دكتورهمت فاريابی
اين مضمون بنابر تقاضا و استجواب سوالات پژوهشگر جوان حامد شفائی تحرير گرديده است كه
حوزه تحقيقي طرح ايشان ، مربوط به سياست خارجي وعملكرد های معقول وغيرمعقول اتحاديه اروپا در افغانستان پس از حاکميت طالبان تا امروز از ديدگاه نخبه ها و شخصيتهای افغاني مقيم اروپا ميباشد .
بدون شك بعداز حادثه يازدهم سپتمبر در نتيجه حمله نظامی هوايی قوت های ناتو وپيشبرد جبهه جنگ زمينی توسط نيرو های شمال كشورطالبان تاريك وجاهل تارومارشده و دولت آنها مسقوط گرديد .
حضور ناتو و توجه دوباره جامعه جهانی امنيت نسبی را برای مردم جنگ زده افغانستان به ارمغان آورد .در اكثر ولايات مكاتب بروی پسر ودختر باز گرديد ، مآمورين زن و مرد وظايف دولتی خود را دوباره اشغال نمودند، مهاجرين آغاز به برگشت دوباره به وطن كردند وبعضی اقدامات عامالمنفعه ديگر در راستای بهبود وضعيت نابسامان مردم در عرصه ترميم دوباره محلات تخريب شده وسرك ها ، معارف ، صحت و تآمين قسمی آب صحی آشاميدنی و امثالهم صورت گرفت .
مردم ازين اقدام جامعه جهانی استقبال نمودند و اميد بستند تا شايد امنيت و ثبات دايمی درمملكت برقرار گردد و كار های بازسازی اقتصادی و اجتماعی جدی آغاز خواهد يافت .
اما بعدآ ديده شد كه پاليسی غرب و جامعه جهانی به دام اغوا گری های حلقات مشخص طرفدار احيای استبداد در جامعه افغانی اسير شده و گامهاي غير پلانيزه شده و غيرمطمئن در عرصه مبارزه با تروريسم طالبان و القاعده ، ايجاد امنيت ، دولت باثبات و بازسازی اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی برداشته شد.
چون زمينه تطبيق اهداف وپلانهای ساختاری مساعد نبود بنآ همه اين تلاشها به “غرس نهال در زمين خشك و لامزروع” مشابهت دارد كه نميتوان از آن حاصل پربار توقع داشت .
بنابرين ميتوان دستآورد اروپا وجامعه جهانی در افغانستان را از سقوط طالبان تا امروز به نقاط ذيل خلاصه كرد : حضور سياسی و نظامی جامعه جهانی در افغانستان طالبان را از صحنه سياسی افغانستان دور كرد ، امنيت نسبی وغير تضمين شده را برای مردم جنگ زده كشور به ارمغان آورد وگامهای غير هدفمند و سطحی در عرصه های اقتصادی و عمرانی برداشته شد كه نميتواند بالای بحران تآثير گذار باشد
افغانستان بعداز سقوط طالبان يك دولت سردرگم و بحرانی باقيمانده است .رخدادها و تحولات و اوضاع عمومي افغانستان از زمان سقوط رژيم طالبان تا لحظه ای حاضر نشان ميدهد كه دولت افغانستان و حامی های بين المللی او فاقد يك برنامه مشخص و علمآ تنظيم شده و مطابق با روحيه واقعيت های درونی و بيرونی مناسبات سياسی ، اجتماعی ، نظامی و فرهنگی برای نجات افغانستان از بحران ميباشند .
تمام فعاليت ها برای ايجاد صلح ، تآمين امنيت ، بازسازی غير موثر ومضامين آزادی ، دموكراسی ، حقوق بشر ، حقوق زن ، حقوق كودك ، مبارزه با مواد مخدر ويا فساد اداری تنها درسطح شعار باقيمانده و در عمل گام های موثر برداشته نشده است و اكثريت مطلق فعاليت ها شكل پاپوليستی را دارد .
اوضاع امنيتی روبه وخامت ميرود ، طالبان بار ديگر به يك مانستر منطقه تبديل شده اند ، مرز طالبان كه حامی آنها القاعده است مشخص نيست ، طالبان در هر جای حضور دارند يعنی در حاكميت های محلی ، در پارلمان ، در قضا ، در اردو ، پولیس ، امنيت و ديگر وزارت خانه های حكومت و حتی در قصر رياست جمهوری نه تنها افغانستان بلكه در پاكستان نيز در همين سطح طالبان حضور يافته اند و در سیاست گذاری حكومات افغانستان و پاكستان تآثيرات فوق العاده دارند . حتی شواهد زيادی از طريق منابع خبری ارايه گرديده است كه طالبان نه تنها با حمايت مالی پاكستان ، سعودی و ایران بلكه با استفاده از كمك های جامعه جهانی كه به اختيار “افغان ملت” قرار ميگيرد برعليه دولت تحت الحمايه غرب می جنگد .
اين مطلب آخرين بار توسط گرداننده در الجمعة 10 أكتوبر 2008 - 13:55 ، و در مجموع 3 بار ويرايش شده است.