پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    کمونيسم فرانسو ي

    avatar
    admin
    Admin


    تعداد پستها : 7126
    Registration date : 2007-06-20

    کمونيسم فرانسو ي Empty کمونيسم فرانسو ي

    پست  admin الأحد 15 فبراير 2009 - 9:25

    کمونیسم فرانسوی، ناکامی اقتصادی یا سیاسی
    آیا کارکرد سنتی احزاب چپ فرانسه پاسخگوی نیازهای امروز این کشور است؟ اینها پرسش هایی هستند که این روزها افکار عمومی و بسیاری از ناظران سیاسی فرانسه از خود می پرسند.با شکست های پی درپی حزب سوسیالیست که این حزب را در چند دوره زمانی دچار چندپارگی و تشتت کرد و سرانجام برگزاری انتخابات پر کش و قوس در شهر رنس برای تعیین رهبری این حزب که ماجراهای فراوان حاشیه آن را به دنبال داشت، امروز
    نوبت به کمونیست ها رسیده است.سوسیالیست ها هر چند سر انجام رهبر حزب خود را در یک فضای پر تنش و تفرقه انتخاب کردند، ولی دریافتند از آنجا که نزدیک به نیمی از آرا به سگولن رویال رقیب خانم مارتین اوبری دبیر اول حزب داده شد، نمی توان انتظار رهبری یکدستی را در این حزب داشت. همین داستان در رادیکال های چپ فرانسه یعنی کمونیست ها هم اتفاق افتاد. آنان هم از سالیان گذشته و از زمان یکدست شدن حاکمیت راست ها در آغاز قرن 21 به بلای خانمانسوز تفرقه دچار شدند و تا امروز پیامدهای آن را تحمل می کنند. با کناره گیری روبراو در سال های گذشته از رهبری حزب کمونیست فرانسه، این حزب با مشکل تشتت کادرهای عالی روبه رو شد و هرچند که اخیراً برای چندمین بار خانم ماری ژرژ بوفه را به رهبری انتخاب کرده اند اما عملاً هنوز جای یک رهبری وحدت بخش در این حزب قدیمی فرانسه خالی است. سی و چهارمین کنگره حزب کمونیست فرانسه در روزهای گذشته در حالی برگزار شد که هزاران تن از کادرهای این حزب پس از نزدیک به دو سال تلاش و درگیری در انتظار انتخاب رهبری آن بودند. هر چند که با انتخاب رهبر جدید حزب، شعار وحدت نیز سر داده شد ولی ناظران سیاسی بر این عقیده اند که مشکل بتوان در دوره حاکمیت یکدست سرمایه دارها بر فرانسه، انتظار وحدت حزبی چپ را داشت و دوره شکوفایی دوباره آن را مشاهده کرد.
    ژرار گرونبرگ محقق مسائل حزبی در مرکز تحقیقات ملی فرانسه معتقد است نشانه های مرگ تدریجی و آرام کمونیست های فرانسوی در حال بروز و ظهور است. استناد او تنها به انتخابات و کنگره اخیر حزب نیست بلکه وی میزان آرای به دست آمده در انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرانسه را شاهد مثال می آورد که به پیروزی سارکوزی منتهی شد. کمونیست ها که در آن انتخابات چیزی کمتر از دو درصد آرای مردم فرانسه را کسب کرده بودند عملاً زنگ اعلام محو خود از عرصه سیاست این کشور را با صدای بلند نواختند. ماری ژرژ بوفه برای جلوگیری از این انحطاط پیشنهاد کرده بود که شورایی عالی متشکل از شش تا 10 نفر با مدیریت مدیر مسوول روزنامه اومانیته ارگان کمونیست های فرانسه تشکیل شود تا بتوان انسجام حزبی را به دست آورد. نظرات دیگرانی همچون روبراو رهبر سابق حزب یا ژان کلود گسو که پیشتر وزیر کابینه لیونل ژوسپن (نخست وزیر پیشین ) بوده است در انجام اصلاحات حزبی قابل توجه است.
    به اعتقاد آنها باید حزب از درون دست به اصلاحات بزند، هر چند که خود این افراد اعتقاد کمی به توفیق این اصلاحات دارند و اندک اندک به سوی تاسیس شاخه های دیگر انشعابی پیش می روند. حزب کمونیست مشکلاتی مشابه حزب سوسیالیست فرانسه دارد و دچار محو تدریجی طبقه کهنسال حزبی و
    تجدید نظرطلبی در اصول است. به علاوه دست کمونیست ها از قدرت هر چه بیشتر، حتی خیلی بیشتر از سوسیالیست ها، کوتاه شده و این دوری از قدرت که امکانات مهمی را از آنها دریغ می کند، ایشان را از چشم افکار عمومی انداخته است. علاوه بر اینها به این نکته مهم باید اشاره کرد که گرچه تحولات مهم اقتصادی جهان امروز که ناشی از فرهنگ سرمایه سالار است، احیای دوباره آثار کلاسیک کمونیست ها همچون مارکس و شاگردان او را سبب شده است ولی به نظر می رسد چپ های فرانسه نتوانسته اند از این موقعیت زمانی مناسب بهره برداری لازم را کرده و هنوز در چنبره قدرت راست های این کشور گرفتارند. دامنه اختلافات آنقدر زیاد و اسباب تفرقه به آن میزان فراوان و رقیب چونان قدرتمند است که چپ ها نمی دانند چگونه باید از این بحران خارج شد. همه هم فکر می کنند که باید طرحی نو درانداخت و با تاسیس یک حزب جدید راهی نو گشود.
    گرایش های درونی امروز، حزب کمونیست فرانسه را به سه دسته مشروعیت طلبان، بنیانگذاران نو و ارتدوکس ها تقسیم می کنند و با همه اختلافاتی که میانشان هست، در یک محور اشتراک نظر دارند و آن اینکه برای نجات حزب باید از درون اقدام کرد. حزب کمونیست هر چندکه هویت و تاریخ خود را مستقل از حزب سوسیالیست می داند، ولی نمی تواند از این واقعیت بگریزد که این حزب و دیگر گرایش های چپ فرانسه همچون اقمار منظومه ای امروز به دور حزب سوسیالیست و مشکلات آن حلقه زده اند. برخی هم بر این اعتقادند که حزب کمونیست تاوان ناکامی ها و شکست های حزب سوسیالیست را می دهد وگرنه هیچ زمانی نبوده که این دو حزب در یک اردو نباشند و حزب سوسیالیست یا کمونیست شریک یا رقیب اصلی قدرت حاکم در الیزه نباشند.بنا بر این تفسیر، زمانی که حزب مادر به ورطه بحران های درون حزبی و برون تشکیلاتی فرو غلتیده است، نمی توان فرزندان و اقوام پیرامونی را از گرفتاری های آن برکنار و مصون نگاه داشت. امروز علاوه بر انشعابات درونی هر یک از احزاب مادر سوسیالیست و کمونیست زیر مجموعه ها و گروه های سیاسی کوچک تر نیز همچون لوت اوورییر (نبرد کارگری) به رهبری خانم آرلت لاگیه، جریان جدید ضدسرمایه داری به رهبری بزانسونو جوان، حزب کارگران ژرار شیواردی، جمعیت کشاورزان پیرو ژوزه بووه و ده ها جریان ریز و درشت دیگر به این بحران تجدید هویت دچار شده اند، در میزان محبوبیت و مقبولیت هم هر یک از اینها نسبت به دیگری چند پله پیش یا پس رفته اند؟ به عنوان مثال حزب کمونیست در سال 1981حدود
    500 هزار عضو در سراسر فرانسه داشته است و امروز رقم وفاداران این حزب قدیمی از 80 هزار نفر تجاوز نمی کند. این حزب با رهبران کهنه کار و مدعی نمی تواند در انتخابات ریاست جمهوری از جریانی نوپا با رهبری جوان به نام بزانسونو که قدمتش تنها به چند سال می رسد، پیشی بگیرد. امروز حزب کمونیست فرانسه نه تنها رقیب جدی برای رقبای راست حاکم این کشور به حساب نمی آید که حتی نمی تواند هزینه های درون حزبی خود را دخل و خرج کند و ناگزیر است برای پرداخت مخارج معمول و آبروداری، نیمی از ساختمان دفتر مرکزی حزب را که در منطقه نوزدهم پاریس قرار دارد به اجاره گذارد تا بتواند از محل درآمد آن خود را اداره کند. خانم بوفه امروز چهارمین دوره از ریاست خود را بر این حزب تجربه می کند هرچند که خود او هم امیدوار به پایان بردن این دوره سه ساله نیست. زنی خسته از راه دراز، همراه با این حزب با ناکامی هایی که در تاریخ خواهد ماند و همراه با چشم اندازی که امید به دستیابی آن وجود ندارد. در میان رهبران حزبی، بسیاری خانم بوفه را متهم می کنند که با روش های استالینیستی متعلق به دهه های آغازین قرن 20 می خواهد این حزب را در آستانه قرن 21 اداره کند.همین روش ها تاکنون سبب قهر و خروج بسیاری از رهبران از این حزب شده است و همین قهرهاست که امروز پایه گذاری تشکیلات جدیدی را به ذهن رهبران دیروز متبادر می سازد. کشمکش ها تا اندازه ای است که روبراو رهبر دیروز و نامزد حزب در انتخابات ریاست جمهوری دوره های پیشین ناگزیر از شورای مرکزی حزب هم استعفا می دهد و با این استدلال که این حزب دیگر قابل اصلاح نیست رو به سوی جریانی نوپدید می کند تا بتواند باقیمانده نیروهای متلاشی حزب کمونیست را گرد هم آورد. کلود گسو وزیر سابق کمونیست هم که از وزنه های به جا مانده است، هشدار می دهد تا خانم بوفه روش های بلشویکی خود را اصلاح نکند، نمی توان به یکدستی این حزب اطمینان داشت.به اعتقاد او اگر اوضاع با همین وضع پیش رود دیگر نمی توان از حزب کمونیست انتظار جایگزینی مقتدر و شورشگر را داشت که بتواند راست حاکم فرانسه و ارکان سرمایه داری این کشور را به لرزه بیفکند. با این وضع گسو پیش بینی می کند که جایگاه حزب کمونیست از یک تهدید جدی قدرت حاکم راست به یک باشگاه سیاسی دسته سوم یا چهارم در عرصه سیاسی تنزل پیدا کرده و عملاً امکان حضور خود را از دست بدهد. حزبی که روزی (در 1969زمان ورود خانم بوفه به این حزب) قدرت اول چپ فرانسه بود. روبراو در پی تاسیس نیروی جدید سیاسی پیشرو است تا بتواند نیروهای پراکنده حزب را گرد آورد. این نیرو که به اختصار نپ خوانده می شود، در این زمانه بحران اقتصاد جهانی به نوعی طنزآمیز یادآور طرح اقتصادی لنین با نام نپ هم هست، کمونیست های فرانسه نمی توانند زمان را دست کم بگیرند، با شرایطی که بر اردوگاه چپ ها حاکم است، از یک سو و ریزش مدام باقیمانده نیروهای آنان، از
    هم اینک باید در فکر تهیه فهرست نامزدهای حزب برای ورود به پارلمان اروپا در ماه ژوئن آینده هم باشند. امروز زمینه از دو سو برای آنان آماده است. از یک سو اقدامات سارکوزی به اندازه کافی بهانه برای بسیج افکار عمومی و دعوت به شورش های سندیکایی و صنفی علیه دولت به آنان داده است و از سوی دیگر، جریان جهانی اقتصاد زمینه انسجام چپ ها را فراهم آورده و آنان به گمان توفیق در بازیابی قوای خود، چنین می اندیشند که نباید بیش از این اجازه شکاف و تفرقه در صفوف خود را به راست ها بدهند. حزب کمونیست فرانسه شاید امروز بیش از هر زمان دیگری در میان جوانانی ریشه دارد که به هر بهانه آماده اقدام در برابر راست ها هستند و چشم به چهره های جوان تری دوخته اند تا صف آنها را سازمان دهد.جوانانی که امروز از خود می پرسند آیا دیگر می توان امیدی به چپ رادیکال بست و آیا فرانسه به دوران شکوه و اقتدار گذشته چپ باز می گردد؟ آیا راست های حاکم بر الیزه (ریاست جمهوری) و ماتینیون (نخست وزیری) خواهند گذاشت تا دوباره اردوی چپ ها سازمان یافته و انسجام از دست رفته خود را باز یابد؟

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الإثنين 20 مايو 2024 - 17:16 ميباشد