د. پولياکف
مترجم: سيامک سلطانى
جمهورى اسلامى پاکستان به دنبال عقد پيمان صلح با طالبان، اجازه داده است تا دومين دفتر نمايندگى رسمى طالبان درايالت وزيرستان جنوبى پاکستان گشايش يابد. رايان کروکر، سفير آمريکا در پاکستان در طى گفتگويى با خبرنگاران اعلام نمود که آمريکا به هيچ عنوان با سياست مقامات پاکستانى مخالفتى ندارد و از خط مشى پيش گرفته درقبال جنبش طالبان حمايت هم مىکند
وقايع ١١ سپتامبر ٢٠٠١ و عمليات ضد تروريستى به رهبرى آمريکا، در فرآيند سياستگذارىهاى آمريکا در آسياى مرکزى، تاثيرات مهمى برجا گذاشت. لازم به تاکيد است که با ورود سربازان خارجى به افغانستان، وضعيت اين کشور نه تنها بهتر نشد، بلکه رو به وخامت نيز گذاشت. علتش هم اين است که در محاسبات آمريکا، آنچه که مورد توجه قرار نگرفته است همانا ويژهگىها و باورهاى مردم افغانستان هستند. افغانستان تحت رهبرى آمريکا به مثابه منطقهاى با اهميت است که حضوردرآن مىبايد درخدمت تحکيم مواضع استراتژيک واشنگتن، درمناطق آسياى مرکزى و جنوبى، و همچنين تامين کننده منافع اقتصادى آمريکا باشد (منظوراعمال کنترل بر منابع انرژى و ديگر منابع غنى منطقه). اين در حالى است که "کاخ سفيد" براى رسيدن به اهداف خود، از بهکار گرفتن روشهاى خشونتآميز، ابايى هم ندارد؛ و اين که افغانها مدتها ست که ازجنگ و خشونت بيزارهستند، مورد توجه کسى نيست.
اين نخستين بارى نيست که افغانستان با دخالت نظامى مواجه مىشود؛ دردوران حيات اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى نيز در افغانستان دخالت نظامى توسط "شوروى“ صورت گرفت. اما اين روزها مردم افغانستان از آن دوره به نيکى ياد مىکنند. زيرا که در آن زمان "شوروى " همزمان با پيش برد عمليات نظامى، با خانهسازى و احداث کارخانجات و کارگاهها دربهبود وضعيت اقتصادى – اجتماعى مردم افغانستان تلاش مىورزيد؛ که اين نيزبه نوبه خود باعث افزايش مشاغل و کاهش توليد مواد مخدر مىگرديد. اما در رابطه با آمريکا همه تلاش ها فقط درجهت پيشبرد عمليات جنگى، که در نتيجه آنها بسيارى مردم بيگناه افغانستان کشته مىشوند، صورت مىگيرد.
بىتوجهى به وضعيت زندگى مردم افغانستان هم چنان ادامه دارد؛ مردم هيچ درآمدى ندارند، وهمين موجب کشش آنان به سمت توليد مواد مخدرويا قرار گرفتن در صفوف نيروهاى مخالف حکومت، مىگردد. آنچه که درکشوربهوقوع مىپيوندد، تنها به رشد محبوبيت "طالبان" يارى مىرساند.
در اين ميان آنچه که ناروشن است، عملکرد هم پيمان استرتژيک آمريکا در مبارزه بر عليه تروريسم، يعنى جمهورى اسلامى پاکستان مىباشد. جمهورى اسلامى پاکستان به دنبال عقد پيمان صلح با طالبان، اجازه داده است تا دومين دفتر نمايندگى رسمى طالبان درايالت وزيرستان جنوبى پاکستان گشايش يابد. رايان کروکر، سفير آمريکا در پاکستان در طى گفتگويى با خبرنگاران اعلام نمود که آمريکا به هيچ عنوان با سياست مقامات پاکستانى مخالفتى ندارد و از خط مشى پيش گرفته درقبال جنبش طالبان حمايت هم مىکند.
سئوال اين است که چه ضرورتهايى جمهورى اسلامى پاکستان را به پاى امضاى پيمان صلح با نيرويى کشانده است که بنا به گفته واشنگتن، پس از وقايع ١١ سپتامبر٢٠٠١، با حمايت و پوشش دادن به سازمان تروريستى القاعده، دشمن اصلى آمريکا محسوب مىشود؛ و چرا خود کاخ سفيد نيز از اين پيمان حمايت ميکند؟ قبول کنيم که وضعيت پيش آمده چندان منطقى بنظر نمىرسد. آخر چطور مىتوان از عملکرد همپيمان خويش در يارى رساندن به دشمن مشترک، حمايت نمود؟
اين امکان وجود دارد که گامهاى دولت پاکستان، از جانب آمريکا ديکته مىشوند. آمريکا با اشراف بر شکست در افغانستان، و با توجه به وقايع اخير در خود آمريکا (شکست جمهورىخواهان در انتخابات مياندورهاى کنگره)، به منظور خروج از چنين وضعيت پيچيدهاى، آماده است که حتا با طالبان نيز به تفاهم برسد.
ضمن آن که عقد پيمان "صلح" با طالبان، به معناى تحقق انديشهاى است که لابى نفتى آمريکا ازمدتها قبل درپى آن بود: پاکسازى راههاى حمل نفت و گاز درياى خزربه سمت جنوب آسيا، بدون دخالت دادن روسيه و ايران در بازارى با چشماندازى روشن و سودآور. اين مسئله بهويژه درشرايط اقدامات اخير مسکو درعرصه انرژى، به موضوع روز در واشنگتن، تبديل شده است.
عمليات درافغانستان، بخشى از مجموعه اقدامات آمريکا به منظور احداث خطوط لوله، بدون دخالت دادن روسيه هستند.
به همين دليل است که آمريکا علىرغم وضعيت سخت سربازان آمريکايى در افغانستان، عجلهاى در خروج نيروهايش از اين کشور ندارد؛ و برعکس در تمامى اطلاعيههاى کاخ سفيد، از ضرورت تداوم حضور نيروهاى آمريکايى در اين کشوربراى حداقل پنج تا ده سال، سخن به ميان مىآيد. افغانستان با سمتگيرى آمريکايى با اين دليل لازم است که آمريکا بتواند بدون نياز به روسيه ازطريق افغانستان و پاکستان، منابع نفتى درياى خزر را به اقيانوس هند برساند. پىآمد همه اينها به معناى کوتاه شدن دست روسيه از منطقه درياى خزر و منابع آن خواهد بود. ايالات متحده آمريکا به شدت خواهان کاهش وابستگىاش به کشورهاى صادرکننده نفت در ناحيه خليج فارس است، که تجربه عمليات درافغانستان، نشان داد اين کشورها همپيمانان قابل اتکايى برايش نيستند (براى نمونه، جواب رد دادن عربستان سعودى به درخواست آمريکا در استفاده از امکانات اين کشور در عمليات بر عليه افغانستان).
بدين ترتيب، اهداف بازيگران اصلى در بازى "ژئوپليتيک"، هم چون يکصد سال پيش، بدون تعيير ماندند: اعمال کنترل بر مناطقى که داراى منابع غنى انرژى هستند، و در کنار آن از موقعيت بسيار خوب ژئوپليتيک نيز برخوردار مىباشند. فقط اين بار جايزه اين بازى استخراج و انتقال نفت مىباشد.
استراتژى ايالات متحده آمريکا در منطقه همچون گذشته تامين موقعيت رهبرى درجذب منابع منطقه و به حداقل رساندن تاثيرات روسيه و چين در عرصه اکتشاف چاههاى نفت و احداث خط لوله هاى صادراتى است.
کار ، نشریه سازمان فدائیان خلق ایران
مترجم: سيامک سلطانى
جمهورى اسلامى پاکستان به دنبال عقد پيمان صلح با طالبان، اجازه داده است تا دومين دفتر نمايندگى رسمى طالبان درايالت وزيرستان جنوبى پاکستان گشايش يابد. رايان کروکر، سفير آمريکا در پاکستان در طى گفتگويى با خبرنگاران اعلام نمود که آمريکا به هيچ عنوان با سياست مقامات پاکستانى مخالفتى ندارد و از خط مشى پيش گرفته درقبال جنبش طالبان حمايت هم مىکند
وقايع ١١ سپتامبر ٢٠٠١ و عمليات ضد تروريستى به رهبرى آمريکا، در فرآيند سياستگذارىهاى آمريکا در آسياى مرکزى، تاثيرات مهمى برجا گذاشت. لازم به تاکيد است که با ورود سربازان خارجى به افغانستان، وضعيت اين کشور نه تنها بهتر نشد، بلکه رو به وخامت نيز گذاشت. علتش هم اين است که در محاسبات آمريکا، آنچه که مورد توجه قرار نگرفته است همانا ويژهگىها و باورهاى مردم افغانستان هستند. افغانستان تحت رهبرى آمريکا به مثابه منطقهاى با اهميت است که حضوردرآن مىبايد درخدمت تحکيم مواضع استراتژيک واشنگتن، درمناطق آسياى مرکزى و جنوبى، و همچنين تامين کننده منافع اقتصادى آمريکا باشد (منظوراعمال کنترل بر منابع انرژى و ديگر منابع غنى منطقه). اين در حالى است که "کاخ سفيد" براى رسيدن به اهداف خود، از بهکار گرفتن روشهاى خشونتآميز، ابايى هم ندارد؛ و اين که افغانها مدتها ست که ازجنگ و خشونت بيزارهستند، مورد توجه کسى نيست.
اين نخستين بارى نيست که افغانستان با دخالت نظامى مواجه مىشود؛ دردوران حيات اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى نيز در افغانستان دخالت نظامى توسط "شوروى“ صورت گرفت. اما اين روزها مردم افغانستان از آن دوره به نيکى ياد مىکنند. زيرا که در آن زمان "شوروى " همزمان با پيش برد عمليات نظامى، با خانهسازى و احداث کارخانجات و کارگاهها دربهبود وضعيت اقتصادى – اجتماعى مردم افغانستان تلاش مىورزيد؛ که اين نيزبه نوبه خود باعث افزايش مشاغل و کاهش توليد مواد مخدر مىگرديد. اما در رابطه با آمريکا همه تلاش ها فقط درجهت پيشبرد عمليات جنگى، که در نتيجه آنها بسيارى مردم بيگناه افغانستان کشته مىشوند، صورت مىگيرد.
بىتوجهى به وضعيت زندگى مردم افغانستان هم چنان ادامه دارد؛ مردم هيچ درآمدى ندارند، وهمين موجب کشش آنان به سمت توليد مواد مخدرويا قرار گرفتن در صفوف نيروهاى مخالف حکومت، مىگردد. آنچه که درکشوربهوقوع مىپيوندد، تنها به رشد محبوبيت "طالبان" يارى مىرساند.
در اين ميان آنچه که ناروشن است، عملکرد هم پيمان استرتژيک آمريکا در مبارزه بر عليه تروريسم، يعنى جمهورى اسلامى پاکستان مىباشد. جمهورى اسلامى پاکستان به دنبال عقد پيمان صلح با طالبان، اجازه داده است تا دومين دفتر نمايندگى رسمى طالبان درايالت وزيرستان جنوبى پاکستان گشايش يابد. رايان کروکر، سفير آمريکا در پاکستان در طى گفتگويى با خبرنگاران اعلام نمود که آمريکا به هيچ عنوان با سياست مقامات پاکستانى مخالفتى ندارد و از خط مشى پيش گرفته درقبال جنبش طالبان حمايت هم مىکند.
سئوال اين است که چه ضرورتهايى جمهورى اسلامى پاکستان را به پاى امضاى پيمان صلح با نيرويى کشانده است که بنا به گفته واشنگتن، پس از وقايع ١١ سپتامبر٢٠٠١، با حمايت و پوشش دادن به سازمان تروريستى القاعده، دشمن اصلى آمريکا محسوب مىشود؛ و چرا خود کاخ سفيد نيز از اين پيمان حمايت ميکند؟ قبول کنيم که وضعيت پيش آمده چندان منطقى بنظر نمىرسد. آخر چطور مىتوان از عملکرد همپيمان خويش در يارى رساندن به دشمن مشترک، حمايت نمود؟
اين امکان وجود دارد که گامهاى دولت پاکستان، از جانب آمريکا ديکته مىشوند. آمريکا با اشراف بر شکست در افغانستان، و با توجه به وقايع اخير در خود آمريکا (شکست جمهورىخواهان در انتخابات مياندورهاى کنگره)، به منظور خروج از چنين وضعيت پيچيدهاى، آماده است که حتا با طالبان نيز به تفاهم برسد.
ضمن آن که عقد پيمان "صلح" با طالبان، به معناى تحقق انديشهاى است که لابى نفتى آمريکا ازمدتها قبل درپى آن بود: پاکسازى راههاى حمل نفت و گاز درياى خزربه سمت جنوب آسيا، بدون دخالت دادن روسيه و ايران در بازارى با چشماندازى روشن و سودآور. اين مسئله بهويژه درشرايط اقدامات اخير مسکو درعرصه انرژى، به موضوع روز در واشنگتن، تبديل شده است.
عمليات درافغانستان، بخشى از مجموعه اقدامات آمريکا به منظور احداث خطوط لوله، بدون دخالت دادن روسيه هستند.
به همين دليل است که آمريکا علىرغم وضعيت سخت سربازان آمريکايى در افغانستان، عجلهاى در خروج نيروهايش از اين کشور ندارد؛ و برعکس در تمامى اطلاعيههاى کاخ سفيد، از ضرورت تداوم حضور نيروهاى آمريکايى در اين کشوربراى حداقل پنج تا ده سال، سخن به ميان مىآيد. افغانستان با سمتگيرى آمريکايى با اين دليل لازم است که آمريکا بتواند بدون نياز به روسيه ازطريق افغانستان و پاکستان، منابع نفتى درياى خزر را به اقيانوس هند برساند. پىآمد همه اينها به معناى کوتاه شدن دست روسيه از منطقه درياى خزر و منابع آن خواهد بود. ايالات متحده آمريکا به شدت خواهان کاهش وابستگىاش به کشورهاى صادرکننده نفت در ناحيه خليج فارس است، که تجربه عمليات درافغانستان، نشان داد اين کشورها همپيمانان قابل اتکايى برايش نيستند (براى نمونه، جواب رد دادن عربستان سعودى به درخواست آمريکا در استفاده از امکانات اين کشور در عمليات بر عليه افغانستان).
بدين ترتيب، اهداف بازيگران اصلى در بازى "ژئوپليتيک"، هم چون يکصد سال پيش، بدون تعيير ماندند: اعمال کنترل بر مناطقى که داراى منابع غنى انرژى هستند، و در کنار آن از موقعيت بسيار خوب ژئوپليتيک نيز برخوردار مىباشند. فقط اين بار جايزه اين بازى استخراج و انتقال نفت مىباشد.
استراتژى ايالات متحده آمريکا در منطقه همچون گذشته تامين موقعيت رهبرى درجذب منابع منطقه و به حداقل رساندن تاثيرات روسيه و چين در عرصه اکتشاف چاههاى نفت و احداث خط لوله هاى صادراتى است.
کار ، نشریه سازمان فدائیان خلق ایران
لا يوجد حالياً أي تعليق