فکرناکام توازجای دگرمی بینم !
واگویی
واگویی
به توجه اقای ب فرهاد و فرهادیان دیگر!
در پنجم ماه ژوئن 2008 از نام ب فرهاد در تارگاه ( کابل پریس ) اِبهام نامه یی نوشته و به چاپ رسانده اند که، به رویداد ها، تحولات، مدیریت و اداره بدخشان ربط دارد. متن مرده و بی هدف فرهاد عنوان منظوم داشت و این تترو سربرگ باعث شد که، یاداشت حاضر برای تصحیح و تردید آن فراهم شود.
بقول ایشان:
”همه آفاق پرازفتنه و شرمیبینم! “
کاش ب فرهاد، خامۀ خام نویس بی هدف و مرده متن خود و یا آن دیگران را، بانیم بیت و مصرعی ازمنشورلسان الغیب، سرنوشت نمی داد. پس با تمکین به حضرت حافظ، چند بیتی از مولانا شمس الدین شاهین را درنسبت ایشان و موضوعات بدخشان، مردم و وکلا ی آن دیارمصداق می آوریم. مولانا شاهین در سرزنش افراد اهل غرض و مرض که خبرچین دستگاه ویا بیهوده گویان در بخارابوده اند، ظاهراً نکوهش نامه ی منظوم داده است که چند بیت آنراکه برای ( ب فرهاد ) سزاواراست، بیاوریم:
" درتو اندیشه نمی بینم و شر می بینیم ذره مغز نمی بینیم و سر می بینم
نان و گرداو فقیران به تفاخر بخوری حجره درحجره ترا پیش نظر میبینم
نوکر جان خودت باش که از جور فلک چون تو بیهوده بهرگوشه نفرمیبینم
تو نصیحت مکن آنرا که خودش میداند اندرین کوچه ترا رفت گذر می بنم
سحرو شام به دنبال کسان میگردی فکر ناکام تو از جای دگر می بینم!"
این چند بیت ازشعرهجویه ی مولانا شمس الدین برای داملا اعلم که در نزدعامه جاسوس امیرمظفرالدین بوده است، پاسخ اصلی شما ست !
جناب فرهاد !
غرض ورزی و تهمت زدن به دیگران، نه اینکه شنعیت دارد، که عین بیماری و بیمایگی درآن فرد را برملا میکند، نامه و یا یادداشت شما درمورد بدخشان، مردم، خدمات خانم کوفی، استاد ربانی ونماینده گانی دیگر، مفهوم غیرواقعی دارد واندک حقیقت وراستی یی اگردرآن باشد، وارونه و نادرست بیان شده است.
شما که ریشه جنگ و اختلافات را فرعی برتاٌثیرات آن خوانده اید، صلاحیت ودرک شما از نخست عیب دارد، چگونه منطقی باشد که، جنگ و بحران، اختلافات و قومگرایی، ستمگری و بیعدالتی، استبداد ونارواداری رادریک جامعه، تابع ظواهراندکی چون بیرو کراسی، زر پرستی و ... خوانده اید. نخستین بخش یاد داشت شما چندان نادرست وغیرعلمی است که بقیه ی آنرا نیزمسخ و فسخ میکند.
غلط نویسی وعیب فهم ساختارزبان فارسی درکلمه و جمله ی شما داد میزند، توجه کنید ما ناگزیر برای رعایت املا وانشاٌ وتصحیح درمتن شما ازرنگ سرخ استفاده کردیم تا به زبان شرین پارسی لطمه نزنید.
یاد داشت پراگنده و پرازنارسایی وابهامات معنایی شما را درچهار بخش تقسیم میکنیم تا بررسی آن ساده شود و منظورنهفته ی دیگران درشما واز زبان شما را روشن کنیم:
1- مقدمه یا واگویی بیهد ف درمتن.
2- دشمن خویی، بی صلاحیتی و نا روا داری شما نسبت به دیگران.
3- آلت فعل شدن نویسنده درخویش خدمتی به برخی افراد دیگر...!
4- پیامد پریشان نویسی و بیهدفی ( ب فرهاد) !
جناب ( فرهاد ) !
خوب توجه کن که چه میگویی. اگرنمیدانی و زحمت خواندن و تجربه را به خودت نداده ای چرا مینویسی ؟ اگرمی نویسی چراغلط ووارو نه می نویسی؟ وسرانجام چه شد که با عصبیت دردفاع ازکسانی برای تخریب شخصیت نیکنامی دست به قلم میبری! مگرمرض داری!؟
انگیزه اصلی فرهاد درنوشتن این یاد داشت به اعتراف خودش، راه پیمایی واعتراض شماری از بدخشانی ها دربرابرساختمان پارلمان افغانستان بوده است. این نارضایتی نسبت به مسؤلان اداری – حکومتی بدخشان ( والی و قوماندان امنیه ) و نیزبرعلیه امان الله پیمان نماینده راغ در پارلمان ابراز شده است.
تودرمیان اعتراض کننده گان نبودی، ازحقیقت وواقعیت خواست آنان خبری را روشن نمیکنی، اراذل و اوباش ( فرومایگان و ناکسان ) ، فاسدان و ماجراسازان را معرفی نکرده ای و درپای تخت مملکت نیزافراد وابسته به گروه قدرت، تیم حکومت و روش گزنیش مدیران وادراره گران را دسته بندی و تشخیص نداده ای، پس ازچه میگویی وچرا ناگهان تیرتهمت و فرمایش بد خواهان وحسودان همکار خود را با کج خلقی وروده درازی بسوی کارنامه و شخصیت خانم فوزیه کوفی که آبروی بدخشان وفراترازآن درجنبش اصلاحات افغانستان است، توجیه میکنی؟
چراضعف کارآیی دولت را که به اندیشه های ایشان هیچ پیوندی ندارد، بمیان میکشی و سامان ناپزیری و بی برنامگه های نظام را پشتوانه حرفهای اساسا غیرمنطقی خود میسازی؟
بلی مردم آمده اند وازنا بسامانی ادارات دولت دربدخشان اعتراض کرده اند، حال شما آمده اید تا داستان خواست مردم را به یک مساٌله دیگری پیوند بزنید که مردم به آن نمی پردازند. بدخشانیها ازوکیل راغ و معاون پارلمان ( امان الله پیمان ) انتقاد کرده اند، ازوالی وهمدستان ایشان شکایت دارند، ازبی توجهی برخی نمایند گان با اسم و رسم اعتراض دارند. آنها درحالیکه ازخانم کوفی با تایید واحترام یادکرده اند، شما با بی مـسولیتی و دیده درایی، با وقا حت تمام و بی رابطگی کلام نام خانم کوفی را به میان میکشید وازماجرا ذهن بیمارخویشراطوردیگری آشفته میکنید.
همچنان با بیرا بطگی مطلق بیشرمانه میگویید: "... یکی ازنماینده گان بدخشان درپارلمان خانم فوزیه کوفی این خانم خوش سلیقه، به آدرس مردم چه مؤعظ ودرفشانی میکند..."!
اگرنقد برنامه ی کارخانم کوفی هدف تو میبود زبان نقد دیگراست، تندیس قهرمانی، لقب وافتخارو سربلندی برای ایشان وجود دارد،خانم کوفی ازشمارسرشناسانی است که یکتنه بانظام وابسته ی آقای کرزی رو در رو ایستاده است. این تو وهمگنان توهستیدکه درپشت دیوارهای دسیسه، خشونت خصمانه دیگران را نامردانه یادداشت میکنید وبا پررویی به آدرس شخصیت های نیکنام حوالت مینمایید.
تومکنونات وزهرذهن مرده خویش را تراوش داده ای، همین کا فیست، چقدرکوچک وبیظرفیت باشد کسی که چون توعیب کاردیگران را به حسن عمل دیگری عوض کند ورنج محرومیت خویش را درپوشش تحلیل، تحویل دیگران نماید!