان” آگاهی ها” هستيم، چيزی که سال گذشته در همين حوالی زمانی در همينجا ما بدنبالش بوديم. يکی از دلايلی که من اين کتاب را نوشتم، برای اين بود که مردم نياز دارند آگاه شوند، مردمی که در زير سايه دمکراسی زندگی می کنند، احتياج دارند که آگاه باشند که در پيرامونشان چه می گذرد، و فکر می کنم که مردم آگاهی شان از آنچه که در پيرامونشان می گذرد، در حال افزايش است.



    بله بوليوی به “اوو مورالس “ رای داد، و مورالس يکی از هفت رئيس جمهور آمريکای جنوبی است که آرای بيش از %۸۰ از جمعيت رای دهندهء آمريکای جنوبی را نمايندگی می کنند، هفت رئيس جمهوری که به مقام رياست جمهوری رسيده اند، تنها به اين دليل که مخالف سياست های ايالات متحده آمريکا بوده اند.



    ما در جريان اعتصاب اخير حمل و نقل شهری نيويورک مشاهده کرديم که چگونه در برابر” کمپانی سالاران” و مقامات عاليه شرکت حمل و نقل شهری نيويورک ايستادند و گفتند " ما حق داريم که حقوق بازنشستگی داشته باشيم. ما حق داريم که سيستم بهداشتی شامل ما شود. ماحق داريم مزايا و بيمه داشته باشيم."

    و خوب بله در اجلاس سازمان تجارت جهانی در هنگ کنک ما شاهد بوديم که مردم چگونه حال “ کمپانی سالاران” را جا آوردند. کشورهای شرکت کننده در آخر بيانيه ای دادند که همه چيز عاليست، اما در حقيقت کشورهای در حال توسعه در آنجا با آنها سرشاخ شده بودند. شروع اين برخوردها و رودررويی ها هم از سال ۱۹۹۹ در سياتل شروع شد و پس از آن در سال ۲۰۰۳ در کنکون (مکزيک) ادامه يافت. خوب، بنابراين فکر می کنم که سال گذشته ما يک افزايش عظيم در آگاهی های مردم را شاهد بوديم که می خواهند در مسير نوين و دمکرات تری حرکت کنند و رهبران سياسی اشان به احکام و خواسته های دمکراتيک آنها جوابگو باشند.



    امی گودمن: شما راجع به خودتان بعنوان يک “جانی اقتصادی “ صحبت می کنيد، گرچه ما قبلا راجع به اين مسئله صحبت داشته ايم،اما لطفا يک بار ديگر برای شنوندگان ما که قبلا گفتگوی شما را نشنيده اند در مورد شغلتان بعنوان يک مشاور توضيح بدهيد.



    جان پرکينز: خوب ما “ جانيان اقتصادی” در طی چهار دهه گذشته برنامه ريزی کرده ايم تا اولين “امپراطوری حقيقی جهانی” خلق شود و من در کتابم “ اعترافات يک جانی اقتصادی” بطور مشروح درباره آن صحبت

    کرده ام. در واقع به قصد خلق چنين “ امپراطوری جهانی”، و به اين منظور به کشورهای مختلفی برای ماموريت رفته ايم. ما اين عمل را در وهله اول بدون دخالت نظامی انجام می دهيم. عمليات نظامی تنها به عنوان راه حل آخر منظور می شود. ما از طريق اقتصادی، مسائل را پيش می بريم و خيلی خيلی هم آنها را استادانه و ظريف پيش می بريم، چرا که شيوه کار امپراطوری، بسان آنچه که در تاريخ تمامی “ امپراطوری “ های سابق بشکل پنهانی و مخفی بوده است، می باشد. اغلب آمريکائی ها متوجه نيستند و نمی دانند که ما “ امپراطوری آمريکا” را خلق کرده ايم. آنها نمی دانند که ما اين عمليات را در آمريکای لاتين انجام داده ايم.



    شيوه ای که جانی اقتصادی بکار می گيرد، با تکنيک های مختلف و گوناگونی همراه است، اما احتمالا مشخص ترين شيوه ای که بکار می بريم اين است که ما يک کمپانی (يا کشور) را شناسائی می کنيم که دارای منابعی بوده و کمپانی های بزرگ به آن چشم طمع دارند، مانند نفت. ما تدارک گرفتن وامی بسيار بزرگ از يک سازمانی مانند بانک جهانی را برای آن کشورمی بينيم، اما اين وام و پول بهيچوجه به جيب آن کشور نمی رود. اين پول به جيب کمپانی های بزرگ آمريکايی - مانند بکتل، هاليبرتون و کمپانی هايی مانند اين که مدام در موردشان می شنويم- ميرود که قرار است برای آن کشورها پروژه های زير بنايی بسازند.

    اين پروژه ها، مانند مجتمع های صنعتی، و نيروگاهها تنها در جهت منافع ثروتمندان آن کشورها و نه برای بکارگيری در جهت منافع مردم فقير و تهيدست آن کشور به اجرا در می آيد، و تنها چيزی که برای مردم فقير باقی می ماند وام های کمرشکنی است که کشور را به کام خويش فرو می برد، وام هايی که احتمالا هيچگاه از پس پرداخت آن بر نمی آيند و به اين ترتيب آن کشور می بايستی سرويس خدمات اجتماعی، آموزش عمومی، سرويس های بهداشتی برای عموم مردم و مستمندان را کاملا کاهش داده و وضع مالی خود را چنان سامان دهد که قادر باشد از پس باز پرداخت چنين وام هايی برآيد. بنابراين ما در چنين مواقعی دوباره ظاهر می شويم، يعنی در وضعيتی که اين کشورها با همه صرفه جويی هايشان در خدمات اجتماعی و حذف آنها باز هم قادر نبودند که وام خود را باز پرداخت کنند، آنموقع ما جانيان اقتصادی دوباره ظاهر می شويم و می گوئيم: " ببينيد، شما نمی توانيد وام های خودتان را باز پرداخت کنيد، بسيار خوب در عوضش يک پاوند گوشت به ما بدهيد. نفت به کمپانی های نفت ما با قيمت خيلی ارزان بدهيد و يا در نشست بعدی سازمان ملل به نظر ما رای بدهيد، به پيشنهادهای ما رای موافق بدهيد و يا ارتش تان را به حمايت از ارتش ما به مکان هايی که ما در جهان، لشکرفرستاده ايم بفرستيد. و اينگونه بوده است که “ امپراطوری” خود را در جهان آفريده ايم و ما اين کار را بدون اينکه بسياری از آمريکائيان حتی کوچکترين آگاهی نسبت به اين عمليات و چگونگی شکل گيری امپراطوری داشته باشند، ساخته ايم.



    امی گودمن: لطفا توضيح بدهيد شما برای چه کسانی کار می کرديد؟



    جان پرکينز: خوب، من را سازمان امنيت ملی آمريکا(National Security Agency, NSA) استخدام کرده بود، يعنی سازمانی که هم اکنون در کار جاسوسی ميان مردم آمريکا بسيارفعال است،زمانيکه من هنوز در دانشگاه بوستن مشغول تحصيل بودم، NSA مرا در معرض يک سری تست ها و آزمايش ها قرار داد، که از جمله آنها، تست هايی مانند آزمايش دروغ سنجی و تست های شخصيت سنجی بود. من آنموقع در دانشکده اقتصاد و تجارت بودم. با انجام اين تست ها آنها مطمئن شدند که من قادرم که يک جانی اقتصادی خوبی باشم.



    آنها همچنين در طی اين آزمايشات کشف کردند که در کاراکتر و شخصيت من نقطه ضعف های متعددی نيز وجود دارد(علاقه دارم که راجع به اين ضعف ها بعنوان سه عنصر افيونی- فرهنگی جامعه آمريکا ياد کنم که: پول، قدرت و سکس هستند) که آنها با استفاده از آن نقاط ضعف می توانند من را به ميدان بکشند. از همان آغاز توسط کلودين (زنی حيرت انگيز که در کتابم به تفصيل توضيح داده ام) که کار آموزش من بعهده او بود، به من گفته شده بود:" تو داخل شغل کثيفی ميروی. زمانيکه به اين شغل وارد شدی ديگر هرگزامکان اينکه از آن بيرون بيايی، وجود ندارد، اما ما در عين حال سعی می کنيم که برايت اين شغل را بسيار جذاب کنيم."



    امی گودمن:" پس شما برای NSA کار نکرديد؟



    جان پرکينز:" نه، هيچوقت بطور مستقيم برای NSA کار نکردم، من برای يک کمپانی بنام Chas T. Main که يک موسسه مشاور بسيار بزرگ و در خارج از بوستن است، کار می کردم. امروزه اين جور عمليات بوسيله همين کمپانی های خصوصی انجام می شود، سازمانهای امنيتی مانند سيا يا NSA اين عمليات را بطور مستقيم خودشان انجام نمی دهند. آنها اشخاصی مانند ما را استخدام می کنند و البته ما هم برای صنايع خصوصی و پيمانکاران خصوصی کار می کنيم.



    برای شغال ها هم همينطوره. اگر جانيان اقتصادی نتوانند کار خود را بدرستی انجام دهند، که غالبا هم نمی توانند

    (آنطور که من در پاناما انجام دادم بطور کامل در کتاب توضيح داده ام که ماجرا چگونه ختم شد)- اما شکست من با عمليات شغال ها خاتمه يافت، بدين ترتيب که آنها در نهايت عمر توريخوس رئيس جمهور پاناما را ترور کردند. زمانيکه عمليات جانيان اقتصادی مانند ما به شکست بيانجامد، شغال ها وارد عمليات می شوند که در اين صورت يا حکومت ها را سرنگون می کنند و يا رهبران آن کشور را به قتل می رسانند. و البته شغال ها هم همينطور، انها هم مستقيما برای دولت آمريکا کار نمی کنند. اين روزها از پيمانکاران خصوصی برای اين کارها استفاده بعمل می آورند.

    ديگر روزهای ماموران سرويس مخفی حکومت ها - مانند مامور ۰۰۷ که گواهينامه هم آدم کشی داشتند- سرآمده است.



    امی گودمن:" وقتی که می گوئيد در ماموريتان شکست خورديد، منظورتان دقيقا چيست؟"



    جان پرکينز: خوب، من را به پاناما فرستادند تا عمر توريخوس را به راه بياورم، يعنی او را به سيستم خودمان واردش کنم، ولی او از اين کار امتناع کرد. او گفت:" ببين، من ميدانم اگر بازی شما را انجام دهم(او اين حرف را مستقيم به خودم گفت)، خيلی ثروتمند می شوم. اما اين چيزی نيست که برای من جالب باشد. من می خواهم به مردم فقيرم کمک کنم." و در ادامه گفت:" شما می توانيد از پاناما خارج شويد و يا اينکه بايستيد و به بازی که روش من است، بپردازيد." خوب، ما تصميم گرفتيم که در پاناما بمانيم و بر تلاش خودمان برای به راه آوردن او ادامه دهيم. اما او هيچگاه به راه نيامد، و من اين را می دانستم که زمانيکه در کارم شکست بخورم و نتوانم اين آدم را به راه خودمان بياورم، اتفاق بدی برای او خواهد افتاد.

    و شما ميدانيد، اين چيزی است که همين حالا هم در آمريکای لاتين در شرف وقوع است. همين هفته يک جانی اقتصادی، “اوو مورالس” را در دفتر کارش ملاقات خواهد کرد و به او خواهد گفت:" آقای پرزيدنت! تبريک

    می گويم...."



    امی گودمن:" کی؟ چه کسی مورالس را ملاقات خواهد کرد؟"



    جان پرکينز:" خوب، يک جانی اقتصادی که تا اين زمان می بايستی ناشناس باقی بماند، اما......"



    امی گودمن:" خوب، ما قسمت اول اين گفتگو را در اينجا به اتمام می بريم. ما با جان پرکينز گفتگويی را انجام داديم. کتاب او " اعترافات يک جانی اقتصادی” است، کتاب از کسی است که اين شغل را داشته است و کسی است که خود را “ جانی اقتصادی” می نامد.



    پانويس:



    1- ،NSA، The National Security Agency

    2- The US Agency for International Development

    www.sedaye-ma.org
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 5:06



    امی گودمن:حقيقت مشت مقاومت در برابر دروغ
    http://www.roshangari.net/
    برای کسانی که در آمريکا وکانادا اخبار مهم جهان را دنبال می کنند، امی گودمن AMY GOODMAN نامی آشناست. و همين طور برای بسياری از روشنفکران در ساير نقاط جهان. وقتی بخواهيد بدانيد پشت خبر ها يی که چند لحظه پيش در رسانه های انحصاری شنيده ايد چه خبر است، پيچ راديو دموکراسی اکنون !Democracy Now را باز می کنيد، يا روی آدرس آن در اينترنت کليک می کنيد. همين طور وقتی می خواهيد خبرهای سانسور شده را بدانيد، يا کمی بيشتر در مورد خبرهای مهمی بدانيد که کم رنگ و کوچک لابلای خبرهای ديگر گم شده اند، يا می خواهيد بدانيد تعداد واقعی شرکت کننده در فلان تظاهرات يا شماره واقعی قربانيان در مثلا عراق چند نفر بوده است، يا وقتی در جستجوی نظر کارشناسان و تحليل گران مستقل هستيد، و يا می خواهيد صدای مردم بی صدا را بشنويد... در همه اين موارد می توانيد به دموکراسی اکنون! مراجعه کنيد، حتما چيزی شنيدنی در اين زمينه در آن پيدا می کنيد.

    وامی گودمن هميشه آن جاست، در دموکراسی اکنون! که حالا بزرگ ترين برنامه راديويی مستقل در آمريکا است که از 300 ايستگاه در سراسر کشور پخش می شود. امی در مصاحبه هايش نظرات مختلف را به چالش با يکديگر وا ميدارد و به بحث های اجتماعی عمق می دهد، مقامات دولتی را در مقابل مردم به پاسخگويی می طلبد، به انسان هايی که حذف شده اند- رنگين پوستان، مهاجران، بيکاران، زنان، جوانان، هم جنس گرايان، فعالين صلح و حقوق مدنی و محيط زيست، مردم فراموش شده و زير سرکوب جهان سوم...- تريبون می دهد.

    همين تلاش امی گودمن برای مشارکت مردم در زندگی سياسی کشور و وادار کردن مسوولان به پاسخگويی و پخش حقايقی که قدرت ها مايل نيستند مردم بشنوند،برای او مخالفان زيادی در ميان نخبگان صاحب امتياز فراهم آورده، اما امی کاری را که انجام می دهد بسيار ساده و طبيعی می داند. او می گويد: رسانه ها بايد مثل يک ميز بزرگ آشپزخانه باشند که به ابعاد سراسر کشور وسعت دارد. همه ما دورش نشسته ايم و در مورد مهم ترين مسايل روز صحبت می کنيم—هيچ چيز نمی تواند کمتر از اين آسيب رسان باشد.

    با اين که امی گودمن هنگام اجرای برنامه ها و مصاحبه هايش کم و گاه به گاه سوال و اظهار نظر می کند و بيشتر تريبون را به ميهمانانش می دهد، اما با شنيدن اولين مصاحبه اش متوجه می شويد که اطلاعات وسيعی در مورد موضوع بحث دارد و خود عميقا در گير مسايل اجتماعی است.امی فقط روزنامه نگار نيست، او يک فعال حقوق بشرو جامعه مدني، يک مبارز ضد جنگ و يک مدافع دموکراسی و عدالت برای سراسر جهان هم هست. او هم چنين به عنوان يک روزنامه نگار پژوهشگر شناخته شده است و گزارش مشترکش از سرکوب تيمور شرقی توسط اندونزی در دوره ای که آمريکا از اندونزی در اين اقدام پشتيبانی می کرد و از نيجريه هنگامی که شرکت اکسون در سرکوب گسترده معترضان نقش موثر بازی کرد برای او شهرت جهانی و چند جايزه همراه آورد. اولين کتابش در باره سياست مداران نفتی و جنگ طلب و رسانه های طرفدار آن ها که همراه برادرش نوشته و تحت عنوان The Exception To the Rulers: Exposing Oily Politicians, War Profiteers and the Media That Love Them منتشر شده به سرعت به يکی از پرفروش ترين کتاب های آمريکا در نوع خود تبديل شده است. او در مورد مضامينی که در اين کتاب آمده مقاله ای دارد که لينک آن زير همين مطلب آمده است*.

    امی در1957 در يک خانواده يهودی در نيويورک به دنيا آمد.با وجود اين يهوديان محافظه کار دست راستی بيشترين خصومت را نسبت به او نشان ميدهند و اغلب اتهامات و بدگويی هايی که در رسانه ها و اينترنت در باره امی گودمن پخش می شود، توسط اين گروه ها سازمان داده می شود.

    امی و سه برادرش با فعاليت های اجتماعی از طريق پدر و مادر آشنا شدند. پدر با يک گروه مدافع حقوق مدنی به نام پزشکان در خدمت مسووليت اجتماعی Physicians for Social Responsibility کار می کرد. مادر معلم بود و در رشته پژوهش های زنان تدريس می کرد. مادر مددکار اجتماعی هم بود.امی می گويد از کار پدر و مادر در گيری در مسايل و بحث های اجتماعی را آموخت.

    فقط تعهد اجتماعی و دانش نيست که امی گودمن را به يک چهره شاخص رسانه های مستقل تبديل کرده است. او برای کار از خود مايه می گذارد. خوان گونزالس که با امی گودمن در دموکراسی اکنون! همکاری می کند می گويد امی پرکارترين آدمی است که به عمرم ديده ام. او به معنای واقعی کلمه هرگز نمی خوابد. او همه را در کار پشت سر می گذارد.

    شوق امی به کار، همکاران و يارانش را نيز به کار تشويق می کند. همکار ديگر امی در راديو، جرمی شاهيل می گويد امی توانايی بالايی در جذب ديگران به کار دارد. او به زمان قدرت می دهد. در عرض دوهفته که از شروع کارش در راديو گذشته بود او تمام کشيک های شب را به کمک من واداشت تا يک برنامه را تنظيم کنيم. خودش دو شب تمام و پی در پی بيدار ماند تا يک برنامه شش دقيقه ای را اديت کنم و به اجرا بگذارم.

    مجموعه اين ويژگی ها برای امی بين شنوندگانش احترام عميقی بوجود آورده است. گونزالس که در سفر اخير دور آمريکا امی را همراه می کرد می گويد در اين سفر متوجه شد امی را مثل يک الهه ستايش می کنند.

    در حالی که اغلب می شنويم که از سانسور رسانه های انحصاری بزرگ شکوه می شود، امی در همين واقعيت تلخ نيز فرصت های بزرگ برای کار مستقل می بيند. او می گويد: رسانه های شرکتی فضای عظيمی را دست نخورده می گذارند. هرچند اين نوع رسانه ها هستند که امکانات عظيمی دارند که می تواند درخدمت کارهای بسيار بزرگ قرار گيرد، ولی آن ها به واقع فقط روی حلقه کوچکی تکيه دارند که در باره اين همه مسايل خيلی کم ميدانند. حتی نيويورک تايمز – قبل از جنگ عراق، مکرر در مکرر با تيتر بزرگ از سلاح های کشتار جمعی نوشت. ما بايد تمام اين روند جاسازی شدن رسانه ها در قدرت و تبديل شدن رسانه ها به قوی ترين اسلحه پنتاگون را به چالش بگيريم.

    امی گودمن انسانی است چالشگر که استقلال در برابر قدرت از ويژگی های کار اوست. همين امر باعث شده که صاحبان قدرت و مقامات از ستيزه جويی او شکوه کنند. در اين باره نوشته اند يک بار کلينتون با راديو تماس گرفته بود تا نظر آن را برای حمايت از ال گور در انتخابات جلب کند. در اين رابطه قرار شد امی گودمن با کلينتون مصاحبه کند. کلينتون بعد از مصاحبه با امی از جا در رفته بود و لقب هايی به امی داد: بی احترام، ستيزه جو...

    اما اين فقط به آن علت بود که امی برخلاف رسانه های شرکتی راديو را وسيله تبليغ نمی داند. خودش گفته است: من در واقع يک آدم خجالتی هستم. ترجيح ميدهم ساکت باشم و گوش کنم. اين بيشتر کاری است که در روز می کنم. از ميهمانان می خواهم حرف بزنند و گوش می دهم.

    امی گودمن در يک مصاحبه گفت: رسانه های مستقل با تن ندادن به روش انحصارات رسانه ای کاری برای تمام عمر در پيش دارند. و هدفی مبنی بر اين که همه از حقيقت اطلاع يابند. اين امر به ويژه با روند جهانی شدن اهميت پيدا کرده است. حقيقت به مشت مقاومت عليه دروغ تبديل شده است.* تنها امکان ما برای نجات حقيقت اين است که از آن پاسداری کنيم و ذره به ذره آن را پخش کنيم، به همان ترتيب که در فيلم فارنهايت 451 ، گروهی از مردم تصميم گرفتند کتاب ها را از بر کنند تا از نابودی آن ها و از بين رفتن ايده ها جلو گيری کنند. به همين ترتيب رسانه های مستقل سعی می کنند تاريخ را، تاريخ امروز را نجات بدهند، سعی می کنند آن را حفظ کنند و سعی می کنند ديگران را در آن سهيم کنند تا از بين نرود. به علاوه سعی می کنند آن را همه جا پخش کنند تا اين تاريخ به يک کشور، يک ناحيه، يک شهر يا گروه اجتماعی تعلق نداشته باشد. اين لازم است نه فقط برای اين که صداهای مستقل بتوانند اطلاعات را مبادله کنند و کانال های ارتباط را گسترش دهند، بلکه برای اين که با دروغ پراکنی رسانه های انحصاری مبارزه کنند. حقيقتی که ما در گروه خود، شهر خود، ناحيه خود، کشور خود حفظ می کنيم، حداکثر ظرفيت خود را وقتی به نمايش می گذارد که با گروه های ديگر در جهان پيوند برقرار کنيم و دريابيم که آن چه در ساير نقاط جهان می گذرد، بخشی از تاريخ انسان است.
    زهره سحرخيز







    *لينک دموکراسی اکنون!
    http://www.democracynow.org/index.pl
    *مقاله امی و ديويد گودمن
    http://counterpunch.org/goodman05272004.html
    *علامت تجاری دموکراسی اکنون يک بلند گو است در دست مجسمه آزادی که به عنوان مشت انسان بلند شده است.
    [/td][/tr][/table]
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 5:15

    بررسی ریشه های بحران اخیر خاور میانه




    مصاحبه امی گودمن ، با نوام چامسکی

    ترجمه : اکرم پدرام

    از نشریه دموکراسی نو. . نوام چامسکي در ماه مي گذشته به بيروت سفر کرده و با
    افراد بسياري از قبيل سيد حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان ملاقات داشته است. . .

    امی گودمن : آقاي چامسکي! آيا مي توانيد درباره اتفاقات کنوني لبنان و غزه صحبت کنيد؟
    نوام چامسکي: خب، البته بجز اطلاعاتي که در اختيار شما و شنوندگان شماست، من هيچ گونه خبري از بطن آن نواحي ندارم. بحران کنوني غزه از پايان ماه ژانويه و درست بعد از پيروزي حماس در انتخابات شروع شد. اسرائيل و ايالات متحده بلافاصله پس از انتخابات اعلام کردند که مردم فلسطين را به خاطر انتخاب نادرست خود در اين انتخابات آزاد تنبيه خواهند کرد و تاکنون تنبيه شان شديد بوده است.

    به طور همزمان بخشي از اين مجازات در غزه و بخش شديد آن که به نوعي از نظرها پنهان مانده در كرانه غربي پياده شده است، جايي که “المرت"، نخست وزير اسرائيل برنامه الحاق خود را اعلام کرد، برنامه اي که از روي حسن تعبير “همگرايي” ناميده مي شود و در اينجا به عنوان عقب نشيني از نوار غزه معرفي شده است، اما در حقيقت رسميت بخشيدن به برنامه الحاق سرزمين هاي با ارزش و بيشتر منابع كرانه غربي از قبيل آب و بلوکه و حفظ بقيه اماکن است، زيرا وي همچنين اعلام کرد که اسرائيل دره اردن را اشغال خواهد کرد که البته بدون خشونت بيش از حد يا بحث و مشاجره زياد به اين اهداف دست يافتند.

    در واقع اتفاقات خود غزه، به عنوان آخرين مرحله در بيست و چهارم ماه جون شروع شد. زماني که اسرائيل دو برادر غيرنظامي فلسطيني را که يکي از آنها پزشک بود، ربود. ما اسامي آنها را نمي دانيم و در حقيقت، هيچ کس نام اين قربانيان را نمي داند. احتمالا آنها را به اسرائيل بردند و کسي از سرنوشت شان خبري ندارد.

    روز بعد حادثه اي رخ داد که درباره آن بسيار مي دانيم و آن دستگيري سرجوخه گيلاد شليت بود (که توسط فلسطيني ها ربوده شد). اين اتفاق را همه مي دانند؛ اما آدم ربايي اول ناگفته و پنهان ماند. سپس بعد از ربودن گيلاد شليت حمله هاي اسرائيل به نوار غزه بالا گرفت که به دفعات متعدد گفته شده و لزومي به تکرار من نيست.

    مرحله بعد، ربودن دو سرباز اسرائيلي از طرف حزب الله بود که به قول آنها اين اتفاق در مرز رخ داده است. توجيه علني حزب الله براي اين عمل، آزاد کردن زندانياني است که کسي از تعداد واقعي آنها خبر ندارد. گفته مي شود که چند صد نفري ربوده شده اند. آيا چه کسي مي داند که آنها کجا هستند؟

    اما به نظر من و به نظر بيشتر تحليل گران، دليل اصلي چيز ديگري است؛ که از تايمز مالي که اتفاقا هم اينک پيش روي من است، برايتان مي خوانم. “زمان و ميزان حمله ها نشان مي دهد که هدف اصلي تا حدودي کاهش فشار وارده بر فلسطيني هاست که اين از طريق وادار کردن اسرائيل به جنگيدن همزمان در دو جبهه متفاوت انجام پذيراست.” ديويد هرست که به خوبي بر اين نواحي اشراف دارد، اين گونه شرح مي دهد: به نظر من اين به عنوان نمايش همبستگي با مردم در حال رنج است، انگيزه اي براي درگيري.
    در نظر داشته باشيد که اين يک حرکت غير مسئولانه است و مردم لبنان را به وحشتي بي انتها مي اندازد و احتمالا به مصيبتي بزرگ مبتلا مي سازد. حال آيا در ارتباط با هدف ثانويه خود، يعني آزادسازي زندانيان يا هدف اوليه شان و نوعي همبستگي با مردم غزه، به هيچ نتيجه اي خواهند رسيد، معلوم نيست. اميدوارم برسند، اما احتمال آن ضعيف است.

    امی گودمن: رسانه هاي تجاري اينجا اصرار دارند که دو کشور ايران و سوريه از طراحان اصلي قيام ناگهاني لبنان هستند. عقيده شما درباره اينگونه تحليل ها که به نظر مي آيد به نوعي به منظور کاهش اهميت جنبش واقعي مقاومت است و اين بار نيز بدين منظور ره به ايران باز مي کند، چيست؟

    نوام چامسکي: حقيقت اين است که ما هيچ گونه اطلاعي در اين زمينه نداريم و ترديد دارم که آنهايي هم که اينها را مي نويسند خود اطلاعي داشته باشند. صراحتا شک دارم که حتي سازمان اطلاعات آمريکا هم اطلاعي از اين موضوع داشته باشد. البته محتمل است. يعني ترديدي نيست که حزب الله لبنان با سوريه و ايران ارتباطاتي قوي داشته باشد، اما اينکه آيا اين ارتباطات عامل محرک عمليات اخير بوده، نمي توانيم به صراحت بگوييم. شما مي توانيد هر چه که دوست داشته باشيد حدس بزنيد. البته پيش بيني مذکور محتمل است. در واقع حتي يک امر ممکن است. اما از سوي ديگر دلايل بسياري هست که نشان مي دهد حزب الله انگيزه هايي از آن خود دارد، شايد همان انگيزه هايي باشند که هرست، تايمز مالي و سايرين بدان اشاره کردند. اين انگيزه ها نيز ممکن است عامل محرک عمليات اخير باشند و در واقع به مراتب ممکن تر از آنهايي که شما اشاره کرديد، هستند.

    امی گودمن: اسرائيل عملا مدعي است که دلايل متقني دارد که حزب الله درصدد ارسال دو سرباز گروگان گرفته شده اسرائيلي به ايران بوده و به همين دليل برآن شده که هردو راه دريايي و هوايي را از طريق بمباران ببندد.

    نوام چامسکي: آنها اين چنين ادعا مي کنند. درست است اما باز هم تکرار مي کنم که هيچ گونه شواهدي در دست نيست. ادعاهاي يک دولتي که دست به حمله هاي نظامي مي زند، داراي اعتبار چنداني نيست. اگر شواهدي براي عرضه دارند، براي ما نيز جالب است که بشنويم و چيز را ثابت نمي کند. اگر حزب الله سربازان زنداني را در اختيار دارد و فکر مي کند که به دليل ميزان حملات اسرائيل نمي تواند آنها را در لبنان نگه دارد، ممکن است آنها را به جاي ديگري بفرستد. اما اينکه سوريه يا ايران در اين زمان آنها را بپذيرند، من ترديد دارم، حتي به اين فرضيه که آنها بتوانند سربازان را به آنجا بفرستند هم شک دارم، البته شايد حزب الله بخواهد اين کار را بکند.

    امی گودمن: سوال من از شما درباره نقطه نظر دان گيلرمن، نماينده اسرائيل در سازمان ملل است که مي گويد:
    “در حالي که ما در اين روزهاي بسيار دشوار اينجا نشسته ايم، من از شما و همکارانم خواهش مي کنم که از خود اين سئوال را بپرسيد: اگر کشور شما زير چنين حملاتي قرار مي گرفت، اگر کشورهاي همسايه شما از مرزهايتان به داخل نفوذ کنند تا مردم شما را بدزدند، و اگر صدها راکت بر سر شهرهاي کوچک و دهکده هاي شما فرود آيد، شما چکار مي کنيد؟ آيا فقط در جاي خود مي نشينيد و تحمل مي کنيد يا دقيقا همان کاري را مي کنيد که اسرائيل در حال حاضر انجام مي دهد؟”

    نوام چامسکي: او به لبنان اشاره مي کند نه غزه.

    امی گودمن: بله، درست است.

    نوام چامسکي: بله. خب، از اين نظر که صدها راکت پرتاب شده، درست مي گويد و طبيعتا بايد پرتاب راکتها قطع شود. اما وي اشاره نکرد (يا حداقل در اين بخش از نقطه نظرات خود اشاره نکرد) که راکتها پس از حملات سنگين اسرائيل عليه لبنان که منجر به کشته شدن شايد 60 نفر از مردم و تخريب سازمانهاي بسياري شد، پرتاب شدند. باز هم چون هميشه اين حوادث پيش زمينه هايي دارند وشما بايد تصميم بگيريد که حادثه محرک اوليه کدام است. به نظر من در اين مورد حوادث محرک همان هايي هستند که بدانها اشاره کردم- فشارهاي مستمر سرکوبگرانه؛ آدم ربايي هاي متعدد؛ بيرحمي و شقاوتهاي بسيار در غزه؛ اشغال پياپي كرانه غربي، که در واقع اگر ادامه يابد، مساوي با نابودي يک ملت است، مساوي با پايان يافتن فلسطين است؛ ربودن دو غير نظامي در غزه در 24 جون؛ و سپس واکنش به ربودن سرجوخه شليت. ضمنا قوانين در برابر ربودن غيرنظاميان و سربازان متفاوت عمل مي کند. حتي قانون بشردوستانه بين الملل بين اين دو تمايزي قائل است. در حين يک کشمکش… اگر سربازي دستگير شد، بايد با او با روش هاي انساني رفتار شود. اما جرم دستگيري يک سرباز به اندازه دستگيري يک غيرنظامي و عبور دادن او از مرز به کشور خود بزرگ نيست. دستگيري غيرنظاميان جرم مهمي است. اين همان جرمي است که گزارش نمي شود. لزومي به تکرار نيست که پي درپي به غزه حمله مي شود و شهر را به يک زندان بزرگ تبديل کرده، زنداني که زير حمله هايي بي امان از قبيل: فشار اقتصادي، حمله نظامي، آدم کشي و غيره است. در مقايسه با اينها، ربودن يک سرباز، هر چقدر که مهم، در مقياس با اين ستمگري ها جايگاه بالايي ندارد.

    امی گودمن: در حال حاضر سران کشورهاي صنعتي در سن پيترزبورگ براي جلسه کشورهاي عضو گروه 8 گردهم آمده اند. نقش آمريکا در اين اجلاس در مورد خاورميانه چيست؟

    نوام چامسکي: به نظر من احتمالا بيشتر به نتيجه قطعنامه سازمان ملل شبيه خواهد بود. اين قطعنامه که چند دهه قبل صادر شد، بلافاصله وتو شد و وتوي قطعنامه سازمان ملل استاندارد است. آمريکا عملا به تنهايي احتمال استقرار سياسي، محکوم کردن جرائم و شقاوتهاي اسرائيل را مسدود کرده است.
    زماني که اسرائيل در سال 1982 به لبنان حمله کرد، ايالات متحده بي درنگ چندين قطعنامه را وتو کرد، قطعنامه هايي که به منظور پايان دادن به يورشهاي اسرائيل که از مهيب ترين يورشها در نوع خود بودند، صادر شده بود. عملا اين روند توسط هر دولتي که در آمريکا روي کار مي آيد، ادامه مي يابد. بنابراين به گمان من اجلاس کشورهاي عضو گروه 8 نيز به همين نتيجه خواهد رسيد.

    آمريکا در واقع اسرائيل را به عنوان يک شعبه پيشاهنگي نظامي مي داند و از او در برابر هر گونه انتقاد يا عملکردي حمايت مي کند و مخفيانه يا در واقع آشکارا از توسعه اين کشور، از حملاتش به فلسطين، از پيشبرد آن در اشغال مناطق باقيمانده فلسطين و از عملکردش که اجراي سفارش موشه دايان در دهه 70 مي باشد،( زماني که او مسئول مناطق اشغالي بود) پشتيباني مي کند. موشه دايان به همکاران کابينه خود گفت: “بايد به فلسطيني ها بگوييم که ما براي شما هيچ گونه راه حلي نداريم و شما مثل سگها زندگي خواهيد کرد، هر کس بخواهد مي تواند برود و خواهيم ديد که به کجا مي انجامد.”

    اين سياست اصلي آنهاست و به نظر من آمريکا براي ادامه پيشبرد اين سياست از هر روشي استفاده خواهد کرد.
    یادداشت:
    تازه ترين اثر نوام چامسکي “آمريکاي شکست خورده” توسط همين مترجم در شرف ترجمه است.
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 5:17

    جنگ داخلی برنامه ريزی شده



    يک درخواست عاجل برای رسيدگی به معمای قتل روشنفکران و دانش پژوهان عراق توسط تريبونال BRussells Tribunal on Iraq به سازمان ملل ارائه شده است که امضای برندگان جايزه ادبيات نوبل در سال های اخير: داريو فو، خوزه ساراماگو، جی. ام کوئتسي،و هارولد پينتر در کنار متفکران و سياستمدارانی مثل نوام چامسکي، هوارد زين، کورنل وست و تونی بن را نيز زير خود دارد.

    اين قتل های مشکوک که از روز نخست حمله به عراق شروع شد تا هم اکنون ادامه دارد و به ندرت هم در رسانه ها انعکاس می يابد. دامنه قتل و ارعاب و تهديد دانشمندان و دانش پژوهان عراقی به حدی گسترده است که به گفته خانم حيفا زنگنه نويسنده عراقی ساکن لندن دانشکده پزشکی بغداد، قديمی ترين دانشکده پزشکی سراسر خاورميانه، اکنون فقط دو استاد دارد که آن دو هم از ترس جان در اردن زندگی می کنند. مذهب و تعلق قومی در قتل ها نقش بازی نميکند و قربانيان به گروه های مذهبی و ملی گوناگون تعلق دارند. گفته ميشود تاکنون حدود 1000 تن از آکادميسين ها ی عراق به اين ترتيب کشته شده اند.

    همه حوزه های علمی هدف قرار می گيرد اعم از فيزيک و پزشکی تا ادبيات عرب و روزنامه نگاری. پزشکان بيش از همه هدف ترور بوده اند. مردم بی پناه گاه گاه خبر قتل ها را که به ندرت در رسانه ها باز تاب پيدا می کند و امکان پی گيری آن ها در داخل عراق به هيچ وجه وجود ندارد، طی نامه هايی به وبسايت تريبونال www.brusselstribunal.org گزارش ميکنند. يکی از پيام های تريبونال مربوط به قتل پرفسور تعفال احمد رئيس دانشکده هنرهای زيبا ست که چند ساعت بعد از ترور او به سايت تريبونال فرستاده شد. نامه ديگر از تارا الهاشمی دختر دکتر ويسام الهاشمی زمين شناس عراقی که در حوزه اکتشافات کربنی شهرت جهانی داشت. تارا نوشته است پدرش را در ماه اوت گذشته دزديدند و تمام اوراق خانه او را به سرقت بردند. حتی پول درخواستی هم پرداخت شد ولی با شليک دو گلوله به مغزپدرش به زندگی او خاتمه دادند. تارا هاشمی نوشته است چون کارت شناسايی پدر را دزديده بودند دو هفته طول کشيد تا جسد پدر را در بيمارستان ها پيدا کردند.

    علاوه بر ترورها تلاش گسترده ای صورت ميگيرد تا با مرعوب کردن دانشمندان و آکادميسين ها آن ها را وادار کنند برای هميشه کشور را ترک کنند. دکتر عمر کوباسی يک متخصص برجسته عراقی در ماه ژانويه برای واشنيگتن پست تعريف کرد چگونه او و همکارانش را با تهديد وادار به ترک کشور کرده اند. حيفا زنگنه يکی از فعالين برجسته زن عراقی که ساکن لندن است، خبر قتل پروفسور عبدالرزاق الناس در 28 ژانويه امسال و بلافاصله بعد از مخالفت او با اشغال در تلويزيون الجزيره را در روزنامه گاردين گزارش داد. او در اين مقاله نوشت است من هم مثل بسياری از عراقی ها بر اين باورم که اين قتل ها انگيزه سياسی دارند و توسط کسانی صورت می گيرند که نتوانسته اند حمايت مردم را جلب کنند. او در ادامه نوشت برای اين که اشغال موثر باشد مغزهای مستقل بايد نابود شوند.

    سيدنی انگليش يک تحليل گر سياسی می نويسد قتل ها با برگماری جان نکروپونته به سفارت آمريکا در عراق در ژوئن 2004 شتاب گسترده ای يافت. او متخصص شيوه ای از سرکوب است که به ,روش سالوادوری, معروف است و بعد از انتصاب او به سفارت هندوراس در دهه 80 در آن جا به اجرا گذاشته شد و طی آن هزاران آمريکای لاتينی توسط گروه های لباس شخصی و پارا ميليتر به قتل رسيدند. به نوشته انگليش همراه او جيمز استيل را فرستاده بودند که معروف به متخصص ,جنگ های کثيف, است و او بود که بر عمليات وزارت کشور عراق نظارت می کرد.

    بايد دانست که سپاه بدر شيعه ها تحت رهبری اين وزارت خانه فعاليت ميکرد وآمريکايی ها با همکاری اين گروه های شيعه که تحت حمايت رژيم اسلامی ايران بودند، در آن زمان شورش سنی ها را به شيوه ای وحشيانه سرکوب کردند. بيشتر افشاگری های اين روزها در مورد سپاه بدر که اين روزها در رسانه های غربی منعکس می شود، مربوط به تغيير ائتلاف آمريکا از شيعه ها به سنی ها ست و نيروهای آمريکايی و انگليسی و رسانه های بزرگ خبری اکنون که قصد تصفيه شيعه ها را دارند و با بخشی از گروه های سنی موتلف شده اند، مسووليت خود را تنها به گردن اين همکاران خود ميندازند.

    انگليش نوشته است هدف قتل ها فقط خاموش کردن منتقدان نيست بلکه هدف ايجاد يک ملت مطيع است. به همين جهت حتی پزشکان را هم ترور می کنند و آن ها را وادار به مهاجرت از کشور می نمايند. سيستم بهداشت عراق به خاطر کيفيتش در خاورميانه شهرت داشت و بعد از تحريم ها و در هم شکستن زير ساخت آن، تخليه اين سيستم از متفکران بطور کامل آن را از پای انداخته است. انگليش ضمن اشاره به اين امر و رشد نجومی بيماری های عفونی و جراحت ها در مقابل يک سيستم در حال نزع بهداشت مينويسد اما کشتار تاريخ دانان، زمين شناسان و روشنفکران، به معنای ويرانی آگاهانه سيستم ,سلامت فکری عراق, است. عباس محمود يک دانشجوی داروشناسی در IRINnews.org وابسته به سازمان ملل نوشته است :,ما بهترين استادان خود را از دست داده ايم. بازنده اصلی نسل بعدی دانشجويان و آينده عراق است."

    اين در حالی است که در دوره تحريم ها بين 1990 تا 2003 حدود 30 در صد متفکران عراقی کشور را ترک کرده بودند. انستيتوی بين المللی رهبری وابسته به سازمان ملل International Leadership Institute، گزارش داده است که 84 درصد انستيتو های عالی عراق غارت شده و بکلی ويران شده اند.

    امی گودمن خبرنگار مستقل آمريکايی با حيفا زنگنه مصاحبه ای دارد که اطلاعات تکان دهنده ای در مورد روندهای جاری در عراق در اختيار می گذارد.به نظر می رسد تلاش آگاهانه ای برای نابودی مردمی که حس هويت ملی و تاريخی دارند در جريان است. زنگنه از برنامه ريزی برای ايجاد تفرقه در ميان عراقی ها از روز نخست اشغال، از امتناع آمريکا در بازسازی زير ساخت های ملی و فرهنگی عراق و ادامه غارت و تخريب، ازوضع زنان، محاکمه مسخره صدام، ربودن گروه های صلح و نکات بسيار ديگری نيز سخن گفته است. زنگنه زندانی رژيم بعث بود و بعد از آزادی در سال های 70 از عراق گريخت و سرانجام در لندن سکنی گزيد. حيفا زنگنه يکی از منابع قابل اعتماد در مورد اخبار عراق است و در طول اين سال ها عليرغم تحولات سريع و چرخش های 180 درجه اي، يعنی نخست اتحاد غرب با صدام و حمله به ايران، و سپس ماموريت امثال چلبی يا به خدمت گرفتن مخابراتی هايی مثل علاوی و تدارک برای حمله به عراق هرگز خود را نفروخت و هميشه از منافع مردم عراق حمايت کرد و اکنون از اعتبار ويژه ای در افکار عمومی بين المللی بويژه در ميان فعالان زن برخوردار است. چکيده ای از مصاحبه او با امی گودمن را در اينجا می خوانيد.

    امی گودمن نخست درباره قتل هايی می پرسد که ,اين روزها کمترين توجه را به خود جلب می کند. ,
    حيفا زنگنه: خوب. اين بلافاصله بعد از اشغال شروع شد و دانشمندان هدف اصلی ترورها بودند. ما به ليستی فکر می کنيم که توسط رژيم صدام در دوره بازرسی ها در اختيار سازمان ملل گذاشته شده بود، آن موقع واقعا به اين فکر نيفتاده بوديم که اسامی دانشمندانی را که بلافاصله بعد از حمله به عراق به قتل رسيدند با ليست مقايسه کنيم، ولی حالا داريم روی آن کار می کنيم. مساله اين است که قتل ها در تداوم خود به انواع دانشمندان با هر نوع گرايش سياسی در وسيع ترين طيف ممکن و نيز در تمام حوزه ها از مدرسين ادبيات انگليسی گرفته تا مدرسين شعر عرب يا مطالعات اسلامی را در بر گرفته است و شامل همه از زن و مرد ميشود. 4 نفر برجسته ترين متخصصين حقوقی ما و برجسته ترين دانشمندان در حوزه های ديگر را ترور کرده اند.
    شيوه اين قتل ها به طور کامل از قتل ها و ترورها و جناياتی که در عراق صورت می گيرد متفاوت است. طرح رايج در مورد ترور و آدم ربايی به اين ترتيب است که معمولا آدم را می ربايند، بعد مذاکره آغاز می شود، شما مبلغ را می پردازيد و گروگان آزاد ميشود يا برعکس. اما در مورد آکادميسين ها يک جريان سيستماتيک نابودی دانشمندان در جريان است. آن ها را معمولا در خيابان يا خانه و بيشتر وقتی که دارند دانشگاه را ترک می کنند و به خانه می روند در جا به قتل می رسانند.

    ادامه در پایین صفحه

    نوشته هاي امي گود مان 640_amy-pttp


    اين مطلب آخرين بار توسط در الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 21:18 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 5:19

    امی گود من: تصور می کنيد چه کسانی پشت اين ترور ها هستند؟
    حيفا زنگنه: خوب در مورد قتل های بلافصله بعد از حمله به عراق شما به هر عراقی معمولی در خيابان مراجعه کنيد آن را کار موساد می داند.زيرا بيشتر موارد مربوط به دانشمندان در حوزه هسته ای بود که در سال های 80 نيز هدف اسرائيل قرار گرفته بودند. ولی در مورد بقيه آکادميسين ها قضيه واقعا روشن نيست. مردم حرف می زنند. ولی موضوع مهم اين است که ببينيم قتل ها چرا صورت می گيرد. به نظر ما نوعی ارعاب در کار است. عامل اصلی که همه قتل ها را به هم وصل می کند اين است که همه آن ها عليه اشغال صحبت کرده بودند. با توجه به فاجعه ای که در عراق جريان دارد خود نيروهای اشغال يا بريگاد بدر يا هر نيروی ديگری ميتواند به اين قتل دست بزند. مساله اين است که تحقيقات مستقل غير ممکن شده است. عراق را از متفکرانش تهی می کنند. اين بر نسل های آتی عراق تاثير می گذارد. بعلاوه اين کارزار ترور برای فراری دادن مغز ها از عراق هم هست. آکادميسين ها دارند از عراق فرار می کنند. دانشگاهيان، معلمان، مشاوران برای هميشه کشور را ترک می کنند. دردانشکده پزشکی بغداد که قديمی ترين دانشکده پزشکی در سراسر خاورميانه است در اين لحظه تنها دو پروفسور تدريس می کنند و هردوی آن ها مقيم اردن هستند. آن ها موقع امتحانات به بغداد ميروند و به علت فقدان ايمنی به اردن باز می گردند. خوب کيفيت آموزش پزشکی ما در اين شرايط چگونه خواهد بود.؟

    ا.گ: شما در گاردين مرتبا می نويسيد ويک ستون منظم در القاد العربی داريد. وضع کنونی عراق چگونه است. آيا جنگ داخلی را نزديک می بينيد؟

    حيفا زنگنه: ما مدت هاست که سعی کرديم در مقابل اين فکر مقاومت کنيم که عراقی ها به جان هم بيفتند. ولی اين حالا دارد روی ميدهد. نه به اين معنا که همسايه همسايه را بکشد. نه، بلکه اين يک نوع جنگ داخلی برنامه ريزی شده است. اين جنگ داخلی را دارند به عراق تحميل ميکنند. تقريبا مثل مهلت هايی که نيروی اشغال تعيين می کرد. قانون اساسی بايد در اين مهلت نوشته شود، صرفنظر از اين که اولويت مردم عراق چه باشد. انتخابات بايد در اين مهلت صورت بگيرد، صرفنظر از اين که اولويت مردم عراق چه باشد. چون از همان روز اول اشغال که آن راآزاد سازی خواندند، چيزی که به کلی کنار گذاشته شد، مردم عراق و اولويت های آن بود. و حالا چيزی که می بينيم تقريبا مساوی است با تعيين مهلت برای تحميل جنگ داخلی. از روز اول روی اين ميکوبيدند. از شما می پرسيدند:سنی هستی يا شيعه؟ من حتی خواب چنين روزهايی را نمی ديدم که حتی يک مصاحبه با بی بی سی نکرده باشم که از من نپرسيده باشند سنی هستم يا شيعه. قبل از اشغال اين هرگز سابقه نداشت.

    امی گودمن: تصوری هست به خصوص در آمريکا و شايد همه جا که خشونت فرقه ای گويا در عراق طی سده ها جريان داشته است و اميدی نيست.

    حيفا زنگنه : خوب در عراق ما هرگز جنگ داخلی نداشته ايم. حداقل نه در 1500 سال اخير. اين تصور تماما ساختگی است. من دوست 30 ساله ای دارم که حالا طرف اشغال گران است. به او می گويم چرا؟ چرا داری اين کار می کني؟
    او مسيحی است و طی اين سال ها من اصلا نمی دانستم. يک فرهنگ عمومی ملی در عراق وجود داشت و همه خود را از يک کشور ميدانستيم. خيلی از مخالفان برجسته اشغال مسيحی يا آسوری هستند و خيلی از حاميان برجسته صدام مسيحی يا آسوری يا کرد بودند. رژيم گذشته همه را طی مراحل مختلف سرکوب کرده است صرفنظر از اين که به چه مذهب يا فرقه ای تعلق داشته اند.
    ولی حالا تقسيم کشور به فرقه ها يک واقعيت است. و البته در اين مورد رسانه ها نقش مهمی را بازی کردند. شما در عناوين می خوانديد يک زن ترکمن توسط سنی ها ترور شد. وقتی داخل مطلب می رفتيد، تشخيص ميداديد او را به خاطر اين که ترکمن بود ترور نکرده بودند، به خاطر اين که با نيروهای آمريکايی همکاری می کرد ترور شده بود. اين يک زاويه ديد کاملا متفاوت است و اگر از اين زاويه به مساله می پرداختند، قضيه چيزی غير از فرقه گرايی در می آمد. ولی عراق ها را عمدا اين طور تقسيم کردند و مردم را به انتخاب آن واداشتند.

    امی گودمن : راه حل مساله حالا چيست؟
    حيفا زنگنه. راه حل از اول معلوم بود. جنگ نبايد می شد. حالا جنگ تحميل شده است. اشغال يک واقعيت است و به ما می گويند متوقف نشويد از اين جاست که بايد حرکت کرده و جلو برويم. پس اجازه بدهيد حرکت کنيم و به جلو برويم. نيروهای آمريکا را بيرون ببريد. برای آمريکايی ها بد است. وضع آن ها بحرانی است. برای دنباله روان انگليسی آن بد است.

    امی گودمن: بحث در ايالات متحده در حال حاضر اين است که اگر آمريکا نيرويش را بيرون بکشد، جنگ داخلی تمام و عيار شروع خواهد شد. اين که سربازان آمريکايی از جنگ داخلی تمام و عيار جلوگيری می کنند.

    حيقا زنگنه:هاه. ما اين را از روز اول شنيده ايم. روز به روز تهديد جنگ داخلی را به رخ ما کشيدند. و اوضاع روز به روز بدتر شده است. اگر ما حتی يک ذره بهبود در اوضاع ديده بوديم، از ماندنشان استقبال می کرديم. حتی فقط اگر به جای يک ساعت برق سه ساعت برق در روز می ديديم از ماندنشان استقبال می کرديم. از ماندنشان استقبال می کرديم اگر داشتند کتاب خانه های ما را می ساختند. اگر شروع کرده بوديم به جای نوشيدن آب آلوده مخلوط با فاضل آب، آب سالم بنوشيم. اگر داشتند کتابخانه های ما را که تحت نظارت ان ها سوخته و غارت شد، بازسازی می کردند. اگر شروع کرده بودند به حفاظت از سايت های باستانشناسی ما. مادر عراق 10000 سايت باستانی داشتيم. از هيچيک از آن ها حفاظت نشد. آن ها را تماما غارت کردند، هنوز دارند آن ها را زير و رو می کنند و به خارج کشور انتقال می دهند. اگر ميديديم بعضی از سربازان آمريکا يی يا انگليسی به ما کمک می کنند از ماندن آن ها استقبال می کرديم. در اين صورت آن ها ميهمان ما بودند. ولی آن ها عکس اين عمل می کنند. آن ها به واقع دارند فضای مناسب برای ترور ايجاد می کنند. کشتارها در عراق ادامه دارد. مساله واقعی در عراق حضور آن هاست.

    امی گودمن:وضع زنان در عراق چطور است؟
    حيفازنگنه. زنان تحت آزارند. زنان واقعا و عملا در خانه های شان حبس شده اند. زيرا بيرون خانه برای آن ها امن نيست. زنان قبلا در عراق کار می کردند، پزشک بودند. پزشکان کشور را ترک می کنند. در جمع ما همه گرفتار هستيم زنان به علت جنسيت شان بيشتر هدف آزار قرار دارند.

    امی گودمن: شرايط در مقايسه با دوره صدام چطور است؟
    حيفا زنگنه: خوب اجازه بدهيد يک چيز را به شما بگويم. هرگز فکر نمی کردم در حياتم عراقی هايی را ببينم که از رهايی از صدام اظهار پشيمانی کنند. اما حالا داريم اين را تجربه می کنيم. من هرگز تصور چنين روزی را نمی کردم، زيرا ما مبارزه می کرديم و در نبرد پيگيری با صدام بوديم. عراقی ها داشتند مبارزه می کردند.

    امی گودمن: خودتان، چطور؟ شما در زندان صدام بوديد.
    حيفا زنگنه: بله من از اين پشيمان نيستم. چون من ساکن عراق نيستم، ولی بعضی ها دارند ابراز پشيمانی می کنند. علت اين است که داريم فرو ميرويم...

    امی گودمن:با وجود اين پشيمان نشده ايد؟
    حيفا زنگنه:نه ابدا، ابدا. ولی راه حل اين نبود. ميدانيد، آلترناتيو ديگر وجود داشت. راه های ديگری وجود داشت. نه دولت انگليس و نه دولت بوش به آن راه حل ها توجه نداشتند.خواست مردم عراق مساله آن ها نبود. آن ها مساله را طوری منحرف کردند که با خواست خودشان منطبق شود. آن ها مساله رهايی از شر صدام را منحرف کرده در مسير اشغال انداختند. عراقی ها هرگز هرگز ممکن نبود اشغال کشور را بپذيرند. اگر آن ها حتی يک بار به يک صفحه از تاريخ عراق نگاه کرده بودند، می توانستند اين را بفهمند.

    امی گودمن:نظرتان نسبت به محاکمه صدام چيست؟
    حيفا زنگنه:اين يک مضحکه است. مضحکه کامل. من فکر ميکنم اين به استهزاء کشيدن درد و رنج مردم عراق است.

    امی گودمن:چطور؟
    حيفا زنگنه:چون محاکمه می بايست يک محاکمه واقعی و قانونی باشد. نه اين که آن را به لودگی و موضوع خنده تبديل کنند. بيشتر مردم ديگر حتی به آن نگاه نمی کنند. محاکمه می بايست فرصتی برای مردم فراهم می آورد تا به گذشته نگاه کنند، حال رابهتر درک کنند و آينده بهتری برای خود بسازيم. نه اين که دور معيوب را از نوع شروع کنيم. وضع به اين صورت در آمده چون خودشان دچار مساله هستند. آمريکا يی ها تمام اين ماجرا را ترتيب دادند. بعضی از مردم حتی فکر می کنند :" خوب او يک قهرمان است" چون آن ها در دادگاه می ايستند. چيزهای درستی در مورد آمريکا می گويند. بنابراين همه چيز وارونه شده است. اين به مضحکه کشيدن عدالت است که ما شاهد آنيم.

    امی گودمن: وقتی به لندن پرواز می کرديم مراسم اعتراضی برای ربودن تيم صلح مسيحی در صدمين روز گرفتاری آن ها برگزار می شد. شما هم در باره آن ها نوشته ايد.
    حيفا زنگنه : بله من فکر می کنيم آن ها کار تحسين آميزی در داخل عراق انجام ميدادند و آخرين گروه خارجی هايی بودند که برای کمک به مردم در داخل عراق مانده بودند. در واقع روزی که آن ها را ربودند داشتند با گروهی به نام اراده زن عراق Iraqi Women Will اطلاعاتی در مورد بازداشت شدگان زن در عراق جمع می کردند و هنگامی که دفتر آن را ترک می کردند آن ها را ربودند.
    من به خود شما واگذار می کنم که حدس بزنيد چه کسانی ميتوانند اين کار را کرده باشند. آيا اين ها آدم ربا هستند؟ چرا وقتی خواهر وزير کشور را ربودند فعال شدند و در عرض چند روز او را آزاد کردند.تمام شهر برای پيدا کردن او متوقف شد. همه عراقی ها اين را ميدانند. خيلی خوب است که اين خانم آزاد شد. نبايد او را می ربودند. ولی چرا همين کار را در مورد گروه صلح نکردند.

    امی گودمن. و جيل کارول؟
    حيفا زنگنه. نميدانم چه کسانی اين کارها را می کنند و چرا؟ ما به خبرنگاران مستقل به شدت نياز داريم. در داخل عراق جنايت، قتل، قصابی در هر ثانيه از زمان تداوم دارد و هيچکس آن را گزارش نميدهد. همه اميد ما به اين است که خبرهايی از اين يا آن گوشه بگيريم و وقتی خود عراقی ها در مورد آن صحبت می کنند کسی به حرف آن ها گوش نمی دهد و به آن ها می گويند : سند؟ شاهد؟ فلان؟ بهمان؟ ما از ابو غريب يک سال قبل از چاپ آن در رسانه های غرب گفتيم و گفتيم و کسی گوش نمی داد. من خودم هفت ماه قبل از آن در مورد ابوغريب مقاله نوشته بودم.

    امی گودمن: همسر نخست وزير انگليس شری بوت در مورد شکنجه صحبت کرد.
    حيفا زنگنه:خوب است. هرکس در مورد شکنجه صحبت کند کار خوبی ميکند ولی آيا کسی در باره آن کاری می کند. ما می گوئيم: حرف زدن ارزان است. ميتوانيد تا ابد حرف بزنيد. ولی او در عمل چه می کند.تونی بلر به سر حقوق بشر در عراق چه می آورد؟ آيا شری بلر هرگز در مورد استفاده از بمب فسفري، فسفر سفيد در فلوجه، استفاده از MK-77 که نسل جديد بمب های ناپالم است ، از استفاده از اورانيوم تخليه نشده صحبت کرده است؟ چرا گزينشي؟ چرا حقوق بشر گزينشی شده است؟

    در پايان مصاحبه زنگنه به درخواست امی گودمن شعری از ندال عباس خواند. عباس که مادر دو فرزند است شعر را بلافاصله بعد از تسخير سامره خواند. حيفا زنگنه يادآوری کرد که سامره که اکنون حرم العسکريه در آن منفجر شده است يک سال قبل زير حمله نيروهای آمريکايی قرار گرفت و خيابان ها پر از اجسادی بود که با تفنگ های دور زن به خاک افتاده بودند. طبق قاعده اسلامی اجساد مرده ها را بايد همان روز يا روز بعد دفن کنند. ولی مردم حتی نمی توانستند به اجساد نزديک شوند، چون خودشان هدف تفنگ های دورزن قرار می گرفتند.

    روز جمعه صبح در سامره
    قطعه های پيکر يک مرد جوان که با تفنگ دور زن پاره پاره شده بود
    در خيابان افتاده بود
    زنی که عبای سياه پوشيده بود از کنار آن گذشت
    دست کودک خردسالش را گرفته بود.
    کودک به پاره های پيکر خيره ميشود
    به دستی که به سوی آسمان گشوده مانده بود
    ميخواهد دست را بگيرد
    آيا ممکن است اين دست پدرش باشد؟
    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    نوشته هاي امي گود مان Empty رد: نوشته هاي امي گود مان

    پست  admin الأربعاء 5 ديسمبر 2007 - 5:21

    گفت وگو با مایکل پارنتی، نویسنده، مبارز و منتقد اجتماعی
    [url=mailto://]گفت وگو: امی گودمن/ ترجمه: دکتر ایرج واحدی پور[/url]


    منبع : شهروند
    پیش فرض این است که مردم عراق که تمدن باستانی 5000 ساله ای دارند و نوشتن را برای اولین بار اختراع کرده اند و بسیاری چیزهای دیگر از این قبیل ازآن آنهاست، به این نیاز دارند که کاخ سفید جرج بوش به آنها یاد بدهد که دمکراسی چیست و برای آنها دمکراسی به ارمغان بیاورد

    در هر فرهنگی، بعضی از مردم از آن بهره می برند و بعضی در آن قربانی می شوند چون فرهنگ حالت خنثی و بی طرف ندارد

    متن زیر مصاحبه ی خانم امی گودمن از
    Democracy Now است با Michael Parenti نویسنده، منتقد، تحلیل گر سیاسی و یکی از مبارزان پیشروی جامعه آمریکایی. او حدود 20 کتاب نوشته که به ذکر فقط سه کتاب او به نامهای "دمکراسی برای اقلیتی" Democracy for a few ، "وطن پرستی افراطی" Super patriotism و اخیرا "درگیری فرهنگ ها" بسنده می کنیم که می توانید آنها را روی پایگاه اینترنتی او مشاهده کنید.

    امی گودمن: مصاحبه امروز با آقای مایکل پارنتی در مورد جنگ عراق، دمکراسی در ایالات متحده و چیزی است که او "امپریالیست های جنتلمن"
    Gentlemen Imperialist می نامد. من نخست نظر او را در مورد اینکه در مقطع کنونی در کجا ایستاده ایم سئوال کردم.
    مایکل پارنتی: جنگ، عراق را ویران کرده و حمام خونی به راه انداخته که تداوم دارد. این همان چیزی است که 10 سال در مورد ویتنام شنیدیم: "ما نمی توانیم از ویتنام خارج شویم چون حمام خون راه خواهد افتاد"، اما در عمل همین که ما ویتنام را ترک کردیم بمباران متوقف شد، پاشیدن سم نارنجی (
    Agent Orange) متوقف شد. کشتن مردم و ریختن ناپالم روی آنها متوقف شد. برنامه کشتار Phoenix CIA متوقف شد و همه خونریزی ها تمام شد. من فکر می کنم این همان چیزی است که در صورت ترک عراق اتفاق خواهد افتاد. گمان من چنین است.

    چه چیزی باعث ختم جنگ ویتنام شد؟
    ــ روشن است که باعث آن بیرون رفتن نیروهای آمریکا بود و اگر شما دلیل خارج شدن آمریکایی ها را می پرسید، دلیل آن این است که جنگ دیگر مورد قبول مردم نبود. پایانی برای آن متصور نبود و خروجی از بن بست دیده نمی شد. این همان چیزی است که الان در مورد عراق در حال اتفاق افتادن است. شما در 7ـ6 ماه آخری دیده اید که در کنگره چه می گذرد و در مملکت چه می گذرد. این همانجاست که قبلا تردید داشتند بگویند: "آه من مطمئن نیستم که ما می خواهیم از عراق خارج شویم." اکنون آنها با اطمینان می گویند و کنگره متوجه است که افکار عمومی آمریکاییان طالب خروج از عراق است. حتی جرج بوش دیگر اصطلاح معروف خودش "ما به راه خود ادامه می دهیم" را دیگر به کار نمی برد. آنها متوجه هستند افکار عمومی مردم آمریکا این برخورد با جنگ را دیگر قبول ندارد زیرا از نظر آنها
    Stay the course به گونه ای کیفیتی بی انتهاست. هیچ راه خروجی نشان نمی دهد، لذا خودشان از به کار بردن این عبارت خودداری کردند. آنها هیچ وقت دیگر آن را تکرار نخواهند کرد. آنها خودشان متوجه شده اند که در بن بست گیر کرده اند.

    شما میتوانید بگویید چگونه موضوع فرهنگ در این مقوله می گنجد؟ شما همین تازگی کتابی نوشته اید به نام درگیری فرهنگی (
    The Culture Struggle). چرا تمرکز شما روی فرهنگ بوده است؟
    ــ من متوجه شده ام که فرهنگ میدان شدیدا مجادله آمیزی است. در سراسر جهان و در میان مردم مختلف مبارزات وسیعی در زمینه فرهنگ در شرف انجام است. به ما نوعی تلقی روشنفکرانه آموزش داده اند که در واکنش به تفوق فرهنگی و امپریالیسم فرهنگی ما نباید نسبت به فرهنگ ها قضاوت و حکم صادر کنیم. با این حال هیچ فرهنگی، منجمله فرهنگ خود ما، از آنجا که خنثی و بی طرف نیست، لازم است مورد بررسی و قضاوت قرار گیرد. در هر فرهنگی، بعضی از مردم از آن بهره می برند و بعضی در آن قربانی می شوند چون فرهنگ حالت خنثی و بی طرف ندارد.
    برای مثال بزرگترین قربانی ها تقریبا در هر فرهنگی در سراسر جهان، زنان هستند. هر چقدر من در این قضیه بیشتر دقیق شدم بیشتر به واقعیت این مطلب پی بردم. من وقتی از قربانی شدن صحبت می کنم منظورم فرصت های شغلی یا نقش در حیات اجتماعی تنها نیست بلکه عمدتا منظورم ادامه حیات فیزیکی است. میزان آزار و سوءاستفاده و خشونت نسبت به زنان در همه فرهنگ ها وحشت آور است. در بعضی مناطق آسیای مرکزی، خاورمیانه و نقاط دیگری در سایر بخش های جهان نوعی از فرهنگ روستایی وجود دارد که اگر زنی مورد تجاوز جنسی قرار بگیرد به عوض حمایت از او، پدرش او را می کشد که شرف از دست رفته را به خانواده برگرداند. این واقعیتی است که ما با آن روبرو هستیم. در درون فرهنگ خود ما هم خشونت علیه زنان عمومیت دارد. من راجع به فمینیسم زیاد فکر می کنم که چگونه توجه خود را متمرکز به موضوعات مربوط به شیوه زندگی، شیوه ابراز وجود شخصی و جمعی و موضوعات مربوط به تکامل و پیشرفت، شخصی و شخصیتی که همه موضوعاتی اساسی و با ارزش هستند نموده است، ولی من به شیوه ای جدی تر و مبارزه طلبانه تر باور دارم.

    شما در مورد بازاریابی وسیع فرهنگ صحبت می کنید؟
    ــ درست است. ملاحظه می کنید که ما به تدریج کمتر و کمتر در تولید فرهنگ خود نقش داریم. تکه پاره های کوچکی که ما تولید می کنیم نام آن را "فرهنگ مردمی" می گذاریم که بخشی از آن نیز به شیوه بازار ارائه می شود.

    منظورتان چیست؟
    ــ منظورم این است که مثلا وقتی از ترانه مردمی صحبت می کنیم باید صحبت از تولید آن به وسیله مردم باشد، ولی بخش عمده ای از آن به صورت
    CD در می آید و همین CD های محصول موزیک صنعتی وارد بازار می شود. به همین ترتیب بیشتر و بیشتر موزیک ما، بیشتر و بیشتر داستان سرایی ما و بیشتر و بیشتر تجارب ما به وسیله رسانه های جمعی تولید می شود و در عمل ما به عوض تولید فرهنگ خود، آن را از بازار می خریم.

    شما از روانپزشکی هم صحبت می کنید (در کتاب) و از آن به عنوان اسلحه ای برای کنترل نام می برید.
    ــ درست است. روانپزشکی همیشه ادعا داشته است که پایه علمی دارد، ولی اغلب به انواع انحرافات و سمت گیری های متعارض یا طرفداری از برگزیدگان آلوده بوده است. ما از اینکه روانپزشکی با مسئله زنان چگونه برخورد کرده، اطلاع کافی داریم. روانپزشکان در دوران قبل از جنگ داخلی از بیماری در بردگان نام می بردند به نام تمایل به فرار بردگان سیاه پوست از بردگی
    draptomania . از نظر آنها تمایل مقاومت ناپذیر بردگان به فرار از برده داران نه یک عمل طبیعی، که بیماری روانی عدم تطابق با محیط است و نسلها این برچسب به بردگانی که حاضر نبودند شرایط وحشتناک اسارت را تحمل کنند زده می شد. درست تا سالهای 1970 هم جنس گرایی به عنوان بیماری روانی شناخته می شد و باید به طریقی درمان می شد. امروز ولی جامعه روانپزشکی آمریکا مواضع خود را تغییر داده است و دیگر آن را یک بیماری روانی نمی داند. به نظر می رسد هیچکدام از این دو موضع گیری پایه علمی ندارند، اولی جزیی از فرهنگ نفرت از همجنس گرایی homophobic است و دومی در پاسخ به مبارزه سیاسی همجنس گرایان است که فریاد زدند: "بس است. بس کنید. برخورد شما شکلی از اجحاف نسبت به ما است."

    درباره امپریالیسم فرهنگی کمی توضیح دهید؟
    ــ امپریالیسم فرهنگی آشکار می سازد که امپریالیسم فقط و تنها از یک شیوه استفاده نمی کند. زمانی که دولت اشغالگر یا یک حکومت وارد منطقه ای می شود برابر نیازهایش و به هر اندازه ای که ضروری بداند گردهمایی مذهبی خودش، استانداردهای زندگی خودش و فرهنگ مربوطه را برای تحمیل بر مردم آن منطقه با خود می آورد.
    این نهادها و ضمائم فرهنگی اعمال قدرت امپریالیستی را تسهیل می کنند. پشت سر همه اینها خودمحوربینی نژادی
    ethnocentrism یا فی الواقع برتری نژادی خوابیده است، که ادعا می کند از نظر فرهنگی نسبت به بومیان در سطح بالاتری قرار دارد و محبت فرموده و می خواهد به آنها نشان دهد که از این به بعد به نفع آنهاست که این چنین زندگی کنند.
    نمونه ای از آن را در جنگ عراق شاهد هستیم. پیش فرض این است که مردم عراق که تمدن باستانی 5000 ساله ای دارند و نوشتن را برای اولین بار اختراع کرده اند و بسیاری چیزهای دیگر از این قبیل از آن آنهاست، به این نیاز دارند که کاخ سفید جرج بوش به آنها یاد بدهد که دمکراسی چیست و برای آنها دمکراسی به ارمغان بیاورد.
    این بزرگترین شوخی روز است، جوکی که حتی ارزش خنده هم ندارد. این یک نمونه کامل از امپریالیسم فرهنگی است، بویژه اینکه بدانیم عراقی ها خود در سال 1958 یک انقلاب دمکراتیک انجام دادند و آرام آرام با توطئه کودتای جناح راست حزب بعث تحت رهبری صدام حسین که خود به وسیله سازمان
    CIA هدایت می شد، علیه عبدالکریم قاسم رئیس جمهوری عراق ناکام ماند. این آن واقعیتی است که رسانه های بزرگ آمریکایی به طور عمد و به طور کامل به فراموشی سپرده اند و کسی چیزی از آن نمی شنود.

    * در دیکشنری اینترنتی ویکی پدیا از دراپتومانیا (
    draptomania) به عنوان مظهری از نژادپرستی علمی نام برده میشود.


      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الخميس 2 مايو 2024 - 8:44 ميباشد