پندار نو

هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
پندار نو

سایت مستقل و غیر وابسته به احزاب و گروه های سیاسی


    اخگر هامبورگ ، فريد مزدک نيست

    avatar
    Akhgar Atash
    Admin


    تعداد پستها : 15
    Registration date : 2009-02-06

    اخگر هامبورگ ، فريد مزدک نيست Empty اخگر هامبورگ ، فريد مزدک نيست

    پست  Akhgar Atash الأحد 8 فبراير 2009 - 18:43

    آقایان قصه پرداز سایت آزادی که قرار اطلاعات من جناب جلیل پرشور و یک کارمند پایین رتبه خاد بنام جلال بایانی و آجان نیز با آنها پیوسته اند، از بیکاری مصروف ساختن قصه های فانتازیک در مورد بیوروی سیاسی قبلی و بلند پایگان ح.د.خ.ا اند.

    در کنار قصه سازی اکنون به افتراهات جدید دست یازیده اند و من اخگر هامبورگ را که اکثر رفقا با من شناخت دارند آقای فرید مزدک معرفی کرده اند.من اخگر هستم و این تخلص اصلی من در شهر هامبورگ است. و این هم داستان کوتاه جدید آنها:
    ای بی روز گاران تاریخ از قوم یاجوج و ماجوج!
    هزاران داستان کوتاه و آموزنده در انترنت است.آدم چرا آنرا نخواند تا قصه های مفت و پچل شما را؟
    بجای این چرند سازی یک دو کتاب یا یک دو مقاله بخوانید. در بین سازمانهای سیاسی افغانستان امروز حزب قوم یاجوج و ماجوج به فقدان دانش سیاسی مبتلا است.




    تارنمای وزين و تابناک « آزادی » در قطار سايتهای بيرون مرزی يگانه پايگاه و جولانگاه رفقای ميباشد که سينه های شان پُر ز اسرار و رازی مملو و آگنده ميباشد که سالها آنرا با خود حفظ و نگهداشته، تا مگر عاملين ميدان سياست و به اصطلاح رهبران معظم مشخص بيرو سياسی که امروز فوروم «پندار » به ابتکار اخگر هامبورک فوتو های فرخنده و معصوم آنها افتخار نشر يافت، روزی با صداقت، شفافيت و واقعتگرای حاضر شوند و رســمأ بپذيرند که در عقب همه پراگنده گی ها، فرکسيون بازيها، فروپاشی ها، پارچه پارچه شدنها، ايجاد اختلافات، دشمنی ها، رنگ بازيها، ايجاد تشنج آنها همرا و همسو با جوخداران خود قرار داشته که اکثرأ از مسکو آب ميخورد و کشور مشاورين هنوز نقش دارد .

    آقای اخگر هامبورگ که در آخرين قطار فوتو ها قرار دارد، تلاش دارند زمين و زمان را بشوراند، زاغ و زنبور، کرگس و خفاش را بنام آذر، زرنگار، و... که همه چماقداران پندار ميباشند، با نهايت سبک سری، هرزه گی، فرومايگی و ددمنشی بجان آنکه توانسته در پرتو آزادی جرئت روشن و صدای شمس سينه باز کند، از جفا و خطا آنهائيکه فوتوی آنها را رکلام نموده چيزی بنويسد و درد خود را بيان کند که: اين همه پراگنده گی ها، بی سروسامانی ها، خنجر کشی ها، پارچه، پارچه شدنها علت و سبب دارد و عاملين آن چون مار های آستين قرار دارند!!

    بلی!

    روزگاری بی سرنوشتی و آغاز غربت در مسکو با آقای فريد احمد مزدک دبير اول حزب در رينک ميوه فروشی سرخورديم که محافظ با خود داشتند و در قصر های ملکيت سفارت افغانی به سفارش و فرمايش آمر صاحب « مسعود » اقامت داشتند. بناجار بخاطر «شوخک » سازمان جوانان از بنده نيز دعوت نموده تا تربوز خريده شده را يکجا صرف نمائيم. رفتيم و از هفت دربند امنيتی گذشتيم و به اپارتمان مجلل رسيديم که سگ آقای مزدک در روز « ۵۰۰۰۰ » روبل خوراک داشت، دور و برما چرخش ميزد و آقای مزدک و برادرش جنرال يار محمد سر شکايت، دشنام، بد و رد را به آدرس رفيق کارمل، بريالی، نجيب الله و همه رفقأ صفوف باز نمود و بی شرمانه گفت:

    « من خود را هرگز و هرگز نخواهم بخشيد، که چند صباح عضو حزب و عضو بيرو سياسی خيانتکار، اختاپوتی و خاين بودم. اينکه فرزند اصيل اين سرزمين (مسعود) ما را بخشيد و هم اکنون بنا به سفارش شان در اين خانه با عزت زنده گی داريم، برايم به مثابهء رنجير و زهر است، که ما چه کرديم و اين مرد خرد و آزادی چه کرد؟!...»

    باور کنيد خوردن تربوز بالای من و « ضمير شوخک » زهر گرديد و هر لحظه راه گريز می خواستيم، که قونسل جمهوری آلمان فدرال با چند جلد پاسپورت افغانی داخل و به انگليسی گفت: چند روز طول کشيد، معذرت ميخواهم و با تعارف که رد و بدل گرديد، قونسل رفت و طبعأ بيل ما دسته يافت برای آقای بچه فلم مزدک گفتيم:

    شما نه تنها مديون آقای مسعود باشيد، بلکه مديون اين غربی ها نيز باشيد، که ويزا را به دست خود برای شما که اکنون هيچ کاره ميباشيد، قونسل کشور متخاصم حاضر ميکند؟! بنأ شما نبايد از عضويت خود در حزب نادم باشيد!

    با عصبانيت ما را از در بيرون انداخت و من اين خاطره را سالها در سينه نگاه داشتم و اينک فضای مساعد پيدا شد، که بازش کنم و يک چهرهء ديگری از [رهبران ] خويش را افشأ نمايم./

    «لمر»
    لمر نجیب روشن است و متن بوسیله جناب پرشور اصلاح شده است.

      مواضيع مماثلة

      -

      اكنون الإثنين 20 مايو 2024 - 14:34 ميباشد