پيام سلطانعلی کشتمند صدر اعظم پيشين افغانستان به مناسبتِ چهاردهمينِ سالياد مزاري
استاد علی مزاری به دفاع از خواسته های بر حق مردم خويش تا پای جان رزميد.
بادبود از سالگرد شهادت «استاد عبدالعلی مزاری» ، از يکسو ابراز احترام نسبت به شخصيِت وی به عنوان یکی از نمادهای ایستادگی هزارهها در برابر ستم، استبداد و تبعیض و از سوی دیگر یاد آور درناک از حادثه ناگواری است که به دست دشمنان آزادی و رهایی مردم انجام گرفت. یادآوری از سالروز شهادت استاد عبدالعلی مزاری اکنون به یکی از مظاهر همبستگی نیروهای دمو کراتيک و آزادیخواه افغانستان مبدل گردیده است؛ به گونهای که در این روزها در چهاردهمین سالگرد شهادت وی شاهد هستیم، شمار زیادی از محافل به گرامیداشت از شخصیت آن شهید راه آزادی در درون و بيرون افغانستان برگزار گردید و در آن نمایندگان ملیتهای مختلف کشور افزون بر جامعة هزاره شرکت ورزیده اند و بدینوسیله همدردی و همبستگی بیدریغ خویش را با ایراد بیانیهها، اعلامیهها و پيامها ابراز داشته اند.
شرکت آگاهانة روز افزون مردم در مراسم یادبود از شهادت استاد، نمایانگر سطح بالای آگاهی اجتماعی و سیاسی، نه تنها هزارهها، بلکه تمام نیروهای دموکراتیک دیگر است که ضرورت همکاری ، همیاری و همبستگی هرچه بیشتر و نزدیکتر نمایندگان ملیتهای گوناگون و جانبداران آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را بیش از پیش میطلبد. شادروان عبدالعلی مزاری به عنوان فرزند صادق و آگاه مردم دردمند خویش تا پای جان از هزارهها که پیوسته مورد «تبعیض» و ستم قرار داشتهاند و در تلاش به خاطر شناسایی هویتملی، فرهنگی و حقوقملی، مدنی و شهروندی پایمال شده آنان و تثبیت جایگاه شایسته آنان در میان جامعه چندین ملیتی افغانستان، شجاعانه و هدفمنددانه مبارزه و پیکار نمود.
اینجانب که با ارسال پیام به مناسبت شهادت استاد عبدالعلیمزاری در سالهای پیش همدردی خویش رابیان داشته ام در یکی از آنها چنین اظهار گردیده است:
«زندهياد عبدالعلی مزاری از تبار آن بزرگمردان و مبارزان آزادیخواهي بود که آرمان دفاع از رهایی و دادخواهی قومی خویش را به نقد جان خرید. وی در مقطع خاص و حساس از تاریخ معاصر افغانستان در دهه هفتاد خورشیدی سکان رهبری مبارزان آزادیخواه هزارهرا در دست گرفت و مقاومت آنان را در شرایظی که بود یا نبود مطرح بود، سازمان داد و بدینگونه از دستاوردهای هزاره ها در زمینة حقوق و برابری و تثبیت هویتملی ایشان به دفاع برخاست.
«به عنوان یکی از نتایج ناهنجار دهه هفتاد خورشیدی یاد نود میلادی که سرتاپا با جنگ و خشونت، بیحرمتی و ستم بر انسان وطن و تجاوز بر زندگی و شرف انسانی و ویرانی و بربادی کشور همراه بود، خدشهدار شدن فضایاعتماد و اتحاد میان دوستانطبیعی با مشترکات تاریخی، زبانی و فرهنگی گردید. با آن هم همکاری و همپیمانی نیروهای درگیر پیشین در سالهای پایانی آن دهه، ضرورت و اهمیت جدی مبارزه و مقاومتجمعی را آشکار کردکه برای امروز و آینده نیز به گونهای که حقوق پایمال شده ملیتهای تحت ستم کشور و بهویژه هزاره ها را برآورده سازد، از اهمیت عملی ویژه ای برخوردار می باشد".»
هزارهها در طی سدههای اخیر و بهویژه از آغاز سده بیستم مورد ستم، تجاوز و انواع تبعیض قرار گرفتهاند. در طول سالهای حاکمیت سلطنتی و رژیمهای پیرو اندیشههای برتریجویانه، افزون بر استبداد سرکوبگرانه جمعی و محرومیت تحمیلشده بر هزارهها در مقیاس و گسترة عمومی، رهبرانسیاسی و مذهبی آنان و تمام تشیع کشور پیوسته آماح کینه ورزیها و انتقام جوییهای سیاسی ، تباری، نژادی و مذهبی قرار گرفتهاند که یکی از نمونههای بارز آن به «شهادت رساندن عبدالعلی مزاری» است. ولی در جریان یک قرن، صرف دو مرتبه امکانات نسبی برای رهایی هزارهها پدید گردید. نخست در دوران پادشاهی امیر امان الله که رسمیت ظالمانه و ضدانسانی بردگی و بردهسازی هزارهها برانداخته شد و بعدا در سالهای 1360 خورشیدی یا دهه هشتاد میلادی که شرایط و امکانات واقعی برای به رسمیت شناختهشدن هویت ملی آنان به وجود امده و زمینهساز مبارزات آزادیخوا خانه سالهای نود میلادی و وضع کنونی هزارهها و هزارستان گردید.
هم اکنون در «هزارستان» یا هزارهجات به طور کلی صلح و امنیت بیش از هر جای دیگر در افغانستان به برکت خصلتِ صلحپسند مردم برقرار است. چنانکه در تاریخ کشور برای نخستینبار یک تن والی زن در بامیان و یکتن شهردار زن در دایکندی کار میکنند که از سوی مردم، مردان و زنان، به خوبی پذیرفته شده و با آنان صمیمانه همکاری میشود. ولی با آنهم، هیچ کار اقتصادی و فرهنگی بزرگ و قابل یادآوری به سود تودههای مردم نیازمند و جامعه هزاره و رفع عقب ماندگی تاریخی هزارهجات در تناسب با مناطق دیگر کشور بهرغم سرازیر شدن میلیاردها دالر به نام همهی مردم افغنستان، انجام نمیگردد. در رابطه به چنین مواردی باید گفت: «هزارهها که در قلب افغانستان زندگی کرده و پرورش یافتهاند، در عمل نشان دادهاند که به آرمان آزادی و برابری برای همه ملیتهای مسکون در افغانستان به حرف و پیمان خویش، به شرف و حیثیت انسانی و میهنی خویش پیوسته وفادار باقی ماندهاند و مهر و عطوفت، صفا و صداقت نسبت به انسان وطن و علاقهمندی به آبادی و سازندگی اجتماعی و اقتصادی کشور از جمله مشخصات ملی و فرهنگی ایشان است. ولی در جامعهای که پیوسته روان برتری جویی ملی مسلط است، هزارهها غالبا مورد تبعیضسیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نژادی، تباری، منطقوی، زبانی، فرهنگی و مذهبی قرار گرفتهاند و از حقوق ملی و شهروندی برابر و مشارکت در تعیین سرنوشت خویش محروم نگهداشته شده اند.
همانگونه که پاکروان استاد عبدالعلی مزاری شدیدا مخالف هرگونه تبعیض و برتری جویی ملی بود، باید در نظر گرفت که صرف در صورت تامین حقوق برابر برای همة اقوام و ملیتهای مسکون در کشور واحد افغانستان در چارچوب یک نظام دموکراتیک فدرال و وجود خود مختاریهای ملی و محلی، هزارهها نیز میتوانند به آرمان تثبیت هویتملی و فرهنگی و حقوق برابر دموکراتیک ملی، مدنی، و شهروندی خویش دست یابند.
زندهیاد عبدالعلی مزاری که دارای روانی حساس و اراده استوار و دلسوز نسبت به سرنوشت مردم خویش و منافع حیاتی ایشان بود، به خاطر تحقق آرزومندی دیرین هزارهها برای آزادی و رهایی آنان از قید و بند ستم و تبعیض و ایجاد شرایط صلح آمیز برای زندگی آبرومندانه آنان و شرکت متناسب در اداره و حاکمیت مردمی، دلیرانه و با شهامت تا آخرین لحظه زندگی مبارزه کرد و در این راه جان باخت. وی آشکارا باید گفت که هیچ کس قادر به کشتن اندیشههای آزادیخواهانه و دادخواهانه ملیتهای مظلوم و بستن راهی که زندهیاد عبدالعلی مزاری گشود، نخواهد شد.
روح وی شاد و یادش گرامی باد!
سلطان علي کشتمند
22 حوتِ 1387
ارسالی زرنگار از مالمو سویدن