جاسوس شعبده باز

وظیفه هرفردملت است که شعبده بازاصلی را معرفی نمایند

هرانسانیکه شرافت وعزت انسانی داشته باشد، نباید اصلیت خانوادگی خود را پنهان کند، واورامثل گل خشک در دیوار دیگران با ناجوان مردی بچسپاند، که امکان هم نداشته باشد. شخصی در سایت آزمون ملی بنام مستعار"غلام داود " نوشته کرده، وخواسته که نا جوانمردانه ، شخصیت یک مردی را که سالها ملت خود را خنده داده ،شخصیت اجتماعی آن را زیر سوال ببرد.من که "خاکی شاه" را از نزدیگ دیده بودم واز قوم "ناصری" های شکردره شمالی و کاکای همین برادرمجاهید ما "ویس ناصری "که گرداننده سایت ازمون ملی است ،بود. ماکه خورد بودیم ،"خاکی شاه" به قریه های ولایت "پروان" می آمد ،چند مار بی دندن در قوطی های خود داشت، و چند تار را با حکمت شعبده بازی خود رنگا رنگ می ساخت، ومی گفت:رنگ دیگر بار دیگر وچند سنگ را از دهن خود می کشید، ونوک یک کارد را زیرریش یکنفرمی رساند، از آن پوپک می کشید ،ویا از خریط وبغل خود چند کفتر می کشید، ورها می کرد. ما که خورد بودیم ،پول نداشتیم، درعوض شهکاری ها ی ،"خلیفه خاکی شاه "کاکای "ویس ناصری"، یکمقدار کشمش یا گندم یا جواری یا چارمغز یا توت به خلیفه "خاکی شاه" روانشاد می دادیم، مرد خوش خلق وبزله گو بود، وقتکه من پاکستان آمدم شب درخانه یک دوست بودم، دیدم، که در آن خانه "ویس ناصری" آمد، قبل از اینکه" ویس جان ناصری" داخل خانه شود، صاحب خانه همه را هوشدار باش داد ،گفت باخبر که "خاکی شاه" جمیعت آمد، همه از ترس پیش روی "ویس ناصری" بپاخیستند وبه "ویس ناصری" احترام کردند. این دورویی اهل مجلس مرا خوش نخورد ،وقتیکه "ویس ناصری" رفت من سراهل مجلس انتقاد کردم ،که از یکطرف این آقا که از فامیل روانشاد "خاکی شاه "است، اورا بنام ،خاکی شاه، توهین می کنید، واز طرف دیگر بزدلانه احترام ظاهری به آن قایل می شوید، یک نفر که خود را در بین ما فیلسوف می دانست ،نسبت بما کتاب زیاد خوانده بود، گفت :در زمان "استالین" کس نتوانست ،سر "استالین "انتقاد کند، وقتیکه فوت کرد،" خرشچف" سر آن انتقاد کرد، یکروز یک دوستش گفت: که "خرشچف" چرا در وقتیکه "استالین" زنده بود، بالای آن انتقاد نکردی ،"خرشچف" گفت :آن وقت کس پلک زده نمی توانست چه رسد که زبان دراز کند این "ویس ناصری" ارتباط مستقیم به آی اس آی دستگاه جاسوسی پاکستان دارد، و بچه خوانده ی"جنرال حمید گل" است. که یک روز"قاضی موسی" در کدام جا پیش" ویس ناصری" احزاب وتنظیم ها ورهبران را دشنام داده بود، بی درنگ بخاطر خوش خدمتی را پور آن را "ویس ناصری" داد وآی اس آی اورا زندانی کرد وهر روز در زندان مرچ سرش دستاس می کردند. کدام دیوانه باشد پیش این "خاکی شاه"« ویس ناصری» زبان دراز کند، :آی اس آی سر آن مرچ در زندان دستاس کند کدام بی عقل مثل قاضی موسی باشد. بعد ها فهمیدیم که "خاکی شاه "نام مستعار جاسوسی "ویس ناصری" بود. ویس ناصری از سر جوخدار های جاسوسی واز جمله مردمان مشکوک آن زمان بود که رقاصه مشهورجاسوسی همه احزاب وتنظیم های خود فروخته اسلام نما ها بود. وآی اس آی اگر سر کس شک می کرد با" ویس ناصری" در تماس می شد. من بخاطریکه شخصیت یک شخص و شخصیت ،"خاکی شاه"، ضربه اجتماعی نخورد ویا ناجوانمردانه فامیلش اورا درگردن کس دیگر به خاطریکه اوشعبده باز بود طومار نسازند. این کار نا درست راکه برادرمستعار ما کرده است مجبور شدم که به دفترچه خاطراتم مراجع کنم واز آن یاداشت های طویل چیزک کوتاه بنویسم که ملتم در قسمت ،خاکی شاه"" ویس جان ناصری" خالی ذهن نمانده باشند