admin الإثنين 16 فبراير 2009 - 21:46
اما ICOS يک موسسه مستقل است که وابستگى به هيچ دولتى ندارد. اين موسسه در زمينه توسعه مناطق بحران زده مطالعه مى کند و به اصطلاح درجه بحران آنها را ارزيابى مى کند مثل افغانستان، سومالى و عراق.
در مستقل بودن موسسه و در اينکه اينها اين کار را کردند و حتماً يکسرى ارزيابى و برآورد درست و دقيقى دارند جاى شک نيست اما من معتقد هستم حتى براى من که با دولت مرکزى موافق نيستم نمى توان گفت دولت مرکزى حدود 70 درصد يا پايين يا بالا از کنترل کشور را در دست دارد. اين به هيچ وجه درست نيست و به اين شکل نمى تواند باشد زيرا دولت مرکزى افغانستان هيچ وقت حتى 50 درصد يا 20 درصد يا حتى 10 درصد کنترل برخى از مناطق را در دست نداشته است که الان بتوانيم بگوييم آن را از دست داده است. از آغاز هم دولت مرکزى کنترل چندانى نداشته. دولت مرکزى با يک سيستم فدرالى يعنى با ملاها، ريش سفيدها، کلان ها و سران قومى اداره مى شود و اينها هم به دولت مى گويند ما با تو هستيم و دولت مرکزى هم در نتيجه مى گويد فلان شهر با ماست. وقتى آنها کار نکنند در نتيجه دولت مرکزى يک حضور مدرن از طريق پليس يا دولت يا اداره يا دفتر به آن شکل هيچ وقت نداشته که حالا بگويد تا پارسال داشتيم اما امسال نداريم. گزارش اين موسسات بدى اش اين است که اينها آن درک دقيق و درست از واقعيت افغانستان را ندارند. اينها شناخت شان از افغانستان بيشتر ژورناليستى است به اين مفهوم که اينها پيش تر فرض مى کنند آقاى کرزى آمده در سال 2004 تمام يا 90 درصد افغانستان را در کنترل داشته و در 2007 ديگر کنترل ندارد. من مى گويم اصلاً همان 2004 هم کنترلى نداشته و هرگز نداشته. دولت بيش از اينکه يک ساختار منسجم باشد خانه کاغذى بسيار شل و ولى است که حتى در خود کابل، دولت به آن شکل وجود و حضور ندارد مثلاً زباله ها را دولت جمع نمى کند، فاضلاب در خيابان ها جمع مى شود و دولت کارى براى آن انجام نمى دهد، نفوس داخل کابل کنترل نمى شود. ما نمى دانيم جمعيت اين شهر پنج ميليون نفر است يا دو ميليون يا چقدر. حتى در داخل کابل دولت نمى تواند خدمات پزشکى عرضه بکند، در واقع قضيه از بيخ خراب است. ما اصلاً وارد اين بحث نمى شويم. منظور من اين بود که نه مى خواهم از اين دفاع بکنم نه آن را قبول مى کنم براى اينکه اين بحث از بيخ اشتباه است.
-همين عاملى که مى فرماييد به هر حال افغانستان مى توانست اوضاع ديگرى داشته باشد اما الان در يک وضعيت بحران به سر مى برد. اينکه تعداد حملات انتحارى،ترورها و آدم ربايى ها شمارش در استان هاى مختلف به ويژه در کابل افزايش پيدا کرده و در موارد بسيارى طالبان رسماً مسووليت را بر عهده مى گيرند آيا اين به اين مفهوم نيست که طالبان يا اتحادى از طالبان و جنايتکاران و مثلاً احزاب منفرد دارند کنترل اوضاع را در دست مى گيرند. درست است که دولت کنترلى ندارد اما اينکه اين خلأ را چه کسى پر کند نکته بسيار مهمى است. آيا شما مى پذيريد که افزايش شمار حملات، ترورها و بمبگذارى و حملات انتحارى حاکى از رشد نفوذ طالبان است؟
در اينکه شک نيست. طالبان 2007 و 2008 با طالبان 2002 و 2003 زمين تا آسمان فرق کرده است و همچنين دولت در برابر حملات طالبان و نفوذ طالبان حتى تا داخل شهر کابل و حتى نزديک چندصد مترى کاخ رياست جمهورى عاجز است و ما سال گذشته شاهد بوديم که امنيت در افغانستان اگر نگوييم صد درصد اقلاً 80 تا 90 درصد بدتر شده و به سوى بدتر شدن هم مى رود. در اين جا شک نيست. اما تنها به اين مفهوم هم نيست که اينها يک گروه منظمى به نام طالبان هستند که ضدامريکايى اند و دارند همين طور به طرف شهرها مى روند. همان طور که پيشتر هم عرض کردم چندين گروه و چندين دليل مى تواند وجود داشته باشد که بگويم امنيت امروز در افغانستان به هم خورده است. امنيت در جاهايى که اصلاً طالبانى هم وجود ندارد به هم ريخته است براى اينکه مردم محل از دولت مرکزى نااميد شده اند و در مناطقى بعد از شش سال مردم از گرسنگى مى ميرند چرا که دولت نتوانسته به آنها آرد و گندم برساند. همه اينها ديگر بريده اند و حتى بعضى از گروه هاى مجاهدين سابق که از طالبان نيستند هم از دولت بريده اند، حتى پليس ها و خيلى از نهادهايى که دولت به وجود آورد مثلاً در هلمند اينها يک پليس محلى به وجود آوردند و مسلح کردند اما اينها بعد از مدتى از دولت بريدند و حالا نه از طالبان هستند نه دولتى، خود آنها دسته هاى مخالف دولت را به وجود آ وردند.